سلام عزیزان همراه😊
امیدوارم حال دلتون بهاری باشه حتی توی پاییز🙏🌹
یه نظر سنجی داریم ان شا الله از اول ربیع رمان جدید می خوایم بگذاریم 👏👏👏
منتها از سه اثر جدیدمون با انتخاب شما یکیش را انتخاب می کنیم👌
اولی اسمش #رابطه هست
و موضوش مستند داستانی دو تا دختر مذهبی که خیلی با هم دوست هستن دغدغه دارن که کارفرهنگی رسانه ای بکنن که خوب شروع میکنن و توی این مسیر اتفاقاتی که فکرش را نمی کردن براشون می افته و....
دومی اسمش#چهارشنبه_های... هست
مستند داستانی دو تا دختر اراذل و دانشجو هستن که نامزد یکیشون با دوستش رفیق میشه و کلی اتفاقات خاص، عجیب و جالب توی این مسیر می افته و...
سومی اسمش#مثل_یک_مرد هست
که مستند داستانی خانم جوانی هست که با شروع کرونا داوطلب به عنوان غساله وارد میدون میشه و اتفاقاتی همراه ترس و شور و هیجان که توی مسیر براش می افته و...
هر سه داستان واقعی و خیلی جذاب و غیر قابل پیش بینی هستند با کلی نکات و ظرافت های ریز و درشت و راهگشای زندگی هایی به سبک امروزمون👌
با نظر شما هر کدوم بیشترین انتخاب بود ان شاالله از اول ربیع بار گذاری میشه😊
🌺🌺🌺 همراهان عزیز نام داستان مورد نظرتان را تا آخرهفته به این آیدی بفرستید👇👇👇👇
@sadat_bahador
همیشه آمار شهدا را اشتباه می گویند!!!
آنها نمی دانند با یک تیر دو نفر شهید می شوند...
#شهدای_خان_طومان
#شهید_محمد_بلباسی
https://eitaa.com/joinchat/1802108966Ce26d79d286
برای معاویه نوشت:
حسن را زنده میخواهی
یا مـرده ...!!!
این نامه فرمانده سپاه امام بود!
#غریب
#امام_حسن
#شهادتامامحسنمجتبی
16.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مدینه با غربت عجین است...
غم محمد(ص) فاطمه(س)حسن(ع)...
آخر چنین است...
#پیامبر_مهربانی
#امام_خوبیها
شب شهادت آقامون، سرورمون امام رضاست...
چقدر دلمون هوایی صحن و سرات آقا...
یه خاطره از کرامات آقامون امام رضا به نقل از یکی از دوستان نزدیکم تعریف کنم خالی از لطف نیست...
#یک_تجربه_ی_تلخ_که #به_لطف_آقا_شیرین_شد
اوایل دوره نوجوانی مون بود سرمون پر از شور...
خیلی کتاب از عرفا می خوندم خیلی دوست داشتم شبیه علما باشم...
سر پرسودا و دل پر از عشق و رسیدن به وصال...
یه جورایی سالک پرست و چشم بسته!
قسمت شد یه بار رفتم حرم امام رضا(ع) با دو تا از دوستان...
رفتیم سر مزار یکی از علمای مشهور و معروف داخل رواق نشستیم سر مزار همون عالم و عارف متوسل شدیم و نذر پیدا کردن استاد یه ختم هزار تایی ذکر بر داشتیم...
خیلی خونده بودم پیدا کردن استاد حتی اگر نیمی از عمر طول بکشد ارزشش را دارد آخر با استاد می شود رسید!
مشغول بودیم که یکدفعه یه پیرمرد ریش سفید خوش وجه با دو سه نفر آقا اومدن داخل سر مزار همون عالم بزرگوار...
ما چادرهامون رو تنگتر گرفتیم آروم به ذکر گفتن مون ادامه دادیم...
اون پیرمرد داشت از خاطرات حضورش پیش این عالم و عارف ربانی برای جوونهای اطرافش می گفت...
اسم دو سه نفر از شاگردها را که برد که من می شناختم و قبلا اسم هاشون رو شنیده بودم...
قند توی دلم آب شد که خداروشکر ختممون جواب داد و استاد پیدا شد...
به دوستام گفتم: خودشه این همونیه دنبالشیم!
کمی صبر کردیم دور برش خلوت بشه تقریبا دو ساعتی طول کشید...
انگار متوجه حضور ما شد اشاره کرد رفتیم جلو...
سرش پایین بود و گفت: بفرمایید دخترهای محجبه ام کاری داشتید؟
من لیدر بچه ها بودم شروع کردم صحبت کردن با هیجان وصف ناپذیری...
گفتم: ما دنبال رسیدن به خداییم..
دنبال معرفت داشتن ...
اهل تقوا بودن...
و خلاصه کلی از این دست حرفها!
در آخر هم گفتم شما شاگرد آقای فلانی بودید؟
همون طور سرش پایین بود گفت: شش ماهی از محضرشون بهره بردیم...
بعد ناگهان سرش را بالا آورد و تک تکمون رو به اسم صدا زد!
متحیر و متعجب سه نفری مبهوت نشسته بودیم منتظر راهنمایی استادانه ای که گره راه رسیدن به وصال را باز کند
اما خبر نداشتیم که...
ادامه دارد...
#سیده_زهرا_بهادر
https://eitaa.com/joinchat/1802108966Ce26d79d286
#یک_تجربه_ی_تلخ_
#که_به_لطف_آقا_شیرین_شد
اگر نمی گفت شاید سرنوشت ما یه جور دیگه رقم می خورد!
گفت هر وقت گره به کارتون افتاد و مشکل سختی براتون پیش اومد دو رکعت نماز به نیت حضرت زهرا بخونید و از صمیم قلب ازش بخواید که مشکلتون رو حل کنه و من با اطمینان بهتون میگم که امکان نداره بخونید و جواب نگیرید...
بعد کلی از ویژگی های شخصیتیمون گفت: به نعیمه یه چیزی به مریم یه چیزی و به من هم یه چیزی که بیشتر ما را متعجب کرد مشخص بود چیزهایی از عوالم می دونه وگرنه از کجا مارا می شناخت کسی که به عمرمون تا حالا ندیده بودیمش!
حرفهای جالبی زد و راهنمایی های مفیدی کرد تا اینکه...
تا اینکه یه لحظه فقط یه لحظه نمی دونم غفلت بود نمی دونم جهل بود شاید هم شهوت!
هر چه که بود پیشنهادی داد که من را شخصا متحیر کرد!
ظهر که دیدیمش تا دم دم های غروب داشت برایمان صحبت میکرد و خداییش هم حرفهای عالمانه ای بود اما یکدفعه
گفت: اگر می خواهید بیشتر بدونید شب بعد از نماز مغرب بیایید به این آدرس من هستم و جمعی از دوستان اهل دلم!
مریم با شنیدن این حرف سریع بلند شد و گفت یعنی که چی به نظر من اصلا عاقلانه نیست و عصبانی رفت!
نعیمه احساسی بود و سریع گفت باشه و با دستش زد به پهلوی من که آدرس را بگیر!و من متحیر بین این دونفر!
که خودش گفت: این دوستتون که رفت دختر عاقلی بود ولی شما که دنبال سیر الی ا... هستید دوست داشتید شب به این مکان بیایید! من گفتم: خوب بحث نامحرم چی میشه این کار اشتباهیه!
گفت: هر جور دوست دارید دخترهای من ولی سیر الی ا... بدون سختی نمیشه بالاخره یه تفاوتی بین آنها که این مسیر را رفتند با آنها که نرفتند باید باشد!
حسابی گیچ شده بودم نه آنقدر بزرگ بودم که بفهمم نه آنقدر کوچک که نفهمم!
و میان اینها گیر کرده بودم ..
وقت نماز شد خداحافظی کرد و گفت اگر خواستید بعد از نماز من جلوی فلان درب منتظرتونم!
اگر آدم بدی بود پس از کجا اسم و ویژگی های ما را می دانست و اگر آدم خوبی بود پس چرا بعد از آن همه راهنمایی های خوب چنین پیشنهادی داد و من یادم رفته بود گاهی حتی خوبها هم غافل می شوند و شیطان هر لحظه در کمین همه هست!
من و نعیمه به صفهای نماز جماعت پیوستیم صحن انقلاب بود نعیمه اصرار میکرد بریم اما من مردد بودم از یک طرف رفتن مریم با جمله ای که آن آقا گفت از یک طرف شوق وصل از یک طرف ترس از نامحرم...
همه و همه اضطرابی در دلم می انداخت تنها راه نجات را توسل به آقا دیدم بین دو نماز از راهکار همون پیرمرد استفاده کردم و دو رکعت نماز حضرت زهرا با اشک و سوز خوندم با تمام وجودم خواستم اگر مسیرم اشتباه هست یک نفر پیدا بشود و به من بگوید حتی در همین زمان اندک به فاصلهی یک نماز مرا هشیار کند!
و اگر کسی نیامد برویم تا برسیم...
شاید درخواستم منطقی نبود اما موقعیت هم موقعیت خاصی بود!
نماز تمام شد و من انگار منتظر فرشته ای از آسمان که جلوی رفتنم را بگیرد اما خبری نشد!
کفشهایمان را پوشیدیم تا به سمت محل مورد نظر بریم دلم پر از آشوب بود و منتظر عنایتی...
نعیمه که تازه با این مسیر آشنا شده بود مدام من را ترغیب می کرد اما من می ترسیدم نمی دونم شاید احساس میکردم این شیوه درست نیست ولی هنوز منطقم درگیر بود درست وسط صحن رسیدیم نگاهی به گنبد کردم گفتم یعنی آقا ما بریم؟!
که یکدفعه دستی از پشت سر به شونم زد خانم جوانی بود گفت: ببخشید می تونم چند لحظه وقتتون رو بگیرم
نعیمه سریع گفت ببخشید ما کار داریم و اومد برود که من ایستادم گفتم: بفرمایید...
گفت: من قصد دخالت ندارم اما به نظرم این کار شما اشتباه!
من از ظهر حواسم به شما بوده نمیگم این بنده خدا مشکل داره نمی شناسمش اما شیطان یه لحظه انسان را گول می زنه شما دختر نوجوان هستید!
وظیفه ی خودم دونستم بیام بهتون بگم!
که اگر دنبال مسیر خدایید با همان حالت بادستش به طرف گنبد اشاره کرد و گفت این امام است خلیفه ی به حق خدا روی زمین اگر چیزی هم می خواهید چرا نقد را رها کردین نسیه را چسبیدید!
و فقط اشک بود که از چشمان من سرازیر می شد...عنایت و کرامت آقا از این واضحتر توی چنین موقعیت حساسی نمی تونست باشه و من خوب فهمیدم که رفتنمون اشتباه محض است!
حرفهای آن پیرمرد هم خوب یادم ماند و نماز حضرت زهرا جواب داد..
بله حرفی که از روی اخلاص باشد اثرش می ماند اما ما در هیچ حالتی از وسوسه شیطان در امان نیستیم امام رضا با راهکار مخلصانه ی آن پیرمرد حربه ی شیطان را خنثی کرد!
کم نبودند به ظاهر آدم هایی که با عوالم غیب متصل بودن اما در جا زدند بالاخره این هم حربه ایست از حربه های شیطان! از آن طرف هم کم نیستند علمای متدینی که نه تنها به بادی که با طوفان هم پایشان نمی لغزد!
واین درسی شد برای من که هیچ گاه بی گدار دنبال سالک نروم بلکه دنبال راه سالک باشم که امام نشانش میدهد!
#سیده_زهرا_بهادر
https://eitaa.com/joinchat/1802108966Ce26d79d286
یه نکته در رابطه با این عنایت بالا که گفتیم که خیلی مهمه بهش دقت کنید اینه که👇👇👇
الان ممکنه یه عده خودشون رو توی موقعیت گناه قرار بدن بعد بگن خوب حالا امام زمان بیاد مسیر درست را به ما نشون بده و اگر نداد پس ما مجازیم که اینکار رو بکنیم!😠
دقت کنید موقعیتی که این دوستمون در اون قرار گرفته واقعا بین تحیر و اضطرار و ندونستنه و اینکه کلا نیتش خیره نه گناه کردن، نه اینکه دانسته خطایی بخواد بکنه و شاید هم به همین دلیل شامل عنایت شده که دنبال گناه نبوده دنبال راه رسیدن به خدا بوده!🧐
نکته دیگه هم اینکه آقا نگاهشون و عنایتشون به همه و در همه حال هست اما دقت کنیم عنایت اَشکال متفاوتی داره یکی مثل این بنده خدا مستقیم مورد عنایت قرار میگیره🙂
یکی مثل نعیمه بواسطه ی این دوستش مورد عنایت قرار میگیره🙃
و یکی هم مثل مریم از طریق استدلال عقلیش مورد عنایت قرار می گیره🤓
ان شاالله در همه ی حالات زندگی عنایت و نگاه آقا شامل حال همه ی ما باشد🙏
Hadadian-1.mp3
2.69M
🍃دلم میخواد هر چی دارم
نذر امام رضا کنم...
{ویژه التماس دعا...}