eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.7هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
662 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فاتح، وقت اذان حالش دگرگون می‌شد و بی‌تابی می‌کرد؛ این بی‌تابی را می‌شد در حرکاتش مشاهده کرد؛ او وقتی به نماز می‌ایستاد، طوری ... رضا بخشی (فاتح) 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
!! 🌷بعد از ۵ روز تشنگی با تنی مجروح درحالی‌که پای چپم قطع بود به اسارت در آمدم. به شهرک نظامی رسیدم چقدر برایم آشنا بود! شب قبل از عملیات شهید جمشید کلانتری به نقل از شهید حسین املاکی از این شهرک صحبت کرده بود. چقدر تانک!! چقدر تسلیحات!! به اندازه هر ایرانی سلاح سنگین بود!! 🌷افسر بعثی به سمتم آمد به ریش‌هایم دستی کشید و تف به صورتم انداخت! به عربی چیزهایی گفت که نفهمیدم. مترجم کنارش ترجمه کرد: املاکی کجاست؟ حسین املاکی؟؟ جواب دادم: شهید شده!! افسر با عصبانیت گفت: ماکو شهید! شهید نیست کشته شده و خنده مستانه‌ای کرد. 🌷بعثی‌ها دنبال املاکی بودند. حتی از پیکر او نیز وحشت داشتند. می‌گفتند شاید زنده باشد...!! 🌹خاطره ای به یاد شهیدان معزز حسین املاکی و جمشید کلانتری راوی: آزاده سرافراز و جانباز ۷۰ درصد حاج اسماعیل یکتایی لنگرودی 📚 کتاب خاطرات شفاهی "رقص روی یک پا" 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش حسن هست🥰✋ *وضــو...*🕊️ *شهید حسن احسانی نژاد*🌹 تاریخ تولد: ۱۷ / ۱۱ / ۱۳۳۲‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش حسن هست🥰✋ *وضــو...*🕊️ *شهید حسن احسانی نژاد*🌹 تاریخ تولد: ۱۷ / ۱۱ / ۱۳۳۲ تاریخ شهادت: ۲۷ / ۱۱ / ۱۳۶۴ محل تولد: کوشک،قزوین محل شهادت: فکه مزار: کرج *🌹همسرش← آقا حس تاریخ شهادت: ۲۷ / ۱۱ / ۱۳۶۴ محل تولد: کوشک،قزوین محل شهادت: فکه مزار: کرج *🌹همسرش← آقا حسن شغلش در سپاه بود و اغلب وقتش به کار می گذشت،🍃اما وقتی که در خانه بود، به معنای واقعی کلمه بود.💕هر کاری از دستش برمی آمد، انجام می داد: بچه داری، خرید، نظافت، …💕 با آنکه می دانستیم در طول روز، چقدر کار کرده است،🥀چندین شهید را کفن و دفن کرده و به خانواده های شهدا رسیدگی کرده است،🌙اما وقتی به خانه می آمد، رفتارش به قدری با حوصله و با اخلاق بود که اصلا متوجه خستگی اش نمیشدیم.🌙وقتی که بود، دائم می پرسید: کاری نداری برایت انجام دهم؟💕 نمی خواهی بچه ها را ببریم بگردانیم؟…💕راوی← یک روز در اتاقش نشسته بود و مشغول انجام کار اداری بود🍃 که کسی آمد و از او درخواست کرد برایش نامه ای بنویسد.📄چون نوشتن نامه، جزء وظایف کاری اش نبود، خودکارش را عوض کرد!‼️خودکار سپاه را روی میز گذاشت،🖊️خودکار شخصی اش را از جیب درآورد و شروع به نوشتن کرد.📄او به شدت روی بیت المال حساس بود.💫همرزم← همیشه وضو داشت💫 وقتی پیکر شهید احسانی نژاد را دیدیم،🥀نیمی از سرش نبود🥀و آستین هایش هم بالا بود.💫 او در حین وضو به فیض شهادت رسیده بود*🕊️🕋 *شهید حسن احسانی نژاد* *شادی روحش صلوات*💙🌹 *zeynab_roos313*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ 🌷 خون با بركت🌷 يك سالى از شهادت آقاجواد مي‌گذشت تلفن خانه به صدا در می‌آید. خانمی که از تماس با موبایل شهید، جواب نگرفته است، سراغ آقاجواد را می‌گیرد: با آقاى جواد الله‌كرمى كار دارم! - ايشان، نيستند. می‌شود شماره‌اى بدهيد تا با ايشان تماس بگيريم؟ - امرتان چی هست؟ از سازمان انتقال پلاسماى خون تماس مي‌گيرم، آقاى الله‌كرمى قبلا چند بار به اين مركز مراجعه كرده‌اند و پلاسماى خون خود را براى بيماران نيازمند اهدا نمودند، اما اكنون مدت‌هاست كه ديگر مراجعه‌اى به اين مركز نداشتند، می‌خواستيم ببينيم آیا تمايلى براى مراجعه مجدد دارند؟ - ببخشيد! ايشان همه خونش را یک‌جا برای امر دیگری اهدا نمودند. متوجه نمی‌شوم! - آقای الله‌کرمی به شهادت رسیده‌اند! (چند ثانیه سکوت می‌کند و بعد با تعجب و لحنی حزین می‌گوید:) شهید شده‌اند؟ خدای من! کجا و چگونه؟ برای دفاع از حرم. برای امنیت مردم! شمشادی 🥀🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(۲ / ۱) !! 🌷در عملیات کربلای ۵، مسئول تطبیق آتش ادوات و توپخانه بودم و بر حسب تدبیر و روش فرماندهی سردار علی فضلی فرمانده وقت لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) معمولاً می‌­بایست در جایی باشم که ایشان بودند. لذا در سنگر فرماندهی ادوات کمتر بودم و بیشتر امورات اجرایی به عهده­ برادر شاه‌محمدی که معاون دوم تیپ و برادر تاجیک، جانشین تیپ بود واگذار می‌شد. تاجیک در عملیات کربلای یک مجروح شده و یک پایش را از دست داده بود. تازه از بیمارستان مرخص شده بود و با کمک دو عصا راه می‌­رفت. با آن حال و با توجه به نیاز به مراقبت­‌های پزشکی و مداوا، داوطلبانه به منطقه آمده بود. 🌷برادر محمد ایلخانی‌زاده هم امورات هماهنگی و ستاد و برادر جواد توکلی معاون ایشان و برادر علیرضا آهاری مسئولیت عملیات تیپ را به عهده داشتند. منطقه­ عملیاتی کربلای ۵، بسیار کوچک و مراحل اولیه عملیات محدود به یک پنج ضلعی بود. شمال این پنج  ضلعی آب گرفتگی مصنوعی به عمق حداکثر یک­ و نیم متر تا منطقه کوشک و منطقه عملیاتی رمضان قرار داشت. یک خاکریز بلند و عریض و قطور، دیوار شمالی پنج ضلعی بود. قطر این خاکریز بیش از سه متر و ارتفاع آن حدود دو متر بود. مواضع پدافندی این  محور، سنگرهای دیده­‌بانی، تیربار و سنگرهای مهمات عراقی­‌ها در دل همین خاکریز تعبیه شده بود. 🌷سنگر فرماندهی تیپ، قبل از عملیات، در مجاور جاده­ اصلی شلمچه بود. بعد از تصرف پنج ضلعی و ادامه نبرد در مجاور کانال ماهی، تصمیم گرفتم  که سنگر فرماندهی را به داخل پنج ضلعی انتقال دهم. سنگر فرماندهی ما فاصله مناسبی با قبضه­‌ها داشت، ولی برای سهولت در کار و دسترسی نزدیک‌تر و سریع‌تر به خط مقدم تصمیم گرفتیم که سنگر تعجیلی فرماندهی ادوات (پاسگاه فرماندهی)  را به داخل ببریم و کماکان سنگر قبلی را به جهت فاصله مناسب و ایمنی بیشتر در مقابل حملات هوایی و توپخان‌ه­ای دشمن حفظ کنیم. 🌷فرماندهی لشکر هم سنگر خود را به داخل پنج ضلعی و درون نونی اول، داخل یک نفر بر زرهی­ام ۱۱۳ قرار داده بودند. برادر شاه محمدی، برادر ایلخانی‌زاده و برادر آهاری مأمور پیدا کردن سنگر مناسبی برای فرماندهی شدند. روز بیست ­و دوم یا بیست­ و سوم دی ماه بود. این برادران سنگری را برای مقر فرماندهی پیشنهاد دادند. رفتم و سنگر پیشنهادی را دیدم. سنگر مورد نظر محل استقرار توپ چهار لول بود و سنگر سمت راست محل نگهداری مهمات با سقف محکم و یک سنگر استراحت هم در سمت چپ بود که جنازه­ سه تن از سربازان عراقی کف سنگر  افتاده بود. سنگر محل مناسبی برای استقرار پاسگاه فرماندهی بود.... ....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(۲ / ۲) !! 🌷....به دوستان گفتم که سه جنازه را بیرون ببرند و به خاطر بوی تعفن و شرایط بهداشتی از این سنگر  فعلاً تا ضدعفونی نشده استفاده نکنند و محل نگهداری مهمات را به عنوان استراحتگاه نفرات تجهیز کنند. جیپ میول فرماندهی که بی‌سیم­‌های مربوطه در آن تعبیه شده بود را هم به محل مورد نظر انتقال دادند. سر بچه‌ها شلوغ بود و به خاطر حجم کارها و لزوم هدایت و اجرای آتش عملیات و رفت و آمدهای متعدد به خط مقدم و قرارگاه، دوستانی که در این پاسگاه فرماندهی حضور داشتند حدود دو روز به جنازه­‌ها دست نزدند و در کنار آن‌ها با فاصله یکی دو متری حضور داشتند و به امورات خودشان می‌­پرداختند. 🌷بعد از ظهر دومین یا سومین روز استقرار در این مکان بود که از قرار معلوم برادر تاجیک یا جواد توکلی به چند نفر از بچه‌­ها می­‌گویند که این جنازه‌ها را از سنگر بیرون برده و دفن کنند تا بوی تعفن اذیتشان نکند. برادران از جمله  برادر بسیجی مرحوم محمود کیایی (اخوی برادر عباس کیایی) در تکاپوی انتقال اجساد بودند که ناگهان یکی از جنازه­‌ها با پای خودش از سنگر بیرون آمده و تسلیم می­‌شود!! دوستان با تعجب و حیرت متوجه می­‌شوند که یکی از این سه جنازه زنده و اصلاً مجروح هم نشده است. 🌷با استقرار پاسگاه فرماندهی و جیپ فرماندهی و رفت و آمدهای متعدد برادران به این سنگر، نفر عراقی گیر افتاده و از ترس تیرباران و به این امید که عراقی­‌ها مجدداً رزمندگان را عقب زده و این محل دست بعثی‌ها می‌­افتد، خودش را به مردن زده  بود. جالب این‌که در طول این چهار _ پنج روزی که از تصرف مواضع گذشته بود، با آب قمقمه­ آن دو جنازه و مواد غذایی باقی مانده، خودش را زنده نگهداشته و بعد از این‌که از بازگشت عراقی­‌ها ناامید می‌­شود، خودش را به برادران تسلیم می­‌کند. راوی: رزمنده دلاور محمدعلی فلکی از فرماندهان لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
_رنگ_شهدا ✍ عهدڪردم تا آخر عمرم دو رکعت نماز برای بی بی حضرت زهرا به نیت شهادت بخوانم راز نماز شب و شهادت مانند مادرش زهرا بےمزار شد. ♦️یکے از خصوصیت هاے بارز اخلاقی شهید مهدی ثامنی راد این بود کہ بسیار خوش اخلاق و مردم دار بود ♦️ایشون همیشہ بہ مستمندان مخصوصا یتیم ها خیلے کمک میکردن و خودشون برای بچہ یتیم ها کمک مالے جمع میکردن ♦️ آنها را در تابستان میبردن اردوهای زیارتے از جملہ مشهد و قم بہ همہ کمک میکردن. ♦️ همیشه لبخند بر چهره داشتن وقتے دختر گلشون بدنیا اومدن ولیمہ دخترشون را بین فقرا و یتیم ها پخش ڪردن ، ♦️آقا مهدی تو منطقہ سوریہ هم توجہ ویژه ای بہ یتیمان داشت. 🍁 جاویدالاثر 🥀 شهیدمدافع حرم مهدی ثامنی🕊 🌷تاریخ شهادت:۱۳۹۴/۱۱/۲۲🕊 💐محل شهادت:سوریه جنوب حلب ✨ یادش با صلوات 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
35.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴صحبت‌های کارشناس تلفنی جهان آرا که باعث فرار خانم شهیندخت مولاوردی و خانم زهرا شجاعی در برنامه زنده شد.... ❌هر دم از جهنم دره ٔ بنفش بَری می رسد از جنایت های کلید تازه و تازه تری می رسد واقعاً دولت کلید با این جنایاتی که یکی یکی داره رو میشه، چه جوری می خواد جواب خون شهدا را بده؟! شهدا جان دادن، خون دادند تا ناموس ایران و ایرانی به تاراج نره ،تا یه زن ایرانی همیشه پاک بمونه ،اما با این جنایات کلید ،مملکت به کجا کشیده میشه؟ ونمی دونم این دو تا خانم نامحترم که روی مصی علینژاد را سفید کردند ، چگونه می تونم جواب خانوم حضرت زهرا سلام الله علیها را بدن؟چادری که یادگار حضرت مادر است بر سر می اندازند و ندای شیطان را لبیک می گویند... به کجا چنین شتابان⁉️ @bartaren
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰شهدا و امام‌ رضا علیه‌السلام بعد از عملیات خیبر ... فرماندهان را بردند زیارت امام رضا (ع) وقتی مهدی برگشت توی پد پنج بودیم برایم سوغاتی جانماز و دو حبه قند و نمک تبرکی آورده بود. نمکش را همان روز زدیم به آبگوشت ناهارمان... اما مهدی حال همیشگی را نداشت! گفتم: «تو از ضامن آهو چه خواسته‌ای که این چنین شده ای!! نابودی کفار؟ پیروزی رزمندگان؟ سلامتی امام؟» چیزی نمی‌گفت.. به جان امام که قسمش دادم، گفت: فقط یک چیز. گفتم: چه چیز؟ گفت: «مصطفی! دیگر نمی توانم بمانم. باور کن. همین را به امام‌رضا(ع) گفتم. گفتم: واسطه شو این عملیات، آخرین عملیات مهدی باشد». عجیب بود. قبلا هروقت حرف از شهادت میشد، می گفت برای چه شهید شویم؟ شهادت خوب است.. اما دعا کنید پیروز شویم. صرف اینکه دعا کنیم تا شهید شویم یعنی چه؟ اما دیگر انقطاعی شده بود.... امام رضا (ع) هم خیلی معطلش نکرد و بدر شد آخرین عملیاتش.... راوی: مصطفی مولوی کتاب نمی توانست زنده بماند؛ خاطراتی از شهید مهدی باکری نویسنده: علی اکبری ناشر: صیام ،صفحه ۹۸٫ شهید مهدی باکری🌷 فرمانده لشکر۳۱ عاشورا 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش یوسف هست🥰✋ *سرباز امام زمان (عج)...*🕊️ *شهید یوسف سجودی*🌹 تاریخ تولد: ۱۶ / ۱۱ / ۱۳۳۷ تاریخ شهادت: ۲۶ / ۱۲ / ۱۳۶۳ محل تولد: بابل،مازندران محل شهادت: هورالعظیم *🌹همسرش← یوسف بعد از مدتها خرید کرده بود.🫓 بهم گفت: خانوم! ناهار مرغ درست میکنی؟⁉️ هنوز آشپزی بلد نبودم. اما دل رو زدم به دریا و گفتم: چشم.💕مرغ رو خوب شستم و انداختم تویِ روغن.🍗 سرخ و سیاه شده بود که آوردمش سرِ سفره.‼️ یوسف مشغول خوردن شد. مرغ رو به دندون گرفته بود و باهاش کلنجار می‌رفت.🍗مرغ مثلِ سنگ شده بود و کنده نمیشد.‼️تازه فهمیدم قبل از سرخ کردن باید آب‌پزش می‌کردم.🤦🏻‍♀️کلی خجالت کشیدم.🍂اما یوسف می‌خندید و می‌گفت: فدای سرت خانوم! (:💕 راوی← شبی در رويای تلخی شهادتش را به من نمودند.🌙زمانيکه برايش تعريف کردم با شادمانی گفت: می‌دانم شهيد می‌شوم🕊️و پيکرم نيز بازنمی‌گردد🥀چرا که من سرباز امام زمان (عج) هستم.»💫 و این چنين شد که او عاشقانه به لقاء‌الله پيوست🕊️و پیکرش هرگز پیدا نشد و بازنگشت🥀او به عنوان فرمانده گردان های حمزه سید الشهدا (ع)💫و صاحب الزمان(عج) لشکر 25 کربلا 💫و نیز فرمانده تیپ سوم لشکر 17 علی بن ابیطالب(ع)💫 انجام وظیفه کرد و سرانجام در عملیات بدر💥به درجه رفیع شهادت نائل آمد*🕊️🕋 *جاویدالاثر* *شهید یوسف سجودی* *شادی روحش صلوات*💙🌹 *zeynab_roos313*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
او مصداق «مجهولون فی الارض و معروفون فی السماء»است و لقب سرباز گمنام امام زمان (عج) شایسته اوست. از اعضای فعال گروه منصورون كه مسئوليت ترور سرسپردگان رژيم پهلوی را بر عهده داشت،بود و با آغاز جنگ وارد جبهه شد و تا زمان شهادت در جبهه حضور داشت. ایشان از سرداران گمنام دفاع مقدس است که بيشتر فعاليت هایش برون مرزی و با همكاری مجاهدين عراقی صورت می گرفت،او طراحی وهدایت عملیاتهای بسیاری را در اشکال گوناگون برعهده داشت.. 🔹وصیتنامه شهید؛ هر چه می توانید از نعمتى که خداوند به شما عنایت فرموده در مراسم عزدارى امام حسین(ع) و بزرگداشت شهداى گرانقدر اسلام، مخلصانه بهره گیرید و فقط خدا را در نظرداشته باشید ولاغیر.. تقاضای ما واقعاً به عنوان یک تذکر و یاد آوری این است که در اعمالمان، در رفتارمان و در گفتارهایمان رعایت همه این مسائل را بکنیم. و فقط در نیّاتمان این توجه را داشته باشیم؛ که هر کاری برای خداست انجام بدهیم و هر کاری که کوچکترین خدشه ای خدای ناکرده در آن هست وکمترین رنگ بی خدایی و غیرخدایی در آن هست را انجام ندهیم. فرمانده قرارگاه فجر از قرارگاه رمضان مهندس شهید صدرالله فنی🌷 شهادت: ۱۳۶۶/۱٠/۲۵ 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حاج حسين رزمنده‌ها را عاشقـــــانه دوست داشت و گاه اين عشق را جور‌ی نشان می‌داد كه انسان حيران می‌شد. يك شـب تانك‌ها را آماده كرده بوديم و منتظـــــر دستـور حركــــت بوديم. من نشسته بودم كنار برجــــك و حواسـم به پیرامونمـــــان بود و تحركاتـــــی كه گاه بچه‌ها داشتند. يك وقت ديدم يك نفـــر بين تانك‌ها راه می‌رود و با سرنشيــن‌ها گفت و گوهای كوتاه می‌كند. كنجكـــــاو شدم ببينم كيست. مرد توی تاريكی چرخيد و چرخيد تا سرانجام رسيد كنـــــار تانكـــــی كه مـن نشسته بودم رويــش. همين كه خواستم از جايم تـــــكان بخورم، دو دستـــــی به پوتينم چسبيد و پايم را بوسيــــد. گفت: به خدا سپردمتون! تا صداش را شنيدم، نفسم بريد. گفتم: حاج حسين؟ گفت: هيـــــس؛ صدات در نياد! و رفـــت سراغ تانک بعدی. یاد همه دلیر مردان سرزمین اسلامی جاودان وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada