eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.7هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
657 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
💛 شبی تو خواب دیدمش.... بهم گفت: به بچه ها بگو سمت گناه هم نرن...  اینجا خیلی سخت می گیرن...! بابت مداحی هیچ صله‌ای دریافت نمی‌ کرد  می‌گفت صله من رو باید خود آقا بدهد ... اتاقشان به حرم خیلی نزدیک بود، شب شهادت حضرت زهرا(س) رو به حرم حضرت زینب (س) ایستاده بود و رو به خانم گفت:  15سال نوکری کردم، یک شبش رو قبول کن و امشب سند شهادتم رو امضا کن.✨ فرداش در عملیات انتحاری که در نزدیکی حرم صورت گرفته بود حین کمک رسانی به مصدومان از ناحیه پهلو و بازوی چپش 40 ترکش خورد و شد...🕊 آخر وصیتنامه اش نوشته بود: «وعدۂ ما بهشت...»  بعد روی بهشت را خط زدہ بود اصلاح کردہ بود :   وعدۂ ما   "جَنَّتُ الْحُسِیْن علیہ‌السلام" 🌷طلبه، بسیجی، ذاکر اهل بیت(ع)، خادم شهدا ... تاریخ شهادت: ۲ اسفند ۹۴🕊 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💛 پدرش کارگرے ساده بود و من خانه دار و قالی‌باف یکبار از این پسر غرور و تکبر ندیدم ۲۲ سال عمر کرد ولی یکبار با صدای بلند جلوی من و پدرش صحبت نکرد، این را خدا شاهد استــــــــــ✨🌙 راوی: مادر شهید 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفاقت با شهدا
💛 پدرش کارگرے ساده بود و من خانه دار و قالی‌باف یکبار از این پسر غرور و تکبر ندیدم ۲۲ سال عمر کرد و
. . 🔺خاطراتی از کرامات شهید: مقام والای شهید نظری و شفای یک مادر شهید: پدر شهید علی‌اکبر نظری ثابت نقل می‌کند به گلزار شهدا که رسیدم دیدم خانم مسنّی دارد سنگ قبر فرزندم را می‌شوید. بالای سرش رسیدم گفتم: «خانم شما این شهید را می‌شناسید؟ گفت: تا یک هفته پیش او را نمی‌شناختم. گفتم: پس چی شد که شناختید؟ در پاسخ گفت: من خودم سیده‌ام و مادر شهید هستم. فرزندم در ردیف دوم پیش پای شهید زین‌الدین مدفون است. بیماری لاعلاجی گرفتم و مدت‌ها دنبال مداوا بودم. هرکاری کردم خوب نمی‌شدم؛ خیلی ناراحت بودم. از خدا خواستم تا حداقل خواب فرزند شهیدم را ببینم. وقتی به خوابم آمد، به پسرم گله کردم که مگر تو شهید نیستی؟ من مادرت هستم و سیده‌ام! کاری بکن و از خدا بخواه شفا بگیرم. پسرم گفت: برو سر قبر علی‌اکبر. گفتم: کجاست تا پیدا کنم؟ گفت: عصر پنج‌شنبه پدرش می‌آید سر قبرش، بگرد پیدا می‌کنی. چند بار آمدم تا پیدا کردم. به شهید شما متوسل شدم و شفا گرفتم. بار دیگر از خدا خواستم تا خواب پسرم را ببینم. به خوابم آمد. از او پرسیدم: چرا مرا به آن‌ شهید حواله دادی؟ گفت: در این عالم شهداء درجه و جایگاه‌های متفاوتی دارند. هرکسی در دنیا اخلاص و تلاش بیشتری داشته در اینجا درجه و مقام بالاتری دارد. به همین خاطر شما را به شهید علی‌اکبر نظری ارجاع دادم. دستگیری شهید نظری از دختر دانشجو پدر شهید نظری ثابت می‌گوید: همین که نشستم سر مزار فرزندم دیدم دختر خانم جوانی نشسته است کنار قبر فرزند شهیدم و فاتحه می‌خواند. فاتحه خواند و‌گریه کرد. انگار مثل خواهری بود که برای برادرش‌گریه می‌کند.‌گریه‌اش که تمام شد گفتم: دختر شما با این شهید آشنا هستید؟ گفت: نه من بچه سبزوار هستم و در قم درس می‌خوانم چندین شب پیش خواب دیدم که این شهید بزرگوار به نزدم آمد و گفت: آمده‌ام اینجا تا به شما بگویم این اموال و امکاناتی که برای شما خرج و هزینه می‌شود از اموال بیت‌المال است. شما در دو کار سستی و کاهلی می‌کنید اول نماز و دوم درس! همان‌جا از ایشان سؤال کردم مزارتان کجاست؟ که دقیقاً اسم و نشانی مزار خودش را داد. پس از آن حدود سه سال هر عصر پنجشنبه زودتر از من آن دختر خانم می‌آمد و شروع می‌کرد به قرآن خواندن بر سر مزار شهید نظری... مشکل‌گشای حاجتمندان مادر شهید نظری می‌گوید: سر مزارش نشسته و توی حال خودم بودم. جوانی با ظاهری خیلی شیک و امروزی آمد نشست کنار سنگ مزار فرزندم و شروع کرد به فاتحه خواندن! پرسید شما که هستید؟ گفتم مادر شهید هستم؛ کاری داشتید؟ گفت: من مشکلی داشتم که این شهید برایم حل کرد. گفتم: چطور مادر؟ گفت: هفته پیش به گلزار آمدم دیدم آقایی با عکس شهید اینجا نشسته است. من اصلاً علاقه و اعتقادی به شهدا، گلزار و این مسائل نداشتم. با خودم گفتم اگر این شهید مشکل مرا حل کند پس معلوم است شهیدان حساب و کتابی دارند. همان شب شهید شما با همان لباس رزم و پوتین به خوابم آمد و رو به من کرد و گفت: «چون به شهداء توسل کردی آمدم تا مشکل تو را حل کنم. برو خیالت راحت باشد که مشکل تو کاملاً حل شده و دیگر هیچ غصه‌ای نخور.»‌فردای آن روز مشکلم حل شد. از آن روز تا به حال هر بار که به گلزار بیایم بر سر مزار پسر شما می‌آیم شوق جبهه حسین نظری ثابت گفت: یک بار که مجروح شده و از پا تا شکم در گچ بود، خیلی اظهار ناراحتی می کرد، وقتی علت را جویا شدم گفت: خواسته ام به منطقه برگردم آنها مخالفت کرده اند؛ گفتم: پسرم حق با آنهاست، تو که هنوز خوب نشدی و نمی توانی در منطقه کاری انجام بدهی. گفت: "پدر! من با همین حالم می توانم حداقل درقسمت کالک و نقشه فعالیت کنم. آخر این زیرپوشی که تن من است مال بیت المال است من چه جوری فردا جواب بدهم این را به من داده اند که در جبهه بپوشم نه در منزل". 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چگونه عبادات کنیم 07.mp3
9.53M
؟ ۷ 🤲 و سابقوا الی مغفره من ربکم ... سبقت بگیرید! سبقت گرفتن در عبادت، بمعنای بیشتر نماز خواندن، دعا کردن، زیارت و ... نیست! بلکه سبقت گرفتن، در مهار نفس، و غلبه بر طغیان‌های آن است که به جهش انسان در مسیر سلوک می‌انجامد! شجاعی 🎤 🍃 ❤️🍃 @bakhooda ✨✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ 💠کرامت شهدا 🔰 از زبان مادر شهید ❣✨بعد از شهادت غلامرضا خیلی بی تابی میکردم🥀 دلم میخواست هر طــور شده به دیدار بروم و یادبودی از ایشان داشته باشم. ❣✨غلامرضا زیاد به خوابم می آمد و از دلم خبر داشت. خلاصه اینجور که یک قاری لبنانی نقل میکند: "یک عصر کنار مزار شهید لنگری زاده🌷 بودم، آخه به این شهید خیلی خیلی داشتم. بعد از ذکر توسل و درد دل با او از کنارش پا شدم و گلزار را به قصد رفتن ترک کردم🚶‍♂ ❣✨همون شب به آمد. باغ بزرگ و سرسبزی بود، یک سر باغ او بود یک سر باغ من. با همون خنـ😍ــده ی همیشگی ش بهم گفت: -امروز شما ما هستید، اعظم سادات در تدارک نهار هستن(در صورتی که خدا میداند اصلا من نام ایشون رو نمی دانستم) +آقا غلام رضا از حضور شما شرمنده ام، متاسفانه نمیتونم بمونم😔 باید برگردم، عذر بنده را بپذیرید. -حالا که میروی صبـر کن دلم میخواد اون شال سبزی که به گردنته به بدهی. بهش بگو از طرف ماست اینم 💝 +تا که این جمله رو گفت از خواب پریدم خواب عجیبی بود، آخه غلام رضا درست میگفت: این شال همان شالی بود که در دیداری که با ایشون در مسابقات قرآنی داشتم به بنده هدیه🎁 داده بودند و حالا این شهید از من میخواست آن را به مادرش بدهم. ❣✨بله عزیزان "پسرم حاجت من را از طریق یک و آن هم به واسطـه ی یک برآورده کرد.  و طولی نکشید که شال سبز این فرد لبنانی از طریق واسطه ها به دست من رسید و اکنون دست من است. 🌷 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵 افطار شبکه سه؛ متفاوت تر از همیشه ⚪ «محفل»، نام برنامه‌ای است که قرار است برخلاف روند هر ساله برنامه های افطار، گفت‌وگو محور نباشد. «محفل» در ۳۰ شب ماه مبارک رمضان با حضور ۵ میزبان بین المللی، ۳۰۰ تماشاگر و ۱۵۰ میهمان از سراسر جهان روانه آنتن شبکه سه خواهد شد. ⚪ «رضوان درویش» از سوریه، «حسنین الحلو» از عراق، «حجت الاسلام غلامرضا قاسمیان»، «احمد ابوالقاسمی« و «حامد شاکرنژاد» امسال با محفل قرآنی لحظات منتهی به افطار شبکه سه را رقم خواهند زد که اجرای آن به عهده رسالت بوذری می‌باشد. این برنامه به نوبه خود سبک جدیدی از برنامه‌های مناسبتی را در تلویزیون به نمایش خواهد گذاشت که تهیه‌کنندگی آن را سید محمدحسین هاشمی گلپایگانی بر عهده دارد. 🍃 🦋🍃 @takhooda
رفاقت با شهدا
🔵 افطار شبکه سه؛ متفاوت تر از همیشه ⚪ «محفل»، نام برنامه‌ای است که قرار است برخلاف روند هر ساله برن
‼️ پربار ترین برنامه ای که تا حالا تماشا کردید همراهان گرامی حتما ساعت 17 و 45 دقیقه از شبکه سه ببینید اگه در اون ساعت موفق به تماشا نشدین ساعت 23 تکرارش رو از شبکه قرآن تماشا کنید هایی رو که ندیدید رو حتما از طریق تلوبیون دانلود کنید التماس دعا فرج 🍃 ❤️🍃 @baKhooda ✨✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 مادر در خواب پسر شهیدش را می‌بیند!✨ پسر به او می‌گوید: توی بهشت جام خیلی خوبه...چی می‌خوای برات بفرستم؟ مادر می‌گوید: چیزی نمی‌خوام؛ فقط جلسه قرآن که می‌رم، همه قرآن می‌خونن و من نمی‌تونم بخونم خجالت می‌کشم... می‌دونن من سواد ندارم، بهم میگن همون سوره توحید رو بخون!!🥀 پسر می‌گوید: نماز صبحت رو که خوندی قرآن رو بردار و بخون! . بعد از نماز یاد حرف پسرش می‌افتد! قرآن را بر می‌دارد و شروع می‌کند به خواندن... خبر می‌پیچد!😳 پسر دیگرش، این‌ را به عنوان کرامت شهید، محضر آیت الله نوری همدانی مطرح می‌کند و از ایشان می‌خواهد مادرش را امتحان کنند... . حضرت آیت‌الله نوری همدانی نزد مادر شهید می‌روند! قرآنی را به او می‌دهند که بخواند! به راحتی همه جای قرآن را می‌خواند؛ اما بعضی جاها را نه! . میفرمایند: «قرآن خودتان رو بردارید و بخوانید!» مادر شهید شروع می‌کند به خواندن از روی قرآن خودش؛ بدون غلط آیت الله نوری با گریه، چادر مادر شهید را می‌بوسند و می‌فرمایند: «جاهایی که نمی‌توانستند بخوانند متن غیر از قرآن قرار داده بودیم که امتحانشان کنیم.»✨ 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
41.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ ایجاد یک ارتباط عالی و سودمند با امام زمان ارواحنا فداه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌 ◽️ هادی ابتدا در پادگان قدس به نیروهای عراقی و سوری که جهت آموزش به ایران می‌آمدند، آموزش نظامی می‌داد؛ مدتی به این کار مشغول بود تا اینکه سال۹۰ به سوریه رفت و مدتی در سوریه حاضر بود. زمانی که در سوریه بود، جهت محافظت از سردار سلیمانی، چندباری همراهش شده بود و بعد از مدتی علاقه‌ی شدیدی بین سردار و هادی برقرار شد و هادی، شیفته‌ی سردار شده بود؛ سردار سلیمانی هم بسیار به هادی علاقه مند بود. ◽️با سردار سلیمانی رفت‌وآمد خانوادگی هم داشت. بعضی وقتها از میوه درختان حیاط منزل سردار سلیمانی برایمان می‌آورد. هادی برای سردار سلیمانی یک نیرو نبود بلکه هادی برای سردار، اندازه چندین نیرو بود و با سردار سلیمانی بسیار مأنوس شده بود. سردار سلیمانی همیشه به هادی می‌گفته که من و هادی با هم شهید خواهیم شد. با سردار سلیمانی بسیار صمیمی بودند؛ سردار به فرزندان هادی هم بسیار علاقه‌مند بود و مثل پدر، دوست‌شان داشت. 🌷 ✍راوی‌پدربزرگوارشهید 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💙 قهرمان عملیات والفجر هشت مادر← یک روز تابستان به خانه آمد و پدرش گفت: که بنایی داریم و باید به ما کمک کنی. خیلی مؤدبانه قبول کرد و شرطی را با پدرش گذاشت که در هنگام اذان تعطیل کند و نمازش را بخواند و صبر نکند همراه بنا و کارگران تعطیل کند.✨ پدر قبول کرد گفت: نیم ساعت به اذان برو همین کار را هم کرد قبل از اذان وضو گرفت نماز خواند و دوباره آمد و به آنها کمک کرد. خیلی مقید به نماز اول وقت بود و همیشه سفارش به این امر می نمود.📿 قهرمان عملیات والفجر هشت که شهید حاج قاسم سلیمانی در تشییع جنازه وی گفت: این روحانی و پاسدار شهید حسن یزدانی سی بار در اروند شنا کرد قهرمان فاتح عملیات والفجر هشت حسن هم پیش نماز بود و هم پیشتاز و پیش قدم و داوطلب برای عبور از اروند حسن یک نیروی ورزیده، شجاع، شهادت طلب و مخلص بود.✨ سرانجام این مسافر ارض اقدس پس از جراحت در جبهه و اعزام به بیمارستان از سرزمین مشهد مقدس به عالم قدس و به جمع قدوسیان پیوسته و شهادت را به عنوان بهترین ارمغان الهی می پذیرد.🕊 سلام بر او و همه ی شهیدان راه حق باد. 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 چهار سال مریض بود . کلی دوا و دکتر کردیم فایده نداشت . آخرین بار بردیمش پیش بهترین متخصص اطفال تو اصفهان . معاینه اش کرد و گفت:کبدش از کار افتاده . شاید تا فردا صبح زنده نماند . پدرش سفره (ع) را نذر کرد . آقا شفایش داد . دفعه آخری که رفت جبهه ازش پرسیدم کی بر میگردی؟ جواب داد: هر وقت که راه کربلا باز شود . توی عملیات والفجر یک شده بود مسئول دسته دوم گروهان حضرت ابوالفضل . وقتی شهید شد شانزده سالش تمام شده بود شانزده سال بعد هم برگشت . درست شب وقتی برگشت اولین کاروان زائرهای ایرانی رفت کربلا . راه باز شده بود...🕊 🌷   🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چگونه عبادات کنیم 08.mp3
11.12M
؟ ۸ 🤲 ۱ـ بدن برزخیِ، و ۲ـ روح برزخی ما، همینجا، و توسط خودِ ما ، ساخته می‌شوند! _ اعمال ما ؛ تعیین‌کننده‌ی ظاهرِ بدن برزخی ما هستند! _ و معرفت و دارایی باطنی ما، سازنده‌ی روحِ برزخی ما می‌باشند ! عبادات چگونه می‌توانند مؤثر در برزخ ما باشند؟ شجاعی 🎤 🍃 ❤️🍃 @bakhooda ✨✨✨