eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
169.8هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام. اول خدا بحق این شبها واین ماه عزیز حال دلت وحال خانوادهت خوب کندمن درمورد عشق وعاشقی وحالت نمیتونم .نظر درستی بدم ولی مادرتون (وهم پدرتون) که مرکز کانون خانه هستن به دکتر طب سنتی مراجعه کنن وشما کمکش کنید که حالشون خوب بشه تجربه دارم خیلی تاثیر داره ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_بیستو_هشت گفتم توام از صبح تا الان سرکار بودی خسته ای یه امشبو بخواب.. از روی تند شدن نفسش و
فردا یک ساعت بعد از اینکه حمید از خونه زد بیرون، امیرو گذاشتم خونه زری و گفتم اگه شوهرت اومد و دید بگو مریض شدم که بهت گیر نده.. باهاش هماهنگ کردم، رفتم ترمینال سوار مینی بوس شدم و قبل از ورودی شهر همونجایی که زری بهم آدرس داده بود پیاده شدم. من خیلی دختر بی دست و پایی بودم اما زندگی با عشرت و سروکله زدن با اوستای قالی و مشتری ترشی و سبزی قویم کرده بود و از من یه آدم دیگه ساخته بود.. اسم و فامیلی حمیدو دم ورودی اون شهرک در حال ساخت دادم، گفتن الان صداش میکنیم ولی من تا قبل از اینکه بیاد خودمو پشت یه مشت سیمان قایم کردم بعد سایه به سایه اش رفتم تا ببینم تو کدوم ساختمونه، راه و چاهو از چند تا کارگر پرسیدم، اینکه از کدوم در خارج میشن؟ شیفتا چجوریه؟ شیفت بعدازظهر کی تموم میشه؟ شیفت دوم کی شروع میشه؟ و... خلاصه فهمیدم که شیفت بعدازظهرشون ۴ تموم میشه و شیفت بعدی ۵ شروع میشه تا ۱۱ شب... یکم ترسیدم نکنه تا ۱۱ اینجا اسیر بشم و نیمه شب چجوری برگردم؟ اما تو دلم گفتم هرچه بادا باد از این بدتر نداریم و نمیشه، نصفه شب از ترس سگ لرز بزنم بهتر از اینه که به بی خبری زندگیمو بگذرونم.. خداروشکر کردم که لااقل یه لقمه نون پنیر برا خودم اوردم، خلاصه ساعت ۴ شد.. اگه حمید از این در خارج نمیشد یعنی من بهش فقط گمان بد برده بودم یعنی هرچی که میگفته راست بوده.. گفتم اگه از این در نیومد نیم ساعتی می ایستم و بعد تا هوا تاریک نشده برمیگردم خونم. ساعت ۴ شد کارگرا یکی یکی از ساختمون میزدن بیرون، خوشحال شدم که حمید بین هیچکدوم نبود، یعنی برای شیفت دوم ایستاده بود، گفتم خدایا بابت این همه تهمتی که زدم منو ببخش.. توی همین فکرا بودم و فکر اینکه حالا چجوری از این جا برگردم خونه که دیدم حمید اومد بیرون و سوار مینی بوس کارگرا شد که برگرده شهرستان..! توی دلم ریخت، اینکه امیدوار شی بعد یدفعه ناامیدت کنن خیلی بده تا اینکه از اول ناامید باشی.. چند دقیقه بعدم مینی بوس راه افتاد و رفت سمت شهرمون... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ سلام امیدوارم پیامم رو داخل کانال تون بزارید و دوستان با نظرشون شاید درصدی مشکلم رو حل کنن من 14سالگی نامزد کردم من با خانواده همسرم تو یه ساختمون زندگی میکنیم و مشکلات زیادی داریم به خاطر مشترک نیشینی من حرف به همسرم اینه که باید دیگه جدا زندگی کنیم الان 6ساله با هم زندگی میکنیم و میگم تا ما با هم هستیم نمیتونیم پس انداز کنیم و یه خونه بخریم و از اینجا بریم از طرفی هم برادر شوهرم مجرد هست و باید اون ازدواج کنه تا ما از اینجا بلند شیم من همسرم خیلی آدمه با خدایی هست و خیلی مهربون فقط چند تا مشکل هست این که من هر موقع به همسرم شکایت می کنم که از اینجا بریم به خسته شدم ایشون میگن شما نمیتونی مدیریت کنی زندگی من میگم زندگی باید شخصی باشه کسی متوجه نشه کجا میرم چی میپوشم کی میام و یه حریم شخصی داشته باشم همسرم میگه فقط شما با مادرشوهر نمیسازی وگرنه همه با مادرشوهر می سازن حرف من اینه که کسی دوست ندارم با مادر شوهر زندگی کنم دوست دارم مستقل باشم ما خونمون یه جوریه که مادرشوهرم که خالم هست روزی ۲ الی ۳ بار باید بالا بیاد برای یک کاری و ایشان عادت نداره به در زدن یا وقتی من نیستم من دوست ندارم کسی بیاد خونم ولی ایشون کلید داره انگار نه انگار که من عضوی از این خونه هستم منم حرفم اینکا که ۵ سال کافی باید بلند شد دیگه خسته شدم😔😔 چون فامیل هستیم دم به ساعت با هم در رفت و آمدیم ما یه هقته ام خونه خودمون نیستیم حتی غذا خوردنمون باید باهم باشه دوست دارم خودم غذا درست کنم میخوام شوهرم کنار خودم باشه وقتش برای خودم باشه 😔 چون شوهرم یه اخلاقی داره که تا ویر وقت بیرون هست و اصلا عادت جواب پیام دادن یا جواب زنگ یا اینکه خودش زنگ بزنه رو اصلا نداره دلش گرمه به خانواده هست که تنها نیستم ولی اگر جدا شم همه چی خوب میشه 🙂 منم می خوام این جواب های شما را م رو همسرم نشون بدم بگم هیچکس دوست نداره با مادرشوهر یا هیچ کس دیگه زندگی کنه دوست دارم مستقل باشه دوست داره شوهرش برای خودش باشه من مادر شوهرم وقتی میاد بالا اصلا در نمیزنه حتی در هر پوششی باشم و هر بیرون رفتنی باید با اطلاع ایشان بیرون برم و با همسرم هم بیرون برم باید بگیم 😔 مادرشوهرم اخلاقی داره جلوی دیگران هرچی باشه میگه بهت حتی اگه چیز بدی باشه و اینم بگم که مادرشوهرم توقع خیلی زیادی داره تا وقتی که براش کار کنی عروس خوبی هستی و اگر کاری براش انجام ندی عروس بد منم دیگه خسته شدم😔😔 واقعا دیگه نمیتونم زندگی کنم چون دوست ندارم کسی بدونه من چجور چه مدلی لباس میپوشم تو خونه چون یکسره میام بالا و می بینند من حتی بیرون نمیتونم برم چون حتما باید بگم و با اجازه ایشان برم حتی با همسرم نمیتونم مسافرت برم راحت😢 خواهش می کنم با پیام هاتون کم کم کنید چه کسی دوست نداره با خانواده همسر زندگی کنه یا دخالت های از سر مهربونی تو خانواده باشه مرد باید مجبور شه تا بتونه زندگی اداره کنه واقعا ببخشید طولانی شد 🙏🙏 پیشاپیش ممنون از جوابهای مهربونتون😍😘 برام دعا کنید بتونم یه خونه بخرم د راحت شم اینجوری نمیتونم زندگی کنم😔😔😔🙏🙏 ایدی ادمین 👇🌹 @habibam1399 با تجربه ها لطفا این خواهر گلمونو راهنمایی کنید🙏🌹
❤️ سلام به شما و مخاطبین محترم من یه مشکلی دارم که امیدوارم دوستان بتونن راهنمائیم کنن یه دختر سه سال و یکماه دارم که صحبت نمیکنه البته نه اینکه اصلا حرف نزنه حدود پانصد تا کلمه بلده و صحبتای روزمره مثل آب میخوام دستشویی دارم یا از این قبل حرفا که اونم خودم انقد براش تکرار کردم یاد گرفته ولی بعضی وقتا افعال رو درست نمیگه مثلا میگه آب میخوری هوش و دقت و تمرکزش خیلی خوبه، دستور پذیری داره، ارتباط اجتماعیش خوبه بازی با بچه ها رو دوست داره و با اسباب بازیاش درست بازی میکنه الگو برداری و تقلید پذیری خوبی داره،از بچگی از جاهای شلوغ مثل تالار که صدا زیاد باشه خوشش نمیاد، حدود سی تا شعر حفظه تا بیست میشماره سه تا قصه بلده تعریف کنه البته نه واضح و رسا ،ارتباط چشمیش عالیه مزه و بوها رو میفهمه ودرد رو متوجه میشه ولی خب همش انگار نمیخواد درست صحبت کنه،و با صدای بلند و ناواضح صحبت میکنه طوری که خیلیاشو متوجه نمیشم و اینکه زیاد نافش رو دست کاری میکنه الانم بخاطر کرونا نمیتونم ببرمش گفتاردرمانی، بنظر شما بچه ی من مشکلی داره؟ ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام ادمین جان،، لطفا حتما پیام من رو در گروه بذارید من یه خواهر شوهری دارم که برام عین خواهر هست،، این خانوم تازه ازدواج کردن ،، البته ازدواج دومشونه و خیلی توی زندگی سختی کشیدن و هنوز هم میکشن،، میخواستم به ایشون پیشنهاد بدم برای حل مشکلشون چله بردارن ولی نمیدونستم چه چله ای به ایشون پیشنهاد بدم دوستان اگر چله ای برای حل مشکلات زندگی میدونن لطفا بهم بگن خیلی ممنون،، با ارزوی صحت و سلامتی برای همه دوستان🌷🌷🌷 ایدی ادمین 👇🌹 @habibam1399 با تجربه ها لطفا این دوستان گلمون رو راهنمایی کنید🙏🌹
من که مشغول خودم بودم و دنیای خودم می نوشتـم غزل از حسرت و رؤیای خودم من که با یک بغل ازشعرِ سپیدم هر شب می نشستم تک و تنها لبِ دریای خودم بـه غـم انگیزترین حالتِ یک مَـرد قسم شاد بـودم بـه خدا با خودِ تنهای خودم بیخبر از خطر و زخم.... زمین می خوردم فارغ از درد و غم و وحشتِ فردای خودم مـن بـه مغـرورترین حالتِ ممکن شاید نوکر و بنـده ی خود بودم و آقای خودم ناگهان خندهٔ تو، ذهنِ مرا ریخت به هم بعد من ماندم و این شوقِ تمنای خودم من نمیخواستم این شعر به اینجا برسد قفل و زنجیر زدم، بر دل و بر پـای خودم من به دلخواه ِخودم حکم به مرگم دادم خونم امروز حلال است، به فتوای خودم ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎◍⃟💛◍⃟💜◍⃟💚💚💚
سلام به ادمین عزیز راستش من پدری دارم که از کار افتادس بیمه و حقوق نداره مادرمم خانه داره به خاطر شرایط مالی بدشون جز من بچه ی دیگه ای نیاوردن من خودم پرستارم و با درامد من زندگی میچرخه ولی چیزی تهش برام نمیمونه اما مشکلم اینه که یکسال اخیر متوجه رفتار مشکوک مادرم شدم ،این مدت بیشتر از پولی که به مادرم میدم گوشت و مرغ میاد تو خونمون حتی میوه های نوبرونه میخره بش میگم از کجا اوردی میگه پولی که میدی رو پس انداز میکنم . من چهره ی مامانمو وقتی دروغ میگه خوب میشناسم یه بار داشتم توی کابینت دنبال ادویه میگشتم یه کارت بانکی دیدم به نام مامانم ،اخه اون تا حالا نه پول داشت نه کارت ،اما کاغذی کنار کارت نظرمو جلب کرد که با دیدنش مخم سوت کشید و همونجا نشستم کف اشپزخونه...👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df ادامه ی این ماجرای تاثیر گذار رو اینجا بخوانید❤️👆👆👆👆
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام امیدوارم پیامم رو داخل کانال تون بزارید و دوستان با نظرشون شاید درصدی مشکلم رو ح
❤️ سلام،درراهنمایی اون خانومی که مشکل مشترک نشینی دارن: عزیزدلم،منم ده سال باخانواده همسرم زندگی دارم،اول خانواده همسرم رفتار در نزدن داشتن ،درحضوریانبودشوهرم،منم اول ازخجالت قایم میشدم😳،ولی بعد چاره رو درقفل کردن دیدم،شوهرم ناراحت شد،ولی بهش گفتم،زشت تر اینه که دیگران شاهد حریم شخصیه ماباشن، براخانوادش گفتم رفت وامدهست،بچه هایهومیان خونمون،شایدپوششم مناسب نباشه،دزد میاد🤪و...،بعداز دو سه بار شوک واخم،درمیزنن/خودمم به هیچ وجه بدون درزدن وارد نمیشم/گاهی به خاطر خستگی براهم وقت نداشتیم،ولی گفتم ساعت تعیین کنیم،شب بعدازشام ،یک ساعت میرفتیم،خودمم پذیرایی میکردم جمع میکردم،تیکه مینداختن احتیاجی به کسی نداریم،خوب ماهم کاراخودشون روسپردیم به خودشون تا اعتماد بنفسشون بره بالا☺️أصلنم باتیکه های درشتشون ناراحت نمیشدم،غرهم نمیزدم،چون ساختن زندگی شیرین،یه بهایی داره/ هم ارامش براخودمون میخواستم هم اونا،بدون دعوت نمیرفتم،براشام اغلب خورشت بار میزاشتم زودترتاجابیفته☺️ ،مخصوصااوایل،خوششمزه😜ودلبری،خودمولوس میکردم ،منم خانواده همسرمو دوس دارم،وقتای ضروری کنارشونم،براشون حریم واحترام قائلم،ولی چه زن ،چه مرد،باید بدونیم باتشکیل خانواده مسئولیت به عهده گرفتیم،که یکیش مسئولیت اخلاقیه،همسرماهم یک انسانه،یه آزادی وشخصیت متعارفی رو باید براش قائل باشیم،خانواده هاهم باید بدونن اگر بچه هامسئولیت پذیر نیستن ،یا بچه هاشون رو حق مسلمی فقط براخودشون میدونن وقراره بارزندگیشون رو روی دوشه اونها بزارن،چه دختر،چه پسر، ازدواج صورت نگیره،دیگری چه گناهی کرده🤨یااگر آرزوشون خوشبختی بچه هاشونه،لطفا منطقی برخورد کنن،دسته تمومه پدرومادرای گل رو میبوسم❤️سعی کنید حتمایه چندتا کلاس هنری پشت سرهم شرکت کنید،هم هنرمند میشید،هم دیگران راحت تر براتون وقت قائل میشن،اگر همسرتون متدینن،از احادیث احترام به همسروتوجه، روانشناسی ومخ زنی😂 ازطریق پیام رسانوونامه و...براش بفرستیدوغیر مستقیم هدایتش کنید ،دعوا به هیچ وجه💣 الهی خوشبخت باشیم همگی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام به شما و مخاطبین محترم من یه مشکلی دارم که امیدوارم دوستان بتونن راهنمائیم کنن
❤️ سلام خدمت خانمی که برای خواهر شوهرشون چله خواستند،خواستم پیشنهاد بدم ختم چهل روز سوره ی «یس»بعد از نماز صبح خیلی تاثیرات مثبتی داره برای ازدواج،رفع مشکلات و حتی بیماریها و همین طور «زیارت عاشورا »هم خوبه.سعی کنند نمازهاشون (مخصوصا)نماز صبح را سر وقت بخونند.انشاالله که مشکلشون حل بشه. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام برای برآورده شدن حاجات بزرگ چله حدیث کسا رو پیشنهاد میکنم بسیار مجرب هست😊 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام ،وقت بخیر،طاعات تون قبول درگاه حق،جوابی داشتم برای اون خانومی که چله ی مشکل گشا میخواستن برای خواهرشوهرشون،ان شاءالله که مشکل ایشون وتمام بندگان خدا به خوبی وبه زودی رفع بشه. داخل گوگل سرچ کنین" چله ی زیارت عاشورا آیت الله حق شناس" تابراتون اطلاعات مربوط وشرایط انجام چله رو بیاره،این چله خیلی خیلی محرب هست و ردخور نداره،خیلی ها انجامش دادن و نتیجه گرفتن،ان شاءالله ایشون هم انجام بدن و هرچه که به مصلحت شون هست اتفاق بیفته،التماس دعا. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام درجواب خانمی که چله می خواستن برای خواهرشوهرشون.به نظرم چله حدیث کساعالیه.به چندنفرهم این چله ومعرفی کردم وبه حمدالله همگی شون حاجت رواشدند.نمونه اش به یه خانم سرمزارشهدابودخیلی گریه می کرد می گفت پسرم بهش تهمت زدندوانداختنش زندان گفتم چهل تاحدیث کسابخون.دفعه ی بعدکه دیدمش گفتم چی شد گفت خداروشکر یه نفرنمی دونم ازکجاپیداش شد افتاددنبال کارپسرم وآزادش کرد.این خانم متوجه منظورم نشده بودویه حدیث کساخونده بوددرحالی که من گفته بودم چله ی حدیث کسا بخون. تواین ماه عزیزخداازهمه ی دوستان التماس دعادارم ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام برای اون خانمی که برای خواهرشوهرشون چله میخواستن چله زیارت عاشورا رو بردارن خیلی تأثیر داره التماس دعا 🌹 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام امیدوارم پیامم رو داخل کانال تون بزارید و دوستان با نظرشون شاید درصدی مشکلم رو ح
❤️ سلام درجواب این دوستمون که میگه دوست نداره بامادرشوهرش زندگی کنه عزیزن چیزی که دارم مینویسم تجربه کردم زندگی منم مثل شما بود یه خونه سه طبقه که طبقه اول ما طبقه دوم مادرشوهروپدرشوهر ودوتا از بچه هاشون طبقه سوم برادرشوهرم اون هم بادوتا بچه سرویس هم مشترک بود مابچه نداشتیم مادرشوهرمن هم توهمه کارهادخالت میکرد خیلی اذیت شدیم برادرشوهرم ازاون خونه رفت یکی دوسال مستاجری تاخونه خرید وراحت شد ماهم دوسال اونجابودیم بین من وشوهرم نه عشقی نه محبتی فقط دعواوجر وبحث داشتیم مادرشوهرم نمیذاشت ماازاونجا بریم تادعواها بالاگرفت ومن رفتم قهر و..... بلاخره ازاونجا اسباب کشی کردیم چندسال مستاجربودیم اماآرامش داشتیم اجاره دادن سخت بود و خداکمک کرد چندسال بعد خونه خریدیم ماکه ازاون خونه اومدیم بیرون برادرشوهرکوچکترم ازدواج کرد ودیگه ازاونجا بیرون نیومد الان 15سال میگذره مادرشوهرم فوت کرد پدرشوهرم توخونه بستری هست بعدازپدرشوهرم اون خونه بین 6تاوارث تقسیم میشه که الان باتورم وگرونی که هست برادرشوهرم با پول ارثیه که ازاین خونه بهش میرسه شایدبتونه توتهران خونه رهن کنه به قول خودش تاآخرعمرباید مستاجرباشه ولی اگر حداقل ده سال قبل ازاونجا بلند مید میرفت مستاجری تاالان یه خونه پنجاه شصت متری داشت لطفاپیام منو به همسرت نشون بده شاید اشتباه برادرشوهرمن روتکرارنکنه😯 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_بیستو_نه فردا یک ساعت بعد از اینکه حمید از خونه زد بیرون، امیرو گذاشتم خونه زری و گفتم اگه شو
خلاصه منم رفتم سر جاده و سوار یه مینی بوس شدم و برگشتم، وقتی رسیدم حمید هنوز نیومده بود.. پس کجا رفته بود؟ تا یازده شبم نیومد! وقتی رسید گفتم انگار امشب نیم ساعت دیر کردی چی شده؟ هول برش داشت و گفت عه نیم ساعت دیر اومدم؟ مینی بوس دیر رسید، دیر شد... ابرویی بالا انداختم و گفتم اها.. و بعدم گرفتم خوابیدم، از ترس مرض بد گرفتن هر شب یه بهانه میاوردم و نمیزاشتم بهم دست بزنه.. صبح آفتاب که زد رفتم پیش زری و گفتم زندگی خیلی بهم سخت میگذره، تو جای من باشی چیکار میکنی؟ گفت جای تو باشم ماجرای تعقیبو بهش میگم.. گفتم دیوار حاشا بلنده، میپیچونه.. گفت خب بازم تعقیبش میکردی.. گفتم با چی؟ اون نشست تو مینی بوس و زودتر از من خودشو رسوند اینجا.. گفت دختر کم عقل غروب برو اونجایی که مینی بوس نگه میداره و بعد که پیاده شد سایه به سایه دنبالش کن ببین میره تو خونه کدوم زن عفریته ای.. عصر دوباره بچمو گذاشتم پیش زری و یه چاقوی بزرگ گذاشتم توی کیفم، گفتم حتما لازم میشه.. و رفتم سمت ترمینال، جایی که کارگرا پیاده میشدن حمیدو دیدم درحالی که نیشش ت بناگوشش بازه شوخی و خنده کنان از مینی بوس با یکی از کارگرا پیاده شدن با چادرم سفت روی صورتمو گرفتم و رفتم دنبالشون.. پیاده راه افتادن و رفتن توی کوچه پس کوچه، منم دنبالشون تا به یه کوچه رسیدن، انقد تنگ بود که دوتایی باهم از توش رد نمیشدن! اول اون مرده رفت و بعدم حمید.. مرده کلید انداخت و باهم رفتن داخل و بعدم درو بستن.. فکر اینکه تو این خونه چه خبره داشت دیوونم میکرد، گفتم اینا تو این خونه یه کار خلافی میکنن که تا یازده شب طول میکشه، هرچی که هست خلافه.. برای اطمینان بیشتر رفتم بقالی سر کوچه و گفتم ببخشید اقا، این خونه ای که اخر اون کوچه باریکست، یه اقایی توش زندگی میکنه، اومده خواستگاری خواهر من، خواهر منم هیچکسو نداره غیر از من یه ننه بابای زمین گیر داریم، میخوام بدونم این اقا مرد خوبیه یا نه؟ بینی و بین الله راستشو بگو... گفت خواهرم حقیقتا نمیتونم راستشو بگم ولی نه آدم درستی نیست، این معتاده هر شبم تا نصفه شب قلیون میکشن خیلیم رفیق بازه هرشب تا نصف شب اینجا کلی آدم میاد و میره، آبجیتونو بندازید تو رودخونه ولی دست این آدم ندید.. خیلیم آدم شریه بفهمه اینارو گفتم یه بلایی سرم میاره، کسی جرات نداره تو محل باهاش در بیفته، اگه خواستید خواهرتونو ندید نگید اومدید از من تحقیق کردید.. خدافظی کردم و از مغازه زدم بیرون.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ سلام و خدا قوت... ضمن تشکر از کانال خیلی خوبتون ی لطف کنید مشکل من هم بزارین تو کانال ...ی پسر دارم دوسال و دوماهه..از اول شیر خشک خورده الان هم خیلی کم غذا میخوره ...بیشتر شیشه رو ترجیح میده شبها هم گریه میکنه باید شیر گاو یا حریره براش تو بطری بزارم ک بخوره..موندم از بی اشتهایی و گریه های شب ...بخوام شیشه رو هم ازش بگیرم دیگ شب و روزش میشه گریه..‌هیچ کس تجربه نداره تو این مورد ب من کمک کنه..!! ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام وقتتون بخیر خیلی خوشحالم که این کانال رو پیدا کردم امیدوارم مشکل من هم با راهنمایی های اعضا حل بشه من پوستم خیییییلی خشکه، طوریکه وقتی لبخند هم میزنم انگار صورتم کش میاد خیییلی هزینه کردم فایده نداشته، صورتم پوسته پوسته میشه، و. پر از چروک‌های ریز هست خواهش میکنم که اگه کسی راه امتحان شده ای داره به منم بگه دعاتون میکنم ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام ب ادمین گرامی و دوستان عزیزم .... من خانومی 20 ساله هستم و سه سال میشه ک ازدواج کردم و ب دنبال بچه داری هستم ولی متاسفانه موفق نمیشم آزمایشات کامل رو هم دادم و هیچ مشکلی نبوده جز عفونت زیاد میخواستم بدونم از بین خانومای کانال کسی هست ک بدونه برای عفونت چ چیزی خوبه ک بر طرف بشه ....ب من داروهم دادن ولی خب خیلی معده درد میگیرم وقتی میخورم ... اگه میشه راهنماییم کنید ممنونم ازتون روزتون خوش......🌺🌺🌺🌺🌺 ایدی ادمین 👇🌹 @habibam1399 لطفا به هر سه سوال پاسخ بدین🙏🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ سلام میخوام داستان زندگیمو بگم شرایط سختی رو میگذرونم چند سال پیش اومدم یه اشتباهی کردم که هنوز که هنوزه دارم تاوانشو میدم این موضوع واسه ۲۰ سال پیشه اون زمان پسر همسایمون عاشق خواهرم بود و تقریبا همه همسایه ها میدونستن غیر از مادر و پدرا. اون زمان هم مثل الان نبود که باهم در ارتباط باشن البته تو شهر ما اینطوری بود خواهرمم از رفتاراش مشخص بود که اونو میخواد منم حسادت میکردم به خواهرم که پسره به خواهرم انقدر توجه میکرد خلاصه بزرگتر که شدیم پسره رفت سربازی و برگشت و مادرشو فرستاد خواستگاری از قضا منم تو دستشویی تو حیاط بودم که شنیدم مادرش گفت ما میخواییم بیایم خواستگاری دخترتون و منم از این حرف سواستفاده کردم دوییدم بیرونو گفتم مامان داره واسه من خواستگار میاد چون دختر بزرگتر بودم مامانم ذهنش کشیده شد سمت من گفت اره خیلی خانواده خوبی هستن و از این حرفا خلاصه که خواهرمم خبر نداشت اونا دارن میان خواستگاری واسه همین اصلا براش مهم نبود. روز خواستگاری هم هممون تو اتاق بودیمو اومدن منم چایی بردم رضا متوجه شد ولی از خجالت یا حالا نمیدونم قسمت حرفی نزد اصلا نمیدونی شرایط یجوری شد که رضا نتونست حرف بزنه و مارو عقد کردن. حتی منو رضا باهم صحبت هم نکردیم شرایط خیلی یکدفعه شد. من که راضی بودم ولی از چشمای رضا مشخص بود نمیخواد منو.. و بعدش که ریحانه فهمید چیزی نمیتونست بگه چون فکر میکرد رضا برای من اومده خواستگاری ولی هرشب با گریه میخوابید اونجا دلم سوخت و پشیمون شدم اما کار از کار گذشته بود و من زن رضا شده بودم دیگه عروسی کردیمو رفتیم خونه خودمون و رضا میگفت دیگه باید همه چیو فراموش کنیمو زندگیمونو بکنیم ولی مشخص بود از چشماش میخوندم دلش پیش ریحانه اس ولی برام دیگه مهم نبود چون من رضا رو دوست داشتم بعدش من حامله شدم و بچه م دختر بود به دنیا اومد معلول بود دنیا رو سرمون خراب شد اونجا بود که رفتم دم خونمونو افتادم به پای ریحانه و ازش طلب بخشش کردم. مادر و پدرم بهت زده مارو نگاه میکردن شروع کردم به توضیح دادن دیدم مادرم اشکاش میریزه و ریحانه فقط منو نگاه میکرد و اشک میریخت الان بچه دومو حامله ام و اینم دختره فقط دعا کنین سالم باشه ریحانه هم هنوز مجرده و ازدواج نمیکنه من تاوان حسادتمو اینطوری دادم😔خیلی پشیمونم چون زندگی رضا و ریحانه رو از هم پاشیدم شاید اگه باهم بودن زندگی منم بهتر میشد چون منو رضا فقط باهم زندگی میکنیم من دوسش دارم ولی اون فقط داره زندگیشو میگذرونه😔 ریحانه هم اصلا حرف نمیزنه باهام هرچی میگم منو بخشیدی فقط سر تکون میده شاید خواهرم ۱۰ سال پیر شده مادرمم بدتر از اون ولی من واقعا بچگی کردم رضا هم از صبح تا شب سرکاره و وقتی میاد ناهارو شامشو میخوره باز تا فردا زندگی منم اینطوری شد ممنون از کانال خوبتون دلم خیلی اروم شد باهاتون حرف زدم. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ سلام مرسی که سرگذشت آدم ها رو میذاری که عبرت بشه برا بقیه من دلم خونه چند ساله که آتیش تو جونمه آروم نمیگیرم منو خانومم با هزار بدبختی که بود بعد ۸ سال بچه دار شدیم انگار دنیا رو بهم داده بودن همسرم آدم پرانرژی مهربون از صفر شروع کردم ولی انقدر حالم باهاش خوب بود انقدر حمایتم کرد که کنارش به همه چی رسیدم زمانی که باردار شد دیگه از زندگیمون نگم براتون ما بچه که نداشتیم حسادت میکردن بهمون بعد با یه جمله خودشونو آروم میکردن چه فایده بچه دار نمیشن که دنیا مال اونا باشه وقتی بچه ندارن که وقتی فهمیدن باردار شده از حسادت منفجر میشدن چون من تو فامیل دشمن زیاد دارم خانومم باید استراحت مطلق میکرد فقط باید تو جاش میخوابید همیشه بقیه رو مسخره میکردم که آدم عشق داره چرا خیانت میکنه قضاوت میکردم فلانی اگه مرد بود که خیانت نمیکرد تا گریبان خودمو گرفت منشی دفترم خیلی بهم ابراز علاقه میکرد تو محل کار عشوه گری میکرد اما من انقد زنمو دوس داشتم که توجه نمیکردم تا اینکه یه روز ازم مشورت خواست گفت میخوام یه کاری کنم اگه امکانش هست بعد کار بریم کافه کنار ساختمون راجبش صحبت کنیم و کاملا در جریان عشق من به همسرم بود. تو کافه که بحث تموم شد قرار شد فایل ها و برنامه هاشو بررسی کنم و بهش کمک کنم همینجوری قرارهامون بیشتر شد. بخدا قسم فکرشم نمیکردم ولی انگار بهش علاقه مند شده بودم جوری بود که اگه کارم نداشت بازم به دیدنش میرفتم دخترم به دنیا اومد و من خواستم تمومش کنم بخاطر دخترم اما دست بردار نبود و تهدید کرد که به زنم همه چیو میگه و باعث شد که چهارسال رابطمون ادامه پیدا کنه. زنم کم کم داشت متوجه میشد اما انقد عاشقش بودم و باهاش مهربون بودم که به فکرشم نمیرسید برای همین گفتم تا متوجه نشده دیگه باید تمومش کنم و کلا اخراجش کردم و از همه جا بلاکش کردم. با دخترم رفته بودیم خرید جیگرم داره میسوزه اینهارو میگم دیدم اون خانوم نزدیک خونمونه ..👇 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/joinchat/1073086497C706b877c24 ادامه ی داستان زندگی تلخ و تاسف برانگیز این اقای محترم رو اینجا👆بخونید❤️ لطفا بدون قضاوت و سرزنش🙏❌❌❌
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۱۳۳🌹 @azsargozashteha💚
4_452715601975052573.mp3
1.41M
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۱۳۳🌹 @azsargozashteha💚
❤️ سلام لطفا این پیام منو بزارین تو گروه در مورد اون خانومی ک با خانواده همیرش تو یه ساختمون زندگی میکنن منم شرایط ایشون دارم طبقه بالای پدرشوهرم اینا زندگی میکنیم ولی مشکل اینجاس ک طبقه بالا رو شوهرم خودش قبل از ازدواج درست کرده مال خودشه الان ۴ساله ازدواج کردم اصلا خوشی ندارم یه پسر۲سال و نیمع دارم نمیزارن اون جور ک میخوام نربیتش کنم اگه پسرم کار اشتباهی کن بخوام دعواش کنم ازاش حمایت میکنن و پسرمو بد عادت کردن شوهرم از صب سر کاره تا شب بخدا ارزومه یه شب بالا پیش هم بشینیم همی شام میخوره میگه بریم پایین حتی اگه من نرم بهام بحث میکنه منجر به دعوا میشه خانوادش تو زندگیم دخالت میکنن دقیقا بدونه در زدن وارد خونه میشن حتی چند بار پدر شوهرم منو با لباس راحتی دیده ک شوهرم بجای این که به خانوادش بگه در. بزنیذ منو دعوا میکنه میگه لباس راحت نپوش پوشیده باش ولی من دوست دارم تو. خونه خودم راحت باشم ۴برادرشوهر دارم با دوتا خواهر شوهر وقتی میان اینجا بچه هاشون میان بالا با وسایل و اسبابازی بچم بازی کنن خونه رو به گند میکشن اگه چیزی بگم همشون دهن کج میکنن ک فلان گفت چنان گفت،به شوهرم میگم اونم میگع بزار بازی کنن بچه ان بعد تمیز کن هر روز من این مکافاتو دارم ،خونه بابام ک میرم وقتی بر میگردم نمیشه به خونه و زندگیم نگاه انداخت چقد از ظرفتمو میشکونن تا برگردم زندگی ندارم اصلا بخاطر همین قضیه هررر روز با شوهرم بحثمون بخدا اگه بخاطر بچه دو سالم نبود تا حالا طلاق کردفتع بودم هر تصمیمی برا زندگی میگیرم از مادر شوهر و پذرشوهر و برادر شوهر پ خاهر شوهرات دخالت میکنن شوهرم اصلا راضی به رفتن نمیشه میگه تا زنده ام همینجا پبش مامان بابام هیستم نمبدونه اگه از هم دور باشیم من بیشتر پدر و مادرشو احترام میکنم بچم ازادی نداره همین ک میخوام بچکی کنه بازی کنه میگن صدا نده یا میگن بچه رو بگیرین سر و صدا نکنه اخه بچه دو ساله چی میفهمه اینو فرستادم برا اون خانومه شوهرشون راضی ب رفتن نمیشه بخدا اشتباه میکنن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_سی خلاصه منم رفتم سر جاده و سوار یه مینی بوس شدم و برگشتم، وقتی رسیدم حمید هنوز نیومده بود..
گفتم خدایا چیکار کنم؟ یقین داشتم که حتما معتاد شده... از این زندگی کوفتی خسته شده بودم، گفتم میرم درو میزنم رو در رو شم با حمید که نتونه کتمان کنه درو با ترس زدم، اون مرتیکه درو باز کرد و گفت امرتون؟ گفتم عیال حمیدم بگو بیاد کارش دارم.. یه ربع بعد حمید اومد گفت تو اینجا چیکار میکنی؟! گفتم پس ساختمونی که روش کار میکنی اینجاست آره؟؟ میای اینجا عیاشی پس بگو بیشتر حقوقت براچی میره.. بی غیرت تو بچه داری، دلت برا امیرمون بسوزه یقمو گرفت و گفت به خودم مربوطه، خسته شدم بس که قیافه تورو دیدم، جوونم ولم کن بزار عشق و حالمو بکنم، زندگیمو از هفده سالگی گرفتی.. میدونی من الان تازه وقت زن گرفتنمه نه توی اون سن... این دفعه چندم بود که حمید حسرت زود زن گرفتنشو میخورد و بعدم به من سرکوفت میزد که تو باعث شدی.. بیشتر به دیوار چسبوندمو گفت حالا چی میگی؟ یا گورتو گم کن برو خونه بابات یا بتمرگ سر زندگیتو زر اضافیم نزن.. انقد گلومو فشار داد که کم کم داشتم خفه میشدم، کبود شدم تا ولم کرد و هولم داد گفت دیگم نبینم بیای دنبالم، دیروزم فهمیدم اومدی سر ساختمون پی من و چیزی بهت نگفتم، گورتو گم کن سرفه کردم و خودمو عقب کشیدم به این فکر کردم اگه بیشتر وایسم و منو بکشه سرنوشت امیرم چی میشه؟ برای همین سریع از کوچه خارج شدم. قاعدتا در بدترین شرایط باید خونه بابام میبودم و تیکه و متلک میشنیدم که دختره ترشیده شدم، ولی الان صورتم کبود شده بود و در حال برگشت به خونه ی خودم بودم.. رفتم امیرو از زری گرفتم، چیزی به زری نگفتم دلم نمیخواست کسی برام دلسوزی کنه اما تصمیممو گرفته بودم، صبر آدما بالاخره یک روزی تموم میشه... حمید اون شب همونجا موند، و من تا صبح بیدار بودم، حمید با این حقوقی که میاورد سر سفره فقط خرج سیگار و خورد و خوراک خودشو میداد و عملا این منه بیچاره بودم که خرج خورد و خوراک خودمو امیرو میدادم.. فردا باید کارو یکسره میکردم، اتفاقا رفتارای حمیدو کنار هم چیدم و شک نداشتم که اعتیاد هم داره و منه احمق نفهمیدم....!! دل و زدم به دریا، فردا پشت یه دیوار قایم شدم، با همون دوستش از سرکار برگشتن خونه ی دوستش.. سریع رفتم سر کوچه و یه سکه انداختم توی تلفن، چندباری با خودم تمرین کردم که چی بگم.. صدو ده رو گرفتم، نفسمو توی سینه حبس کردم و حرفایی که صدبار توی آینه به خودم زده بودم رو پشت سرهم گفتم، الو صدو ده؟ اینجا خونه فساده، فساد اخلاقی، توش معتاد میارن، عرق میارن، و خلاصه هر کثافتی که فکر کنید، ما همسایه هاشونیم و امنیت جانی و مالی و ناموسی نداریم.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام و خدا قوت... ضمن تشکر از کانال خیلی خوبتون ی لطف کنید مشکل من هم بزارین تو
❤️ سلام اون‌ خانمی که گفتن عفونت دارن،هرروز یا هفته ای چندبار بیست حبه سیر رو بپزن با تا خوب له بشه بعدکه آبش ولرم شدبا یه استکان سرکه وا دوقاشق نمک مخلوط کنن وبشینن داخل تشت آب گرم جوری که آب سرکه وسیر بره داخل بدنش حداقل روزی رب ساعت اینکارو بکنن خیلی خوبه ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ لطفا برای اون شخصی ک پوست صورتش خشک هست بگید روغن نارگیل اصل مرتب استفاده کنه.عالیه ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام اینو برا اون خانمی میفرست که گفتن عفونت شدید دارن.خانم گیاه گزنه خیلی برای عفونت خوبه و قدرت باروری رو خیللللی بالا میبره.اگه میتونید خودتون برید بچنید بیارید اگر نه بخرید دم کنید روزی دو لیوان بخورید البته با دو سه بار جواب نمیده باید ادامه بدید تا انشاءالله که جواب بده.🙏 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در رابطه با اون خانومی که عفونت زیاد داشتن و سه سال بود ازدواج کرده بودن و قصد بارداری داشتن. خواستم بگم عزیزم هیچ تاکید می کنم هیچ چیز مثل عنبر نسا برای عفونت خوب نیست. شما تو یه فضای سر باز مثل پشت بومی حیاطی جایی که دید هم نداشته باشه. چند تیکه از عنبر نسارو رو پیکنیک چیزی حسااابی دود بدید و یه دامن گشاد هم بپوشید برید پاهاتونو باز کنید اجازه بدید دود به بدنتون بخوره اگر امکانش بود حتی بشینید و خیلی از نزدیک دودشو به پاتون بدید. ادمین جان اگه به نطرتون یکم مشکل دار و شخصیه این مطلب تو پی ویشون بفرستید ولی لطفا بهشون بفرستیدش. چون من چند نفرو میشناسم که با همین روش عفونتشون کاملا خوب شده اینو به خیلیا گفتم و خدا رو شکر تو یه هفته جواب گرفتن حالا می تونید بیشتر هم طبق حالتون استفاده کنید. ینی یک هفته هر روز. انشاالله که سلامت بشن😍 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام خدمت خانمی که عفونت زیاد دارید عزیز بابونه. اویشن وپونه با هم. زنجبیل ودارچین با هم. دم کنید بخورید عزیز همه را با هم مخلوط نکنیا هر کدوم از اینا عالین برا دفع عفونت 7تخم و4تخم هم از عطاری تهیه کنید عالی اینا همه عالی هست ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ در رابطه با اون خانمی که بچشو میخواد از پستونک بگیره مادر من خودش منو اینجور از شیر گرفت میتونید سر پستونک رو فلفلی یا ربی کنید خودش دیگه نمیخوره. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام.برا خانمی که پسرش شیر خشکیه. منم دوقلوهام شیرخشک بودن،وقتی میخاستم شیشه رو ازشون بگیرم بتدریج این کارو کردم .ینی اول شیشه تو روز رو قطع کردم،بعد یه مدت که توروز بهتر غذا خوردن تو شبم دیگه خودشون بیدار نشدن.حالا تو روز اینطوری که به سرشیشه یکم رب انار زدم،نشونشون دادم گفتم شیشه مریض شده و دیگه نمیتونید بخورید باید غذاتونو بخورین تا کم کم شیشه هم حالش بهتر بشه.و مدام تا یه مدت ازم میخواستن که ببینن شیشه چجوریه حالش و منم نشون میدادم. شب برای خواب شیشه نمیخوردن،اما توشب تا یه مدت شیشه میخوردن تا خودشون دیگه توشب هم بیدار نشدن.امیدوارم تونسته باشم کمک کنم ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام. بی زحمت به اون خانمی که گفتن عفونت زیاد دارن بگین که کلپوره دود کنن و دود کلپوره رو به واژنشون برسونن. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ سلام ادمین جان،، اگه میشه پیام من رو در گروه بذارید 🌷🌷🌷 من یه دوستی دارم ایشون بیست سالشونه و خاستگاری دارن که طلبه است از نظر شرایط سنی به هم میخورن،، این اقای خاستگار در جلسه اول به خانوم(دوست بنده)میگن با درس خوندن ایشون مشکل ندارن هر دو باهم به توافق میرسن ولی در جلسه بعدی این اقا میگن با درس خوندن خانوم مخالفن و اصلا زن نباید بره دانشگاه و ... دوست بنده هم جواب منفی به ایشون میدن ولی این اقا دست بردار نمیشن وشاید نزدیک به یک ماهه بارها به محل کار پدر و مادر ایشون میان ومیگن که اشتباه کردن و دوست من هر چقدر دلش بخواد میتونه درس بخونه ولی پدر و مادر دوست بنده دیگه به این اقا اعتماد نمیکنن،، از طرفی دوست بنده میگن به این اقا خیلی علاقمند شدن و پدر و مادر خودشونو به ازدواج راضی میکنن ولی دایی بزرگ دوستم میگن نباید این ازدواج سر بگیره چون اقای داماد از نظر مالی ضعیفه و همچنین قبلا گفته دوستم نباید درس بخونه،، حالا دوستم هم نمیتونه این اقا رو فراموش کنه حالا من نمیدونم بهتره داییشو راضی کنه به ازدواج یا کلا این اقا رو فراموش کنه در ضمن پدر ومادر دوستم خیلی رو حرف دایی دوستم حساب میکنن اگه اون راضی بشه پدر و مادرش هم راضی میشن و اگه دایی ایشون جوابش منفی باشه پدر مادر دوستم هم جواب منفی میدن،، لطفا راهنماییم کنین. ایدی ادمین 👇🌹 @habibam1399 لطفا با تجربه ها این دوستمونو راهنمایی کنن 🙏🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ سلام مشکل منم بذارید تا خیلی ها بدونن و بفهمن حسادت بیشتر از طرف مقابل خود آدمو نابود میکنه من بیست سالم بود که ازدواج کردم شوهرم یه مرد فوق العاده و بسیار خوب چشم پاک اهل خدا همون اول ازدواج گفت من خانوادم همه زندگیمه میدونم زنی شاید باعث بشه که بدت بیاد اهمیت من به خانوادم اما مطمئن باش جایگاه تو خیلی تو زندگی من بالاس اما خانوادمو حمایت میکنم و هیچوقت از گلوی تو نمیزنم و اگر بدونم حمایت از اونا به زندگیم آسیب میزنه اینکارو نمیکنم منم قبول کردم و فکر میکردم مشکلی ایجاد نمیکنه شوهرم همیشه اگر یه کار برای خانوادش میکرد ده برابرشو برای من میکرد که کمبود محبت نکنم اما این محبت ها شاید اشتباه بود شایدم من لیاقتشو نداشتم جوری شده بود که چشم نداشتم اون یه ذره حمایت خانوادشو ببینم همش غر میزدم سرش که من دوست ندارم اونم سعی میکرد کمتر باشه که من ناراحت نشم مجبور بودم یجوری میونه شوهرم و خانوادشو خراب کنم که دیگه کاری واسشون نکنه خواهرش داشت طلاق میگرفت براش وکیل گرفت دنبال کاراش میرفت و من همش غر میزدم خودش بره تو چرا میری که راضیم میکرد زود تموم میشه طلاق گرفت تموم شد اما من کینه داشتم ازش میخواستم تلافی کنم که چرا شوهر من بخاطر این باید این همه هزینه کنه وقت بزاره یکی بود که خیلی اصرار داشت باهام رابطه داشته باشه از دوست های یکی از دوستام بود که بهش پیام دادم و شماره خواهرشوهرمو دادم که باهاش اشنا بشه به خواهرشوهرم قول ازدواج داده بود و بهش گفتم اگر عکس و فیلم از این خانوم به من بدی بهت پول میدم با هزار کلک راضیش کردم عکس هارو پول دادم به یکی پخش کنه تو محل این باعث شد خواهرشوهرم سکته کنه آتیشم فروکش کرد اما بعد چند سال سرطان گرفتم و شیمی درمانی میشم هرسری میمیرم و زنده میشم داروهای گرون نمیتونم تو آینه به خودم نگاه کنم هر روز ترس و عذاب اینکه نکنه شوهرم خیانت کنه یا زن دیگه بگیره من روزی هزار بار دارم میمیرم و زنده میشم چند بار خواستم برم خانواده شوهرمو ببینم حلالیت بگیرم اما نمیتونم برم چی بگم بخدا بهشت و جهنم همین دنیاس من هر روز دارم تاوان میدم. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ سلام لطفا مشکل منم بذارین تو کانال ممنون من چند وقت پیش کرم ضدآفتاب دکتر ژیلا spf95+5گرفتم ولی بعد چند روز دیدم که صورتم جوش زد نمیدونم چکار کنم اخه73تومن پولش دادم. بنظرتون بخاطر این کرم این جور شد صورتم؟ واینکه بنظرتون چه کرمی بخرم؟ من پوستم خیلی چربه ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام وقتتون بخیر مشکرم از کانال خوبتون بخشید من چند وقت دیگه صاحب جاری میشم از بس بد شنیدم در مورد جاری از داشتن جاری میترسم میشه راهنماییم بفرمایید تو این زمینه که آیا جاری بده یا خوب و همچنین چه جوری باید با جاری برخورد کنیم و اینکه همیشه باز هم با امدن جاری پیش خانواده شوهر عزیز باشیم ؟؟ واین نکته رو هم اضافه کنم که خونمون سه طبقه است یه طبقه ما میشینیم و در آینده برادرشوهرم ازدواج کنن یه طبقه اشو اونا میخوان بیشینن لطفا راهنماییم کنید چه جوری باجاری باید برخورد کرد؟؟؟😔 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ باسلام میخوام مشکل یکی ازدوستامو اینجا مطرح کنم وامید وارم مشکلشو داخل کانال بزارید .دوستم خیلی دختر خوبیه ونجیب مشکلش اینه که خیلی خجالتیه حتی بلد نیست از حقش دفاع کنه براش موقعیت کاری میاد اما میگه بلد نیستم استرس واظطراب میگیرم بلد نیستم به نحو احسن انجامش بدم یا مثلان زن داداش داره خیلی ازشون خجالت میکشه همیشه هم باحرفاشون اذیتش میکنن اما بازم بلد نیست چطوری باهاشون برخورد کنه وفقط میشینه وگریه میکنه براش موقعیت ازدواج میاد راضی نمیشه میگه خجالت میکشم نمیدونه چکار کنه میگه پدر ومادر از بچگی بمن محبت نشون ندادن نه تشویقم کردن که اینجوری شدم خیلی اذیته از دوستان خواهش میکنم اگه ممکنه یه راه کاری بدن شاید بدردشون خورد من نصیحتش میدم میگه دست خودم نیست که خجالتیم 🙏🌹 ایدی ادمین 👇🌹 @habibam1399 لطفا هر سه دوستمونو راهنمایی کنید🙏🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شوق دریا شدن و ... قطره ی شبنم بودن ! غیر اندوه چه دارد دلِ آدم بودن ؟ دست تقدیر ، تو را کاش به من پس بدهد تا که باقیست کمی فرصت با هم بودن بی تو ای میوه ی ممنوعه ! چه فرقی دارد اهل فردوس برین یا که جهنّم بودن ؟! دارم از بخشش تو اینهمه تنهایی را حضرت عشق ! بس است اینهمه حاتم بودن خار بودن ؛ به همه زخم زدن ، آسان است ای خوشا زخم کسی را گلِ مرهم بودن ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎◍⃟💛◍⃟💜◍⃟💚💚💚
❤️😍 تقریبا بیست سال پیش بود خواهرم زایمان کرده بود مامان بابام رفته بودن پیشش مونده بودن کمک منم شب تنها بودم بساطم و آوردم پای تلوزیون یه فیلم ترسناک گذاشتم مشغول نگاه کردن شدم و همونجا خوابم برد من عادت داشتم شبها با لباس زیر میخوابیدم یک ساعتم نشده بود خوابم برده بود اونم چه خوابی با اون فیلمی که من دیده بودم همش کابوس بود تو خواب دیدم یهو صدای مهیبی اومد زمین شروع کرد به تکون خوردن چینی های تو ویترین مامانم جیرینگ جیرینگ خوردن بهم و افتادن پایین اگه تجربه زلزله به این شدت و داشته باشید میدونید چقدر ادم اون لحظه میترسه پا شدم فرار کنم دیدم لباس زیر تنمه مامانم قبل رفتنش لباسها رو شسته بود انداخته بود رو رخت پهن کن تو سالن. موقع دوییدن دست انداختم یه چیزی برداشتم کشیدم تنم ،پا برهنه رفتم کوچه. تمام همسایه ها هم جمع شده بودن قیافه های همه خنده دار با پیژامه، ملحفه به دور، پتو پیچ . یه دختره حدودا بیس ساله هم وایساده بود ته کوچه خیلی ترسیده بود داشت گریه میکرد مامانش بغلش کرده بود یکم دقت کردم دیدم یه شلوارک کشیده سرش جای روسری بالای سرشم پاچه های شلوارک مثل گوش خرگوش تکون میخورد ترسم از یادم رفت زدم زیر خنده با صدای خنده من خودش و مامانش برگشتن منو نگاه کردن زدن زیر خنده جوری که مامانه ریسه میرفت و اشکش میومد خودمو نگاه کردم دیدم وااای این چیه من تنم کردم ، اونم با یه مشت ریش و سبیل ....👇👇🤦🏻‍♂ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df داستان اشنایی و این اقا رو از دست ندید دل درد میگیرید از خنده👆😂😂😂
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام لطفا مشکل منم بذارین تو کانال ممنون من چند وقت پیش کرم ضدآفتاب دکتر ژیلا spf95+
❤️ دوست گلم که عفونت داری شیاف ماریانا،که جزبیه میتونی اینترنتی بخری واستفاده کنی خیلی خوبه ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ در رابطه با اون خانومی ک عفونت دارن دارویی هست به اسم داروی پنج انگشتی ک مختص خانوم هاست اگه میتونن از عطاری ها تهییه کنن ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در جواب خانمی که گفتن عفونت شدید دارن و سه ساله که بچه دار نمیشن باید بگم منم مشکل ایشون رو داشتم حدودا ۵یا۶ تا دکتر عوض کردم هیچ کدوم قادر به رفع مشکلم نبودن تا اینکه اخرین بار که دکترمو عوض کردم ایشون خیلی دکتر کار بلدی بودن و با شست و شو و چندتا کرم تونستن عفونت من رو برطرف کنن و الان من ۴ماه و نیم هست که حامله ام بهتره بگین کدوم شهرین تا دوستایی که تو اون شهر با مشکل شما به دکتر مراجعه کردن و نتیجه گرفتن بهتون دکترای باتجربه رو معرفی کنند ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ برای اون خانمی که گفتن خشکی پوست دارن روغن بنفشه پایه کنجدخوبه شربت سکنجبین بخورن ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام برای اون خانمی گفتن کرم ضدآفتاب دکتر ژیلا گرفتن حتمن باید موقع کرم خریدن بگین فاقد چربی باشه به احتمال زیاد جوش هاتون از کرمه منم همین اتفاق برام افتاده ۱۹۰ پول کرم دادم انداختم دور🤦‍♀🤦‍♀🤦‍♀🤦‍♀ ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در رابطه با خانمی که صورتشون چربه چون صورتتون چربه جوش میزنه یه کرم یا ماسک مناسب صورت چرب بگیرید از کرم دکتر ژیلا هم زیاد استفاده نکنید باعث میشه صورتتون بیشتر چربی بشه ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام.. درمورد اون خانمی ک میگن صورتشون چربه. یک ضدآفتاب میخاستن.. صدافتاب پریم عالیه.. برای. پوست‌های. چرب ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ خانم عزیزی که گفتن کرم ژیلا زدن پوستشون خراب تر شده و پوستشون چرب هست عزیرم اگر خیلی دوست داری کرم بزنی لوسیون بگیر من بیست سال دکتر پوست رفتم همین که دارو زیر نظر خود دکتر قطع میشد مجدد جوش میزد و دوباره مثل قبل میشد البته جوش من زیر پوستی بود لوسیون بیشتر بهم میساخت ولی الان چهار سال هست روغن بنفشه اصل از جای مطمئن میگیرم میزنم روزی دوبار پوستم یه درجه روشن تر شده و شفاف تر شده روغن بنفشه توی زمستون درجه گرماش ۳ هست و تابستون ۲ تنهاروغنی هست که تغییر درجه میده بنفشه معمولا به همه میسازه به صورتت برن و به سمت بالا ماساژ بده حس خوبی هم به آدم میده حتی زمستون دور بینی بمال که سرما نمیخوری برای وز وز گوش و عفونت توی گوش دو قطره بریز بینی خشک و سرما خوردگی هم توی بینی خلاصه روغن فوق العاده ای هست دخترای من هم بنفشه به صورتشون میزنن و بعد از حمام هم به کل بدن ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام،در مورد خانمی که کرم دکتر ژیلا استفاده کردن صورتشان جوش زده ،عزیزم شما می تونی از کرمهای زد آفتاب فاقد چربی دکتر ژیلا استفاده کنی ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ عزیزم من از دوستم محصولات لدورا گرفتم از اون استفاده کردم واقعا خوب شد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_سیو_یک گفتم خدایا چیکار کنم؟ یقین داشتم که حتما معتاد شده... از این زندگی کوفتی خسته شده بو
آدرس و رنگ دقیق در و همه چیز و دادم بهشون و همونجا منتظر شدم تا پلیس بیاد.. یک ربع نکشیده اومد، درو زد، من شانسکی گفته بودم توی خونه پر از مشروب و مواد و این چیزاست گفتم یا میگیره یا نه.. اون لحظه از ته دل آرزو کردم باشه، باشه و حمید و ببرن و دلم خنک شه، بابت این چند سالی که اذیت شدم، بابت مادرم که خیلی وقت بود ندیده بودمش، بابت کتکی که از نریمان خوردم، بابت سرکوفتا، بابت اون روزی که بخاطر عشرت توی زیرزمین حبس شدم، فرشی که بافتم و پولش رفت توی جیب عشرت.. ایستادم پشت دیوار و تماشا کردم، چند لحظه بعد دیدم که بعله پلیس اون مرتیکه و حمید رو دستبند به دست به زور کتک و با اردنگی فرستاد توی ماشین، فهمیدم که واقعا یه چیزی هست، شک نداشتم... خیالم جمع شد انگار که یک نفس راحت کشیده بودم، من از پس این همه مشکل براومده بودم، حمید هیچوقت پشتم نبود همیشه تنها بودم و استرسی بابت گردوندن زندگی نداشتم، به زری چیزی نگفتم، گفتم اگر حمید برنگشت یا جرمش خیلی سنگین بود میگم رفت یه شهر دیگه برا کار که پشتم حرف درنیارن و بتونم همینجا زندگی کنم... مثل آدمایی که انگار ازاد شدن با خیال راحت برگشتم توی خونه، امیر رو از زری گرفتم و رفتم سر سبزیایی که باید زودتر از اینا پاک میکردم و تحویل میدادم و بخاطر مشغله و فکر به حمید نتونسته بودم. کلی انرژی داشتم، سبزیامو پاک کردم و رفتم خیار خریدم برای خیارشور، چهار رج قالی بافتم اما یه ذره ام خسته نشدم... امیرم که همیشه شیطنت میکرد انگار آروم تر شده بود، نیمه شب بود و با نیومدن حمید خیالم جمع تر شد، ولی بازم کنجکاو بودم بفهمم چه بلایی سرش اومده غروب بود، کنار حوض نشسته بودم و خیارایی که خریده بودم رو دونه دونه میشستم و توی شیشه میریختم، که صدای محکم کوبیده شدن کلون در رو شنیدم... هیچوقت توی اون خونه منتظر هیچکس نبودم، توجهی به در نکردم، یکی از بچه های همسایه درو باز کرد، و با چهره ی خشمگین سعید و عشرت روبه رو شدم.. اومد نشست وسط حیاط و داد میزد الهی خیر نبینی که بچمو اوردی اینجا، معتادش کردی، خیر نبینی نازی.. تمام همسایه ها توی حیاط جمع شده بودن و نگاه میکردن... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام ادمین جان،، اگه میشه پیام من رو در گروه بذارید 🌷🌷🌷 من یه دوستی دارم ایشون بیست
❤️ سلام درمورد بانویی که گفتن خواستگار دوستشون طلبه است بنظرم دوستتون راضی کنید این ازدواج فراموش کنه چون همونجور که میگن یه روز گفتن که میگه با درسش مشکل نداره یه روزم میگه نباید بره دانشگاه حالا چرا میگم نباید با این اقا ازدواج کنه مشکل پولش نیست چون میتونه یه روز پولدار شه مشکل اینه که ممکنه بعد ازدواج ممکنه بگه نباید بچه دار شه یا حتی چیزای دیگه بتظرم این ازدواج به صلاح نیست وممکنه اختلافات دیگه ای پیش بیاد یا حتی میتونین براشون استخاره بگیرین امیدوارم کمک کرده باشم خدا نگهدار ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام.در مورد دوستی که برای خواستگار طلبه ی دوستشون مشورت خواستن به نظر من بهتره اول تحقیقات بیشتری روی اون آقا انجام بدن،مثلا برن حوزه و از دوستان و اساتیدش و منزلشون از همسایه ها و فامیل تحقیق به عمل بیارن ببینند این آقا چقدر قابل اعتماد هست چون کسی که هر دفعه تصمیمش را عوض کنه نمیشه به راحتی بهش اعتماد کرد. اگر تحقیقات کردند و همه چیز خوب و مثبت بود اون وقت اگه دوستتون خیلی براشون مهم نیست ادامه تحصیل بدن قبول کنند دوباره با اون آقا صحبت کنند و بهتره با هم پیش یه مشاوره برن( چون احتمال داره این آقا دوباره بعد از ازدواج همین خواسته را تکرار کنه.)حالا اگر هم مرد خوبی هست باایمان و اخلاق خوبی داره بی پولی و مسائل دیگه به نظرم مهم نیست.بعد هم بعد از ازدواج ادامه تحصیل برای خانم کار سختی هست مگه اینکه واقعا مصر باشند.حالا خوب فکراشونو بکنند و تحقیقات را انجام بدن و نگران فقر نباشند چون خداوند خودش در قرآن فرموده «...اگر فقیر باشند،آنها را بی نیاز می کنیم.»من خودم کسانی را سراغ دارم که از صفر و با هیچ شروع کردند فقط کمی توقعات را کم کردند الان هم خدا را شکر دارن زندگی می کنند و راضیند. انشاالله درست تصمیم بگیرند و خوشبخت بشن. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام لطفا مشکل منم بذارین تو کانال ممنون من چند وقت پیش کرم ضدآفتاب دکتر ژیلا spf95+
❤️ سلام گلم که جاری دار میشی،مبارکه،خوب گوشاتو بازکن☺️،من ده ساله جاری دارم،بایکیشون هم زمان نامزد بودیم🦋،الان مثل سه تادوست،نمیگم همرازولی مهربون وصمیمی هستیموتابه حال هم بهم بدی نداشتیم🤲،آدم ها خودشون براخودشون شخصیت میسازن،اونموقع دیگه نگران نیستن دیگری جاشونو بگیره یابهتروبدترازشون باشه،اگرفکرمیکنی جای داشتن بعضی تخصص هاوهنرهاتوزندگیت خالیه،برو یادبگیر،برااعتمادبنفس خوبه،همیشه راستگو منصف وزیرک باشیم،هرگز بدگویی دیگران رو پیش بقیه نداشته باشیم❌،این یک ضعفه برای ما توی حل مسئله نه زرنگی،اجازه هم ندیم دیگری راحت پیش مابدگویی کنه،مقایسه کنه،حتی خوبیه ماروبگه و درمقابل بدی دیگری روبگه،سریع نقاط مثبت رو بشماریم که فلانی این خوبیارو داره،یابحثوعوض کنیم«توخانومااز بازارحرف زدن بهانه خوبیه😜»،زود خبرچینی بقیه رو قبول نکنیم وقضاوت نکنیم،اگربرامون مهم بود🤮درخفاپیگیری کنیم،در حدتوانمون ووظیفمون مهربون باشیم باهمه وکاری به دیگری نداشته باشیم🥀،خودمون رو مسئولیت پذیر باربیاریم ودرعین حال نزاریم کسی أزمون سو استفاده کنه،که آره من فلان کردم چرا دیگری انجام نداد،وارد حریم شخصیه بقیه نشیم وتجسس نکنیم،خبر چینی نکنیم،نگیم چرابرا اونا فلان کار انجام دادن برامانه،مستقل باشیم وبرای زندگی بهتر،فکرمون رو از وجود دیگران برا پیشرفت وزندگی کردنه خودمون خالی کنیم،اگر خواستیم خطای کسی روبگیم مودبانه باشه،شخصیت دیگرانو باشوخی نکوبیم😔😏😖 اونوقت نفس راحت میکشیم وبلطف خدا پیش همه هم عزت داریم❤️ اینا تجارب گرانبهای من وراز ارتباطاته موفق من بود😁 بشنو وپندبگیر ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام میخوام به اون خانومی که تازه جاری گرفته بگم اگر دوست داری همچنان تو خانواده شوهرت عزیز باشی هیچ وقت کنار جاری ننشین و از خانواده همسرت حرف نزن حتی اگه بد هم نگی اونا احساس میکنن داری بد میگی کلا مادرشوهروخواهرشوهر زیاد خوششون نمیادکه عروسا با هم رفت وآمد خصوصی داشته باشن یا توجمع کنار هم بنشینن و صحبت کنن نمیگم اصلا کنارش ننشین یا تحویلش نگیر اتفاقا توی جمع باهاش صمیمی رفتارکن بهش احترام بزار پاگشاش کن کادو بده اینجوری بزرگواری خودتو به همه نشون میدی وقتیم اومد تو همون خونه زندگی کرد رفت وآمدی بدون خانواده شوهرت نداشته باش نمیدونم شاید جاریت دختر خوبی باشه ولی من دیدم جاریهایی که از این رفتارها سوءاستفاده میکنن وحرفای خودشونم از قول جاری به خانواده شوهر میزنن واونام باور میکنن واینجوری همه حرمت چندین سالتون یک شبه از بین میره من ۴تا جاری دارم تجربه های زیادی دارم همین اتفاق وقتی جاری گرفتم افتاد وخیلی برام بد شد ولی من هرجور بود جمعش کردم و دوباره جایگاهمو تو خانواده شوهرم بدست آوردم ولی خیلی سخت بود وبرام گرون تموم شد حالا به همه توصیه میکنم از اول اشتباه نکنن وبا سیاست رفتار کنن جاری در بهترین حالتش هم از مادر شوهر وخواهرشوهردلسوز تر نمیشه یه حس رقابت بینشون هست بالاخره ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام برای اون خانمی که قراره باجاری شون زندگی کنن مینویسم چیزی که مینویسم تجربه خودم هست که چندسال باجاری ومادرشوهریه جازندگی کردم انقدرباجاریم خوب بودم که اونم سوء استفاده کرد باهاش درد ودل میکردم چند وقت بعد میدیدم شوهرم ازدرد ودل من باجاریم باخبره و...خیلی اذیت شدم الان بعداز 16سال که دیگه پیش هم نیستیم فهمیدم هرروز باهمسرم تلفنی صحبت میکرد وهمسرم هم به خاطراین که ازش کوچک ترهست تمام ریز زندگی مشترک مون روبراش تعریف میکرد الان نمیتونم قضاوت کنم که مقصر کی هست اما شما درحد تعادل باجاریت رفتار کن هیچ وقت دردودل نکن باهاش لازم هم نیست زیاد بریدخونه اش هروقت دعوتتون کردخونه اش برید بهش احترام بزارید ولی نذارید ازچندوچون زندگیتون باخبربشه درآخربهش روندید وم به دیقه باهم خرید برید وبیاید سعی کنید بیشتروقتتون روباهمسر وبچه هاتون بذارید یادتون هم باشه پشت سرهیچ کس باجاریتون حرف نزنید درآخرحدخودتون روبدونید این طوری به خودتون احترام گذاشتید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••