eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
172.7هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
697 ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
👁 عوامل موثر در 👀 مصرف دم کرده "مورد" برای مفید است. 👀 مصرف "عدس" موجب فزونی می شود. 👀 اگر از ترکیب سه گانه "صبرزرد" و "مرمکی " و "کافور" سرمه تهیه شود،برای مفید است. 👀 مصرف ۱۵ عدد "سیاه دانه" همراه با عسل برای مفید است. 👀 ضماد کوبیده "کاسنی" و همچنین خوردن آن برای و درد چشم مفید است. 👀 مصرف دم کرده "کاسنی" با کمی شکر سرخ برای مفید است. 👀 مصرف دم کرده "رازیانه" موجب تقویت بینائی می شود. 👀 مالیدن "حنا" به سر و محاسن برای مفید است. 👀 مالیدن دم کرده "جاوشیر" به چشم برای مفید است. 👀 مالیدن روغن "دارچین" به پلک چشم برای مفید است. 👀 مالیدن "دارچین" به چشم به صورت سرمه برای مفید است. 💫 امام صادق علیه السلام: چه خوب روغنی است،همانا بیماری را از سر و دو چشم بیرون می برد. 💫 امام صادق علیه السلام یکی از علل ضعف بینائی را زیادی موهای سر معرفی کرده و در مقابل کوتاه شدن موهای سر را عامل تقویت بینائی دانسته اند. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
💜🍃 سلام دوستان انشالله حال همه خوب باشه و به برکت این ماه عزیزهرکی هرچی میخواد خدابهش بده من همونم که گفتم شوهرم سرطان غددلنفوم داره والان ۶سال درگیره الان دکتر گفت باید پیوندمغزواستخوان بشه وگرنه خوب نمیشه حالای خانومی اومدن گفتن پسرشون درگیره همچین بیماریه ودکترطب سنتی بیماری رو کنترل کرده خواهش میکنم این خانوم بگن چندسال الان درگیرن واقعا جواب میده اگه برم پیش این دکترطب سنتی واقعا دیگه خسته شدیم وخودبیماراذیت میشه ممنونم راهنمایی کنند اجرتون باجدش حضرت فاطمه لطفاً میتونن بیشترتوضیح بدن واقعا سپاسگزارم درضمن شوهرم الان مدت۱ونیم سال شصت پاش اینجوریه کسی تاحالااینجوربوددرمانش چیه عزیزان میتونن راهنمایی کنند🙏 👇🌸 @adminam1400
❤️🍃 این خاطره را شهید حجت الاسلام سید علی اندرزگو برای آزاده و شهید حجت الاسلام و المسلمین سید علی اکبر ابوترابی نقل کرده اند:شهید سیدعلی اندرزگو یک بار مجبور شدیم به صورت قاچاقی از طریق مشهد به افغانستان برویم. بین راه روخانه ی وسیع و عمیقی وجود داشت که ما خبر نداشتیم.آب موج می زد بر سر ما ومن دیدم با زن وبچه نمی توانم عبور کنم. راه بر گشت هم نبود ، چون همه جا در ایران دنبال من بودند. همان جا متوسل به وجود آقا امام زمان- عجل الله فرجه- شدیم. نمی دانم چه طور توسل پیدا کردیم.گفتیم: «آقا! این زن و بچه توی این بیابان غربت امشب در نمانند،آقا! اگر من مقصرم این ها تقصیری ندارند.» در همان وقت اسب سواری رسید و از ما سوال کرد این جا چه می کنید؟گفتم می خواهیم از آ ب عبور کنیم. بچه را بلند کرد و در سینه ی خودش گرفت. من پشت سراو، خانم هم پشت سر من سوار شد. ایشان با اسب زدند به آب ؛ در حالی که اسب شنا می کرد راه نمی رفت.آن طرف آب ما را گذاشتند زمین وتشریف بردند. من سجده ی شکری به جا آوردم و درهمان حال گفتم بهتر [است] از او بیشتر تشکر کنم. از سجده بر خاستم دیدم اسب سوار نیست ورفته است. در همین حال به خودم گفتم لباس هایمان را دربیاوریم تا خشک شود. نگاه کردیم دیدیم به لباس هایمان یک قطره آب هم نپاشیده [است] ! به کفش ولباس وچادر همسرم نگاه کردم دیدم خشک است. دو مرتبه بر سجده ی شکر افتادم و حالت خاصی به من دست داد. «تهران- موزه ی شهدا- خ آیت الله طالقانی 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 مهدي منتظری: يك روز با بروجردي در دفتر فرماندهي نشسته بوديم و حرف مي‌زدیم. بعد از آن تصادف، پايش را گچ گرفته بودند. آن روزها مصادف بود با شهادت «ناصر كاظمي». محمّد خاطرات زيادي از ناصر داشت؛ بيشتر وقت ها با هم بودند و در عمليات هايي در كنار هم شركت داشتند. آن روز دوباره صحبت از ناصر بود و خاطراتي كه از او داشتيم. محمد انگار نه انگار كه توي اين عالم بود. به نقطه‌اي خيره شد و بعد از مدت زيادي رو به من كرد و گفت: «راستش داشتم به خوابي كه يكي دو روز پيش ديدم، فكر مي‌كردم.» كنجكاو شدم كه بدانم خوابش چه بوده است. نگاهم را دوختم به صورتش، گفت:« با هم در عمليات بوديم. داشتيم داخل يك شيار پيش مي‌رفتيم؛ من بودم و ناصر. منطقه پر بود از آتش دشمن. تركش خمپاره از هر طرف مي‌باريد. پرده‌اي از آتش گلوله آسمان را پوشانده بود. من مات و مبهوت به آسمان نگاه مي‌كردم. ناصر جلوتر از من به سرعت توي شيار مي‌دويد و من هم پشت سر او بودم. ناگهان شيار به يك جاي بلندي رسيد. ناصر با چالاكي هر چه تمام تر گذشت و رد شد. وقتي مي‌خواستم من هم بگذرم، ديدم نمي‌توانم. هر چه سعي كردم، باز هم نتوانستم. در پايين آن بلندي مأيوس و ناراحت ايستاده بودم و به نقطه‌اي نگاه مي‌كردم كه ناصر چند لحظه پيش با سبكي و آرامي از آن جا رد شده بود. از خودم مي‌پرسيدم كه ناصر چطوري گذشت؟! توي اين فكر بودم كه ديدم ناصر برگشته. از ديدن او به هيجان آمدم. دوباره با شور و اشتياق، تلاش را از سرگرفتم و سعي كردم خودم را به او برسانم. امّا باز نتوانستم. هر بار كه مي‌خواستم خودم را بالا بكشم، ليز مي‌خوردم و مي‌افتادم پایین. يك دفعه متوجه شدم ناصر دستش را به طرفم دراز كرده. دستم را گرفت و به سادگي، مثل پر كاه، مرا بالا كشيد. از آن بالا پائين را نگاه كردم. ديدم آن پائين چه قدر ترسناك و تاريك است. خدا را شكر كردم كه حالا آن جا نيستم. چه قدر احساس سبكي مي‌كردم.» وقتي خواب را تعريف كرد و به آخرش رسيد، لبخند چهره‌اش پررنگ شد. در حالي كه هنوز داشت به آخر خواب فكر مي‌كرد، رو به من كرد و گفت: « ان ‌شاء ‌الله من هم شهيد مي‌شوم.» چهره‌اش مطمئن و استوار بود. در حالي كه لبخندي از رضايت و شادي در چهره‌اش مي‌ديدم، به اين همه اطمينان و يقين حسرت خوردم. اي كاش من هم مي‌توانستم مثل او بگويم: « ان ‌شاء ‌الله شهيد خواهم شد.» ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
☀️🍃 مو ی کنده شده از بدن پرسش :۱. آیا مو را از بدن بکنیم همراه با سوزش باشد نجس است؟ ۲. آیا محل مو و پوست کنده شده نجس است ؟ پاسخ :۱. مو نجس نیست. ۲. چنانچه خون خارج نشود، محل نجس نیست تخم مرغ خارج شده از مرغ مرده پرسش :اگر از مرغ مرده ای تخم مرغ خارج شود پاک است یا نجس؟ پاسخ :تخم مرغى که از شکم مرغ مرده بیرون مى‏آید پاک است، به شرط این‏که پوست آن سفت شده باشد، ولى باید ظاهر آن را آب بکشند. پنیر مایه در شیردان برّه یا بزغاله مرده پرسش :اگر بره یا بزغاله ای بمیرد پنیر مایه ای که در شیردان آن وجود دارد پاک است یا نجس؟ پاسخ :اگر برّه و بزغاله پیش از آن که علفخوار شود بمیرد، پنیر مایه‏اى که در شیردان آنهاست پاک است، ولى بیرون آن را بنابر احتیاط واجب باید آب بکشند. گوشت مورد معامله در بازار مسلمین پرسش :گوشت که در بازار مسلمین خرید و فروش می شود که ممکن است از بلاد کفار باشد چه حکمی دارد؟ پاسخ :گوشت‏هایى که در بازار مسلمانان فروخته مى‏شود، یا مسلمانى براى انسان هدیه مى‏آورد پاک و حلال است، و تحقیق و تفحّص دربارة آن لازم نیست؛ ولى اگر بدانند آن مسلمان گوشتها را از کافر گرفته و رسیدگى لازم نکرده، لازم است از آن اجتناب شود (یعنی نخورند). چرم مورد معامله در بازار مسلمین پرسش :چرمی که در بازار مسلمین خرید و فروش می شود که ممکن است از بلاد کفار باشد چه حکمی دارد؟ پاسخ :استفاده از چرم ها ولو اینکه از بلاد کفار وارد شده باشد پاک است، هر چند نمى‏توان با آن نماز خواند. ملاک طهارت چرمی که از بلاد کفر وارد می شود پرسش :استفاده از اشیاى چرمى که از کشورهاى خارجى خریدارى مى شود و ذبح اسلامى آن مورد شکّ و تردید است، چه صورتى دارد؟ پاسخ :اشیاى چرمى، خواه از ذبح اسلامى باشد یا ذبح غیر اسلامى، پاک و خرید و فروش آن جایز است؛ ولى گوشت و اجزاى خوردنى باید حتماً ذبح اسلامى شود. مواد خوراکی (غیرگوشتی) وارداتی از کشورهای غیر مسلمان پرسش :استفاده از مواد خوراکی که از کشورهای کفار می آید چه حکی دارد؟ پاسخ :موادّ غذایى و دارویى و امثال آن، که از کشورهاى غیر اسلامى مى‏آورند اگر نجس بودن آنها قطعى نباشد معامله آنها اشکالى ندارد، مثل این‏که احتمال دهیم شیر و پنیر و روغن را به وسیله دستگاه مى‏گیرند. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌸🍃 سهیلا سهیلا من از تو کوچیکترم مث تو کامل نیستم گاهی اشتباه میکنم دوست دارم منو ببخشی ببین سهیلا اصلا به من کاری نداشته باش اگه از من جدا شی من خیلی راحت میتونم دوباره ازدواج کنم  ولی این تویی که واسه ی بار دوم هم طلاق گرفتی فکرشو کردی عکس العمل خانواده ت در برابر این موضوع چیه؟ حاضری تا ابد سر بارشون باشی فکر میکنی کسی دیگه با این وضعیت بیاد تو رو بگیره؟ پس برات بهتره با من بمونی من دوست دارم تو منو کامل کنی میدونم که میتونی همه ی عیب و نقصامو از بین ببری تو مهربون ترین زنی هستی که تو تموم عمرم دیدم فکراتو بکن سهیلا ببین من ارزش یه ذره فداکاریتو دارم؟ گفتم مهدی برو ولی سهیلا عزیزم برو مهدی بذار فکر کنم نمیدونم بتونم ببخشمت یا نه باشه عزیزم بهت فرصت میدم فکر کنی  حرفاشو زد و رفت تا یه حدی حرفای مهدی منطقی بود از این مسائل تو اکثر زندگیا هست چیزی که خیلی عذابم میداد این بود که مهدی خیلی ازم سر بود اون ته تهای دلم خجالت میکشیدم بگم من زنتم و تو باید دوستم داشته باشی حس میکردم با ازدواج با من در حقش ظلم شده شاید دلیل تموم این فکرا کمبود اعتماد به نفس بود همون حسی که از بچگی تو وجودم سر کوب شده بود حتی نمیتونستم مث مهدی کلمه ها رو کنار هم بچینم و براش سخنرانی کنم چون هیچ وقت روابط اجتماعیه قویی نداشتم ازم میخواست با نادیا کنار بیام و بذارم سایه ش رو زندگیم باشه به عنوان یه زن صیغه ایی نمیدونستم راست میگه یا نه اما واقعا صیغه ایی بودن یا نبودنش فرقی به حال من نمیکرد نمیتونستم شوهرمو با کسی تقسیم کنم حس میکردم باهام بازی شده حتی شوهر خواهرمم میدونست چقدر خرم دیگه حالم به هم میخورد که بهم بگن مهربون و ساده ایی حتی شوهر خواهرمم میدونست چقدر خرم دیگه حالم به هم میخورد که بهم بگن مهربون و ساده ایی دوست نداشتم مهربون باشم دوست داشتم از اون زنای قالتاقی باشم  که وقتی شوهرشون و با یه زن میبینن هم شوهرشون و هم زن رو به خاک سیاه بشونند مهدی و بخشیدم نمیدونم چرا شاید از ترس تنهایی از بی کسی هانی و ازم گرفتند ماهی یکی دو روز میتونم ببینمش خبلی دلتنگش میشم مهدی هیچ سر رشته ایی تو کار برقی نداشت کلی ابزار و وسیله گرفت ولی چون نتونست باش کار کنه همه ش رو دستش موند و کسی ازش نخرید همه ی سرمایه ی زندگیمو به فنا داد با ماشین تصادف کرد و  ماشین و فرو ختیم یک ملیون تموم وعده هایی که بهم داده بود به باد فنا رفت وقتی دید اینجوریه مخ بابامو زد که رو حساب خودش براش یه وام 10ملیونی بگیره بابام هم قبول کرد شاید نمیخواست زندگی دخترش بپاشه شایدم طبق معمول به دستور مادرم بود همین که وام و گرفت تو یه شهرای اطراف اصفهان خونه اجاره کرد و بردم اونجا میگفت هیچ کس نباید بدونه ما اینجاییم گفت نباد با خانواده ت ارتباط بر قرار کنی گفت اگه بفهمن مجبور میشیم از همدیگه جدا بشیم هرچی بهش گفتم اخه مهدی نمیشه بابام گناه داره اون خیلی از ما بد بخت تره صبح تا شب سر زمینهای مردم عرق میریزه میگفت یا منو انتخاب کن یا خانواده مو از خودم  بدم میومد از فکر اینکه نکنه بابام فکر کنه منم با مهدی همدست بودم تو تنهایی شهر غریب باز هم فهمیدم حامله م مهدی هنوز ادم نشده بود میفهمیدم کثافت کاری از رفتاراش کاملا مشخص بود زیاد به من توجه نمیکرد بچه مو به دنیا اوردم نمیتونم بگم این جای هانی و برام پر کرد اینم دختر بود اما هر بچه ایی جای خودش و داره خیلی وقت بود نتونسته بودم هانی و ببینم بخاطر مهدی چون فراری بودیم اسمشو گذاشتیم ستاره حالا باز یه بچه داشتم که بهش عشق بورزم 3سال از زمانی که رفتیم تو اون شهر غریب میگذشت مهدی اجازه داد گاهی به مادرم زنگ بزنم مادرم اینا دیگه قسط وام و فراموش کرده بودند مادرم میگفت سخت یا اسون وام و تسویه کردیم رفت میگفت فقط بر گرد ولی هیچ وقت فکر نمیکیردم قراره اونجوری بر گردم همیشه احساس سوزش و خوارش و عفونت داشتم ولی باور نمیکردم قضیه انقدر مهم باشه از یه جوش کوچیک بغل پام شروع شد کم کم جوشه بزرگ و بزرگتر شد خیلی نگران بودم دیگه نمیشد اسمشو بذاریم جوش شبیه یه غده بود گفت  مریضی میبرمت خونه ی مامانت دوا درمون که شدی میام دنبالت حتی نخواست بمونم تا خودش معالجه م کنه با شرمندگی و خجالت منو برد پیش خانواده م ولی خودش برگشت خونه چند جا رفتم دکتر همه گفتند به خاطر عفونت های مقاربتیه کثافت کاریای مهدی گریبان گیر من شده بود چند وقت خونه ی مادرم بودم تو این مدت تلفنی با هم حرف میزدیم اما نمیخواست بیاد ببرتم میگفت یه چند وقت بمون خونه ی مادرت خستگیتو در کن حتی دلش واسه ی  بچه ش هم تنگ نمیشد وقتی خوب شدم و برگشتم پیشش باز با خانواده م قطع ارتباط کرد ...
❤️ سلام حبیبه جان عزیز وهمه خواهران عزیزتر ازجان.اول ممنونم از شما که پیام منو تو کانال گذاشتین خدا خیرت بده عزیزم ودوم دست همه خواهرای عزیزمو میبوسم که واقعا دلسوزانه راهنمایی کردن ،دعا کردن الهی که خدا دل همتونو خوش کنه منم همینطور.من همون مادر ۴۱ ساله ام که پسر ۲۱ ساله ام مشکل اعصاب داره .عزیزان همان جور که خیلی‌ از شماها گفتین پسرتو بستری کن .من دقیقا پارسال ۵بهمن تو اوضاع خیلی بدی پسرمو به زور آوردم تهران وبا گریه والتماس تونستم تخت جور کنم وبا مقاومت شدید پسرم ،که یکسره فقط منو میزد وفحشم میداد تو تمام راه وبیمارستان ،تونستم بستری کنم.دوهفته بخش سایکو بیمارستان طالقانی بستری بود ،بماند که چون شهرستان بودیم وتهران جایی برای ماندن نداشتیم وحال پدرشم چون دارو مصرف می‌کرد فقط شب اول رو تا صبح تو ماشین موندیم وچقدر هم که سرده اون قسمت تهران که بیمارستان طالقانی ،وفردا ش یه سر بهش زدیم وبا گریه پسرمو وگریه خودم برگشتیم خونه .ولی هر روز بعد از ظهر ساعت ۵ پسرم باتلفن بیمارستان زنگ میزد وهرچی از دهنش در میومد بهم میگف که چرا منو بستری کردین و...بعضی روزها زنگ میزد گریه والتماس که بیاین منو ببرین ،وماهم چون فاصله زیاد بود وجاده هم همش برف سر یه هفته تونستیم بریم وچه روزهای زجر آوری برام شد تا اینکه ترخیص شد وآوردمش خونه .بعد تا ۵ ماه دارو بهش مرتب میدادم واون فقط میتونست غذا هاشو به زور بخوره ،ازبس لرزش شدید دست وپا گرفته بود وفقط می‌خوابید، خودم میکردم حموم سرویس ،لباسشو می پوشیدم تا ماه ششم که داروهاشو دکتر کمتر کرد وروز به روز سرحالتر شد و چند بار بیرون رفت ولی یکدفعه از مهر کلا داروهاشو گذاشت کنار ومن هرچی خواهش والتماس کردم دیگه حرفمو گوش نکرد واین همه زحمت منو به باد داد.والانم شده درست مثل قبل.من قبل بستریشم خیلی دکترها بردمش ولی متاسفانه دوهفته دارو می‌خورد باز میزاشت کنار .من سه ساله دنبال این بچه هر جایی فکر کنین رفتم چنتا دکتر عوض کردم .ولی همش میگه این دکترا نمیتونن بفهمن مریضی منو ،داروهاشونو قبول نداره ونمیخوره .نه خواب داره نه خوراک .خیلی ضعیف شده ولی وقتی عصبی میشه نمی دونم چه زوری داره که کسی جلودارش نیست .خلاصه خواهرای جانم اینا رو گفتم که درجواب راهنمایی بعضی که خواهر ا که گفتن بستری بشه بگم این کارو یبار کردم .وبا پیاماو هم دردیهای شما خیلی سبک شدم انگار که شدین پشتوانه ام .ومن همچنان محتاج نفس های گرمتان هستم که برای دل من وشفای پسر جوونم دعا کنین .منم دعا گویتان هستم .قربون همتون .حبیبه جان بازهم لطف کن پیاممو بزار تو گروه که دوستان مطلع بشن . ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 از مرحوم سيد احمد بهبهانى نقل شده : در ايام توقفم در كربلا حاج حسن نامى در بازار زينبيه ، دكانى داشت كه مهر و تسبيح مى ساخت و مى فروخت . معروف بود كه حاجى تربت مخصوصى دارد و مثقالى يك اشرفى مى فروشد. روزى در حرم امام حسين عليه السلام حبيب زائرى را دزدى زد و پولهايش را برد. زائر خود را به ضريح مطهر چسبانيد و گريه كنان مى گفت : يا اباعبداللّه در حرم شما پولم را بردند، در پناه شما هزينه زندگيم را بردند. به كجا شكايت ببرم ؟ حاج حسن مزبور حاضر متأ ثر شد و با همين حال تأ ثر به خانه رفت و در دل به امام حسين عليه السلام گريه مى كرد. شب در خواب ديد كه در حضور سالار شهيدان به سر مى برد به آقا گفت : از حال زائرت كه خبر دارى ؟ دزد او را رسوا كن تا پول را برگرداند. امام حسين فرمود: مگر من دزد گيرم ؟ اگر بنا باشد كه دزدها را نشان دهم بايد اول تو را معرفى كنم . حاجى گفت : مگر من چه دزدى كردم ؟ حضرت فرمود: دزدى تو اين است كه خاك مرا به عنوان تربت مى فروشى و پول مى گيرى . اگر مال من است چرا در برابرش پول مى گيرى و اگر مال توست ، چرا به نام من مى دهى ؟ عرض كرد: آقا جان ! از اين كار توبه كردم و به جبران مى پردازم . امام حسين عليه السلام فرمود: پس من هم دزد را به تو نشان مى دهم . دزد پول زائر، گدايى است كه برهنه مى شود و نزديك سقاخانه مى نشيند و با اين وضعيت گدايى مى كند، پول را دزديد و زير پايش دفن كرد و هنوز هم به مصرف نرسانده . حاجى از خواب بيدار مى شود و سحرگاه به صحن مطهر امام حسين عليه السلام وارد مى شود، دزد را در همان محلى كه آقا آدرس داده بود شناخت كه نشسته بود. حاجى فرياد زد: مردم بياييد تا دزد پول را به شما نشان دهم . گداى دزد هر چه فرياد مى زد مرا رها كنيد، اين مرد دروغ مى گويد، كسى حرفش را گوش نداد. مردم جمع شدند و حاجى خواب خود را تعريف كرد و زير پاى گدا را حفر كرد و كيسه پول را بيرون آورد. بعد به مردم گفت : بياييد دزد ديگرى را نشان شما دهم ، آنان را به بازار برد و درب دكان خويش را بالا زد و گفت : اين مالها از من نيست حلال شما. بعد تربت فروشى را ترك كرد و با دست فروشى امرار معاش مى كرد. فرزند ايشان مى گويد: حدود دو سال قبل از وفات پدرم ، كسالت شديدى مرا عارض شد و پزشكان از مداواى بيمارى من عاجز آمدند و از حياتم قطع اميد شد. پدرم كه عجز طبيبان را ديد، اندكى از تربت طاهر حضرت سيدالشهدا ارواح العالمين له الفدا به كامم ريخت و خود از كنار بسترم دور شد. در آن حالت بيخودى و بيهوشى ديدم كه به سوى آسمانها مى روم و كسى كه نورى سپيد از او مى تافت ، بدرقه ام مى كرد. چون مسافتى اوج گرفتيم ، ناگهان ، ديگرى از سوى بالا فرود آمد و به آن نورانى سپيد كه همراه من مى آمد، گفت : ((دستور است كه روح اين شخص را به كالبدش بازگردانى ؛ زيرا كه به تربت حضرت سيدالشهداء عليه السلام استشفا كرده اند)). در آن هنگان دريافتم كه مرده ام و اين ، روح من است كه به جانب آسمان در حركت است ؛ و به هر حال ، همراه آن دو شخص نورانى به زمين بازگشتم و از بى خودى ، به خود آمدم و با شگفتى ديدم كه در من ، اثرى از بيمارى نيست ، ليكن همه اطرافيانم به شدت منقلب و پريشانند. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 خانمی که پسر دو سال و سه ماهه داره و میخواد از پوشک بگیردش من تازه بچمو که تقریباهمسن بچه شما هست از پوشک گرفتم باید یکی دوماه حوصله داشته باشید و هر نیم ساعت یا یک ساعت یکبار ببرید دستشویی اینطور خودش دیگه بدش میاد که تو شلوارش جیش کنه یک مورد دیگه که باید رعایت کنید اینه که تو این مدت درحد امکان جایی نروید که نیاز به پوشک کردن باشه چون اگه هم یاد گرفته باشه بره دستشویی ،دوباره گیج میشه و وقتی ببینه پوشک هست میگه پس دوباره باید تو پوشک جیش کنم و دیگه دستشویی نرم.من تا چهار ماه گرفتار پسرم بودم بعضی وقتا زود یاد میگرفت و خبر میداد و دوباره چند روز خودشو خیس میکرد تا اینکه متوجه شدم خیلی وقتا که میرم بیرون یا خونه کسی اونو پوشک میکنم.بعد از اون دیگه خیلی کمتر بیرون رفتم و فقط خونه پدرم میرفتم که پوشکش نمی‌کردم و مرتب دستشویی میبردمش با این که خسته بودم چون یه بچه یکساله هم دارم،اما با این روش خیلی زود یاد گرفت والان دیگه کاملا خبر میده،تا دوماه بعداز یاد گرفتنش فقط شبها موقع خواب پوشک میکردم که دیگه شبم جیش نمیکنه ولی حتما قبل از خواب میبرمش دستشویی البته باید خیلی صبر و حوصله داشته باشید من تازه فرش های خونمو شستم و طاهرشون کردم😂 امیدوارم بچه شما هم زود یاد بگیره 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱 سلام خدمت حبیبه خانم عزیز ممنون از گروه خوبتون من بار اولمه دارم تو گروه مطلب میذارم ..اون خانمی که گفته بودن برای لک صورت یه فنجان سرکه سیب طبیعی با پیاز رنده شده و اب گرفته قاطی کنی برای لک صورت هر روز ۲۰ دقیقه بذاری روصورت ...ممنون میشم بیای بگی این ترکیب و هر روز تازه باید درست کنی ؟یا برای چند روز درست کنی تو یخچال نگه داری ؟اجرتون با امام‌حسین 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱 سلام حبیبه خانم من داستان سهیلا راخواندم همانجاک عموش گفته ازدواج نکن نباید ازدواج میکرد عمه من همینطوربودبای معلول ازدواج کرد هرچی پدرم بهش گفته بودن سرسفره عقدازداواج نکن قبول نکرده بودن ب پدرم گفته بودن بتو مربوط نیست حتی بابام کتش پاره پاره کرده بودبخاطر خواهرش بعدچندسال روی حرف بابام برگشت گفت توراست میگفتی داداش .خواهش میکنم ب گوش سهیلا یا ثریا برسونید 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱 باعرص سلام وجواب خواهری که دلدرد دارن وخون در مدفوع داشتن احتمالا زخم معده یا خونریزی معده دارن باید برن پیش پزشک متخصص داخلی یا اورزانس وبرا بچه ۱۲ سالشون که چوب در گلوش گیره حتما ببرن اتفاقات گوش وحلق وبینی تا براشون در بیارن اگه فرو نره درش بیارن بهتره دترها یا اگه خیلی میترسه بره دکتر کمی روغن زیتون توگلو بچشون بگن قرقره ره کنه تا چوب نرم بشه بعد با سرفه بپره بیرون که بعید میدونم 🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻 با سلام خدمت حبیبه خانم با صفا و هم گروهی های خوبم من هم داستان مهسا خانم رو دقیق تا آخرش می خوندم برخی دوستان نظریات و نتیجه گیری هایی داشتند برخی هم قضاوت کردن 🙂 ولی آیا هیچ کدوم از ما دقیقاً در موقعیت و شرایط بحرانی مهسا خانم بوده ایم تا قضاوت صحیح و جامعی از نحوه ی رویایی و عملکرد ایشون داشته باشیم ؟؟ 🤔 خانومی که بعد از سال های کمی همسر از دست دادن و توو بهت و حیرت بیوه شدن در اوج جوانی و البته بر خلاف نظر دوستی ، عده ی فوت همسرشون گذشته بود که خانواده ی همسر مرحومشون میان برا خواستگاری محسن مادری دارن که جلوی پدرشون ، حرفشون برش نداره ، پدری با اون رفتار غلیظ و خشن که دختر متاهلشونو کتک می زنن... همون اول با گفته های محسن ، از خونه بیرونشون می کنن خانومی بدون پشتوانه ی مالی و و نیاز های مختلف عاطفی روحی جسمی و و ... آیا هر کدوم از ما در این سن با این اوضاع و احوال حتما می تونستیم بهترین تصمیم های زندگی رو بگیریم ؟؟ به نظر بنده مهسا خانم باید برای زندگیشون کاری بکنند چرا زیر بار منت و آزار محسن و دوست داشتن های ...😕 یا تحقیرای بیتا و مادرش !!!؟؟؟ کاش قرص و محکم ، جلوی این رسم غلط می ایستادن می رفتن خونه ی پدرشون و منتظر یه ازدواج با عزت و برکت می موندن و البته بیشتر ما در رویایی با مشکلات زندگی ممکنه دقیق ترین راه حل گذر از موانع و مشکلاتو ( در اون شرایط زمانی ) پیدا نکنیم و بعداً بگیم اگر چنین یا چنان عمل می کردم چقدر بهتر بود آرزومند آرامش ، سلامت و سعادت همه ی بانوان سرزمینم فاطمه ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
💜🍃 سلام وقت شما بخیر خانمی۲۸ساله هستم که یک پسر سه سال ونیمه ودختر ۴ماهه دارم...ازوقتی دخترم دنیا اومد پسرم بهم وابسته تر شده و دلش میخواد مثل دخترم بهش توجه کنیم و ماهم تا جایی که بتونیم دریغ نمی‌کنیم اما مشکلی که هست اینه که نمیتونم جای خوابش رو جدا کنم به حدی وابستگی داره که اگر نصف شب هم برم تو اتاقم بیدار میشه و دنبالم میاد من تا سال آینده مرخصی دارم و میترسم اگر با این روند پیش بره اضطراب جدایی هم بگیره لطفا اگر کسی مشکل مشابه داشته تجربه شو در اختیارم بزاره ممنون میشم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ خواهش میکنم جوابم را بدین من برای سنجش کلاس اول وقتی میرم تو سایت و اطلاعات پسرم را ثبت میکنم.. برام میزنه هویت احراز نشد.. میدونید چرا اینجور میگه.. کسی خبر داره به من بگه لطفا در ضمن من با همین شناسنامه تابستون ثبت نام کردم مهد الرضا پسرم را و مشکلی نداشت شناسنامه لطفا راهنمایی بفرمایید.. ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام وقتتون بخیر شکمم خیلی بزرگه لطفاراهنماییم کنید ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خواهش میکنم سوال من رو بزارین تو گروه دوستان کسی هست که از کرم کاهنده چروک آربیانا استفاده کرده باشه ازش راضی بوده یا نه ؟ ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام وقت تون بخیر . ببخشید سوالی داشتم از دوستان چه کار کنیم موش از خونه بره هر راه روشی گفتن استفاده کردم . تله گذاشتم چسب گذاشتم طعمه گذاشتم کلا کلافه شدم تورو خدا راه روشی بگوید ممنونم ازهمه دوستان 🌹 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام عزیزان،لطفا تجربه هاتونو به منم بگین،سوالم اینکه من به اکثر بوهای ادکلن و عطر حساسیت دارم سردرد میگیرم،خیلی دوست دارم همیشه لباسام وشالم بوی خوش بدن واینکه وقتی لباسامو از داخل کمد بر میدارم بااینکه تمیز شستم ولی بوی کهنه میدن،چی باید لای لباسام بزارم که بوی خوش و آرومی داشته باشه؟،وبرای مهمونی چه رایحه ای بگیرم که بوی خنک‌وآرومی داشته باشه.؟پیشاپیش از پاسخ گویی شما ممنونم🌺 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خدمت خواهری که گفتن انار پوست نوزاد سفید میکنه،لطفا کامل توضیح بدین که انار باید چکار کنن؟،باتشکر🌺🌺 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ باسلام خدمت اعضای محترم گروه.دختر من۲۶ سالشه الان چند سالیه تو هردوسینه ش توده در اورده .بردمش دکتر هر۶ماه سونو میده.هرسری زیادتر میشه.دکترا هیچ دارویی نمیدن فقط هر ۶ ماه سونو .هردفعه هم تعداد توده هاش بیشتر میشه .هرطرف سینه ش ۸ تا توده داره.اگه کسی میدونه کمکم کنه 🙏🙏 میشه اورژانسی پیاممو بذارین.دخترم خیلی گریه می کنه.منم خیلی نگرانم.ممنون میشم🙏🙏🙏 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام با تشکر از گروه خوبتون ببخشید می خواستم ی راهکاری برا کسی که جنسی رو تولید کرده وفروش نداره یا اینکه ی ذکر ودعای خاصی رو که موءثر باشه برام بفرستین که مشتری بیاد و بخر ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام برا کسی که ی مشکل دادگاهی داره اینکه قاضی رای جریمه یامحکومیت نده چه راهکاری را پیشنهاد میکنید با تشکر اعضای گروه ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام به همه😘😘😄😘 خواهرای عزیز چطوری از شوهری که خسیسه پول بگیرم موفق باشید 😉 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ پسرم میره سر کار ولی اصلا نمیدونم پولشو چکار میکنه هزار تومن هم پس‌انداز نداره هرچی هم بهش میگم میگه خرج میشه میگم خرج چی جواب نمیده ی راهنمایی کنید خیلی ممنون از شما😍😍 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام ب حبیبه خانم بزرگوار ک زحمت این گروه رو میکشن . من ۳۴ سالمه و کیست پستان دارم و مجرای شیری پستانم پره ب خاطر پرولاکتین بالا .و زخم رحم دارم .الان دوماهه ک اصلا پریود نمیشم .مطمئنم ک باردار نیستم .سونوی رحم دادم گفت رحمت نازکه .و مشگل پرولاکتین بالا هم دارم .لطفا راهنمایی کنین چیکار کنم پریود بشم . 👇❤️ @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❌❌مهم حتما بخونید لطفا❌❌❌ سلام خدمت دوستان عزیز و اعضای بزرگوار کانال ایام به کام دوستان گلم به دلیل حجم بالای پاسخ اعضا و محدودیت در ارسال روزانه یه تصمیمی گرفتیم 👇 پاسخ هایی که شما به سوالات میدین ممکنه چند روز طول بکشه که در کانال ارسال بشه چون باید به جز پاسخ اعضا مطالب دیگه ای هم در کانال بزاریم و به این خاطر که اعضای محترممون زودتر به پاسخشون برسن تصمیم گرفتیم یه کانال دیگه اختصاص بدیم به این قضیه یعنی اونجا فقط مختص پاسخ اعضا باشه پاسخ هایی که توی کانال اصلیمون جا نداریم بزاریم رو اونجا قرار میدیم یعنی یه بخشیش در همین کانال و تعدادی دیگه ش در کانال دیگه ای قرار میگیره فقط دقت کنید عزیزان هردو کانال رو چک کنید حتما ❌❌❌👆👆چون در هر دوکانال پاسخها تکراری نیستند ممنون میشم همگی اون کانال هم عضو باشید برای دسترسی بهتر به پاسخها✅✅✅👇👇👇👇 در ضمن اینجا مخزن میشه برای دسترسی بهتر به مطالبی که میخواید بعدا پیداشون کنید😍✅ https://eitaa.com/joinchat/3518169438Cd5294f4139 عضو بشید همگی🙏👆 کانال خصوصیه دوستان و مختص اعضای خودمونه🌸 🙏🌸
عقدمون همسرم بهم گفت مادرم هر هدیه ای بهت داد رو قبول کن و جلو مهمونا بازش نکن...پرسیدم چرا؟گفت فعلا نپرس،فقط بازش نکن.. .... شد و مادرشوهرم بعنوان زیر لفظی یه جعبه رو بهم داد..دل تو دلم نبود آخرشب بشه بازش کنم..بیبینم چیه و معنی حرف همسرم چیه...وقتی مهمونا رفتند خواستم بازش کنم که یهویی...👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3123708404C390120cf85 https://eitaa.com/joinchat/3123708404C390120cf85 دوستم نداشت 💔
🌞روزی یک صفحه قران بخوانیم🌞 سوره ❤️ جزء 🍃 صفحه ی ۵۰۸🌼 @azsargozashteha💜
2782027.mp3
4.98M
🌞روزی یک صفحه قران بخوانیم🌞 سوره ❤️ جزء 🍃 صفحه ی ۵۰۸🌼 @azsargozashteha💜
🌱 ختم مجرب برای فرزند دارشدن از امام محمد باقر علیه السلام نقل شده است:ڪہ مردی از کمی فرزند به امام شکوه نمود. امام به ایشان فرمود: سه روز بعد از نماز عشا و صبح این کارها را انجام دهد: ۷۰ مرتبه سبحان الله، ۷۰ مرتبه استغفرالله، و این اذڪار را ختم کند بہ « آیات 12-10 سوره نوح» و در شب سوم با همسرت تماس برقرار ڪن خداوند به تو فرزندی عنایت خواهد کرد فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّارًا ﴿١٠﴾ یُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیْکُمْ مِدْرَارًا ﴿١١﴾ وَیُمْدِدْکُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ وَیَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَیَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهَارًا ﴿١٢﴾ منابع: طب الائمه، ص 130 ختم مجرب برای هفتنیت وحاجت بہ جهت هفت نیت ، جاه و بستن زبان و رفعت و قبول و عامه استجابت و گشایش ڪارها و جهت دوستی خلایق این اوراد را بخواند . عدد ڪبیر 3336 بار است و عدد صغیر 66 بار است «يس وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ ص وَالْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ ق وَالْقُرْآنِ الْمَجِيدِ ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ» اگر بہ عدد ڪبیر خونده بشود بهتر است ولی اگر وقت تنگ هست و یا شرایط اجازه نمی دهد می توان بہ عدد صغیر خواند و همان تاثیر را دارد منابع: ڪونوز الاسرار ج 2 ص 25 ختم مجرب برای درامان ماندن ازبلایای شب وروز امام صادق علیه السلام فرموده است : دوست دارم ڪہ در غلاف شمشیر مومن و یا زیر انگشترش ویا زیر عمامه اش این دعا باشد تا از حوادث شب و روز در امان بماند «بسم اللّه الرحمن الرحيم يا هو. يا من هو هو. يا من ليس إلّا هو. يا حيّ يا قيوم. يا حيّا لا يموت. يا حي. لا إله إلّا أنت صلّ على محمد و آل محمد و كن لفلان بن فلان درعا حصينا، و حصنا منيعا. يا رب العالمين، و صلّى اللّه على محمد خاتم النبيين و على آله الطاهرين.» بہ جای فلان بن فلان اسم خودش و پدرش را بنویسد مثلا علی بن رضا منابع: طب الائمه ، سید عبد الله شبر ترجمه عباس پسندیده ص 488
📅 🗓 ۱۲ بهمن | دلو ۱۴۰۲ 🗓 ۲۰ رجب  ۱۴۴۵ 🗓 31 ژانویه 2024 🌹 امروز متعلق است به: 🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليهما السّلام 🗞 وقایع مهم شیعه: 📆 روزشمار: ▪️5 روز تا شهادت امام موسی کاظم علیه السلام ▪️6 روز تا وفات حضرت ابوطالب علیه السلام ▪️7 روز تا مبعث حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم ▪️12 روز تا ولادت امام حسین علیه السلام ▪️13 روز تا ولادت حضرت عباس علیه السلام. ❇️ روز ۱۰۰ مرتبه: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ المَلِک الحقّ المُبین نیست خدایی جز الله فرمانروای حق و آشکار ❇️ روز به اسم امام حسن عسکری (ع) است روایت شده در این روز زیارت امام حسن عسکری (ع) خوانده شود. روز می‌شود. ❇️  (یا ) ۳۰۸ مرتبه بعد از نماز صبح موجب می‌شود. ✅ برای و دادن روز مناسبی است. ✅ برای و روز مناسبی است‌‌‌‌‌. ✅ برای گرفتن روز مناسبی است. ✅ برای و روز مناسبی است‌‌‌‌‌. ✅ برای روز مناسبی است‌. ✅ برای و روز مناسبی است‌‌. ✅ امشب برای خوب است. ✅ برای رفتن روز مناسبی است‌‌‌‌‌‌. 🔰 زمان :از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر. 🔸امروز روز خوبی است. 🔸امروز جهت شروع کارها مناسب است. 🔸دید وبازدید با دوستان و خویشاوندان پسندیده است. 🔸کسی که در این روز بیمار شود خیلی زود سلامتی خود را به دست می آورد. 🔹کسی که امروز گم شود، زود پیدا میشود. ان شاء الله. 🔹قرض دادن و قرض گرفتن با احتیاط صورت گیرد. 🔹کشاورزی و باغبانی وآبیاری و خرید و فروش محصولات زراعی خوب است. 🔹خرید و فروش و تجارت  انجام شود. 🔸میانجیگیری برای اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و خویشاوندان خوب است. 🔸کسی که در این روز متولد شود، روزیش زیاد و پاک و پربرکت خواهد بود. 🔸رسیدگی به ایتام  ونیازمندان و بیچارگان خوب است. 🔸صدقه دادن خوب و نیکو است. 🔹رَک اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز در 《 کف دست و پا 》 است.باید مراقب بود که امروز به آن آسیبی نرسد. 🔹تعبیر خواب در این روز درست نیست. 🔹مسیر رجال الغیب از میان شرق و جنوب میباشد. ❤بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانی که حاجتی دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یاری بطلبید.چون کسی در نزد شروع در شغلی و سفری روی خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت): بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رِجالُ الغَیبِ. اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیَّتُهاَ الاَرواحُ المُقَدَّسَةِ. اَغیثُونی بِغَوثِهِ و اُنظُروُا اِلَیَّ بِنَظرَةٍ یا رُقَبا یا نُقَبا یا نُجَبا یا اَبدالَ یا اَوتادَ یا غَوث َیا قُطُب و به هر زبانی که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد. 🔹 🔹 اذان صبح ۵:۳۸:۵۳ طلوع آفتاب ۷:۰۴:۵۴ 🔹 اذان ظهر ۱۲:۱۷:۴۵ غروب آفتاب ۱۷:۳۱:۰۳ 🔹 اذان مغرب ۱۷:۵۰:۱۱ نیمه شب شرعی ۲۳:۳۴:۵۸ 🌸 🌸 از پیامبر خدا(ص)روایت شده است که: برای دفع شیاطین و جادوگران، آیه سُخره را بخوانند: إِنَّ رَبَّکُمُ اللهُ الَّذی خَلَقَ السَّمَوَاتِ وَ الأَرضَ فی سِتَّةِ أَیَّام ثَمَّ استَوَی عَلَی  العَرشِ یُغشِی اللَّیلَ النَّهارَ یَطلُبُهُ حَثِیثاً وَ الشمسَ وَ القَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخّرَاتٍ بِأَمرِهِ أَلا لَهُ الخَلقُ وَ الأَمرُ تَبَارَکَ اللهُ رَبُّ العَالَمینَ ادعُوا رَبَّکُم تََضَرُّعاً وَ خُفیَةً إِنَّهُ لَا یُحِبُّ المُعتَدینَ وَ لا تُفسِدُوا فی الأَرضِ بَعدَ إِصلَاحِهَا وَ ادعُوهُ خَوفاً وَ طَمَعاً إِنَّ رَحمَةَ اللهِ قَرِیبُ مِنَ المُحسِنینَ. 📓 حلیة المتقین، صفحه ۳۲۰ 🗓 مخصوص روز است‌‌. ⏰ ذات الکرسی عمود ۷:۲۴  🤲 دعا خواندن در زمان ذات الکرسی میشود.
❤️🍃 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️ 🌱 قرائت سوره ی حشر و صد بار ذکر استغفرالله ربی و اتوب الیه 🍃 به نیت سلامتی و تعجیل در فرج 🤲 و بخت گشایی جوانان 🤲 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
Parhizgar059.mp3
1.31M
ترتیل سوره حشر با صدای استاد پرهیزگار🌻🍃 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
سحر هر شب یکی از اوقاتی که استغفار در آن ، از ارزش والایی برخوردار است و آثار پر باری را برای دین و دنیای انسان به ارمغان می آورد ، وقت سحر است . خداوند در تعریف از بندگان صالح خویش می فرماید : ( کانُوا قلیلاً مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ * وَ بِالأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ )(1) متّقین در دنیا چنین بودند که کمی از شب را می خوابیدند ، و در سحرگاهان استغفار می کردند . روش همه انبیا ، اوصیا و اولیای خدا نیز بر این بوده که استغفار سحرگاه آنان ترک نگردد ; چون نیک در یافته بودند که هر کس به جایی رسیده است از بیداری ثلث آخر شب و استغفار در سحر بوده است . امام صادق (علیه السلام) ، در حدیثی نورانی به جایگاه و تعداد استغفار در این ساعت ، اشاره می کنند ، تا شیعیان و دوستانشان از برکات این ساعات محروم نگردند و از این فیض بزرگ بی بهره نباشند حضرتش می فرمایند : إِسْتَغْفِرِاللهَ فِی الوِتْرِ سَبْعینَ مَرَّةً . (2) در ( قنوت ) نماز وتر هفتاد مرتبه از خدا طلب آمرزش نما ، استغفار کـن . هنگامی که رسول خدا (ص) برای مناجات با خدا در این ساعت برمی خاستند در قنوت نماز وتر خود هفتاد مرتبه به خداوند عرض می کردند : « أَسْتَغْفِرُاللهَ رَبّی وَ أتُوبُ إِلَیْهِ » . (3) از پروردگارم طلب آمرزش می کنم و به سوی او باز می گردم . امام رضا (علیه السلام) استغفار نماز وتر خویش را بدین صورت می گفتند : « أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةِ » . (4) از خدا طلب آمرزش می نمایم و از او درخواست توبه دارم . و برای تشویق شیعیانشان ، در فضیلت استغفار سحرگاهان ، بخصوص در قنوت نماز وتر ، می فرمودند : بر شما باد به خواندن نماز شب ، هیچ بنده ای نیست که آخر شب ( در برابر خدا ) بایستد ، هشت رکعت نماز شب بخواند ، سپس دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر به جا آورد و در قنوت وترش ، هفتاد بار از خدا آمرزش طلبد و استغفار کند ; مگر این که از عذاب قبر و عذاب آتش پناه داده می شود ، عمرش طولانی می گردد و روزیش گشایش می یابد . سپس امام رضا (ع) فرمودند : إِنَّ الْبُیوتَ الَّتی یُصَلّی فیهَا اللَّیْلُ یَزْهَرُ نُورُها لاِهْلِ السَّماءِ کَما یَزْهَرُ الکَواکِبُ لاِهْلِ الاْرْضِ . خانه هایی که در آن نماز شب خوانده می شود ( و در سحرگاهش استغفار می گردد ) نورش برای اهل آسمان می درخشد ، همان گونه که نور ستارگان برای اهل زمین می درخشند . (5) امام صادق (علیه السلام) در حدیث زیبایی مقام استغفار کنندگان در سحرگاهان را چنین می ستایند : هر کس در قنوت نماز وترش در حالی که ایستاده است ، هفتاد مرتبه بگوید : « أَسْتَغْفِرُاللهَ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ » و تا یک سال هر شب بر آن مداومت نماید ، نامش جزو « استغفار کنندگان در سحرها » نوشته می شود و بهشت بر او واجب می گردد . (6) منابع: 1 ـ سوره الذّاریات ، آیه 17 ـ 18 . 2 ـ کافی ، ج 3 ، ص 450 ; من لایحضر الفقیه ، ج 6 ، ص 489 . 3 ـ وسائل الشّیعه ، ج 16 ، ص 81 . 4 ـ وسائل الشّیعه ، ج 4 ، ص 55 . 5 ـ مستدرک الوسائل ، ج 6 ، ص 361 . 6 ـ مستدرک الوسائل ، ج 4 ، ص 407 . ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 قرار شد سه شهید گمنام را در شهرستان چترود کرمان تشیع وخاکسپاری نمایند.من هم برای مراسم به آنجا سفر کردم.تشیع شهدا قبل از ظهر با شکوه خاصی برگزار شدعصر همان روز مراسم دیگری برای شهدا برگزارشد.موقع غروب ودر حین مداحی جوانی از میان جمعیت برخاست وگفت:می خواهم مطلب مهمی را بگویم مردم اجازه صحبت به او نمی دادنداما او با اصرار شروع به صحبت کردوگفت :امروز صبح که برای مراسم تشیع می آمدم پر از تردید بودم زمانی که زیر تابوت یکی از شهدا بودم با خودم حرف میزدم یعنی اینها چه کسانی هستندمشتی استخوان و...به جای تکرار کلمات مداح به شهدا می گفتم باید چیزی نشان دهید تا من اطمینان پیدا کنم باید کاری کنید تا تردید من از بین برود.ظهر بعداز نماز به خانه رفتم.بعد از ناهار مشغول استراحت شدم.به محض خوابیدن جوان زیبایی را دیدم که به سمت من می آمدبعد به من اشاره کرد وگفت باور داشته باش .من همان شهیدی هستم که زیر تابوت من گلایه می کردی آمده ام بگویم امید وار باش ،باور داشته باش.آرامش خاصی پیدا کردم خوشحال شدم روبه شهید گفتم شما خواسته من را اجابت کردی من را از تردید خارج کردی آیا می توانم برای شما کاری انجام دهم؟ جوان نگاه پر محبتی کرد وگفت آری من هادی هستم بچه اهواز، فلکه چهار شیر ،کوچه ...نشان به آن نشان که من را در محل به نام دانشجوی مفقودالاثرمی شناسند به مادر پیرم بگو منتظر من نباش نشانی من را به اوبده.صحبت جوان تمام شد.بایکی از دوستانم در بنیاد شهید خوزستان تماس گرفتم.ماجرا را تعریف کردم ساعتی بعد ایشان تماس گرفت وگفت پیگیری کردم همه گفته ها صحیح است.با هم به اهواز رفتیم آدرس راپیدا کردیم زنگ خانه را زدیم پیرزن رنجوری با قد خمیده در را باز کردبی مقدمه گفت:از هادی من خبر آورده اید؟ راوی:نظام الاسلامی(مجری سینما) منبع:خبرگزاری برنا 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 در بيت امام، مهدي را ديدم وگفتم: آقامهدي! خواب هاي خوشي برايت ديده اند... مثل اين كه شما هم .. بله... تبسمي كرد و با تعجب پرسيد: چه خبر شده است؟ گفتم: همه ي خبرها كه پيش شماست. يكي از فرماندهان گردان كه يك ماه پيش خواب ديده بود در بهشت منزلي زيبا مي سازند، پرسيده بود: اين خانه را براي چه كسي آماده مي كنيد؟ گفتند: قرار است شخصي به جمع بهشتيان بپيوندد. باز پرسيده بود: او كيست؟ بعد سكوت كردم. مهدي مشتاقانه سر تكان داد و گفت: خوب... ادامه بده. گفتم: پاسخ دادند قرار است مهدي باكري به اين جا بيايد. خلاصه آقا ملائکه را خيلي به زحمت انداختي. سرش را پايين انداخت و رنگ رخسارش به سرخي گراييد و به آرامي گفت: بنده ي خدا! با اين كارهايي كه ما انجام مي دهيم مگر بسيجي ها اجازه مي دهند كه به بهشت برويم! جلو در بهشت مي ايستند و راهمان نمي دهند. سپس به فكر فرو رفت و از من دور شد. ديگر مطمئن بودم كه مهدي آخرين روزهاي فراق از يار را سپري مي كند. «سررسيد ياد ياران 1388» ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌸🍃 سهیلا گفتم مهدی یعنی خانواده م فقط به درد حمالی میخورن؟ گفت ازشون خوشم نمیاد نمیخوام باهاشون رفت و امد کنم خلاصه ی زندگی سگی ادامه داشت تا چند وقت پیش که مادر بزرگم اموالشو قبل از اینکه بمیره تقسیم کرد مهدی وقتی شنید بازرفت و امد و با خانواده م شروع کرد حسابی خودش و تو دل بابام جا کرد بابام هم طبق معمول خر شد و قرار شد زمین و بین من و سمیه تقسیم کنه چون بقیه ی دخترا خونه داشتند و ما نداشتیم البته بقیه ی دامادها شاکی شدند ولی بابام هر کاری که دلش میخواد بکنه مهدی ادم نیست خودم میدونم ولی باید باهاش زندگی کنم مامانم میگه بالاخره یه روزی خوب میشه میگه فعلا کله ش باد داره یکم جوونی میکنه بعد ادم میشه نمیدونم من امیدوارم جدا نمیشم چون خستم از همه چی و همه کس چون هیچ چیز بهتری در انتظارم نیست من فقط دوست دارم بمیرم نمیگم اشتباه نکردم ولی تاوان اشتباهاتم این زندگی نبود. هرکسی داستان منو خوند برای آرامش دلم و خوب بودن هانی عزیزم دعا کنه. ✅✅✅ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌸🍃 سلام دوستانی که دعای باطل سحر میخواستین خواهری که گفتی برادرت طلاق گرفته وزنش جادوش کرده، لطفا با این روش که میگم به برادرتون کمک کنید چون یه وقتی خدای نکرده خودکشی میکنع چون این بلا سرمون آمده دارم بهت میگم ... آیه ۳۳و۳۵ ارحمن را ۷۰بار به آب بخون وهربار فوت کن آیت الکروسی وچهارقل هم بخوان برتمام جاهای خانه بریزآب توی چاه فقط نره به برادرت بده بخوره و وضو بگیره نماز بخونه برتمام لباس هاش بریز حتی دره خانه و هفتهی ۲بار انجام بده این دعا را هم هر روز بخوان انشاالله که از بلا دور میشع .دعا اینه👆 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
💜🍃 سلام اول حس کردم ی چیزی نیشم زد تا دو روز بی حد خارش داشت ولی حالا اینطور شده وخارش داره نمی تونم دست بزتم درد میکنه وورم هم داره با تشکر از هم گروهیهای عزیز 👇❤️ @adminam1400
💜🍃 خیلی خلاصه میکنم بچه ها.هیج وقت و هیج جا سهی نکردم برای کسی این داستان رو بگم چون میخوام همش نشون بدم خوشبختم و از آدم هایی که زار میزنن بدم میاد. بچگی و نوجوانی من عالی بود،پدرو مادر خوبی داشتم.پدرم مهربون بود و برام خرج می‌کرد.من عاشقش بودم.همس میگفت فقط درس بخون.منم برای خوشحال کردنش،کلی درس خوندم،سمپاد قبول شد،سنم زیاد نبود مدرک زبان گرفتم کنکورم خیلی خوب شد،.... اونم خوشحال میشد و برام خرج میکرد.وضع مالیمونم خوب بود.همیشه بر خلاف همه ی دخترا بابام محرم راز هام بود.منم درس میخوندم،اصلا برام مهم نبود تا کی فقط جلو میرفتم و همه چی یاد میگرفتم.انگلیسی،نقاشی کلی رتبه های خوب هنری و المپیاد شیمی و .... اما یهو همه ی اینا تموم شد.همشون،همشون پدرم رفت.منم با مامانم راحت نبودم.مامانم خوب بود ولی عصبی بود و نخود تو دهنش خیس نمی‌خورد. اصلا هم اهل این نبودم که تنها زندگی کنم یا فرار کنم،همش تو اتاقم بودم و با داداشم و مامانم کاری نداشتم.مستقل بودم چون تو همون آموزشگاه زبانی که مدرک گرفتم تدریس میکردم و کار های هنری. سعی کردم با تمام پولی که دارم کیف و کنم از زندگی لذت ببرم.چون نمیدونستم شاید خوشی های من یهو تموم‌میشدن.خانواده پدریم هم خیلی خوب بودن ولی مامانم نمیزاشت باهاشون ارتباط داشته باشم. اصلا به ازدواج فکرم‌نمیکردم... ۲۸ سالم بود که یه آقایی اومد خواستگاریم.مامانم که گفت گفتم نمیخوام ردش کن.گفت بابا تحصیل کرده ست،با ادب و پولداره.قبول کردم.وقتی اومد خواستگاری و دیدمش ،وای که چقد شبیه من بود.اونم پدرش،تنها حامی اش نبود.مستقل بود با این که خانواده پولداری داشتن.با شخصیت بود و مبگفت تا هر وقت دلت میخواد درس بخون.حتی وقتی بچه داشتیم.باهاش ازدواج کردم.هیچی برام کم نذاشت.تنها غم من نبود پدرم بود.سال ها بخاطرش افسرده بودم.اما با ازدواج درست شد.من تا جایی که تونستم درس خوندم و نتایج خوبم رو بهش نشون میدادم.اونم خوشحاللل اونو میدیدم یاد بابام می‌افتادم.۳۰ سالم بود که دخترم رو باردار شدم.پر کشید تا فهمید دختره ۶ سال بعدم پسرم.الان خیلی خوشبختم،و همیشه از خدا میخوام زندگیم تغیر نکنه،زیاد تغیر ها برای من خوب نبودن.حالا دخترم ۱۲ سالشه و پسرم ۶ سال 🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹 سلام آدمین جان.امیدوارم شادوخرم باشی💐میشه این پیاممو بذاری زودتر بخداخیلی داغونم.دوستان میشه درحقم دعا کنینن.نمیدونم صلوات میفرستین یاچه جوردعامیکنن فقط خواهش میکنم التماس میکنم به پاتون میفتم برام دعا کنینن.خودم هرچی خودم دعامیکنم یه چیزجدید برام رو میشه.هرچی التماس خدا امام پیغمبر شهید اموات خلاصه هرچی به ذهنم میرسه دعامیکنم صلوات میفرستم وقتی دعامیکنم خیلی دلم امید داره خیلی ذوق دارم که خدابعداین دعا حتما منو بی جواب نمیذاره ولی طولی نمیکشه یه چیزی برام رو میشه.واقعادیگه ازدعا ازخدا ازهمه ناامید شدم.میگم دیگه اصلا دعانمیکنم آخه چرا نتیجه برعکس میده آخه چرا بجای خوشی دلم همش غم دلم زیا میشه.دیگه خسته شدم.خیلی خیلی خیلی ناامیدی اومده سراغم.احساس میکنم همسرم همش یه چیزی قایم میکنه.خودم وقایع مثل پازل میذارم کنارهم سرم سوت میکشه .حوصله خونه ندارم حوصله بچه هامو ندارم.خودم دیگه ازدعاکردن ناامیدشدم.ازشمامیخام برام دعاکنیین.هممون مشکل داریم.هممون دلمون خونه برای همه دعاکنین برای منم بکنیین.خسته شدم دیگه.من خودم دسترسی به آدم بااطلاع یاهیچکس ندارم هرکی که راحت بیرون میره یابایه آدم آگاه ارتباط داره مشکل منوبپرسه.چراخدا داره باهام اینجوری میکنه.بعضی وقتا که به خدایا بهامام ها میگم درد دلمو میبینم برعکس جواب میده میگم دستتون دردنکنه دیگه نمیخام مشکلمو حل کنین.روز ولادت حضرت علی همش باهاش توی دلم حرف میزدم پایین خونه مادرشوهرم بودم ولی توی دلم داشتم حرف میزدم.امیدوارم هیچکس مثل من دلش گریه نکنه.ازگریه چشم خیلی دردش بیشتره😞😞😞😞😞😞شرمنده طولانی شد.منتظردعاهتون هستم ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽