#دعا_درمانی 🌱
#از_بین_رفتن_ناامیدی
♦️هرگاه امیدهایت همگی به یاس مبدل شد بر درب مسجدی بایستید و رو به قبله بگویید🔻
💠یا مُن عِلمُهُ لا یَحتاجُ اِلی مِثال وَ یا مَن جُودُهُ لا یَحتاجُ اِلی سُوَالِ اِنَّ العَرَبَ اِذا وَقَفوُا علی اَبوابِهِمِ اَجابُوا وَ اَنتَ یا سَیِّدي رَبُّ العَرَبِ وَ العَجَمِ وَ اَنا واقِفٍ علی بابِ بیتٍ مِن بُیُوتِکَ اَغِثني یا مُغیث اِغِثتی یا مُغیثُ اَغِثنی یا مُغیث لِهذا رَجَوت💠
🌿🌺🌿
#رضایت_زن_مرد_از_هم
♦️جهت زنی که شوهرش از او راضی نیست این آیه را بر شیرینی بخواند و بدمد و به شوهرش بدهد شوهرش رضایتمند میشود🔻
آیه ١۶۵ سوره بقره 💠 وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ💠
✅همين عمل را مرد نسبت به زن می تواند انجام دهد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
❤️ #تقویم_روز
🗓 #سه_شنبه ۱۳ شهریور | سنبله ۱۴۰۳
🗓 ۲۹ صفر ۱۴۴۶
🗓 3 سپتامبر 2024
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
🌹 امروز متعلق است به:
🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام
🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام
🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
📆 روزشمار:
▪️1 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام
▪️6 روز تا وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیها السلام
▪️9 روز تا شهادت امام حسن عسکری علیه السلام
▪️10 روز تا عید غدیر ثانی، آغاز امامت امام زمان عج
▪️18 روز تا ولادت پیامبر و امام صادق علیهما السلام
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
❇️ #ذکر روز #سه_شنبه ۱۰۰ مرتبه : یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین "ای مهربانترین مهربانان"
❇️ خواندن #ذکر روز #سه_شنبه باعث میشود که حاجت روا شوید این ذکر به نام علی بن الحسین علیه السلام و محمد بن علی علیه السلام و جعفر بن محمد علیه السلام میباشد بنابراین رعایت شده است در این روز #زیارت امام خوانده شود.
❇️ #ذکر (یا #قابض) ۹۰۳ مرتبه بعد از نماز صبح موجب #رسیدن_به_آرزوها میشود.
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
📚 #تعبیر_خواب شب #چهارشنبه : طبق آیه ی ۳۰ سوره #روم میباشد.
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
✅ برای #حجامت و #خون دادن روز مناسبی است.
⛔️ برای #اصلاح #سر و #صورت روز مناسبی نیست.
⛔️ برای گرفتن #ناخن روز مناسبی نیست.
✅ برای #زایمان روز مناسبی است.
⛔️ برای #ازدواج و #خواستگاری روز مناسبی نیست.
⛔️ برای #برش و #دوخت #لباس روز مناسبی نیست.
⛔️ امشب برای #مباشرت خوب نیست.
✅ برای #مسافرت رفتن روز مناسبی است.
🔰 زمان #استخاره :از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تاعشای آخر.
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
🔹امروز روز خوبی است.
🔹امروز برای شروع کارها مناسب است.
🔹دید وبازدید با دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔹کسی که در این روز بیمار شود، خیلی زود بهبود یابد.
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
🔸کسی که امروز گم شود، پس از چند روز پیدا میشود.
🔸از قرض دادن و قرض گرفتن انجام شود.
🔸کشاورزی و باغبانی وآبیاری و خرید و فروش محصولات زراعی خوب است.
🔸 خرید و فروش و تجارت موجب سود مالی است.
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
🔹میانجیگیری برای اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔹کسی که در این روز متولد شود، خوش سیما و فصیح خواهدشد. اگر خدا بخواهد.
🔹رسیدگی به ایتام ونیازمندان و بیچارگان خوب است.
🔹صدقه دادن نیکوست.
🔸رَک اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز در « سپرز » است.باید مراقب بود که امروز به آن آسیبی نرسد.
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
🔸مسیر رجال الغیب از سمت مغرب میباشد. بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانی که حاجتی دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یاری بطلبید.چون کسی در نزد شروع در شغلی و سفری روی خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت): بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رِجالُ الغَیبِ. اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیَّتُهاَ الاَرواحُ المُقَدَّسَةِ. اَغیثُونی بِغَوثِهِ و اُنظُروُا اِلَیَّ بِنَظرَةٍ یا رُقَبا یا نُقَبا یا نُجَبا یا اَبدالَ یا اَوتادَ یا غَوث َیا قُطُب👈🏼و به هر زبانی که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد.
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
☜ #اوقات_شرعی_به_افق_تهران
☜ #اذان صبح 04:11 اذان ظهر 12:04
☜ #اذان مغرب 18:47 طلوع آفتاب 05:38
☜ #غروب آفتاب 18:29 نیمه شب 00:20
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
🌺 #دعا_جهت_زیاد_شدن_روزی
🌺 این دعا را روزی چهارده مرتبه تا ۹ روز بخواند:اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بَحَقَّ وَلِیَّکَ مُحَمَدِّ بن عَلیًّ عَلَیهِ السَّلامُ اِلاّ جُدْتَ بِهِ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ وَ تَفَضَّلْتَ بِهِ عَلَیَّ مِنْ وُسْعِکَ وَ وَسَّعَتَ عَلَیَّ رِزْقَکَ وَ اَغْنَیْتَنی عَمَّنْ سِواکَ وَ جَعَلْتَ حاجَتی اَلَیْکَ وَ قَضاها عَلَیْکَ اِنَّکَ لِما تَشاءُ قَدیر
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
🗓 #ذات_الکرسی مخصوص روز #سه_شنبه است.
⏰ ذات الکرسی عمود ۱۶:۲۴
🤲 دعا خواندن در زمان ذات الکرسی #مستجاب میشود.
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حکایت تکان دهنده از امام رضا(ع)!
#سخنرانی🔊
حجت الاسلام👇
#عالی🎙
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#دردو_دل_اعضا ❤️🍃
پرسش
سلام
من در آستانه 33 سالگی هستم، اما استرس و دلشوره دارم، کاش این سه ماه نگذره، کاش زمان همین جا متوقف بشه.
دلم نمیخواد 33 ساله م بشه یا این وضعیت!، حس میکنم هیچی ندارم!، حس میکنم در یک قدمی 35 و 40 ام. سنی که میترسیدم از تنهاییش، یک دختر عمه 39 ساله مجرد دارم، حس میکنم آینده ام میشه مثل اون! سال ها اون قدر سریع گذشت که خودم هم نفهمیدم!، خدایا مگر من چقدر تا 39 و مثل دختر عمه شدن فاصله دارم!
در همه این سال ها ولی وقتی موردی برای ازدواح نبود، منم بقیه اهدافم رو دنبال کردم!، به این امید که هر وقت موقع و قسمتش باشه خودش میشه و من دنبال ابعاد دیگه زندگیم بودم. از 18 تا 29 سالگی درس خوندم، مقاطع رو گذروندم، موقعیت خوبی پیدا کردم، کارهای چند جانبی، تفریح، ورزش، هنر و ... در کنارش انجام میدادم، اجتماعی بودم و تقریبا راضی ام. از جوانی که بخوبی و سلامت اخلاقی طی شد
فقط چیزی که آزارم میداد علاوه بر تنهایی، بی پولی و استقلال مالی بود که دیر شد نمیدونم، شاید به بالای 40 برسم با کلی دستاورد ولی تنها ...
آخه این دستاوردها باشه ولی حال دلت خوب نباشه چه فایده، قصد دارم پول هام جمع کنم، مهاجرت کنم به یک کلان شهر و برای خودم زندگی کنم... ، ولی تنهایی رو چه کنم؟ ما یک خانواده کم جمعیت هستیم! هر کی هم دنبال زندگیشه، بقیه دوستان هم که از وقتی درگیر تاهل شدن ارتباط ها شون خیلی کم شده .
با این تنهایی چه کنم؟، اگر فامیل و یا دوستان زیادی مثل خودم تنها داشتم، با همون ها میگشتم ولی نیست! فامیل هم پر از انرژی منفی و حسادت و متلک هستند! نبودشون آرامش داره.
آخرین خواستگار جدی من در 28 سالگی بود که 3 سال ازم کوچکتر بود، با کلی تفاوت های فرهنگی و مذهبی! که تازه اونم بخواست خانوادش سنتی اومده بود!
نمیدونم چرا این جوری شد، یا فقط برای من اینجوریه؟، حس تهی بودن و خالی بودن میکنم، چکار کنم ...
❤️❓❤️❓❤️❓❤️❓❤️❓
سلام
من یه دخترم و ۲۰ سالمه، پارسال دانشگاه قبول شدم، ترم بهمن رشته پرستاری، تو تابستون و این سه ماه تعطیلی من هیچ کار مفیدی انجام ندادم، کلا یه دختر بی هدفم، هیچ هدف و انگیزه ای برای زندگی ندارم روزهام همین طوری میگذره، گاهی شروع میکنم به سخنرانی گوش دادن، کتاب خوندن پیاده روی و … ، ولی خیلی زود تمومش میکنم، راستش دلم یه چیزهایی تو زندگی میخواد که هیچ وقت نداشتم و نخواهم داشت، مثل یه پوست صاف.
آخه صورتم پر از جوش و جای جوشه، هر کی نگام میکنه حالش بهم میخوره، خیلی خیلی دنبال درمان رفتم ولی فایده ای نداشت بدتر هم شد، باعث شد صورتم لاغر لاغر بشه، دلم میخواست یه دختر سر زبون دار میبودم، ولی از بچگی به شدت خجالتی و کم حرف بودم، همیشه تو اتاقم هستم، حتی وقتی خواهر زاده کوچولوم میاد میرم تو اتاق مخفی میشم، همیشه تنهایی غذا میخورم و … ، دلم میخواست یه روزی میتونستم ازدواج کنم، کنار یه مردی حسابی خوشبخت بشم، به آرامش برسم، بچه داشته باشم و شاد باشم، ولی کدوم مردی میاد سراغ دختری با ویژگی های روحی و ظاهری من؟، آخه دلم میخواست با حجاب باشم ولی چون اخلاقم خشکه و اکثرا تو جمع میرم یه گوشه وایمیسم چادر نمیزنم میترسم دید بقیه نسبت به چادری ها بد بشه.
مجبورم همیشه کرم بزنم به پوستم وگرنه حال بقیه از صورتم بهم میخوره، همین باعث میشه نماز نخونم خیلی درونگرام، خیلی تو دارم، این ها خیلی اذیتم میکنه، حالا میترسم از رشته پرستاری چون خیلی رشته گروهیه و روابط عمومی بالایی میخواد ( مجبورم برم خانوادم وضع مالی بدی دارن) نمیدونم هدف خدا چی بود منو آفرید، اگه نمیبودم چی از دنیا کم میشد، کاش خدا یه کم عدالت رو تو دنیا برقرار میکرد، چرا باید از لحاظ روحی جسمی این همه رنج بکشم، آخه چرا نگاهم تو خیابون به همه آدما زوم میشه، رو پوست شون و بعدش حسرت و … .
خیلی دلم میخواد مثل ابراهیم هادی بشم، دختر خوب و محکمی باشم، همیشه نماز بخونم، وقت هام هدر نره، صبح ها تا ساعت دو نخوابم، وقتی میرم تو جمع دست و پام نلرزه، سرخ و سفید نشم، دلم اراده ای میخواد که پوستم رو، درونگراییم رو، خانواده م رو بپذیرم و سعی کنم اون هایی که میشه تغییر داد رو تغییر بدم، و اون هایی که نمیشه رو بپذیرم، مثل صورتم ولی همیشه دلم میگیره نمیدونم چطوری ثبات داشته باشم.
خب چیکار کنم، دلم یه پوست صاف میخواد صورتم پر از چال و چوله، شما بودید با این اوصاف اعتماد به نفس داشتید؟، آخه این عدالته؟، اصلا نمیدونم باید تو این زندگی چیکار کنم (اکثر ویژگی هایی که گفتم رو به مامانم رفتم خجالتی بودن و پوست بدو و …) حتی نمیتونم مامانم رو دوست داشته باشم ، بابام به شدت اجتماعی و برونگراست، تو شهرمون همه میشناسنش، ازدواج مامان بابا من سنتی بوده، بابام هم از زندگی کنار مامانم خیلی رنج کشیده نه مهمونی میرفت نه میذاشت بابام کسی رو بیاره و مار رو هم تو تنهایی محض بزرگ کرد.
هیچوقت سر یه سفره غذا نخوردیم، هیچ وقت مسافرت نرفتیم، اعضای خانواده م همه مثل غریبه ها هستیم (دلم یه خانواده شاد و صمیمی میخواد) البته مامانم هم کم رنج نکشید، واقعا سردرگمم که چیکار کنم!، گاهی فکر خودکشی به سرم میزنه، شما جای من بودید این زندگی رو تحمل میکردید؟
#ایدی_ادمین 👇❤️
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 ریحانه: و الان ی راهنمایی دیگ میخواستم ک در مورد پوست صورت و بدنه ک برا افتادگی پوس
پاسخ اعضا 🌸❤️
سلام آقایی که با بی توجهی شما پسرت فوت کرده نمیخوام ناراحتت کنم اما شما وقتی نمیتونستی ازش نگهداری کنی چراندادیش به مادرش به خاطراینکه بزاریش لای منگنه واز مهریه اش بگذره این کاروکردی پس الان هم اگه ناراحتی حق داری چون مقصری خانمت هم اشتباه کرداگه شمارونمیخواست بایدزودترمیرفت اما این دلیل گناه شمانیست روابط نامشروع برای مردوزن همسردار گناهه وحدداره وخدافرقی درمجازات زن ومرد نزاشته حتی قبل ازدواج هم گناه گناهه، زن ومرد نداره زودترتکلیفشو مشخص میکردی بعد ازدواج میکردی آفرین برخواهرومادرت که گناه شمارو جنسیتی نکردن بگن مردهستی وباید زنت بهت میرسید خداطلاق راگذاشته تااگه همونمیخواید طلاق بگیرید گناه شماهیچ توجیهی نداره خانمای گروه هم لطفا توجیه نکنید کاری کردید مرداخودشون رو اگه محبت نبینن محق گناه میدونن درپیشگاه خدامسوول هستید جایی حدیثی دیدید بگه اگه زنی بدبود مرد مجاز به هرکاری هست این جایزالخطابودن از کجااومده گناه کبیره سخت بخشیده میشه عادیش نکنید اتفاقا کوچک کردن گناه خودش هم گناه روبیشترکبیره میکنه، که چون زنش خوب نبوده چاره ای نداشته 😳😳 بعدش هم بچه پیش مادرش بهترین جابرای اونه مگه پدر یا مادربزرگ میتونه به اندازه مادر حواسش باشه ومحبت کنه !!!مادر دربدترین حالات روحی حواسش به بچش هست برای اذیت کردن یک مادر از بچش مایه نذارید😭😭😭😭
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام به همگی 👋👋
و سلام مخصوص به حبیبه خانم و همکارانش برای این کانال به این خوبی پراز تجربه 🤩☺️
داستان زندگی ساغر
چقدر جالب و خواندنی نوشتی چقدر جذاب نوشتی دختر🥰👏
میخواستم افرین بگم بهت چقدر فهمیده ای
عاقلانه تصمیم گرفتی چقدرررر صبوری کردی
کم نیوردی
ازهمه مهمتر پیش مشاور میرفتی و زندگی میکردی افرین افرین 👏 👏 👏
دست مریزاد
خداروشکر که از شوهرت و زندگیت راضی هستی 🤩
انشاءالله که از ادامه زندگیت لذذذذت ببری
و خدا شما و همسرت به خوبی برای هم حفظ کنه 🌷 🤲 🤲 🤲 🤲
☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
یه پیشنهاد ساغرجون
دست به قلمت خیلی خوبه
احساس میکنم که اگه بتونی کتاب بنویسی خیلی خوب و خواندنی میشه 🌹🌹🌹🌹موفق باشی دختر جسور 🌸🌸🌸🌸
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام دوست عزیزی که جراح بینی در یزد میخواستند
دکتر برادران تعریفش زیاد شنیدم
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام وقت بخیر
خانمی که ۲۶ سال دارن و در شهر غریبی زندگی می کنند
به نظر من شما باید بچه دار بشین خیلی ها هستند که با فرزند بسیاری از مشکلاتشان حل شده💕
اینطوری شما یک پناه دارین و مسلما خیلی خوشبخت ترین 💞💞
در مورد خودکشی هم باید بگم این کار تنها باعث عذاب الهی خودتون
و عذاب روحی اطرافیانتان میشه
خودکشی نه تنها باعث راحتی آدم ها از زندگی نمیشه بلکه باعث نابودی و عذاب بیشتر میشه
زندگی کنید و به خدا توکل کنید و مطمئن باشید زندگی لحظات شیرین هم دارد💕
یا حق💕
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام خانومی که پسرش مرتب آبریزش داره ببرید پیش متخصص گوش وحلق بینی شاید لوزه سوم داشته باشه من دخترم اینطوری بود عمل شد خوب شد امین برای سلامتی بچه ها صلوات
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام درجواب اون خانمی که گفتن شوهرشون سوخت ومیخوادهم سوزشش خوب بشه وهم جاش نمونه.اگه دسترسی داشته باشید شاهرود پماد دست سازی هست بنام پماد قلعه نوعی گیاهیه واینکه هم شاهرود بپرسی همه ادرس میدونن وهم روستای قلعه نوخرقان اونجا هست.
تجربه شده وبسیار عالیه وحتما جواب میده ان شاالله
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
🔴سفره های یکبار مصرف پلاستیک و عوارض آن برای کوتاهی قد و ریزش مو و
✍هشدار نسبت به استفاده از سفرههای یکبار مصرف استفاده از سفرههای یکبارمصرف تهدید بزرگی برای سلامتی مصرف کنندگان است. متاسفانه این روزها استفاده از سفره های یکبار مصرف بسیار افزایش یافته است و این در حالی است که این سفره ها به دلیل کربنی که در آن ها به کار رفته تهدید بزرگی برای سلامتی مردم محسوب میشود.
برای تولید این سفره های یکبار مصرف کربن و پلیمر را با یکدیگر مخلوط کرده و در نهایت پس از انجام فرآیندی سفره یکبارمصرف تولید میشود که کربنات منجر به بروز مشکلاتی در معده شده و عوارض دیگری از قبیل ریزش مو، کوتاهای قد و تبعات منفی دیگری را نیز در پی خواهد داشت گذاشتن نان و یا هر ماده غذایی دیگری در این سفرهها و یا تماس آن ها با دست میتواند برای بدن مضر باشد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#نکات_سلامتی 🍎
🇮🇷🇮🇷⛔️⛔️
🔴 توصیه های مخرب بدنسازی
⚠️توصیه های غذایی طب غربی در ورزش مانند خود طب غربی کشنده است!
⛔️⛔️سفیده تخم مرغ زیاد بخور ، همش پروتئینه. برای ورزشکاران دستور به مصرف افراطی سردیجات داده می شود.
⛔️همانند: سیب زمینی ، عدس، سفیده تخم مرغ ، ماهی ، آب و نوشیدن آب هنگام ورزش و... که همگی خسارات بعضا جبران ناپذیری به سلامتی شخص وارد می کند.این مواد اکثرا باعث غلبه بلغم و امتلا بدن میشوند .
⛔️⛔️هشت لیوان آب بخور ، واسه سلامتیت مفیده دستورات غلط و کشنده لاغری همچون سرکه صنعتی ، مصرف آب زیاد به افراد داده میشود . بعدا به ما مراجعه میشود که ورزشکاریم ولی کبد چرب داریم چرا؟ حرارت کبد و بدن انقدر بالاست که شما برای خنک کردن آن باید سردیجات مصرف کنید . و این غلبه سردی در کبد باعث مشکلاتی نظیر کبد چرب در بدنتان میشود مصرف آب زیاد طبق روایات استحکام بدن را کم میکند. مصرف آب باید در زمان تشنگی آن هم به مقدار کم باشد
⛔️⛔️اگر مکمل مصرف کردی ،نگران کبدت نباش. بعدا یه دوره پاکسازی کبد انجام میدیم درست میشه مصرف مکمل های بدنسازی می تواند شما را تا مرز از دست دادن کبد و کلیه پیش ببرد.حجم گیری با چه هزینه ای؟ خسارت به کبد و کلیه؟
🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎
🔴 آرتروز و انواع آن
✍ بین مفاصل و استخوانها همیشه مقداری بلغم باید وجود داشته باشد، این مایع مفصلی باید به اندازه کافی باشد تا استخوانها به راحتی حرکت کرده و انعطاف داشته باشند.
🔹 اگر میزان این مایع کم باشد باعث خشکی بین مفاصل شده و هنگام حرکت استخوانها صدا میدهند. این کاهش بلغم که بیشتر در گرم مزاجها(صفراویها) مشاهده میشود، باعث ایجاد «آرتروز گرم» میشود.
🔸 روغنمالی با روغن بادام شیرین در موضع و استفاده از غذاهای رطوبتبخش و مصرف تخمهای لعابدار در آرتروز گرم مفید است. از مصرف غذاهای گرم و خشک و ادویهجات تند پرهیز شود.
🔹 افزایش بلغم و افزایش حجم این مایع بین مفاصل باعث «آرتروز سرد» میشود که فرد از درد مفاصل شکایت میکند. مصرف سردی ها و قرار گرفتن در محیط سرد و مرطوب خود باعث تشدید درد میشود.
🔸 در آرتروز سرد، ضمن توصیه به خوراک گرم متناسب با مزاج فرد و عدم مصرف غذاهای سرد وتر، استفاده از روغنهای گرم نفوذکننده مثل سیاهدانه و بادام تلخ، راه ساده و پر اثر برای درمان درد است. (برای نفوذ پذیری بهتر روغن میتوان مقداری اسانس نعناع به روغن اضافه کرد به ازای 60 سیسی روغن 14 قطره اسانس نعنا)
🔸 استفاده از کیسه نمک برای دفع بلغم از عمق بسیار کمک کننده است. (کیسهای نخی که نمک طبیعی در آن باشد را کمی گرم نموده و 3تا 5 دقیقه در موضع درد استفاده شود
🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎
✅خواص استنشاق و غرغره آب نمک طبیعی
پیشگیری و بهبود موارد زیر :
پولیپ بینی
سینوزیت
لوزه سوم
عفونت گلو
سرماخوردگی
برخی سردرد ها
ضعف حافظه
ضعف تمرکز
کاهش استرس و اضطراب
کاهش مشکلات پانیک و برخی ترس ها
کاهش یا رفع برخی تشنج ها
خر و پف
عفونت گوش
رفع کاهش حس بویایی و چشایی پس از سرماخوردگی
آسم
کم کاری تیرویید
افزایش کیفیت خواب
اکسیژن رسانی بهتر و کاهش غلظت خون
روزی یک الی دو بار استنشاق قبل وضو را با آب نمک انجام دهید.
▫️نکات:
🔺 آب بدون کلر و نمک طبیعی استفاده شود
🔺 میزان نمک به حدی نباشد که باعث سوزش شود مگر برای درمان پولیپ بینی یا توصیه طبیب
🔺 هفته اول اب نمک را به آرامی بالا بکشید
🔺 می توانید آب نمک را از لیوان کف دست بریزید و به آرامی استنشاق کنید
✍ اب . ابن علیان
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 درمان حواس پرتی و سردی مغز
👤حکیم خیراندیش
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 نازنین سید سبحان مهربون من واسم کادو تولد خریده بود یه الیزابت عشق خیلی حس شی
#داستان_زندگی 🌸🍃
نازنین
نازنین و سبحان رفتن درو باز کنن تا نازنین دستشو گذاشت لبه در سید سبحان اتفاقی از پشت دستشو گذاشت رو دست نازنین نازنین انگار شد گوله آتیش حس کرد داره اب میشه از خجالت خیلی یهوی و اتفاقی اینطوری شد نازنین داغ شده بود چشماشو بست یهو فهمید چن نفر هنوز پشت درن چشماشو باز کرد ی نگاه ب سید سبحانی ک داشت این بلاهارو ب روز دلش می اورد کرد و سریع دستشو از زیر دست سید سبحان کشید
دوستای نازنین بودن ک صداش زدن و قرار شد برن چون غروب بود
شهلا گفت شبه بزارین من بابام الان میاد دنبالم باهاش بریم
تا باباش اومد بچه ها سوار شدن خودش رفت تو کلاس
نازنین مات نگاش کرد
شهلا باز برای خود شیرینی رفته بود تو کلاس و به سبحان گفته بود نازنین خیلی زجر کشیده تو حق نداری اذیتش کنی خواستم بهت بگم بدونی ما رفیقاش پشتشیم
هه همچین اسم رفیق رو خودش میزاشت ادم شک میکرد این همونه ک اریا رو از نازنین با بدجنسی گرفت
شبا نازنین با گوشی مامانش با اریا چت میکرد. ی بار حرف اون روز و دستاشون پیش اومد ک برا ثانیه ای لمث کرده بودن و نازنین گفت چقد دلش دستای سید سبحانو میخواد...
دوباره میون چتاشون ی روز نازنین و رفیقاش پیچوندن رفتن کلاس
فرداش زبان داشتن نازنین هم کلا زبانش ضعیف بود اون موقع کلاس هشتم بود
جمعیت کلاس زیاد شده بود پر بود از بچه ها و یکی از بزرگترین کلاسارو داده بودن بهشون تو اون اتاق همه جمع بودن و تست صدا میدادن نازنینم دلش میخواست تست بده اما از سبحان خجالت میکشید وقتی سبحان از در اتاق رفت بیرون نازنین رفت پشت به در شروع کرد به خوندن صداش محشر بود از اول بچگی واسه فرماندار و استان دار برنامه اجرا کرده بود دکلمه خونده بوده واسه مدارس مختلف مجری میشد و ... متنو ک خوند تا برگشت نگاه خیره سید سبحانو ب خودش دید انگار چشماش برق میزدن نازنین همیشه جلوش ساکت بود و نشده بود انقد قشنگ صداشو ب نمایش بزاره
از خجالت رفت یه گوشه کتاب زبانشو دستش گرفت و خودشو مشغول نشون داد
زهرا خالش گفت تو که انقد کتاب دستته بگو ببینم تلفظ این کلمه رو بلدی
نازنین گیج نگاهش کرد گفت نه گف خب برو از سبحان بپرس بزرگتره حتما بلده اون زمان سبحان کلاس ۱۲ ام بود
نازنین گفت ن من روم نمیشه شهلا گفت پ من میرم بپرسم زهرا ک ذات شهلا رو میدونست گفت نیازی نیست خود نازنین میره
نازنین برا اینکه شهلا نره رفت جلو اروم صدا زدی اقای ....
سید سبحان سرشو بالا اورد معلوم نبود چش شده بود ک بر عکس نازنین پررو شده بود با عشق ب نازنین نگا کرد و میون جمعیت گفت جانم
نازنین خنگ نفهمید انقد استرس داشت رفت جلو و سوالشو پرسید سبحان هم قشنگ جواب داد وقتی برگشت دید همه نگاشون میکنن و ریز ریز میخندن ب رفیقاش گفت زهر مار چیه هی میخندین دوستاش گفتن ندیدی چطور با عشق گفت جانم همه کلاس حتی اون بچه ها هم فهمیدن دیگه ی چیزی بین شماست
خجالت پشت خجالت حس میکردم چقد گاف داده دیگه کلاسم روم نمیشه بیام نمیدونستم این عشق ی روزی مارو شهره شهر میکنه و حرفمون مث صدای هو هوی باد همه جا میپیچه...
برام پیام داد بیا تو راهرو حرف بزنیم تا نرفتی رفتم تو راهرو دم اشپز خونه بود رفتم نزدیکش ب اندازه ی نفر بینمون فاصله بود رو به روم وایساد نگام کرد انگار جرعت گرف دست راستشو اورد مقابل دست چپم گفت دستتو میزاری کنار دستم؟ نگاش کردم رفتم رو حالت سایلنت الان من با این همه خجالتی ک جدیدا تو وجودم پیدا شده بود باید چیکار میکردم؟
گفت نگا من دستمو اوردم نمیخوای دستتو بزاری؟؟
فقط عین منگا نگاش میکردم
منتظر بود.
دستم از زیر چادرم اروم اروم بالا اومد گذاشتم کنار دستش انگار گرمای تنش به تنم منتقل شده بود گفت دوستت دارم انگار کر شدم
دلم میخواست تو اون حالت واسه همیشه بمونم زمان جلو نره...
انگار نهایت خوشبختیه دست کسی پیش دستات باشه ک دوماه به یادش اشک ریختی و الان یک ماه بود داشتی کنارش ارامش میگرفتی
مثل همیشه باز ی نفر صدام زد دستمو کشیدم و از اون حالت ناب بیرون اومدم نگاهش کردم لبخند همیشگیش روی لبای خوش فرمش بود رفتم وقت خدافزی باز رفتم پیشش بهم گفت دوستت دارم کاش میشد هر روز این دستارو ببوسم حس میکردم من شاه دلشم حس میکردم خوشبختی همین لحظه هاس ی ادم عاشق با ژنده پوش ترین لباسا کنار عشقش حالش خوبه اما بقیه فک میکنن حتما باید بهترین لباسا و غذاها و مراسمات باشه تا ادم خوشبخت بشه
نه خوشبختی گاهی همینجاهاست با یه کلمه با یه محبت با یه بوسه
فقط کافیه عاشق بشیم و عشق بورزیم
خلاصه که خدافظی کردیم و من تا اخر شب دستامو بو میکشیدم انگار اینا شده بودن دستای طلایی دیگه دستای من نبودن بوی عطرش رو دستام حس خوبی داشت
عشق ینی بیای خونه و دستاتو بو کنی تا حس کنی کنارشی
سر خوش بودم اما نمیدونستم گاهی پالتومو انقد نمیشورم تا بوی عطرش ازش نپره و من حس کنم هنوز کنارمه و دارمش
روزا اینطوری میگذشتن تا این ک یه مزاحم زنگ میزد خونه اقاجونم اینا و مدام به مامان زهرا میگفت اینا دخترای خوبی نیستن چیکار میکنن فلان میکنن و .....
همش داشتیم حرص میخوردیم ی بار رفتیم کلاس پیش سبحان تو اتاق بودم گفتمنگرانم جدامون کنن نمیبینی زنگ میزنن با تلفن ناشناس و عمومی امار میدن
سبحان همونطور ک دستمو گرفته بود گفت از اینجا به بعد لازم باشه دستامونو بهم زنجیر میکنم ک بفهمی ما جدا شدنی نیستیم گفت حاضرم دستم از بالا قطع بشه اما از دستای تو جدا نشده بغض داشتم نکنه باز بی کس بشم نکنه باز همه غمام بیان سراغم ی قطره اشک سمج از گوشی چشمم چکید سبحان نگاهش کرد دستاش میخواست بالا بیاد تا پاکش کنه اما مشت شد اروم گفت اشکتو پاک کن نمیخوام هیچوقت اشکتو ببینم من هستم تا غم تو دلت نباشه
اشکمو پاک کردم از کنارش بودن حالم خوب بود انگار داشتم جون تازه میگرفتم
شبا چت میکردیم روزا گاهی همو میدیدیم اتفاقای زیادی افتاد ک الان بعد ۵ سال دقیق یادم نیست مهماشو میگم شاید به ترتیب گفته نشه دیگه خودتون ببخشید
ی روز دیدمش باز غم داشتیم مزاحمه سر جاش بود زنگ زدن گفتن اقاجونمم بردن اصفهان دکتر دقیق یادم نی فک کنم سکته کرده بود توواون اتاقی الان دیگه شده بود واسه من و سبحان بودیم ی پسر بچه شیطون همش میگف اینا چقد باهم حرف میزنن؟ معلومه ک تست نمیگیرن انگار میخوان باهم ازدواج کنن
اون روز خیلی ناراحت بودم رفتیم تو اتاق وسط حرف زدنامون انگار باز این بغض لنتی میخواس بیاد سراغم ک ...
#ادامه_دارد....
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا ❤️🍃
دوستان عزیزم سلام .وقتتون بخیر و در پناه حق . دوستان چند وقتی میشه که نوه دوستم دچار تشنج شده پیش دکتر رفتن و داره دارو مصرف میکنه .دوستم میگه یه نفر بهش گفته باید بخور حضرت مریم بهش بدن .خواستم ببینم شما در مورد این بخور اطلاعی دارید یا اینکه جایی رو سراغ دارید که انجام بدن و از نگرانی در بیان . ممنون میشم از ادمین عزیز که پیام منو تو گروه بذارن تا شاید کمکی به این بنده خدا کرده باشیم. 🙏🙏
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خواهش میکنم این پیام رو تو گروه بزارید تا دوستان راهنمایی کنن.من ی دختر پنج ساله دارم.الان ک این پیام رو داخل گروه میذارم دو شبه سر ساعت یک نصفه شب بچم پا میشه تو رختخواب میشینه در حالی ک قبل از خواب دستشویی کرده حالت دستشویی داره جوری ک ب دستشویی نرسیده ادرارش میریزه و بعد از اون ب طور وحشتناکی داد میزنه و حالت نعره رنگش میپره و تمام وقایع تو روز رو ب تربیت بدون اینکه تو حال خودش باشه میگه و با این ک بغلش میکنم زجه میزنه مامانمو میخوام.هر چی میگم من مامانتم ولی میترسه و میلرزه و خودش رو سفت میگیره،ی آن آروم میشه دوباره شروع میکنه.مثل اینکه با چشمای باز هنوز خوابه و چیزی متوجه نمیشه ی ده دقیقه ی ربع ب این شکله و بعد انگار چشماش دوباره محیط اطراف رو میبینه ب حالت عادی برمیگرده و میخوابه.دو شب کار کل خانواده شب زنده داری بالای سر دخترمه.تو رو خدا یکی ب من بگه علتش چیه و از چ طریقی میتونم از این اتفاق جلوگیری کنم.حال روحیم داغونه.
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام دوستان من یه سالی میشه پهلو سمت چپ درد میکنه بعضد وقتها دردش میزنه به شکمم.. چند بار دکتر رفتم آزمایش سونوگرافی آندوسکوپی شدم دکترها چیزی نفهمیدن من از روستاهای تبریز هستم چند روز. پیش تو تبریز رفتم پیش دکتر داخلی گفت شاید از روده هات باشه باید کلونوسکوپی بشی نمیدونم چکار کنم هم بچه گوچگ دارم هم از کلونوسکوپی میترسم نمیدونم پیش کدوم دکتر برم خوبه...دوستان تو رو خدا کسی بوده که پهلوش درد کنه در ضمن چند روزه مقعدم میسوزد خارش داره لطفا جواب بدهیم کسی اینطور شده چطور خوب شدین حتما باید برم کلونوسکوپی تا خوب بشم یا کجا برم چه دکتری برم به نظرتون درد پهلوم میتونه از روده باشه چکار کنم تو رو خدا نظر بدیین😭😭😭
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام حبیبه جان وقت تون بخیر .منپسرم هفت سالشه درخواب یهو تشنج کرد وتحت نظر دکترش کردم اونم در مشهد فرح اشرف زاده دکتر بهش قرص دپاکین داد ظهر نصف قرص .شب نصف دیگرقرص. الان ازاولین ویزیتش که برج ۳بوده دارو میخوره باید برج ۹بازببرمش. ازبرج ۳تا الان که برج۶هستیم دو دفعه درخواب تشنج کرده اما خفیف تر ازقبل خیلی نگرانم😭کسی بوده بچه ش این مشکل رو داشته باشه .خیلی نگران اینده پسرم هستم ممنون میشم کمکم کنین ،😔😔
#ایدی_ادمین 👇❤️
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#تجربه_اعضا 💜🍃
سلام عزیزان ممنون که وقت می ذاریدومشکلات ومی خونید وراهنمایی می کنید🙏😘
می خواستم منم تجربه ی تلخ خودم از ازدواج رو دراختیارشماعزیزان بذارم بخصوص دخترهای جوانی ک درشرف ازدواج هستند...
من ۱۱ساله ک ب طورسنتی ازترس پدرم ب یه آقا ک انتخاب خودشون بود ج بله دادم یه بله بی جا ک تعیین کننده سرنوشت واز دست رفتن جوونیم بود ۱۱ساله دارم می سوزم ومی سازم و روی برگشت با۲تابچه معصوم وب خونه پدرم ندارم حقیقتاتحمل اونجاروهم دیگه ندارم اخم وتَخم پدرم وحرف وحدیث اطرافیان توروخدا پدرمادرهافک نکنیدصلاح بچه تون ب اون چیزیه ک شمافک می کنید من فقط ازروی ترس واجبارجوونیموتباه کردم رفت بایه مرد روانی بی منطق هم خودم عصبی شدم هم بچه هام وهیچ وقت پدرومادرم ک مسبب تمام بدبختی های منن رونمی بخشم ازهمون اولی ک عقدکردیم فهمیدم دنیای من کجاواین آقاکجااااااالبته ن معتاده ن بیکارتااینجاهم ک کم وکسری برامون نذاشته واز نظرخانواده من همیناکافی بودوخواسته من نادیده گرفته شد همش جلوخونواده آبروداری کردم حفظ ظاهرکردم اما ب چ قیمت ب قیمت ازدست دادن جوونیم ب قیمت ازدست دادن سلامتیم همه ی هم سن سالامو ک می بینم چقدپیشرفت کردن ازدواجشون ب میل خودشون بوده چقدهمسرشون احترامشون داره دلم می خواد در دم بمیرم دیگه امیدی برای زندگی وزنده موندن ندارم ن راه پس دارم ن پیش کاش یکی از این زندگی نکبتی خلاصم می کرد...من ۳۲سالمه همسرم ۳۸،دوست دارم یه شب ک می خوابیم صبحش یامن بیدارنشم یااون درحدازش نفرت دارم صدای جیغ ودادش تومغزم می پیچه ۸ساله ک جای خواب ماازهم جداست هروقت ک رفتم کنارش منوپس زده منم دیگه تمایلی ندارم کاش دست روی نقطه ضعفام نمی ذاش خلاصه من سوختم شمابچه هاتون رونسوزونیدبذاریدباهرکی دوس دارن ازدواج کنندبخدا نفرینتون می کنندمث من امااونجوری هرمشکلی هم براشون پیش بیاد لااقل گلایه نمی کنند می گن انتخاب خودمون بوده...امیدوارم همه خوشبخت باشن زندگیتون پرازعشق،عشق نباشه هیچی ندارین هیچی حتی اگ غرق پول وآزادی باشین👍👍💔
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
زندگینامه شهید حجت اصغری شریبانی
قصه مدافعین حرم تمام ناشدنی است. حریم اهل بیت قرنهاست که فدایی دارد حتی اگر تنها حرمی از آن بزرگواران باشد... "اصلاً حرم ناموس ما شیعهست!" «آیا در زمان حیات شهید خود به این نکته توجه داشتید که آنها از اولیاء الهی به شمار میروند؟ شهیدی که در سوریه، عراق و در هر مکان و زمانی، شهید شده باشد همانند این است که جلوی در حرم امام حسین (علیه السلام) شهید شده است؛ چراکه اگر این شهیدان نبودند، اثری از حرم اهل بیت(ع) نبود.» این سخنان نقل قولی است از فرمایشات امام خامنهای است در جمع خانوادههای شهدای مدافع حرم که به تنهایی گویای منزلتی است که میتوان برای این شهدا تصور کرد. امروز پای صحبت های مادر شهید حجت اصغری نشسته ایم تا ایشان گذری کوتاه از زندگی فرزندش را برای رجا داشته باشند. مادر شهید: همسرم از رزمندگان دوران دفاع مقدس بود و این افتخار را داشت که مدتی همرزم و همراه مجاهدان بحق امام خمینی(ره )باشد. آن زمان که همسرم به جبهه رفت، ما چندان امکانات رفاهی برای زندگی نداشتیم. ما را به خدا سپرد و رفت. شش ماهی مداوم در جبهه بود . بچهها هم در همین حال و احوال رشد پیدا کردند. همسرم به من می گفت : بچهها را زینبوار تربیت کن. آنطور که خانم از ما راضی شود. خود خانم هوای تو و فرزندانمان را خواهد داشت تا ما با خیالی آسوده به جنگ با دشمن برویم که اگر حضرت زینب (س) نبود شیعه وجود نداشت. او قهرمان کربلاست. آن زمان همسرم به ندای امام خمینی (ره) پاسخ داد وقتی ایشان فرمودند وظیفه هر مسلمانی است که از جبههها دفاع کند، حجت بر همسرم تمام شد. قبل از آن در بسیج فعالیت داشت. کارگر ساده یک کارخانه بود و با شرایط سختی می توانست نان حلال به خانه بیاورد. نمیخواست رزق حرام بنیان خانه و خانواده مان را سست کند. حجت متولد 1367 بود. نمیدانم از پسرم چه بگویم. حجت فرزندی است که اگر بخواهم از خوبیها و ویژگیهای اخلاقیاش برایتان صحبت کنم، شاید به گمان برخی غلو بیاید و خودستایی. اما آنچه این انسانهای زمینی را از ما جدا میکند و به عاقبتی چون شهادت میرساند جمعی از رفتارها، اخلاقیات و منش آنهاست که به لطف خدا شامل حالشان میشود و آنها را به عاقبتی چون شهادت میرساند. حجت فرزند نمونه خانه من بود. اهل هیئت و مراسم عزاداری بود و ارادتی خاص به اباعبدالله الحسین (ع) و ایام عاشورا داشت. حجت بچه شلوغی بود، ولی نه اینطور که مثلا اذیت کند یا برای مثال شیشهای بشکند و دعوا کند. چه در محل و چه در مدرسه. یکبار یادم هست معلمشان گوش او را پیچانده بود. حجت آمد و به پدرش گفت: و او خیلی ناراحت شد چون میدانست بچه ساکتی است. رفت به مدرسه و به معلمشان گفته بود: چرا او را کتک زدی؟ گفته بود: پسر شما موشک درست میکند و به سقف کلاس میزند. پدرش گفته بود: مگر سقف پایین آمده بود؟ باید نصیحتش میکردی و به من میگفتی. گاهی دعوا هم میکرد اما من هیچ وقت آنها را تنبیه نکردم. تنبیه بیشتر با پدرشان بود. من البته عصبانی میشدم ولی کتک نمیزدم. بیشتر تهدید بود. او را در همین مدرسه محل ثبتنام کردیم و چون نزدیک بود خودشان میرفتند و میآمدند. روابط عمومی بالایی داشت. هیأتی به نام «جوانان متوسل به حضرت زهرا (س)» تشکیل داده بود و چند گروه هم در فضای مجازی داشت که البته آنجا به اسم «طاها» او را میشناختند و حتی بعد از شهادتش هم که بعضی از دوستانش به منزل ما میآمدند او را به اسم طاها میشناختند. حجت مومن و متعهد و با اخلاص بود. در اصل در خانوادهای بزرگ شده بود که از همان سالهای دور امام خمینی را بابا صدا میکردند. همسرم از رزمندگان دوران دفاع مقدس بود و حال و هوای خانه ما از همان روزهای انقلاب و آغاز جنگ همگام با نظام و همراه مردم بود. از این رو بچهها هم همین طور بار آمده بودند. حجت بسیجی نمونهای بود. بسیاری از فعالیتهایی که در پایگاه بسیج و مسجد انجام میداد بعدها برای ما مشخص و آشکار شد. او واقعاً شیفته بسیج بود. خودش را وقف کرده بود. در خانواده ما 2تا از برادرانم پاسدار بودند و از اول انقلاب وارد سپاه شدند. البته یکی از دختران و همسرش هم نظامی اند. حجت هم دانشجو بود و در رشته کامپیوتر تحصیل می کرد. من خیلی دوست داشتم که درسش را ادامه دهد و البته هر کاری که دوست دارد انتخاب کند، اما چون با داماد ما خیلی رفیق بود با او رفت و عضو سپاه شد و البته درسش را هم ادامه میداد. ما هم هیچ مخالفتی نداشتیم. حجت سال 90 وارد سپاه سیدالشهداء(ع) شد و در همین پادگان خاتم کار میکرد. یکبار پدرش به او گفت: بهتر نیست به شهر بروی و در ستاد لشکر مسئولیت بگیری؟ میگفت: کار اداری را هر کسی میتواند بکند، اما کار ما اینجا حساس است.
#ادامه_دارد....
᯽────❁──
@azsargozashteha 📚🖌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋حضور اقا امام زمان عجل الله در قبرستان هندوستان...
🔴داستان بسیار زیبا تشریف فرمایی اقا امام زمان عجل الله نزد یک بودایی
🌺سلامتی وتعجیل درفرج مولاصاحب الزمان عجل الله صلوات 🌺
🌹سخنران حجت الاسلام بندانی نیشابوری ازقم
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#عاشقانه_با_شهدا ❤️
ادامه
. مسئول آتشبار پدافند بود. در پادگان هم خیلی از او راضی بودند. حجت 3-2 بار پیش از آن قرار بود به سوریه اعزام شود اما قسمت نمیشد و برمی گشت. بچ
ههای من هیچ وقت این قدر از من دور نشده بودند. بیشتر با من درد دل میکرد. میگفت: اگر جنگ بشود میروم و بعد برای اینکه من را راضی کند میگفت: مگر شما مسلمان نیستید و نمیبینید که حرم حضرت زینب(س) را به آتش میکشند و زنها و بچههای بیگناه را میکشند؟ فردا اگر امام زمان(عج) بیاید چطور میخواهید با او روبهرو شوید؟ من هم راضی بودم و اجازه دادم که برود. میخواستیم برایش زن بگیریم. خودش هم میگفت که دوست دارد زن بگیرد و حتی از برادر بزرگترش هم اجازه گرفت. 4 بار هم خواستگاری رفتیم، اما دفعه آخر که خواستم از او جواب بگیرم، گفت : حالا بگذارید ببینم چطور میشود. ما رسم نداشتیم که پسر کوچکتر قبل از برادرش ازدواج کند، اما هر چه به آقا مهدی میگفتیم بهانه می آورد. به حجت گفتم شما بیا زن بگیر. آخرین جایی هم که به خواستگاری رفتیم به دختر خانم گفته بود که حتی اگر ازدواج هم کند باز به سوریه خواهد رفت. چند ماه قبل از اعزام، 10 روز برای آموزش به کرج رفت، اما وقتی که خواست به سوریه برود من ابتدا مخالفت کردم، اما گفت مامان دیگه زیرش نزن. خودت قول داده بودی. روزی که خواست برود، ما منزل دخترم بودیم. 14 مهر ظهر بود که زنگ زد و گفت میخواهم به مأموریت بروم. من خودم وسایلش را جمع کردم. چند دست لباس و یک دست کت و شلوار برای او گذاشتم و قدری هم پسته و آجیل برای او خریدم. میگفت: دوست دارم وقتی سوار هواپیما میشوم شیک باشم. گفتم: صبر کن تا بیایم منزل، اما قبول نکرد و خودش به خانه خواهرش آمد. خیلی دوست داشتم او را با کت و شلوار ببینم. وقتی در لباس نظامی میدیدمش افتخار میکردم. موقع خداحافظی برگشت و گفت اینقدر به من نگاه نکن. خواهر و برادرش می دانستند که به سوریه می رود. ولی کسی حرفی به من نزد. همه به من گفتند برای مأموریت به سیستان میرود. بار اول که زنگ زد پرسیدم کجایی؟ گفت چه فرقی میکند. اینجا تلفن نداریم و اگر من نتوانستم زنگ بزنم ناراحت نباشید. دفعه دوم که زنگ زد گفتم تا نگویی کجایی با تو صحبت نمیکنم. جواب داد که الان از زیارت حرم حضرت زینب(س) برمیگردم. من هم نگران بودم و هم خوشحال شدم. شب تاسوعا بود. روز شهادت حجتم منزل برادرم بودیم. دیدم دامادم و پسرم آمدند منزل. به پسرم گفتم: چرا گریه کردی؟ گفت: هیأت بودم. یک روز بعد از عاشورا بود. صبح فردای آن روز دیدم که داماد و برادرم به منزلمان آمدند و برادرم گفت: میگویند حجت ترکش خورده است. من گفتم: نه. شهید شده است. من از چند روز قبل دلم خیلی بیقرار بود. متأسفانه خبر در محل ما پیچیده بود و هر کسی چیزی میگفت. بعضی میگفتند حتی بدنش تکهتکه شده است. یک هفته حدوداً طول کشید تا جنازه برگشت و در طول این هفته تمام محل ما عزاداری میکرد. گفته بودند اگر آمبولانس برای برگرداندن جنازه بفرستیم ممکن است آمبولانس را هم بزنند و ما شهید بیشتری بدهیم که ما گفتیم راضی به این کار نیستیم. هر وقت جنازه آمد، آمد. روزی که پیکرش را به معراج آوردند من را نمیبردند و میگفتند شاید اگر جنازهاش را ببینید روی اعصابتان تأثیر بگذارد، اما من قبول نکردم و گفتم مطمئن باشید اتفاقی نخواهد افتاد. باید بروم و ببینم. حجت با خمپاره شهید شده بود، اما آنطور هم که میگفتند نبود. سر و صورتش کامل بود اما دستش مانند حضرت عباس (ع) قطع شده بود. بقیه بدنش را ما ندیدیم و من همان جا گفتم هیچ کس حق ندارد از جنازه او حرفی بزند و من راضی نیستم. خوشحال بودم که حجت در روز تاسوعا شهید شده است. مانند حضرت عباس شجاع بود و مانند او هم به شهادت رسید. این چند روز تا جنازه برگردد خیلی سخت تحمل کردم. یک شب ساعت 3 شب بود که دیدم چراغ اتاق حجت روشن است. در را که باز کردم دیدم سجاده را پهن کرده و دور و برش هم پر از کاغذ است. گفتم حجت چه کار میکنی؟ گفت نماز میخوانم همان روز بود که وصیتنامهاش را مینوشت و وصیت کرده بود که در همین امامزاده شعیب دفن شود.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
مداحی آنلاین - نماهنگ هل بالزوّار حسن - کریمی.mp3
3.59M
هل بالزوّار حسن❤️
یابن الطه یاین الزهرا
یابن الکرار حسن
#استودیویی🔊
#جدید 🔄
#محمود_کریمی🎙
#روزتون_امام_حسنی🌸
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️🍃 دوستان عزیزم سلام .وقتتون بخیر و در پناه حق . دوستان چند وقتی میشه که نوه دوستم د
پاسخ اعضا 🌸❤️
.
سلام برای خانمی که میخوادبره مشهد:
اول اینکه التماس دعادارم ان شاالله زیارتتون قبول حق باشه،خانمی چراهتل،یعنی باکمپ زائرهاهم کارتون راه میفته،منم تازه مشهدبودم رفتیم کمپ غدیرباماشین خودمون هم میشه چادرزدهم اتاق داره فکرکنم شبی ۱۷۶هزارتومان اگه اشتباه نکنم یعنی مطمئن هستم به ۲۰۰نمیرسه،امکانات هم همه چی داره ،حمامم داره که نفری ۶۵هزارتومان میگیرن ،ماکه دیدیم هواخوبه چادرزدیم،الان فصلی هست که مسافرزیاده ،خونه هاهم گرون ،گفتم نظرخودموبگم بازم هرجورخودتون صلاح میدونین باتشکرازحبیبه جون
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻
سلام دوستان خوبم خانمی که ۴۲ سالتونه ۱۰۰ کیلو هستید اول پیش یه دکترتغدیه برید وتغذیه رو درست کنیدبعدآشپزیتون رو هم سالم کنید برای همه خانواده بهتره بعد هرروزاستخربرید توی آب پیاده روی کنید نرمش اروم هم بکن اصلا عمل نکن چون هزارتا خطر داره بعد عمل هم باید رعایت کنی خب الان رعایت کن به عمل نرسی
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻
باسلام دوستمان که از شیراز برای درمان دنبالچه دکتر خواسته بود اگه براش امکان داره بیاد ارومیه من در خدمتشان هستم یا در شهر خودشان شکسته بند محلی می شناسد به ایشان مراجعه کنند ضمنا با ده روز روی دنبالچه دنبه کوسفند بگذارند تا نرم بشه و دنبالچه را جا به اندازند
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻
لطفا پیام من بزارید تو کانال
کسی تا حالا از چله شهدا حاجت گرفته
میتونید ۴۰ تا شهید بهم معرفی کنید
خیلی احتیاج دارم
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻
سلام
خانمی که ۴۲ساله با وزن ۱۰۰از شیراز هستن درد دنبالچه دارن احتمال زیاد شما عفونت ادرار و مثانه و یا اینکه عفونت رحم دارید با انجام آزمایش متوجه میشید
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻
سلام خانمی که گفتن داداشش اول ماه صفرتصادف کرده و عمل پاشنه پا داره عزیزم بیاییداصفهان بیمارستان کاشانی دکترهای خیلی خوبی داره دخترداداش خودم عید تصادف کردن دکتر بنی اسدی هم دستشا عمل کردهم پاش خدایی خوب عمل کرد البته مراقبت بعد عمل هم داشت مثل فیزیوتراپی در کل این بیمارستان دکترای ارتوپدوجراحهای خوبی داره🌹
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻
سلام عزیزی که گفتن تلویزیونش صدا داره تصویر نداره از قطعی برق روزمرمونه از منم دوسال پیش همچین شد با اینکه محافظ داشت ۸۰۰تومن خرجش شد
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻
اون خانمی که شوهرش صورتش از اسید سوخته عزیزم برو دکتر خوب اگه برات مقدور نیست با صابون گلنارسبزرنگ فقط گلنار شستشو بده بعد با عنبر نساوعلف سیم کش دُنه بده ان شاالله خوب میشه🤲
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
✅اگر1ماه هرشب کف پارا با #روغن_زیتون چرب ودر پلاستیک تا صبح بپوشانید27مرض رادرمان میکنید
👈رفع سفیدی موها
👈پوکی استخوان
👈کاهش چربی خون
👈زانو درد ، کمر درد
👈زیبایی پوست
#داستان_یک_اشتباه ❌
شش ماهی از زایمان ناموفقم گذشته بود ولی نمیدونستم چرا انقدر حالت تهوع دارم
همسرم مدام بغلم میکرد و میگفت حتما خبراییه عشقم
همیشه م بهم روحیه میداد و میگفت تو دوباره مادر میشی
بهترین مادر دنیا هم میشی
بعدشم چشمکی بهم میزد و میگفت تو جواب دعاهای مادرمی
اما انگار خبری نبود چند بار ازمایش داده بودم منفی بود یه روز رفتم دستشویی که یه دفه مثل چند دفه ی قبل که سقط داشتم همون حالتا برام پیش اومد با وحشت همسرمو صدا کردم تا بیاد کمکم کنه. رنگ به رخسار نداشتم با کمک همسرم سرپا ایستادم
بوی خیلی بدی توی دستشویی پیچیده بود جوری که نمیشد نفس کشید وقتی چیزی رو که سقط شده بود دیدیم شاخ دراوردیم . من غش کردم ولی صدای همسرم رو میشنیدم که سریع زنگ زد به پلیس...👇🏻🔞
https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf
کانال مخصوص #متاهلین میباشد❌❌❌
#ارسالی_اعضا ❤️🍃
شوهرم عاشق موهای بلنده اما من موهام کم پشت بود و رشد نداشت هرچی میگفت امتحان میکردم چقد خرج کردم امااااااا با یه چیز خیلی ساده که تو خونه همه هست موهام تو یکماه رشد عجیب و پر شد خدا خیرش بده تو این کانال دیدم
https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4
انقدر موهام ناز شده 😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شیرین تر از بغل مادر، حرم حسین(ع)...
🔹چهارپایهخوانی حسین ستوده در حرم مطهر رضوی بمناسبت شهادت امام حسن (ع)
#حرف_اعضا ❤️🍃
سلام
دوستان واقعا من یه موضوعی رو نمیتونم درک کنم. چرا اینقدر به آموزش مسائل جنسی تو خانواده های ما اهمیت داده نمیشه.
چرا من به عنوان یک دختر باید مسائل جنسی رو از هر جا و هر کسی به غیر از مادرم یاد بگیرم و بفهمم؟ من نمیخوام اینجا مادرم رو متهم کنم ولی بعضی وقت ها از دستش شاکی میشم. و میدونم این تنها من نیستم که این جوریم بلکه فرهنگ جامعه ما ایجاب کرده این مسئله رو .
الان که دارم فکرش رو میکنم می بینم چرا اون موقعی که من به بلوغ رسیدم مامانم نیومد مکانیسم بدن یه دختر رو برا من توضیح بده ؟ چرا هیچ کس به یه دختر نوجوون نمیاد توضیح بده که تو پرده ی بکارت داری ؟ که یه وقت خدایی نکرده از روی کنجکاوی یا هر مسئله دیگه اتفاقی برای بکارتش نیفته ؟ حتی در مورد پریود شدن ...
چرا یک مادر نباید برای دخترش توضیح بده که تو قراره از فلان موقع به بعد هر ماه عادت ماهیانه بشی.؟
باور کنید من با خیلی از دوستام که صحبت کردم درباره اولین باری که پریود شدن این قدر بیچاره ها ترسیده بودن و فکر کردن چه اتفاقی براشون افتاده که حتی به مادرهاشونم نگفتن ، سعی کردن یه جوری جلوی این مشکل رو بگیرن ...
نمیگن همه مادرها ولی هستن کسایی که این مدلی هستن و اصلا در مورد این چیز ها با دختراشون صحبت نمیکنند.
خب برای مثال چرا من دختر به بلوغ رسیده نباید اینا رو از مادرم بشنوم و برای فهمیدنش به هزار و یک سایت و فیلم و رمان سر بزنم . و از طریق بد یاد بگیرم ؟ و آخرش خدایی نکرده به گناه بیفتم . خب همون مادر نمیتونه تو دوره نوجوانی تا یه حدودی برای دخترش توضیح بده ؟
یا اینکه من اگه نرفته بودم رشته تجربی و این چیزا رو نمیخوندم باید از روی جک ها و داستان های.... این مطالب رو میفهمیدم ؟
اگه یک روزی اتفاقی من اینجا رو پیدا نمیکردم تو سن نوجوونی ، معلوم نبود تا کی به خودارضایی ادامه میدادم در صورتی که اصلا نمیدونستم چیه ؟
این یه حقیقت تلخه ولی واقعا من نمیدونستم تا چند سال پیش دارم گناه میکنم تا اینکه اتفاقی اومدم تو این کانال و دربارش مطلب خوندم و فهمیدم ااااای داااد و بیداااد که من چه اشتباهی کردم. فقط هر لحظه میگفتم اگه به بکارت من آسیب میرسید چه کسی پاسخگوو بود.! از اون روز تا حالا که اومدم توی این کانال اصلا زندگیم تغییر کرده . فقط خدا رو شکر میکنم که اینجا رو پیدا کردم.
الان هم نه اینکه مادرم رو مقصر بدونم نه اصلا ، ولی همش میگم چرا یه مادر نباید این مسائل مهم رو به دخترش یاد بده ؟ حالا مسائل جنسی نه ولی در حد بکارت و اینا که لازمه به خدااا.
خواهشا اگه این پست رو میخونید و دختر دارید به این مسائل توجه کنید. میدونید بی اهمیت دونستن این مسائل میتونه چه سرنوشت تلخی رو برا دخترتون رقم بزنه ؟ میدونم گفتن این مسائل برای نوجوون کار آسونی نیست اما اگه گفتنش یک مشکل ایجاد میکنه نگفتنش ده تا مشکل ایجاد میکنه .
من خودم تو نوجوونی وقتی دیدم این رمان ها داره یه چیزایی رو که من ازش بی خبرم بهم یاد میده خب هی بیشتر میخوندم و بیشتر یاد میگرفتم ... تا الان که رسیدم به بیست و خورده ای سالگی و الان فقط تاثیر بد اون رمان ها برام مونده ...
من تو سن 16 سالگی برام خواستگار اومد و اگه نظر منفی خودم نبود شاید ازدواج انجام شده بود چون خانوادم راضی بودن اما در صورتی که مادر من یک بار در مورد ازدواج و زندگی زناشویی هنوزم که هنوزه برام حرف نزده چه برسه به اون موقع و الان میبینم من اون موقع هیچ درکی از زندگی زناشویی نداشتم و اگه قبول کرده بودم چه اتفاقی برام میفتاد واقعا؟
فکر نمیکنم فقط مادر من این جوری باشه چون از بقیه مسائل خیلی با هم دوست هستیم و بهم نزدیکیم ضمن اینکه من تک فرزند هستم و با پدر مادرم اختلاف سنی خیلی زیادی ندارم ...
کسی میتونه جواب سوال های منو بده و منو آرومم کنه ؟
من دارم اشتباه میکنم و توقع بی موردی داشتم و دارم ؟!
#ایدی_ادمین 👇❤️
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽