#احکام_دین☀️🍃 خرید و فروش عین نجس 🌸🍃 پرسش :خرید و فروش چیزهایی که ذاتاً نجس است چه حکمی دارد؟ پاسخ :خرید و فروش عین نجس یعنى چیزهایى که ذاتاً نجس است بنابر احتیاط واجب ( مانند بول و غایط و خون) بنابراین، خرید و فروش کودهاى نجس اشکال دارد، ولى استفاده از آنها بى مانع است، امّا خرید و فروش خون در عصر و زمان ما که براى نجات مجروحین و بیماران مورد استفاده قرار مى گیرد جایز است و همچنین خرید و فروش سگ شکارى و نگهبان. خرید و فروش سگ🌸🍃 پرسش :خرید و فروش سگ چه حکمی دارد؟ پاسخ :خرید و فروش سگ اگر به قصد استفاده مشروع و عقلایی مثل نگهبانی و شکار باشد اشکالی ندارد ولی خرید و فروش و نگهداری سگهای زینتی و امثال آن جایز نیست. خرید و فروش اعضاى بدن🌸🍃 پرسش :خرید و فروش اعضاى بدن چه جکمی دارد؟ پاسخ :خرید و فروش اعضاى بدن مانند کلیه و امثال آن باطل است؛ ولى احتیاط مستحب آن است که اگر پولى مى‏خواهند بگیرند در مقابل اجازه برداشتن عضو از بدن شخص دهنده بوده باشد، نه در مقابل خود عضو و اصل این کار در صورتى جایز است که براى دهنده تولید خطر نکند خرید و فروش شیء متنجّس که تطهیر آن ممکن است🌸🍃 پرسش :معامله اجناسی مانند مانند میوه و پارچه و فرش که نجس شده باشند چه حکمی دارد؟ پاسخ :فروختن متنجّس، یعنى چیز پاکى که نجس شده و آب کشیدن آن ممکن است، مانند میوه و پارچه و فرش اشکال ندارد، ولى اگر مشترى بخواهد آن را براى خوردن یا کارهاى دیگرى که پاک بودن در آن شرط است مصرف کند باید به او بگوید. خرید و فروش شیء متنجّس که تطهیر آن ممکن نیست🌸🍃 پرسش :معامله اجناسی مانند روغن نجس شده چه حکمی دارد؟ پاسخ :هرگاه چیز پاکى مانند روغن که آب کشیدن آن ممکن نیست نجس شود اگر مصرف آن فقط خوردن است فروختن آن باطل و حرام است، ولى اگر مصرفى دارد که شرط آن پاک بودن نیست معامله آن صحیح است (مانند نفت نجس). فروش مواد غذایى و دارویى وارداتی از کشور غیر اسلامى 🌸🍃 پرسش :فروش مواد غذایى و دارویى که از کشور های غیر اسلامى وارد می شود چه حکمی دارد؟ پاسخ :موادّ غذایى و دارویى و امثال آن، که از کشورهاى غیر اسلامى مى‏آورند اگر نجس بودن آنها قطعى نباشد معامله آنها اشکالى ندارد، مثل این‏که احتمال دهیم شیر و پنیر و روغن را به وسیله دستگاه مى‏گیرند. خرید و فروش گوشت هایى وارداتی از ممالک غیر اسلامى🌸🍃 پرسش :خرید و فروش گوشتهایى که از ممالک غیر اسلامى آورده می شود چه حکمی دارد؟ پاسخ :خرید و فروش گوشتهایى که از ممالک غیر اسلامى ‏مى ‏آورند یا از دست کافر گرفته مى‏شود باطل است، ولى اگر بداند که آنها از حیوانى است که مطابق دستور شرع یا با نظارت مسلمان ذبح شده اشکال ندارد. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

#نکات_سلامتی 🍎 🔸معجون قند خون 🔺ترکیب گیاهانی : بوقناق ، آلوئه ورا ، کاسنی ، دارچین ، سیر ، سنبل الطیب ، شنبلیله ، گزنه ، برگ زیتون ، برگ گردو و … خواص : 🔶خواص ضد قند خون 🔶کاهش کلسترول نامناسب خون 🔶درمان گرفتگی شریان های خونی 🔶کنترل قند خون 🔶کنترل فشار خون 🔶ضد درد حاصل از قند خون 🔶ضد تب ترکیب دیگری مثل عرقهای( بوقناق ، شنبلیله ، مریم گلی ، گزنه ، کلپوره و پونه ) را میتوان مخلوط و بعدناهارو شام و صبحانه نصف استکان تا یک لیوان میل شود و حتما چندروزیکبار تست قندخون اجرا شود 🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊 🌻طب سنتی و انواع روغن‌ها🌻 🧈روغن زرد گاوی یا روغن شیر: گرم و تر و پاکسازی کننده بدن، اما به دلیل چربی اشباع باید کمتر مصرف بشه بخصوص در افراد کم تحرک. 📍برای سرخ کردن مناسب نیستند‌. 🐮روغن دنبه یا شحم یا پیه: غلیظ، و دیر هضم، ایجادکننده تپش قلب و اضطراب، ضعیف کننده هاضمه است‌. 👈🏻به خصوص در سرد مزاجان بسیار خطرناکه و چه بسا باعث مرگ ناگهانی بشه. 🍶روغن ارده کنجد: گرم و تر و چاق کننده ، خصوصا برای افراد کم وزن،تحمل حرارتی تا حدود ۲۴۰ درجه و قابل استفاده در مصرف عادی غذایی. ❗️البته توجه کنید چون کنجد، از نظر طب ایرانی، ماده غلیظی تولید می کند، پس نباید مصرف آن در افراد کم تحرک یا سنین میانسالی به بعد و در بیماری های ناشی از غلظت مانند کبد‌چرب، زیاده روی شود. 🍾روغن زیتون: مزاج گرم و خشک ، مناسب برای همه ی افراد با هر شرایط و بیماری، تحمل حرارت تا حدود ۱۶۰ درجه پس در غذاهای آبدار و خورشت ها و تفت دادن با حرارت ملایم قابل استفاده می باشد. ✅روغن توصیه شده در طب سنتی و طب رایج با کمترین ضرر. #روغن_مناسب 🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴 🔴 خلط پشت حلق ♻️ خلطی که در گلو پدید می‏آید، ناشی از رطوبت زیاد معده است به این شکل که حرارت بر آن تصرف می‏کند، در نتیجه تبخیر می‏شود و به سمت بالا حرکت می‏کند. به حلق که می‏رسد، در معرض هوا یا آب سرد قرار می‏گیرد، منعقد می‏شود و تبدیل می‏شود به همان #خلط_پشت_حلق ✅ برای رفع این مشکل، باید رطوبت زیاد معده را رفع کرد. 🔸 رفع #رطوبت_معده: 🔹 #بادکش معده روزی یک بار، به این شکل که بر روی کل شکم، بغیر از ناف، بادکش قرار داده، به مدت 15 الی 20 دقیقه می‏گذارید بماند و بعد برمی‏دارید. 🔹 #روغنمالی شکم با یکی از روغن‏های سیاهدانه، بادام تلخ و یا هر روغن گرم دیگر. 🔹 خوردن یک پر نمک، یا یک قاشق عسل، یا یک قاشق ارده با عسل یا شیره انگور یا خرما بعد از وعده غذایی 🔹 ترکیب نوره و حنا به نسبت مساوی در آب به طوریکه حالت خمیری بگیرد و گذاشتن آن بر روی ناحیه معده (۵ دقیقه) ‼️ برای درمان کامل و دقیق به طبیب حاذق مجرب مراجعه شود.

🎥 شیر و کیک سمی برای دانش آموزان! ✅ در این ویدیو دکتر اکبری ( متخصص طب سنتی درشهریار کرج )در مورد اینکه به دلیل وجود مواد نگهدارنده سرطان زا و نیترات در کیک های صنعتی و مصرف آن به همراه شیر سرد به هیچ عنوان توصیه نمی شود صحبت می کنند. این پست رو با عزیزانتون به اشتراک بذارین ❤️ ‌ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 مهری یه روز که داشتم میرفتم سر باغ پیش ابراهیم ... یه زن رو دیدم که پیش ابراهیم بود...داشت کار میکرد.... اینقدر که بچه بودم ، اهمیتی ندادم به چیزایی که شاید نقطه ضعف تمام زن هاست... مدت کمی گذشته بود که.... َهووی مادر ابراهیم اومد سراغم....بهم گفت: بیچاره حواست به شوهرت هست؟ چرا نمیپرسی اون زن کیه پیش شوهرم ... چیزایی که میگفت، حالمو خراب میکرد ... میگفت اون زن .... اون زن....با شوهر من در ارتباطه.... خدایا انگار مرده بودم....من توی این شهر غریب ....بی کَس و کار ، تنها ، چیکار میکردم ...اونم با این بچه .... ولی طاقت موندن نداشتم ... هووی مادر ابراهیم کمکم کرد که برگردم ... وقتی رسیدم ...انگار رو به موت بودم.... راهمو کج کردم خونه آقام.... وقتی رسیدم ....زدم زیر گریه.... تعریف کردم برای آقام، آقام پا به پای من اشک ریخت... میخواستم برم خونه خودم...خونه ای که قبل از رفتن به آبادان توش زندگی میکردم..... ما تو خونه داییم مستاجر بودیم به خودم که نمیتونستم دروغ بگم...من ابراهیم...رو خیلی دوست داشتم ...خیلی وقتی وارد خونه خودم شدم ....داشتم مردن رو به چشم خودم میدیدم ...جدا از این ، اون پدر بچه امه ...ولی من هیچی از مادر بودن رو بلد نبودم ... شبها به امید اینکه ابراهیم بر میگرده توی حیاط میخوابیدم....شاید که برگرده... یکی ، دو ماه گذشته بود ...شب بود ، صدای در اومد ... یکی اومد تو....اون ،اون  ، ابراهیم بود.... ..................................... ......................  بلند شدم، ابراهیم اومد تو ... اون شب هیچی نگفت.... فردا صبح که بیدار شدم... کم کم شروع کردم دعوا،بهش گفتم که چرا اومدی؟ چرا این کارو با من کردی؟ اون زن کی بود جای من ... بهش گفتم : چطور تونستی به من خیانت کنی... ابراهیم ، انگار پشیمون بود...  میگفت برنمیگردم آبادان ، ببخشید...تو مادر بچه امی من چطوری تو رو ول کنم.... میگفت اشتباه کردم اینقدر ساده بودم، اینقدر بچه بودم که دوباره قبول کردم.... هنوز یکی دو روز از شیرین شدن زندگیم نگذشته بود ...که تلخی دوباره تمام زندگیمو گرفت... زنگ درو میزدن...در رو که باز کردم...نزدیک بود بی هوش بشم...اون زن ...اون زنه ...اینجا چیکار میکرد.... مگه ابراهیم نگفت اشتباه کرده ...مگه نگفت ...من قبول کردم ...من ، من بیچاره... زنه منو کنار زد منی که توی بهت بودم اومد داخل ...رفت توی خونمون نشست ...ابراهیمم توی خونه نشسته بود...زنه توی ِ خونه من ، ِ پیش من ...از شوهرم میخواست که ترکش نکنه ، که بزاره پیشش بمونه....شوکه بودم ...از اینکه ابراهیم نرم شده بود ...خدایا ...کمکم کن یه دختر ۱۳ ساله ، با یه بچه ... وقتی داشتم گریه میکردم که زنداییم از طبقه بالا اومد پایین ...وقتی بهم رسید، وقتی توی خونه من رو نگاه کرد.  سوهان روح منو دید ...طاقت نیاورد... ابراهیم  و  اون زنه رو از خونه بیرون کرد...تموم شد....من مونده بودم ، با یه دنیا بدبختی... زنداییم سرم داد و بیداد میکرد ... از اینکه چرا لال شدی...چرا چیزی به آقات نمیگی....مگه تو بیکَس و کاری... با حکم خودش منو برد خونه آقام اینا ... زنداییم ماجرای بدبختی منو تعریف میکرد...من زجه میزدم.... آقام گفت دیگه تموم شد...فردا طلاقتو میگیرم... ....منو بچه ی بیچارم تیره بخت شدیم نفهمیدم چی شد ، فقط ابراهیمو توی محضر دیدم....منو ابراهیم جدا شدیم....تمام از ۱۳ سالگی مهر طلاق توی پیشونیم خورد ... ناله هام دل سنگ رو آب میکرد اون روزا اینقدر حالم بد بود...  توی یکی از همین روزا درد اومد سراغم....مرگ رو به چشمام میدیدم ...نزاشتن منو ببرن بیمارستان که زایمان کنم ...آخه چون سنم کم بود ، ممکن بود گیر بدن ... به مرگ لحظه به لحظه نزدیک تر میشدم... َنِنه ام گریه میکرد... صدای بچه ام به گوشم رسید ... بچه ام دختر بود....بچه به خوشگلی دخترم پیدا نمیشد ..از بس که ماه بود... اسمشو گذاشتم نسرین ...  دلم به حالش میسوخت...رنگ پدرش رو حس نکرد.... خبر به گوش ابراهیم رسید که بچه به دنیا اومده... میگفت برگرد ...من میخوام پیش بچه ام باشم .. چند وقت بعد اومد دنبالم ...چیزای عجیب غریب میگفت  میگفت اشتباه کردم... منه ساده...بچه، ....هنوز دلم پیش ابراهیم بود...هنوزم دوسش داشتم. به اصرار خودم قبول کردم که دوباره با ابراهیم ازدواج کنم.... .دخترمم که دیگه زیر سایه پدر بود... یه خونه نقلی گرفتیم...شروع کردیم ...زندگیم تازه داشت رنگ شیرینی میدید.... یه روز توی خونه بودیم ،ابراهیمم بود ...یکی میزد به پنجره....ابراهیم رفت در حیاط... وقتی برگشت چیزهایی میگفت که هر لحظه زهر رو وارد جونم میکرد.... #ادامه_دارد.... ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

#پاسخ_اعضا ❤️🍃 آقای که خانمت بلد نیست آشپزی....تازه یک ماه گذشته.... ازدواج کردن کاری نداره نگه داشتنش شرط هست....باهم آشپزی کنید ...باهم چای درست کنید... وقتی تو خونه هستید..باهم هر کاری بکنید..آشپزی بلد نیست شما آشپزش کن... شما یه برنامه بریز..بگو ساعتهایی که خونه هستید شده یه تخم مرغ باهم درست کنید...هم درکنارهم هستید هم بهم محبت می کنید هم برای زندگیتون تلاش کردید 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻 سلام..خانم 33ساله ای که کسی رو نداری...اولا خدا رو داری تا زمانی که خدا هست امید هست..خیلی از ماها هم خانواده داریم ولی انگار نداریم...دوما الان ک بی کس شدی یعنی هر کی هرکار میخاد بکنه ..خودت دل و جرات نداری...تا زمانی که بخواهی تن به ذلت بدی همینه...باید به طرفت بفهمانی اگه کسی رو نداری خودت به اندازه همه هستی....تا نجگنی صاحب هیچی نمیشی 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻 سلام داستان نفس را خوندم ناراحت شدم، نفس عزیزم دختر خوب درسته تو یه راه خطایی رفتی اشتباه کردی و ضربش را هم خوردی اما یادت باشه حق نداری ناامید باشی حق نداری ادامه زندگیت را حرام خودت کنی باید از اشتباهات گذشتت درس بگیری و تجربه کسب کنی هنوز کلی روزهای قشنگ در انتظارت هست فقط کافیه به خدا توکل کنی و توبه کنی بعدم تلاش کنی برا تغییر مسیرت... حرف الانم را به خانواده ها میزنم خیلی از اشتباهای بچه ها بر میگرده ب اینکه آموزش لازم را ندیدن، برمیگرده به اینکه تو خانواده رابطه ی دوستانه نیست و بچه ها هر اتفاقی ک بیرون براشون میفته نمیان ب پدر مادرا بگن، در هر حال هر خطایی هم ک بچه های ما انجام بدن دختر پسر هم ندارن ما باید باید باید حامی و تکیه گاهشون باشیم باید دفاع کنیم ازشون باید ببخشیمشون مراقبشون باشیم بااشتباهاتشون بپذیرمشون اصلا رفتار پدر مادر نفس درست نبود قبول دارم سخت هست پذیرفتن این موضوع اما باید نفس را حمایت میکردن از داریوش شکایت میکردن و محیطی فراهم میکردن ک بقیه زندگی نفس به مسیر درست برگرده... نفس جان زندگی که خدا بهت هدیه داده را زندگی کن دختر قشنگم از گذشته زندگیت تجربه ای کسب کن برای آیندت دنیا هنوز قشنگیای خودش داره 🌹🌹 دختر شیراز💪🧿 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻 سلام دختر خانم 29 ساله ای که میگید به چشم نمیام و پسرا ازم فراری هستند حتما بستگی بخت دارید باید باطل سحر انجام بدید ولی خواهشا پیش رمال نرید پیش هر دعانویسی نرید کسی که دعای قرآنی داشته باشه برید 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻 سلام وقت بخیر در مورد سوال خانمی که نوبت دکتر زنده دل ..یکی از بستگان گفتند که رفتم کافی نت نوبت گرفتم اگه خودتان میتونید؛ اینترنتی نوبت بگیرید 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻 سلام ودست مریزاد به ادمین عزیز لایق بهترین ها باشیدوشکر گذار ومثبت اندیش دوستان عزیزلطفا و خواهشا اگر نمی‌تونید جواب سوال ها رو بدید حداقل نمک روی زخممون نپاشین ودرد دلمون رو بیشتر نکنید بعضی ها لیاقت ندارن بهشون از تجربیاتت بگی ونسبت به مسائل روشنشون کنی دوست عزیزی که فرمودین توهم میزنیم وکرم از خود درخت هست اگرم کرم از درخت باشه اون طرف ها چرا نخ بدن یا نخ رو بگیرن پس انشاالله تجربه کنی اون موقع بفهمی توهم چیه وتهمت چیه مگه عاقل نیستیم که تهمت بزنیم یا دور از جون مریضیم وقتی پیامک های طرف رو ببینی ورفتار طرف رو ببینی وهمه رو مدرک داشته باشی از چت ها وعکس واینا چه جوری تهمت میزنیم این همه داستان خوندین بازم درس عبرت نمیشه خیلی ار دوستان اینجا فرموده بودن مجرد تحصیل کرده با کمالات مشکل ندارن بعد رفته عاشق یه مرد بداخلاق وزشت وپیر شده بعد میگه میدونم طرف مشکل داره ولی چیکار کنم عاشقش شدم وکلی داستان ها وتجربه این شکلی اینجا فرموده بودن همیشه مرغ همسایه غاز گفتم که ملت ما از خوشی زیاد هست این شکلی شدن شاید بعضی ها بیرون جلوی مردم خوب باشن گفتم خدمتتون همسر اون خانوم به شدت خسیس ولی همسر من نقطه مقابل اون وبرعکس واون موقع هم درست تحصیلات اون آقا بالاتر بود ولی سمت همسر من بالاتر بود خودش همیشه به من تو شوخیاش میگفت من به تو حسادتم میشه عذرم رو بپذیر که تند رفتم چون بد جور دگرگون شدم حال دلتون عالی 🌹🌹 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

. ♻️ موشن گرافی تبیین «قانون حجاب» این انیمیشن رو کامل ببینید و برای دیگرانم بفرستید حتماااا👆🌸✅✅ اگر میخواید دقیق بدونید قانون جدید عفاف و حجاب چجوریه🌸 خیلی قشنگ و جالب براتون توضیح داده

❌❌مهم حتما بخونید لطفا❌❌❌ سلام خدمت دوستان عزیز و اعضای بزرگوار کانال ایام به کام دوستان گلم به دلیل حجم بالای پاسخ اعضا و محدودیت در ارسال روزانه یه تصمیمی گرفتیم 👇 پاسخ هایی که شما به سوالات میدین ممکنه چند روز طول بکشه که در کانال ارسال بشه چون باید به جز پاسخ اعضا مطالب دیگه ای هم در کانال بزاریم و به این خاطر که اعضای محترممون زودتر به پاسخشون برسن تصمیم گرفتیم یه کانال دیگه اختصاص بدیم به این قضیه یعنی اونجا فقط مختص پاسخ اعضا باشه پاسخ هایی که توی کانال اصلیمون جا نداریم بزاریم رو اونجا قرار میدیم یعنی یه بخشیش در همین کانال و تعدادی دیگه ش در کانال دیگه ای قرار میگیره فقط دقت کنید عزیزان هردو کانال رو چک کنید حتما ❌❌❌👆👆چون در هر دوکانال پاسخها تکراری نیستند ممنون میشم همگی اون کانال هم عضو باشید برای دسترسی بهتر به پاسخها✅✅✅👇👇👇👇 در ضمن اینجا مخزن میشه برای دسترسی بهتر به مطالبی که میخواید بعدا پیداشون کنید😍✅ https://eitaa.com/joinchat/3518169438Cd5294f4139 عضو بشید همگی🙏👆 کانال خصوصیه دوستان و مختص اعضای خودمونه🌸 #ارادتمند🙏🌸 #حبیبه

#مریم_عباس❤️❤️❤️ هیچ وقت به گوشی عباس دست نمیزدم ولی اون روز بلافاصله بعد از رفتنش موبایلش رو برداشتم و رفتم توی پیامهاش .. اسم نرگس رو مامان پسرم سیو کرده بود .. دستهام میلرزید .. پیامهای اخیرشون رو خوندم .. نرگس تو همه ی پیامهاش عباس رو عباس جونم خطاب کرده بود . دلم میخواست الان نزدیکم بود و تکه تکه اش میکردم .. آخرین گفتگوشون همین یک ساعت پیش بوده که نرگس گفته بود نگرانم بچه به دنیا بیاد و یک دونه لباس نداره تنش کنیم .. عباس جواب داده بود نگران نباش نرگس گلی فردا میریم هر چی لازمه میخریم .. دیگه چیزی نمیدیدم .. عباس .. عباس من .. به کسی غیر از من هم گفته بود گلی ... مگه من فقط گل عباس نبودم .. دیگه حتی یک ثانیه نمیتونستم و نمیخواستم عباس رو ببینم .. سریع ساک کوچکی برداشتم و وسایل شخصیم رو جمع کردم .. در تمام این مدت اشکهام بی اختیار میریخت و باعث کند شدن کارم شده بود .. وسط سالن مانتو میپوشیدم که عباس برگشت .. با تعجب نگاهم کرد و پرسید مریم .. چی شده .. چرا گریه میکنی .. قدمی به سمتم برداشت که بلند داد زدم سمت من نیا .. عباس هم با صدای بلند پرسید چی شده؟ کی بهت حرفی زده؟ با دست اشاره ای به موبایلش کردم و گفتم اون ... حرفهای خصوصیت با نرگسسس گلییی جونت رو بهم گفت .. 👇👇👇 ادامه 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf داستان #زندگی عباس و مریمه ها😍🙈👆🏻 ترکونده کل #ایتا رو💪🏻🔞

برادرم بیشتر وقتا خوابهای جالبی میبینه و برامن تعریف میکنه و همش میپرسه تعبیرش چیه منم که نمیدونستم تا اینکه اتفاقی با این کانال آشنا شدم بیشتر چیزایی که خواب میبینیم اینجا تعبیرش هست اینجا برات خوابشو هم تعبیر میکنن توی پی وی ⬇️👇😍 https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0

🌟بعضی شبا یه خوابایی میبینم که اصن روم نمیشه برا کسی تعریف کنم ولی دلم خیلی میخواد بدونم تعبیرشون چیه یه کانال پیدا کردم که خوابمو دقیق و درست تعبیر میکنه برام 😳👇 https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0

📢 هر روز یک صفحه قرآن بخوانیم 🔹 امروز؛ صفحه دویست و بیست و سه قرآن کریم سوره مبارکه هود ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم 🔹 صفحه دویست و بیست و سه قرآن کریم، سوره مبارکه هود با صدای آقای شهریار پرهیزگار بشنوید. ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید