شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام ادمین گرامی ، لطفا پیام بنده رو در کانالتون قرار بدید دختری هستم ۱۲ ساله پدرم دو
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام.
درمورد دختر خانمی که گفتن دوتا مادر دارن
هیچ وقت یک مادر فکر نمیکنه بچه اش اضافی هست و بهش میچسبه
مادری که به دنیات آورده تو از وجودش هستی و هیچ وقت آدم قلب خودش رو از خودش جدا نمیدونه
مادری هم که بزرگت کرده با دل و جان از شب و روزش و خوشیها مایه گذاشته تا بزرگ بشی...
پس بهتره با خودشون راحت صحبت کنی
میتونی هم پیش دوتاییشون زندگی کنی
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام دختر عزیزم هیچ مادری درمورد بچه اش این حرفها رو نمیزنه باباتون فوت کردن؟ من فکر میکنم هر جفتشون دوست دارن مادر ناتنی هم مثل مادر بوده برات مطمن باش پیشش باشی خوشحال میشه خیلی برات زحمت کشیده خودت ببین دوست داری پیش کدومشون باشی جفتشون با آغوش باز نگهت میدارن اگر مادر اصلیت بازم بچه داره من فکر میکنم پیش اولی باش گناه داره بعضی وقتها هم برو به دیدن مادر اصلیت قلب اونا جایگاه شماست خیالت راحت
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام خدمت همه دوستان راجع به پیام اون دختر خانم ۱۲ساله خاستم بگم خودم ی دختر همسن وسال شما دارم عزیزم
هیچ مادری درمورد بچش اینجوری نمیگه زن اول باباتون بزرگتون کرده ب گردنتون حق داره زن دوم هم که مادرتونه حتما پیرم بشید شمارو میخاد مهم نیست پیش کی بمونید مهم اینه بتونید باهردو بامحبت رفتار کنید با زن اول پدرتون صحبت کنید حتما کمکتون میکنه مادرتونم با جون ودل شمارومیخاد باباتونم حتما برای خودش دلائلی داشته که اونموقع از نظر خودش فک میکرده داره کار درست رو انجام میده اونم حلال کن ضمنا گم وگور شدن برای آدمای ترسوئه شما هم خدا رو دارید دختر گلم شماسعی کنید با هردو ارتباط داشته باشین وب هردو محبت کنیدحتما نتیجه خوبی میگیرید
عاقبت بخیر بشی دخترم
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام دخترم که الان سر سه راهی هستی من خودم پیش عمم بزرگ شدم آخه بچه دار نمیشد تو سن 13سالگی مامانم گیر داد باید برگردی با خواهرام دست به یکی کردن منو برگردوننو من اون زمان بزرگترین اشتباه زندگیمو کردم که برگشتم اولش باهام خوب بودن اما کم کم حسادتا خواهرام شروع شد. مامانم چون تازه برگشته بودم تازه باید اونا آروم میکردم به هر نحوی. میدونی چرا چون عمم بزرگم کرده بود باش راحت بودم آخه تو تک تک لحظه های زندگیم حضور داشت تر و خشک کرده بود با مامانم که بهش میگفتم زندایی غریبگی میکردم از 9سالگی هم میدونستم مامانم کیه ها . تازه وقتی برگشتم مامانم نذاشت تا 5سال عممو ببینم دلم براش پر میکشید از راه مدرسه یواشکی میرفتم میدیدمش که ی بار خواهرم منو تعقیب کردو به مامانم گف مامانم منا 40روز زندانی کرد مدرسما عوض کرد .اونم مامان اصلیم بود دوسم داشتا .از رو دوست داشتن این کارها رو میکردم ولی بازه معلوم بود اجیا دیگما بیشتر دوس داره چون براشون زحمت کشیده بود.وقتی کوچیک بودم و میومدم خونه زنداییم که همون مامانم میشه تنش میلرزید که دارم دوباره میرمو پیشش نیستم. دختر گل بیا و دل یک دله کنو بر نگرد پیش اون که زاییدتت آخه اگه برگردی و مامانت ببینتت اونم تنها نیس بالاخره شوهری داره بچه ای داره اختیارش پا خودش تنها نیس که تازه اختیارم داشته باشه دلشون الکی هوایی نکن چون در کنار هم بودنتون به هیچ کدومتون خوش نمگذره. حرف همو نمیفهمید دچار مشکل میشی عزیزم من الان مامانمو از بچگی میدیدم بعدم که متوجه شدم مامانم کیه گفتم خدا کاش مامانم منا به یه غریبه میداد که مامانم منو هی نمیدید و بدنش بلرزه منم زندگیما میکردم
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در رابطه با دخترخانم ۱۲ ساله خواستم بگم که گلم به نظر من مادر واقعیت کسی هست که اینهمه سال مثل دختر خودش بزرگت کرده و مطمئنم اینقدر دوست داره که اصلا نمیگه این چرا نمیره و تازه اگه بری خیلی به محبتاش توهین کردی... از طرفی مادرت هم شاید بعد از اینهمه مدت دلش بخواد دخترش پیش خودش باشه... اگه پدرت خونه یا ارث و ... برات گزاشته که توی خونه خودت باش حالا کدوم مادرت تو اون خونه هست فرقی نداره و به اونیکی هم سر بزن ، ولی اگه ارثی نیست به نظرم با احترام افکارت رو برای هردو و اول کسی که بزرگت کرده بگو تا باهم این مشکل رو حل کنید💖
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
عزیزم دختر گلم مادر همیشه مادر اولا با تصمیم از خونه رفتن شما مخالفم چون فرار از خانه آینده وتمام زندگی شمارو خراب میکنه دوما شما با سیاست وتوکل به خدا محبتتونو به مادر اصلی ومادر ی که شمارو بزرگ کرده ابراز کنین همانطور که شما بخاطر خودتان به محبت وحمایت احتیاج داری اوناهم احتیاج دارن مادر ها همیشه مادرن نمیتونن از بچه هاشون دل بکنن ودرضمن شما رابطه خودتونو باخدا بیشتر کن تا علاوه بر خانواده خدارو هم داشته باشی عزیزدلم دنبال دلیل ومقصر هم نباش چون مشکلی را حل نمیکنه هوای هردو را داشته باش واز حمایتشون استفاده کن با سیاست موفق باشید
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام ادمین گرامی ، لطفا پیام بنده رو در کانالتون قرار بدید دختری هستم ۱۲ ساله پدرم دو
#پاسخ_اعضا ❤️
اید بری پیشش چون مادرته اگه نه بمون پیش همین کسی که بزرگت کرده
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در جواب دختری ک 12 سالشونه
من یه دخترم هم سن و سال شما من با مامانم خیلی راخت تر ام تا بابام لحضه شماری میکنم اجیام و پدرم برن بیرون و با مامانم تنها باشم ط میتونی ازسون بپرسی مثلا از زن اول بپرسی ک دوست داری پیشت بمونم یا یه مدت حدود یه ساعت برو بیرون نامه بنویس که اگه گارم داستی زنگ بزن و گوشیت هم روشن باشه فکر بیرون زدن از خونه و گم و گور شدنم بزار کنار
❤️❤️❤️🌹🌹🌹🌹🌹❤️
سلام در مورد اون دختر دوازده ساله که مادرشون رو تازه پیدا کردن .
عزیزم من فقط چهار سال ازت بزرگترم یه جورایی مثل دو تا دوستیم . به نظرم تو ببین کدوم مادر بهتریه برات . البته من به نظرم اگر جای شما بودم اگر مادر اصلیم مشکلی از لحاظ نگهداری من نداشت پیش اون زندگی میگردم ولی کسی که دوازده سال منو بزرگ کرده بود هم فراموش نمیکردم . راستش به نظرم اگر تصمیم درست و عاقلانه ای بگیری میتپنی دو تا مامان داشته باشی . ( البته اوایل ممکنه مامانات با هم نسازنا ولی تو با دوتاشون در ارتباط باش . پیش هر کدوم که زندگی کردی با اون یکی دیگه هم رابطتو قطع نکن . )
بعد به نظر من چند تا فاکتور رو در نظر بگیر .
اول اینکه خودشون بخوان که تو پیششون باشی . دوم اینکه پیش کدوم بیشتر احساس راحتی می کنی. سوم اینکه تو باید بری و هدف زندگیتو پیدا کنی بعد ببینی که با کدوم یک از این عزیزان که باشی به تو در رسیدن به هدفت کمک می کنن.
البته این فقط نظر منه و من تجربه ای چیزی ندارم بهترین کار صحبت کردن با مشاور خانوادس که تو هر شهری هستی میتوین یکی رو پیدا کنی و اگر میشه بری پیششون و اگر نمیشه تلفنی صحبت کنی .
امیدوارم هدفتو پیدا کنی براش بجنگی و با امید جلو بری و بهش برسی 😄😘
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام علیکم
در جواب دختر گل ۱۲ ساله
میخوام بگم که
عزیزم
تو باید حرف دل هر دو را بشنوی و مطمئن باش که نه مادر اصلی ات و نه کسی که بزرگت کرده از تو بدشون نمیاد
مادر این نیست که تو را به دنیا بیاره
بلکه اونی که تو را بزرگ کرده
و قطعا باهاش راحت تر از مادر اصلی خودتی
پس بشین باهاش حرف بزن
ببین خودش چی میگه
اون برای تو زحمت کشیده و خبر هم نداشته که پدرت در واقع چه کرده
قطعا هم بهت وابسته اس چون بچه دیگه ای نداره
به نظر من هر دو مادر را حفظ کن
پیش کسی که بزرگت کرده بمون
به دیدن مادر اصلی خودت هم برو
فرار کردن اونم برای یه دختر توی این جامعه داغون و وجود کلی گرگ صفت گزینه غلطی
روایتی هست با این مضمون که از هر چه میترسی خود را در ان بیافکن...
پس تو هم دختر خوبم راه غلط را نرو
از چیزی نترس
برو با کسی که با عشق بزرگت کرده عین بچه خودش، حرف بزن
باهاش رفیق باش
حرف دلش را بشنو
پیش قضاوت نکن
به دیدن مادر اصلی خودت هم برو
بهش احترام بگذار و بهش اطمینان بده که گاهی بهش سر میزنی
من خودم مادرم و دختر دارم. تو الان توی سن حساسی هستی.
پیش کسی که راحت تری بمون.
به عقل من قطعا کسی که فرزندی نداشته و از نوزادی تو را با جون و دل بزرگ کرده موندن پیشش برات راحت تره که حکم مادری برات داره
اما مادر خودتم فراموش نکن
برات بهترینها را ارزومندم
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در رابطه با دختری که بین سه راهی مونده راه گم و گور شدن اصلا درست نیست شمایه دختری نباید با آینده ات بازی کنی چند وقت دیگه ازدواج میکنی میری خونه خودت اگه زن بابات به امیدی بزرگت کرده دلشون نشکن اما با هردوشون رابطه داشته باش و باهاشون قشنگ صحبت بکن و ازشون بخواه احساسشو نو نسبت بهت بگن
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام من در جواب دختری که پدرش دوتا زن داشته میگم به نظرم بره پیش مادر واقعیش چون اون مادر مادر واقیعش هست و ارزوی بغل کردن بچه اش رو داره و نه ماه برای خودش تصور میکرده که وقتی بچه اش به دنیا امد چیکار کنه براش ولی از اون طرف باید به مادر ناتنی اش هم سر بزنه چون اون ۱۲ سال عمرشو برای این دختر خانم گذاشته .
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹🌹
در جواب اون دختر خانم 12 ساله که موندن برن پیش مامان اصلیش یا نه
من از نظر خودم میگم که اول با زنی که تورو بزرگ کرده صحبت کن ببین تورو میخاد بازم نگه داره یا نه اگ گفت نه که هیچ اگ گفت بمون پس بهش بگو میخام حرفای مامان خودمم بفهمم ببینم اون چی میگ اگ مادر واقعیت تو پذیرفت از نظر من بمون پیشش و هر از گاهی به اون زن هم سر بزن اگ هم گفت نه نمیخامت برو مث قبل با اون زن زندگی کن ولی حرفای هردوشونو گوش کن مخصوصا مادره اصلیت☺️
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_هجدهم اون زمان تازه موبایل اومده بود و هر کسی موبایل نداشت ولی محمد تونسته بود تو این یک سال
#قسمت_نوزدهم
اونوقت بود که هرروز یه موضوع جدیدی پیش میومد و اوقات و زندگی رو برای ما تلخ میکردن
به هر دروغی مادرش متوسل میشد که بین منو محمد رو بهم بزنه
و گاهی اوقات موفق هم میشد و یه دعوای حسابی بینمون راه میفتاد ولی اکثر مواقع نقشه هاش با شکست مواجه میشد .
محمد کارو بارش که خداروشکر خوب بود و درامدش زیاد بود
ولی انگار ما خرجمون تا قبل از این زیاد بود که نمیتونستیم پولی پس انداز کنیم .
روزگار میگذشت و هر روزمون بهتر از روز قبل میشد
یجورایی مغازه محمد تبدیل شده بود به یک کارگاه کوچک چون ۱۲ نفر زیر دستش کار میکردن و خودش فقط کار و لوازم کار جور میکرد و تونسته بود با سپاه و وزارت راه هم قرار داد ببنده و یه پیمانکاری راه انداخته بود برای بازسازی ماشین های اداره
نمیدونم خواست خدا بود یا اینکه از پا قدم بچه ها
ولی ظرف ۳ سال زندگیمون کاملا زیرو رو شده بود
و سال ۸۶ قسمت مون شد با بچه ها مشرف شدیم سفر حج
و از اونجایی که محمد هم که علاقه زیادی به امام حسین داشت
تونستیم چندباری هم سفر کربلا و سوریه بریم
زندگی تازه داشت روزای خوشش رو نشون میداد بهمون
سال ۸۸ روز زن، محمد برای من یه ۲۰۶ سفید صفر کادو خریده بود و همون ۲۰۶ شد داستان جدید..
بماند که چه بلاهای سرمون اوردن توبه کار شده بودیم که چیزی بخریم که تو چشم شون باشه
آخرای سال ۸۸ یه واحد آپارتمان پیش خرید کردیم و بهمن ۸۹ بود که تحویل گرفتیم و با هزار امید و آرزو برای خونه نو اسباب و اساسیه میخریدیم
بعد از اینکه خریدمون کامل شد اسباب کشی کردیم و رفتیم منزل جدید، شنبه تا چهارشنبه اونجا بودیم و پنجشنبه جمعه ها میومدیم خونه قبلی
چون تو محل مادرم بود و بچه ها اونجارو خیلی دوست داشتن .
مادر شوهرمم که اصلا نمیتونست این چیزا رو تحمل کنه و از گوشه و کنار ناله و نفریناش به گوشمون میرسید و ما جدی نمیگرفتیم
ولی دیگه وقتی دید نقشه های قبلیش کار ساز نیست دست به کارهای بزرگتری زد
خواهرشوهر کوچکم که ازدواج کرده بود و اومده بود تهران به شرط نگهداشتن مادرشون کلا ۲ سال پیر زن بیچاره رو نگه داشت و بعد شوهرشو مجبور کرد از خونه بیرونش کنه و شنیده بودم چند باری مادرشوهرشو کتک هم زده بود.
پیرزن بیچاره آواره شد و مجبور شده بود تو سن ۷۰ سالگی ازدواج کنه که لااقل یک سرپناه داشته باشه
اونم که دیگه فارغ از دنیا بود و برای خودش خانمی میکرد و به حکمت خدا که نتونسته بود هنوز بچه دار بشه
و چون مثلا تهران غریب بود پدر و مادرش شهرستان بودن
خونه ما مثل خونه پدریش بود و اکثر روزها از صبح تا آخر شب خونمون بود و اونجا زندگی میکرد
یک روز که خونمون بود عصر گفت چقدر دلم پیراشکی میخواد ....
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام.من نزدیک به 45 سال سن دارم یه دختر 14 ساله و پسر 10 ساله دارم دخترم گیر داده که
#پاسخ_اعضا ❤️
در مورد خانمی که پسرشون پرخاشگری میکرد عزیزم به نظرم حتما شما با یه مشاور صحبت کن اگه سن پسرت کمتر بود میتونستی خودت مشکل رو حل کنی ولی حالا که پنج سالشه حتما باید با یه مشاور صحبت بیشتر بچه ها توی بچگی پرخاش میکنن ولی اگه زودتر جلوشون رو نگیری روز به روز بد تر میشه
خواهرزاده من بچه بود ( یک سالگی ) پرخاش میکرد مثلا یوهو اسباب بازی ش رو با حرص پرت میکرد اونور و .... یادمه یه بار سر سفره شام بودیم یوهو اومد سر سفره عروسکش رو پرت کرد وسط سفره یادمه شوهر اونیکی خواهرم گفت عیب نداره بچه س و... اما آبجیم بهش اخم کرد و .... به زبون بچه گونه قهر کرد 😂 و بهش محل نذاشت یه مدت این کارا رو که میکرد آبجیم محلش نمیذاشت و گاهی اوقات دعواش میکرد ( دعوای کوچولو در حد سن بچه) تا الان که یک سال و خورده ایش هست دیگه اون کار ها رو نمیکنه
شما حتما پیش یه مشاور برو
انشاالله که مشکلتون حل بشه 🌹
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام خواهر من وقتی بچه ات دادمیزنه خواسته هاش رابراورده نکن بگذار دادبزنه چند بار اذیت میشی ولی عوضش یاد می گیره دیگه باداد وبیداد به جایی نمی رسه وقتی هم برا ی هدفش دادمیزنه محلش نده بعد که ساکت شد باحوصله باهاش صحبت کن بچه ها خیلی درک وفهمشون بالاست
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
درمورد پسر ۵ ساله من هروقت پسرم اذیت میکنه ناگهانی بوسش میکنم شاید علت رفتارش اینکه شما از تنبیه بدنی قبلا استفاده کردین یا جایی دیده این رفتار جواب میده برای به خواسته اش رسیدنش تکرار میکنه یا نیاز به نوازش ودیده شدن داره به فرزندتون ابراز علاقه کنین توجمع تحویلش بگیرین وبا احترام باهاش برخورد کنین بچه ها از بزرگترابیشتر حواسشون به همه چیز هست موفق باشید
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
خانمی که پسر پنج ساله داره و دست بزن داره عزیزم پسرتون دچار غلبه مزاج ایه بهتره با یک متخصص طب سنتی اسلامی در میان بگذارید تا بهتون راه حل بده
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
در رابطه با اون دوست عزیزی که بچه ی پنج سالش پرخاشگر هست و دست بزنم داره.
اول با زبون خوش حالیش کن که کارش خیلی زشته و باعث میشه که کسی دوسش نداشته باشه بعد اگه زبون خوش حالیش نشد کاری نداره که یه دمپایی بردار و بیفت به جونش.😁
موفق باشی
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در مورد خانمی که بچه 5 ساله دارند .عکس العمل نشان دادن به رفتار بچه ها باعث تکرار آن رفتار میشه شما به داد و هوار و کتک زدن بچه عکس العمل نشان دادید. توصیه میکنم وقتی چیزی را با داد و هوار میخواد هیچ عکس العملی نشان ندید نه محبت و نه دعوا هیچی انگار که هیچ اتفاقی پیش نیامده و کاری که دارید انجام میدید را ادامه بدید تا اینکه آرام بشه و آرام صحبت کنه در این لحظه به بچه توجه کنید ببوسید و بگید مرحبا که آرام خواستت را گفتی بیا آن چیزی که میخواهی را بدم و اگر هم خواستش نا معقول هست شکلاتی یا هدیه ای که دوست داره بدید و دلیل انجام ندادن خواسته را بیان کنید. خیلی خیلی باید صبوری کنید حتی اطرافیان هم همین کار را باید بکنند .اگر پدر یا یکی از اعضای خانه عکس العمل نشان بدند فایده ای نداره.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در مورد اون خانمی هم که پسر پنج سالشون پرخاشگره . اولین نکته بردن پیش مشاوره .
اما نظر من اینه . پسر شما الان تو سن لجبازیه البته نه از الان از دو سال پیش ولی خب در مواجهه با لجبازی بچه ها دو تا کار پدر مادر ها و کلا بقیه اطرافیان انجام میدن که غلطه . اولی اینکه میان به بچه پرخاش می کنن و میترسوننش و به همین دلیل اون بچه هم یاد میگیره و بعدا وقتی زورش و توانایی صحبت کردنش بیشتر شد همین کارو با کسایی که ازس ضعیف ترن انجام میده .
دومین برخورد اینه که میان هر چی اون میگه برای اینکه دیگه جیغ و داد نکنه و یا مثلا پرخاشگری نکنه و کتک کاری نکنه، به حرفش گوش میدن . که این باعث میشه اون بچه فکر کنه با این کار برنامه هاش پیش میره و همین راه رو ادامه میده . حالا اگه بچه ی شما فقط به اون هایی که از خودش ضعیف ترن پرخاشگری می کنه یعنی احتمالا باهاش برخورد اول رو داشتین اگر نسبت به همه اینجوریه یعنی برخورد دوم رو داشتین.
حالا راه حل چیه ؟ در یک کلام خونسردی .
باید با آرامش تمام نه زیر بار حرف زورش برید و نه بزنیدش یا دعواش کنید که بترسه . یعنی در واقع باید بهش اجازه ی لجبازی بدین ولی نزارین لجبازیش به نتیجه ای برسه . اما خب چون از سن لجبازی دو سه سال میگذره ممکنه به تنهایی سختتون باشه . پس یه مشاور خوب پیدا کنید و بچتون رو پیش ایشون هم ببرین و ازشون راهنمایی بخواید .
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_نوزدهم اونوقت بود که هرروز یه موضوع جدیدی پیش میومد و اوقات و زندگی رو برای ما تلخ میکردن به
#قسمت_بیستم
منم که همچنان فاز محبت داشتم گفتم الان میرم برات میخرم میام
بلند شدم و شال و کلاه کردم و راه افتادم رفتم خرید
رفت و برگشتم نیم ساعت زمان برده بود و اومدم با کلی بگو بخند پیراشکی هارو خوردیم و اون روز تموم شد و بعد از شام با شوهرش رفتن خونشون
ساعت حدودای ۱۱ شب بود که رفتم تو اتاق نازی دیدیم رو تختش خوابیده با عروسکش حرف میزنه و میگه یه وقت به مامانت نگی ها ؟
منم بهش گفتم چیو به مامانش نگه
یهو هینی کرد و دستشو گرفت جلو دهنش
گفتم نازی چیشده
دخترا همه حرفاشونو به مامانشون میزنن و خلاصه با هزار ترفند از زیر زبونش حرف کشیدم
نازی گفت مامان تو که رفتی پیراشکی بخری برای عمه،
عمه زودی رفت یه کاسه آب اورد ازتو کیفش یه چیزی دراورد ریخت توش و بعد تو خونمون میچرخید و اون آب و میپاچید به دیوارهای خونمون، مامان حتی تو توالت و حمام هم پاشید
اون شب یکم فکرم درگیر شد ولی صبح که از خواب بیدار شدم کلا فراموشم شده بود
یک هفته ای گذشته بود که یک شب خواب بودیم تو عالم خواب و بیداری یه حیوان درنده از تو آشپزخونه به سمت من حمله کرد
به قدری ترسیدم و جیغ کشیدم و پریدم، از ترس یقه زیرپوش رکابی محمد و گرفتم که بیچاره از خواب پرید و منو ساکت کرد ولی بعدش که حالم جا اومد دیدم بند زیر پوش گلوشو زخم کرده
اون شب شد اغاز روزهای نحس زندگی ما
از اون شب به بعد اون کابوس ها ادامه پیدا کرد
ماه های اول فقط تو شب اذیت میشدم و چیزهای میدیدم که تا مرز سکته پیش میرفتم و گاهی که آزار جسمی بهم میدادن تن و بدنم زخم یا کبود میشد و واقعا دیگه خوابیدن برام عذاب بود
از طرفی کارو بار محمد کساد شد به قدری تو مدت دو سه ماه اوضاع خراب شد که تک تک استاد کارها و شاگردها میدیدن درامد نیست تسویه حساب میکردن و میرفتن و محمد موند و یه کارگاه بدون درامد
سپاه و وزارت راه پیمانکاریشون رو فسخ کردن و محمد در حد درامد بخور و نمیری کار میکرد تو مغازه ش
منم که روز به روز بدتر و بدتر میشدم دیگه کار به جایی رسیده بود که چند روز چند روز با هیچ احدی حرف نمیزدم و شبها هم که با جیغ و داد و دیوانه بازی میگذشت .
تو این گیر دار محمد به خاطر اعتباری که چندین سال تو منطقه مون کسب کرده بود و دیگه سرشناس بود همه رو قول وحرفش قسم میخوردن
یه حاج محمد میگفتن ۱۰۰ تا از دهانشون میریخت .
تو همین روزا یکی از دوستاش از فرصت استفاده میکنه و چندتا چک میاره و میگه دنبال ضامن هستم که پشت چک هارو امضا کنه تا بتونم خرجشون کنم
هرجا میرم همه شون میگن ضامن معتبر و هیچکس معتبر تر از تو نیست .
محمدم جوگیر میشه و پشت ۱۷ چک مبلغ بالا رو امضا میکنه و حتی از خودش هم ۳ برگ چک مینویسه و به دوستش میده ....
@azsargozashteha💚
#پرسش_اعضا ❤️
سلام
من عقد کردم یک ماهه و خیلی از لحاظ روحی به شوهرم نیاز دارم.شرایط مالی همسرمم خوب نیست به خاطر کرونا و تعطیلی و ...
در ضمن هر دو بچه سن هستیم و ۱۷ سالمونه
من هر روز عصر ها میرفتم خونه مادر شوهرم و تا شب میموندیم ساعت ۱۲ یا یک و بعد منو میرسوند خونه
تا دیشب ک پدرم زنگ زد و گفت دیگه حق ندارم برم و فقط هفته ای یک بار اونم نیم ساعت میتونم برم پیشش و گفت اگه برنگردم در و قفل میکنه و کرد
ما سر اینکه بتونیم ازدواج کنیم خیلی حرف شنیدیم خیلی سختی کشیدیم همین پدرم کلی به همسرم فوحش داد و منو به حد مرگ کتک زد
من سه سال تو خونه زندانی بودم و الان که عقد کردیم این انصاف نیست...حال روحیم اصلا خوب نیست و دائم گریم میگیره.شرایط مستقل شدن نداریم و اطرافیان به جای کمک فقط دارن به اذیتاشون ادامه میدن...خونه مادر شوهرم کوچیکه و دلم نمیخواد اونجا برم برای زندگی
واقعا دوست پسر و دوست دختر ها و نامزد و هر چی...بیشتر از هفته ای یک بار همو میبینن
من یه روز شوهرمو ندیدم حالم بده
اون طفلکم با این سن افتاده دنبال کارایی که هیچ اینده ای ندارن و درامدش موقته
لطفا راهنمایی کنید😭🙏🏻
ایدی ادمین 👇🌹
@habibam1399
لطفا پاسخ ها کوتاه باشد🙏🌹
@azsargozashteha💚
#نظر_اعضا ❤️
سلام
میخواستم به اون خانوم 45 ساله که میخوان بچه دار بشن بگم که مادر من من رو 40 سالگی به دنیا اورد و الان من 15 سالمه و مادرم 55 و به نظرم چون سنش داره میره بالا دیگه حوصله ی سر و کله زدن با من رو نداره ینی دیگه اعصابش نمیکشه شماهم همین طور وقتی شما 60 سالتون میشه دختر یا پسری کع به دنیا اوردید تازه میشه اول نوجونی و سرکشی ش که که میخواد باید مد اون روزا همراه باشه و به روز باشه شما اگر تو 60 سالگی حال و حوصله بحث کردن با یه نوجوون رو دارید و میتونید خودتون رو به روز نگه دارید که مشکلی نیس ولی اگر ندارید انتخاب با خودتون چون من خودم این وضعیت رو درک میکنم مامانم از اونور حرص و جوش چهار تا بچه قبل من رو میخوره ( من بچه آخرم و تنها دهه هشتادی تو خونه✌️) به اونا هیچی نمیتونه بگه حرصش رو سر من خالی میکنه
درباره ی اختلاف سنی هم خیلی خوبه که زیاد نباشه چون من اختلافم با خواهر برادرام خیلیییی هست به طوری که خواهر بزرگم میتونس مادرم باشه😅 برا همین حس میکنم هیچ کدوم نمیتونن من رو درک کنن و انقد خودشون مشقله دارن که نمیتونن با من حرف بزنن و رفیق باشن😖
خلاصه اگر میتونین برا بچه تون رفیق باشین بیارین اگرنه که هیچی🙂
ببخشید زیاد شد
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام درمورد خانمی که بچه ۵ساله داشتن.
وقتی پسرت چیزی می خواد و داد میزنه، آروم و باخونسردی بهش بگو وقتی داد میزنی و بلند صحبت میکنی نمیدونم چی میگی و چی میخوای.
پس آروم صحبت کن تا متوجه بشم
نکته دوم اینه که هرچیزی خواست رو بهش نده،مثلاوقتی مغازه میری بهش بگو زیاد پول ندارم فقط میتونی یه چیزی انتخاب کنی. شاید تا چندروز خیلی اذیت کنه اما تحمل کن و محلش نزار، وقتی ببینه با دادوبیداد خواسته اش برآورده نمیشه کم کم آروم تر میشه.
وقتی کتک هم زد، یه تنبیه روانی براش درنظر بگیر، مثلا بگو چون امروز مامان رو کتک زدی منم امروز نمیتونم باهات بازی کنم، توجه داشته باش هیچ وقت دربرابرش کتکش نزن تا یاد نگیره،
از همه مهمتر اینکه با وجود همه ی این اعصاب خوردی هایی که درست میکنه، آروم باشی و عصبانیتت رو بروز نده، چون خیلی از بچه ها لجوج هستن و وقتی ببینن چیزی اعصابت رو خورد میکنه بازم انجامش میدن.
@azsargozashteha❤️
#پرسش_اعضا ❤️
#دردو_دل
تروخدا کمکم کنید
من محاکمه یا دلداری نمیخوام
با اقایی به صورت مجازی صحبت میکنم
رابطه مون طولانی شد
و وابسته گی به وجود آمد
خانواده ها اطلاع نداشتن
جز خاله ی من
ایشون قصد داشتن بیان خاستگاری چون گفتن که گناه هست حتی چت کردن با من با اینکه حرفای اونشکلی نمیزنیم میگن نامحرمیم
حق دارن
گفتم هنوز زود هستش بزارین برین سر کار اون موقع تشریف بیارین برای خاستگاری
چند روز پیش خانواده ی ایشون پیام های من و اون رو روی گوشیش دیدن
و گوشیش رو گرفتن
ایشون خیلی کوتاه به من گفتن که *خانواده ام متوجه شدن و مادرم گفته نمیرسین به هم*
از طرفی اقایی خاستگار من هستن
و خانواده فشار آوردن که جواب مثبت بدم چون وضع مالی به شدت عالی دارن
و اخلاق هم نسبتا خوب هست
ولی اخه من دلبستم به اون
نمیتونم ولشون کنم
میترسم جواب مثبت بدم و آینده ی خودم و اون آقا رو خراب کنم
چیکار کنم؟
دل بستم به شدت
با اینکه خبر ندارم چه مشکلی پیش اومده خیلی خیلی حالم بده
همش گریه و نگرانی و بی قراری دارم
و نمیخوام با ماجرا کنار بیام ی پایان خوب میخوام
میشه لطفا راهنمایی کنید چیکار کنم برگرده؟
میگم زنگ بزنم به گوشیشون
ولی دست مادرشون هست احتمال زیاد
خب خودم رو کم میارم
و حتی اگرم قبول کنن فکر میکنن من خیلی کم هستم و به دست آوردنم خیلی راحت به دست میام در حالی که خانواده ام خیلی روم حساسن
مغزم سوت میکشه
میترسم بیاد بگه باید جدا شیم
دستامو تیغ زدم
همش گریه میکنم
موهام داره میریزه
کمکم کنید تروخدا چیکار کنم خانواده شون راضی باشن و آبروریزی نشه فکر بد نکنن
ایشون خیلی خیلی کم رو هستن
این موضوع خیلی کارمو سخت کرده:)
ایدی ادمین 👇🌹
@habibam1399
لطفا پاسخ ها کوتاه باشد 🙏🌹
#پرسش_اعضا ❤️
سلام من ۳۰ سالمه و خانومم ۲۷ سال. ما ۲ ساله ازدواج کردیم
وضع مالیمم خیلی خوبه
البته خانواده همسرمم وضع مالیشون خوبه
به تازگی صاحب بچه شدیم دو قلو
متاسفانه توی مدتی که همسرم باردار بود یکی از رقبای کاریم منشیم رو وادار میکنه بیاد سمتم و با رفتارای بد و زننده عکسای یواشکی ازم گرفته که من دارم انگار باهاش بگو بخند و شوخی میکنم و برای همسرم فرستاده
همسرمم از ماه هفتم بارداری دیگه باهام قهره
جلوی خانواده ها حفظ آبرو میکنه اما تو خلوتمون نمیذاره نزدیکش بشم و یه هزارتومن خرجش کنم
برای روز مادر براش سرویس طلا گرفتم که پسش داد و گفت نمیخوام
خودش گفت منتظرم بچه ها یکم بزرگ بشن و طلاق بگیرم
خواهش میکنم راه حل بدین
من یه تار از موهای زنمو به صدتا مثل اون منشی نمیدم
حتی نمیتونم به نبودش فکر کنم
چیکار کنم از طلاق دست بکشه
هرکاری تا الان کردم فایده نداشت
تو خونه هم کلا منو آدم حساب نمیکنه قبلا خیلی بهم محبت میکرد.
ایدی ادمین 👇🌹
@habibam1399
پاسخ اعضا در کانال دوممون👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
همگی عضو بشن لطفا این کانال داستان آشنایی و ازدواج اعضامونو میزاریم😍🙈
لطفا دوستان بزرگواری که زیر ۱۸سال هستن عضو نشن🙏
کانال ویژه ی #متاهلینمون هست❤️