شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلااام من ی دختر17سالم که خیلی دندونام خراب میشه هنوز2ماه نشده که درست کردم بازم بقیه
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام من این جمعه امتحان مدرسه نمومه دولتی دارم خیلیم خوندنم ولی خیلی استرس دارم ازتون خواهش میکنم برای این که قبول بشم یا دعا کنید برام یا برام صلوات بفرستید ممنونم🌸🌸
❤️❤️❤️❤️❤️
درباره نوجوان که زیادعرق میکنه اگه دکتر طب سنتی برن بهتره مزاج شناسی بشن .عرق کاسنی و شاتره خیلی عالی جواب میده چون من امتحان کردم
❤️❤️❤️❤️❤️
دخترخانم که دندوناش خراب میشه اول مطمئن بشه که لثه هاش عفونت نداره.بعداینکه مشکل معده نداشته باشه چون اسید معده که بالا بیاددندوناروخراب میکنه.اگه دیابت هم داشته باشه دندوناش خراب میشه
❤️❤️❤️❤️❤️
در جواب اون خانومی ک ۱۷ سالشون بود
عزیزم منم توی ۱۷ سالگی دقیقا همین مشکل رو داشتم الان ۱۸ سالگیم داره تموم میشه و من توی فصل گرما کمتر از گذشته عرق میکنم و عرقمم بوی بد و تند گذشته رو نداره
اولین راهکاری ک بهت میدم و خودم تجربش کردم اینکه ذهنتو از این مشکل هر طوری ک میتونی دور کن و خودتو سرگرم موسیقی و ...کن
دوم از ضدتعریق شون استفاده کن
سفید و ابی رنگ هیست و گیاهی
سوم و مهم ترینش اینه ک در طول روز آب خیلی بخور خیلییییی چون باعث میشه سموم بدنت دفع بشه و بوی بد از بین بره
چهارم برای زیاد عرق کردنت ناراحت نباش
با اب زیاد خوردن و دفع بیشتر ادرار حل میشه
پنجم اینکه خیلی سعی کن ورزش کنی مثلا اهنگ شاد بزار و جلوی ایینه خیلی تند و سریع برقص و ورزش کن و سعی کن خیلی عرق کنی
بعدش هم یک روز درمیان حمام کن
اینکه گفتم ورزش کن تا زیاد عرق کنی ب خاطر دفع سموم بیشتره تا موقعی ک بیرون میری عرقت زیاد بوی بد نده
بعدشم از دمنوش های زیاد اسفاده کن
چای ترش و چای سبز وبابونه و اویشن و ....خیلی دمنوش های دیگه ک سموم بدنت رو دفع میکنه و باعث پاک سازی میشه
اینم ک بهت گفتم اب بخور یادت باشه اب سرد و یخ به هیچ وجه
سعی کن خودتو به اب گرم خوردن عادت بدی خیلی تاثیر داره
برای لاغریت هم ناراحت نباش منم دقیقا همین طور بودم خداروشکر بهتر شده البته من شوهر بهم ساخته😂
ولی در کل حتما صبحانه بخور
مکمل هایی مثل ویتامین e و قرص ویتامینd و امگا3 و زینک پلاس و قرص مولتی ویتامین مصرف کن
قرص اهن خارجی یا گیاهی حتما حتما
سعی کن وعدا های غذاییت ب موقع باشه
و مهم ترین مورد
استرس نداشته باش
بابت هیچ موضوعی
برای من استرس باعث تجمع سموم و لاغریم بود
غذای های مفید بخور
و میوه برای بوی بد بدنت حتما حتما خیلی بخور خیلی
خوردن تنقلات و خیلی کم کن
اینا باعث میشه بدنت پاک سازی شه
و در مورد اون دختر خانومی ک ۱۷ سالشه و دندوناش خرابه
منم همین طور دقیقا
و کسی هم پول نداره ن شوهرم و پدرمم ک داره نمیده
سه تا دندون خراب دارم و دوتام عصب کشی ک روکش میخواد و ...😞
ناراحت نباش خدا بزرگه
سعی کن دهنتو با اب و نمک خیلی بشوری و شبا و ظهرا مسواک بزنی
شکلات و چیزای سفت نخور
❤️❤️❤️❤️
سلام خدمت دختر گلم که میگه خجالتی هستم دخترم من الان 36 سالمه بچه که بودم یعنی هم سن شما خجالتی بودم وقتی کسی رو میدیدم خجالت میکشیدم وسط حرفم میپریدن صورتم لک داشت از آفتاب سوختگی بود بهنظرم زشت بودم خلاصه این چیزهای بیخود باعث خجالتی شدنم شده بود میخوام بگم که بااین چیزهای بیخود خودته گوشه گیر نکن که در آینده با شریک زندگیت هم کم میاری شما تازه 15 سالته اگه کسی دماغتو مسخره کرد بگو بهتر من از شما ها راحتر نفس میکشم دماغمو هم خیلی دوست دارم بعدش هم الان تو داروخانه ها برای کوچک کردن کرم داره میتونه با مشاوره پزشک اونو تهیه کنی بعدش درمورد قدت خواهر زاده منم قدش نسبت به سنش کوتاهه رفته بود پیش پزشک گفته بود که صبح ها زود بیدار شو وورزش کن الان هم قدش چند سانتی بلند شده هورمونهات هم باید تنظیم بشه خدای نکرده تروئید که ندارید چون اونم باعث کوتاهی قدمیشه اگه آزمایش بدید متوجه میشین انشالله که نداشته باشی بعدشم قد وراثتی اشاره نکردین که پدر ومادرتون قدشون بلنده یاکوتاهن دوباره تکرار میکنم گلم هرکی مسخرت کرد کم نیار رواعتماد به نفست کار کن نفس عمیق بکش بگو خدامنو دوست داشته که منو آفریده من از بهترین بنده هاش هستم تومثل دخترمی ورزش کن خودتو آزاد کن روحو روانتو آرام کن تواعتماد به نفست کار کن تواز همه سرتری دختر گلم دوست دارم دوباره نظرتو بنویسی
❤️❤️❤️❤️
برای پاک شدن چربیهای گاز
اگر همون موقع که میپاشه پاک کنید راحت پاک میشه و سفت نمیشه.
ولی اگر موند سفت شد چندمنظوره و
محلولهای گاز پاک کن خوبن.توی همه فروشگاهها پیدا میشه.
❤️❤️❤️❤️
سلام.در جواب خانمی ک پای شوهرشون سرده باید بگم ایشون غلبه بلغم دارن حتما به یه متخصص طب اسلامی در شهرشون مراجعه کنن
شبها قبل خواب حتما ۳ دانه خرما بدون اب بخورن بخش عمده ای از مشکل حل میشه ان شاءالله
از همه ی دوستان التماس دعای مخصوص دارم شدیدا گرفتار و سردرگمم
❤️❤️❤️❤️
عزیزی که گفتن عرقشون بو میده.
عزیزم اول برای تعریق زیادت به پزشک طب سنتی مراجعه
کن چون تعریق زیاد اد و بد بو نشانه بیماریه.
دوم هروقت از حمام بیرون میای وقتی پوستت را خشک کردی به زیر بغلت زاج سفید پودر شده بزن.هم بوی بد عرق را جذب می کنه و هم اینکه به مرور موهای زائد اون نقطه را از بین می بره.
احتمال داره لاغری وتعریق زیاد بدنت بخاطر حرارت زیاد بدنت باشه.پس با مراجعه به یک پزشک طب سنتی خوب درمانش کن.
❤️❤️❤️❤️
سلام در جواب دختر خانومی که گفتند ۱۷ سالشونه و وزنشون کمه و درعین حال سریع عرق میکنن
عزیزم شما باید به دکتر غدد مراجعه کنی و با انجام یه سری ازمایشات دارو بهتون میدن ان شاءالله سریع خوب میشید
چون من شنیدم وه میگن
چون عرقی که بدون بو یا با بوی تند باشه باید به پزشک مراجعه کرد
موفق باشید
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام درمورد خانمی که گفتن اشپزی میکنن چربیها ازروی گاز وکابینت پاک نمیشه عزیزم ازپاک کننده سیو مخصوص گاز وچربیهاست استفاده کن فقط سیو موفق باشی
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام برا اون خانمی که چربی میریزه رو گاز و پاک نمیشه دامستوس بگیرن عاااالیه
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
با سلام
در مورد آقا پسری که خیلی عرق میکنند.
پسرم از داروخانه صابون آنتی باکتریال گلمر را بخر (قیمتش حدودا ۴۶ هزار تومان )و بسیار برای بوی زیر بغل موثره چون ضد باکتری هست و هر روز دوش بگیر و در آخر کار زیر بغلت را با این صابون خوب بشور و بزار ۳ تا ۵ دقیقه بمونه بعد آبکشی کن.
بعد از حمام هم پودر زاج سفید را زیر بغلت بزن.از عطاری بخر و قیمتش حدود ۱۰۰۰ هست.
باید کمی زیر بغلت مرطوب باشه و این پودر را بزنی.مطمئن باش این روش بسیار سودمنده.
پسرم حتما از این روش استفاده کن بسیار موثره.
شاد باشی.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام راجع به دختر خانم گلی که عرقشون بو میده مرداب سنگ از عطاری بخر بعد از حمام وقتی لباست رو پوشیدی وهنوز یه نم کوچولو بدنت داره اندازه یه پر به زیر بغلت بمال تا حمام بعدی هیچ بویی نمیدی فقط یه نکته اگر از موبر استفاده میکنی سری قبلش ازمرداب سنگ نزن چون پوستت سیاه میشه
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام برای عرق کردن ، پودر سنگ مرداب عالیه بعد از حمام وقتی هنوز بدنتون مرطوب هست بزنین ، برای چربی ها هم اسپری نانو عالیه👌
❤️❤️❤️❤️
سلام راجب اون دختر خانمی که ۱۷ سالشونه و خیلی عرق میکنن و عرقشون بو میده عزیزم من خودمم همین جوری هستم وللی اصلا نگران نباش ی راه حل ساده وارزون داره که اگه عرقم کنی اصلا بو نمیگیره بدنت ی پماد زینک اکساید از دارو خانه بگیر فکر کنم شیش تا هفت تومن باشه پماد پای بچس اصلا نم ضرر نداره هر وقت که از حموم میای داری لباس میپوشی حتما بزن زیر بغلت چون اگه همون لحظه نزنی و بدنت بو بگیره دیگه فایده نداره اه سه چهار روزم حموم نری اصلا بدنت بو نمیده من خودم همین کارو میکنم زاجم میگن خوبه ولی ضرر داره واسه بدن اگه ازینک زدی خوب بود برات ی صلوات برای ظهور امام زمان بفرست عزیزم
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
برا اون دختر خانومی که با خانوادش مشکل دارن بنظرم خانوادتون لیاقت شمارو ندارند
اگه اون اقا رو دوست دارین بنظرم هیچ اشکالی نداره باهاش در ارتباط باشین
ایشالله که ازدواج کنین باهم
خدا همیشه هست امید داشته باشین
اگه خدا زندگیه الانتونو تلخ کرده حتما
در اینده زندگیتون خیلی خوب میشه
ایشالله که این اقا لیاقتتون رو داشته باشه ✨💛
❤️❤️❤️❤️❤️
در جواب بنده خدایی که گفتم یرای سیاهی زیر چشم چی خوبه
ایشون باید اصلاح مزاج کنن سیاهی زیرچشم از بالا رفتن سوداست وتا اون برطرف نشه هیچ پماد و کرم موضعی کار ساز نیست
❤️❤️❤️❤️
سلام در رابطه با دختر خانوم 15 ساله
عزیزم منم همسن شما هستم.
بزرگ شدن بینی یکی از علائم بلوغ همه دختر و پسرا تو این سن بینیشون بزرگ میشه😄 این مشکلتون که تا 18 سالگی حل میشه برای قد کوتاهتون میتونید از ورزش های قد یا قرص های گیاهی افزایش قد استفاده کنید💚 الان کلی کلاس و مشاوره در رابطه با افزایش اعتماد به نفس یا فن بیان وجود داره کا میتونید شرکت کنید❤️ نگران نباش عزیزم منم صورتم پر از جوش بود همیشه بدم میومد ولی الان دیگه اهمیتی نمیدم و به جاش با زدن ماسک های صورت سعی میکنم کمترش کنم🌱🌸
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
برای اون دختر ۱۷ ساله که خرابی دندان دارند
برای پوسیدگی روغن حنظل بریزند روی پنبه سه شب روی دندان بزارند بعدشم چهل شب روغن زرد گاوی بزارید
دود روپاس (تاجریزی) بدهید به دندان با کمک قیف یعنی دود بلند شد
سز نازک قیف بزارید دهان ان یکی سر روی دود
مزه مزه کردن سرکه با نمک هم تاثیر گذار هست
مسواک و خمیر دندان استفاده نکنید باعث پوسیدگی میشه
به جاش از مسواک پیامبر استفاده کنید
ان شاءالله بهتر باشید🌷
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
برای اون خانمی که کف پاهای همسرشون سرد هست
سردی دست وپا به دلیل غلبه بلغم هم باید غلبه بغلم را تعدیل کنید با داروهای طب اسلامی مثل بلغم زدا، ابن مسعود، شافیه وتریفل
رفتن در افتاب، اسفند، سیاه دانه، یک انگشت عسل ناشتا میل کنند، کسمش و مـویز ناشتا، جویدن کندر،ک
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_نود_دو وقتی حرفش ناتموم موند منم به جهت سرش ، نگاه کردم .. صنم اونطرف با کمی فاصله از ما ایست
#قسمت_نود_سه
از اتاق که خارج شدم، با صنم چشم تو چشم شدیم ..دلم لرزید ..امکان نداشت من صنم رو تنها بزارم ..اصلا تنها جایی که آرامش داشتم کنار صنم بود..
مادر با لبخند گفت کجا موندید شما دونفر؟ شام سرد شد..
کنار سفره نشستم و گفتم مرضیه میگفت دلم زیارت امام رضا رو میخواد...
مادر آروم زد روی زانوش و گفت واای منم خیلی دلم هوای زیارت کرده...
از حرف مادر استفاده کردم و گفتم پس باهم میفرستمتون..
مادر ابروهاش رو بالا داد و گفت بی مرد؟ چطور دو تا زن بریم؟
+تنها نمیفرستم..سلطانعلی و آفت رو هم ، با شما میفرستم که دست تنها نباشید..
مشغول خوردن شدم ... یه لحظه نگاهم به مرضیه افتاد دمغ شده بود ....
صنم بدون حرف با سر پایین با غذاش بازی میکرد ..
فهمیدم که غصه میخوره ..در یه لحظه که مادر و مرضیه باهم صحبت میکردند زدم به زانوش و آروم گفتم ما باهم میریم ..
لبخند زیبایی زد ..
اون شب ، بعد از به خواب رفتن صنم ، به صورت زیباش نگاه میکردم ...نباید به مرضیه قول میدادم ..من نمیتونم دو سال صنم رو تنها بزارم ..اون بخاطر من خیلی ،سختی کشیده و غصه خورده..
با خودم گفتم بزار مرضیه حامله بشه..یه کاریش میکنم ..
صبح به محض رسیدن به حجره اسد رو فرستادم ماشین پیدا کنه برای مشهد..
اسد چند ساعت بعد برگشت و خبر آورد که دو روز دیگه یه ماشین به طرف مشهد حرکت میکنه...
مادر و مرضیه تمام اون دو روز رو آماده میشدند برای این مسافرت طولانی ..
چشمهای مرضیه از خوشحالی برق میزد..
بالاخره موعد سفر رسید ...
کلی به سلطانعلی سفارش کردم که مراقب زنها و گلچهره باشه..
گلچهره رو بارها بوسیدم و به مرضیه گفتم برو دلت رو صاف کن و برگرد...
مرضیه نگاهش رو ازم دزدید و گفت دوست داشتم گلچهره با پدر و مادرش به زیارت بره...ولی اشکالی نداره ..دفعه ی بعد ..
لبخندی زدم و گفتم دفعه ی بعد با بچه هامون..
مرضیه لبش رو گزید و جوابی نداد..
مطمئن بودم که بعد از این سفر راضی به بچه دار شدن میشه...
بعد از راهی کردنشون، به دنبال بی بی رفتم ..تمام این دو روز فکر میکردم چه کار کنم که تو این مدت صنم تنها نمونه...
از بی بی خواستم که به عمارت بیاد و کنار صنم بمونه..
بی بی با خوش رویی قبول کرد و با من همراه شد..
صنم با دیدن بی بی ، با ذوق پرید و گفت خداروشکر ..فکر میکردم تو این مدت از تنهایی دق کنم ....
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_ششم میعاد گفت مامانم میخواد برای من زن بگیره تا برام بچه بیاره... دیگه بقیشو گوش نکردم داد ز
#بخش_هفتم
میعاد وسط حرف گوشیو قطع کرد.. حالم بدتر شد دلم میخواست برم خونه ببینم جریان چیه..
آماده شدم برم مامانم نذاشت گفت صبر کنم تا بابام بیاد
بابام که اومد مامانم دوباره باهاش دعوا کرد بابام خیلی ناراحت شد زنگ زد بابای میعاد جریان ازش پرسید اونم گفت بی تقصیره گفت زنش رفته برای میعاد زن گرفته
از ناراحتی شروع کردم جیغ زدن بابام گوشیو قطع کرد گفت پاشو آماده شو بریم حسابشونو کف دستشون بزارم.
منو مامانم آماده شدیم رفتیم مادرش وقتی پشت آیفون فهمید ماییم میخواست درو باز نکنه اما بابام یکم داد و بیداد کرد از ترس آبروش درو باز کرد، بالا که رفتیم دیدم همه خونن حتی میعادم بود صورتشو شش تیغ کرده بود موهاشو زده بود لباس تمیز تنش کرده بود اصلا انگار نه انگار که با من به مشکل خورده!
بابام رفت جلو یکی زد تو گوشش، میلاد داداشش اومد بابامو گرفت برد نشوند.
چند دقیقه بعد از اتاق من دوست جاریم اومد بیرون مستقیم رفت کنار میعاد وایساد از عصبانیت جوش آوردم حمله کردم کتکش بزنم اما میعاد مانع شد داد زد برو کنار سمانه دست بهش نزن..
از اینکه ازش طرفداری کرده بود بیشتر عصبانی شدم فحش دادم مامانم جلومو گرفت نرم کتک بزنم
مامان میعاد گفت ببینید دخترتون چه بی ادبه از روزی که اومده یا با من دعوا میکنه یا با معصومه یا با میعاد اصلا عفت کلام نداره اصلا تربیت نداره
داد زدم گفتم میعاد من تاحالا کی با تو دعوا کردم؟ چرا مامانت داره دروغ میگه...
میعاد عصبی نگاهم کرد گفت سمانه این حرفارو ول کن اگر میخوای باهام زندگی کنی برگرد خونه اگر نه برو درخواست طلاق بده همینه که هست من زن گرفتم تا بچه دار بشم اگر خواستی بیا سر زندگیت..
چند تا به سر خودم زدم داشتم دیوونه میشدم گفتم نه امکان نداره بیام باهات زندگی کنم میرم طلاق میگیرم تو رفتی سر من هوو آوردی تو مقصری..
اصلا اهمیت نداد، بابام گفت میعاد تو خیلی بی صفتی اگر دخترم حامله نمیشد باید اول میبردیش دکتر نه اینکه بری روش زن بگیری
میعاد گفت دیگه من این تصمیم گرفتم حالا شما میخوای برو طلاق دخترتو بگیر..
از رفتارای میعاد تعجب میکردم چون قبلا اصلا اونجوری نبود، بابام بلند شد گفت معلومه که طلاقشو میگیرم..
من و مامانم پشتش بلند شدیم برگشتیم خونه، تا خونه فقط گریه کردم بابامو مقصر همه اون اتفاقا میدونستم.
فرداش با بابام رفتیم درخواست طلاق دادیم گفتم شوهرم زن دوم گرفته اما گفتن این دلیل نمیشه بخوای طلاق بگیری مهرمو گذاشتم اجرا برگشتیم خونه
چند روز بعد احضاریه اومد، برای میعادم رفت.
رفتیم دادگاه گفت مهرمو میده اما باید برگردم خونه..
گفتم من نمیخوام برگردم، قاضی گفت باید به حرف شوهرم گوش کنم....
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پرسش_اعضا ❤️
سلام خسته نباشید
من دوست دارم در امد داشته باشم و میخوام کارم با گوشی و اینترنت باشه
آیا از اعضای کانال کسی میتونه منو راهنمایی کنه ک چطور ادمین بشم و اینکه درامدش چجوریاس؟؟
و اگر کسی میدونه ک چطور میشه مشاور محصولات آرایشی بهداشتی نفیس شد لطفا بهم بگه
یا آیدی بنده رو از ادمین بگیره برام توضیح بده
ممنون واقعا از کانال خوبتون
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
ممنون بابت زحمات شما
یک سوالم دارم اینه ک از وقتی که ما فاضلاب کشیدیم توالتمون خیلی بوی فاضلاب شدید میده
کسی تجربه ای داره؟
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
عزیزم میشه این سوالمو بزارید خواستم بگم کسی کورتاژتشخیصی انجام داده؟واس ضخیم شدن دیواره رحم و آیادارویی هست ک نیاز ب کورتاژنباشه؟؟خیلی میترسم اگ میشه راهنماییم کنیدممنون❤️
ایشون عمل دارن کسی تجربه ای داره بگه لطفا🙏🏻👆🏻
ایدی ادمین 👇🏻🌹
@habibam1399
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام. وقت شما بخیر
در مورد پیام اون عزیزی که گفتن پسر ۱۷ ساله دارن که مدام سرش به گوشی گرمه. و همه مادرها که این مشکل رو دارن
وقتی بچه ها نیستن گوشی اونها رو بگیرید و کد #131*100 رو وارد کنن اینترنت دانش اموزی برای گوشی فعال میشه . و از این به بعد فقط ایتا و شاد و سروش باز میشه. یعنی پیامرسان داخلی. دیگه نمیتونن توی وات ساپ و اینستا وقت بزارن
برای غیر فعال کردن هم #132*100رو وارد کنید.
بعد که بچه ها پرسیدن چرا نت خرابه و سایت باز نمیشه بگید گوشی من هم چند روزه اینطوریه😁
❤️❤️❤️❤️
دوست عزیزی که پرسیدند کسی هست کورتاژ تشخیصی انجام داده باید بگم من ۶ ماه پیش انجام دادم و تا الان مشکلی نداشتم البته من به خاطر خونریزی زیاد که در دوران پریود داشتم انجام دادم که به شدت دچار کم خونی شده بودم و تو این شش ماه دیگه پریود نشدم چون من سنم از ۵۰ گذشته بود و هنوز پریود میشدم
❤️❤️❤️❤️❤️
در پاسخ به اون دختر خانومی که گفتن خانوده شون خیلی بد رفتاری می کنن و اوضاع خوبی ندارن
عزیزم امیدوارم خدا همیشه مراقب دلت باشه
نظر من در رابطه با حل مشکلت این هست که
حتمن ارتباطت رو با خدا قوی کن بیشتر به سوی نماز و دعا برو قطعن اروم می گیری چون خودم تجربه کردم
من هم پدرم اوایل خیلی عصبانی بودن ولی الان
خداروشکر بهتر شدن شب جمعه به اسم پدرتون ۱۴ بار دعای نادعلی رو بخونین جواب می ده
هم تو گوگل سرچ کنین که چه سوره هایی واسع خوش اخلاقی خوب هست یا چه دعایی برای جلب محبت خوبه
فقط اینم بگم اگه جواب نگرفتی بی خیال قران و دعا نشو چون اول باید اعتقاداتت رو به این چیزا قوی کنی بعد حتمن جواب می گیری
بنظرمن حمتن پا بزار تو راهی که خدا گفته نمازهات رو همیشه اول وقت بخون چون بیشتر مشکلاتی که برای ما پیش می اید از گناهان زیاد ودوری از خدا هست
در رابطه با ازدواج هم اونو بسپار به خدا چون خدا خودش تو قران گفته زنان پاک برای مردان پاک ومردان پاک برای زنان پاک
مردان زنا کار برای زنان زنا کار و زنان زناکار برای مردان زناکار
خدا خودش اگه صلاح بدونه یه همسر مناسب بر طبق اعمال خودت برات قرار می ده
پس صبور باش و شما با خانواده خوش برخورد کن
در عوض خدا قطعن برات همسر خوب می دهد یا یه پاداش دیگه 🌹🌹🌹
❤️❤️❤️❤️
سلام خانمی که در مورد کورتاژ تشخیصی پرسیده بودن منم اردیبهشت امسال سونوگرافی انجام دادن ضخامت دیواره رحم داشتم خونریزی شدید هم داشتم دکتر گفته بود باید کورتاژ تشخیصی انجام بدی ولی چند جای دیگه پرسیدم که ببینم روش جایگزین داره یا نه تا اینکه یه خانم دکتر گفتن میتونی نمونه برداری (بیوپسی) هم انجام بدی تا یه وقت ضخامت بدخیم نباشه، انجام دادم خداروشکر مشکلی هم نداشتم با قرص ترنسید و مفنامیک هم خونریزیم بند اومد. انشاالله که شما هم با همین روش مشکلتون حل بشه و نیاز به کورتاژ نشه ولی نهایتا اگر لازم بود برید با خیال راحت انجام بدید اصلا چیز خاص و ترسناکی نیست که نگران باشید
❤️❤️❤️❤️
سلام ادمین جان متاسفانه همه اکثرا برای راه حل بوی بد عرق کردن پیشنهاد سنگ مرداب رو دادن
سنگ مرداب( یا نقره سنگ یا مردار سنگ) از سرب تشکیل شده و بشدت سمی هستش دلیل خاصیت از بین بردن بوی بدش هم دقیقا همینه که هیچ باکتری یا موجود ارگانیکی کنارش زنده نمی مونه اما بعد از استفاده تنها مدتی کوتاه حتی همین که با پوست در ارتباطه باعث مسمومیت میشه کافیه یه سرچ بزنن تو اینترنت تا ببینن چقدر باعث مسمومیت کبد و سایر ارگانها میشه که متاسفانه آسیبهاش به این راحتی قابل جبران نیس و شاید ضرری که به کبد بزنه همیشگی باشه
پس برای یه چیز کوچک که می خوان ابروشو به اصطلاح درست کنن می زنن چشم طرف رو دور از جون کور می کنن
لطفا لطفا سراغ سنگ مرداب نرید
اتفاقا یه خانمی نوشته بود زاج ضرر داره ضرر زاج اصلا یکصدم ضرر سنگ مرداب نیست قبل از استفاده از هر چیزی تحقیق کنید متاسفانه بعضی عطاریا اصلا اطلاعات علمی ندارن و این سنگ مرداب چون ارزونه خریدار زیاد داره و عطاری ها هم خودشون نمی دونن این چقدر می تونه خطر ناک باشه و با تبلیغ می چپونن به خلق خدا
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام خطاب به اون خانمی که کورتاژ تشخیصی دارن عزیزم من چندسال پیش همین مشکلاداشتم رفتم کورتاژتشخیصی انجام دام اصلاترس نداره چون بیهوش میشی هیچی متوجه نمیشی اگرقم هستی دکترعبدخداکارش خیلی عالیه
❤️❤️❤️❤️
🌟سلام 🌟
در جواب اون عزیزی که سوال پرسیدن برای قرص مخمر آب جو
من خودم سه ماه مصرف کردم از اون خوباشم مصرف کردم ولی تاثیری نداشت 😶
یه سوالم دارم من هم سپروهپتادین مصرف کردم هم شیکوریدین هم مخمر هم خرما روزی هفت تا ولی چاق نشدم
و با قد۱۶۰توسن بیست فقط۴۷کیلو هستم
لطفاااااا اگه کسی راهکاری داره بگه ممنون میشم
❤️❤️❤️❤️
سلام در جواب اون خانومی که پسر ۱۷ ساله ای دارن ...
سلام مادر گرامی من خودم ۱۷ سالمه
خودم معتاد گوشی شدم ولی جدیدن دارم کم میکنم و خوب سعی کنید به جای گیر دادن بهش و هک کردن چون واقعا بعضی وقتا چیزی ادم تو گوشیش نداره مثلا من تو گوشیم دوستامن شما شک نکنید بهش و بعدش نشون ندید که بی اعتمادید نسبت بهش این کار بیشتر اونو به سمت فساد میبره من همسنو سال پسرتونم میدونم چی میگد به شماهم حق میدم ولی به پسرا نباید خیلی گیر داد لجبازن با زبون پسرتنو رام کنید
و اینکه نماز نمیخونه شما سعی کنید بیشتر وقتا بچتونو توی راه راست بندازید بدون اینکه بهمه خودتون انداختیش مثلا برید با پسرتو نماز جماعت مسجد و یا مثلا بگید پسرم میخوایم با بابات نماز جماعت بخونیم تو ام بیا به ما ملحق شو و وقتی با شما به نماز اومد و دیدید نماز خوند تشویقش کنید بگید اره این نماز راه رسیدن تو به اون خدای بالایی که قدرت های خدا رو بگید مهربونیاشو نسبت به پسرتون مثلا بگید
خدا میتونه با یه خاستن مارو پودر کنه ولی نمیکنه بزرگیه خدارو بگید و بگید با همجین خدایی میخوای تو صحبت کنی من توصیه میکنم برید صحبتای استاد رائفی پور در مرود تحلیل نماز رو گوش بدید و اون رو برای بچتون بگید ...
و خلاصه با امام زمانش اشناش کنید عشق امام زمان بچه رو یه جور دیگه بار میاره تجربه دارم 😍❤️
خلاصه شرمند زیاد حرف زدم ولی راهش این نیست که مادر گرامی گیر بدین و هکش کنید 😁باهاش راه بیاین با زبون خوش بدون اعصبانیت توی سن بلوغ پسرتون افکارش شکل میگیره سعی کنید با بچه ها درست حسابی و نماز خون رفاقتش بدید اصلا ببرید کلاس هایی که برای امام زمانه سختی نیدد بهش توسل کنید به امام مزان چله بردارید برای اینکه عشق به امامشو پیدا کنه اینا همش حل میشه
ان شاءالله ذکر اَلمُستَغاثُه بِکَ یا صاحب الزمان خیلی کمک توی گرفتاری ها و دیدم که میگم 😍❤️
خلاصه خیلی خودتو اذیت نکنید
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
برای اون خانمی که گفتن چربی ها میریزه روی کابینت دو تا راه هست
اول با اسپری گاز پاک کن سیف و دوم اسپری گاز پاک کن من
دقت کنید هر دو اسپری باشه
مارک من سرعت بیشتری توی تمیزی داره
استفاده اش هم به این صورته که شما روی مناطقی که چرب شدن اسپری میکنید و بعد از دو یا سه دقیقه با سیم ظرفشویی روش می کشید
هر چقدر روغن و چربی تازه تر باشه زودتر پاک میشه
❤️❤️❤️❤️❤️
صبا:
سلام و وقت بخیر ✨
در مورد دختر خانمی که گفتن قد کوتاه و اندام لاغری دارن و از نظر خودش بینیش بزرگه ،باید بگم عزیزم خداوند هیچ کسیو بدون نقص نیافریده و هرکسی یه مشکلی در ظاهرش داره اما انسان هایی که پیله ی جهل و نادانی رودور خودشون پیچیدن و فکر می کنن بدون هیچ نقص و عیب هستند همیشه بودن و خواهند بود
پس اصـــلـــا به نظر دیگران توجه نکن چون قصد خیلی از اونا خراب کردن حال خودته
بعدش هم بخاطر اینکه تو ین بلوغ هستی ممکنه این تغییراتی تو چهرت به وجود اومده باشه و به مرور زمان حل میشه😊
اگر هم بخاطر قدت نگرانی میتونی به دکتر های طب اسلامی مراجعه کنی من یکی از اقواممون همین مشکلو داشت و به دکتر حسناتی( شهرقم)مراجعه کرد و با چند مرتبه حجامت و بادکش به نتیجه دلخواهش رسید
نزار هیچ کس بیشتر از حدش توزندگیت دخالت کنه و به حرف هیچ کسی توجه نکن چون اون خدایی که کل جهان و هستی رو آفریده خودش بهترین هارو برات در نظر گرفته☺️🌷
❤️❤️❤️❤️
سلام
در رابطه با دختر خانوم ۱۵ ساله خجالتی
عزیزم اولین چیزی ک بهش باید توجه کنی اینه ک تو ی نوجوونی تو سن تو بزرگ شدن بینی طبیعیه و البته نکته مثبت قضیه اینه ک هنوز برا رشد قد وقت داری
داروی مکمل استفاده کن ورزش کن که قدت رشد بهتری داشته باشه
نکته دوم اینکه شما گفته بودین دوستاتون مسخرتون میکنن
باید توجه کنی که بین شوخی با تمسخر خیلی تفاوت هست اینکه دوستات با تو شوخی کنن خوبه ولی اگه تمسخر کنن نشون میده ک افراد خوبی بر دوستی نیستن
کلا بهتره از افرادی ک کنارشون حس راحتی نداری دوری کنی
نکته سوم در رابطه با اعتماد ب نفست
ببین عزیزم اعتماد ب نفس ی چیز درونیه البته طبیعیه تو سنی ک داری همش ب ظاهرت توجه کنی ولی باید اینو در نظر داشته باشی ک همه ادما ی سری مشکلا ت تو ظاهرشون دارن
هیچ کس بی عیب نیس
البته جامعه هم مقصره این روزا مردا ترجیح میدن ب جای زن عروسک تو خونه داشته باشن
امیدوارم مشکلت حل بشه
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_نود_سه از اتاق که خارج شدم، با صنم چشم تو چشم شدیم ..دلم لرزید ..امکان نداشت من صنم رو تنها ب
#قسمت_نود_چهار
بیشتر از دو هفته گذشته بود و هر لحظه منتظر بودم که مادر و مرضیه برگردند...
هر روز به ترمینال ماشینها میرفتم و سراغ مینی بوسی که مادر و بقیه رو برده بود رو میگرفتم ..
کسی خبری نداشت..کم کم نگران شده بودم و کاری هم نمیتونستم انجام بدم..
روزی دوبار به ترمینال میرفتم ..
اون روز مینی بوسی از مشهد به تهران رسیده بود..
شاگرد راننده مشغول تمیز کردن ماشین بود.
کنارش رفتم و مشخصات مینی بوس رو دادم و در موردش پرسیدم
شاگرد با همون دستمالی که ماشین رو پاک میکرد عرق سر و صورتش رو پاک کرد و گفت والا یه گروهی بودند که باهم یه جا میموندند..یعنی خورد و خوراک و استراحتشون یه جا بود
با نگرانی گفتم خب؟
پسر جوون گفت فکر کنم همون مینی بوسم اونجا بوده..میگفتن مریضی افتاده بینشون..
مضطرب پرسیدم یعنی چی؟ چه مریضی ای؟
پسر گفت دیگه اونو نمیدونم ..منم شنیدم ..با چشمهام ندیدم که..
آشفته به حجره برگشتم ..
تصمیم داشتم حجره رو به اسد بسپارم و به مشهد برم...
اسد با دیدن حال آشفته ام نگران به سمتم اومد و پرسید چی شده ؟
همه چی رو براش تعریف کردم و گفتم که قصد دارم برم مشهد..
اسد دستش رو ، روی شونم گذاشت و گفت تا یکی دو روز دیگه هم صبر کن اگه خبری نشد اون وقت برو .. یه قدم دو قدم راه که نیست ..در ضمن ممکنه همین که تو راه بیفتی ، اونا برسن تهران ..
حرفهاش به نظرم منطقی میومد ولی نگرانی امانم رو بریده بود ..
+نمیتونم اسد..اگه اتفاقی افتاده باشه به من نیاز دارند ..مخصوصا گلچهره..
با دستهام صورتم رو پوشوندم تا اشکی که بی اراده از چشمهام جوشیده بود رو اسد نبینه ..
اسد نفسش رو پرصدا بیرون فرستاد و گفت حق داری ..
سیگاری روشن کرد و دودش رو به هوا فرستاد و ناگهان بلند گفت آهان یادم افتادم ..
من یه دوست تو مشهد دارم .. همین الان میرم تلگراف بفرستم بهش..
امیدوار پرسیدم یعنی ممکنه برامون خبر بفرسته..
اسد در حالیکه کتش رو میپوشید گفت حتما..آدم خیلی بامعرفتیه..
دستش رو به معنای خداحافظی تکون داد و از پله ها پایین میرفت که با صدای بلند گفتم همه چی رو براش بنویس ..چند نفرن .. اسمشون چیه ..
بیقرار بودم و نمیتونستم کاری انجام بدم ..بیشتر از همه نگران دخترم بودم نذر کردم یکبار دیگه گلچهره رو سالم بغلم بگیرم گوسفندی رو قربونی کنم و بین فقرا پخش کنم ..
ساعتی بعد اسد برگشت و گفت خیالت راحت باشه خیلی زود ازشون خبر میاره ..
+تا نیان و نبینمشون دلم و خیالم آروم نمیگیره...
تمام اون شب رو از نگرانی بیدار موندم و کل عمارت رو میگشتم ..
سپیده که زد به ترمینال رفتم و بین ماشینها و آدمها دنبال خانواده ام میگشتم ..
از چند نفر پرسیدم کسی خبر درستی بهم نداد ..
سوار ماشینم شدم و چند دقیقه سرم رو گذاشتم روی فرمون ..
نمیدونم چقدر گذشت از گرما سرم رو بالا آوردم ..
مینی بوسی شبیه همونی که دنبالش بودم از روبه رو میومد .. خیره نگاهش میکردم تا نزدیکتر بشه ..
خودش بود ..سریع از ماشین پیاده شدم و به طرف مینی بوس دویدم ..
از پنجره سلطانعلی رو دیدم که گلچهره رو بغلش کرده بود ..
با هیجان دست تکون دادم و همراه مینی بوس که سرعتش رو کمتر میکرد دویدم .....
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#دردو_دل_اعضا ❤️
سلام خواهر من تقریبا ۶ ساله ازدواج کرده و یه پسر ۴ ساله داره. ازدواجشون سنتی بود و خانواده شوهرش خوب دیده میشدن ولی بعد ازدواج فهمید که مادرشوهرش فقط بخاطر اینکه از دست پسرش خلاص بشه واسش زن گرفته.
خلاصه تقریبا باهم خوب بودن تا اینکه بعد ازدواج بخاطر مشکلات مالی جروبحث و دعوا زیاد داشتن و خواهرم بخاطر اینکه بچه داشته و اینکه خیلی خواستگارای پولدار داشته یا پسر عمه و پسر عمو و پسر خالمم خواستگارش بودن، بخاطر حرف مردم و سرزنش فک و فامیل نمیخواد طلاق بگیره...
خواهرشوهراش خیلی خوب بودن مثلا واسه تولد خواهرم گوشواره طلا خریده بود و واسه تولد پسر آبجیم تبلت خرید، حتی پارسال واسه رهن خونه ۵،۶ میلیون بهشون قرض داده بود...
خیلی باهم خوب بودن اما چند روز پیش زنگ زده که اون طلاهایی که سر عقد بهت دادیم طلاهای دخترم بوده که به شوهرت قرض داده بودیم الان دخترم بزرگ شده و میگه برو طلاهامو از داییم پس بگیر الانم بی زحمت خودت یکاریش بکن چون اگه به داداشم بگم جنگ و دعوا میشه...
الان خواهرم از همه جا بی خبر یه دفه بهش گفتن طلاها قرض ما بوده، خیلی اعصابش خرابه میگه به من چه، من که خبر نداشتم الان بعد ۶ سال یادشون اومده!!! در ضمن اون موقع تقریبا پولش ۵ میلیون میشده الان نزدیک ۳۵ میلیون! به خواهرم گفتم خب تو که خبر نداشتی همون ۵ میلیونو بده. میگه به خواهرشوهرم گفتم اون موقع ۵ میلیون طلا دادین منم همونو میدم گفت من طلاهای دخترمو فروختم همون اندازه طلاهای تورو خریدیم پس طلاهاتو باید بدی!
الان خواهرم مونده چیکار کنه بیچاره اجاره نشینه، شوهرشم آدم درستی نیست، بیکاره، ۲ روز سرکار میره ۱۰ روز بیکاره...
اگه اون طلاهاشو بده دیگه هیچ سرمایه ای ندارن، خواهرم مونده چیکار کنه!
خواهرم خودشم کار میکنه و خرج زندگیش میکنه. الان به خواهرشوهرش گفته دوتا النگو که نازک بود شکست منم فروختم روی رهن خونه گذاشتم، انگشترامم که فروختم خرج زندگیمون کردیم، الان فقط همون گردنبند مونده واسم، میگه گردنبند و بده باقیشم هروقت داشتی بده! اما الان چون دیده گردنبندش بزرگ و سنگینه و طلا هم گرون شده میخواد ازش بگیره.
بهش گفتم به خواهرشوهرت بگو غلط کردین اومدین خواستگاری وقتی هیچی از خودش نداشته و فقط خواستین از سرتون باز کنین خدا ازتون نگذره، میگه خواهرشوهرام خوب بودن با من خیلی کمکم کردن الان چی بگم بهشون! چون میدونن به داداشش بگه طلاهارو پس نمیده به خواهرم گفته که اونم تو رودروایسی بهش بده!
اینم بگم که شوهرش خیلی آدم مزخرفیه، خیلی عوضیه دست بزن داره همیشه باید حرف اون باشه تو خونه، یه مدت معتاد شده بود که بردش کمپ ترک کرد..
اینم بگم خواهرم چند بار قهر کرده اومده خونه مامانم اما شوهرش اومده دم خونه مامانم داد و هوار همش داد میزنه، خواهرم چون ابروش براش مهمه باز میره سر خونه زندگیش...
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#تغییر_نگرش 💚
#سبک_زندگی 🌱
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#داستانک ❤️
چهار سال گذشته بود، دیگه چهرشو هم به زور یادم میومد اما هر روز بهش فکر میکردم، میگفتم یعنی الان کجاست؟ چیکار میکنه؟
اونم مثل من دلش تنگ میشه؟ اصلا یادش هست؟
یادش هست کجاها رفتیم... چیا گفتیم... چه قولایی دادیم؟
ولی خب خیلی مثل قبل خودمو اذیت نمیکردم و با این موضوع کنار اومده بودم..
نه اینکه فراموش کرده باشم... نه..
ولی آدم از یه جایی به بعد دیگه خسته میشه...
منم قبول کرده بودم که سرنوشت ما خیلی وقته از هم جدا شده...
اون روز کارم سنگین بود، از خستگی حال نداشتم
وقتی رسیدم خونه حتی حوصله دوش گرفتن هم نداشتم، لباسمو عوض کردم و خوابیدم.
نیم ساعتی میشد خوابم برده بود که گوشیم پشت سر هم شروع کرد به زنگ خوردن، شماره آشنا نبود...
عادت نداشتم شماره غریبه جواب بدم، زدم رو سکوت و خوابیدم..
یهو گفتم نکنه مادرم باشه با گوشی کس دیگه ای زنگ میزنه..
چون قرار بود عصر برم دنبالش ببرمش دکتر اما الان که خیلی زوده..!!
نگران شدم، واسه اینکه مطمئن بشم پیام فرستادم پرسیدم شما؟
نوشت: سلام کوتلاس، جواب بده، باید ببینمت.
چشامو چند بار به هم زدم که مطمئن شم درست میبینم!!!
کوتلاس.... اون تنها آدمی بود که منو کوتلاس صدا میکرد..
باورم نمیشد اصلا !! بعد بیشتر این همه سال...
بی اراده یادم به روزها و ماه های اولی که رفته بود افتاد
هی میگفتم خب الان چند روزه ازم بی خبره... دیگه نگرانم شده تا فردا میاد..
دیگه انقدر بی معرفت نیست که تولدمو تبریک نگه...
حتما فهمیده مریضم باید بیاد حالمو بپرسه دیگه، حتما از بچه ها شنیده...
اما نیومد که نیومد!!
چقدر پیام دادم، چقدر زنگ زدم
جواب نداد...
تا اینکه گوشیش واسه همیشه خاموش شد...
ولی حالا چی شده که پیداش شده؟؟!
قلبم داشت از جا کنده میشد
خواب از هفت جدم پرید
بالاخره اومد... میدونستم یه روز میاد..
چقدر منتظرش بودم
یه حس و حال عجیبی بود..
سریع رفتم دوش گرفتم، لباس جدیدامو پوشیدم..
همون عطری که دوست داشتو زدم...
گوشیمو برداشتم، شمارشو پاک کردم..
رفتم دنبال مادرم...
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام واسه دختر خانم که از بزرگی بینی و کوتاهی قد ناراحت بودن .عزیزم شما چون توی سن بلوغ هستی این مورد طبیعی هست غصه نخور .و میتونی خمیر دندون ایرانی رو به مقداره یک بند انگشت با نصف قاشق چایخوری زنجبیل و یک قاشق سرکه سیب قاطی کنی و روی بینیت بزاری یه ۱۰ روز پشت سره هم یه ۲۰ دقیقه یا نیم ساعت یعنی تا خشک بشه خوبه. بینی رو کوچک تر میکن اگه دیدی سوزش خیلی زیاده یکم خمیر دندونش رو بیشتر کن و برای قدت حتما فقط برو حجامت قد حداقل ۳ مرتبه باید بری و تا ۱۷ سالگی هم برای افزایش قد بیشتر جواب نمیده فصل بها و پاییز برای حجامت مفیده و از قد ژنتیکی رو تا ۵ سانت بلندتر میکنه و واقعا عالیه ما تجربه کردیم.و در ضمن با خودت تمرین کن که خجالت نکشی و از حرفهای معمولی شروع کن تا خجالتت بریزه و همیشه بخودت بگو من اصلا خجالتی نیست .انشاالله موفق باشی .التماس دعا
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام برای خواهری که طلاهاشو خواهرشوهراش میخوان ازش بگیرن
به نظر من باید با آرامش و احترام بهشون بگه طلاهارو به هرکی قرض دادین از همون پس بگیرین
وقتی ایشون روحشم خبر نداشته که طلاها قرضیه هیچ دینی گردنش نیست!
طلا هدیه مرد به زنه اگه داره باید بخره اگه نداره لازم نیست قرض کنه اونم به این شکل
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_نود_چهار بیشتر از دو هفته گذشته بود و هر لحظه منتظر بودم که مادر و مرضیه برگردند... هر روز ب
#قسمت_نود_پنج
مینی بوس ایستاد و سلطانعلی با گلچهره پیاده شد..
با شوق گلچهره رو در آغوش گرفتم و سر و صورتش رو بوسیدم ..
بعد از چند لحظه رو کردم به سلطانعلی و گفتم بقیه کجان ..
سلطانعلی که تازه متوجه شدم غبار غم چهره اش رو پوشونده گفت خانم بزرگ و مرضیه خانم ته مینی بوس هستند ..
+چرا پیاده نمیشن ..آفت کو؟ چرا مسافرها کمتر شدن؟
سلطانعلی دستش رو گذاشت روی چشمهاش و با گریه گفت آقا...آفت مریض شد و تو مشهد مرد .. قسمتش این بود اونجا دفن بشه ..
نگران گفتم یعنی چی که مرد؟ سرم رو نزدیک مینی بوس بردم و بلند گفتم مادر... مرضیه ..
سلطانعلی بازوم رو گرفت و گفت آقا ..بیایید عقب ..بیماریش مسریه .. من و گلچهره هم شانس آوردیم نگرفتیم .. میرم گاری بگیرم خانمها رو ببریم عمارت ..
سرم رو داخل مینی بوس بردم .. مادر وسط دراز کشیده بود و مرضیه کنارش نشسته بود .. مرضیه روبند زده بود و چهره اش رو نمیدیدم با بغض گفت یوسف داخل نیا.. برو.. گلچهره رو ببر عقب..
آشفته پرسیدم چی شده مرضیه؟مادر چرا خوابیده ؟
این بار مرضیه گریه کرد و گفت آبله..آبله گرفتیم یوسف .. آفت طاقت نیاورد و در عرض چند روز تموم کرد ..
با شنیدن اسم بیماری تمام تنم لرزید ..ناخودآگاه قدمی به عقب برداشتم .. نه بخاطر خودم ، فقط بخاطر حفظ گلچهره..
با کمک سلطانعلی مادر و مرضیه رو روی گاری گذاشتیم و به عمارت رفتیم ..
اتاقهای مادر رو برای مادر و مرضیه ، در نظر گرفتیم ..
گلچهره رو به صنم سپردم و به دنبال طبیب به مریض خونه رفتم ..
ساعتی بعد با طبیب به عمارت برگشتم ....
طبیب اجازه نداد من وارد اتاق بشم .. جلوی در روی ایوون نشستم ..
مرضیه روبندش رو عقب نمیزد ..
دکتر بهش گفت من محرم حساب میشم اجازه بده زخمهات رو ببینم ..
مرضیه رو به من گفت یوسف .. برگرد .. نمیخوام منو تو این وضع ببینی ..
با ناراحتی گفتم مرضیه...الان چه وقت این حرفهاست؟؟
مرضیه نالید یوسف...جان گلچهره...
به سمت حیاط برگشتم ..
طبیب به مرضیه گفت خب خدارو شکر به چشمهات نزده ..دارو میدم .. زخمهات خشک میشن ..
مادر رو هم معاینه کرد ..وقتی صورت مادر رو دیدم از وحشت هین بلندی کشیدم ..تا روی چشمهاش جوشهای بزرگ چرکی بود ..
طبیب با تاسف سرش رو تکون داد و گفت زخمهای مادرت خیلی شدیدن...مادر صدام رو میشنوی ..
مادر ناله ی کوتاهی کرد ..طبیب گفت بهت دارو میدم ..درد داره مخصوصا وقتی رو زخمهای چشمت میزاری ..تحمل کن ..چاره ای نداری وگرنه چرکی میشه و دووم نمیاری..
مادر دوباره ناله ی کوتاهی کرد ..
طبیب یه سری توضیحات به مرضیه داد و بلند شد ..
همزمان باهاش بلند شدم ..
با طبیب تا در عمارت رفتم .. طبیب عینکش رو درآورد و گفت تا میتونید ازشون دوری کنید خیلی مسریه..
چند ثانیه مکث کرد و گفت مادرتون .. متاسفانه بیناییش رو از دست داده...
با بهت گفتم یعنی ..کور شده؟؟
_بله ..زخمهای داخل چشمش زیاده ..
+هیچ راهی نداره ..دارویی ..لااقل چشمهاش خوب بشه..
دکتر نفسی کشید و گفت هیچ راهی ..فقط بازم تاکید میکنم تا میتونید فاصله بگیرید...
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پرسش_اعضا ❤️
با سلام و خسته نباشید اگر امکانش است ممنون می شم که مشکل من رو هم در کانال قرار بدهید
من یه دختر 15 ساله هستم و خیلی ترس از دست دادن عزیزانم رو دارم روز و شب به از دست داد نشون فکر می کنم و این باعث عذاب من شده حتی دیگه به حرف های ساده ای هم مثل دوست دارم حساس شدم و همش احساس می کنم که قراره از دستشون بدم مخصوصا خانواده ام رو ازتون درخواست می کنم که اگر کسی دعایی رو بلده که دلشوره ام از بین بره و یا چیز دیگه رو ممنون می شم که بهم بگه
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام ببخشید میشه سریع پیام منو بزارید ..
ایا زاج سفید پودر شده ک بخام برای تعرق استفاده کنم تیرگی زیر بغل بوجود میاره؟؟؟؟؟
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام خدا قوت.ممنون ادمین جان که وقت گران بها تون رو میزارید برای خوندن و فرستادن درد و دل عزیزانی که شاید به جز اینجا،جایی رو نداشته باشن که خودشون رو تخلیه کنن.خواستم ببینم کسی از عزیزان،کار در منزل تو شهر قزوین سراغ داره؟دوست ندارم وقتم رو بیهوده بگذرونم.با دوتا بچه ی کوچیک و شیطون هم نمیتونم بیرون از خونه کارکنم.ممنون میشم اگه هم گروه های عزیز،شماره ای ،آدرسی چیزی دارن بدن.🙏
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام ترو قرآن این دفعه دیگه پیاممو بزار کانال☹️☹️
من تقریبا۱۸سالمه و مجردم الان تقریبا ۲و۳ماه پریود نشدم مادرم هم اینجا نیست که بهش بگم ما خوزستانی هستیم مادرم قم پیش خواهرم که میخواد بچش به دنیا بیاد میشه بگین چیکار کنم خیلی نگرانم که یه چیزیم باشه امسال هم امتحانات نهایی هم کنکور داشتم استرس هم داشتم ولی استرس نهایتا چند روز عقب بندازه نه چند ماه میشه راهنمایی کنید🙏🙏
❤️❤️❤️❤️
سلام من امید هستم 24سالمه و وضع مالی خوبی هم دارم من عاشق یه دختری به اسم سارا شدم ،18 سالشه و میدونم که ایشون هم منو دوست داره به خاطر اینکه از خودش پرسیدم رفتم خواستگاری ولی پدرو مادرش مخالف ازدواج ما هستند من 7 بار رفتم خواستگاری ولی دخترشون رو بهم نمیدن و بدلیل اینکه سارا خانم یه خواهر 21ساله داره و پدرومادرش بهم میگن بیا با خواهر سارا ازدواج کن ولی من ایشون رو دوست دارم نه کسی دیگه ای رو خواهرشون هم دختر خوب خوشگلی هست ولی من عاشق سارا خانم شدم و تمام فکر و ذهن من شده یعنی لحظه نیست که به فکرش نباشم پدرومادر بنده همش میگن بیا برو خواهرش رو بگیر ولی من نمیخواهم نمیتونم به جز ایشون با هیچ کس دیگه ازدواج کنم والا دیگه نمیدونم چیکار کنم همش سردرد دارم خواهش میکنم کمکم کنید
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام لطفا پیام منو بذارید.ازاون عزیزی که گفتن برای قد به دکتر حسناتی شهر قم مراجعه کنید اگه میشه آدرسشو بذارید چون پیداش نمیکنم
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام ادمین جان♥️
لطفاً سوال من رو هم داخل کانال قرار بده چندین باره که پیام می دم اما داخل کانال نمی ذارید😔
وضعیت مالی خانواده من متوسط هست و به خاطر همین من موندم که چه آموزشگاهی برای کلاس کنکور ثبت نام کنم😢
من امسال می خوام برم کلاس دهم رشته تجربی برای همین بین دو تا موسسه کلاس کنکور گیر کردم:(
۱-موسسه حرف آخر
۲-موسسه گزینه دو
من خودم دلم هست که برم "موسسه حرف آخر" اما چون وضعیت مالیم متوسطه می خوام برم "موسسه گزینه دو" حالا لطفا اگر کسی تجربه داره امکانات موسسه گزینه دو رو برام بگه مثلا چطور آموزش میدن؟حضوریه یا مجازی؟موسسه خوبیه یا نه؟ اگر وارد این موسسه بشم کنکور تجربی قبول میشم یا نه؟ این رو هم بگم که موسسه گزینه دو رو هم دوست دارم😊
و اینکه من معدل سه سال راهنماییم هم ۲۰ بود و گروه الف تجربی قبول شدم و تیز هوشان هم شرکت کردم ولی هنوز جوابش نیومده🙂
لطفاً اگه کسی تجربه داره بگه که چه موسسهایی برم🙏🏻🌷
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام خسته نباشید وضع مالی خانوادم بده و از قشر ضعیف هستند و پدرم یه کارگر ساده اس چندسالیه مریضه و بخاطر دوتا عملی که داشته نمیتونه دیگه سرکار بره و برای هزینه های روزمره زندگی به مشکل خوردن و حتی برای جهیزیه من بزور تونستن سروتهش رو هم بیارن الان برادرم که ۱۵ سالشه میره سرکار ولی خوب اون هم از پاییز باید بره مدرسه و نمیتونه دیگه کار کنه میخواستم ببینم از دوستان کسی میدونه چجوری میشه با خیرین ارتباط برقرار کرد و درخواست کمک کرد اگه کسی میدونه ممنون میشم بگه خیلی نیاز دارن ممنون❤️
ایدی ادمین 👇🏻🌹
@habibam1399
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ با سلام و خسته نباشید اگر امکانش است ممنون می شم که مشکل من رو هم در کانال قرار بدهید
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام
دختری خانومی که بین دوتا موسسه موندن
به نظر من موسسه حرف آخر بهتره
منم مثله شما تیزهوشان شرکت کردم ولی نتایج نیومدهو میخوام برم موسسه حرف آخر
البته این نظر منه
هر چی خودت صلاح میدونی 😊🌹
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در جواب برادر۲۴ساله بنظرم به سارا خانم بگو با خواهرش صحبت کنه پدر و مادرشو راضی کنه ازدواج کنید
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام ادمین عزیز
خیلی برای من خوشحال کننده است که به کسی کمک کنم
درجواب اون دخترخانومی که گفت ترس از دست دادن عزیزانشون رو دارن باید گفت این رفتار از وسواس است ،وسواس شکل های گوناگونی دارد
این مورد هم جزء وسواس بحساب میاد بره پیش مشاور حل میشهN A
❤️❤️❤️❤️❤️
آقای جوانی که فرمودن به دخترخانمی
علاقه دارن و خانواده خودشون ودخترخانم میگن با خواهر بزرگترش ازدواج کنه.
برادر عزیز همچین اشتباهی را مرتکب نشی که عاقبت خوبی نداره.شاید با دختر دیگه ای ازدواج کنی زندگی خوبی داشته
باشی ولی نه با خواهر دختر مورد علاقتون.
از خانواده ایشون بخواهید که بی سرو صدا باهم نامزد کنید یا قول ازدواج به
شما بدن تاوقتی خواهرش ازدواج کنه و بعد نوبت شما بشه.و اگر نمیتونید صبر کنید با دختر دیگه ای ازدواج کنید.
انشالله خدا بهترین ها را براتون رقم بزنه.
❤️❤️❤️❤️
سلام مجدد
در مورد اون آقا پسری که به دختر خانومی علاقه مند شدن و خانواده هاشون مانع شدم
از نظر من باید با صحبت کردن متقاعد کردن خانوادشون و طی مرور زمان این مسئله پیش میره
به خدا توکل کنن خودش بهتر از هر کسی صلاح بنده هاشو میدونه☺️
انشاالله که مشکلشون حل میشه✨
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام وقت بخیر🌷
برای اون عزیزی که آدرس دکتر حسناتی رو میخواستن،عزیزم من آدرس دقیق رو ندارم ولی این شماره مطبشون هست تماس بگیرید آدرس رو میدن بهتون
37837830دکتر حسناتی
در ضمن تلفنی هم میشه نوبت گرفت☺️
❤️❤️❤️❤️
سلام عزیز خوبی خسته نباشید
اون عزیزی که گفته بودن زاج استفاده کردن زیر بغل رو سیاه میکنه باید عرض کنم که
خیر
سیاه نمیکنه که هیچ سفید ترهم میکنه
بوی بد عرق رو هم از بین میبره
مفید هم هست
ممنون از کانالت خعلی خوبه
❤️❤️❤️❤️
سلام
خانمی که برادرشون کار میکنه و پدرش زمین گیر شده در هر شهر و منطقه ای که هستند به خادمیاری همونجا مراجعه کنند
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام .میخواستم در جواب خواهر گلم که ۱۵ ساله بودن و دلشوره داشتن برای از دست دادن عزیزانشون بگم:
اول اینکه من خودم این مشکلو داشتم یعنی داشتم دق میکردم .رفتم پیش مشاور گفت اینو بدون که هیچ برگی بدون اجازه خدا نمیافته.
بسپار به خدا خودش حلش میکنه.
در ضمن اینم بگم که کسانی دچار آین مشکل میشن که ایمان ضعیفی دارند ،همیشه نماز اول وقت بخون خیلی آروم میشی.
بعد من خودم خانوادمو بعد خدا سپردم به امام های عزیزمون.
مخصوصا امام حسین و حضرت عباس(ع) و حضرت فاطمه(س)
گفتم من خانوادمو به شما میسپرم.خیلی آرومم کرد.
امیدوارم مشکلت حل بشه عزیزم❤️❤️
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام عزیزی که نگران از دست دادن عزیزاش است
لطفا هر روز تا جایی که می تونی ۴ قل بخون این نگرانی و دلشوره ان شاالله تموم میشه یا علی
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام، خدمت برادرمون آقا امید عرض میکنم که برادر من، شما از سارا خانم خوشت آمده و همدیگه رو میخواین، یعنی چی که میگن تو بیا خواهر بزرگه رو بگیر؟؟؟؟؟!!!!!!!!😒😳
اصلا با عقل جور در نمیاد، خواهرشو بگیری و یه عمر چشمت باید دنبال عشقت باشه🤭😧
بنظرم با خانوادش صحبت کن و قول سارا خانم رو ازشون بگیر و نشون بزار بعد صبر کنید هروقت خواهرش ازدواج کرد شما برین مراحل ازدواجتونو انجام بدین
وقتی دلتون باهم باشه هیچی نمیتونه مانع رسیدنتون به هم بشه♥️
ان شاءالله خوشبخت بشی🌺
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام، دختر خانمی که18سالشونه و پریود نشدن، عزیزم نگران نشو، فصل امتحانات بوده و چون مادرتون نبوده مسئولیت شما تو خونه بیشتر بوده، فشار عصبی و استرس باعث اختلالات هورمونی در شما شده، کمی که آرامش پیدا کنی و بهش فکر نکنی خودبخود پریود میشی، یا برو درمانگاه به دکتر بگو برات آمپول مینویسه و پریود میشی
نگران نشو، همین نگرانی واسترس بیشتر باعث عقب افتادن پریودی شما میشه
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام میخوام به اون دخترم که ۱۵ سالشه میگه ترس ازدست دادن عزیزامو دارم بگم که عزیزم منم هم سن تو بودم ازهمینا میترسیدم انقد که وقتی پدرومادرم بیرون میرفتن براشون آیه الکرسی میخوندم ولی روزگار یه بلایی سرمون آورد که حتی یه بار خودم آرزوی مرگ پدرم رو کردم 😭 نزدیک ۳۰سال ازاون ماجرا میگذره هیچ وقت ازهیچی غیر خدا نترس چون این ماجرا همیشه باتو میمونه من فکرمیکردم اگه پدرومادرم زنده باشن بقیه مشکلا حل میشه ولی اینطوری نبود مشکلات میاد حتی بعضی وقت ها شرایط یه جوری میشه که بودنشون مشکل میشه توکلت روبه خدا بده نه اینکه بگم بدبودن نه روزگار یه کاری میکنه که میمونی😔
❤️❤️❤️❤️❤️
عزیزم حتما برو آموزشگاه گزینه دو😊
واقعا این آموزشگاه خیلی خوبه من چند سال پیش میرفتم عالی بود☺️ موفق باشید
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در رابطه دختر خانوم کنکوری که بین موسسات گیر کردن من پیشنهاد میکنم که از موسسه حرف اخر بسته تهییه کنن من خودم حرف اخری هستم اگر سوالی هم داشتن میتونن با شماره 09150692655 تماس بگیرن کمکشون میکنن
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام درمورد دختر 15 ساله که ترس از دست دادن عزیزانشون رو داره دختر منم همین مشکل رو داره بردم پیش مشاور گفت اضطراب فراگیر هست یه قرص دادن به اسم سیتاکسا گفت چند ماه استفاده کنه الان بعد از یه ماه کمی بهتر شده شما هم پیش یه مشاور برین
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام و وقت بخیر
زاج سفید اصلا تیرگی پوست نمیاره.
❤️❤️❤️❤️❤️
و میخواستم به اون دختر خانمی که گفتن بدن شون بو میده بگم هر وقت رفت حموم جوش شیرین رو با یه مقدار آبلیمو قاطی کنن ولی آبلیمو کم باشه و به زیر بغل شون بزنن انشالله جواب میگیرن امتحان شده هست جواب میده ممنون از کانال خوبتون🙏🙏🙏🙏
❤️❤️❤️❤️
سلام میخواستم به اون آقایی که عاشق سارا خانم ۱۸ ساله شده بگم فقط توکل کن به خدا وتوسل به امام زمان و با خواهرش ازدواج نکن چون بعدا پشیمون میشی دعا کن خواهرش ازدواج کنه و صبر داشته باش انشالله اگه خدا بخواد به سارا میرسی 🤲🤲🤲
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
برای خانمی که برای کوتاهی قد پرسیدن
پودر استخوان ساز ۵عدد
سویق جو و گندم
سویق سنجد
دو ماه یکبار حجامت پشت گوش در حد تیغ زدن باشه
یه سری نرمش ها هست اونها رو باید انجام بده خیلی تاثیر داره
داروها رو از مراکز طب اسلامی می تونه تهیه کنه
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
دوست عزیزی که پرسیدن زاج زیر بغل رو سیاه می کنه زاج سفید زیر بغل رو سیاه نمی کنه، توصیه می کنم پودر ضد عرق رو از مراکزی که محصولات طب سنتی می فروشن تهیه کن اگر هم خواستن ایدی طیبات یکی از فروشگاههای قم هستش که محصولات ارگانیک داره رو بهشون بدم من خودم شهر دیگه ام ولی محصولات بهداشتی رو اینجا سفارش میدم خیلی عالی پودر های ضد عرقش نه تنها سیاه نمی کنه بلکه پوست هم روشن می کنه
❤️❤️❤️❤️
یه پیشنهاد برای عزیزانی که با بوی عرقشون مشکل دارن
پماد زینک اکساید
که برای پای بچه ها هم استفاده میشه
جلوی تعریق رو نمیگیره که ضرر داشته باشه و هم تیره نمیکنه
فقط بوی عرق رو کم میکنه و از عرق سوز شدن جلوگیری میکنه
قیمت زیادی هم نداره و داروخانه ها و فروشگاههای بزرگ دارن
میتونن بعد از حمام زیر بغل و کشاله ران استفاده کنن
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_نود_پنج مینی بوس ایستاد و سلطانعلی با گلچهره پیاده شد.. با شوق گلچهره رو در آغوش گرفتم و سر و
#قسمت_نود_شش
از اون روز زندگیمون کلا تغییر کرد .. تمام کارهای خونه رو صنم به کمک سلطانعلی انجام میدادند.. نگهداری گلچهره هم تماما به عهده ی صنم بود..
غذاشون رو تا پشت در میبردیم ..
مرضیه از پشت پنجره ،گلچهره رو تماشا میکرد ..
میدونستم مرضیه چقدر به گلچهره وابسته است و این دوری عذابش میده ولی چاره ای نبود ..
مرضیه هر وقت صدای پایی میشنید روبندش رو ،روی صورتش می انداخت ..
روزها با همین شرایط گذشت و کم کم حال هر دوشون بهتر میشد .. زخمها خشک شدند ولی جای همشون توی صورت مادر مونده بود .. فرم لب و بینی و چشمها کاملا تغییر کرده بود.. قیافه ی مادر به قدری وحشتناک شده بود که خداروشکر میکردم کور شده و خودش رو نمیتونه ببینه ....
طبیب برای بار آخر معاینشون کرد و گفت که خطر رفع شده و برای معاشرت مشکلی نیست ..
با این حال مرضیه میترسید و گلچهره رو بغل نمیکرد..
گلچهره هم تو این مدت خیلی به صنم وابسته شده بود و چون مرضیه روبند داشت نمیشناخت و به سمتش نمیرفت..
از این وضع خیلی ناراحت بودم .. بارها به مرضیه میگفتم روبندت رو در بیار تا بچه کم کم عادت کنه ولی قبول نمیکرد ..
اون روز جمعه بود و مرضیه تو اتاقش ..
صدای آواز سوزناکی که زمزمه میکرد رو شنیدم ..
آروم قدم برداشتم تا آوازش رو قطع نکنه.. از کنار در نگاه کردم .. سرش رو گذاشته بود روی زانوهاش...
پاورچین پاورچین نزدیکش شدم و نرسیده بهش گفتم نمیدونستم صدات اینقدر قشنگه ....
تند سرش رو بلند کرد و به طرف روبندش که کنارش بود چنگ انداخت و روی سرش انداخت...
با ناراحتی گفت چرا...چرا بدون اجازه وارد اتاقم شدی؟
بدنم سست شده بود و نه توان حرف زدن داشتم نه حرکت..
مگه دکتر نگفته بود مرضیه خفیف تر گرفته پس...
از اون صورت زیبا جز دوتا چشم رنگی ، چیزی باقی نمانده بود ..
سعی کردم به خودم مسلط باشم .. همونجا نشستم و گفتم چرا خودت رو عذاب میدی؟ چیزی نشده که .. بخاطر چند تا جای زخم خودت رو حبس کردی ..
مرضیه باز سرش رو گذاشت روی زانوهاش و نالید یوسف برو..تنهام بزار..
کمی بهش نزدیک شدم و گفتم ولی گلچهره به تو نیاز داره..
خودش رو عقبتر کشید و با بغض گفت میگم برو یوسف...
نخواستم بیشتر اذیت بشه ..از اتاقش بیرون رفتم ..
تا چند ساعت نمیتونستم حرفی بزنم ..از فکر مرضیه بیرون نمیومدم ..
مرضیه اون شب سر سفره نیومد..
غذاش رو پشت در اتاقش بردم .. چند بار صداش کردم جواب نداد.. سرم رو نزدیک در بردم و گفتم مرضیه غذات اینجاست..حتما بخور .. گشنه نمونی ..
بازهم جوابی نداد...
برگشتم تا راحت باشه ...
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#تغییر_نگرش 💚
#سبک_زندگی 🌱
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پرسش_اعضا ❤️
سلام وقت بخیر 🌹
من مدت زیادیه که درد دل اعضا رو میخونم و هیچ وقت فک نمیکردم که منم ی روز بخوام درد دل کنم ... راستش من الان نزدیک به 4 ساله که ازدواج کردم و با خانواده همسرم زندگی میکنم و هیچ مشکلیم نداشتیم خداروشکر اما من واقعا دیگه دوست ندارم با خانواده همسرم زندگی کنم میخوام با همسرم مستقل باشم مشکل اینه همسرم پسر اخره و روز اول به من گفتن که باید همیشه با ما زندگی کنی و الان نمیدونم چطور این حرفو بیان کنم که هم همسرم عصبی نشه هم خوانواده شوهرم ازم دلخور نشن پدر شوهر و مادر شوهرم جونن خودشون میتونن به تنهای زندگی کنن تورو خدا راهنمایمم کنید چون خیلی این روزا درگیرم ... ممنون بابت کانال خوبتون 🙏
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام من همون کسی هستم که پدرم سکته مغزی کردن من بابام دوتا زن داره و زن اول پدرم اهل جادو وسحر هست خیلی زیاد در سکته بابام با دعا همه اقوام پدرمو سمت خودش کشید وهشت میلیون پول گرفت که بیست وپنج روز پدرمنو مراقبت کنه ومنو ومامانمو خیلی اذیت میکرد درسکته بابام بامن هم خیلی لج هست و من مطمعنم اون یه سحر وجادویی کرده که همش از زندگی ما بدبختی میباره داداشم تصادف کرد بابام سکته کرد الان میخوان عروسی منو بگیرن ولی هیچ کاری درست نمیشه همش همه کارا به بن بست میخوره من خیلی دعا خوندم که بابام خوب بشه شرایط زندگی خوب بشه ولی هیچی درست نشده من دریکی از روستاهای دور مشهد میشینم و خیلی دور هستیم از مشهد اگر یک دعانویسی سراغ دارین که خیلی هزینه نگیره فقط یه رو کتاب باز کنه ببینه سحر وجادو شدیم یانه یه عالم کاربلد باشه مثلا تورشتخوار یاروستاهای اطرف
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام ممنون میشم این سوال منو بزارید گروه
من صورتم خیلی جوش میزنه ۱۰-۱۲ساله
دیگه خسته شدم خیلی راههاروامتحان کردم فایده نداره .جای جوش ومنافذباز هم زیاد داره صورتم .توروخدااگه کسی راهکاری داره که امتحان کرده باشه وواقعا تاثیر شودیده راهنماییم کنه .به کل اعتماد به نفسمو از دست دادم خجالت میکشم برم بیرون .
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام من رها هستم ۱۶ ساله از مشهد . برادرم ۲۰ سال سن دارد و تازگی ها خیلی اخلاقش بد شده با مادرم و پدرم بسیار بد صحبت می کند من هم که دو سه سالی هست اصلا آدم حساب نمیکنه . اهل رفیق و این چیز ها هم نیست نماز می خونه و درسش هم خوب است . تقریبا یک ماه پیش سر ماشین با پدر و مادرم دعواش شد و در حدی با پادر و پدرم بد صبحت می کنه مثلا به بابام گفته انگار تو مُردی و به مادرم میگه خفه شو ، چرت نگو و این حرف ها .
لطفا بین چیکار کنیم تا رفتارش بهتر بشه . مشاور هم اصلا شرایطش جور نیست .
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام من یه دختر ۲۰ساله هستم عاشق ی آقای هستم که وضع مالیشون خوب نیس و متاسفانه خانواده خوبی ندارن و سوسابقه هم داره یه بار
ولی خانواده ام بخاطر خانواده ی اون از ازدواج من با اون مخالف هستن از طرف دیگر هم پسر خالم ک وضع مالی خیلی خوبی و خانواده محتر می هم دارن خاستگارمه واقعا نمیدونم چیکار کنم ولی مطمئنم اگر با اون آقای ک عاشقشم ازدواج کنم خانوادم زندم نمیزارن لطفاً راهنماییم کنین 🙏😔
ایدی ادمین 👇🏻🌹
@habibam1399
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
تکه یخی که عاشق ابر عذاب میشود
سر قرار عاشقی همیشه آب میشود
به چشم فرش زیر پا، سقف که مبتلا شود
روز وصالشان کسی خانه خراب میشود
کنار قلههای غم نخوان برای سنگها
کوه که بغض میکند سنگ مذاب میشود
باغ پر از گلی که شب به آسمان نظر کند
صبح به دیگ میرود، غنچه گلاب میشود
چه کردهای تو با دلم که از تو پیش دیگران
گلایه هم که میکنم شعر حساب میشود
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_نود_شش از اون روز زندگیمون کلا تغییر کرد .. تمام کارهای خونه رو صنم به کمک سلطانعلی انجام می
#قسمت_نود_هفت
نگران حال مرضیه بودم .. همین که کنار سفره صبحانه نشستم سراغ مرضیه رو از مادر گرفتم ..
مادر آهی کشید و گفت مادرت چشم داره مگه؟ چه بدونم .. ببین تو اتاقشه...
صنم استکان چای رو به دست مادر داد و گفت شاید خوابه هنوز... الان میرم بیدارش میکنم ..
بلند شدم و گفتم تو صبحانه ی گلچهره رو بده خودم میرم...
در اتاق باز بود تقه ای زدم و در رو باز کردم ..
مرضیه تو اتاق نبود .. به حیاط برگشتم .. همه ی جای حیاط رو گشتم ..
هیچ جا نبود ..صنم هم با من تمام اتاقها رو میگشت ..
دوباره به اتاق مرضیه رفتم ..
جلوی آینه ، روی طاقچه کاغذی گذاشته بود..
(من به خونه ی پدرم برگشتم .. نمیخوام تو هربار با دیدن من ، حتی از پشت روبند یاد صورت زشتم بیفتی .. حتی گلچهره هم با دیدن من عذاب میکشه .. با تمام نفرتی که از صنم دارم ولی اعتراف میکنم در این مدت فهمیدم قلب مهربونی داره و میتونه برای گلچهره مادری کنه)...
با خوندن تک تک کلمات قلبم فشرده میشد .. درسته عاشق مرضیه نبودم ولی تحمل دیدن اینهمه عذابش رو نداشتم ..
از ناراحتی نامه رو تو دستم مچاله کردم .. از اتاق زدم بیرون .. باید میرفتم پی مرضیه.. اینجا خونه اش بود و در هر شرایطی باید همین جا کنار شوهر و بچه اش میموند..
صنم از زیر زمین به حالت دو به سمتم دوید و پرسید زیر زمینم نبود.. کجا میری؟
نامه رو بالا آوردم و گفتم رفته خونه ی پدرش و گلچهره رو هم به تو سپرده..
صنم مات نگاهم کرد و حرفی نزد ..
راهی خونه ی پدر مرضیه شدم ..
در عمارتشون باز بود.. وارد عمارت شدم ..
ایوب تو حیاط بود با دیدنم دستهاش رو به لباسش مالید و به سمتم اومد..
_سلام آقا.. خوش اومدید..
سرمو تکون دادم و گفتم برو بگو مرضیه خانم آماده بشه تو حیاط منتظرشم ..
ایوب چند لحظه مکث کرد ..
بهش توپیدم و گفتم پس چرا وایسادی به من نگاه میکنی.. کاری که گفتم رو بکن..
ایوب من من کرد و گفت راستش گفتند ..
منتظر بقیه ی حرفش نموندم و به طرف پله ها رفتم ..
ایوب پشت سرم دوید و گفت آقا ..به خدا خانم خوب نیستن..از وقتی رسیده با مادر و خواهرش شیون کردند ..چند دقیقه است آروم شدند..
توجهی به حرفهاش نکردم به ایوون که رسیدم صدا کردم مرضیه.. آماده شو اومدم دنبالت...
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام وقت بخیر 🌹 من مدت زیادیه که درد دل اعضا رو میخونم و هیچ وقت فک نمیکردم که منم ی
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام دررابطه با اون دخترخانم که خواستگارشون خانواده خوبی نداره عزیزم صرف نظر کن زندگی فقط عشق نیست بعد ازدواج تاثیر خانواده رو توزندگیت میبینی مگه میشه طرفو جدا کرد ازخانواده اش بلاخره تربیت اونارو ورداشته وضع مالی خوبیم هم نداره باید ازهمه چی چشم پوشی کنی بنظرم خاستگاری پسرخاله تو قبول کن ونظر خانواده خودتم مهمه احترام بزار بعد ازدواج اگه خدایی نکرده به مشکل برخوردی پشتت باشن بنظرم خانواده مهم ترین ملاک برای ازدواجه چون فرد تواون خانواده رشد میکنه
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام اون خانم 15ساله که ترس از دست دادن خانواده اش را داره خواهر من شبها قبل از خواب سوره احقاف رابخون بعد هم فقط ازخدابترس نه چیز دیگه آدم از هرچه بترسه به سرش میاد
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام و وقت بخیر خدمت اعضای کانال🌷
در مورد اون دختر خانمی که بین ازدواج با پسرخالشون و آقا پسری که شرایط فرهنگی خانوادشون زیاد درست نبود مونده بودن
باید بگم عزیزم خوب باید فکر کنی و همه ی جوانبو در نظر بگیری و حــتمــا توجه داشته باش که در طول زندگی مشترڪ فرهنگ و اخلاق خانواده شوهر خیلبی زیااد میتونه تاثیر داشته باشه
انشاالله که خوشبخٺ بشی😊✨
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام برای اقایی که عاشق سارا خانم ۱۸ ساله شدن خواستم بگم خوب به ایشون و خانواده شون هماهنگ کنید. بگین که منتظر میمونید تا خواهرشون ازدواج کنن بعد شرایط ازدواج شما با هم فراهم بشه.این مسئله نیاز به این همه غصه نداره و در ضمن وقتی سارا خانم رو دوست دارید اصلا با خواهرشون ازدواج نکنید چون توی زندگی حس ارامش به دست نمیارید چون اینها خواهر هستند و با هم رفت و امد خواهند داشت.پس اصلا این کار رو نکنید .موفق باشید
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام علیکم برای اون کسی که صورتش خیلی جوش میزنه له مدت چهل روز خاکشیر وترنجبیت رو تو اب حل کرده واز صافی رد کند وبا مقداری آب مخلوط کند وبزارد در قالبهای یخی و هر صبح یکیش رو با آب سرد مخلوط کند وبخورد البته قبل از صبحانه تقریبا هر کس این دستور را انجام داده جواب گرفته وصورتش صاف صاف شده
با تشکر از شما
❤️❤️❤️❤️
سلام
خدمت رها خانم باید بگم که حتما یا مادرت یا پدرت یا خودت بشین باهاش صحبت کن و بهش بگو که اینهمه نماز میخونی و اینا با یه داد زدن سر پدر ومادر تمام ثوابش از بین میره بهش اگه کتاب فروشی ای دم دستت هست کتاب سه دقیقه در قیامت و شُنود رو بخر و بهش بده بخونه
امیدوارم رفتار برادرتون اصلاح بشه💐
❤️❤️❤️❤️
سلام. دختر گلی که نگرانی از دست دادن عزیزانت رو داری، من خودم دوسه سال پیش دچار اینمشکل بودم، ۳۲ سالمه، اونموقع نگران بجه ام، شوهرم، پدر و مادرم بودم...
بخاطر اضطرابهای زیادی که داشتم به همه چیز تعمیم داده شد و خیلی زجر کشیدم... گاهی حتی فکرش باعث گریه ام میشد.
من با مراجعه به روان درمانگر و چند جلسه مشاوره خوب، حالم بسیااار بهتر شد و قبل از اون و مهمترین چیزی که منو آروم میکرد👈 تفکر مثبت و حسن ظن به خداوند مهربان بود...
احادیث معصومین علیهم السلام رو مطالعه میکردم انرژی میگرفتم... خصوثا آثار دعا کردن و امیدوار بودن به خدا رو...
و با دعا و راز و نیاز با خدا و گفتن نگرانیها و دعا در حق عزیزانم ،و درخواست سلامتی و طول عمرشان ،آرامش عجیبی میگرفتم... به شرط اینکه ایمان داسته باشی خدا حتما دعاتو مستجاب میکنه، وقتی اطمینان و حسن ظن به خدا داشته باشی، خداوند همونطوری باهات رفتار میکنه،،، اینم روایت امام معصوم هست.
دومبننکته مهم اینه که بدونی هر فکر و اندیشه ای که تورو بیخودی نگران و ناراحت میکنه از ناحیه شیطان(جهل و نادانی) هست... و هر چیزی باعث امیدواری تو به آینده و خدا میشه و حالت رو خوب میکنه از ناحیه خداوند... که بهش میگن از ناحیه جنود عقل هست...
پس وقتی بدونی اینتفکرات از ناحیه جهل و نادانی هست، بهش اهمیت نمیدی و نباید که اهمیت بدی چون میخواد مسیر رشد تورو کند و متوقف کنه... و تورو به خدا نا امید و بدگمانکنه.
نکته آخر: عزیزم اینمشکلت شاخه ای از اضطراب هست و همین طور وسواس، باید ببینی اخیرا چه چیزی باعث شده این نگرانی به سراغ بیاد؟
اگر در شرایط خاصی بیشتر نگران میشی، سعی کن حال و هواتو تغییر بدی... و بهش فکر نکنی. هر موقع فکر منفی اومد تو ذهنت سریعا بگو خدا نگهدار همه هست و هیچ چیزی نمیشه و همونطوری که به خدا امیدوارم همونطوری باهام رفتار میکنه...
بعد نمازهات دعا کن برای همه و عزیزانت، خیر و خوبی رو طلب کن و امیدوار به اجابت حتمی باش.
تو مفاتیح دعاهای زیادی برای رفع نگرانی و ترس و فکرهای وجود داره. که با خوندش آرامش به وجودت سرازیر میشه، حتما مطالعه کن.
حتما هر روز سوره های ناس و فلق رو بخون که این وسوسه ها از ذهنت دور بشه.
هر روز و شب هر تعدادی که میتونی صلوات بفرست که کمترین ب کاش همین آرامش هست..
از خوردن سردیجات زیاد پرهیز کن..چون طبیعت سرد تر میکنه
#داستان_زندگی_اعضا ❤️
سلام، خانمی ۲۸ ساله هستم. ۱۷ سالم بود که با یه آقایی آشنا شدم دو سال از خودم بزرگتر بود. انقدر آقا و متین بود که نمیتونم بگم. همیشه خیلی یواشکی و دور از چشم خانواده میرفتم دیدنش. یه کوچه با ما فاصله داشتن منم به بهانه خرید و دیدن دوستام میرفتم که اون آقا رو ببینم. همیشه بهم میگفت که ما آخر باهم ازدواج میکنیم.
۱۹ سالم بود اومدن خواستگاری و من با اصرار و گریه پدرم رو راضی کردم و ما باهم نامزد کردیم.
پدرم یدونه بود، حاضر بودم جونمو براش بدم، دار و ندارش رو به پای من و برادرم میزاشت. ما وضعمون عالی بود تا اینکه پدرم ورشکست شد و از صاحب کارخونه تبدیل شد به راننده تاکسی.
میگفت حتما به یکی میدمت که از پس خودش بربیاد پولدار باشه.
اما این آقا که باهم نامزد کردیم از دار دنیا یه ماشین داشت و پدرش برامون خونه کرایه کرد.
بعد از پدرم این آقا همه دنیام بود، با وجود هیچی نداشتن زندگیم رو گلستون کرده بود، انقدر حالم کنارش خوب بود که حد نداشت.
ما شش ماه نامزد بودیم. یه روز از بیرون اومدم خونه و دیدم مادرم به شدت ناراحت و پدرم اخماش تو همه. گفتم بابا چیشده؟
حرفم تموم نشده شروع کرد نامزدمو فحش دادن، هرچی التماس که بابا چیشده مگه چیکار کرده نگفت که نگفت، فقط گفت فردا باید بیای و طلاقت رو بگیری مهریه هم نمیخوایم.
بدترین شب عمرم بود. با خودم فکر میکردم یعنی کار خلاف میکنه؟ آخه پدر من فقط رو نون حلال حساسه، یعنی چیکار کرده که اینطور شده. تا صبح نخوابیدم و گریه کردم. بهش پیام دادم و گفتم بابام گفته باید جدا شیم.
صبح نشده اومد خونمون و قسم و آیه که بگید من چه خطایی کردم. تا میخورد بابام کتکش زد و از خونه پرتش کرد بیرون. رفتم به پای مامان افتادم و التماس کردم فقط بهم بگو چیکار کرده من دوسش دارم، مامان فقط اشک ریخت و گفت نمیتونم رو حرف بابات حرف بزنم، پدرم به شدت مرد سالار بود.
گفتم عیبی نداره تو این ۱۹ سال بابام هیچوقت بدمو نخواسته. برای آخرین بار رفتم پیش اون آقا و ازش خداحافظی کردم، گفت هیچوقت فراموشت نمیکنم و من فقط گریه کردم.
بگذریم از اینکه چقد خانوادش شاکی بودن و چقد حرف پشت سرمون دراومد و مادرش چقد التماس کرد.
همه چیزو به کل فراموش کردم و هزاران بار بعد اون از بابا خواستم که بهم بگه چرا اما نگفت. بیخیال شدم. چند ماه بعد وقتی ۲۱ سالم نشده بود یه خواستگار برام اومد که از دوستای بابام بود. پدر و پسر باهم اومده بودن و به شدت خوشتیپ بودن و اصلا به ما نمیخوردن. بابا برای اولین بار نظر من و راجع به اونا نخواست و همونجا گفت بله.
من شوک بودم، بابا گفت خانواده معرکه ای هستن و خوشبخت میشی، مامان هنوزم تو قیافش غم بود.
خلاصه قبول کردیمو ما ازدواج کردیم و بدبختیها شروع شد. هرروز دعوا و جروبحث و کتک کاری. بابا منو میدید و لام تا کام حرف نمیزد. ۷ سال تمام زیر دست اون بی شرف کتک خوردم و جیک نزدم. هیچکس پشت من نبود.
۳ ماه پیش درخواست طلاق دادم. با اینکه هیچکس پشتم نبود اما تونستم به دادگاه ثابت کنم که یه مرد الکلیه که دست بزن داره.
یک ماه بعد از این جریانات یه روز که سرکار بودم زنگ زدن و گفتن بابا سکته کرده و مرده.
نمیدونم چجوری خودمو رسوندم و انگار دنیا رو سرم خراب شده بود.
۴۰ بابا گذشت و تو این چهل روز بعد از ۷ سال بارها اون آقا و خانوادشو دیدم، انقدر سختی کشیده بودم که حتی یادش نبودم اما انگار دوباره عشق تو وجودم پیدا شده بود. همه جا دنبالش میگشتم. با خواهرش همکلاس بودیم فهمیدم هنوز ازدواج نکرده.
خواهرش از سختی که تو این سالها کشید میگفت منم از بدبختیام. میگفت انگار بدون هم قرار نیست زندگی کنید.
بعد از اینکه سیاهمون رو درآوردن مامان گفت بیا پیشم. رفتم و گفت چیزی رو میخوام بهت بگم که ۸ ساله تمام تو قلبم نگهش داشتم و هر شب و هر روز به حالت گریه کردم و پدرتو لعنت کردم.
گفت بابات ۸ سال پیش چک داشته به اینا
اونام گفتن جای پول بیان خاستگاری برای پسرشون
بابا ازشون وقت خواسته تا حال روحی من بهتر بشه و از نامزدم جدا بشم. اونا هم چند ماه بعد اومدن خواستگاری و...
دنیا برای سومین بار تو این سالها رو سرم خراب شد. بابایی که با این همه عشق منو بزرگ کرد به همین سادگی منو فروخت.. رفتم سر خاکش زجه میزدم
حالم خیلی بده خیلی. ۵ روز از این ماجرا میگذره. خواهر اون آقا تند تند جویای احوالمه، دیشب گفت داداشم میگه خیلی دلش برات تنگ شده و دوست داره ببینتت. مطمئنم اولین چیزی که میپرسه اینه که ما چرا جدا شدیم. چی باید بگم؟ چطور این زخم لعنتیو درمان کنم؟ چند سال پیش اون عوضی تا حدی منو زد که پام شکست و هنوز میلنگم. چطور بهش بگم بابایی که براش میمردم اینکارو کرد کاش مادرم هیچوقت بهم نمیگفت😔
#پرسش_اعضا ❤️
سلام وقت همگی بخیر دوستان عزیزبرا باز شدن بخت پسرا هم ذکر دعا یا هر چیز که می دانیدبزارید اجرهمگی با امام حسین
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام عزیزان 🌸
مادر من ۴۰ ساله و کارمند هست و برای عمل زیبایی بینی وقت گرفته.. آیا کسی بوده که از این عمل راضی باشه؟ عوارض بعد از عمل سخته؟ ما همه نگرانیم
اگر کسی تجربه داشته باشه لطفاً مارو راهنمایی کنه🌹
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام من در شهر سراب زندگی میکنم
میخواستم بدونم کسی هست تو سراب که دکتر طب اسلامی بشناسه ، یا جایی برای حجامت ، چون من قدم خیلی کوتاهه و میخوام حجامت قد انجام بدم اما هیچ جایی رو نمیشناسم.(۱۶ سالمه)
و اینکه قدم برام خیلییی مشکل سازه و دستم به هیچ جا نمیرسه ، از همه ی فامیل هم کوتاه ترم . چه ورزش هایی رو انجام بدم برای بلندی قد ؟
۱۵۶ سانتم
یا اینکه کلاس های هنری مثل طراحی و نقاشی اگه میشناسن داخل سراب واقعا ممنون میشم اگه کمک کنن
روزتون خوش و زندگیتون شاد 😊💞💞
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام. خسته نباشید.. ببخشید من یک سوال داشتم. من تو روستا زندگی میکنم. در حیاط خونمان. گاو گوسفند هیچی نداریم.. الان تقریبا یک هفته بیشتره هست. یک سگ از تو کوچه خیابابون عادت کرده میاد در حیات خونه مون.. مابهش غذا میدیم.. الانم همش میاد تو حیاط خونمون. میخاسم بگم آیا از نظر شرعی بجز نظافت دگ مشکلی نداره... چون دلم براش میسوزه ک بیرونش کنم.... بعضی ها میگن. با سگ جن وشیطان وارد خونه میشه آیا واقعی هس یانه... میشه جواب بدید
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام ادمین جون میشه پیام منو بزارید تامنوراهنمایی کنن. 6ماه پیش من به صورتم چربی تزریق کردم بهم گفتن ماندگاره ولی بعد دوسه ماه شروع شدبه لاغرشدن اولش خیلی جذاب وقشنگ بود ولی کم کم آب شد انگار، حالا دوباره میخام برم خیلی دوست دارم صورتم پربشه هزینش زیادشده ولی هرطورشده دلم میخادبرم کسی هست تزریق چربی کرده ونتیجه گرفته باشه وسالهابراش مونده، من خوندم که دوسه بار بایدبری تابه نتیجه ی دلخواه برسی میشه منوراهنمایی کنید
ایدی ادمین 👇🏻🌹
@habibam1399
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••