#تجربه_اعضا❤️
سلام منم میخواستم تجربه زندگی داداشمو واستون بگم شاید برای بعضی از خانوما عبرت بشه، داداشم ۱۵سال پیش با دختر عموم ازدواج کردن سه تا بچه دارن،ایشون چهارسال پیش واسه تحصیلات رفت بلژیک و از اونجا هم واسه خانوادش پول و خرجی میفرستاد زنشم با مامانم اینا تو یه خونه ی دوطبقه زندگی میکرد
اما داستان از اینجا شروع شد که ماه صفر پارسال بود با پدر مادرم رفتیم کربلا وقتی برگشتیم دیدیم زنش از روزی که ما رفتیم گم شده ما کلانتری و پزشک قانونی و بیمارستانا رو گشتیم پیداش نکردیم ،پدر مادرش از پدر من شکایت کردن، میگفتن شما دختر مارو سربه نیست کردین و جایی چالش کردین،روزای سختی بهمون گذشت تا بالاخره بعد از یک ماه پلیس باهامون تماس گرفت و گفت این خانوم با پسرش و پسر خاله ش و زنش در حال فرار از کشور از طریق مرز و با کمک قاچاقچیا بودن که گویا قاچاقویایی که میخاستن ردشون کنن پولاشونو میگیرن و هر سه شون همون جا کشته میکشن
چون پسر خالش ممنوع الخروج بود به خاطر مشکلاتی که داشت اونم میخاسته با زنش بره از ایران
و چون هیچ مدرکی نداشتن همراه خودشون جنازه هاشون این مدت توی سردخونه مونده بوده
وقتی برای شناسایی رفتیم از دیدن جنازه ی زن داداشم وحشت کردم
و همونجا از شدت ناراحتی از حال رفتم
من از اول هم به داداشم گفتم زن نیاز به توجه و حضور همسرش داره تنهاش نزار ولی اون فقط به درسش فکر میکرد
حالام زندگی خودشو و بچه هاشو ما داغون شده و نمیتونیم جایی سر بلند کنیم
زن داداشم مدام از زندگی توی اروپا میگفت و داداشم میگفت من زنمو نمیبرم با خودم جنبه نداره میترسم خطایی بکنه
@azsargozashteha💚
گر تو از من دل نمی کندی جهانم این نبود
یا اگر بود انتهای داستانم این نبود
ابرهای تیره چشم انداز صبح من شده است
آفتابم مانده بودی آسمانم این نبود
رنگ و بوی گل مرا از فکر فردا دور کرد
کاج اگر می کاشتم شاید خزانم این نبود
در غمت می سوزم و تنها صبوری می کنم
کاش در دنیا خدایا امتحانم این نبود
*دل بریدن گاه تنها راه عاشق ماندن است*
بی وفا پیش از تو حرف دوستانم این نبود
◍⃟💛◍⃟💜◍⃟💚💚💚
@azsargozashteha💚
#درد_دل_اعضا ❤️
سلام ادمین جان
یه مشکلی توی خانواده ما پیش اومده آبروی همه مارو برد
یه سال پیش داداشم گوشیشو داد دست من که حافظه داخلی گوشیشو خالی کنم…
وارد مدیریت فایل شدم و خواستم چندتا پوشه پاک کنم که دیدم عکسای بی حجاب و پولهای خارجی و عکس رسید، عکس مردهای غریبه و فیلم و عکسهاش هست و چت های به زبان انگلیسی(خودش هم لیسانس زبان انگلیسی داشت)…
اینم بگم که این گوشی که دست داداشم بود قبلا مال خانومش بوده…
داداش منم خیلی پسر ساده ایه و سواد زیاد نداره که بخواد از گوشی سردربیاره…
۴ ساله ازدواج کرده بودن وقتی هم دلیل بچه دار نشدنشون رو میپرسیدیم میگفت نگران دور کمرمم…
اصلا با کسی رابطه نداشت نه با خانواده خودش نه با ما نه با دوستاش..
اخرشم رفت مهریشو اجرا گذاشت و طلاق گرفت و رفت برای ادامه تحصیل به اروپا
الان یکسال و نیم از این اتفاق میگذره من نمیدونم چیکار کنم...
همش یادم میفته که اون روزا زن داداشم مشغول کارای رفتنش بوده و ما خبر نداشتیم اون دنبال ادامه تحصیل توی اروپا و زندگی خارجیش بود
در حالی که داداشم کمکش کرد دانشگاه بخونه ولی اون بش نامردی کرد و رفت دنبال رویاهای خودش
داداشم تازه واسه خونه خریدن و بچه برنامه ریزی میکرد و ذوق داشت
هروقت چشمم به داداشم میوفته دلم کباب میشه
همش میگم اگه اون روز این عکسارو به داداشم نشون میدادم نمیذاشت شاید این اتفاقا بیفته و حداقل یه فکری میکرد
ولی از اون طرفم میگم نه همه چی بدترم میشد شاید سر زنشو خودش یه بلایی میاورد
حالام میخام بگم تو رو خدا اگه کسی رو نمیخایید با زندگیش بازی نکنید جواب خدارو چطور میخاید بدید
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_چهلو_دو بابام گفت من اینکارو نکردم نمیدونمم کی کرده… وقتی بابام دروغ میگفت شروع میکرد خارو
#قسمت_چهلو_سه
زمانی که من سعی میکردم توی آشپزخونه بهترین شام رو برای سهیل بپزم، اون مهسا و دوست بی همه چیزش در حال نقشه کشیدن بودن که چطوری منو به زمین بزنن،
سهیل تقریبا موفق هم شده بود، چیزی نداشت که به عنوان مهریه بده،
پیغام فرستاده بود که بهنام از شماها ترسیده فکر کردید منم ازتون میترسم؟.. هرکار میخواید بکنید من از شما سرتق ترم.
هنوزم پرونده شکایتش از بابام در جریان بود و دادگاه های من برای مهریه شروع شده بود،
یه روز شقایق اومد بهم گفت ستاره من این دختره رو از روی شمارش پیدا کردم.
تازه تونسته بودم راه بیفتم، گفتم نمیخوام ببینمش میترسم حالم بد شه دوباره افلیج شم.
گفت هرجور راحتی..
ولی من از فکرش هیچجوره نتونستم بیام بیرون،
کاش شقایق هرگز بهم نگفته بود که نمی افتادم توی فکرش.
خلاصه نیمه شب بود بهش زنگ زدم و گفتم فردا بیا دنبالم بریم ببینیمش،
ببینم این دختری که دل سهیل رو برده کیه.
شقایق گفت ولش کن میترسم بلایی سرت بیاد اصلا پشیمون شدم که بهت گفتم،
اما حالا این من بودم که داشتم التماس میکردم.
نمیدونم چرا ولی فرداش که قرار بود شقایق بیاد دنبالم سه خروار آرایش کردم
انگار که مثلا با دختره قرار داشته باشم، یه مانتوی کوتاه و قرمز تو چشم و شلوار سفید پوشیدم،
شقایق که ریختمو دید گفت بیا تو از همین الان انگار داری میری به مصافش که اینجور تیپ زدی،
بیا بیخیالش شو بلایی سرت بیاد بابات ول کن من نیست.
ولی کلی التماسش کردم، دستشو محکم کوبوند رو فرمون و گفت عجب غلطی کردیما..
توی راه برام توضیح داد از شماره ای که تو دادی و بهنام داده بود عکسای پروفایلشو دیدم،
توی اینستام پیداش کردم، فهمیدم همکار مهساست توی یه بیمارستانن،
گفتم خب؟
عکس یه پسو خوشتیپ رو بهم نشون داد و گفت فکر میکنی این کیه؟…
@azsargozashteha💚
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام برای اون خانمی که گفتن همزاد دارن و میخوان طلاق بگیرن بخور حضرت مریم رو بگیرن ودود کنند
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام علیکم خسته نباشید
در جواب اون خانومی که دختر عمشون همزاد داشتن باید بگم که فکر دعانویس رو از سرشون بیرون کنن چون کمکی نمیکنه و ممکنه اوضاع رو بدتر کنه چرا جای این کارا نمیرید سراغ روحانی محل؟؟
بهش بگید سعی کنه ارتباطشو با خدا قوی کنه اعمال مستحب انجام بده و خلاصه ایمانش رو قوی کنه اونوقت نمیتونن بهش صدمه بزنن. دیگه میتونید ببریدش مکان های زیارتی برای زیارت امام زاده ها و امامان،بهشون متوسل بشید و نذر کنید. تا وقتی علمای دینی و معصومین رو داریم چرا باید سراغ دعانویس و... بریم؟؟؟ حتماً حرز ها و دعاهایی از معصومین هست که اگه از یه روحانی مومن و معتمد بپرسید راهنماییتون میکنن.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام.
در رابطه با خانومی که دختر عمه شون همزاد داره.
عزیزم به دختر عمتون بگید به یک مجتهد مراجعه کند برای مشکلش.🌸💖
انشاالله که مشکل ایشون حل شه و موفق باشند❣📣✅❤️
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در جواب خانمی که خواهرشون با فردی که اصلا بهشون نمیخورد رابطه داشتند. سعی کنید توجیهشون کنید که این روابط بر اساس غریزه است و بعد از ازدواج این هورمون ها ترشح شون کم میشه و بیزار میشه از این آدم الان ترشح زیاد این هورمون ها کورش کرده متوجه نیست بهش بگید تو زندگی با خانواده اون پسر به مشکل میخوره و پسره هم احتمال زیاد طرف خانوادشو میگیره هرچند الان بگه نه من طرف توام بگید هیچ کس به اندازه خانواده اش خیر و سلاحشو نمیخواد اگه بتونید مطلب یا کلیپی درباره غریزه ای بودن این احساسات و روابط و اشتباه بودنشون هم براش پیدا کنید که چه بهتر البته نباید احساس کنه دارید نظرتون رو بهش تحمیل میکنید کاملا با ملایمت و منطقی باهاش صحبت کنید. از خدا و اهل بیت هم کمک بگیرید و متوسل بشید بهشون انشاالله مشکلتون برطرف بشه🤲
❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹❤️❤️
باران:
سلام این خانمی شوهرش اعتراف کرده دوست دختر داشته معذرت میخوام معذرت میخوام احمق ترین آدم روزمین نباشه دست کمی ازاحمق ترین نداره
چیزی از گذشته که تموم شده وربطی به آینده نداشت چراباید بگه ویه زندگی روخراب کنه من ازاین راستگوهای احمق بدم میاد البته شایدم فیلش یادهندوستان کرده ومیخواد خانمشو دک کنه
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@azsargozashteha💚
#پرسش_اعضا ❤️
سلام بهترین کانالیه که توی عمرم دیدم
میشه مشکل منم بزارید
من یه خانم ۱۹ سالم واین سه ساله که ازدواج کردم رابطه من وهمسرم عالیه وتوی این سه سال واقعا زحمتای زیادی واسه زندگیمون کشیدیم وسخت کار کردیم وقید خیلی از تفریح ها و خوشگذرونی هارو زدیم والان خداروشکر وضعمون خعلی خوبه ولی اطرافیانمون که همون فامیلای درجه یک هستند ادمای خوبی نیستند همش قضاوت بیجاه غیبت ومسخره این اواخر داریم صاحب خونه میشیم شوهرم دو شیفته کار میکنه ولی فامیلامون که همون عموهام وعمه هام میشن شوهرمو خیلی مسخره میکنن درضمن بگم ما تو شهر غریبی هستیم ونمی تونیم باهاشون درارتباط نباشیم چون همین عموهارو توی شهر غریب داریم شوهرم خعلی ناراحت میشه درضمن خانواده ی هردوی ما ازنظر عاطفی نسبت به درحد صفرن همین فامیلا رفتن کلی پشت سرمن پیششون حرف زدن واونا خیلی راحت باور کردن ویجورایی نسبت بهمون بی مهر وبد شدن ازیه طرفیم خانواده من مخصوصا مادرم خیلی رو اعصابه همش جلو ی شوهرم قربون صدقع شوهر خواهرم میره واحساس میکنم شوهرم شاید ناراحت بشه چون مادرم دوران نامزدی واوایل ازدواجم باشوهرم رابطه خوبی نداشت
لطفا راهنماییم کنین ازهمه دل کندم وامیدم به خداست بعدم شوهرم ولی کارای دیگران اذیتمون میکنه ونمیتونم همش توخونه باشم 😞
ایدی ادمین 👇🌹
@habibam1399
#نظر_اعضا ❤️
سلام راجبه این خواب دیدن خواهر شوهرتون منم یاد خودم افتادم🤣🤣🤣🤣🤣🤣
اوایل که پدر شوهرم به رحمت خدا رفته بود مادر شوهرم با ما زندگی میکنه این مادر شوهر بنده خیلی اذیتم می کرد حتی به رفتن به خونه بابام هم گیر میداد خیر سرش عمه ام هستن خلاصه شوهرن به خواهرش گفت که مادر اذیت میکنه گیر الکی وو... خواهر شوهرمم زنگ زد به مادر که چرا برادرم وزنشو اذیت میکنی خواب دیدم بابام از دستتت ناراحته
واینجوری شد که مادر شوهرم یه کم فقط یه کم اخلاقش بهتر شد
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در جواب اون خانمی که خواهر شوهر شون همزاد دارن تنها کار بستن حرز امام جواد به بازوشونه دعای حرز امام جواد رو از اینترنت یا از کسای که مغازه تسبیح فروشی دارن تهیه کنن حتما این کارو انجام بدید نتیجه میگیرید یاعلی
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
در پاسخ به اون خانوم ۱۹ساله که گفتن کارای دیگران اذیتشون می کنه 🌷
به نظرم باید بهشون توجهی نکنید .
هر کاری هم که کردن شما اصلا بهشون محل نگذارید .
بذارید هرچی دلشون میخواد بگن
شما به خدا توکل کنید و اصلا محلشون نگذارید
به همسرتونم بگید از اونا چیزی به دل نگیره
سعی کنید زندگیخودتونو داشته باشید و به حرف دیگران ناراحت نشید 🌷🌷🌷🌷
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام.درمورد اون خانم ک میخواست ماشینشوبفروشه و اینا... بنظرمن کاسه ای زیر نیم کاسه ک شوهرش اعتراف کرده.دخترعمه ک الان شوهر نداره این خانمم ک خودش گفت ایناهمیشه باهم راحت بودن میگفتن میخندیدن.ازکجامعلوم دخترعمش بخاطر شوهراین خانم ازشوهرخودش طلاق نگرفته باشه تادوباره باهم باشن.ازاین مثلا عشقایی ک ازهم جدامیشن میرن هرکدوم بایکی دیگه ازدواج میکنن بعدپشیمون میشن دوباره برمیگردن پیش هم. شایدم تا الان یواشکی باهمن کسی نفهمیده الان شوهرت بهت گفته تا تورو دک کنه یاباوجود تو راحت باهم باشن.خلاصه این اعتراف شوهرت بوداره ی مرد الکی وبدون هیچی نمیاد اعتراف کنه مگه ی غلطی کرده باشه چون همچین چیزی اتفاق افتاده .هواستو جم کن از هیچکدومشون گول نخوری.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_چهلو_سه زمانی که من سعی میکردم توی آشپزخونه بهترین شام رو برای سهیل بپزم، اون مهسا و دوست بی
#قسمت_چهلو_چهار
عکس یه پسر خوشتیپ رو بهم نشون داد و گفت فکر میکنی این کیه؟
گفتم نمیدونم!
گفت این داداش دختره اس، از اینستاش برداشتم.
ابروهامو دادم بالا و گفتم خیلی لقمه ی گنده ایه برای مهسا،
پس بگو هرکاری میکنه که سهیل و دختره بهم برسن میخواد به این برسه.
گفت آره.
عکس دختره رو هم بهم نشون داد به شقایق گفتم چقد زشته ولی داداشش واقعا خوشگل بود.
خلاصه رسیدیم در بیمارستان، شقایق حتی آمار شیفت دختره که الان میدونستم اسمش صباست رو هم درآورده بود.
دم در راهرو ایستادم تا بیاد، نمیدونستم چی میخواستم بهش بگم یا چیکار کنم فقط منتظر ایستادم.
سر ساعت دو بود که دیدم داره به سرعت وارد بیمارستان میشه،
با اینکه مشخص بود خیلی عجله داره ولی یه لحظه ایستاد و آروم پشت سرشو نگاه کرد و به من خیره شد،
ترسیده بود انگار، رفتم سمتش و گفتم صبا خانوم؟ همون که میخواست کارد به استخونم برسه؟
گفت به جا نمیارم!
گفتم به جا میاری عکسمم دیدی که الان خیره بهم نگاه کردی.
گفت من عجله دارم وقت منو نگیر کارتو بگو و برو.
یه لحظه به خودم گفتم من اینجا چیکار میکنم؟ میخوام به این دختر چی بگم؟ بگم شوهرمو بر زدی؟
اصلا سهیل ارزششو داره که من با این دهن به دهن شم؟
گفتم هیچی برو!
خواستم فقط ترسونده باشمش،
گفتم فقط وقتی از خیابون رد میشی مواظب باش موتوریا تند میرن، ماشینیا تند میرن، رو صورت سهیلم که هشت تا بخیه خورده موتوری بهش زده!
ترسو توی تمام چهرش دیدم، این برام کافی بود و زدم بیرون..
دوید دنبالم گفت منظورت چیه؟
گفتم شیفتت دیر نشه یه وقت.
گفت خب بگو منظورت چیه؟
گفتم سهیل بهت میگفت مراقب خودت باش منظوری داشته؟ میگم مراقب خودت باش، چه منظور بدی میتونم داشته باشم هووی عزیزم
و لپشو گرفتم کشیدم، دستمو داد عقب و گفت به من دست نزن، بیا باهم حرف بزنیم.
ولی بدون توجه به حرفاش رفتم تو ماشین پیش شقایق و هوف بلندی کشیدم...
@azsargozashteha💚
#درد_دل_اعضا ❤️
سلام من زنی ۳۲ساله هستم ۴ساله ازدواج کردم وشب پاگشافهمیدم که شوهرم بیماردوقطبی ازنوع مانیک هست
وقتی به جنون میرسه خودشم نمیشناسه
پدرومادرش فوت کردن سه تاخواهرداره دوتاش ازدواج کردن خواهردومش که قبلامجردبودچه بلاهاکه سرم نمی اورد
هروقت خونه پدریش میرفتم اگه باشوهرم حتی دودقیقه تواتاق میموندم منونجس میدونست وحتمابایددوش میگرفتم
شب پاگشایه تیکه طلاکه پلاک بود رومادرشوهرمرحومم ازمکه اورده وخواهرشوهرم هروقت منومیدیدمیگفت اینوبه من بفروش
تااخرسرم شوهرم باجنگ ودعوااونوبه زور از گردنم کشیدبرد
شوهرم وابستگی شدیدبه خانوادش مخصوصاهمین خواهروبابردارش داره یعنی بایدحتی موقع اب خوردن هم ازشون اجازه بگیره
بچه ندارم وشوهرم بخاطرمصرف اون داروهاداره عقیم میشه والانکه اینارودارم تایپ میکنم ۱۰ ماهه خونه پدرم هستم اخه منوازخونه بیرون کردواینم بگم شوهرم چهارباردیونه خونه بستری شده
توروخداراهنماییم کنبدشکایت مهریه ونفقه هم کردم ولی توجلسات افتابی نمیشه ممنون میشم مشکلموبزارین ومن یه برادرشوهردارم که همه این اتیشاازگوراون بلندمیشه جاری من که باشوهرم فامیل هستن بهم پیان داده که شوهرت که پسرخاله ام قدمش بالای سرممه اخه دست ودل بازه
اون یکی خواهرشوهرمم بهم زنگ زده وگفته ازاین به بعدبامن طرفی
شوهرخواهرشوهربزرگترمم منویجادیدوبهم گفت حسابتومیرسم
بخداالان ۱۰ماهه خونه پدرمم دیگه خسته شدم شماروبه خداراهنماییم کنیدچیکارکنم وضع شوهرم وقتی به جنون میرسه خیلی خطرناک میشه
حتی همین خواهرش که گفتم سرم بلااورده یباربه شوهرم گفته بودکه برویجاقایم شوشایدزنت باکسی رابطه داشته باشه اخه ماهمکاربودیم بعدهروقت می اومدن خونه براش چایی می اوردم استکان چایی روبرمیداشت بلندمیکردوزیرشونگاه میکردهردقیقه هرثانیه همه روزبه شوهرم زنگ میزدکه بفهمه ماصبحونه وشام وناهارچی داریم میخوریم یاقرارکجابریم اون چهارسال زندگی همه اش دلهره واضطراب بودوخواهرش چون میدونست داداشش داره عقیم میشه مدام ازمن میپرسیدماکی برادرزادمونومیبینیم
ایدی ادمین 👇🌹
@habibam1399
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#درد_دل_اعضا ❤️ سلام من زنی ۳۲ساله هستم ۴ساله ازدواج کردم وشب پاگشافهمیدم که شوهرم بیماردوقطبی ازن
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام
در مورد اون خانمی که گفته شوهرش دوقطبی هستش
منم همین مشکل رو داشتم
شوهرم بیماری دوقطبی داشت خیلی اذیت شدم خودش با کتک زدنا و از خونه بیرون انداختن من اذیتم میکرد و هم مادر و خواهر مجردش با زخم زبون زدن اذیتم میکردن.
5 سال تحمل کردم بدترین کتکها رو خوردم بدترین حرفارو شنیدم ولی به امیدخوب شدنش تحمل کردم که اخرش دکترش گفت که اون موقع جنون حتی امکان داره بکشدت دیگه قطع امید کردم و برگشتم خونه بابام. بچه دار هم نمیشد. یکسال رفتم دادگاه ولی اون نیومد اخرش وکیل گرفتم و کل هزینه ها رو خودم دادم تا طلاقم داد. الان 10 سال از اون موقع میگذره ولی از درون پیر شدم بخاطر اون کتکا و حرفا کلی مریضی به جونم افتاده، دردای شدید استخوانی، اعصاب معده، میگرن، ضعف اعصاب و.....
عزیزم به هر طریقی شده فقط طلاقت رو بگیر
زندگی با این جور ادما پیرت میکنه
امیدوارم هر چه زودتر از دست اون و خانوادش خلاص بشی.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
درمورد اون خانمی که گفتن ۳۲سالشونه و شوهرشون بیماری دوقطبی داره
ببین عزیزم خداروشکر کن که باید همچین وضعیتی بچه نداری. درسته مهریه و نفقه حق زن هست ولی وقتی میگی شوهرت چهاربار تیمارستان بستری شده دیگه توقع مهریه نداشته باش ازش. مهریه رو ببخش خودت رو راحت کن.
اگه خونه پدرت به خاطر خرج ومخارجت هم مشکل داری میتونی کار کنی چون بچه نداری؟
انشاالله یه فرصت ازدواج بهتری هم نصیبت میشه.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
درمورد اون بنده خدایی که شوهرش دوقطبی هست
من هم بعداز ازدواج از روی کارت پایان خدمت همسرم متوجه شدم دوقطبی هست و سوظن داره و به خانواده ش مخصوصا مادرش وابستگی زیادی داره و یه بارهم ازدهن خودش پرید امین اباد هم بستری بوده
البته من خیلی سریع بدون اینکه بدونم باردار شدم و خیلی ماجراها برام پیش اومد که طولانیه گفتنش فقط اینکه بچه م چهارماهه بود که برش داشتم اومدم خونه ی پدرم رفتم از دادگاه نامه گرفتم و پرونده بستریشو برای دادگاه ارایه دادم و طی اینها اعلام کردم خونه ش امنیت جانی و روانی ندارم بااینکه خواهرشم وکیل بود خلاصه دوندگی زیاد کردم تا اخرش مجبور شد توافقی جداشیم و حضانت بچه هم که بامن بود .
بعداز طلاق هم اون اقابعد از چندماه فوت شد
خدارحمتش کنه ولی خیلی ازار و اذیت کرد هم خودمو هم خانواده م. نزدیک به یکسال با یه بچه ی شیر خواره یه پام کلانتری بود یه پام دادگاه هرشب کارم گریه بود وخیلی اضطراب داشتم وازلحاظ اعصابی بهم ریخته.
شماهم میتونی به دادگاه بگی امنیت نداری و عسروحرج داری و پرونده شو ببری و درخواست کنی بفرستنش برای معاینه وتایید بیماری.خود دادگاه ها هم وکیل دارن که میتونی مشورت بگیری ازشون حتی اگر مدرکی داری میتونی بخاطر تهدید کردناشون ازشون شکایت کنی حالا پیامکی بوده باشه بازم ازوکیل مشورت بگیری بهتره.بخدا توکل کن و صادقانه قدم بردار مطمینا موفق میشی.خداوندیاری دهنده ی مظلوم هست.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام اون خانمی که گفتن شب پا گشا فهمیده شوهرش بیماری دو قطبی داره و به مرز جنون میرسه و چند بار بستری شده . این خانم میتونه شکایت به دادگاه خانواده کند که قبل از عقد خانم را از بیمارری شوهرش با اطلاع نکرده اند و اگر شوهرش دو قطبی باشه حتما پرونده پزشکی دارد پس با شکایت خانم و تایید پزشکی قانونی دادگاه حکم به طلاق اون خانم با مهریه کامل به نفع او میده
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
باسلام این روبرای شمامسول گروه مینویسم اون خانمی که میگه شوهرش دوقطبی وجنون داره مطمین باشیدنداره وبا جن هست ودکترهاتشخیص ندادند 2راهکار داره یک حرز امام جواد وقم بردن نزد امامی کاشانی که کمکشون کنه در ضمن عقیم هم نیستند فقط اون خانم رو ترساندند زیراایمانشون ضعیف بوده
در این جور مسایل دکترها یا تشخیص مانیک میدهند یا بیماری روانی دیگری رابرچسب میزنند انشاالله این اقا از شر این موجود لعیین نجات پیداکند
@azsargozashteha💚
#نظر_اعضا ❤️
سلام. در مورد اون خانمی که گفتن همزاد دارن بی زحمت بهشون بگین دعای هفت هیکل رو از اینترنت سرچ کنن بنویسن و همراهشون باشه
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام درجواب اون خانمی که میخواستن ماشین بفروشن خواستم بگم که من هم مشکل شما اما که خیلی بدتر بود رو داشتم،شوهرت ازسر صداقت واینکه شما رو دوس داره این حرفو زده واینکه چون دیگه به اون خانوم فکر نمیکنه وبراش مهم نیست ،این حرفو زده وشاید ترسیده همون خانم خودش این رازرو بگه خودش به شما گفته،البته اگر هم جنبه منفیش رو نگاه کنیم یا مثبت تنها کاری که میتونید انجام بدید اینه که شوهرتون رو دیگه سرزنش نکنید وتا میتونید خییییلی بیشتر از قبل عشق وعلاقتون رو به همسرتون نشون بدید وخیلی بهش توجه کنید که دیگه به خانوم قبل فکر نکنه ومهم نباشه
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در جواب اون خانمی که گفتن از بچگی همزاد داشتن اون خانم رو حتما یه شب چهارشنبه ببرن مسجد جمکران قبلشم با مسجد هماهنگ کنن بگن که طرف اینجوریه خودشون میگن کجا بیان واونجا از بدنشون بیرون میکشن چون صددرصد اون شیطان هست که تو بدنش وارد شده نه جن.. اینرو از روی تجربه ای که در همسایگی ما اتفاق افتاد میگم حتما پیگیر باشن وبرن جمکران
@azsargozashteha💚
ساده دیگر نیست با دنیا مدارا کردنم
سخت شدبعداز تو ، روی عشق درواکردنم
مانده ام با خاطرات تلخ وشیرینت ولی
دیدنی تر می شود حالا تماشا کردنم
قله بودم زندگی پشت مرا نشکسته بود
بی تو ، تنها بی تو ، ممکن شد کمر تاکردنم
گفته بودی بی تو می میرم ، به یادم مانده باز
چشم در چشمت تماشا داشت حاشاکردنم
راستی شهد دهانت را که حالا می چشد
مانده در یادت حسودی ها و غوغا کردنم؟
دوری از من ! واژه ها انگار ترکم کرده اند
سخت شد حالا میان شعر ، پیدا کردنم
بارها رفتم که از بند تو بگریزم ، ولی
بند شد بر پای من، امروز و فردا کردنم
◍⃟💛◍⃟💜◍⃟💚💚💚
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_چهلو_چهار عکس یه پسر خوشتیپ رو بهم نشون داد و گفت فکر میکنی این کیه؟ گفتم نمیدونم! گفت ا
#قسمت_چهلو_پنج
شقایق گفت یا خدا ستاره باز بلایی سرت نیاد؟
گفتم نه اتفاقا خیلی قدرت دارم…
احساس میکنم میتونم دنیارو فتح کنم حس انتقام داره دیوونم میکنه خیلی پرزوره پرقدرته..
شقایق گفت به نظرت داداش دختره میدونه خواهرش چه کارایی کرده؟ یا مهسا چه کارایی کرده که به اون برسه؟
گفتم واقعا نمیدونم
گفت دلم میخواد با این پسر قرار بزاریم بهش بگیم…
که لااقل مهسا رو بشناسه اگه رابطه ای باهم دارن بهم بخوره.
گفتم اینم یه عقده ای مثل خواهرشه فکر کردی اگه با مهسا باشه میاد رابطشو بخاطر حرف ما دوتا بهم بزنه؟
شقایق گفت تیریه توی تاریکی، تو پول نمیتونی از اینا بگیری مهریتو نمیتونی بگیری اما میتونی که از نظر احساسی به مهسا ضربه بزنی، به خاک سیاه بنشونیش.
گفتم نمیدونم چیکار میشه کرد..
خلاصه اون شب به پسره که فقط فامیلیش رو پیجش بود و حتی اسمشم نمیدونستیم پیام دادیم،
شقایق بدون مقدمه گفت باید باهاتون حرف بزنیم..
پسره گفت چه حرفی؟ شما کی هستی؟ من میشناسمتون؟
انگار بدش نمی اومد از اینکه با دوتا خانم قرار بزاره ولی میترسید که مثلا ما از طرف کسی باشیم و بخوایم امتحانش کنیم
تند تند میگفت خانما من خودم نامزد دارم.
خلاصه که آدرس همون بیمارستان مهسا رو داد و گفت توی آزمایشگاه اینجا کار میکنه جایی قرار نمیزاره اگه کاری باهام دارید بیاید این أدرس در خدمتتون هستم.
فردا صبح زود رفتیم آزمایشگاه و دم آزمایشگاه فامیلیشو صدا کردیم، جا خورد فکر نمیکرد بخوایم بیایم.
گیج و منگ گفت شما کی هستید؟ چیکار با من دارید؟
شقایقم دست پاچه شده بود نمیدونست چی باید بگه،
تو گوش من گفت عجب غلطی کردیمااا…
من گفتم ببین آقایی که اسمتو نمیدونم..
گفت پرهامم
گفتم توروخدا برو مهسا رو بگیر!
ابروهاشو داد بالا و گفت هان؟ چی؟ خانما من نمیفهمم چی میگید..
شقایق گفت بیا بریم کارت دارم.
گفت کجا بابا من شیفتمه، یه لحظه وایسید پس..
خلاصه پسره رو بردیم توی ماشین، بهش گفتم بخاطر تو زندگی من داره نابود میشه، آقای محترم بخاطر تو من فلج شدم نتونستم تا مدت ها حرکت کنم..
با تعجب نگام میکرد
گفت آخه بخاطر من؟ چرا؟
از سیر تا پیاز ماجرا رو براش گفتم…
@azsargozashteha💚
#پرسش_اعضا ❤️
سلام
من یه سوال داشتم
من یکی از اشنا هامون:یعنی خــیــلی نزدیک که من اونجا زندگی میکنم) خیلی کم حجابه
نزدیک ۴۳ سالشه
با ۱۰ نفر چت میکنه
ناخن کاشته
شلوارش جوریه که خالکوبی هاش دیده میده
رو دستاش خالکوبیه
قبلا خوب بود
اما الان خیلی بد شده
عقده داره از گذشتش
نماز میخونه
روزه میگیره اما از وقتی اینستا نصب کرده رفتارش عوض شده. ـ..
دیگه حسش مث قبل نیست به همسرش
کلا زندگیش و زندگی من داغون شده
خیلی ناراحتم
خیلی اذییت میشم
من به همراه نامزدم اونجا میریم
جای مادرمه
اما رفتارش بده
چیکار کنم که دست از اینستا برداره
زندگیم خراب شده
بیرون میره فکر میکنم با کسی قرار داره
ایدی ادمین 👇🌹
@habibam1399
لطفا پاسخ ها کوتاه باشد🙏🌹
@azsargozashteha💚
#پرسش_اعضا ❤️
سلام لطفا بزارین چنل این پیام و که راهنماییم کنن اعضا
من یه دختر 15ساله هستم خانواده پدریم همیشه پشت همن پدرم همیشه طرف اوناست
کاری نداره حرف اونا دروغ باشه یا راست طرف اوناست
خیلی از اوقات پدرم به خاطر خانوادش دلم و شکست(پدرم تا الان دست روم بلند نکرد ولی حرف زیاد میزنه بهم)
خانواده پدریم با من مشکل دارن خیلی اذیتم میکنن
پدرم و از من پر میکنن که اله و بله
یا همه جا میگن من تمبلم که اصلا تمبل نیستم برم خونه مادر بزرگم همون بَدوِ
ورود میگه چایی درست کن ظرف هارو بشور
خونه خودمون مامانم نمیگه کار کن ولی خونه مامان بزرگم کار میکنم عمه هام که بیان خونه مادر بزرگم به خدا نمیخوام دروغ بگم دست به هیچ چیزی نمیزنن میشینن روی مبل تکون هم نمیخورن
مامانم مهربونه اما مشکلش اینه که خواهراش رو به من ترجیح میده مثلا به حرف اونا بیشتر گوش میده تا من
توروخدا کمکم کنید من با سن کمم دو بار سکته قلبی کردم
این فقط یک هزارم مشکلم هست
مامانم خیلی خیلی مهربونه بابام رو به خاطر ما تحمل میکنه اما خوب بازم به حرف خاله هام گوش میده خاله هام خیلی خوبن اما عقیده هاشون با من متفاوت هست
همیشه از بچگی من بیشتر از سنم میفهمیدم
به طوری که از چهار سالگی با پدر بزرگم همه
جلساتی که میشد میرفتم پدر بزرگم چون اسم و رسم داره توی شهرمون به خاطر همین
خاله هام مامانم همیشه میگفت که تو مراقب رفتارت باید باشی و اینا بچگی نکردم
واقعا نمیدونم چجور تعریف کنم
اصلا یک درصد دردامم نمیتونم بگم
راهنماییم کنید که بتونم بابام رو متقاعد کنم من بچتم من بدردت میخورم نه خانوادت
به خدا انقدر از پدرم کینه گرفتم (با اینکه دلم نمیخواد کینه بگیرم ازش)حتی دوست ندارم دستم رو بگیره یا بهم بگه دخترم
کمکم کنید😭
ایدی ادمین 👇🌹
@habibam1399
لطفا پاسخ ها کوتاه باشد🙏🌹
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام لطفا بزارین چنل این پیام و که راهنماییم کنن اعضا من یه دختر 15ساله هستم خانواده
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام
راجب دختر ۱۵ساله عزیزم ببین منم عمم بامن خیلی مشگل داره همش طعنه میزنه ولی عزیزم اصلا برات مهم نباشه سعی کن یه جوری خودتو جلوی خانوادت جلوه بدی که حتی اگه عمه هات به بابات گفتن دخترت فلان کاروکرده بابات باورنکنه سعی کن تو همیشه خوب باشی وباخوب بودنت شرمندشون کنی اگه میخوای بابابات هم صحبت کنی بهترین کار اینه که بشینی کنارش بهش بگی باباعمه هام بامن مشکل دارن توپدرمنی منم دخترتم مابه دردهم میخوریم مایه خانواده هستیم باپدرت هم درست رفتار کن گل دختر تا باحرف اینواون خام نشه
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در رابطه با اون خانومی که گفتن از پدرشون کینه دارن و....
منم مشکلات زیادی تو زندگیم داشتم
با خانوادم تهران زندگی میکردیم اما به دلایلی رفتن و من با اشنامون زندگی میکنم...
بنظرم شما خودت رو هم تغییر بده
مثلا برای پدرت کادو بخر
از بیرون میان برو بغلشون
خیلی تحویلشون بگیر
مرد ها همشون اینجورین
چه پدر چه همسر
رگ خوابشون مهر و محبته
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام عزیزم منم یه دختر مثل تو هستم مشکلاتم مثل تو هست حتی بدتر از تو خیلی بدتر از تو منم پانزده سال دارم،، ببین سعی کن شرایط رو بپذیری با این شرایط کنار بیا عزیزم با همین شرایط تلاش کن برای موفقیت تو میتونی درس بخونی پیشرفت کنی ،،این شرایط باعث انگیزت میشه،، تو هنوز تو سن کمی هستی مثل من،، تمام سختی ها میگذره باور کن ،،فقط باید تلاش کنی برای اینده تا بتونی مستقل باشی،، فقط بی احترامشون نکن هیچ وقت 🌸سعی کن با خدا باشی ،،فقط خدا ،نزار دیگران نابودت کنن ، یه روز وقتی داشتم با فردی دربارهی زندگیم صحبت میکردم بهم گفت شاید پدرو مادرت میخوان تورو با انداختن مداوم تو آب با دست و پا زدن یا غرق شدن شنا کردن رو یادت بدن پس شنا کردن یاد بگیر ، با سختی ها قوی شو
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_چهلو_پنج شقایق گفت یا خدا ستاره باز بلایی سرت نیاد؟ گفتم نه اتفاقا خیلی قدرت دارم… احساس م
#قسمت_چهل_شش
از سیر تا پیاز ماجرا رو براش گفتم..
گفت شگفتا باورم نمیشه مهسا اینکارا رو کرده باشه، آخه بدبختی اینه خواهر من از اولشم علاقه ی چندانی به سهیل نداشت.
گفتم پس بعد از اینکه ما ازدواج کردیم یهو علاقش شکوفا شده..
پسر مودبی بود،
گفت حالا چه کاری از من برمیاد؟
گفتم ببین مهسا حتی توی این راه باعث شد مادرش سکته کنه، خبر که داری؟..
سرشو تکون داد و گفت آره
گفتم تا نصف فامیلشو به فنا نداده برو خواستگاریش،
شاید سعیل اینجوری راضی شد راحت تر طلاقمو گرفتم.
گفت آخه میدونی خانم من هیچ علاقه ای به مهسا ندارم،
توی محیط بیمارستان همه میشناسنش که کسی از زبونش در امان نیست، به هرکسی یه تیکه ای میندازه، با همه پسرا زیادی گرم میگیره،
یه مدتی که باهم بودیم بهش میگفتم من خوشم نمیاد وقتی با دوستام میریم بیرون دوستم شوخی میکنه بزنی روی رون پاش،
من حساسم، ولی اون زیادی راحت بود، به من میگفت تو اومول و عقب مونده ای، دوستت مثله برادرمه،
منم دیدم نمیتونم باهاش کنار بیام مدت زیادیه رابطمون بهم خورده،
من متاسفم که این بلاها رو سر زندگیتون آورده ولی من نمیتونم خودمو پاسوز مهسا کنم، حتی خانوادمم از رفتاراش خوششون نمیاد.
گفتم یعنی دیشب تا الان میگفتی نامزد دارم مهسا رو نمیگفتی؟
گفت نه منظورم با مهسا نبود،
اگه خواهر من بیشعور بازی ایم درآورده و با همسرتون رابطه داشته من متاسفم ولی کاریم از من برنمیاد، نمیدونم چیکارش کنم.
بعدشم خدافظی کرد و رفت.
شقایق تا خود خونه ازش تعریف کرد،
گفت به به عجب پسری چقدر خوب چقدر متشخص چقدر آقا،
صدبار گفت حیف که نامزد داره، به نظرت داره؟ کاش نداشت..
گفتم آره ندیدی حلقشو هی تو دستش تکون میداد؟
هرکیم هست این خیلی انگار باهاش خوبه که انقدر بهش وفاداره و حلقشو انداخته.
وقتی رسیدیم خونه، سهیل دم در بود…
شقایق گفت ولش کن بذار دور بزنیم برگردیم.
گفتم یعنی چی؟ ولش کن اون باید از ما بترسه نه ما از اون.. از تو بعیده این حرفا شقایق.
رفتم نزدیک دیگه ازش نمیترسیدم چقدر حقیر بود و من نمیدونستم.
گفتم چیکار داری؟
احضاریه مربوط به مهریه رو نشونم داد و گفت این چیه؟
گفتم همون که ازش فرار میکردی، ببین آبرو برات نمیزارم، هرچی داری و نداری ازت میگیرم، پدرتو درمیارم.
یقمو گرفت و گفت تو کی باشی که بخوای پدر منو دراری؟ هان؟ فکر کردی کی هستی؟
@azsargozashteha💚
#درد_دل_اعضا❤️
#پرسش
سلام ادمین جان.
سلام دوستان
لطفا پیام منو هم بزارید
من ۳۰ سالمه از زمانی ک مدرسه میرفتم خواستگار داشتم ولی هر کی میومد دم در مادرم ازهمون دم در بدون مشورت با من وحتی پدرم جواب منفی و میداد بهشون و اوناهم میرفتن منمچون مادرم بود و بزرگتر هیچ نمیگفتم اونم هیچ حرفی نمی زد انقد تو دلی کشیدم ک نگو و اینکه ب روش هم نمیاوردم اخه فک میکردم ک بزرگتر و شاید دلیلی داره ک این کارو میکنه .ولی گاهی ک یاد این این قضیه میوفتادم چند روزی باهاش حرف نمیزدم چون میدیدم روز ب روز داره ب سنم اضافه میشه و جوونیم داره میره .ن میشه نفرین کنم ن شکایت از خدا .
خلاصه سنم رسید ب ۳۰ سال و ی خواستگار پیداشد ک سه سال اختلاف سنمون بود ماشین داشت خونه شغلش داشت حرف زدیم و بعد نامزد البته من قیافش ب دلم نبود ولی خانواده گفتن موقعیت خوبیه و اسرار مادرم ک از دستش نده خوشبخت میشی ( البته شاید ی جورایی میخاست ک جبران گذشته بشه ک ب همه ج منفی میداد بدون اطلاع من)نامزدی و پیش رفتیم فردای نامزدی دوستم ک قضیه رو شنیدگفت این همون خانواداییه ک منو ۱۲سال پیش طلاق دادن خیلی اذیتم کردن و۲ سال طول کشید تاطلاق گرفتیم با کلی دعواوفوش و این دادگاه واون دادگاه. البته خب ما که تحقیق کرددیم همه میگفتن خانواده خوبین ولی دوستم پدرش و مادرش و حتی خواهرش گفتن نه ما ک توخانوادش بودیم خیلی اذیت شدیم
البته اینم بگم ک ی خواهرشون سرتان گرفته بود و فوت کرده بود اینا گفتن ک سکته کرده و ی برادرشونم ک مشکل داره بچدارنمیشد ی چیز دیگه هم اینکه واسه ژنتیک گفتن ما ک بیماری زمینه ای نداریم و ژنتیک و انجام ندادیم.
خلاصه وقتی اینا رو دیدم و حرفای دوستم و شنیدم خیلی تاثیر گذاشت روتصمیمم انگشتر و پس فرستادم و تمومش کردم واسطه فرستادن و من بازم جواب منفی دادم
البته اینم بگم ک ی خواهرشون سرطان گرفته بود و فوت کرده بود اینا گفتن ک سکته کرده و ی برادرشونم ک مشکل داره بچدارنمیشد ی چیز دیگه هم اینکه واسه ژنتیک گفتن ما ک بیماری زمینه ای نداریم و ژنتیک و انجام ندادیم.
و حتی انتظار داشتن سریع عقد کنیم سریع عروسی کنیم .
از حرف مردم از ایندم خیلی میترسم گاهی واقعا قلبم ب درد میاد ک منی ک همیشه سرم تو کار خودم بوده و خیرخواه همه چرا آینده ای نباید داشته باشم چرا نباید تو این سن بچه داشته باشم چرا نباید مستقل باشم
حالا خواستم بدونم ایا من ک ج منفی دادم ایا اشتباه بوده یانه
چون ذهنم و درگیر کرده
ایدی ادمین 👇🌹
@habibam1399
هدایت شده از تبلیغات
🕯هنوز فال سال 1400 رو نگرفتی😱
🐮🌷 چیزی به تحویل سال نمونده ⏰
☕️😍فال سالیانه
🔮 فال دوازده ماهه سال 1400 کامل🔮فال حافظ و طالع بینی روزانه
بدو تا دیر نشده🚶♀🕯
#رایگان 😍😍
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#درد_دل_اعضا❤️ #پرسش سلام ادمین جان. سلام دوستان لطفا پیام منو هم بزارید من ۳۰ سالمه از زمانی ک مد
#پاسخ_اعضا ❤️
در جواب این خانومی که گفته بودن جواب منفی دادم به کسی که خواسته ازدواج کنه ولی دوستش منصرفش کرده خواستم بگم که ...
عزیزم منم ۳۲ سالمه و خواستم بگم که کار درستی کردی چون از نظر من زندگی که از همون اول اول با دروغ شروع شه تا به جاهای باریک نکشیده تموم شه.
اینی هم که دوستت میگه مارو اذیت کردن اگه دوستت از اون دوستای صمیمیه و بدتو نمی خواد به حرفش توجه کن چون ممکنه کار به جاهای باریک بکشه و ...
عزیزم کل منظور من اینه که کلی مرد خوب و بد تو دنیا هست و فهمیدن اینکه کدوم خوبه کدوم بد سخته و اگه بد باشه زندگیت تباه میشه ریسک نکن خانوما حق زندگی دارن تو قبل از هر کاری اول طرفتو بشناس بعد باهاش ازدواج کن امید وارم که بهترین انتخابو بکنی و خوشبخت بشی 🌺
❤️❤️❤️❤️🌹❤️🌹❤️❤️❤️❤️
سلام ادمین عزیز
درباره ی دختر خانوم سی ساله ای که خواستگار شو رد کرده ناراحته می خواستم بگم خواهر من اگه خواستی شوهر کنی با آدم درست و حسابی وصلت کن به خاطر حرف مردم آینده ات را تباه نکن ما خانوما خیلی حساسیم الان اون آقا هه ده جای دیگه رفته خواستگاری نگران نباش توکل کن به آقا صاحب الزمان تا کمکت کنه انشالله یه بخت خوب نصیبت بشه ،🤲🤲🤲
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹❤️
جواب به اون خانم 30 ساله ایی که خیلی خواستگار داشته
خیلی کار خوبی کرده به جای اینکه یه زندگی و با بدبختی شروع کنی 👍
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام درجواب خانم ۳۰ساله که مادرشون خاستگاراروردمیکردن
عزیزم به نظرمن شماهمیشه مجردبمونی خیلی بهترازاینه که باکسی ازدواج کنیدکه این مشکلات روداره
الان مجردین ونمیدونین
اینقدرمشکلات توی همچین زندگی هست که قطعابعداپشیمون میشین
چون ایشون راستشوبهتون نگفتن که قبلاازدواج کردن پس بادقت بیشتری انتخاب کنید
براتون آروزوی خوشبختی میکنم
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
میخواستن درباره اون خانمی که ۳۰ سال شون هست ومادرشون جواب منفی به خواستگاراش میداد
خواهر م به نظرم کار خیلی خوبی کردی کسی که اولش اینقدر دروغ گفته باشه مطمنا بعد هم دورغای بزرگتری ازش سر میزنه
❤️❤️❤️❤️❤️🌹🌹🌹🌹🌹❤️❤️
در رابطه با اون خانمی که گفت ۳۰سالشونه
عزیزم فکر کنم کار شما درسته اکه درست نبود همون اول ی اتفاقی میافتد و شما به هم میرسیدید
حتما ی حکمتی هست
برات ارزوی خوشبختی میکنم
من خودم پدر ندارم تو سن۲سالکی از هم جدا شدن و من الان ۱۲سالمه
من کلی هدف دارم و میخوام بهشون برسم درسته خیلیا برای اینکه بچه مذهییم بهم تیکه میندازن
ولی من افتخار میکنم به چادری که خیلی ها لیاقت پوشیدنشو ندارررررن
من فقط به اهدافم فکر میکنم چون برام مهمن و این نیش و کنایه ها اصلا مهم نیست اصلااااااااااااااااااااااااااااااااااا
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در پاسخ اون خانوم 30ساله
عزيزم شما خيلى كار خوبى كردى چون خواستگارت يه گرگ بوده تو لباس ميش
در ضمن براى همه مشكلاتت هم توكل كن به خدا❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
دررابطه با خانمی که گفتن 30سالشونه
بله عزیزم کار خیلی خوبی کردی چون اگه خدای نکرده مشکل برادرشون که بچه دار نمیشدن ارثی باشه پس این اقا هم بچه دار نمیشه
و اینکه دوستتون گفتن خیلی اذیتشون کردن پس واس شماهم اذیت داشتن
کار خوبی کردین اصلا ناراحتی و نگرانی نداره🌹🌹
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
درمورد خانمی که تا 30 سالگی نمیذاشتن بیان خواستگاری کار خوبی کردین که اون اقا رو رد کردین به ریسکش نمی ارزه زندگی یه باره سن شما هم خیلی بالا نیست بازم براتون خواستگار میاد
❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹🌹🌹❤️❤️
سلام در جواب اون خانوم عزیزمون ک گفتن کارش درست بوده یا نع من خیلی کوچیکتر از اون چیزیم ک بخام کمکتون کنم و ۱۸ سالمه ولی همینقدر میدونم ک همون بهتر ک جدا شدی عزیزمم من خودمم نامزد کردم و خیلی تلاش عقد داشتن ولی خداروشکر ک و با همچین دروغ های مواجه و انگشتر و پس دادم وقتی اول زندگی با این جور دروغا مواجه بشی اون زندگی فایده نداره بنظرم بهترین کار و کردی
@azsargozashteha💚
#درد_دل_اعضا❤️
سلام من یه خانم ۳۰ ساله ام ۱۰ ساله که ازدواج کردم ازهمون اول ازدواجم به مدت یکسال مجبوربودم کنارخانواده شوهرم زندگی کنم چون شوهرم توانایی مالی مستقل شدن رونداشت وازین لحاظ بسیاروابسته به خانوادش بودخاطرات خیلی بدی ازرفتارمادرشوهرم دارم ازآزارواذیتهاش دخالتهاش و تبعیض هایی که بین من و عروسای دیگش قائل میشه ، کلا مادرشوهروخواهرشوهرم دیدگاهشون درباره عروس دیدگاه ارباب ورعیتی هست وانگارکه کارگریا کلفت استخدام کردن ، اونا بشدت مغرورو خودبرتربین هستن مادرشوهرم مدام بربزرگی خانوادش وبی اصالتی خانواده بقیه و خانواده من تاکیدمیکنه درصورتی که حرفاش توهمی بیش نیست و همه اینو میدونن ، اما مشکل من که واقعا خواب و خوراکمو گرفته و میخوام کمکم کنین اینه که چندوقتیه بخاطرضعف اعصابی که ازدست مادرشوهرم گرفتم باهاش قطع رابطه کردم و حتی بهش زنگ نمیزنم چون امکان نداره توی یه مکالمه ۱۰ دقیقه ای بهت تیکه نپرونه وبا روانت بازی نکنه وبرا همین کاری کردم که نتونه بهم زنگ بزنه اما مادرشوهرم مدام به اطرافیانم پیغام میفرسته وبرام خط و نشون میکشه و هربارکه شوهرم به دیدنش میره به شوهرم بدوبیراه میگه و بهش میگه تو بی عرضه و زن ذلیلی ، من باآشنایی وخواستگاری و رضایت خودش باپسرش ازدواج کردم ، خیلی آزارم میده بهم توهین میکنه خانوادمو کوچیک میکنه من بخاطراین کاراش وقتی بچمو شیرمیدادم شیرم خشک شد😔 منکه بهش تاالان بی احترامی نکردم حتی یه بارم حرفاوکاراشوبه روش نیاوردم و جوابشوندادم وفقط همه ی کاراشو به پدرشوهرم گفتم ولی اونم سکوت میکنه و هیچ کاری نمیکنه جدیدا هم بهم تیکه میپرونه ، حتی شوهرمم که تاالان دخالت نکرده بود تازگیا بهش گفته مادرمن تاوقتی که رفتارت رو اصلاح نکنی و به زن من بی احترامی کنی بهتره که زن من باشما رفت و آمدنکنه و این درحالیه که خداشاهده هیچ وقت به شوهرم نگفتم خونه مادروپدرت نرو ، ایشون با بچه هام میره ولی من نمیرم نا گفته نماند که ازطریق بچه هام بهم پیغام میفرسته که دست به گوشت بگیر حسابتو میرسم و ازین حرفا و چون اولین باره تواین چندسال شوهرم ازمن طرفداری کرده اینکاربیشتراونو عصبی کرده درحدی که میدونم ازهیچ تلاشی برای خراب کردن زندگیم کوتاهی نمیکنه همون کاری که هرچندوقت یه بار با جاریام میکنه و زندگیاشونو به مرزطلاق میکشونه ، شمابگیدچکارکنم😔 دیگه خسته شدم مگه من چقدرتوهین و تحقیررو میتونم تحمل کنم بعضی شبا نصفه شب بیدارمیشم تا صبح خوابم نمیبره ، من توزندگیم هزارتا مشکل دارم ازمالی و غیره بگیرتا بداخلاقی و تندی شوهرم و شغل عوض کردنای گاه و بیگاهش و ولخرجیاش ولی دیگه بریدم ونمیتونم تحمل کنم مگه من چندسال دیگه میتونم زندگی کنم که همش استرس و تنش داشته باشم میخوام بفکرزندگی و تربیت بچه هام باشم توروخدا به مادرشوهراو خواهرشوهرا بگین چرافکرمیکنین ماعروسا اگه مخارج زندگی دستمون باشه ازشوهرامون دزدی میکنیم و خرج خانواده هامون میکنیم چرا به شوهرم میگین کارت بانکیتو دست زنت نده ازت کش میره چرابااینجورحرفا کام بقیه رو تلخ میکنین چرا توی زندگی بقیه دخالت میکنین مگه شما مسلمون نیستین بخدا دیگه به حدی ازآزارو اذیت و افسردگی رسیدم که نمیتونم فراموش کنم و هیچ وقت نمیتونم ببخشمش تورو خدا بگین چکارکنم مگه من حق زندگی کردن ندارم چرا آزارم میدین چرافک میکنین بقیه هالون و هیچی نمیفهمن و شما رسالت دارین راه و رسم زندگی رو بهشون یادبدین و مدام بگین چکارکنن و چکارنکنن چرا وقتی خودت سالی یه باربچه آوردی منوسرزنش میکنی که بی برنامه ام و سه سالی یه باربچه آوردم چرا به من میگی برابچه هام کهنه بزارم ولی برا دخترت و جاریای دیگم پوشک میخری چراجلوی جاریم منوتحقیرمیکنی چرامیگی بچه های اونا فرق دارن چون من پدرم کارگره واندازه اونا مال دنیا نداره 😔چرا شوهرمو تشویق میکنی زن دوم بگیره چرامیگی اگه ازمن سیرشده بره زن دوم بگیره تا حمایتش کنی ، به خدا واگذارتون کردم نمی بخشم چون میدونم خداحق مظلوم روازظالم میگیره و امیدوارم هرچی برام نفرین کردی خدااول به خودت بده ، من باهزار امیدوآرزو وارد زندگی پسرت شدم مگه من چکارت کردم ، اگه سکوت میکنم و نمیخوام حرمتاشکسته بشه اینه جوابم ، شما بگین من چکارکنم آیا من کاربدی کردم که نمیخوام دهن به دهنشون بدم
ایدی ادمین 👇🌹
@habibam1399
آهسته تر او را ببوس، این یارِ من بوده
این دلبرِ آزرده دل، دلدارِ من بوده
او را نگیر این قدر بینِ بازوانت تنگ
آغوشِ او دلتنگیِ هربارِ من بوده
دست از انارِ نوبرش بردار، دلخونم
پرچینِ باغش دسترنجِ خارِ من بوده
آرامتر بیرحم! پلکش را بهم بگذار
این چشمها در حسرتِ دیدارِ من بوده
خسته ست میخاهد بخابد، راحتش بگذار
با گریه هر شب تا سحر بیدارِ من بوده
غرقِ نگاهِ شرمگینش میشوی تا کی؟
این خوشخرام، آهویِ کج رفتارِ من بوده
این ساقه تُردِ خوشه زرینِ طلا گیسو
رقصِ نسیمِ صبحِ گندمزارِ من بوده
مثلِ تو مغرور است، چون او را بغل کرده
قابی که عمری سینه یِ دیوارِ من بوده
بر خود نناز از این که آوردی بدست او را
اینها همه از بختِ نکبت بارِ من بوده
یک روز با این شعر می بندم به رگبارت
تا او بفهمد این "تلافی" کارِ من بوده
◍⃟💛◍⃟💜◍⃟💚💚💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_چهل_شش از سیر تا پیاز ماجرا رو براش گفتم.. گفت شگفتا باورم نمیشه مهسا اینکارا رو کرده باشه،
#قسمت_چهلو_هفت
شقایق اومد پایین و گفت هی هی هی ولش کن دخترخالمو بی ناموس بی غیرت، تو مردی که کلید خونتو میدی به مردای فامیلت؟ آره تو مردی؟
قفل فرمونو درآورد و گفت گورتو گم کن.
میدونستم سهیل تو ماشینش قفل فرمون نداره خیالم جمع بود انقدر عقده داشتم که قفل فرمونو از شقایق گرفتم،
حمله کردم سمت ماشین سهیل که ده متر بالاتر پارک شده بود و محکم زدم روی شیشه هاش و شیشه هاشو آوردم پایین..
سهیل اومد سمتم که جلومو بگیره ولی دیگه دیر شده بود
داد میزد چیکار کردی وحشی؟
داد زدم بازم دم در خونمون ببینمت همینطوره.
وجود پدرم بهم این جرات رو داده بود وگرنه وقتی مادرم باهامون بود قاعدتا باید مثه سگ میلرزیدم و از اجرا گذاشتن مهریم میترسیدم،
اومد سمتم قفل فرمونو بگیره و بزنه تو ماشین شقایق که به زور نشستم تو ماشین شقایق و گاز دادیم،
اونم فحش های بد میداد، تعجبم از این بود که بابام با اینکه خونه بود ولی نیومد وساطت کنه،
کاری به کارم نداشت، این ترسمو خیلی کمتر کرد یعنی بابامم دلش میخواسته همچین بلایی سر ماشینش بیارم،
این دومین خسارت بعد جهیزیه بود.
خلاصه به بابام زنگ زدم و ماجرا رو گفتم،
گفت از تو پنجره دیدم باباجان، بعدشم زنگ زد پلیس،
مام درو باز نکردیم..
ترسیدم، بابام گفت اصلا نترس باباجان خونه خالت بمون یه چند روز نیا اینورا بهتره، اینا حالا هی میخوان قشون کشی کنن، مریض میشی دوباره.
شقایق کلا تو خودش بود منم بهش پیله کرده بودم چته عاشق پرهام شدی؟
یکباره عصبی شد گفت زر زر نکنا میزنم تو سرت از جات نتونی بلند شی…
هی عاشق شدی عاشق شدی، به من میاد عاشق شم؟ منو چه به عشق و عاشقی.. پس لالمونی بگیر ستاره.. رو مخ منم نباش.
ولی من ول کن ماجرا نبودم، هروقت من میدیدمش تو فالوئرا و فالووینگ ها و عکسای پرهام داشت میگشت،
تک تک کسایی که باهاشون عکس گذاشته بود فالو کرده بود تا مثلا برسه به نامزد پرهام…
یا کسی که پرهام روش نظر داره، گاهی توی روز غیبش میزد میگفت میخوام تنها باشم و کلا مشکوک بود،
یه روز دیگه زیادی سه پیچش شدم گفت آره خوشم میاد ازش خیلی خاصه، قدبلنده، سوسول نیست، میدونی ریش میزاره!
چشامو گرد کردم و گفتم چون ریش میزاره دیوونه؟
گفت خاص و جذابه دیگه.
زدم زیر خنده گفتم دیدی گفتم عاشق شدی؟
گفت خفه فقط خوشم میاد ازش سریع بزرگش میکنی اوسکل..
ولی این چند روز که رفتم دنبالش دیدم مهسا هی میخواد خودشو بچسبونه بهش،
پنج دقیقه زودتر از اون میومد سر خیابون که پرهام سوارش کنه.
با تعجب گفتم تو این چند روز میرفتی دنبال این پسره؟
@azsargozashteha💚
#پرسش_اعضا ❤️
سلام خسته نباشید
لطفاً پیام منم تو کانالتون بزارین
ادمین جون ایندفعه بزار گناه دارم خب😢
من ۱۶سالمه پیام اون خانم ۳۰ساله رو خوندم بدتر از قبل نگران شدم آخه منم عین شمام
از۱۲ سالگی خواستگار داشتم مامانم بی معطلی نه می گفت منم کوچیک بودم می گفتم عیبی نداره
منتظر یه موقعیت خوبه اما الان
دیگه موندم چیکار کنم با تفکرش
اینم بگم خانواده ام مذهبی شدیدن دانشگاه نمی تونم برم فقط تا دیپلم تمام.....
خب بارها گفتم منکه درس نمی خونم اینهمه موقعیت خوب چرا نه؟
هی میگه تو هیچی نمی فهمی زندگی فقط مشکله به درد نمی خوره
خونه بابات بهتره💔😂
درصورت اینکه یکی از دلایل زیادی خواستگارام اینه که هیچی فکر نمی کنه۱۶سالمه همه می گن رفتارات خیلی پخته۲۰سالته
کلا دختر پخته سنگینی ام
اما حالا دیگه موندم چطوری قانع بشه
مگه چندبار این موقعیت های خوب میاد این آخری موقعیت اش بی عیب بود هیچ عیبی نتونست روش بزار فقط گفت اختلاف سنی دارین|:
۲۴سالش بود
دیگه پسر۲۰ ساله که هم بچه اس هم نمی تونن شغل خونه داشته باشه
جووونی نکرده
اینم بگم ما ساری هستیم محیط کوچیه عقلشون به چشمشون
شما بگید چیکار کنم من از هر نظر می تونم زندگی رو اداره کنم
اما مامانم میگه نه نه نه . . .
مثل مامان شما
من میترسم این موقعیت خوب دیگه نباشه منم تو سن بالا نتونم جواب به کسی بدم چون تو این سن هم کفو خودم خواستگارای عالی داشتم رد شدن
اینم بگم الان با دوستام نامزدن
من وقتی می بینم دوستم چه آزادانه تصمیم می گیره ازدواج می کنه دائم
از حال خوبشون میگه ته دلم آتیش می گیره
اونا الان دیگه عقدشون تمومه ازدواج کردن همه تو خونشون راحتن
بعضیا رفتن خارج همه به هدف هاشون می رسند
اما من فقط باید نگاه کنم . . .
هی . . .
بگید چیکار کنم
ایدی ادمین 👇🌹
@habibam1399
سلام
از امشب قراره باهم داستان #ترسناک بخونیم 😱😰😓
علاقه مندان به داستان واقعی #ترسناک و مسائل ماورایی و #اجنه 😰حتما این قصه رو دنبال کنید😍👆👇
این اتفاق برای یکی از اعضا رخ داده و مو به تنتون سیخ میکنه از دستش ندید👌
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
سلام از امشب قراره باهم داستان #ترسناک بخونیم 😱😰😓 علاقه مندان به داستان واقعی #ترسناک و مسائل ما
دوستان این کانال داستانهای واقعیمون هست به خاطر فشرده بودن محتوای کانال اصلی لطفا حتما همگی اینجا عضو بشید توی این کانال فقط داستان ترسناک قرار میگیره🙏🔞
#ادمین