🔰خدای متعال به کدام بندگان افتخار می کند؟!
مباهات را به «مفاخره» معنا کرده اند.
در چند مورد در روایات ما نقل شده است که خداوند متعال به بندگان خود افتخار کرده است.
طبعا این اشخاص و این رفتارها باید اهمیتی فوق العاده داشته باشد که خالق هستی به آن افتخار کند.
بخشی از این روایات در ذیل می آید:
🔸 ۱. مباهات به فداکاری امیر المومنین در لیلة المبیت
در روایت آمده است: جبرئیل در شب لیله المبیت میگفت به به! چه کسی مثل توست ای پسر ابی طالب که خدای متعال در برابر ملائکه به تو افتخار میکند ...
آخَیْتُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ مُحَمَّدٍ نَبِیِّی فَآثَرَهُ بِالْحَیَاةِ عَلَی نَفْسِهِ ثُمَّ ظَلَّ أَوْ قَالَ رَقَدَ عَلَی فِرَاشِهِ یَقِیهِ بِمُهْجَتِهِ اهْبِطَا إِلَی الْأَرْضِ جَمِیعاً فَاحْفَظَاهُ مِنْ عَدُوِّهِ فَهَبَطَ جَبْرَئِیلُ فَجَلَسَ عِنْدَ رَأْسِهِ وَ مِیکَائِیلُ عِنْدَ رِجْلَیْهِ وَ جَعَلَ جَبْرَئِیلُ یَقُولُ بَخْ بَخْ مَنْ مِثْلُکَ یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یُبَاهِی بِکَ الْمَلَائِکَةَ قَالَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَامُ وَ مَا کَانَ مِنْ مَبِیتِهِ عَلَی فِرَاشِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ
🔸۲. مباهات هر روزه به امیرالمومنین علیه السلام
در روایت دیگر آمده است رسول خدا فرمود:
همانا خدای متعال هر روز در برابر فرشتگان مقرب به علی بن ابیطالب افتخار میکند تا اینکه فرمود به به! گوارای تو ای علی!
الْمُسْتَدْرَکُ مِنَ الْفِرْدَوْسِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ جَابِرٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُبَاهِی بِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ کُلَّ یَوْمٍ الْمَلَائِکَةَ الْمُقَرَّبِینَ حَتَّی تَقُولَ بَخْ بَخْ هَنِیئاً لَکَ یَا عَلِیُّ [۳] .
🔸۳. مباهات هر روزه به خدیجه کبری
در روایت آمده است که پیامبر اعظم عمار را به نزد خدیجه کبری فرستاد و به او گفت به خدیجه بگو گمان مبر که دوری من از تو از روی قهر و خشم است بلکه خدای متعال به من دستور داده است که امر او را به تایید برسانم پس جز گمان نیک مبر که خدای متعال ر روز بارها در برابر ملائکه گرامی خود به تو افتخار میکند.
بَعَثَ إِلَی خَدِیجَةَ بِعَمَّارِ بْنِ یَاسِرٍ وَ قَالَ قُلْ لَهَا یَا خَدِیجَةُ لَا تَظُنِّی أَنَّ انْقِطَاعِی عَنْکِ (هِجْرَةٌ) وَ لَا قِلًی [۵] وَ لَکِنْ رَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَنِی بِذَلِکَ لتنفذ (لِیُنْفِذَ) أَمْرَهُ فَلَا تَظُنِّی یَا خَدِیجَةُ إِلَّا خَیْراً فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیُبَاهِی بِکِ کِرَامَ مَلَائِکَتِهِ کُلَّ یَوْمٍ مِرَاراً
ادامه دارد ...
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
هدایت شده از از شرح بی نهایت (منبر مکتوب، آیات و روایات اهل بیت)
اولیاء خدا و قاریان حقیقی قرآن باعث نجات امت از بلایا و دشمنان:
حضرت باقر عليه السّلام فرمود: قرآنخوانان سه گروهاند:
۱. يكى آنكه قرآن خواند و آن را سرمايۀ كسب خود كند و پادشاهان را با آن بدوشد و بمردم بزرگى بفروشد.
۲. و ديگر مردى است كه قرآن را بخواند و حروف آن را نگهدارى كند ولى حدود آن را ضايع سازد و آن را چون قدح (جام آب) نگهدارى كند (يعنى براى خودنمائى و هنگام سودجوئى از آن منتفع گردد و در ساير اوقات پشت سر اندازد چنان كه شخص سواره جام آبش را پشت سرش مىآويزد و مانند اين كلام در كتاب دعاء باب صلوات گذشت مراجعه شود) خداوند امثال اينان را در قرآنخوانان زياد نكند.
۳. و ديگر مردى است كه قرآن خواند و داروى قرآن را بر دل دردمندش نهد و براى (خواندن و بكار بستن و دقت و غور در معانيش) شب زنده دارى كند و روزش را به تشنگى به سر برد، و در هنگام نمازهايش و جاهاى آن بدان قيام كند، و از بستر خواب بخاطر آن دورى گزيند، و بخاطر اين دسته از مردمان است كه خداى عزيز جبار بلا را بگرداند، و ببركت ايشان است كه خداى عز و جل شر دشمنان را باز دارد، و بسبب آنان است كه خداى عز و جل از آسمان باران فرستد، پس بخدا سوگند اينها در ميان قرآنخوانان از كبريت احمر كميابترند.
عمّن ذكره عن أبى جعفر (عليه السلام)، قال قرّاء القرآن ثلاثة، رجل قرأ القرآن فاتّخذه بضاعة و استدرّ به الملوك، و استطال به على الناس و رجل قرأ القرآن فحفظ حروفه و ضيّع حدوده، و أقامه إقامة القدح فلا كثّر اللّه هؤلاء من حملة القرآن.
رجل قرأ القرآن فوضع دواء القرآن على داء قلبه، فأسهر به ليله و أظمأ به نهاره، و قام به فى مساجده، و تجافى به عن فراشه فبأولئك يدفع اللّه العزيز الجبّار، البلاء و بأولئك يديل اللّه عز و جلّ من الأعداء، و بأولئك ينزل اللّه عزّ و جلّ الغيث من السماء فو اللّه لهؤلاء فى قراء القرآن أعزّ من الكبريت الأحمر
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
اهتمام به حقوق مالی مردم
ابوثمامه گوید: حضور امام باقر (ع) رسیدم و عرض کردم: فدایت شوم! من مردی هستم که میخواهم در مکه اقامت گزینم، ولی یکی از پیروان مذهب مرجئه [1] از من طلبکار است و من به او مدیون میباشم. نظر شما چیست؟ (آیا بهتر است که به وطنم بازگردم و بدهکاریم را به آن مرد بپردازم، یا با توجه به این که مذهب آن مرد مذهب باطلی است، میتوانم پرداخت بدهی خود را به تأخیر انداخته، همچنان در مکه بمانم؟)
امام فرمود: به سوی طلبکار بازگردد و قرضت را ادا کن و مصمم باش به گونهای زندگی کنی که هنگام مرگ و ملاقات خداوند، طلبی از ناحیهی دیگر بر عهدهی تو نباشد؛ زیرا مؤمن هرگز خیانت نمیکند. [2] .
[~hr~]پی نوشت ها:
(1) مذهب مرجئه از جمله مذاهب ساختگی و انحرافی است که معتقدان به آن چندان پایبند عمل نیستند و به ادعای ایمان، دلخوش میدارند و در روایات معصومین مورد لعن و نفرین قرار گرفتهاند. رک: الفرق بین الفرق، مترجم 145.
[2] دخلت علی ابیجعفر (ع) و قلت له: جعلت فداک انی رجل ارید ان الازم مکة و علی دین للمرجئة، فما تقول؟ قال (ع): ارجع الی مؤدی دینک و انظر ان تلقی الله عزوجل و لیس علیک دین، فان المؤمن لا یخون. علل الشرایع 528؛ بحار 103
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
حدیث و ندای ملک داعی در ماه رجب در کتاب شریف (اقبال الاعمال)
فصل پنجم، سخن فرشته دعوت کننده به سوی خدا در هر شب ماه رجب:
نَقَلْنَاهُ مِنْ كُتُبِ الْعِبَادَاتِ عَنِ النَّبِيِّ ص أَنَّهُ قَالَ
در برخى كتابهاى عبادات آمده است كه پيامبر اكرم-صلوات اللّه عليه-فرمود:
إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى نَصَبَ فِي السَّمَاءِ السَّابِعَةِ مَلَكاً يُقَالُ لَهُ الدَّاعِي
خداوند متعال در آسمان هفتم فرشتهاى را گمارده است كه به او «داعى» گفته مىشود.
فَإِذَا دَخَلَ شَهْرُ رَجَبٍ يُنَادِي [نادى] ذَلِكَ الْمَلَكُ كُلَّ لَيْلَةٍ مِنْهُ إِلَى الصَّبَاحِ طُوبَى لِلذَّاكِرِينَ طُوبَى لِلطَّائِعِينَ
هنگامى كه ماه رجب وارد مىشود، آن فرشته در هر شب از آن تا صبح ندا در مىدهد: «خوشا به حال ذاكران! خوشا به حال اطاعتكنندگان!»
وَ يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى أَنَا جَلِيسُ مَنْ جَالَسَنِي وَ مُطِيعُ مَنْ أَطَاعَنِي وَ غَافِرُ مَنِ اسْتَغْفَرَنِي
و خداوند متعال خود مىفرمايد: «من همنشين هركس هستم كه همنشين من باشد و مطيع هركس هستم كه از من اطاعت كند و آمرزندهى هركس هستم كه از من آمرزش بطلبد.
الشَّهْرُ شَهْرِي وَ الْعَبْدُ عَبْدِي وَ الرَّحْمَةُ رَحْمَتِي فَمَنْ دَعَانِي فِي هَذَا الشَّهْرِ أَجَبْتُهُ وَ مَنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ
ماه، ماه من است و بنده، بندهام و رحمت، رحمتم. بنابراين، هركس در اين ماه مرا بخواند، به او پاسخ مثبت مىدهم و هركس از من چيزى بخواهد، به او عطا مىكنم
وَ مَنِ اسْتَهْدَانِي هَدَيْتُهُ وَ جَعَلْتُ هَذَا الشَّهْرَ حَبْلًا بَيْنِي وَ بَيْنَ عِبَادِي فَمَنِ اعْتَصَمَ بِهِ وَصَلَ إِلَيَّ
و هركس از من طلب هدايت كند، هدايتش مىنمايم و من اين ماه را به عنوان رشتهى ارتباط ميان خود و بندگانم قرار دادهام، هركس به آن چنگ بزند، به من مىرسد
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰روایاتی در فضائل و مصائب حضرت امام هادی علیه السلام
🔸درخواست امام هادی برای دعا در حرم سیدالشهدا در هنگام بیماری حضرت
🔸 فضیلت زیارت سیدالشهدا در کلام امام هادی علیه السلام
🔸جای دادن امام هادی علیه السلام در سرای گدایان به دستور متوکل
🔸روایت پیاده بردن امام هادی علیه السلام به دستور متوکل
🔸زندانی کردن امام هادی علیه السلام به دستور متوکل
🔸هیبت امام هادی علیه السلام
🔸نفرین شعبده باز
🔸 مجلس شراب معروف متوکل
🔸محصور شدن امام هادی در منزل خویش
🔸عموی امام زمان حضرت حسین بن علی الهادی علیهما السلام
🔸نقل های مختلف از هجوم هایی که به خانه امام هادی علیه السلام شده است.
🔸دستور متوکل به قتل امام هادی علیه السلام
https://eitaa.com/rozehayemaktoubb/484
هدایت شده از از شرح بی نهایت (منبر مکتوب، آیات و روایات اهل بیت)
🔰درخواست امام هادی برای دعا در حرم سیدالشهدا
🔸خلاصه مضمون روایت:
امام هادی به علت بیماری خود از ابوهاشم جعفری می خواهد تا برای او در کنار حرم سیدالشهدا دعا کند.
این درخواست با تعجب برخی اصحاب مواجه می شود که چه نیازی است برای امام هادی در حائر حسینی دعا کند در حالیکه امام خود حائر است؟! [یعنی: حقیقت نور امام همان حقیقت نور سیدالشهدا است]
امام در پاسخ می فرمایند: این مکان هایی است که خدای متعال دوست دارد یاد او در آنجا ذکر شود.
🔹متن فارسی روایت:
کلینی با سند خود از سهل بن زیاد نقل میکند که:
ابوهاشم جعفری گفت: امام هادی علیهالسلام در بیماری خود، سراغ من و محمد بن حمزه فرستاد، محمد بن حمزه پیش از من خدمت امام علیهالسلام رسید، و به من گفت که امام علیهالسلام پیوسته میفرمود: کسی را برایم به حائر امام حسین علیهالسلام بفرستید، کسی را برایم به حائر حسینی بفرستید [1] .
من به محمد گفتم: چرا نگفتی: من به حائر حسینی میروم؟ سپس خود خدمت امام علیهالسلام رسیدم، و عرض کردم: فدایت شوم! من به حائر حسینی میروم، امام علیهالسلام فرمود: ببینید چگونه است؟ سپس فرمود: محمد، بهرهای از [جد خود] زید بن علی نبرده است، و نمیخواهم محمد این سخن را بشنود.
ابوهاشم جعفری [2] ادامه میدهد: من این ماجرا را برای علی بن بلال [3] گفتم، او گفت: امام هادی علیهالسلام با حائر حسینی چکار دارد، او خود [همچون]، حائر حسینی [دارای حرمت] است.
باز به سامرا رفتم، و خدمت امام هادی علیهالسلام رسیدم، چون خواستم برخیزم فرمود: بنشین، و چون انس حضرت علیهالسلام را با خود دیدم، سخن علی بن بلال را برایش نقل کردم، امام علیهالسلام فرمود: چرا به او نگفتی: رسول خدا صلی الله علیه و آله که حرمت او و هر مؤمنی بزرگتر از حرمت خانهی خداست، کعبه را طواف میکرد، و حجرالاسود را میبوسید، و خدای سبحان به او فرمان داده بود که در عرفه، وقوف کند، اینها جاهایی هستند که خدا دوست دارد در آنجاها یاد شود، من نیز دوست دارم تا در جاهایی که خدا میخواهد خوانده شود. برایم دعا کنند.
[سهل بن زیاد میگوید: من این سخن را از ابوهاشم شنیدم] ولی دیگران سخنی که من به یاد ندارم از او نقل کردهاند، و آن اینکه امام علیهالسلام فرمود: اینها جاهایی است که خدا دوست دارد در آن جاها عبادت شود، من نیز دوست دارم تا در جاهایی که خدا میخواهد عبادت شود برایم دعا کنند، چرا اینها را به علی بن بلال نگفتی؟
ابوهاشم میگوید: عرض کردم: فدایت شوم! اگر این پاسخها را میدانستم، دیگر آن را از شما نمیخواستم.
🔹متن روایت:
روی الکلینی:
عن عدة من أصحابنا، عن سهل بن زیاد، عن أبیهاشم الجعفری، قال: بعث الی أبوالحسن علیهالسلام فی مرضه، و الی محمد بن حمزة، فسبقنی الیه محمد بن حمزة، و أخبرنی محمد ما زال یقول: ابعثوا الی الحیر، ابعثوا الی الحیر.
فقلت لمحمد: ألا قلت له: أنا أذهب الی الحیر؟ ثم دخلت علیه، و قلت له: جعلت فداک، أنا أذهب الی الحیر، فقال: انظروا فی ذاک، ثم قال لی: ان محمدا لیس له سر من زید به علی، و أنا أکره أن یسمع ذلک.
قال: فذکرت ذلک لعلی بن بلال، فقال: ما کان یصنع [ب] الحیر و هو الحیر، فقدمت العسکر فدخلت علیه، فقال لی: اجلس، حین أردت القیام، فلما رأیته أنس بی ذکرت له قول علی بن بلال، فقال لی: ألا قلت له: ان رسول الله صلی الله علیه و آله کان یطوف بالبیت، و یقبل الحجر، و حرمة النبی و المؤمن أعظم من حرمة البیت، و أمره الله عزوجل أن یقف بعرفة، و انما هی مواطن یحب الله أن یذکر فیها، فأنا أحب أن یدعی [الله] لی حیث یحب الله أن یدعی فیها.
و ذکر عنه أنه قال: و لم أحفظ عنه، قال: انما هذه مواضع یحب الله أن یتعبد [له] له فیها، فأنا أحب أن یدعی لی حیث یحب الله أن یعبد، هلا قلت له کذا [و کذا]؟
قال: قلت: جعلت فداک، لو کنت أحسن مثل هذا لم أرد الأمر علیک - هذه ألفاظ أبیهاشم لیست ألفاظه -.
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
هدایت شده از از شرح بی نهایت (منبر مکتوب، آیات و روایات اهل بیت)
با ابوهاشم جعفری از یاران با عظمت امام هادی علیه السلام آشنا شوید:
https://lib.eshia.ir/71809/1/113
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
هدایت شده از از شرح بی نهایت (منبر مکتوب، آیات و روایات اهل بیت)
هلاکت شعبده باز
شعبده بازی از هند نزد متوکل آمد. متوکل به او گفت: اگر در مجلسی عمومی حضرت هادی علیهالسلام را شرمنده کنی، هزار اشرفی ناب به تو جایزه میدهم.
شعبده باز گفت: سفرهی غذا را پهن کن و مقداری نان تازهی نازک در سفره بگذار و مرا در کنار امام قرار بده. متوکل دستور او را اجرا کرد تا امام دست به طرف نان برد. در همان لحظه، شعبده باز کاری کرد که نان به جانب دیگر پرید. امام دست به طرف نان دیگر دراز کرد، باز آن نان به سوی دیگر پرید. حاضران خندیدند. ناگاه امام علیهالسلام دست مبارکش را به صورت نقش شیری زد که بر روی پارچه متکایی بود و فرمود: «خذ عدو الله»؛ دشمن خدا را بگیر. در همان دم، آن عکس به شکل شیری درنده درآمد و شعبده باز را درید و همهی بدنش را خورد، سپس به همان صورت نخستین خود در پارچه، برگشت. همهی حاضران متحیر شدند. آن گاه متوکل از امام علیهالسلام خواست تا شعبده باز را برگرداند. حضرت فرمود: «و الله لا تری بعدها؛ أتسلط أعداء الله علی أولیاء الله»؛ به خدا سوگند! او را پس از این نخواهی دید، آیا دشمنان خدا را بر دوستانش مسلط میکنی؟ حاضران مجلس را ترک کردند و دیگر شعبده باز را ندیدند. [1] .
پی نوشت ها:
[1] بحار، ج 50، ص 146.
منبع: آینه کمال، سیری گذرا در سیره امامان معصوم در عراق؛ اکبر دهقان
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
هدایت شده از از شرح بی نهایت (منبر مکتوب، آیات و روایات اهل بیت)
🔰چند روایت از امام هادی علیه السلام
🔸درخواست امام هادی برای دعا در حرم سیدالشهدا
🔸زیارت ابا عبدالله مقدم است!
🔸فضیلت زیارت سیدالشهدا در کلام امام هادی علیه السلام
🔸هیبت و عظمت امام هادی
🔸هلاکت شعبده باز
🔸عموی امام زمان را بشناسید.
این عناوین را در آدرس ذیل ببینید:
https://eitaa.com/azsharhebinahayat/82
هدایت شده از از شرح بی نهایت (منبر مکتوب، آیات و روایات اهل بیت)
🔰روایت گوشت مسموم و قصه براء بن معرور و مزاح با امیرالمومنین
تفسیر امام عسگری به نقل از امام هادی روایتی طولانی نقل می کند که در ضمن آن می فرماید:
🔸اما سخن گفتن گوشت مسموم؛ وقتی رسول خدا صلّی الله علیه و آله از خیبر به مدینه برگشت
و خداوند پیروزی را نصیبش گرداند، زنی یهودی که در ظاهر ایمان آورده بود نزد حضرت آمد و کبابی از سردست مسموم گوسفند آورد و پیش روی حضرت گذاشت.
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: این چیست؟
گفت: پدر و مادرم به فدایتان ای رسول خدا! ماجرای خروج شما به سوی خیبر مرا نگران کرد چون میدانستم آنها مردانی تنومند و قوی هستند، این گوسفندی است که پرورده خودم است، مثل فرزندم بزرگش کرده بودم، دانستم که شما کباب را بیش از همه غذاها دوست دارید و از کباب سردست را بیشتر دوست دارید، از برای خدا نذر کردم که اگر خداوند شما را سالم نگاه داشت آن را ذبح کنم و خوراکی از کباب سردستش برای شما بیاورم، الان که خداوند شما را از دست آنان سالم نگاه داشته و بر آنان پیروزتان کرده من نذرم را خدمتتان آورده ام.
با رسول خدا صلّی الله علیه و آله بَراء بن معرور و علی بن ابی طالب علیه السلام همراه بودند.
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: برایم نان بیاورید. آوردند.
آن گاه براء بن معرور دست دراز کرد و لقمه ای از آن را دهانش گذاشت.
حضرت علی علیه السلام فرمود: ای براء! بر رسول خدا صلّی الله علیه و آله پیش دستی نکن.
براء که مردی اعرابی بود گفت: ای علی! انگار رسول خدا صلّی الله علیه و آله را بخیل میپنداری!
فرمود: من رسول خدا صلّی الله علیه و آله را بخیل نمی پندارم بلکه ایشان را احترام و تکریم میکنم، نه من و نه تو و نه هیچ یک از خلق خدا در هیچ سخن و کار و غذا و آبی نباید بر ایشان پیش دستی کنیم. گفت: رسول خدا صلّی الله علیه و آله بخیل نیست. فرمود: به این خاطر نگفتیم، بلکه این را این زن آورده که یهودی است و ما از حالش بی خبریم، اگر به امر رسول خدا صلّی الله علیه و آله بخوری این ضامن سلامتی تو از آن است، اما اگر بدون اجازه ایشان بخوری به خودت واگذارده میشوی. حضرت علی علیه السلام داشت این را میگفت و براء لقمه را میجوید که ناگاه خداوند آن سردست را به سخن درآورد و او گفت: ای رسول خدا!
مرا نخور چراکه مسموم شده ام.
آن گاه براء در آستانه مرگ افتاد و جان داد. رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: آن زن را نزد من بیاورید.
او را آوردند.
به او فرمود: چرا این کار را کردی؟ گفت: مرا سخت تنها کردی و پدرم را و عمو و همسر و برادر و پسرم را کُشتی، من این کار را کردم و گفتم اگر او پادشاه باشد انتقامم را از او خواهم گرفت و اگر آن چنان که میگوید پیامبر باشد و وعده فتح مکه و یاری و پیروزی به او داده شده باشد، بازمی دارد و حفظش میکند و هیچ آسیبی به او نمی رسد.
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: راست گفتی ای زن! سپس فرمود: مرگ براء برایت دردسری ندارد، او را خداوند آزمود چون در حضور رسول خدا پیش دستی کرد، اگر به امر رسول خدا از آن خورده بود شرّ و سمّ آن گوشت از او دفع میشد.
سپس فرمود: فلانی و فلانی را برایم فراخوانید. و نام گروهی از بهترین یاران خود را بُرد از جمله سلمان و مقداد و ابوذر و عمار و صُهَیب و بلال و چندی دیگر از یارانش تا به ده نفر. حضرت علی علیه السلام نیز با آنها حضور داشت.
فرمود: بنشینید و بر این گوشت حلقه بزنید. آن گاه دست خود را بر آن سردست مسموم گذاشت و در آن دمید و فرمود: به نام خداوند شفابخش، به نام خداوند بسنده، به نام خداوند درمانگر، به نام خداوندی که با نام او هیچ چیز و هیچ دردی چه در زمین و چه در آسمان زیانی نخواهد داشت و «هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» -. بقره / ۱۳۷ - {او شنوای داناست. } سپس فرمود: با نام خداوند بخورید.
آن گاه رسول خدا صلّی الله علیه و آله خورد و آنان نیز همه خوردند تا سیر شدند و رویش آب نوشیدند. سپس دستور داد تا آن زن را حبس کنند. روز بعد نزد او رفت و فرمود: مگر آن جماعت پیش چشمت آن سم را نخوردند؟ کار خدا را در دفع شرّش از پیامبر و یارانش چگونه دیدی؟ گفت: ای رسول خدا! من تا اکنون به نبوت شما شک داشتم اما اکنون یقین کردم که شما رسول خدا هستی، شهادت میدهم که هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست، یکتاست و هیچ شریکی ندارد و تو بنده و رسول او هستی. این چنین آن زن به نیکی اسلام آورد.
ادامه در پیام بعد👇
🔴حتما ادامه پیام را ببینید🔴
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
هدایت شده از از شرح بی نهایت (منبر مکتوب، آیات و روایات اهل بیت)
۵۳. اگر در فرات غسل زیارت کند از رستگاران نوشته می شود.
۵۴. اگر به اباعبدالله سلام کند از فائزین نوشته می شود.
۵۵. نماز زیارت را که بخواند فرشته ای سلام و پیغام رسول خدا صلی الله علیه و آله را به او می رساند ...
🔰فضیلت زیارت سیدالشهدا در کلام امام هادی علیه السلام
ابنقولویه با سند خود از علی بن جعفر همانی نقل میکند که گفت:
از امام هادی علیهالسلام شنیدم میفرمود: هر که از خانهاش به قصد زیارت امام حسین علیهالسلام بیرون آید، و به سوی فرات رفته از آن غسل [زیارت کند]، خدا او را از رستگاران مینویسد، و چون به امام حسین علیهالسلام سلام کند، خدا او را از کامیابان مینویسد، و چون از نمازش فارغ شود، فرشتهای نزد او آید، و گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله به تو سلام میرساند، میفرماید: تمام گناهانت بخشیده شد، عمل [خود] را از سر بگیر.
قال ابنقولویه:
حدثنی أبومحمد هارون بن موسی التلعکبری، عن أبیعلی محمد بن همام بن سهیل، عن أحمد بن مابنداد، عن أحمد بن المعافی الثعلبی، عن أهل رأس العین، عن علی بن جعفر الهمانی، قال: سمعت علی بن محمد العسکری علیهماالسلام یقول:
من خرج من بیته یرید زیارة الحسین علیهالسلام، فصار الی الفرات فاغتسل منه، کتب الله من المفلحین، فاذا سلم علی أبیعبدالله، کتب الله من الفائزین، فاذا فرغ من صلاته أتاه ملک، فقال: ان رسول الله صلی الله علیه و آله یقرئک السلام، و یقول لک: أما ذنوبک فقد غفر لک، استأنف العمل .
روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
هدایت شده از از شرح بی نهایت (منبر مکتوب، آیات و روایات اهل بیت)
علت رسیدن حضرت ابراهیم خلیل به مقام دوستی با خداوند
علل الشرایع: امام هادی علیه السلام فرمود: از آن جا که ابراهیم بر محمد و اهل بیت او (صلوات الله علیهم اجمعین) بسیار صلوات میفرستاد، خداوند وی را به عنوان دوست خود برگزید.
أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ السِّنَانِیُّ عَنِ الْأَسَدِیِّ عَنْ سَهْلٍ عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ الْحَسَنِیِّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْعَسْکَرِیِّ علیه السلام قَالَ: إِنَّمَا اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلًا لِکَثْرَةِ صَلَاتِهِ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ [۳] .
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat