eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
172.4هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
698 ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
💜🍃 سلام ❤️،چنتا جواب و راهنمایی در مورد سوال عزیزان گروه داشتم اون برادری که گفتن نامزدشون بیماری دوقطبی هس و چیکار کنن،من به این برادر بزرگوار عرض کنم اگر صبر ایوب دارن ازدواج کنن،من خودم شاغل بیمارستان بودم ،و زن برادرم پزشک و دوقطبی هستن،یعنی پناه بر خدا،برادر من روزش روز سگ هس از دست این خانم دکتر دوقطبی،روزهایی که حالش خوب و فاز مثبت هس که دنیا گل و بلبل،اما ۹۰درصد روزها و ایام در فاز منفی هست وبا وجود اینکه پزشک هست اما خدا نصیب گرگ توی بیابون نکنه رفتارش و کارهاش ،زنگ میزنه تمام اقوام و بما فحش میده ،اینستا پیام میزاره،تمام عکس و وسایلاش از بین میبره،شکاک و بد دهن و بی حیا میشه و،میره پشت بام از جیق و داد و زنگ پلیس میزنه و خود زنی و فحاشی و درگیری و اینستا جار میزنه و مثلا میگه مادرت چرا بوسیدت،میخاد بگه دلم تنگه،میخاد بگه من دوستت ندارم و خلاصه بوسیدن یه فرزند و دلتنگی چند ماهه یه مادر میشه بهانه،یا چرا با جوراب خابیدی ،یا چرا از سرکار اومدی کفشهات واکس نزدی بزاری جاکفشی،یا به برادرش میگه چرا زنگ زدم جواب ندادی و فلان هدیه که دادمت حرامت باشه و تو برا تولدم هدیه شایسته ی من نخریدی، فقط نگم که بلالیم ،حتی پدر و مادر خودش رو بی آبرو می‌کنه و در پیجش آبرو ریزی می‌کنه ،اگر از جان خودت سیر هستی و شرف و آبرو نمیخای با بیمار دوقطبی و مشکلاتی که گفتی نامزدتان داره ازدواج کنید تا از خدا هم برگردین،ما سوختیم تا قیامت ولی شما جانت رو بردار و فرار کن،این بیماری هس که محبت و مهربانی و مطیع بودن شما هیچ تاثیری در بهبودی نامزدتون نخواهد داشت فریب حرفهای احساسی هیچکس نخور،با خودت به نتیجه برس،،بببین چقد توان داری،ایکاش ما قبل از عقد از بیماری زن برادرم دونسته بودیم و ایکاش برادرم میتونست طلاقش بده ،بچه که بیاد توی زندگی راه گریز نیس و اینکه ما چون دو طلاق توی خانواده داریم ،یه عروس که روانشناس و بیماری سادیسم و افسردگی شدید داره و طلاق گرفت و شوهر خواهرم که مهندس بود و شیشه مصرف میکرد و خواهرم طلاق گرفت،دیگه طلاق برا خانواده رو سخت می‌دونیم ولی خواهش میکنم از همگی برا داداش من و دل بزرگ و سن کم که داره دعا کنید که کباب هس 🩸🩸🩸 در بیماری شقاق و سوزش مقعد ،پماد گیاهی آنتی فیشر صدرصد موثری هست و اسید معده و صفرای شما زیاده شده و روده و معده تون باید حتما چک بشه 🩸🩸 در مورد خارش بدن ،برید مزاج تون رو که صفرا و سودا هست تغییر بدید و عرق شاه تره کاسنی و بید و عناب بخورید حنا و نوره زرنیخ دار استفاده کنید از گوجه و بادمجان و غذاهای تند و طبع گرم استفاده نکنید دست از آنتی هیستامین و داروهای ضدحساسیت بردارید که درمان مقطعی هست و سودا و صفرا درمان نشود به بیماری های خاص و صعب العلاج تبدیل میشه🩸🩸 ❤️من به آرزوهایم قول رسیدن دادم❤️ کسانی که فکر میکنن دعا و طلسمی واسشون کار گذاشته شده ،سوره تکویر رو بخونید و صوتش هم از اینترنت دانلود کنید و پخش کنید ،الله اکبر این دعا هر جا کار گذاشته باشن ،پیدا میشه،مجرب است و من امتحان کردم و دعای بیست ساله در بالشت پیدا کردم که خاستم چیکو کنه پنبه رو🩸🩸 در مورد حال تهوع کودکان در هنگام نشستن در ماشین،از کمبود ویتامین گروه ب،و دستکاری گوش و استرس هس که علاوه بر قرص متوکلوپرامید ،از زنجفیل با عسل شربت کنید و بدین توی ماشین بخورن ،مشکل شون بر طرف میشه🩸🩸 و خانمهایی که شوهرتون خیانت می‌کنه ،سبک زندگی تون عوض کنید ،چون هرجا کم گذاشتیم ،یه ولگرد خیابونی پیدامیشه و میشه سوگلی شوهرها،پس قبل از فرار شوهرها و پناهشون به ولگردهای بی ذات ،طبع و مزاج و اخلاق و رفتار اول خودمون بعد شوهرمون پیدا کنیم و درمان کنیم دردهای قبل از مرگ زندگی مون را،از پرخاشگری ،قهر کردن ،تلخ کردن محیط خانه،خودبینی و خودخواهی و کنترل کردن مردها دست برداریم ،تا راهی کوچه و بازار ولگردها که آوار میشن روی زندگی تون ،نشوند،🩸🩸 من به آرزوهایم قول رسیدن دادم✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞اون وقتی که خدا کنارته و نمیگذاره بلایی سرت بیاد👆 قشنگش اینه که بهت نمیگه و یهو غافلگیرت می‌کنه👆 لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا ۖ غمگین مباش خدا با ماست 📖سوره توبه، آیه ۴۰
پاسخ اعضا 🌙🌺 🌹🌹🌹🌹 خانمی که نوه ی خواهرتون 3 ساله ش هست و از وقتی که به دنیا آمده اسهال ه و روزی 7 الی 8 بار بیرون روی داره و طبق نظر پزشک ها همه چیزش سالمه...احتمالا ایشان حساسیت غذایی دارن به موادی که با شیر گاوی تهیه میشن...باید پیش متخصص کودکان ببرید و مطرح کنید که حساسیت غذایی رو در مورد ایشان پیگیری کنن...یکی از آشناها بچه ش اینطور بود...باید تحت نظر پزشک باشن کم کم خوب میشن 🌹🌹🌹🌹 خانمی که بین انتخاب بین پدر و مادر مریضت و یا خودت ماندی...عزیزم به نظر من برو جای پدرت کار کن و پول دربیار و درس خواندنت رو هم در مدارس شبانه روزی ثبت نام کن و ادامه بده...چون در آینده یه مادر باسواد و تحصیل کرده خیلی بهتر از یه مادر کم سواد خواهد بود 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 سلام دوست عزیزی درجواب یکی ازدوستان که برا شوهرش کارپیدا نمیشه گفته بودن خودشون یک نفررو تو یزد پیدا کردن ودعا گرفتن ازشون وگره کارشون بازشده.خواهش میکنم اگرممکنه آدرس یا شماره تلفن یا هرنشونی چیزی ازشون داره به ماهم بگن.منم یزدم پیداش میکنم.خیلی نیاز دارم ‌ 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام نمیدانم از کجا شروع کنم ولی خیلی دلم گرفته اهل گروه باورتون میشه اینقدر ناراحتم که نمیتونم بنویسم از غصه هام خواستم از نفس گرمتان برایم دعا کنید تا در مقابل مشکلات صبوری کنم محتاج دعا یتان نامم صديقه ازقم 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 سلام برای اون خانمی که شوهرش کبد چرب داره گرید 3 صبح ها قبل از صبحانه زرد چوبه با آب ولرم مخلوط کنند بخورند بعد پیاده روی یا ورزش کنند راه حل دیگه هم سماق زیاد بخورند به صورت دم کرده و همراه غذا 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 سلام عزیزم دختر خوبم راست میگی مادرا باید به دختراشون از سن ۹ سالگی یادآوری کنن چون بعضیا تو این سن عادت ماهیانه شون شروع میشه وبعضی دخترا دورتر پس باید از این سن به دختراشون در مورد این مسائل گفته بشه که دختر یدفعه شوکه نشه. من خودم اول راهنمایی بودم اون موقع کلاس ششم که عادت شدم ترسیدم به مادرم بگم ولی لباسمو که شسته بودم چون رنگ لباسم طلایی بود لکه خون مونده بود ومنم که لباسمو رو طناب انداخته بودم مادرم متوجه میشه وبهم میگه که عادت ماهیانه شدم و هرماه این موضوع تکرار میشه 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 سلام به دختر خانم عزیزم که گفتن ازدست خواهرم ناراحت هستم که پیش شمازیادی لاومترکونن ابرازعلاقه میکنن عزیزم میدونم شماازیت میشیدمن بهترینهاروبراتون ازخدامیخوام شمامیتونی وقتی اوناپیشه شماهستن ازشون دوری کن خودت روتواطاق خودت سرگرم کن ان شاالله که هرچه زودتربه خواسته دلت برسی به آقامون امام رضابسپارکه بهترینهاروبرات رقم بزنه به مادتون بگیدوقتی رفت مشهدبراتون نماز جعفر تیاربخونه ازخودامام رضابراتون بهترینهاروبخوادشمابااین قلب پاکت ان شاالله بهترینهانسیبت میشه به خواهرتون هم بامهربونی گوش زدبدین بش بگووقتی شماپیشه من به هم ابرازعلاقه میجنیدمن خجالت میکشم شرمم میشه ان شاالله که متوجه کارشون میشن براتون بهترینهاروازخدامیخوام 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 سلام توروخدابچت سقط نکن بچه اولم پسربچه دوم دخترسوم دوست داشتم پسرباشه برای پسردادش پشتش باشه هرچی التماس کردم هرراهی زدم سنوگرافی رفتم دختربودشوهرم گفتم من نمیدونم سقط کن هرکارمیخواهی بکن یک هفته مریض شدم چون دختربودگفتم هیچی نمیشه نگهش میدارم تابدنیااومدهمش مریض سرم وصل میکردن خودم نمیدونستم دردم چیه حالم خوب نبوددخترم بدنیااومدباقله داشت هرداروی یاازحنادوری کنه به اون خدابالاسرباورکن ۵سالش هسته شده تمام زندگیم سرسفرداشتم خفه میشدم بدوبدوبادستای کوچکش اب دادم ولی اون دوتابچم نگه میکردن بمیری هم نگاهت میکنن 😁تامیخوادبخواب مامان بوس بده حالم گرفته باشه بوسم میکنه میگه بیابستنی بخورچیپس بخورخوب میشی دورش بگردم بچت نگه دارخواهرعزیزم خدابزرگ الان همین بچه کوچک من میگه مامان دادشی بخریم اون یکی دادشم تنهای اسم باباش انتخاب کردهرچی خدابخواددلت بده به خداهیچ کارخدابی حکمت نیست 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 با سلام در جواب خانمی که 15 ساله هستی عزیزم واقعا از صبرت در زندگی خوشم اومد اما میدونی عزیزم ما خودمون شخصیت خودم رو میسازیم ببین شاید شوهرت نا خاسته کاری رو انجام میده شما حتی بهش نمی گی ناراحت شدی یارفتارش درست نیست در کل بهت بگم این کارها سیاست زنانه می خواد عزیزم مثلا بگو از این به بعد اگه منو بدون دعوت جایی ببری با لباس نامناسب نمیام جایی می خواهیم بریم لطفا با من هم هماهنگ کن 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام خانمی که کیست ریز سینه داره منم داشتم حالا ریز یادرشتش رونمیدونم رفتم سونو خوشبختانه بدخیم نبود دکتر برام قرص ویتامین ای ۴۰۰ نوشت گفت تایکماه صبح وشب یکی بخور وخیلی تاکیدکرد ازمغزیجات(پسته بادام فندق گردو بادام هندی بادام زمینی)استفاده کنم روزی ازهرکدوم چنددانه بخورم وحتما حتما روزی۲۰تا۳۰ دقیقه پیاده روی مداوم داشته باشم
یعنی بینش استراحت نکنم. اینکارارو کردم بعدیکماه ونیم شکرخداکاملا خوب شدم اما بهم گفت باید بازم به پیاده رویت ادامه بدی اما دیگه نیازی نیست مغزیجات وقرص ویتامین ای استفاده کنی و۶ ماه بعد دوباره باید بری سونو فعلا که دارم فقط ورزش انجام میدم دیگه هرچی خدابخادببخشید طولانی شد 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 سلام خانمیکه برا نوه اش اسم میخاد بنظرم ماکان خیلی به ماهان میاد 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 سلام خانومی که گفتن شوهرش کبد گرید 3هست صبح ناشتا دوقاشق خاکشیر با آب جوش دم کنن وبعد ترنجبین یک قاشق چایخوری داخل کمی آب بریزید وصاف کنید.بعد باخاکشیروعسل مخلوط کنید تاچهل روزخیلی جواب میده واب سردبه هیچوجه نخورن خانمی که گفت خود ارضایی می کند شما غذاهای گرم وادویه جات کمتر استفاده کنید وقرآن زیاد بخونید با امام زمان دردودل کنیدوازاقا کمک بگیرید 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 سلام دختر خانومی که گفتن یبوست دارن دختر گلم شما صبح که ازخواب پا میشی یک لیوان آب جوش که قابل خوردن باشه بخور یا دوقاشق خاکشیر با آب جوش دم کن باکمی عسل یانبات شیرین کن وبخور بعد تا ده دقیقه مثل یک دوررقص تند انجام بده ودیگه اینکه شکمت روبا روغن زیتون یا هر روغنی که توی خونه داری جهت عقربه های ساعت ماساژ بده . اگه کسی رو میشناسی که ناف جا بندازه برو پیشش 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 سلام وقت همگی بخیر میشه از همه ی شما عزیزان بخام برا برادرم که ۲۰ سال ازدواج کرده و بچه دار نشده چند بارم عمل کردن هم خودش هم خانمش ولی بی فایده تو را خدا قلب شماها پاک زیارتگاهی اگه میرید خصوصا قم زیارت حضرت معصومه براش دعا کنید ...بر محمد ال محمد صلوات 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 با سلام خدمت شما عزیزان وخانمی که بد ماشین هستند بگم یک ربع قبل سوار شدن پودر زنجبیل بریزید داخل یک لیوان اب جوش بخور با نبات خیلی عالی و اینکه پولکی زنجبیلی همراهتون ببرید تو راه استفاده کنید لواشک اینا نخورید فشارتون میاد پایین وحالت تهوع بیشتر میشه☺️ 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 سلام خانمی که همسرشون چهل روزه از دنیا رفتند و سر در گم‌هستند تسلیت و همدردی منو بپذیرید همسر من هم یکساله از دنیا رفته و روزهای سختی رو گذروندم و منم سر در گم بودم پیشنهاد می کنم حتما مشاوره داشته باشید و باید این سوگ براتون حل بشه که احتیاج به زمان دارید من خودم با کمک مشاورم تونستم به زندگی بر گردم میتونید تلفنی هم با ایشون مشاوره داشته باشید آقای علی حامدی رواندرمانگر و روانشناس هستند در ایتا و اینستا جستجو کنید میتونید از ایشون وقت بگیرید بسیار ماهر و با سوادند ابتدا باید با کمک مشاور حالتون رو بهتر کنید تا از این حالت سر در گمی کم بشه وبعد در مورد ادامه تحصیلتون فکر کنید خواهرم لطفا این مسئله رو جدی بگیر تا در آینده به مشکل برنخوری برای سلامتی امام زمان صلوات ᯽────❁────᯽ @azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 بله خودم تاپای طلاق رفتم دلیلش هم بداخلاقی وکتک زدن همسرم وتهمت زنایی که بهم زد بود ولی همسرم وکیل گرفت و اونم کارش روخوب بلد بود بااینکه همسرم محکوم شده بود و74 ضربه شلاق براش بریدن حگم طااق روفسخ کردو دوباره باهم زندگی کردیم اما پشیمونم که طلاق نگرفتم به خاطراینکه همسرم کاراش وکتک زدناش روازسر گرفت خیلی صبوری کردم باوجودسه تا دسته گل یه پسر ودوتا دختروالان پشیمونم واین همه صبوری روبه هیچ کس توصیه نمی کنم ❤️❤️❤️❤️❤️ من ۱۲سال پیش وقتی عقد بودم نزدیک ۴ماه باهمسرم قهر بودم وچند باری رفتیم دادگاه که طلاق بگیریم . چون میگفت بریم خونه ی مادرم زندگی کنیم ومن راضی نمیشدم اخه مادرشون پیر هستن وخیلی اخلاقای خاصی دارن و زبون تند وتیزی دارن که واقعا ادم رو خرد ونابود میکنه . خلاصه باپا در میونی خواهر شوهرم اشتی کردیم والان خونه مادر شوهرم زندگی میکنیم وسه تابچه دارم و این زندگی و مادرشوهرمو تحمل میکنم فقط به خاطر همسرم چون خیلی مرد خوبیه واقاست از همه نظر ممنون از کانال خوبتون ❤️❤️❤️❤️ سلام به همه دوستان عزیز،بله من یه بار تصمیم گرفتم که طلاق بگیرم و....داستان از این قرار بود،در همسایگی من عروس خواهر شوهرم بود که دست به هر کاری میزد که میان من و شوهرم و به هم بریزه،آخه من و شوهرم با دو فرزند عاشق همدیگه و زندگیمون بودیم،یه شب که سر سفره غذا بودیم پسر خواهر شوهرم در خونمون زنگ زد شوهرم رفت ببینه که چیکار داره،چند و حرف بی ربط به شوهرم گفته بود درباره من که همش تهمت بود،وقتی شوهرم اومد تو خونه افتاد به جونم که چرا این حرفا رو به عروس خواهرم گفتی،منم چون هضم این همه تهمت و کتک و تحقیر شدن و نداشتم برای اولین بار رفتم قهر خونه مادرم،شوهرم که باور نمیکرد که من خونه و بچه‌ها رو ول کردم رفتم چون بچه‌ها م کوچیک بودند و احتیاج به بزرگتر داشتند شوهرم وقتی دید تصمیم من جدیه و من بهش گفتم حالا که به خاطر حرف مفت مردم،و یه زن حسود،منو تحقیر کردی دیگه بر نمیگردم به زندگی،خلاصه مادر شوهرم خدا رحمتش کنه،سریع اومد خونه مادرم و وساطت کرد و کلی پسرشو دعوا کرد و منو برگردوند خونه...من به گفته بیشتر اقوام خانمی مهربان و صبوری هستم از هیچ کسی کینه ندارم ولی این خانمی که به من تهمت زد و باعث شد که من یه شب و یه روز،زندگیمو،دو بچه بی گناهم و ،رها کنم،و این همه کتک از شوهرم بخورم.....اصلا اصلا نمیبخشم و،واگذارش میکنم به خدا و روز قیامت...و از وقتی که پای این خانم از زندگی ما بریده شد،ما بهترین عشق و زندگی و بهترین همسرای دنیا شدیم😍😍😉 ❤️❤️❤️❤️❤️ باید بگم که بابای من توی جوونیش آدم خوبی نبوده و کار نمی‌کرده مامانم درخواست طلاق داده و با این کارش بابام به خودش اومده الان همه حسرت زندگی مامانم رو میخورن خدا رو شکر میکنم 😍 ❤️❤️❤️❤️ یک ازآشنایان بنده هستند دختر پسرعمه پدرم نامشون سمانه هست و با پسرعموی پدرم که نامشون مهیار اشنا بودند یه چندسالی بعد سمانه به پدرش میگه وازدواج می کنند وقتی شب عروسی میخواستن لباس تنش کنند دوسه جای بدنش کبود بوده و مادرش میفهمه و چندماه ی سرموضوعی باهم قهر بودنم دعوا کردند و حتی تا طلاق رفتند اما نگرفتند و ولی الهی شکر زندگیشون خوب شد والان ایشون یه دوقلو دارند این موضوع واسه ۲سال پیشه ❤️❤️❤️❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌻🍃 سلام ادمین عزیز.لطف کنید حتما اورژانسی این پیام را داخل کانال بگذارید خیلی ب کمکتون نیاز دارم❌❌❌🙏برام خیلی ضروری ومهمه .لطفا کمکم کنید🙏من متاسفانه ده سال پیش مرتکب گناهی سنگین شدم از بس برادرشوهرم به من گیر داد و گفت دوستت دارم مرتکب گناه شدیم هردومتاهل هستیم .کم کم جاری فهمید وابرومون را برد وفحش وناسزا هفت ساله که کلا توبه کردم وسمت گناه نرفتم .همش جاری م بعد ده سال داد وبیداهاش ادامه داره جاری م در شرف طلاقه ‌عذاب وجدان داره منو از پا در میاره فکر خودکشی ....😭همش گریه میکنم پسرم را میزنم .شوهرم قبلاً اعتیاد داشت واصلا چیزی بینمون نبود تا ترک کرد ما در یک ساختمان چهار طبقه با مادرشوهر و دوتا جاری زندگی میکنیم .ب خدا دارم دیوونه میشم که جاری م داره با سه بچه طلاق میگیره بعضی وقتها همین جوری سمت خیابان میرم ومیخوام خودمو جلوی ماشین بندازم ولی پسرم میاد جلوی چشمم😭😭😭ولی جاریم ابرو می‌بره داد میزنه خیلی بددهنه برادرشوهرمو زد از خونه بیرون کرد اثاث برده ولی نمیره میگه من باید بیام سر مزار تون بعد برم😳😔چند بار خواسته پسرمو بزنه ولی مادرشوهرم نداشته و گفته حق نداری دست روی نوه من بلند کنی جاری م هم از لج گلدون رو پرت کرده زده ب مادرشوهرش که شوهرم رسیده ودعوا شد و جاری م گفت زنه ... تو جمع کن و😭😭وای خدا شوهرم اینو شنید مثل دیوونه هاشد وباز رفت سمت مواد خدا راصد هزار مرتبه شکر که راهنمایی که داشت اونو باز ب زندگی برگرداند همچین مادرشوهرم که خیلی تلاش کرد که باز شوهرم خوب شد در کمپ خصوصی بردش .عاجزانه ازتون درخواست میکنم کمکم کنید که چکار کنم چطوریه حلالیت بگیرم اصلا میشه؟؟؟چون جاریم بددهنه شرایط اینو نداریم که از ساختمون بریم ولی اون داره که بخواد بره .هر انتقادی فحشی نارسزایی را میپذیرم چون لاایقشم کمکککککم کنید🙏🙏🙏🙏 👇🌱 @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 مریم سلام میخواستم اگه موافق باشید داستان خاله ی مامانم رو بزارم بخونید خیلی خوبه مربوط به ۶۰سال پیش هست همیشه مامان بزرگم واسم تعریف میکنه دوست داشتم واسه شما عزیزانم بزارم  من تو یه خانواده ی ثروتمند به دنیا آمدم دو خواهر بزرگ تر از خود و دو خواهر کوچکتر از خودم داشتم پدرم مردی سرشناس در بین مردم بود مردی فرنگ رفته که کت و شلوار میپوشید و کلاه پهلوی به سر می‌گذاشت آن زمان ها مردم کمتر کت و شلوار می‌پوشیدند پدرم باسواد بود آن زمان فقط  اندکی از مردم سواد داشتند اما پدرم عاشق کتاب و کتابخوانی بود و بیشتر اوقات حافظ و لیلی و مجنون را میخواند پدرم عاشق فرزند پسر بود در آن زمان مردان حتما باید پسر داشتن و این برای مادرم عذاب آور بود برای همین تصمیم داشت دوباره بچه دار شود بزرگترین خواهرم ازدواج کرده بود با مردی خانواده دارو به قول مادر با اصل و نصب و خواهرم زینب باردار بود محبوبه خواهر بزرگ تر دیگرم خواستگار خوبی داشت و قرار بود با او ازدواج کند محبوبه ۱۴سال سن داشت و زیبا رو بود و من مریم ۱۲سال سن داشتم آن موقع قدی بلند و توپر با پوستی سفید که همیشه و همه جا زیبایی من زبان زد مردم بود با پدرم حاج کمال میانه ی خوبی داشتم و بیشتر وقتا مینشستم تا پدر برایم حافظ و لیلی مجنون بخواند خواهر کوچکترم سما۹ساله و خواهر ته تغاری ام مستانه ۶ساله بود پدر برایمان معلم خصوصی می‌گرفت تا در خانه درس را یاد بگیریم و من آن زمان علاقه ی زیادی به درس خواندن داشتم بهار همان سال که من ۱۲ساله بودم خواهرم محبوبه عروس شد صبح زود که از خواب بیدار شدم تمام کوچه و حیاط چراغانی شده بود و سراسر حیاط و پنجدری چراغانی بود و در حیاط غوغا به پا بود زنان محل که همه افراد سرشناس بودند همراه فامیل هایمان خاله ها و عمه ها و دایی ها و عمو ها همه آمدند و زنان در تالار خانه (همان پذیرایی خودمان )جمع شدند و برای اولین بار آرایشگر صورت زیبای محبوب را اصلاح کرد آن زمان ها دختر تا روز عروسی حق نداشت صورتش را بند بیندازد یا سرخاب سفیداب کند و آن روز محبوبه بسیار زیبا شده بود و به همه از او تعریف می‌کردند خواهر ها و مادر داماد آمدند و برای محبوبه کلی لباس های ابریشم و طلاهای سنگین آوردند و من نیز لباس تمام قد زیبایی پوشیده بودم و دور از چشم مادر به چشمانم سرمه زده بودم خیلی زیبا شده بودم و این را از نگاه های پسر خاله ام می‌خواندم پسر خاله ای که همه می‌دانستند من را میخواهد ولی دل من با او یکی نبود آن روز هم‌گذشت و سه روز تمام برای ازدواج محبوبه جشن برپا بود و اینگونه بود که محبوبه با اسماعیل ازدواج کرد مردی که ۱۵سال از او بزرگتر بود بعد از ازدواج محبوبه فهمیدیم مادرم‌ ویار دارد و باردار است همه خیلی خوشحال بودند و پدر برای مادر کادو هایی بزرگ می آورد و مادر هر روز ساعت ها می‌نشست و دعا میکرد تا فرزند پسری برای پدر بیاورد روز ها می‌گذشت که یک روز باغبانمان نیامده بود .در زدند چادر پوشیده و ‌رفتم در را گشودم پسری جوان و قد بلند با موهایی آشفته پشت در بود سلام کرد و گفت باغبان او را فرستاده و همسایه ی اوست آمده تا گل ها را آب دهد و به باغچه برسد به او تعارف کردم و وارد شد در زندگی کمتر جنس مذکر را دیده بودم با دیدن موهای پریشان آن پسر جوان در دلم احساس عجیبی داشتم برای فرار از آن حس فوری حاضر شدم و سوار بر درشکه به خانه ی محبوبه خواهرم رفتم تا آن پسر را فراموش کنم آن روز محبوبه داشت می‌گفت یکی از فامیل های اسماعیل از من خوششان آمده است و مدام دعا میکرد این وصلت سر بگیرد ولی فکرم جایی دیگر بود فکرم درگیر مسعود شده بود حسابی منتظر خوب شدن حال مادرم بودم که یک روز محبوبه به خانه یمان آمد و از خواستگاری با من حرف زد که خیلی ثروتمند و خانواده دار بودند ته دلم لرزید مادرم خوشحال شد و قرار شد بعد از هفتم مادرم و برادرم بیایند خواستگاری خیلی ناراحت شدم برای مسعود نامه نوشتم و گفتم میخواهند من را به یکی دیگه بدهند او در جواب گفت قبول نکن فقط همین بلاخره روز موعود فرارسید لباس نو و زیبایی تنم کردند شیرینی و انواع میوه برای پذیرایی آماده بود از صبح حیاط خوب شسته و گل ها آب داده شده بودند و در دل من غوغا بود شب شد مهمان ها آمدند مادر و خواهر هایش و زن داداش هایش همه دست‌هایشان پر از النگو های پت و پهن بود و از من خیلی خوششان آمد و قرار نامزدی گذاشته شد و دنیا روی سر من آوار شد همان شب برای مسعود نامه نوشتم بیا فرار کنیم که نامه ام‌ پیش از آنکه به‌دست مسعود برسد به دست مامانم رسید آن شب مادر خون گریه میکرد و من قسمت خوردم اگر من را به مسعود ندهند با او فرار میکنم و آبروی خانواده را میبرم مامانم به سر و صورتش میکوبید و می‌گفت نکن این کارو از خر شیطون بیا پایین ... ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر خواستی آب داغ قابلمه رو خالی کنی از این استفاده کن ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️ شهید عبدالصالح زارع 💜
زندگینامه شهید عبدالصالح زارع❤️ شهید عبدالصالح زارع دز ۲۶ فروردین ماه ۱۳۶۴ در خانواده مذهبی در شهر بهمنمیر واقع در شهرستان بابلسر متولد شد.تحصیلات ابتدایی ،راهنمایی را در بهمنمیر ودبیرستان را در بابلسر گذراند. در دوره تحصیلات ابتدایی به عضویت پایگاه مقاومت روستای کریم کلا در آمد وحضور مستمر در جمع بسیجیان پایگاه ،اولین بارقه های عشق به فرهنگ وایثار وشهادت را به وجود آورد..... در سال 1380با اخذ دیپلم متوسط در رشته فنی حرفه ای (کامپیوتر) عازم دوره آموزشی پاسداری شد. ایشان دوره ابتدایی را در تبریز گذراند.آشنایی نزدیک با نهاد مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در این دوره نقطه عطف زندگی شهید زارع محسوب می شود. بعد از اتمام تحصیلات دیپلم ،علی رغم تشویق اطرافیان به ادامه تحصیل در دانشگاه ،با اختیار خوروبا یقین کامل ،عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را انتخاب نمود وسال 82وارد درجه داری سپاه المهدی (عج) بابل شد.که با این انتخاب ادامه زندگی را در جهاد فی سبیل الله رقم زد وقدم در راهی گذاشت که تا آخرین لحظه حیات ظاهری او،هیچ تزلزلی در پیمودن آن در وی مشاهده نشد.پر کاری وساعت های انگشت شما خواب در طول شبانه روز وپرداختن ویژه به مسئله خمس ونماز از ویژگی های بارز او بود. معتقد بود شهادت در راه خدا مزد کسانی است که در راه خدا پرکارند.شهدای جنگ تحمیلی را شاهد این حرف خود معرفی می کرد وخادم دائمی شهدا در منطقه فکه برای مراسم ظهر عاشورا را هر سال در دستور کار خود قرار داده بود. به دلیل علاقه ی فراوان به کار خود ،برای تشکیل خانواده حاضر به رجعت به تهران نبود ودر فروردین سال 91 با همسری فاضله از خانواده ولایتمداردر تهران ازدواج کرد.وساکن بابلسر شد... ثمره ی این ازدواج پسری بنام محمد حسین است که در اوایل فروردین 94متولد شد. علاقه وعشق وصف ناشدنی عبدالصالح به آرمان جهانی امام خمینی (ره) روحیه خاصی را در وی به وجود آورده بود.همواره مطالعه دینی وسیاسبی داشت وبه اخبار ووقایع داخلی وخارجی به خصوص تحولات جهان اسلام اشراف داشت واین وقایع را تحلیل می کرد... در میان تمامی ائمه معصومین به حضرت زهرا (س) ارادت ویژه ای داشت. با آغاز جنگ در سوریه در سال 94برای دفاع از حرم های آل الله (ع)ویاری جبهه مقاومت آگاهانه عازم سوریه شد. اعزام داوطلبانه وحضور مداوم چند ماهه در جبهه سوریه ،روحیه رزمندگی را در وجودش تثبیت کرده بود. سرانجام بعد از سه ماه حضور در جبهه سوریه ،در بعدازظهر روز جمعه 16بهمن 94مصادف با ایام فاطمیه در اثنای درگیری با مزدوران تکفیری استکباردر شمال حلب ،منطقه رتیان در اثر اصابت گلوله ب ناحیه سر،به فیض شهادت نائل آمد ودر گلزار شهدای شهر قم در کنار همرزمان شهیدش آرمید.... دعا کن من شهید شوم ( از خاطرات شهید عبدالصالح زارع ) ❤️ فکر می‌کنم همسرم تنها یک آرزو در دنیا داشت و برای آن بسیار تلاش می‌کرد. قبل از عقد به من گفت دعایی دارم که حتماً وقت عقد آن را برایم بخواه. وقتی برای عقد رفتیم، با فاصله از هم نشستیم. آن لحظات تمام دغدغه‌ام این بود که با این فاصله چطور به او بگویم که چه دعایی داشت؟ حتماً او هم نمی‌توانست با صدای بلند خواسته‌اش را بگوید. تا لحظاتی دیگر خطبه عقد جاری می‌شد و من از خواسته صالح بی‌خبر بودم! نمی‌دانستم چه کنم. در همین اثنا، خواهر آقاصالح جلو آمد و یک دستمال کاغذی تاشده به من داد و گفت این را داداش فرستاد. دستمال را باز کردم، روی دستمال برایم دعایش را نوشته بود: «دعا کن من شهید شوم…» یادم هست که قرآن در دست داشتم، از ته دل دعا کردم خدا شهادت را به صالح بدهد و عاقبتش به شهادت ختم شود، اما واقعاً تصور نمی‌کردم این خواسته قلبی به این سرعت محقق شود من گفته بودم عاقبتش، که به حساب ذهن من، تا این عاقبت سال‌های سال فرصت داشتم فکرش را نمی‌کردم که به این زودی داشتن صالح به آخر برسد.  
وصیت نامه شهید عبدالصالح زارع درود بر امام امت نایب بر حق امام زمان (عج) حضرت امام خامنه‌ای حفظه الله تعالی. عزیزان من، حواستان باشد که این انقلاب اسلامی را به امانت به ما سپردند و نکند در امانت خیانت کنیم؛ این امانت، امانت الهی‌ست، وظیفه همه ماست که از این انقلاب و دستاوردهای آن پاسداری کنیم. دست از این ماه تابان برندارید، چرا که این ماه از خورشید عالم تاب نور گرفته و بازتاب می‌نماید... همانطور که امام خمینی(ره) فرمودند: «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد»، پشتیبان واقعی باشید و نکند روزی به خود آیید و خود را تواب معرفی کنید که آن روز هم پایان جهل نیست. خدا کند که از این آزمایش بزرگ سربلند بیرون آییم. خدایا از تو یاری می‌خواهم مرا توان دهی که در راه رضای تو قدم بردارم و هدفی جُز رضایتت نداشته باشم. ما می‌رویم تا مقابل دشمنان قسم خورده اسلام بایستیم و انشاءالله با ایستادگی در برابر ظلم و با از میان برداشتن آنان، زمینه‌ساز ظهور آقا امام زمان(عج) باشیم و به اذن‌الله زمانی که مهدی فاطمه ندای یا لثارات‌الحسین(ع) برآورد، لبیک بگوییم و جُزء سربازان آن حضرت باشیم. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
💜🍃 سلام دوستان لطفا راهنمایی بفرماییدچندماهی است که خونه زندگیم پرمو رچه شده هردعایاکاری که توگوگل گفته بود انجام دادم وحتی سوره بینه روهم خوندم ولی اثرنداشت توروخداکمکم کنید دیگه خسته شدم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام حبیبه جان ممنون میشم این پیامم را در کانال بزاری اگر عزیزان میتونن راهنمایی کنن من ۲۹سال سن دارم قدم ۱۵۴ آیا راهی هست که قدم بلند تر بشه ممنون میشم هرکی میتون راهنمایی کن تشکر از همتون 🙏🙏🙏🙏❤️منم باشم مامان آنا❤️ ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام دوستان عزیز امیدوارم حالتون خوب باشه.. من ۳۶سالمه یه مشکلی دارم خیلی عذاب میکشم اونم پرخوری هستش خیلی غذا و تنقلات میخورم بااینکه چاق هستم وقد کوتاهی دارم یبار میبینی رژیم گرفتم ویه هفته کم غذا میخورم اما یدفعه انقد میخورم که نفسم بند میاد و چاق میشم که از خودم بدم میاد ..وهمینم باعث شده صورتم و دستام پر چروک شده و خجالت میکشم منو کسی ببینه چکار کنم بتونم رو نفسم غلبه کنم و کمتر بخورم ..پیشاپیش ممنونم از جوابهاتون ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام به دوستان عزیز لطفا اگر میشه منو راهنمایی کنید برای درمان بواسیر چکار باید کرد دکتر جراح گفتن باید عمل کنی من به شد ت از عمل میترسم و وحشت دارم آیا راهی هست که بدون عمل جراحی خوب بشه درد دارم وتحمل درد برام سخته ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام یک سوال داشتم از عزیزان یک دوستی دارم شش ماه سزارین کرده جای بخیه ها درد ناک و سوزش شدید داره ازمایش داده سنو داده دکتر گفته مشکلی نداره ولی ایشون مثل مار گزیده به خ.دش میپیچه تورو خدا اگر کسی اینجور بوده راهنمایی کنه چیکار کرده و پیش کدوم دکتر رفته ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خسته نباشید لطفا تو کرج ( کاردرمان آقا )کار بلد و عالی معرفی کنید خیلی زود خواهش میکنم🙏 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام دوستان و حبیبه خانم چه گروه درجه یکی خدایا شکرت دوستان اگه دیسک گردن ورم کرده باشه آیا راهکار خونگی هست که مداوا بشه لطفا کمک کنین و اگه کسی این مشکل رو داشته و مداوا شده از طریق پزشک بگه چطوری لطفا ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ با سلام وتشکر وقدر دانی از کانال بسیار عالیتون بین من ودامادم یه مشکلی پیش آمده ک میخوام راهنماییم کنین عزیزان واقعا متنی ک میفرستم رو دقیق بخونید وهمه عزیزان از مرد وزن راهنمایی کنین ممنونم چند سال پیش دامادم با دخترم سر موضوعی بسار پیش پا افتاده بحثشون شد ودامادم پیشنهاد طلاق توافقی کرد ودخترم هم قبول کرد دامادم وقتی ک دید دخترم تمایل داره گفت من اشتباه کردم وعصبی بودم ک چنین پیشنهادی دادم منهم هیچ دخالتی نکردم چند روز گذشت ودامادم با شاخه گل آمد وخواست همسرش رو ببره به شهرستانی ک زندگی میکنن بمن هم خییییلی اصرار کردن ک باید بیایی خلاصه با اصرار زیاد اونا من همراهشون رفتم چند روز ک گذشت بدون هیچ دلیلی رفتار دامادم بامن تغییر کرد ومن هرچی فکر کردم آخر نفهمیدم چرا؟؟؟؟؟؟؟ والان حدود پنج ساله رفتارش خشک وناجور شده دوسال پیش وقتی دیدم با رفتاراش دارم اذیت میشم و دخترم هم خیلی ناراحته ومیگه مامان این داره با رفتاراش بشما توهین میکنه وبذار بگم دیگه نیاد چون محبت هم ک بهش میکردم میگفت دروغ میگه خلاصه منم موافقت کردم ودخترم بهش گفت دیگه خونه مامانم نیا یک سال گذشت تلفن برداشت بهمه دوستان وفامیل از من بد وگفت و آبروریزی کرد خلاصه برای حفظ زندگی دختر هیچ واکنشی نشان ندادم وحتی نگذاشتم دخترم بفهمه ک چنین کاری کرده چون اگر متوجه بشه ک بهمه تلفن کرده وحرف زده حتی یک لحظه باهاش زندگی نخواهد کرد دوباره دعوتش کردیم آمد حالا عوض اینکه من طلبکار باشم ک حرفمو سر زبون انداخته اون طلبکاره ورفتاراش بسیار تحقیر آمیز وخشک هست ولی من محبت میکنم پذیرایی میکنم وگرم میگیرم دخترم مخالفه ومیگه مثل خودش برخورد کن من از شما عزیزان میپرسم اگر جای من بودین چجوری رفتار میکردین من اصلا نمیدونم گناهم چیه😔😒 👇❤️ @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
پاسخ اعضا 🌙🌺 سلام عزیزی که زایمان کردی ودرد تا واژن میاد از عطاری دارو باد وبنه بخر پرسیاوش اسطوخودوس گل گاوزبان یکی دیگم هست الان یادم نیست ۴تارو قاطی کن دم کن بخور خیلی خوبه من خودمم همین طور بودم تو حاملگی و بعد زایمان به حدی که هم بستری شدم همه دوتایی زیربغلامو میگرفتن راه میبردن خداروشکر بااینا خوب شدم ولی چون بچه شیرمیدید بپرسیدکه براتون ضرر نداشته باشه 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻 سلام و احترام خدمت دوستان گل مجازی ام خانمی که دختر ۱۴ سالشون به شدت بوی عرق و بوی بد میدن اولا پیش دکتر غدد ببرین یک آزمایش هورمونی بده چون به احتمال زیاد هورمون مردانه دختر ایشون بالاست و این بوی عرق و بوی خاصی که پوست دختر ایشون میده بخاطر تستوسترون هست و با مصرف دارو برطرف میشه و حتما چک کنن که دخترشون عفونت واژینال و ادراری ندارن؟ سوال کنن که خارش و سوزش ندارن ؟ لباس زیر رو هم ببینن میتونن متوجه بشن . دختر من به شدت بوی عرق میداد و ریزش موی شدید پیدا کرد به حدی که نگران کننده بود و تقریبا یک سوم حجم موهاش کم شد بردم متخصص غدد توی آزمایش متوجه شدم مشکل هورمونی داره و تستوسترون خونش بالاست . با ۱۰۰ تا دونه قرص مشکلش حل شد . اسپری ضد تعریق سورملینا هم خیییلی کمکش کرد و اعتماد به نفس از دست رفتش رو برگردوند . من برای دخترم دودست لباس فرم خریده بودم و هر روز از مدرسه میومد باید لباسش رو میشستم . خداروشکر الان خوب شده. از عفونت واژینال هم غافل نشین چون خودم ماما هستم میدونم تو این سن بچه ها خیلی بهداشت رو رعایت نمیکنن و زود عفونت پیدا میکنن . ببخشید که طولانی شد.🌹🌹🌹 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻 سلام لطفا به اون خانوم بگید بعد ۴ سال که تقاضای طلاق دادین ونامزدتوباشلنگ قلیون تورو میزد از ازدواج پیمون شدی که داری طلاق میگیری واون آقا آدم کشته خب دختر عاقل عزیزمن خواهر من چرا دوباره بهش زنگ زدی تو زندان که بخواد تهدیدت کنه بیکار بودی تو که داشتی جدا میشدی دیدی که طرفت روانیه دهن بینه. عقلت کجا رفته مادر برو سر کار جایی خودتو مشغول کن از فکر ش بیا بیرون شوهر قحطی که نیومده تازه بیشتر عشق و عاشقیا آخرش همینه از هم میپاشه. نماز و عبادت خدا رو ادامه بده در ضمن به مادر بگو برات دعا کنه مام برای خوشبختی همه جوونا دعا میکنیم الهی عاقبت بهدخیر بشید. فکر خودکشی هم از شیطانه به خدا میسپارمت 😘😂 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻 سلام به همه دوستان اون خواهری که بچش تو رختخواب بیدار میشه وتادشویی نرفته اداره میریز ه ونعره میکشه عزیزم تااونجایی که تجربه میگه واطلاع دا رم‌ بچه شما ممکنه جنی شده باشه واونا بچه رو اذیت میکنن وتو جلدش رفتن باور کنید درست میگم تواتاق بچه یا کلا تو خو نه سوره جن رو با صدای بلند پخش کنید وهمینطور آیات دیگه وآیت الکرسی بخون وان یکاد وچهار قل رو تو آب بخونید وبه بچه بدید بخوره اگه کسیو میشناسی برای بچه سر کتاب باز کنید بزرگترا بهتر میدونن بچه ممکنه چشم خورده باشه وان یکاد کلا قرآن درمانش میکنه مطمعن باشید صدقه بیرون بدید هرروز چن بار قرآن یادت نره خواهر جون وهمینطور دعای حرز امام‌جواد رو وایت الکرسی رو به بچه سنجاق کن 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻 دوباره سلام اون خواهر عزیزی که ۱۵ ساله شونه وازدواج کردن وشوهرشون بیشتر توجه به برادر شوهروجاریشونه میگم که ناراحت نباشن چون بی تجربس هرروز ذکر یاودود رو روی هر غذا وشیرینی وقند بخونن وبه آقابدن واگه میتونه هزارو یکمرتبه تکرار کنه شوهردیوونش میشه وفقط جذب خودش میشه محبتش زیاد میشه ناراحت نباشه خواهر گلم‌حتمآ فک میکنن هنوز بچه ای درس میشه ان شاالله غصه ممنوع چون همینطوری برات عادت میشه سعی کن چن تا دوست خوب ومومن پیدا کنی ازشون کمک بگیر عالی میشه چون تجربه زندگی نداری فعلآ اینطوریه 😚😘 ᯽────❁────᯽ @azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 آيت الله العظمي حکيم قدس سره از علماي بزرگ و مراجع بنام تقليد بود که سالها زعامت حوزه کهنسال نجف را به عهده داشت و در راه نگهباني از دين خدا رنجها به جان خريد. آيت الله سيد عباس کاشاني حائري در مورد حضرت ابوالفضل عليه السلام و سرداب و قبر مطهرش داستاني را در خدمت این مرجع بزرگوار مشاهده کرده که اینگونه نقل کرده است : « روزي در بيت آيت الله حکيم بودم که کليدار آستان مقدس حضرت ابوالفضل عليه السلام تلفن کرد و گفت: « سرداب مقدس حضرت ابوالفضل عليه السلام را آب گرفته و بيم آن مي رود که ويران گردد و به حرم مطهر و گنبد و مناره ها نيز آسيب کلي وارد شود شما کاري بکنيد.» آيت الله حکيم فرمودند: « من جمعه خواهم آمد و هر آنچه در توان دارم انجام خواهم داد.» آنگاه گروهي از علماي نجف از جمله اينجانب به همراه ايشان به کربلا و به حرم مطهر حضرت ابوالفضل عليه السلام رفتيم. آن مرجع بزرگ براي بازديد به طرف سرداب مقدس رفت و ما نيز از پي او امديم اما همين که چند پله پايين رفتند ديدم نشست و با صداي بسيار بلند که تا آن روز نديده بودم شروع به گريه کرد. همه شگفت زده و هراسان شديم که چه شده است؟ من گردن کشيدم و ديدم شگفتا منظره عجيبي است که مرا هم گريان ساخت. منظره اين بود : که ديدم قبر شريف ابوالفضل عليه السلام در ميان آب بسان جايي که از هر سو به وسيله ديوار بتوني بسيار محکم حفاظت شود در وسط آب قرار دارد اما آب آن را نمي گيرد درست همانند قبر سالارش حسين عليه السلام که متوکل بر آن آب بست اما آب به سوي قبر پيش روي نکرد و آنجا را حاير حسيني ناميدند. سلام خدا بر او و سالارش حسين عليه السلام. دو تصویر کم نظیر از سرداب قبر مطهر حضرت ابوالفضل ( ع ) سمت راست : تصویر قبر مطهر در موقعی که آب دور قبر تخلیه شده است . سمت چپ : تصویر قبر مطهر در شرایطی که مجدد مملو از آب شده است ، برای درک بهتر یک کیسه پلاستیکی ( آبی راه راه ) روی آب قرار گرفته است . 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 مؤلف کتاب در محضر لاهوتیان می نویسد: مرحوم پدرم در روزهای پایانی عمر پربرکت خود، حالات روحانی عجیبی داشند و طوری که اغلب کادر پزشکی بیمارستان، جذب ایشان شده بودند و روزی یک ساعت در اتاق پدرم جمع می شدند و از مطالب نصیحت آمیزشان بهره می بردند. من و آشنایان بعد از ظهر هر روز اجازه داشتیم از ایشان عیادت کنیم و مادرم شب ها در بیمارستان می ماندند. روزی از روزها که به بیمارستان رفتم، دیدم مادرم بسیار متألم و ناراحت هستند و برای پدرم اظهار نگرانی می کنند. وقتی عت را جویا شدم گفتند: دیشب طبق معمول، پرستار آمد و شیشه خون را به یک دست و سرم غذا را به دست دیگر آقا وصل کرد و رفت. معمولاً سه ساعت طول میکشید تا خون و سرم تزریقی تمام شود، حدود یک ساعت گذشت و من مشغول تلاوت قرآن بودم، ناگهان تغییر حال عجیبی در آقا پیدا شد، به سرعت از جا برخاستند و در حالی که از دست ایشان خون جاری بود به نقطه ای از اتاق خیره شدند و به پهنای صورت اشک می ریختند و می گفتند: «السلام علیک یا ابا عبدالله! بابی انت و امی یا سیدی و مولای!» من که از دیدن این وضع شوکه شده بودم و نگران حال آقا بودم پیش رفتم و سعی کردم ایشان را روی تخت بخوابانم؛ ولی ایشان با دست ایشاره کردند که کاری به کار ایشان نداشته باشم و من به ناچار رفتم و پرستار را صدا کردم تا بیاید و جلوی خونریزی را بگیرد. ساعتی گذشت و حال ایشان به حال عادی برگشت و به من گفتند: دیگر در این مواقع مزاحم حال من نشوید! وقتی حضرت سیدالشهدا روحی و ارواح العالمین له الفدا برای عیادت من قدم رنجه می کنند من که نمی توانم مراتب ادب را به جا نیاورم. این حالات اختیاری نیست و ممکن است از این به بعد هم تکرار شود، سعی کنید از این پس آرامش خود را حفظ کنید و نگران حال من نباشید. روزی من و جمعی از بستگان، اطرفا تخت مرحوم آقا حلقه زده بودیم. ایشان آن روز مرتب حمد و سوره می خواندند و به سمت خاصی می دمیدند و می فرمودند: بیش از این مزاحت ایجاد نکنید، از دست من برای شما کاری ساخته نیست، رهایم کنید! ؟ پرسیدم آقا! چه کسانی مزاحم شما هستند؟ فرمودند: من سه دایی داشتم که از مالکان مقتدر منطقه در آذربایجان بودند، مادرم پیش از فوت خودش شش دانگ منطقه زراعی وسیعی را که متعلق به او بود طی دست نوشته ای به من بخشید؛ ولی بعد از درگذشت مادرم، سه برادر او که در دستگاه حکومتی آن روز نفوذ داشتند، آن منطقه زارعی را به ناحق تصاحب کردند و حق مسلم مرا نادیده گرفتند و این شد که من یک عمر با فقر و فاقه دست و پنجه نرم کنم، حالا که می بینند روزهای پایانی عمر من است ارواح آنان با حضور در این اتاق از من می خواهند که آنها را ببخشم و من هر چه برای آنان حمد و سوره می خوانم و طلب مغفرت می کنم می گویند که اینها برای ما فایده ای ندارد و شما باید قلباً از ما راضی باشید و رضایت قلبی من از آنان بعد از چهل
سال خون جگر خوردن و ساختن وسوختن امکان پذیر نیست و آن حالی که لازم این رضایت است در من پیدا نمیشود. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❌ شش ماهی از زایمان ناموفقم گذشته بود ولی نمیدونستم چرا انقدر حالت تهوع دارم همسرم مدام بغلم میکرد و میگفت حتما خبراییه عشقم همیشه م بهم روحیه میداد و میگفت تو دوباره مادر میشی بهترین مادر دنیا هم میشی بعدشم چشمکی بهم میزد و میگفت تو جواب دعاهای مادرمی اما انگار خبری نبود چند بار ازمایش داده بودم منفی بود یه روز رفتم دستشویی که یه دفه مثل چند دفه ی قبل که سقط داشتم همون حالتا برام پیش اومد با وحشت همسرمو صدا کردم تا بیاد کمکم کنه. رنگ به رخسار نداشتم با کمک همسرم سرپا ایستادم بوی خیلی بدی توی دستشویی پیچیده بود جوری که نمیشد نفس کشید وقتی چیزی رو که سقط شده بود دیدیم شاخ دراوردیم . من غش کردم ولی صدای همسرم رو میشنیدم که سریع زنگ زد به پلیس...👇🏻🔞 https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf کانال مخصوص میباشد❌❌❌
چه کوه‌هایی نذاشتن رو سر این خونه خاکستر بباره ❤️💜❤️💜❤️💜❤️💜❤️
🌱 برشی از زندگی یک ایرانی در آلمان✅ تقریبا ۵ سال پیش بود... اون زمان ها شرق آلمان زندگی میکردیم و دخترم حدودا سه چهار ماهه بود... یه ماشین داشتیم از این معمولیا که هنوزم داریمش از اینا بود که باید با سوییچ درش رو قفل و باز کنیم کلید اصلی دست همسرم بود کلید یدک که ساده بود دست من. تازه اسباب کشی کرده بودیم به اون ایالت و من از صبح تا غروب نوزاد به بغل دنبال کارهای بعد اسباب کشی بودم، همسرم هم سرکار فشار کاری، خستگی، ضعف های بعد زایمان که قشنگ انگار یه دور تا اون دنیا رفته بودم و برگشته بودم با بی تجربگی مادر بودن واقعا برام رمق نمیگذاشت تو حدود ۵ ماه بعد زایمان یه چیزی نزدیک به ۲۸ کیلو وزن کم کرده بودم!!! یه روز تو همین شلوغیا و گیر دار رفتم مرکز خرید که مایحتاج خونه رو بخرم.... تو پارکینگ طبقاتیش ماشین رو پارک کردم و با عجله پیاده شدم که شد آنچه نباید.... حین پیاده شدن در ماشین رو از داخل قفل کرده بودم با قفل مرکزی و در رو بسته بودم در حالیکه کیفم تو ماشین مونده بود و دخترم هم... من موندم بیرونِ یک ماشین قفل شده، بدون کلید و تلفن با بچه ای که تو ماشین جا مونده... الان هم که دارم بعد پنج سال مینویسم دوباره اشکام سرازیر شدن دخترم عقب ماشین تو کریرش بسته بود و کلاهش اومده بود رو چشماش رو پوشونده بود و به همین دلیل من رو نمیدید، ترسیده بود و گریه میکرد مغزم قشنگ قفل قفل بود... دو دستی میکوبیدم به شیشه صندلی عقب و صداش میزدم تا بفهمه من اینجام اما دریغ چشم چرخوندم دور ور که دیدم یه خانوم آلمانی داره از کنارم رد میشه من رو درحالیکه به پهنای صورت اشک می ریختم و بچه در حال جیغ زدنم رو دید شرایط رو براش توضیح دادم و ازش خواستم گوشیش رو بده تا به همسرم زنگ بزنم که سوییچ یدک رو برام بفرسته جوابش چی باشه خوبه؟! در کمال خونسردی بدون اینکه کوچکترین آثار ناراحتی یا همدلی در چهره اش نمایان باشه گفت شما الان طبقه سوم پارکینگ هستید، برید داخل پاساژ طبقه منفی دو نگهبانی مرکز خریده، به ایشون بگید بهتون کمک کنه و راهش رو کشید و رفت... واقعا نمی تونم بهت و ناباوریم رو در اون لحظه براتون توصیف کنم چطور یک زن میتونه اینقدر سرد و سنگدلانه برخورد کنه!!! شوکه بودم... واقعا مستاصل بودم... حقیقتا مغزم کار نمیکرد تازه مادر شده بودم و کم تجربه بودم با خودم میگفتم یعنی میشه بچه رو تو ماشین تنها بگذارم و برم پایین؟؟ بعد یه مدت دیدم چاره ای نیست و من مجبورم که برم و رفتم بگذریم از ماجراهای بعدش از اینکه نگهبانی و مسئول تاسیسات اومدن و گفتن ما کاری نمیتونیم بکنیم یا زنگ بزن به پلیس یا شوهرت... تقریبا ۵۰ دقیقه طول کشید تا کلید ازسمت شوهرم با یه تاکسی به دست من برسه... از این مدت حدود ۴۰ دقیقه اش رو تماما دخترم با چشم های بسته به خاطر کلاهش داخل ماشین ضجه زد منم بیرون ماشین گریه میکردم و با دستام میکوبیدم به شیشه ماشین و باهاش حرف میزدم بلکه حس کنه من اونجام... به این امید که بشنوه... و در نهایت هم از شدت گریه و گرسنگی ضعف کرد و خوابش برد کلید که رسید در رو که باز کردم، بغلش که کردم تا یک ساعت حتی نمیتونستم رانندگی کنم از شدت حال بد و از اون روز به بعد این ترس همیشگی جاموندن سوئیچ تو ماشین با منه نمیخوام بگم همه آلمانی ها مثل اون خانوم، سرد، بی عاطفه و بدور از مفهوم انسانیت هستن نه اما به نظر من غالبشون ورای چیزی که اموزش دیدن و براشون فرهنگ سازی شده قدمی برای کمک به شما بر نمیدارن و متاسفانه این مشکل من تو آموزش هاشون نبوده گویا این رو مقایسه کنید با فرهنگ مردم خودمون در ایران.😍 به نظرم این حجم از .... در ایران قفله اصلا حالا بهتر میفهمیم وقتی حضرت آقا از خوبی ملت ایران می گن♥️ با وجود همه اشکالاتمون ما مردم اهل فکر و با گذشتی هستیم کانال در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ وقتی امر به معروف می کنیم،میگن برووو خودتو درست کن...😪 بهشون چی بگیم؟؟🥺 آیا امر به معروف باعث خودسازی ماهم میشه ⁉️ ┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
❤️🍃 سلام حبیبه خانم،لطفا اگه کسی میتونه منو راهنمایی کنه من یک مادر نگران😔 36ساله وهمسرم 38 هستش که 3فرزند دارم. فرزند بزرگم دختر 10ساله فرزند دوم دختر6ونیم ساله وپسرم 5ساله هستش مشکل من دختر بزرگم هستش که خیلی مرا اذیت می‌کنه من فقط می‌شینم گریه میکنم دوست ندارم این خصلت ها رو بگم ولی او بسیار لجباز،عصبانی،پرخاشگر،تنبل شلخته هستش که فکر کنم 2یا3 سالی هست اینجوری شد قبل اینجوری نبود اصلا حرف به گوش من نمیکنه چندین دفعه با مشاوره مجازی صحبت کردم نتیجه نگرفتم همسرم کشاورزه و از صبح زود می‌ره شب میاد نمیتونه در تربیت بچه کمکی بکنه دخترم اصلا به فکر مشق و درس نیست به اجبار من فقط پیگیر میشه صبح ها برا مدرسه به سختی بیدار میشه اصلا به من در خانه کمک نمی‌دهد اگه چیزی و کاری وحرفی باب میلش نباشد داد میزند و به من بد و بیراه میگوید در کمد وکابینت ها رو باز میکند همه چیز رو پرت می‌کند متاسفانه دو کودک دیگرم از او الگو میگیرند😔چندین دفعه به مسافرت دو روزه رفتیم که خیلی بهش خوش گذشت ولی به خانه که میرسیدیم داد و بیداد میکرد که به من خوش نگذشته یک دفعه مهمانی دعوت بودیم در را بست با داد وبیداد گفت من نمیام گفتم تو نیا ما میریم گفت شما رو هم نمی‌ذارم بری وقتی با هم بازی هایش بازی میکند اگه چیزی به میلش نباشید بازی رو بهم میزند و از اون محیط بیرون می اید،آدم ترسویی هم هست اصولاً جای تنهایی نمی‌رود بعضی دوستانش که فامیل هستند بچه‌ها خوب ومنظم واهل نماز هستند که زیادهم آنها رو میبیند ولی تاثیری در او ندارن می گوید چرا فلانی نماز نمی‌خواند منم نمیخوانم با خواهر وبردار هاش سر گوشی دعوا می‌کنند هر چی قانون میذارم برا گوشی بی فایده هستش خسته شدم لطفاً کمکم کنید *مامان یسنا ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ یه دختر دارم که از دوسالگی بزرگش کردم تا پنج سالگی باهر دربه دری بود هیچ کسی هم ندارم نه پدرو نه مادر باباش بد بود وطلاق گرفتم هم شیشه می‌کشید هم دست بزن داشت هم آخر بارهم افتاد زندان ومنم با این بچه آواره شدم خلاصه باهر سختی بود تا پنج شش سالگی رسوندمش وازدواج کردم ازدواج موفقی هم نداشتم والان یه پسرم از این ازدواج دارم اما مشکلم دخترمه خیلی سرکش عصبی وبد شده اصلا احترام رانگه نمیداره بهم پرخاشگری میکنه میگه تو رااصلا مادر حسابت نمی کنم خیلی هم فش وناسزا بهم میده بعضی وقتا که اعصابش خورد باشه وداره باهام حرف میزنه هلم میده ومشت میزنه تو شونم تازگیا بی اجازه ابرو برمی‌داره ناخن میاره والان تاتو کرده بی اجازه روبدنش ودیشبتا حالا فقط کارم شده گریه ونتونسم بخوابم خسته شدم از دسش به خدا زندگی برام تلخ کرده هیچی نمی فهمم از زندگی. خانواده شوهرم به شدت آدمای ایرادی وهمش کنایه میزنن نمیدونم اگه اینا ببین دوباره چیکار کنم به خدا گاهی آرزوی مرگش رامی کنم بعد پشیمون میشم از هر دری وارد میشم خدا پیغمبر اماما انگار هیچ کس کمکم نمی کنه یه بار بردمش روانشناس از اون تا الان میگه خودت روانی میگه کاش نبودی کاش میمردی دلم میشکنه من با بی کسی با بدبختی اینا بزرگ کردم الان 17 سالش شده الان چرا اینطور می کنه از هر لحاظ از خودم کم گذاشتم قرض کردم تا اون خوب بپوشه وبگرده اما انگار بد کردم دخترای همسن رامی بینم فقط حسرتشونا میخورم ببخشید زیاد شد اگه دعایی ذکری هست بگین من بخونم سوره صف راخوندم زیارت عاشورا را خوندم دیگه بریدم چند بار تا الان با تیغ خود زنی کرده سیگار وفندک پیدا کردم ازش واقعا این عدالته خداس آخه منی که نه پدر نه مادر داشتم خودم تو یتیمی بزرگ شدم واهل این حرفا نبودم الان این طوری باید تاوان بدم تو رو خدا هرکسی میتونه صلوات وختم برا این دختر برداره تا عمر دارم مدیونتون میشم التماس دعا 👇❤️ @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 دعائی سریع برای باطل کردن سحر و طلسم🌱 باید که این دعا را نوشته و پیوسته با خود دارد. این تعویذ سحر و طلسم را ابطال میکند. انشاءالله تعالی. فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سَاجِدِینَ قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِینَ رَبِّ مُوسَی وَهَارُونَ بطلت السِّحر و کانوا یعملون قَالُواْ أَإِنَّکَ لَأَنتَ یُوسُفُ قَالَ أَنَاْ یُوسُفُ وَهَذَا أَخِی قَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَیْنَا إِنَّهُ مَن یَتَّقِ وَیِصْبِرْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ و تسبحه بحمده و کفی بِذُنُوبِ عَباده خَبیرا بصیرا لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم عن تفسیر صفتک و حسرة العقول عن کنه معرفتک فکیف یوصف کنه صفتک بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین منبع: شفاء الاسقام و الاحزان توجه شود: شرایط عمومی مثل طهارت و روبه قبله بودن و حضور قلبی و زمان و مکان مناسب رعایت شود. از قلم غیر مستعمل استفاده کنید. ترجیحا با گلاب و زعفران بنویسید. در پارچه ای سبز بپیچید و آنرا بدوزید و با خود دارید. در کاغذ بدون خط (کاهی) بنویسید. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
پاسخ اعضا 🌙🌺 سلام عزیزانم وقت بخیر خانمی که یه دختر 14 ساله داری اما مثل 18 ساله هاس خیلی بو میده...عزیز من دختر شما الان در سن بلوغ ه و بوی بد طبیعیه که داشته باشه اما شما باید بهش آموزش بدی زود زود زیر بغل و موهای زائد رو بزنه و با لیف و شامپو زیر بغل و جاهای حساسش رو خوب بشوره و حتی گاهی بوی بدن به خاطر چرک و عرق پشت گوش هست باید شامپو بریزه تو دستش و پشت گوشش رو قشنگ بشوره و هر روز بره حمام و لباسها رو زود زود عوض کنه ممکنه با حوصله و تمیز نظافت نمیکنه و الکی دوش میگیره...و همچنین غسل جمعه انجام بده و بگو حتی وقتی احتیاج به غسل نداره هم غسل به نیت غسلهای واجب و مستحب که به گردنش هست انجام بده...و از حمام که بیرون اومد یه مشت گلاب به بدنش بزنه یا عطر خوشبو به لباس زیر بزنه و مایعات هم زیاد بخوره که سم و سمومات بدنش بره...انشاالله نتیجه میده و خوب میشه نگران نباش . 🌹🌹🌹 خانم عزیزی که عکس انگشت پای دختر 5 ساله ت رو گذاشتی ترک ترک و خونی هست...عزیزم شاید کمبود ویتامین یا التهاب داره حتما ببرش پیش متخصص کودکان و چکاپ بده...اما این راه رو هم امتحان کن چند شب به پاهاش حنا بزن و تا صبح بذار روش بمانه شاید خوب شد 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 در مورد دختر ۱۶ و ۱۷ ساله ای که یبوست دارن سه ساله اذیت هستن خواستم بگم این را میدونم که اول از همه الوبخوارا داخل خورش خیلی جواب میده و دیگه گل محمدی بجوشانی و بخوری ویکی دیگه روغن زیتون مرتب روی پلو استفاده کنی و کره هم خیلی خوبه اینها باعث میشه شکم کار کنه وتخلیه بشه و مطمعن هستم جواب میدن ولی اگر جواب نداد یک قرصی هست برین پزشک خانواده مشکلت را بگویی و قرصی برات مینویسه که من دوره کرونا دکتر برام نوشت استفاده کردم جواب میده و یک چیز دیگر هم هست المونیم ال جی شربت معده اندازه پنج قاشق غذاخوری بخوری اینم عالیه انشاالله که جواب بگیری عزیزم و مشکلت حل بشه شرمنده طولانی شد سالم وسلامت باشید همگروه های عزیزم ممنونم از شما ادمین عزیزم که باعث شدید همه ما را در کنار هم جمع کنید تا مشکلات همه حل بشه اجرتون با بی‌بی دو عالم 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 دوست ۴۸ساله ای که دیسک گردن داره وزده به دستش،همسر من هم همین مشکل رو داشت اول خرداد متوجه دیسک گردن شدیم والان دوهفته است که عمل کرده وفعلا استراحت است حتما به متخصص مغز و اعصاب مراجعه کن اگه حس دستتون بره واعصاب دست تحریک بشه حتی بعد از عمل هم دیگه حسش بر نمی گرده اگه دیگران شما رو از عمل ترسوندن توجه نکن زمان خیلی مهمه لطفا برای شفای کامل همسر منم دعا کن 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 سلام برای یبوست ی استکان عرق نعنا با دوتا قاشق بارهنگ بزارید روگاز سه چار دیقه بجوشه بعد ی قاشق عسل بهش بزنید و بخورید واقعا خوبه و جواب میده 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 سلام خدمت همه اعضای چنل من تجربه مشابه اون خانومی ک بچش شبا بیدار میشه جیغ میزنه داشتم بچه منم اینکارو میکرد دقیقا بخاطر چشم نظره ی دعای چشم نظر برا دخترت بگیر چون بچه چشم خورده ایشالا ک مشکلت برطرف بشه منم دعا گرفتم جواب گرفتم بچم خوب شد 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 باسلام ودرود به کانال عالیتون واسه اون مادر نگران که دختر خانم ۱۴ ساله دارد واز اینکه بدنش بوی بد میده ناراحت هست عزیزم پسره ۱۲ ساله من همینجوری بود بردمش دکتر طب سنتی حنا با نوره گفت قاطی کن با یکم آب شلش کن بزن به همه بدنش بعد از سه دقیقه بشور الان بدنش اصلا بو نمیدهد ᯽────❁────᯽ @azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
37.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاهش درد عادت ماهانه در برنامه پرسش و پاسخ هفته گذشته که با دکتر یوسفی داشتیم در مورد کاهش درد عادت ماهانه در خانمها سوال کردید که آقای دکتر به شکل کامل توضیح دادن این پست رو با عزیزانتون به اشتراک بزارین ❤️ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🍎 به نام خدا 💠 درمان کمبود ویتامین D 🔵 با توجه به اینکه مصرف دارو خصوصا داروهای شیمیایی آسیب ها و عوارض جدی در پی دارند، لذا درمان این بیماری را به روشهای طبیعی تقدیم میکنم تا بتوانیم با عمل کردن به چند مورد از موارد ذیل این بیماری را پیشگیری و درمان کنیم 🌺🌸 منابع تامین ویتامین دی به صورت طبیعی : ‌ ✅ نور آفتاب : بهترین و بیشترین منبع دریافت ویتامین دی، نور آفتاب است . برای این منظور پشت به آفتاب بنشینید. بهتر است لباس شما نخی باشد تا جذب بهتری صورت بگیرد. همچنین بهتر است در همان حالت کف دستان رو به آفتاب باشد ✅ مصرف ماهی : در خوراکی ها شاید بیشترین ویتامین دی را ماهی خصوصا ماهی قزل آلا و سالمون دارد. همچنین میگو هم سرشار از این ویتامین است. اما نکته مهم در مصرف ماهی این است که حتما ماهی را با مصلحات مانند خرما و گردو و سبزیجات گرم مصرف کنید و سعی کنید همانطور که روایات ائمه اطهار معصومین(ع) میفرمایند، ماهی را در وعده شب به هیچ وجه نخورید زیرا ماهی سرد است و اگر کسی در سن سردی باشد یا بیماریهای سرد داشته باشد ممکن است بسیار خطر آفرین باشد و مرگ را در پی داشته باشد ✅ روغن زیتون : روغن زیتون خالص و با بو سرشار از ویتامین دی میباشد ✅ پودر سنجد با شیر و عسل : یک قاشق پودر سنجد با یک لیوان شیر گرم و یک قاشق عسل، معجون خوبی است برای دریافت ویتامین دی و کلسیم ✅ عرق یونجه : یک لیوان عرق یونجه را با یک قاشق عسل، یک بار در روز و یک ساعت بعد از غذا میل کنید ✅ خواب کافی : رعایت خواب به موقع و به اندازه کمک به دریافت ویتامین دی میکند ✅ گردو ✅ کشک محلی ادویه دار کال جوش(قورتو) با بادام یا گردو یا هر دو : نکته مهم در مصرف این غذا این است که ، شیرین بیان موجود در این غذا ممکن است فشار خون کسانی فشار خون بالا دارند را بیشتر کند لذا این غذا را با کمی کشک میل کنند ) ✅ گوشت کبوتر ✅ مصرف شیر و خرما ✅ مصرف به اندازه تخم بلدرچین و تخم مرغ ✅ نان سبوسدار ✅ جودوسر ✅ لوبیا چشم بلبلی ✅ بادام زمینی ✅ ورزش : ورزش زمینه جذب ویتامین دی را در بدن افزایش میدهد 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎 🇮🇷🇮🇷🇮🇷پرهیزات بیماران مبتلا به برص یا پیسی از نظر طب سنتی مواد غذایی تولید کننده بلغم (مواد غذایی سرد و تر و سفید رنگ مثل سفیده تخم مرغ، ماست) حتی الامکان باید حذف شوند یا در صورت مصرف (به ناچار) حتما با مصلحات آن‌ها مصرف شوند. غذاهای غلیظ و دیر هضم مثل گوشت گاو و گوساله، بادمجان، سالاد اولویه و غذای شب مانده اصلا مناسب نیستند. لبنیات (شیر، ماست، پنیر و…)، ماهی، مرغ ماشینی، قارچ، همه ترشی‌ها مثل سرکه، سبزیجات سرد مثل کاهو و خرفه، میوه‌های سرد و خصوصا تر مانند هندوانه، خیار، نارنگی، پرتقال و…، خوردن هم زمان تخم مرغ و ماهی، خوردن آب بعد از غذا و میوه مولد برص است. از درهم خوری، پرخوری و بد هضمی غذا پرهیز شود. تا حد امکان از خوردن آب بالاخص آب سرد بعد از غذا و میوه اجتناب شود. اگر نمی‌توانید آب نخورید، به مقدار کم آب جوشیده و گرم و همراه کمی عسل مصرف کنید. در مواقع تشنگی شربت سیب شیرین به جای آب، نوشیدنی بسیار مناسبی است. به طور کلی از همه مواد غذایی که سرد و تر و سفید رنگ هستند، غلیظ کننده و خام کننده خون هستند، پرهیز شود. حتی چربی از گوشت‌ها جدا شود. بهتر است بیماران برصی در مکان‌های مرطوب و در آب و هوای مرطوب سکونت نداشته باشند. زیاده روی در نزدیکی کردن، خواب زیاد و بیداری زیاد برای مبتلایان به برص مضر است. 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎 درمان خارش های  بدن و کهیر🌸 میل کردن نصف ل عرق شاهتره با نصف ل سکنجبين به مدت چند روز میل کردن نصف ل عرق کاسنی با نصف ل عرق شاهتره با ۱ قاشق چای  خوری خاکشير میل کردن ماء الشعير( طرز تهيه  ماء الشعير طبي:به اين صورت است که مقداری  جو را پوست کنده. آانرا می پزند تا از هم باز شود اما لعاب نياندازد سپس انرا صاف کرده ميل می کنند. البته روش ديگری هم وجود دارد. مواد لازم : جوی پوست کنده: ۵۰ گرم.آب سالم(بدون کلر): یک لیتر طرز تهیه :جوی پوست کنده  آب را در ظرفی ریخته  بگذارید با شعله ملایم بجوشد تا ۱ ل آب باقی بماند. سپس آنر ا از روی حرارت برداشته بگذارید مواد آن ته نشین شود. آب سرخ رقیق بالای آن ماء الشعیر رقیق نامیده می شود که غذائیت آن کمتر بوده در پاک سازی خارج کردن مواد زاید از بدن قوی تر است. اگر چیزی از جرم  آرد جو همراه آن باشد غذائیت آن بیشتر خاصیت دارویی آن کمتر می شود  احتمال ترش شدن آن در معده میل کردن روزی ۱ ل آب هويج با ۱ قاشق چايخوری خاکشير بسيار موثر می باشد. شستشوی بدن با جوشانده گل سرخ گل بنفشه  جو پوست کنده. ᯽────❁────᯽ @azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 مریم منم پامو کردم تو یه کفش که یا با پدر حرف میزنید یا با مسعود فرار میکنم مادر قبول کرد و رفت آن شب به سختی گذشت دم دمای صبح بود که داشت خوابم می‌گرفت که صدای داد پدر بلند شد که فریاد میزد مریم خودم می‌کشمت میخواهی آبرویم را ببری دختر حاج کمال را چه به شاگرد باغبان و صدای فریاد مادر را که می‌گفت مریم دختر بدو‌ قایم شو تا پدرت آرام میشود ومن که با ترس و لرز فرار کرده و به انباری رفتم و ته انباری نشستم های های گریه سر دادم نمیدانم چقدر گذشت که با صورتی اشکی به خواب رفتم ژرفای ظهر بود که با صدای در انباری از خواب پریدم با ترس و لرز نگاهی به طرف در انداختم که خواهرم سمانه امد و گفت بیا پدر بیرون است مادر کارت دارد از انباری بیرون آمدیم بخاطر گریه کردن زیاد چشم هایش می‌سوخت و سر درد شدیدی داشتم به اتاق مادر رسیدیم مادر با دیدن من رو ترش کرد و با نگاه و لحن سردی گفت بیا رفتم و نشستم روبه رویش گفتم خانم جان گفتید به آقا جانم مادر نگاه تندی به سمت روانه کرد و گفت دختر حیایت کجا رفته دختر آنقدر بی حیا ندیدم منم با اسرار فراوان گفتم خانم جان که مادر گفت پدرت قبول نمیکند میگه پسر باغبان در شأن خانواده ما نیست دختر تو که در ناز و نعمت بزرگ شدی فردا میخواهی چگونه زندگی کنی ؟ من هم گفتم یک کلام یا با او ازدواج میکنم یا خودم را میکشم مادر وقتی فهمید تصمیمم خیلی جدیه گفت دوباره با پدر صحبت می‌کنه و قرار شد من به خانه ی خواهرم محبوبه بروم که تازه باردار شده بود تا مادر در نبود من قضیه را با پدر در میان بذاره صبح فردا من به خانه ی خواهرم رفتم دلشوره ی شدیدی داشتم اصلا نمی‌توانستم تمرکز کنم خیلی ناراحت بودم و می‌ترسیدم تا عصر شد و برگشتم به عمارت مردم و زنده شدم وقتی برگشتم پدر گوشه ی اتاق پنجدری نشسته بود و حافظ میخواند به سویش قدم برداشتم وقتی به کنارش رسیدم سلام کردم پدر خیلی سرد فقط یک کلمه گفت سلام میخواستم بگویم واسم حافظ بخوانید که کتاب را بست و از اتاق خارج شد دلم گرفت به اتاق مادر رفتم و سلام کردم حال مادر خیلی گرفته بود جوابم را آهسته داد بعد گفت اقایت اجازه داده اما به شرطی که بعد از ازدواج روابطمان را با همدیگر قطع کنیم دلم گرفت اشک هایش سرازیر شد سر برافکندم و بیرون رفتم به اتاق مشترک با دو خواهرم رسیدم در را بسته و شروع به گریه کردم فردای همان روز برای مسعود پیام فرستادن تا به خواستگاریم بیاید با مادرش آمد فقط او و مادرش نه مردی نه بزرگتری مادرش در ظاهر زن خوش اخلاقی بود آن روز با وجود نادیده گرفتن پدر و مادرم من خیلی خوشحال بودم چون مسعود انتخاب خودم بود از طلا و جواهرات خبری نبود فقط و فقط یک انگشتر ساده ی کوچک نه النگو های پت و پهن و نه پارچه های ابریشم هیچ چیز همان روز پدر عاقد خبر کرد وما را به عقد هم در آورد و با جهازی که مادرم قبلاً تدارک دیده بود با لباس ساده و بدون سفید سرخاب بدون مهمانی و هلهله به خانه ی بخت رفتم آن شب مسعود بهم قول داد خوشبخت ترین زن دنیا خواهم شد ومن تا حدی آرام شدم فردایش اصلا حال بلند شدن نداشتم زیر دلم به شدت درد میکرد که مادر شوهرم بدون در زدن وارد شد و شروع کرد به غر غر کردن که چرا بلند نمیشی لنگه ظهره مردم عروس دارن ماهم عروس داریم و از آن روز شروع شد دردسر هایم خانه ی شوهرم دو اتاق کوچک و یک آشپزخانه ی کاهگلی و یه پذیرایی کوچک بود با یک حیاط خیلی خیلی کوچک اینجا از پنجدری و باغچه و حوض و تالار خبری نبود تمام خانه ی شوهرم به اندازه ی اتاقم در خانه ی پدریم نبود تازه آن چند متری هم اجاره ای بود رفتار مسعود باهام خوب بود هر روز می رفت سرکار و عصر برایم گل می آورد مدتی گذشت رفتار مادر شوهرم روز به روز بدتر میشد زنی به شدت بد دهن و شکاک وقتی مسعود خانه بود از گل کمتر بهم نمی‌گفت و همین که مسعود بیرون می‌رفت دمار از روزگارم درمی آورد در این میان بسیار دلتنگ خانواده ام بودم اما نمی‌توانستم یعنی اجازه نداشتم تا به دیدنشان بروم یک روز که لباس هایم را تا میزدم متوجه شدم مقداری از پول هایم کم شده این پول ها را مادرم روز عقدم به من داده بود گفتم شاید کار مسعود است چند روز گذشت یک روز که حیاط را جارو میکردم یادم آمد که با خود چادر به حیاط نیاورده ام و ممکن است یکی بیاید پس به طرف اتاق حرکت کردم همان که در را باز کردم مادر شوهرم را در حال برداشتن پول هایم دیدم باورم نمیشد با دیدن من دست پاچه شد و ترسید گفت اگر چیزی به مسعود بگویی زندگیت را سیاه میکنم ترسیدم چیزی نگفتم شب که مسعود آمد مادرشوهرم اورا صدا زد و باهم به آشپزخانه رفتند چند دقیقه که گذشت مسعود عصبانی در را بهم کوبید و وارد شد و شروع کرد به زدن من ... ᯽────❁────᯽ @azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽