شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#درد_دل_اعضا ❤️🍃 پرسش سلام دوستان دختری ۲۶ ساله هستم با پسری ۳۷ ساله آشنا شدم به صورت سنتی. من
پاسخ اعضا 🌙🌺
سلام در مورد خانمی ک طلا گم کردن آیه ۱۰۸سوره توبه رو بخونن.ان شاالله خیلی زود پیدا میکنن
دعا برای پیدا شدن اشیا گم شده از آیت الله بهجت
یک دعای فوری برای پیدا شدن گمشده دعای سفارش شده توسط آیت الله بهجت است. ایشان بیان کردهاند اگر چیزی گم کردهاید این دعا را مرتباً زمزمه کنید تا آن زمانیکه آن شیء پیدا شود:
“أَصْبَحْتُ فِی أَمَانِ اللَّهِ وَ أَمْسَیْتُ فِی جِوَارِ اللَّهِ”
همچنین ایشان دعای دیگری را نیز برای پیدا کردن شیء گم شده یا چیزی که محل آن را فراموش کردهاید، سفارش میکنند که عبارتست از:
” اللهم انّی اسئلک یا مُذَکِّرَ الخیرِ و فاعلَهُ و الآمِرَ بِهِ اَن تُصلّیَ علی محمدٍ و آل محمد و تُذَکِّرَنی ما اَنسانیه الشیطان”
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
سلام به خانمی که فیبروم دارن ولکه بینی دارن عزیزم حتما از طریق گوگل وارد سایت سیاه دونه شو دکتر احسانیان یه پشتیبانی مخصوص بیماری زنان داره ضرر نداره انشالله جواب میگیرین
برای خانمی هم که ۲ هفته پریود نشده نگران نباشین من خودم مثل شما میشم از صفرای زیاده البته گاهی اوقات میتونین چند قاشق رب انار یا قره قروت یا دم کرده تخم شوید ولیمو بخورید انشالله راه میفته
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
سلام وقتتون بخیر به اون خانمی که گفتن پلاکت خون خواهرش پایینه بگید نگران نباشن من خودم حدود ۱۰ سال پیش متوجه میشدم که بی دلیل پاهام کبود میشن وقتی رفتم آزمایش پزشک عمومی گفت پلاکت خونت پایینه باید بری پیش متخصص رفتم پیش متخصص چند روزی بیمارستان بستری ام کرد و دارو بهم داد یکم اومد بالاتر
از بیمارستان که مرخص شدم دکتر گفت داروهای که تموم شد دوباره بیا تا آزمایش بگیرم و خداروشکر پلاکت ام بهتر شده بود حدود ۲ سال تحت نظر پزشک متخصص بودم الان هر ۲ سالی یک بار چکاپ میدم که پایین نیومده باشه
نگران نباشید چیز خطرناکی نیست فقط پیگیری کنید
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
سلام براین دندونها باید بره دندان پزشک اگه دایمی هست وعصبش کامل شده روکش دایم بزاره
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
سلام.اول به مدیرگروه وبعدبه تمامی اعضای محترم گروه..
میخواستم درپاسخ اون خانم گلی که اول ازدواجشون وارد گروهشون کردن وحالا ایشون رو همسرش حساس شده ومیخواد بدونه حد و اندازه رابطه با جنس مخالف چقدربایدباشه...
خب عزیزم جوابش خیلی ساده هست
همونی که اسلام میگه..قاطی شدن وصمیمی شدن زن ومرد بی برو برگرد سم هست حالا جوونای امروزی به اسم مدرن شدن وادای روشنفکری درآوردن(که البته این درواقع انحراف روشنفکریست)سعی میکنن همه جوره آزادانه رفتارکنن وغافل ازاینکه پایه های زندگیشون به همین راحتی سست میشه واون کسی که میگه بایداین چیزها(روابط زن ومرد نامحرم)
عادی بشه تاحساسیت کمتربشه کاملا مقرضانه این تحلیل رومیکنه ..
پاسخ سوال شماهم عزیزم اینه که
نامحرم حریم داره ومعمولا باید درحدضرورت وبااحترام ونجابت برخورد داشته باشن..وقتی دیگه روابط اینقدرصمیمی شد که همدیگروبه اسم صدازدن وکلمه (تو)به جای(شما)استفاده شد واقعا منتظرهراتفاقی باشیدوکسی روملامت نکنیدجزخودتون..
چراآرامشی که توتفریحات باهمجنس های خودمون داریم روباید باایجادگروههای مختلط بهم بزنیم..
حساسیت شمابجاست دخترم که اگه غیرازاین بودشمابیماربودی...
خداعاقبت هممون روبخیرکنه ان شاالله🤲
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
با سلام خدمت ادمین عزیز و همه اعضای گروه
عزیزان من نزدیک یک ماه هست برای محصول کفلمه دکتر احسانیان پول واریز کردم چونکه برای سه تا فرزند و خواهرم هم یکجا من پول واریز کردم هنوز سفارشها را ارسال نکرده اند میخواستم ببینم کسی هست که سفارش داده باشه و به دستش نرسیده باشه ؟؟
واینکه چقدر باید چشم انتظار باشیم برای ارسال؟؟!!!!
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔️⛔️افشاگری بسیارتلخ درباره مضرات قند سفید با الودگی بدن به مواد سرطان زا و…
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 نجمه یکی دوهفته گذشت احمد یه روز عصر زنگ در رو زدو وقتی ایفون رو جواب دادم
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃
نجمه
هر روز صبح میرفتم دادگاه و ظهر برمیگشتم، سحر اکثرا تو خونه تنها بود... وارد راهرو های دادگاه که میشدم دیگه بدبختی های خودمو یادم میرفت، انقدر که چشم خیس میدیدم، انقدر که صورت کبود میدیدم، انقدر که ناله و التماس میشنیدم... خیلی نا امید بودم، فکر نمیکردم بتونم طلاق بگیرم، انقدر که همه چیز به نفع آقایون بود... احمد به هیچ وجه راضی به طلاق نمیشد،خیلی هارو برای وساطت فرستاد و بار آخر هم کلی تهدیدم کرد...برای مهریه م تحت تعقیب بود و یه روز که اومده بود جلوی در خونه ما و ابرو ریزی میکرد، به پلیس زنگ زدم و دستبند به دست بردنش، دخترم تموم این صحنه هارو دید و چیزی نگفت.. وقتی افتاد بازداشتگاه، به خاطر از دست ندادن کارش مجبور شد ماشینش رو بفروشه، یکم ناراحت بودم از اینکه جایی رو نداره زندگی کنه، ولی فهمیدم یه واحد تو خونه های سازمانی کارخونه شون بهش دادن، خیلی تعجب کردم آخه به آدم مجرد خونه نمیدادن، که یه روز رحیم بهم گفت احمد خواهر زن یکی از همکاراشو که تازه طلاق گرفته، صیغه کرده و کارخونه بهشون خونه داده و اونجا زندگی میکنن، تعجب نکردم ازش بعید نبود، ناراحتم نشدم، یعنی اصلا مهم نبود برام... بالاخره ماشینش رو فروخت و مهریه م رو داد...احمد برای حضانت سحر اقدام کرده بود تا از مهریه م بگذرم اما تو جلسه اول دادگاه قاضی گفت تصمیم با خود بچه ست و دخترم منو انتخاب کرد...بالاخره با کلی دوندگی تونستم طلاقمو بگیرم،اون موقع نفقه ای که برای سحر پرداخت میکرد 45 هزار تومن بود که هیچ ارزشی نداشت و جداگونه هم به هیچ عنوان خرجی نمیکرد و معتقد بود اگه چیزی برای سحر بخرم همه میگن مادرش خریده... مهریه رو گذاشته بودم بانک و هر ماه از روی همون خیلی کم برمیداشتیم.. روزی که برای صیغه طلاق رفته بودیم محضر، تموم هزینه های محضر رو هم از من گرفت، برگه ها رو امضا کردیم و از محضر اومدیم بیرون، دم در صدام کرد و یه برگه تا شده، از جیبش درآورد و بازش کرد و جلوی چشمم گرفت، صیغه نامه بود... خنده م گرفت، فکر میکرد خبر ندارم و ناراحت میشم ولی نمیدونست براش خوشحال هم شدم، آروم لبخند زدمو گفتم خوشبخت بشین، دهنش باز مونده بود... از همونجا یه تاکسی گرفتمو رفتم پیش دخترم...
روزامون سخت میگذشت، هر دفعه یکی از وسیله های خونمون رو میفروختم، پول کرایه خونه هم زیاد بود، اما باهمه اینا حالمون خوب بود، دخترم دیگه استرس نداشت و همین کافی بودهر روز دنبال کار میگشتم اما یا محیطش بد بود یا حقوقی نمیدادن یا مدرک میخواستن
صاحب خونمون خیلی زن خوبی بود، اونم با پسرش زندگی میکرد و شوهرش اطراف تهران باغ داشت و معمولا خونه نمیومد.زمستون بود، سرما خورده بودم همیشه خودم میرفتم دنبال سحر تا از مدرسه بیارمش اما اون روز حالم خیلی بد بود و طیبه خانم صاحب خونمون رفت دنبالش و یه ربع بعد اومدو گفت سحرو پیدا نکرده، اصلا دیگه نمیفهمیدم چی میگه، چادر رنگیمو سرم کردم رفتم پایین، تو کوچه خلوت بود، سرم خیلی گیج میرفت، دلم آشوب بود، تموم فکرای بد تند تند میومدن تو سرم،یه لحظه یاد احمد افتادم، گفتم نکنه اون اومده دنبالش، ولی باز گفتم نه، تو این 5 ماه حتی یه بارم نیومده سحرو ببینه، نمیدونستم کجا برم، داشتم صلوات میفرستادم که دیدم سحر داره اروم آروم از آخر کوچه میاد، تو تموم عمرم انقدر خوشحال نشده بودم، دویدم بغلش کردم، طفلک تعجب کرده بود، هی میگفت مامان چی شده؟از خودم جداش کردمو گفتم طیبه خانم اومد دنبالت کجا بودی، گفت با دوستام از اون یکی خیابون اومدیم، من فکر کردم نمیای دنبالم، وگرنه منتظر میموندم دستشو گرفتم و رفتیم خونه
اون شب تا صبح بیدار موندم و گریه کردم، هیچکسو نداشتم، نمیدونستم باید چیکار کنم، بدون پول نمیشد، نمیخواستم سحر بفهمه بی پولی رو...اون شب خیلی با خدا حرف زدم، التماسش کردم یه راه جلوی پام بذاره، التماسش کردم نذاره شرمنده دخترم بشم
روز بعدش ساعت 6 بیدار شدم و برای سحر صبحونه درست کردم و بیدارش کردم که بره مدرسه، پول نداشتم که بهش بدم تا خوراکی بخره، اونم هیچی بهم نگفت... رسوندمش مدرسه، دلم کباب بود، زود برگشتم خونه و همه جا رو زیرو رو کردم، چندتا سکه پیدا کردم که کلش شد 200 تومن، خیلی خوشحال شدم، رفتم یه ساندیس و یه کیک خریدم و تا مدرسه دویدم و وقتی رسیدم نذاشتن خودشو ببینم و دادم به مستخدم مدرسه شون...دلم آروم شده بودرفتم خونه و دفترچه بانک رو برداشتم تا برم از بانک یکم پول بردارم، بانک شلوغ بود و نیم ساعت طول کشید تا نوبتم شد، چیزی زیادی نمونده بود تو حسابم، 200 تومن برداشتم چون آخر ماه بودو باید کرایه خونه رو هم میدادم
نزدیک خونه بودم که یه موتور با سرعت از بغلم رد شد و کیفمو زد، جیغ زدم، مردم دورم جمع شدن، یکی گفت شماره پلاکش رو برداشتم، یکی گفت دو نفر بودن، یکی ولی میزد تو صورتم میگفت حالت خوبه خانم؟حالم خوب نبود
#ادامه_دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕋خدا از خودش دفاع کرد🕋
این مردک در حضور مردم گفت:
خدا وجود ندارد.
اگر وجود دارد، همین الان بر من عذاب وارد کند...
حرف هایش تمام نشده بود، که عذاب الهی مانند صاعقه بر سرش فرود آمد.
لا إله إلا الله محمد رسول الله
➖➖➖
ان شاء الله اسرائیل هم بزودی به اسقاطیل تبدیل خواهد شد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#نکات_سلامتی 🍎
📚10 درمان ساده خانگی برای بهبود انواع سرفه، برمبنای طب سنتی
1⃣ تدابیر تسکین سرفه خشک
2⃣ تدابیر تسکین سرفه خلطدار
3⃣ درمانهای کلی
4⃣ پرهیزات در زمان سرفه
5⃣ آموزش حریره نشاسته برای تسکین گلودرد، سرفه خلط دار و گرفتگی صدا
سرفه از تظاهرات بالینی برخی از بیماریها از جمله سرماخوردگی، حساسیت و آلرژی، کرونا و … است سرفه گاهی خشک، و گاهی خلطدار است.
تسکین سرفه خشک
۱. بارهنگ
این دانههای ریز در آب جوش لعاب پس میدهند و در تسکین سرفه موثرند.
۲. تخم مرو یا تخم بالنگو (با هم فرق دارند)
دانههای این گیاهان نیز در آب، لعاب میدهد و به تسکین سرفه خشک کمک زیادی میکند.
۳. به دانه
دانه به، باید شیرین باشد، لعاب آن در کنترل سرفه مناسب است. بهتر است هر ساعت یک قاشق از این لعاب میل شود اما دانه جویده نشود
۴. چهار تخمه
ترکیبی از قدومه شیرازی، بارهنگ، سپستان و دانه به که مصرف دم کرده آن در آب جوش نیز موثر است که امروزه به به شکل پودر روتارین هم داروخانهها عرضه میشود.
نکته مهم: بخور آب داغ، جرعه جرعه نوشیدن مایعی گرم و یا دمنوش عناب هم بسیار کمک کننده است.
هشدار مهم
معمولاً اوایل بیماری سرفهها خشک هستند، بنابراین آویشن و پونه در سرفه خشک انتخاب درستی نیستند، در سرفه خشک موارد زیر موثرند: به دانه، نشاسته، عناب، ختمی، پنیرک، بنفشه ، همراه بخور بابونه و دمنوش بابونه موثر است (البته نه همه باهم!!!)
تسکین سرفه خلط دار
۵) شلغم
هم به شکل آبپز و هم در سوپ و آش کاربردی است.
جهت تسکین سرفه و نرم کردن سینه، مقداری شلغم را پس از شستن خرد کنید و در آب بجوشانید تا خوب بپزد و سپس به مرور میل کنید.
برای درمان سرفههای کرونایی به ویژه اگر سرفهها خلط دار یاشند هم میتوانید از دستور زیر استفاده کنید:
ابتدا ترب سیاه یا شلغم را شسته و داخل ترب سیاه (از قسمت اتصال برگها) را سوراخ کرده یک قاشق عسل بریزید.
و به صورت ایستاده داخل یک لیوان یا ظرف قرار دهید (کنار بخاری یا شوفاژ میتوانید قرار دهید).
بعد از ۲۴ ساعت آب رقیق داخل ترب سیاه یا شلغم را میل کنید.
) دمنوشها
دم نوش آویشن در سرفههای خلطدار بسیار کمککننده است.
دمنوش آویشن و عناب، دمنوش پونه، شربت زوفا، دمنوش بابونه نیز بسیار توصیه شده است.
دمنوش عناب و بنفشه در گرم مزاجان
دمنوش بابونه در سردمزاجان
جوشانده عناب و شیرین بیان در سردمزاجان و سرفههای خلطی (البته شیرین بیان برای افراد دارای فشارخون توصیه نمیشود).
درمانهای کلی
۷) نشاسته داغ پخته شده
نشاسته را که از قبل در کمی آب سرد حل کردهاید به شیر داغ یا آب جوش اضافه کنید، هم بزنید تا بپزد، این نشاسته داغ پخته شده در سرفه خشک و خلطدار مسکن خوبی است.
۸) عسل و لیموترش
یک ق.م. عسل در یک فنجان آب گرم، حل کنید، صبر کنید ولرم شود و قطرات لیموترش تازه را اضافه بفرمایید؛ در کنترل علایم سرماخوردگی از جمله گلودرد و سرفه بسیار موثر است.
۹) بابونه شیرازی
دم نوش بابونه شیرازی روزی ۲ تا ۳ بار در روز در کنترل علائم سرماخوردگی موثر است.
۱۰) پودر بادام و بارهنگ
دو ق. م. سر پر پودر بادام، یک ق. م. سر پر بارهنگ، یک ربع در آب جوش بماند با کمی نبات شیرین کنید و جرعه جرعه بنوشید.
پرهیزات در زمان سرفه
شورها مثل پنیر تبریز و خیار شور
تندها و فلفلیها
سرخ شدهها
ترشی و سرکه
ادویهها محرک
شیرینیهای غلیظ
آموزش حریره نشاسته برای گلو درد، گرفتگی صدا و تسکین سرفه خلط دار
مواد لازم
آب جوش: یک لیوان
نشاسته گل یا ذرت: یک قاشق مربا خوری
شکر: یک قاشق غذاخوری
بادام سابیده (پودر بادام): یک قاشق غذا خوری
طرز تهیه
ابتدا نشاسته را در مقدار کمی آب سرد (۲ قاشق غذا خوری آب سرد) بریزید و بهم بزنید تا حل شود (نشاسته اگر از ابتدا در آب گرم ریخته شود گلوله گلوله میشود. پس حتماً باید در آب سرد حل شود).
آب جوش را روی نشاسته حل شده بریزید و یک قاشق غذا خوری شکر و یک قاشق بادام آسیاب شده به این مواد اضافه کنید و با قاشق بهم بزنید. و تا گرم است نوش جان کنید. (شیرینی آن دلخواه است، اما برای گلو درد و سرفه بهتر است میزان شیرینی آن کم باشد).
توجه کنید نشاسته ذرت با آرد ذرت فرق می کند. نشاسته ذرت سفید رنگ است؛ اما آرد ذرت زرد رنگ است.
نکته مهم پایانی
در صورتی که سرفه شدید بوده و بعد از سه روز با وجود کاربست تدابیر فوق، از شدت آن کاسته نشود و بدتر شود، یا چند هفته ادامه داشته باشد، باید حتماً به پزشک مراجعه کنید. چون «بهرهگیری مداوم» از روشهای درمانی طبیعی فوق نیز جایز نمیباشد.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#درد_دل_اعضا ❤️🍃
احلام
بخش دوم ✅
عصری که رسیدم خونه
به مامانم موضوع رو گفتم
ولی نگفتم میخواد قایمکی عقدم کنه
گفتم میخواد بیاد خواستگاری
وای نمیدونید چه غوغای به پا کرد
وهمون شب با داییام تماس گرفت وایشون بلیط هواپیما برامون فرستادن ومنو خواهر ومادرم شبونه رفتیم اهواز شهرمون.
گوشی منو گرفتن ومنو از همچی منع کرده بودن شده بودم عروسک دست اینا ومثل معذرت میخوام سگ با من رفتار میکردن،به برادراش اجازه داده بود دست رو من بلند کنن،ومن همه رو تو اون دوران دشمن خودم دیدم نه خانوادهی کا عقل ندارن ولی دلسوز منن
خلاصه منم وانمود کردم که از این آقا دل کندم
واز اون ماجرا ۴ماه گذشت ما برگشتیم خونمون تهران خواهرم باید درس میخوند خودم کار داشتم
به محض رسیدن با تهران مامانم موبایلمو بهم داد
ومن اولین کار که کردم شارژکردن ودیدن اس ام اس های که تو این۴ماه خاموشی گوشیم برام اومده بود چک کردم
خلاصه ایشون نزدیک به ۷۴۲تا پیام داده بودن
وگفته بودن اومده دم منزلمون تهران با سریدار ساختمون درگیر شده بودن
مختصر کنم
قرار ما شد فردای اون شب. که من وسایلمو جمع کنم،شناسنامه و مدارک گواهی فوت بابام رو هم بردارم وساعت ۸صبح پایین ساختمون بیان دنبالم
ومنه احمق در اون زمان انگار کور وکر شده بودم
مامان وخواهرم رو بزرگترین دشمنم میدونستم
وایشون رو ناجی خودم
کسی که میخواد بهترینارو برام بسازه
کسی که میخواد حامیم باشه
وخدای همینم بود
حالا بریم سر داستان خودمون
ساعت ۸ با یه ساک وسیله وخرت وپرت
ومدارک لازم سوار ماشین شدیم
ویک راست رفتیم برای آزمایش خون
اون روز نرسیدیم به عقد
ووقتی مادرم از خواب بیدار میشه ومتوجهی نبود من میشه
پیش خودش میگه حتما کار بانکی داشته
تا ظهر میاد ووقتی میبینه من تا عصر نمیام
زنگ میزنه گوشیم میبینه خاموشه
اونجا میفهمه چه بلایی سرش اومده
خلاصه با خواهرم نصف شبی میرن کلانتری،واعلام مفقودی منو میکنن،صبح با پرینت مکالمات من شماره تماس ایشون رو پیدا میکنن و محل کارشو با کمک یه آقای که وکیل بودن پیدا کردن میرن محل کارش واونجا آدرس منزل مادرشون که داشتن با خانومشون دختراشون زندگی میکردن رو میدن
مادرم میره در خونهی پدرشون که پسرتون دختر منو گول زده بگید برگردونه دختر منو،اونجا تازه مادرم متوجه میشه زن داره وبچه
بعدازظهر مادرشون زنگ زدن که برید منزل این دختر خانومی که ورداشتی از خونشون بردیش،مادرش مریضه گناه داره بلای سرش میاد،ماهم دیگه برگشتم خونمون ولی هنوز عقد نکرده بودیم،چرا چون خانومشون فقط رضایت کتبی داده بودن باید میرفتن دادگاه واونجا هم اعلام میکردن،ولی خانومشون گفتن من فقط تو محضر اجازه ازدواج دوم بهت میدم به شرطی که طلاقم ندی وبچهها پیشم باشن،ما دروغ گفتیم که عقد کردیم،مادرم هم مجبور شد الکی زنگ زد به خانواده وگفت هول هولکی احلام عقد کرده،میخوام براش جهاز بگیرم ویه جشن کوچیک که برن سر خونه زندگیشون وبه هیچکس نگفتیم همسرم زن وبچه داره گفتیم مجرده وآتیشش تنده
یه خونه برا زنش ودختراش گرفت وبرای خودمون هم یه خونه نزدیک مامانم گرفت دیگه جهاز رو گرفتیم ودرحال چیدن بودیم،که هی میگفتم پس کی عقد میکنیم
میگفت دادگاه هنوز رای نداده
تا دادگاه هم رای نمیداد محضردارعقدمون نمیکرد
برای هر احضاریه که میرفت دم در خونهی اولش ۱ماه طول میکشید،تمام جهاز چیزا شده بود لباس گرفته بود سالن برای مراسم مامانم گرفته بود فامیل اومده بودن تهران خونمون،شده بود اواخر آبان که تولد دختر کوچیکش بود،تا اون موقعه فقط در گوش من میگفت از خودشو دوتا تولهی که پس انداخته خستم یا داره بابزرگه میجنگه یا داره به کوچیکه شیر میده،ولی اون سال تدارک یه جشن تولد خیلی بزرگ دید ورفت منزل پدرش که جشن اونجا بود گفتم یعنی من تنها بمونم،گفت تولد بچمه ۳ماهه که ازشون دورم دلم براشون یه ذره شده این حرفش رو اون موقع که احمق بودم وفقط خودمو رو میدیدم نمیفهمیدم،ولی حالا که فکر میکنم حرفش کاملا درست بود و کار منه بیشعور درست نبود،بگذریم اون شب رفت وفردا شب برگشت ومن گوشی رو چک کردم دزدم با زنش در حال رقص ولاو ترکوندن بود،واینا بگم همهی خانوادهاش از حضور من خبر داشتن وبا من مخالف بودن،همون شب که اینارو دیدم ترسیدم گفتم احلام دختر احمق تو تاحالا باهیچکس حتی دست ندادی حالا خودت انداختی اینجا بدون هیچ تضمینی،گفتم این زنشو وبچههاشو دوست داره،بلند شو گورتو از زندگیش گم کن بیرون تا دیر نشده،یه موضوعی هم یادم رفت بگم
اینکه مادرم باایشون به شدت بد بودن درحدی که قایمکی فحش میدادن به هم
#ادامه_دارد...
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#درد_دل_اعضا ❤️🍃 پرسش سلام دوستان دختری ۲۶ ساله هستم با پسری ۳۷ ساله آشنا شدم به صورت سنتی. من
پاسخ اعضا 🌙🌺
سلام برای خانمی که هفت ماهه نامزد کرده یا کلا برای همه ی خانمهایی ک توی نامزدی هستن،ببینید این اخلاقایی ک همسرتون در طول نامزدی دارن باعث میشه که بعدها ازش متنفر بشین الان داغین متوجه نیستین اما من تجربه کردم،اینکه هر حرفی رو ب خواهرش ب مادرش ب زن داداشش ب هرکی میگه اینکه ارزشی براتون قائل نیست اینکه تفریح نمیبره اینکه اصلا باهاش خوش نمیگذره و هزارتا از اینها وقتی رفتین زیر یک سقف مثل یک شیشه شکننده فقط منتظر یه تلنگرید ک بشکنید،اونوقته ک دیگه متنفر میشید و میگید ای کاش این اشتباه رو نمیکردم..
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام نمیدونم خانمها چرا انقد زود جبهه میگیرن فک کنم خودشون زن داداش هستن و دوس ندارن خواهرشوهر خونشون بیاد من پیام اون خانم ک ده روز خونه داداشش رفته رو نخوندم ولی از جواب خانمها تعجب کردم ینی ۳۶۵ روز سال آدم نمبتونه ده روزش رو خونه برادرش یا خواهرش یا پدرش بگذرونه؟انگار دیگه آخر الزمان شده مگه قراره هر وعده چلومرغ بدن هرچی خودشون میخورن یکم بیشتر بزارن مهمونشون بخوره با هم بازار برن فضا سبز برن پارک برن بگن بخندن،اگه زنی بخاطر دعوای دوتا بچه میخاد طلاق بگیره همین الان بگیره بهتره ینی چی واقعا از بعضی جوابها آدم حرص میخوره
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام عزیزانم وقت بخیر
در جواب دختر خانم 16 ساله که میخاد نماز بخونه و گفته باید مرجع تقلید انتخاب کنم؟؟...عزیزم بله مرجع تقلیدت رو میتونی آقای خامنه ای در نظر بگیری یعنی هر سوالی توی احکام نماز .غسل.روزه.وضو و چیزای دیگه برات پیش آمد به رساله ی مرجع مراجعه میکنی و جواب سوالت رو دریافت میکنی.یا میتونی توی گوگل سوالت رو بپرسی و نظر مرجع خودت رو بدونی.
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
در جواب خانم 37 ساله که فرمودن👇👇
من مدتیه تقریبا. یه سال شده وقتی پریود
میشم. بعد که تموم میشه دوسه روز اول پاکم دوباره لخته و خون ابه. عزیزم من در مورد دلیل لکه بینی تون نمیدونم ...اما در مورد نماز خواندن با این وضعیت باید عرض کنم شرایط حیض اینه که تا ده روز اگه خونریزی طول بکشه باید به حساب حیض بذاری و بعد از ده روز غسل حیض باید انجام دهی و روز یازدهم اگه لکه و خون دیدی جز استحاضه میشه که استحاضه سه نوع هست قلیله .متوسطه.کثیره...احکام مربوط به استحاضه رو از گوگل سرچ کن بیشتر متوجه میشی...توی هر سه حالت میتونی نماز بخونی اما شرایط برای هر کدام فرق میکنه...که در زیر براتون ارسال میکنم👇👇
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام..در جواب خانمی که دوتادندون جلوش شکسته بگین مشهددکترخلیل افشارنژادعالی هستن..
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام وخدا قوت به مدیر عزیز وممنون از زحماتتون انشاالله همه عزیزان حاجت روا شن وروزی بیاد که تمام مشکلات به حداقل خودش برسه
مخاطب صحبتم با دوست عزیزی هست که همسرش مجردی تفریح میره وبه خانوما توجه زیادی داره دوست عزیز تمام کارای همسرتون رو هم همسر من دارن منم دوتا بچه دارم همسر من ۴۲ ومن ۳۸ ساله هستم اوایل زندگی بهتر بود و به صورت مجردی کمتر مسافرت میرفت ولی الان با وجود دختر بزرگ بیشتر شده همسر من اگر با همکاری دوستی یا کسی رفت وآمد داشته باشیم اینقدر توجه نشون میده که طرف اگر خبری هم نباشه فکر میکنه خبری هست وخدا نکنه کسی از این خانوما مورد دار باشه فوری نخ رو میگیره تا الان با هر کسی رفت وآمد داشتم خیلی کم پیش اومده که باهاشون نریخته باشه رو هم مگه اینکه طرف واقعا پاک و وجدان دار باشه وتا الان چند بار خواستم طلاق بگیرم واقعا مستاصل هستم وراهی ندارم چون سن دخترم حساس هست
دوست عزیز نمیخوام ته دلتون رو خالی کنم ولی تو این مجردی بازیا یه خوشی هست که دل کندن ازش براشون سخت هست البته شامل همه آقایون وخانوما نیست ولی تو این دوره زمونه خیلی آدمای مورد دار دوره همی رو دارن همسر من جدیدا چند سال میشه آخر هفته ها با هر بهونه ای میرفت که متوجه شدم با زن شوهر دار رابطه داره وگرنه هر مرد عاقل وبالغی میگه باید آخر هفته باید در اختیار خانواده وزن وبچه باشیم خدا میدونه تا الان با وجود اینکه من وهمسرم فاصله سنیمون زیاد نیست ولی شاید ۱۰ نفر بهمون گفتن خیلی تفاوت سنیتون زیاد نشون میده وخیلیا هم فکر کردن من دخترشونم چون تو جوونی سختی زیاد کشیده بود ولی خدا میدونه هیچ وقت پام رو کج نزاشتم وبا هر کی هم رابطه داشته خیلی سطح پایین بوده وبی بندوباربودن اگر واقعا شرایطش رو دارین جدا شین و دندون لق رو هر چی زودتر باید کند انداخت دور انشاالله که مشکلاتتون در اسرع وقت حل شه
برای سلامتی وظهور آقا امام زمان وگره گشایی از مشکلاتتون صلوات🤲🤲🤲🌹🌹
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سید عزیز ما !
رحمت خدا بر آن شیر پاک و نان حلال که سبب شد تو اینگونه مایهی فخر و زینت مکتب امیر المؤمنين صلواتاللهعلیه باشی...
#شهید_سیدحسن_نصرالله 🥀
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
زندگینامه شهید صادق عدالت اکبری جوان نخبه مدافع حرم، دانشجوی کارشناسی تربیت بدنی و ورزشکار حرفه ای
#عاشقانه_با_شهدا ❤️🍃
ادامه زندگینامه شهید صادق عدالت اکبری💜🍃
همکارش وارد می شود و می گوید: «امروز صادق هزینه عملی را که خرج دستش کرده بودیم را در پاکتی آورده و گفته که این پول را به بیت المال برگردانید، چون من نمی خواهم مدیون بیت المال باشم.» زندگی مشترک صادق محدثه سادات صفوی متولد 1369 و فوق لیسانس تاریخ تمدن است، در 3 خرداد 1391 زندگی خود با صادق را شروع کرد. زمانی که صادق در مورد ازدواج با مادرشان صحبت می کند، تنها یک شرط می گذارد و عنوان می کند که باید همسرم "سیده" باشد. آشنایی ما هم از طریق واسطه صورت گرفت. در آن روزها من درگیر کنکور ارشد بودم و تمایل زیادی به ازدواج نداشتم. به همین دلیل خانواده ام هم اجازه نمی دادند که خواستگار به منزل بیاید. یک هفته قبل از خواستگاری مادر صادق، من به جدم حضرت زهرا(س) متوسل شدم. نماز استغاثه به حضرت را خوانده و زندگی و ادامه تحصیلم را به ایشان سپردم. مادر من و زن عموی صادق، فرهنگی بودند. زن عموی شان برایش خواهری می کند و واسطه ازدواج ما شدند. وقتی مادرم شرایط صادق را مطرح کردند، موافقت کردم که به خواستگاری بیایند. اول اردیبهشت ماه سال 1391بود. در جلسه اول خواستگاری صادق، سئوال خاصی نپرسیدند، ولی من سئوالات زیادی پرسیدم. در مقابل، صادق جواب های عجیبی می دادند؛ مثلا من از ایشان پرسیدم که وقتی عصبانی می شوید، چه عکس العملی دارید که گفتند خوشبختانه یا متأسفانه من عصبی نمی شوم اگر هم عصبی شوم، عکس العمل خاصی ندارم و محیط را ترک می کنم و با صلوات خودم را آرام می کنم. باور این مسئله در آن لحظه برایم سخت بود. بعد از عقد من خود کاملاً به این موضوع واقف شدم که صادق به هیچ وجه عصبی نمی شود؛ تجربه زندگی با ایشان نشان داد که همچون نامشان در گفتارشان صادق هستند. گفت: «من سپاهی هستم و این شغل مأموریت ها و خطرات خودش را دارد. گفت اگر قبول داری جواب مثبت بده.» در جلسه دوم صادق پرسیدند «آخرین کتاب که مطالعه کردید، چه بوده؟» و من هم گفتم: «کتاب "دا"» ما سر این کتاب بحث کردیم و اختلاف نظر داشتیم. یک لحظه من یه شک افتادم و و این دلهره به سراغم آمد که من می توانم با چنین فردی زندگی کنم؟! اما به یاد آن توسلم افتادم و با خود گفتم این همسر را برای من حضرت فاطمه(س) انتخاب کرده است. در همان جلسه ایشان آرزوی شهادت را مطرح کردند. به من گفتند: «دوستان زیادی دارم که به خاطر زندگی شان از کارشان گذشتند؛ خیلی ها هم هستند که به خاطر کارشان از زندگی شان گذشته اند و ولی من این کار را نمی توانم انجام دهم اگر این مسائل را قبول دارید به من جواب مثبت دهید.» و گفت: «دوست دارم مثل همسر شهید تجلایی برای من در لحظه عقد از خداوند شهادت بخواهی.» شهادت صحبت همیشگی ما بود از جلسه اول خواستگاری تا لحظه آخری که با هم بودیم در مورد شهادتش و تنها ماندن من حرف بود. مهریه من یک حج بود که تصمیم گرفتیم نرویم تا نابودی آل سعود بعد 14 سکه بهار آزادی به نیت 14 معصوم. در نهایت سومین روز از خرداد ماه سال1391 هم زمان با آزاد سازی خرمشهر عقد کردیم، در اولین روز ماه رجب که صادق روزه بود، هرچه اصرار کردیم حاضر نشد حلقه بخرد، انگشتر عقیق را سفارش داد برایش از مشهد آوردند و شد حلقه ازدواج مان. که دلیل اصرار بر سادات بودن همسرش را بعدا برایم گفت که: «می خواستم داماد حضرت زهرا(س) باشم. » در 21 مرداد ماه 1392 بعد از 14 ماه زندگی مان را در زیر یک سقف آغاز کردیم. سر سفره عقد چند باری در گوشم گفت که آرزویم یادت نرود، دعا کن شهید بشوم و برایم سخت بود که این دعا را بکنم. هر چند خودم را قانع کرده بودم که شهادت بهترین نوع ترک دنیاست و تا خدا نخواهد هیچ اتفاقی نمی افتد، ولی باز هم ته دلم آشوب می شد. فردای روز عقد که پنج شنبه بود رفتیم گلزار شهدای تبریز. آنجا با خودم کلنجار می رفتم که برایش بخواهم یا نه؟ بعد با خودم گفتم: «الان که بین این مزارها راه می روم اگر شهیدی هم اسم صادق دیدم مصرانه برایش شهادت بخواهم.» دقیقاً در همین فکر بودم که روبه رویم شهیدی هم اسم صادق دیدم. نشستم و فاتحه ای خواندم و گریه کردم. وقتی صادق آمد جریان را برایش گفتم و خوشحال شد. بله همان شهید هم نام صادق باعث شد برایش دعای شهادت بکنم. صادق علاقه زیادی به رشته تحصیلی من نداشت، اما بعد از ازدواج خیلی تشویق کرد تا ادامه تحصیل دهم، خیلی علاقه داشت من پیشرفت کنم، با اینکه فوق لیسانس را در شهر دیگری قبول شده بودم، اما اصرار کرد که حتماً بروم و نگذارم درسم نیمه تمام باقی بماند. اهل خرید کادوهای بی مناسبت و سورپرایز کردن بود. حتی یک بار من سالگرد عقدمان را فراموش کرده بودم، اما صادق همیشه حواسش به مناسبت ها بود. سال گذشته هم یک روز مانده به تولدش اتفاقی یادم افتاد و جشن تولد هول هولکی برایش گرفتم.
#ادامه_دارد...
#احکام_دین ☀️🍃
تحصیل مردان در رشته زنان و زایمان 🌸🍃
پرسش :آیا تحصیل و تدریس در رشته مامایى، و مسائل مربوط به زنان و زایمان (با توجّه به اینکه معمولاً همراه با نظر و لمس موضع مخصوص مىباشد) براى مردان جایز است؟
پاسخ :
در صورتى که دانشجوى دختر به اندازه کافى در این رشته وجود نداشته باشد، یا احتمال قابل ملاحظهاى داده شود که در آینده براى حفظ جان زنان مسلمان مورد نیاز باشد، جایز است.
تحصیل مردان در رشته زنان و زایمان🌸🍃
پرسش :چنانچه مستحضرید پس از انقلاب شکوهمند اسلامى ملّت ایران، بر اساس ضوابط شرع مقدّس مقرر گردید براى رشته تخصّصى زنان و زایمان در کشور از بانوان پذیرش گردد. ولى به علت مشکلات خاص بانوان متخصص، متأسّفانه بهرهگیرى از تخصّص آنان در نقاط محروم و دورافتاده کشور امکانپذیر نیست. بدین علّت شاهد عوارض مرگ و میر مادران، باقیماندن بچّههاى یتیم و فروپاشى خانوادهها در اقصى نقاط کشور هستیم. با توجه به این مطلب، لطفاً بفرمایید : الف) آیا مىتوان به تربیت نیروهاى مرد براى رشته تخصّصى زنان و زایمان پرداخت تا پس از فارغالتحصیلى آنان را به مناطق محروم و دورافتاده اعزام کرد، تا از این پس شاهد کاهش عوارض مرگ و میر مادران در سراسر کشور اسلامى ایرانباشیم؟ ب) آیا اعزام بانوان متخصص به سراسر کشور خصوصاً مناطق محروم دور افتاده با وجود تعهّد دولتى تکلیف شرعى مىباشد؟ ج) اگر تکلیف شرعى است آیا بانوان متخصص زنان و زایمان مىتوانند با وجود تعهد دولتى از رفتن به مناطق اعزامى به دلیل مشکلات خانوادگى خوددارى نمایند؟
پاسخ :
در صورتى که زنان متخصص مانعى از رفتن به آن مناطق نداشته باشند، باید این وظیفه را قبول کنند و به کمک همنوعان خود بشتابند و اگر واقعاً خطرات و ضررهاى قابل توجّهى براى آنها دارد، مسأله جنبه ضرورت پیدا مىکند و مردان مىتوانند به مقدار لازم براى حل مشکلات زنان باردار در آن مناطق آموزش ببینند و اقدام کنند.
زایمان و کورتاژ توسط دانشجویان پسر 🌸🍃
پرسش :دانشجویان پسر ودختر در بیمارستانها و مراکز پزشکى، جهت آموزش مبادرت به انجام زایمان، کورتاژ و مانند آن مى کنند، چه حکمى دارد؟
پاسخ :
تنها در صورتى جایز است که این آموزش براى غیر همجنس ضرورتى داشته باشد، یعنى بدون آن، تعلیمات کافى براى نجات جان بیماران از خطر یا بیمارى میسّر نشود.
نگاه به عورت به منظور آموزش پزشکی🌸🍃
پرسش :آموزش واحدهاى زنان و زایمان براى دانشجویان پزشکى و پرستارى الزامى است. آیا این الزام نگاه به عورت زن را جهت آموزش تجویز مىکند؟
پاسخ :
تنها در صورت ضرورت چنین آموزشى جایز است.
مشاهده چگونگى زایمان جهت آموزش پزشکان🌸🍃
پرسش :آیا مشاهده چگونگى زایمان جهت آموزش پزشکان مجاز است؟ با توجّه به اینکه ممکن است با آموزش زایمان در آینده انسان یا انسانهایى از مرگ حتمى نجات یابند، این امر براى مردان چه حکمى دارد؟
پاسخ :
در فرض مسأله به عنوان ضرورت مانعى ندارد. البته در صورتی که آموزش با مشاهده فیلم کامل گردد، مقدّم بر مشاهده مستقیم است.
حضور مرد در بخش زایمان با وجود زنان متخصص🌸🍃
پرسش :درکارهاى مربوط به زایمان، دانشجویان زن (اعمّ از پزشکى و مامایى) به اندازه کافى تربیت شدهاند. آیا لزومى براى حضور مردان در بخشهاى زایمان که موجب نظر یا تماس با بدن زن مىشود، وجود دارد؟
پاسخ :
در صورت وجود زنان لایق، حضور مردان در این موارد جایز نیست.
حکم شرعی سزارین🌸🍃
پرسش : برخى از خانمهاى حامله، که مىتوانند به وضع طبیعى زایمان کنند، اصرار دارند سزارین شوند تا درد کمترى تحمّل کنند. حکم شرع در این زمینه چیست؟
پاسخ :
اگر این کار جنبه عقلایى داشته باشد اشکالى ندارد.
توصیه پزشک به سزارین به خاطر درآمد زایی🌸🍃
پرسش : آیا درآمد زا بودن سزارین، مجوّز توصیه پزشک به بیماران جهت زایمان غیر طبیعى هست؟
پاسخ :
جایز نیست.
❌❌مهم حتما بخونید لطفا❌❌❌
سلام خدمت دوستان عزیز و اعضای بزرگوار کانال
ایام به کام
دوستان گلم به دلیل حجم بالای پاسخ اعضا و محدودیت در ارسال روزانه یه تصمیمی گرفتیم 👇
پاسخ هایی که شما به سوالات میدین ممکنه چند روز طول بکشه که در کانال ارسال بشه چون باید به جز پاسخ اعضا مطالب دیگه ای هم در کانال بزاریم
و به این خاطر که اعضای محترممون زودتر به پاسخشون برسن
تصمیم گرفتیم یه کانال دیگه اختصاص بدیم به این قضیه
یعنی اونجا فقط مختص پاسخ اعضا باشه
پاسخ هایی که توی کانال اصلیمون جا نداریم بزاریم رو اونجا قرار میدیم
یعنی یه بخشیش در همین کانال و تعدادی دیگه ش در کانال دیگه ای قرار میگیره
فقط دقت کنید عزیزان هردو کانال رو چک کنید حتما ❌❌❌👆👆چون در هر دوکانال پاسخها تکراری نیستند
ممنون میشم همگی اون کانال هم عضو باشید برای دسترسی بهتر به پاسخها✅✅✅👇👇👇👇
در ضمن اینجا مخزن میشه برای دسترسی بهتر به مطالبی که میخواید بعدا پیداشون کنید😍✅
https://eitaa.com/joinchat/3518169438Cd5294f4139
عضو بشید همگی🙏👆
کانال خصوصیه دوستان و مختص اعضای خودمونه🌸
#ارادتمند🙏🌸
#حبیبه
#داستان_یک_اشتباه ❌
شش ماهی از زایمان ناموفقم گذشته بود ولی نمیدونستم چرا انقدر حالت تهوع دارم
همسرم مدام بغلم میکرد و میگفت حتما خبراییه عشقم
همیشه م بهم روحیه میداد و میگفت تو دوباره مادر میشی
بهترین مادر دنیا هم میشی
بعدشم چشمکی بهم میزد و میگفت تو جواب دعاهای مادرمی
اما انگار خبری نبود چند بار ازمایش داده بودم منفی بود یه روز رفتم دستشویی که یه دفه مثل چند دفه ی قبل که سقط داشتم همون حالتا برام پیش اومد با وحشت همسرمو صدا کردم تا بیاد کمکم کنه. رنگ به رخسار نداشتم با کمک همسرم سرپا ایستادم
بوی خیلی بدی توی دستشویی پیچیده بود جوری که نمیشد نفس کشید وقتی چیزی رو که سقط شده بود دیدیم شاخ دراوردیم . من غش کردم ولی صدای همسرم رو میشنیدم که سریع زنگ زد به پلیس...👇🏻🔞
https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf
کانال مخصوص #متاهلین میباشد❌❌❌
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹 امروز؛ صفحه صد و چهل و پنج قرآن کریم
سوره مبارکه الأنعام
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
Quran-page-145.mp3
1.97M
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹 صفحه صد و چهل و پنج قرآن کریم، سوره مبارکه الأنعام
با صدای آقای شهریار پرهیزگار بشنوید.
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید
#دعا_درمانی 🌱
#بازگشت و #حاضر_شدن_عشق
💫دعای مجرب جهت بازگشتن و حاضر شدن غائب در مخازن آورده اند که هر گاه کسی سوره مبارکه حمد را وارونه به نام غائب و مادرش بخواند بدون شک باز خواهد گشت هم چنین جهت حاضر شدن غائب این نام را ( یامالینوش ) بر سفال آب ندیده به نام کسی که غائب باشد بنویسد حتماحاضر خواهد شد
ایضا برای مراجعت غائب با آب ریحان در کاغذی ( فیضعطکص ) بنویسد و در جای تاریکی دفن کند و باید که در وقت نوشتن نام غائب را بر زبان آورد.
📚 «چشمه رستگاری ص 186 و 187»
🌿🌺🌿
🌹🍃#مطیع_شدن_زن🍃🌹
❤️👈هرڪس با ایمان این آیـہ را بر نان با نیت خالص و توجـہ بـہ خدا و معنے آن بنویسد و بـہ خورد زن دهد
❤️آن زن مطیع او شود و ذلولے و رام گردد اگر چـہ سرڪش و نا فرمان باشد .
✨ آیـہ ۱۴۲ سورہ انعام ✨
✨ومِنَ الأَنْعَامِ حَمُولَةً وَفَرْشًا كُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ ✨
📚 خواص آیات قرآن ڪریم ص ۶۰
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ #تقویم_روز ✺≽ ⊱━━━⊱
🗓 #دوشنبه ۹ مهر | میزان ۱۴۰۳
🗓 ۲۶ ربیع الاول ۱۴۴۶
🗓 30 سپتامبر 2024
🌹 #امروز متعلق است به:
🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام
🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیهما السّلام
📆 روزشمار:
▪️8 روز تا ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام
▪️12 روز تا ولادت امام حسن عسکری علیه السلام
▪️14 روز تا وفات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
▪️38 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
▪️46 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز)
❇️ #ذکر روز #دوشنبه ۱۰۰ مرتبه: یا قاضیَ الحاجات "ای برآورنده #حاجت ها"
❇️ این #ذکر که مختص روز #دوشنبه میباشد خواندنش موجب افزایش مال میشود ذکر روز دوشنبه به نام امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام میباشد روایت شده است #زیارت آن دو بزرگوار در این روز خوانده شود #ثواب بسیار بالایی دارد.
❇️ #ذکر (یا #لطیف) ۱۲۹ مرتبه بعد از نماز صبح موجب #یافتن_مال_کثیر میشود.
📚 #تعبیر_خواب شب #سه_شنبه : طبق آیه ی ۲۷ سوره #نحل میباشد.
✅ برای #حجامت و #خون دادن روز مناسبی است.
✅ برای #اصلاح #سر و #صورت روز مناسبی است.
✅ برای گرفتن #ناخن روز مناسبی است.
✅ برای #زایمان روز مناسبی است.
⛔️ برای #ازدواج و #خواستگاری روز مناسبی نیست.
✅ برای #برش و #دوخت #لباس روز مناسبی است.
✅ امشب برای #مباشرت خوب است.
⛔️ برای #مسافرت رفتن روز مناسبی نیست.
🔰 زمان #استخاره :از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر.
🔹امروز روز خوبی است.
🔹امروز برای شروع کارها روز مناسبی است.
🔹دید وبازدید با دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔹کسی که در این روز بیمار شود زود بهبود یابد.
🔹کسی که امروز گم شود زود پیدا میشود.
🔹قرض دادن و قرض گرفتن خوب است.
🔹کشاورزی و باغبانی وآبیاری و خرید و فروش محصولات زراعی خوب است.
🔹خرید و فروش و تجارت،انجام شود.سودمند خواهد بود.
🔹میانجیگیری برای اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔹کسی که در این روز متولد شود دارای خرد بالایی میشود.
🔹رسیدگی به ایتام ونیازمندان و بیچارگان خوب است.
🔹صدقه دادن بسیار پسندیده است.
🔹رَک اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز در « سینه » است.
🔹باید مراقب بود که امروز به آن آسیبی نرسد.
🔹مسیر رجال الغیب، جنوب میباشد.بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانی که حاجتی دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یاری بطلبید.چون کسی در نزد شروع در شغلی و سفری روی خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت):بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رِجالُ الغَیبِ. اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیَّتُهاَ الاَرواحُ المُقَدَّسَةِ. اَغیثُونی بِغَوثِهِ و اُنظُروُا اِلَیَّ بِنَظرَةٍ یا رُقَبا یا نُقَبا یا نُجَبا یا اَبدالَ یا اَوتادَ یا غَوث َیا قُطُب و به هر زبانی که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد.
☜ #اوقات_شرعی_به_افق_تهران
☜ #اذان صبح 04:35 اذان ظهر 11:54
☜ #اذان مغرب 18:07 طلوع آفتاب 05:59
☜ #غروب آفتاب 17:49 نیمه شب 23:13
🌸 #ختمی_مجرب_جهت_افزایش_رزق_و_روزی
🌸 مولف کتاب ختوم و اذکار می گوید : اگر می خواهی به ثروتی دست یابی که قابل جمع کردن نباشی از روز جمعه تا 41 روز و هر روزی 41 مرتبه این ذکر را تکرار کن «یا مُفَّتِحُ فَتِّحْ یامُفَرِّجُ فَرِّجْ یا مُسَبِّبُ سَبِّبْ یامُیَسِّرُ یَسِّرْ یا مُسِّهِلُ سِّهلْ یا مُتِّمِمُ تَمِّمْ وَحَسْبُنَااللهُ وَنِعْمَ الْوَکیلُ » این ذکر را باید با حضور قلب و دوری از گناهان به جای آورد و نباید فاصله ای در بین ایام ختم صورت گیرد
🗓 #ذات_الکرسی مخصوص روز #دوشنبه است.
⏰ ذات الکرسی عمود ۱۴:۳۶
🤲 دعا خواندن در زمان ذات الکرسی #مستجاب میشود.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
ما سختتر از این روزها را به چشم خود دیدهایم...
سال۶۰ خرمشهر در اشغال ارتش بعثی بود.
و آبادان در محاصره.
هواپیماهای صدام روزانه چند استان را بمباران میکردند.
در تهران اما:
۳۰خرداد بنیصدر، اولین رییسجمهور ایران عزل شد.
۶تیر آیتالله خامنهای ترور شد.
۷تیر دفتر مرکزی حزب منفجر و رییسقوه قضا و ۷۲ وزیر، نماینده و ارکان حکومتی توسط منافقین ترور شدند.
۸شهریور، رییسجمهور، نخستوزیر، رییسشهربانی ترور شدند.
۱۴شهریور دادستان کل انقلاب ترور شد.
۷ مهرماه، فرماندهان عالیرتبه سپاه و ارتش در سقوط هواپیما شهید شدند.
تابستان۶۰ بخش مهمی از ارکان کشور هدف ترور قرار گرفت. و این یعنی یک فروپاشی امنیتی در یک کشور تازه انقلاب شده...
اما یک ماه بعد ایران جان تازهای گرفت...
حصر آبادان شکسته شد...
و ۶ ماه بعد در خرداد ماه ۱۳۶۱ خرمشهر نیز آزاد شد...
و ایران ماند...
خدایِ سال۶۰ همان خدایِ سال۱۴۰۳ است...
✍موگویی
#حزب_الله_زنده_است
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#حرف_اعضا 💜🍃
دختری از دیار کریمان
سلام و صدسلام تازگیا نیستم، میدونین چرا؟! چون مدارس باز شده وقت ندارم، خستم، دلتنگم، و... 😔
از پیام دوستان متوجه شدم، عزیزی سالی یه بار میره خونه داداشش ده روز میمونه، و الان دعوا شده و... باید بگم واقعآ دم زنداداشتون گرم که ده روز شمارو تحمل میکنه والا زنداداشی من دارم عید تا عید خودش مارو دعوت میده اونم فقط بخاطری که طلاها و لباس هاشو بکنه تو چشم ما اما جوری پذیرایی و رفتار میکنه که خودم به شخصه با گلوی پر بغض برمیگردم خونه، بااینکه هروقت اومدن خونمون بهترین پذیرایی رو کردم اصلأ تو ذاتم بی احترامی به میهمان نیست اما یک ذره چشمش رو نمیگیره و شرمنده نمیشه که بخواد احترام بزاره، حالا شمام هرچی بوده و نبوده با داداشت صحبت کن که زنش رو برگردونه، بینشون بگیر، مطمئنم زنداداشت آدم خوبی بوده که ده روز شمارو پذیرایی کرده وگرنه کاری میکرد که بری پشت سرتم نگاه نکنی دقیقا مثل من الان 2 ساله رنگ خونه ی داداشم ندیدم، منکه واگذار کردم به خدا، یه روزی میرسه که عروس و داماد های خودشون هم رفتاری مثل خودشون باهاشون میکنن، چونکه خدای ما وعده داده که به هردست بدی به همون دست بگیری، بله دوستان این بود حکایت دنیای نامرد و آدمای نامردتر از خودش
یه صحبت خودمونی بگم؟ دوست عزیزم آخه ده روز؟!؟! زیاد نیست؟!؟! زن وشوهرم نیاز به خلوت و آرامش دارن عزیز جان، وقتی مرد نتونه به نیازش برسه عصبی و پرخاشگر میشه، زنم همینجور، روح و روان آدم بهم میریزه وقتی نه خلوت باشه، نه آسایش، مثلآ مهمون خونه نباشی میتونیم با یه آبدوغ خیار هم سروته نهارمون هم بیاریم یا شام گوجه خیار بخوریم اما مهمون که باشه همه جوره آدم تحت فشاره ولو خواهر برادر خودمون باشه، آدم موذبه، ده روز بشور بساب بپز، به نظر من حتی طرف خرجشم باخودش بیاره ارزش آرامش آدمو نداره، اول آرامش، آسایش بعد پول عزیزان
در مورد داستان سیاوش ،از تمام وجودم گریه کردم و فاتحه خوندم ،ولی زندگی جریان دارد و شما خواهر عزیزم با شیرینی و شادی مابقی زندگی تون رو بازسازی کنید
اما اون خانمی که صددرجه تغییر روش و منش دادی و از یه دخترخانمی که از صراط مغضوبین و اعتیادمثبت۱۸،به سمت قرآن و در اصل مورد رحمت الهی قرار گرفتید،اصلا و ابدا در مورد گناهان قبل با هیچ خواستگاری صحبت نکنید،و گذشته ها گذشته و من خودم روانشناسی خوندم ،و اونا خودشون تحقیق کنم و شاید از شما بخوبی یاد شد،چون عواقب بیان گذشته برای یه دخترخانم،طلاق بی چون و چرا و سرکوفت و شماتت در پی خواهد داشت ،و روایت داریم از گناهان خود پیش بندگان اعتراف نکنید اگر که توبه کرده اید و به خداوند بازگشتید
و اون خانم که تربیت معلم قبول شدن و پرستاری دوست دارن،دختر خوب من خودم سالها بیمارستان بودم ،و بسیار زندگی سختی گذراندم و بیمارستان سرشار از انرژی منفی و بیماری هاست و در صورتی که مدرسه شوق و ذوق و رشد و سازندگی ،و اگر از قانون انرژی ها بخونید ،هرگز پرستاری رو انتخاب نمیکنید ،ما خانوادتن بیمارستانی هستیم ،از تابستان و عید و بهار و شب در جمع خانواده بودن خبری نیست،و اگر حامی داری که میتونه شما رو حمایت کنه ،و شما هم فکر ازدواج و شیردهی و شب زنده داری بکنید و اگر میتونید بچه تون رو هر شیفت به پرستار یا دلسوز و حامی انتقال بدین ،بسم الله بفرمایید بیمارستانی بشید
در مورد اگزما و خشکی پوست که ناشی از سودا و صفرای بدن هس،بجای استفاده از کرم های پوستی برید با طب سنتی حرارت بدن و کبدتون پایین بیارین و از گلیسیرین و آبلیمو مخلوط کنید و به پوست بزنید و از صابون گلنار جوان ،بجای مایع دستشویی و صابون حمام استفاده کنید
من به آرزوهایم قول رسیدن دادم💚
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
♨️ سردار «سرتیپ پاسدار عباس نیلفروشان» که بود؟
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#درد_دل_اعضا ❤️🍃 پرسش سلام دوستان دختری ۲۶ ساله هستم با پسری ۳۷ ساله آشنا شدم به صورت سنتی. من
پاسخ اعضا 🌙🌸
سلام در مورد اون خانمی که فرموده بودن شما شبیه مردی هستی که روسری سرت میکنی وقت نمیکنن که به خودشون برسن خواهر گلم شوهرتون خیلی حق داره که اینجوری بگه توی جامعهای که الان ما هستیم میبینیم که خیلی از خانمها صورتشون آرایش کرده و مرتب و خیلی به خودشون میرسن و همسرتون حق دارند که از شما بخوان که شما زیبا و جذاب باشین برای ایشون و این واقعاً وظیفه یک خانم خونه داره و اولین راهکار اینه که شما خودتون صبح زود از خواب بیدار بشین زمانی که بچهها هنوز خوابند به کارای خونتون برسین و میتونین بچههاتون رو سرگرم کنین اگه آرایشگاه نزدیکه برین و سریع برگردین و اینکه وقتی میدونین الان که شوهرتون میخواد برسه به منزل شما یک خوراکی جلوی بچههاتون بذارین تا سرشون گرم بشه و شما برین و سریع آرایش کنین داخل اتاق و آرایش کنید یک رژ لب هم میتونه یک تغییر زیبا باشه برای شمایی که آرایش نمیکنید اصلاً و برای موهای زائد هم من پیشنهادم اینه که یا از لوازم آرایشیها موم بخرین و خیلی ساده اپیلاسیون کنید یا اگه وسعتون میرسه برای خودتون یک اپیلیدی تهیه کنید و مدهای دست و پا را با اون بزنید و اون هم از ریشه موها رو میکشه و نکته آخر اینکه هیچ وقت فراموش نکنید خونه به هم ریخته هیچ مشکلی به وجود نمیاره و شوهر شما را دلسرد نمیکنه از زندگی ولی اینکه شما شوهرتون را راضی نتونی نگه داری و اینکه مرتب و زیبا و جذاب نباشی برای همسرت میتونه باعث دلسردی همسرت بشه انشالله که بتونی تغییر کنی و جذابترین زن برای همسرت باشی😍
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
سلام ب همگی انشالله همگی حاجتروا🙏خواهری ک گفته بودشوهرم گف شبیه مردی ک روسری پوشیده..خواهرم شوهرت اینجوری بت میگه دوستت داره ک دوست داره ک بخودت برسی نمیخاد خیانت بکنه خواهر من تو ی برگه واسه خودت برنامه ریزی داشته باش مطمعنا اگه برنامه ریزی داشته باشی وقت اضافه هم میاری همش ک زندگی ب بشور بساب نگهداری بچه ها نیس ی ۵دق فرصت نداری خودت اصلاح کن ماهم زیاد نمیریم آرایشگاه اما خودم اصلاح میکنم کم کم یاد میگیری ابروهات رو با موچین بگیر ی آرایش هم کن حالا اگه تونستی موهات رو رنگ کن یا اگه موهات مشکیه ی حالتی بش بده لباست مرتب اتو زده ی عطری بزن بخودت اوایل خیلی سخته اما دیگه عادت میکنی میگی نمیشه نمیتونم وقت ندارم یبار انجام بده بخاطر دل شوهرت.اگه خدایی نکرده شوهرت بت خیانت بکنه بعد میگی ای وای چرا اینجوری خاست نکردم و چراهای دیگه.بعضی از مردها وختی زنشون بخودشون نمیرسه راحت خیانت میکنه اما خدا رو شکر کن ک شوهرت بت گفته ک بخودت برس .امیدوارم موفق باشی بیایی تو کانال بگی 🙏.
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
اون خانمی که گفته برا سوسک دارو برسودا بهترین برا سوسک کشی خودم استفاده به چند نفر هم پیشنهاد دادم خیلی دعام کردن کاملا از بین بردشون (برسودا)
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
سلام
برای عزیزی که پلاکت خون شون پایینه،با وعده های غذایی تون یک بشقاب جوانه شبدر میل کنید خیلی موثره
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
سلام به همه بندگان خوب خدا
روح همه اموات با وارث وبدون وارث به جز اموات ظالم شاد وقرین رحمت الهی
🔷همیشه برام سوال هست که چرا افراد ظالم اینقدر هم حق به جانب هستن که اصلا قبول ندارند رفتار وکردارشون ظالمانه هست😳
🔷تو روستامون در همسایگی خونه پدری همسایه ای داشتیم که شوهرش فوت شده بود چند دختر وپسر بی سرپرست داشت دختر آخری خدا رحمتش کنه دوساله بود که پدرش فوت شده بود
خلاصه تو خونه بدون پدر با فقر ونداری بزرگ شد بسیار دختر با آبرویی بود ازدواج کرد خدا بیامرز شوهرش مرد خوبی بود ولی خانواده شوهرش خصوصا مادرشوهرش بسیار ظالم بود القصه این زوج یه پسر دوساله داشتن تازه داشت اوضاعشون خوب میشد که شوهره تصادف کرد وفوت شد😭
🔷بدبختی های دختر همسایه ما از همون موقع شروع شد خانواده شوهر بدون اینکه جهازش بدن از خونه با یه بچه صغیر بیرونش کردن😭
🔷باهزار مکافات وکمک مادر دختر وکمیته امداد یک خونه نیمه تو یه جای پرت برای دختر همسایه وپسرکوچولوش ساختن حالا بماند که چطور زندگی توتنهایی با یه بجه یتیم میگذرون
🔷سالها پیش طفلک دختره آتیش گرفت و سوخت وبعد چندروز بستری تو بیمارستان رفت پیش خدا وشوهرش 😭الهی همنشین اولیاء الله باشه
🔷اما من برام خیلی سوال هست که همین مادر شوهر با دوتا عروس دیگه که حتی از نظر قیافه هم خیلی پایین تر از عروس قبلی هستن اینقدر خوبه که انگار بهترین مادرشوهر دنیاست
🔷نمی دونم شانس دختر همسایه فلک زده ما بود یا تقدیر الله علم ولی این من خوب متوجه شدم که به همان اندازه که بعضی انسانها ظالمرهستن به همان اندازه هم مغرور وحق به جانب
🔷من که تا عمر داشته باشم برای دختر همسایه مظلوم فاتحه میدم ولی نمی دونم چرا این ظالما سالم هستن خیلی وقتا با روح دختر همسایه دردل میکنم چون خودم هم گرفتار یه شوهر ظالم شدم
🔷همانطوری که میگن خدا از رگ گردن به آدم نزدبکتر هست فاصله حق وباطل هم یه تار موهست
🔷خیلی هامون از نظر خودمون ظالم نیستیم ولی اگه با رفتار وکردارمون حال روحی شخصی را بدکردیم اشکش دارآوردیم یقین بدونیم که داریم ظلم میکنیم
برای شادی روح زهرا دختر همسایه ما وشفای همه مریضا یه صلوات بفرستید
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 نجمه هر روز صبح میرفتم دادگاه و ظهر برمیگشتم، سحر اکثرا تو خونه تنها بود.
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃
نجمه
خوب نبودم ، همه دارو ندارم تو کیفم بود، پولم، مدارکم.. بالاخره به خودم اومدم ،شماره پلاک رو از یکی از آقایون گرفتمو رفتم کلانتري نزدیکمون، خیلی خودمو کنترل میکردم که اشکم در نیاد...برای سرباز دم در توضیح دادمو اونم بهم گفت که کدوم اتاق باید برم،گوشیمو تحویل دادم و رفتم تو ( همون موقع که گوشیو خطمو فروختم، با یه مقدر از پولش یه گوشی 1100 دست دوم و یه خط اعتباری خریدم) در اتاقو زدمو رفتم تو، یه آقایی پشت میز نشسته بود و داشت چیزی مینوشت، بدون اینکه نگام کنه گفت بفرمایید ، صدام بغض داشت، گفتم کیفمو زدن، خودکارشو گذاشت رو میزو سرشو آورد بالا، اخم داشت، گفتم من باید چیکار کنم، گفت دیدینش؟ مشخصاتشو دارین؟ شماره پلاکش رو برداشتین؟!رفتم جلوتر و کاغذ تو دستمو گذاشتم رو میزش، یه نگاه به شماره پلاک کرد و یه نگا به من، فهمید حالم خوب نیست، یه کاغذ جلوم گذاشت و گفت اسم و شماره تماس تون رو بذارید، ما پیگیری میکنیم...
هرچی که خواستو نوشتم و دست از پا دراز تر برگشتم خونه... دلم پر بود، خیلی از خدا گله داشتم اما نمیدونستم این روزای تلخ شروع یه زندگی آرومه... چند روز بعد از کلانتری زنگ زدن و گفتن دزدو پیدا کردن، انقدر ذوق زده بودم که نفهمیدم به جای کفش دمپایی پوشیدم، رسیدم کلانتری، بازم گوشیمو تحویل دادم و رفتم تو همون اتاق، در زدمو و سلام کردم، داشت با تلفن حرف میزد دستشو آورد بالا و به صندلی های کنار میزش اشاره کرد... روی صندلی نشستم.. تلفنش که تموم شد گفت ببخشید خیلی طول کشید، گفتم خواهش میکنم، پیداشون کردین؟ گفت بله، و بلند شد و از کمد کنار میزش کیفم رو درآورد، چشمام چراغونی شد، بلند شد و رفتن طرفشو کیفمو گرفتم، گفت همینجا بازش کنید، دوباره رو صندلی نشستم و کیفم رو باز کردم و داخلش رو چک کردم، چند بار نگاه کردم ولی نبود، متوجه حالم شد و پرسید چیزی شده، گفتم 200 هزار تومن پول توش بود که نیست، گفت مدرکی دارین؟
از تو کیفم فیش برداشت بانک رو درآوردم و دادم بهش، گفت چند لحظه صبر کنید و از اتاق رفت بیرون... وقتی برگشت یه بسته دو هزار تومنی دستش بود که گذاشت رو میز، گفتم، این پولای من نیست، گفت اونارو خرج کردن، اینارو داشتن، پولارو برداشتم، خیلی خوشحال بودم، کلی تشکر کردم، خواستم از در برم بیرون که فامیلیمو صدا کرد، برگشتم،میخواست یه چیزی بگه یکم من من کرد و گفت به سلامت، اون موقع اصلا تو حال خودم نبودم که بخوام تعجب کنم، دوباره خداحافظی کردمو رفتم خونه..
طیبه خانم تو یه خیاطی برام کار پیدا کرده بود هم محیطش زنونه بود هم حقوقش خوب بود..اون روزا من خوشحال ترین آدم بودم
طرفای ظهر بود داشتیم با سحر تکرار سریال جواهری در قصر رو نگاه میکردیم، که زنگ رو زدن، چادرمو سرم کردم و رفتیم پایین، رحیم پشت در بود،خیلی تعجب کردم آخه خیلی وقت بود ندیده بودمش، تعارفش کردم بیاد تو ولی نیومد فقط گفت قسط کمیته امداد عقب افتاده، بهم زنگ زدن، رحیم ضامنم شده بود تا از کمیته امداد 500 هزار تومن وام بگیرم... خیلی خجالت کشیدم، گفتم ببخشید تازه کار پیدا کردم زود همه رو پرداخت میکنم، گفت میخوام ضمانتمو پس بگیرم، با تعجب نگاش کردم، اشکام پشت پلکام منتظر بوددید حالمودید جیزی نگفت، دلش سوخت، میدونستم حرفای خودش نیست، کار نرگس بودبدون هیچ حرفی فقط خداحافظی کرد و رفت
برگشتم بالا، حالم خیلی بد، چرا نرگس انقدر از من بدش میومد، من مگه چیکارش کرده بودم
سعی کردم آروم باشم، هدف اونا این بود یه کاری کنن زندگی من خراب شه و بگن دیدین نتونست، ولی نمیخواستم بذارم همچین اتفاقی بیفته
یادم نمیاد برای چی اما دو سه روز تعطیلی بود،تصمیم گرفتیم بریم روستا،هم از خیاطی مرخصی گرفتم و هم از مدرسه سحر و با اتوبوس راه افتادیم
صبح زود رسیدیم اونجا، به کسی خبر نداده بودم، راننده اتوبوس مارو کنار تاکسی خطی های روستامون پیاده کردنیم ساعت بعد رسیدیم سر کوچه مون، قلبم تند تند میزدطاقت حرفای تلخ خانم جونو نداشتم، ولی دلم واسه دیدنشون پر پر میزددر حیاط باز بود، درو باز کردم و بلند گفتم آقاجون، خانوم جون
نسرین اومد رو ایوون، سحر دستمو ول کرد و رفت طرف خالش، عاشق همه دیگه بودن.خانوم جون اومد بیرون، سحرو بغل کرد و جواب سلام منو داد، همه رفتیم تو، آقا جون نبود. عصر همون روز نرگس و رحیم و دخترشونم اومدن، نمیدونستم قراره بیان وگرنه من نمیومدم، اصلا دلم نمیخواست باهاشون چشم تو چشم بشم اما راهی نبودبا نسرین شامو آماده کردیم، سحر یه تیشرت و شلوار صورتی پوشیده بود، تازه خریده بودم براش و خیلی دوسشون داشت، چند تا گیره صورتی هم داشت که زده بود جلوی موهاش، و کلی ذوق داشت براشون و هر چند دقیقه میرفت جلوی آینه و مرتبشون میکردسر سفره شام بحث رسید به احمد، نمیخواستم بشنوم اما چاره ای نبود، نرگس گفت حیف شد مرد خوبی بود،
#ادامه_دارد...
از لبنان برای غزه نوشتند:
ای غزه!
ما به تو وفادار بودیم؟
گرانبهاترین داراییمان را، پدرمان را، عزیزمان را، سیدمان را پیشکش کردیم.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#عاشقانه_با_شهدا ❤️🍃 ادامه زندگینامه شهید صادق عدالت اکبری💜🍃 همکارش وارد می شود و می گوید: «امرو
#عاشقانه_با_شهدا ❤️🍃
زندگینامه شهید صادق عدالت اکبری
ادامه✅
. یکی از بهترین اخلاق های صادق این بود که هیچگاه نه نمی گفت، مثلاً وقتی با تمام وجود خسته از سر کار به منزل می آمد، حتما هر روز من را بیرون می برد، ما برنامه هفتگی و ماهانه
داشتیم و به همه جا می رفیتم. از لاله پارک و بازار گرفته تا گلزار شهدا! هر چند حضور در برخی از این مکان ها برای شان سخت بود، اما به خاطر من می پذیرفتند و اصلاً نه نمی گفتند! عشق شهدایی صادق صادق کلاً عاشق شهدا بود با اینکه آنها را ندیده بود و ارتباطی نداشت، اما توفیق این را داشت که بعد از آمدن پیکرهای تفحص شده شهدا به شهرمان در قسمت ایثارگران سپاه فعالیت کند و استخوان های پاک و مطهر این شهدا را با همکاری دوستانش در پارچه ها بپیچند و به خانواده ها تحویل دهند؛ تا اینکه به زمانی رسیدیم که پیکر شهدای مدافع حرم به وطن آمدند که در این زمان هم جنازه ها را از فرودگاه ها تحویل می گرفت و کفن و دفن آنها را خودشان انجام می دادند. در بین شهدای دفاع مقدس به شهید تجلایی و هم چنین به طیف شهدای غواص علاقه عجیبی داشتند، وقتی ماجرای شهادت آنها را می شنید بسیار تحت تأثیر قرار می گرفت. از بین شهدای مدافع حرم نیز به آقای محمودرضا بیضایی که اولین شهید تبریزی بود، علاقه داشت. در آن زمان وقتی خبر شهادت ایشان را شنید بسیار جا خورد و من گفتم: «شما که آن قدر آرزوی شهادت دارید با این حال الان شما نمی دانم که باید تبریک بگویم یا تسلیت؟» که گفتند: «من از شهادت ایشان ناراحت نیستم از ماندن خودم ناراحتم که به آن مرحله نرسیدم.» با شهید حاج عباس عبداللهی که در اواخر شهید شدند ارتباط داشتند و به ایشان علاقه بسیار زیادی داشتند و دائما از تکیه کلام های شان استفاده می کردند. در این اواخر نیز با خانواده شهید حامد جوانی ارتباط زیادی برقرار کرده بود، حتی زمانی که شهید جوانی در بیمارستان تهران بستری بود و از ناحیه هر دو چشم و هر دو دست مصدوم و مجروح بود به ملاقاتش رفته بود؛ الان در کنار مزار شهید جوانی صندلی تعبیه شده است که آن صندلی را صادق از انبار اسقاطی سپاه گرفته بود و جوشکاری و بقیه کارهایش را نیز خودش انجام داده بود؛ با این نیت که پدر مادر شهیدان مدافعان حرم در کنار مزار فرزندانشان راحت باشند و خسته نشوند. در روز پدر امسال از سوریه با پدر شهید جوانی تماس گرفته بود و روز پدر را تبریک گفته بود، وقتی آقای جوانی از اوپرسیده بود «از کجا تماس گرفته ای؟» گفته بود: «من از کنار پسرتان حامد با شما تماس می گیرم.» یعنی احساس می کرد که با حامد دوش به دوش ایستاده است؛ صادق خودش شهادتش را احساس کرده بود، آقای جوانی از او پرسیده بود که چه زمانی باز می گردید گفته بود: «دو گروه هستیم که یک گروه برگشته اند و گروهی در حال بازگشتند.» اشاره ای نکرد که خودش هم بر می گردد. آرزوی شهادت همسر برای صادق زمانی که صادق به مأموریت می رفتند من برای شان نامه ای می نوشتم و در بین لباس یا قسمتی از چمدانش می گذاشتم که ببیند. سال گذشته وقتی ایشان برای بار اول به کربلا رفتند من دو تا نامه نوشتم که یکی برای خودشان بود که گفتم در بین الحرمین روبه حرم حضرت ابولفضل(ع) ایستاده و این نامه را از طرف من بخوانید و دیگری را بعد از اربعین در حرم امام حسین(ع) بیانداز و نخوان! با اینکه مطمئن بودم نمی خواند، اما نمی دانم چرا آن دفعه نامه را خوانده بود. من در نامه شهادت صادق را از آقا خواسته و نوشته بودم: «آقا جان تو را به جان خواهرت زینب(س) قسم می دهم که تمام مسلمانان مشتاق را به نهایت سعادت، ارج و قرب واسطه شوی در نزد حق تعالی. صادق، پاره تنم در مسیر تو قدم گذاشته و به تو می سپارمش! آقا جان آرزوی شهادت در سر دارد من نیز عاشق شهادتم، اما آتشم به اندازه عشق و علاقه صادق تند نیست آرزویی همچون برادرزاده شیرین زبانت قاسم را دارد و شهادت شیرین تر از عسل است برایش.» صادق که این نامه را خوانده بود وقتی به خانه برگشت خوشحال بود و گفت: «باور نداشتم که اینگونه از ته دل برایم بخواهی تا شهید شوم. » من در اوایل نمی توانستم این دعا را بگویم و برایم سخت بود، اما می دیدم که در این دنیا عذاب می کشد، بعدها متوجه شدم که من خودخواه شده ام و صادق را فقط برای خودم می خواهم، اما از سال گذشته به این فکر افتادم که بهتر است کمی هم صادق را برای خودش بخواهم. فردی نبود که در قبال انجام کاری توقع قدردانی و سپاس داشته باشد. من هم یاد گرفته بودم به جای تشکر به صادق می گفتم الهی شهید بشی و همنشین سیدالشهدا(ع). ایشان هم می گفت: «دعات قبول. ولی آخه من خود خدا رو می خوام.» خصوصیات صادق صادق یک سپاهی همه فن حریف بود. با وجود سن کمش در هر رسته و حیطه ای تخصص داشت. روحیه صادق همچون نظامی ها نبود. علاقه زیادی به گل و گیاه داشت؛
#ادامه_دارد...
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
#پرسش_اعضا 🌻🍃
سلام
شوهرم خدا رو شکر خلقیات خوب خیلی زیاد داره و مذهبیه، اما خیلی دقیق و زود رنج و احترام و اطاعت خیلی می خواد، میگه زن نباید جلوی شوهرش خودش رو نشون بده و باید همیشه خودش رو پایینتر از مرد بدونه.
از خیلی از رفتارها و حرف هام و لحنم ناراحت می شه زود، که شاید اگه مرد دیگه ای بود ناراحت نمی شد اصلاً. خیلی احترام می خواد ازم. می خواد همیشه هر چی میگه بگم باشه چشم. بحث نکنم. اگه چیزی رو با یه کم لحن بد بگم ناراحت می شه و عصبی و قهر ...، وقتی ناراحتم میگه حق نداری بی محلی کنی. اصلاً حق ندارم خودم رو براش بگیرم.
وقتی ازم انتقاد می کنه و نمیپذیرم و باهاش بحث میکنم بهم میگه بچهای. نمی خوای رشد کنی، وقتی جوابش رو میدم میگه چرا داری بهم می پری، حق نداری بهم بپری. در صورتی که من فقط یه کم تند جواب دادم.
۹۵ درصد قهرها مون مقصر منم و همیشه من میرم سمتش. خیلی خسته شدم از این وضع، ۲ ساله ازدواج کردیم ...، به نظرم خب حق با اونه. زن باید از شوهرش اطاعت کنه و همیشه بهش احترام بذاره و ...، اما من قصد بی احترامی ندارم ولی بعضی اوقات از دستم در میره. چیز بدی هم نمی گم ...
بعضی اوقات از روی ترسه که چیزی نمی گم. میگم هیچی نگم که باز دعوا نشه، چه کار کنم که همیشه لحنم خوب باشه و زن مطیعی باشم و کارهام بی احترامی تلقی نشه؟
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
باسلام وخسته نباشید خدمت دوستان همگروه
من پسری دارم که سه سالشه ومتاسفانه بیماری،اگزما(حساسیت پوستی)داره،وکف پاش ترک داره،متخصص بردم پماد ترکیبی دادن،خوب میشه ولی تا دارو رو قطع میکنم دوباره ترک پا برمیگرده
اگه از دوستان کسی تجربه ای داره ممنون میشم راهنمایی کنند
چنانی هستم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام تورو دکتراورلوژی براناباوری شوهرم سنش چهل و شش یک پسربیست از ازدواج اول داره ومن که سنم بالاس حالا ضعیفه وتحرک اسپرمش دو درصد تورو دکترخوبی تهران یاشهریارمعرفی کنیددامن هرکه نداره سبزبشه خداخیرتون بده منم نتیجه بگیرم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلاموعرضادبواحترامخستهنباشیدحبیبهخانمخواهشمیکنمبانفسگرمتاکهراهکاریسراغداریقسمتمیدمبحقامامزماندریغنکن،یهمشکلیدارمطیاینمدتطولانیکهتویگروهمهرچینگاهمیکنمشایدکسیمشکلمنوداشتهباشهکهبتونمازطریقدوستانراهحلیپیداکنمندیدم،سهتاخواهریممجردسنسهتامونممتاسفانهبالاستدوتاخواهرمکهازمنبزرگترناصلنازمنخوششوننمیادتوییکخونهزندگیمیکنیمخیلیسختهمخصوصادرخصوصازدواجسختباازدواجمنمخالفنبخدانمیدونمچکارکنمدیگهخستهشدمنمیزارنازدواجمنسربگیرهخدانکنهکسیازمنخواستگاریکنهدیگهشبوروزندارنکلنباهامقهرمیکننهرروزخونمونجروبحثوجنگودعواستتاموقعیکهبهمبخورهخیلیمورداروقبلازاینکهبمنچیزیبگنازطرفخودشونردکردنبااینکهدختریماهلنمازاولوقتقرانونمازشبدیگهدرموندهشدمخیلیچلهمیگیرمدعاونذررونیازمیکنمدوسالبدونوقفهشایدمبیشترنمازجعفرتیاربهنیتازدواجخوندممیسرنشدظاهروقیافهخوبیدارمازنظردیگراناحترامخاصیدارمندیدههمهبهملطفدارنخداروشکرولینمیدونمچراازدواجمجورنمیشهبعضیوقتافکرمیکنمتقدیرمگرهخوردهبهصلاحواجازهخواهرامتاجاییکهدستشونبرسهدرحقمظلممیکنندرغیابمنبجامتصمیممیگیرنحتیموردیداشتمکهچیزیبهعقدموننموندهبودباتلفنانقدازبدیمنگفتنکهاوناقاازمنمتنفرشدهبودجدیدنیهنفرمازمخواستگاریکردگفتاقاسراغیهدخترباایمانمثشمامنمباتوکلبهخداراضیشدمبازمخواهرامدرحقمکارشکنیکردنیهماهیبودروزگارموسیاهکردنباجروبحثاشونقرارشداوناقامرخصیبگیرهیکیدوروزدیگهبیادبازممثلهمیشهبامخالفتایبیجاشونجلواونمگرفتننزاشتنبیادخیلیکارمگیرهقسمتونمیدمبحقخدابحقپیامبرانخدابحقچهاردهمعصومیهراهکارجلوپامبزاریدکهبتونمازاینبرهاننجاتپیداکنماگهشمارهتلفنیکیازعلماروداریددریغنکنیدیهعمرتوقنوتنمازشبدعاتونمیکنم😭😭😭😭
#ایدی_ادمین 👇🌻
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺🔺🔺🔴آشنایی با پیشگیری و علت دررفتگی ناف
♻️ چه رفتارهایی بدن را در برابر آسیب بیجاشدگی ناف مصون میدارد؟
❓حرکت کش و قوس پس از بیدار شدن از خواب مفید است یا مضر
⁉️ و چه رفتارهایی باعث افزایش احتمال خطر #دررفتگی_ناف میگردد
📌 توضیحات پزشک و متخصص طب سنتی، دکتر عزیزخانی را بشنوی
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌻🍃 سلام شوهرم خدا رو شکر خلقیات خوب خیلی زیاد داره و مذهبیه، اما خیلی دقیق و زود رنج
پاسخ اعضا 🌙🌺
سلام وقت همگی بخیر خانمی سوال پرسیده بودن در مورد وام بانک مسکن خواستم بگم اصلا ارزش نداره مبلغ وام ۸۰۰میلیون تومنه که شما باید۲۲۰تومن اوراق بخریدحداقل ۳۰ تومن هم هزینه سند رهنی هست میمونه ۵۵۰تومن با قسط ماهیانه ۱۶،۱۷ میلیون و بابت ۵۵۰ تومن شما باید یک میلیارد و هشتصد بازپرداخت کنید،پیگیر مسکن ملی باشید ان شاالله اون براتون جور بشه
🌹🌹🌹
در جواب خانمی که دندونهای جلوی پسرشون شکسته عکس بگیرید ان شاالله ریششون آسیب ندیده باشه یکی از دندونهای پسر منم همینجوری شکست بردم دندانپزشک ترمیمی زیبایی خیلی طبیعی با کامپوزیت ترمیمش کرد اصلا معلوم نیست موادش چند نوع بود من قیمت متوسطش رو گفتم استفاده کرد الان ۳ ساله مشکلی نداره فقط گفت باید مواظبش باشه باهاش چیزی گاز نزنه
🌹🌹🌹🌹
در مورد خواهری که گفتن شوهرشون میگه به خودت نمیرسی و این حرفها شما میگی عصرها بچه ها رو نگه میداره همون موقع آرایشگاه برو به خودت اهمیت بده برای رفع موهای صورتت نخ رو به شصت پات بزن و جلو آینه اصلاح کن،اگه نمیتونی چندبار تمرین کنی یاد میگیری ابروهات هم زمانی که آرایشگاه میری یه کم که درمیاد اضافه ها رو تمیز کن نزار بلند بشن که بلد نیستی بری تو خط ابروت،کمون ابروت باید حفظ بشه ،ابروهات رو گاهی یه کم رنگی بزن که از حالت یکنواختی دربیاد اگه کسی رو داری بچه ها رو نگه داره بزار پیشش و با شوهرت باشید، بیرون برید و لذت ببرید یا بزارید خانه بازی جایی یه کم از دو نفره بودنتون لذت ببرید
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام درجواب خانمی که دندان بچه اش شکسته اصلا نگران نباش با پول همه چی درست میشه ببر دندان پزشک خودشون میفهمن چی کار کنن بچه منم همین طور شد دکتر نمیرانیان شیراز براش درست کرد چندین سال اصلا هم معلوم نمیشه 🌺
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام وقت بخیر دندان پزشک تیزی دندان شکسته رو تراش میده وروکش میکنه دندان مثل اولش میشه بفرمایید نگران نباشن
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام و عرض ادب
خدمت برادری که فرزند دو سال دارن و همسرشون جدا زندگی میکنن و الان ابراز پشیمونی کردن و میخوان برگردن : به نظر من یه فرصت دیگه بده شاید واقعا متنبه شده باشه ولی دو نکته رو مدنظر داشته باش
۱- محبت بکن ولی تا وقتی خودش رو ثابت نکرده دلبستش نشو
۲_مراقب باش نقشه ای تو سرش نباشه .مثلا نخواد ظاهری محبت کنه وبا چرب زبونی یه چیزی رو از چنگت در بیاره و بعد بزاره بره خیلی حواست باشه دارایی یا حق و حقوقی رو بهش نبخشی.
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
درجواب دختر خانمی که گفتن میخوان نماز بخونن مرجع تقلید میخواهد یا نه باید بگم که اره یه مرجع پیدا کن و نظر اون مرجع رو نسبت به ارکان نماز بخون و اجرا کن
در مسائل دینی دیگر هم به کارت می اید
مثلا می تونی حضرت ایت الله خامنه ای رو انتخاب کنی چون اسون میگیرن زیاد سخت گیر نیستن
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈 شاه دارویی( بنام عسل و عسلاب) برای درمان تمام بیماری های سرد
- عسل ناشتا
۲- برای بخشی ازسردمزجان عسل با یک ذره دارچین
البته برای خشک مزاجان زیاددارچین با عسل خوب نیست بلکه با قدرلیموترش مخلوط شود
«پروفسور خیراندیش پدر طب سنتی ایران
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽