eitaa logo
به دنبال ستاره ها...
6هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
362 ویدیو
16 فایل
🌿 اینجا رمان های واقعی رو نه تنها بخونید که زندگی کنید #اعترافات_یک_زن_از_جهاد_نکاح... #ناخواسته_بود... #مثل_یک_مرد #چهارشنبه_ها... #رابطه #مزد_خون #پازل #سم_مهلک انتشار رمان ها بدون دستکاری متن بلامانع🌹🌹🌹 آیدی_ نویسنده🔻 @sadat_bahador
مشاهده در ایتا
دانلود
امام علی علیه السلام: خردمند کسی است که دمی را در کارهای بی فایده هدر نمی دهد العاقِلُ مَن لايُضيعُ لَهُ نَفَسًا فيما لايَنفَعُهُ غررالحكم، حدیث2163
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اعترافات یک زن از جهاد نکاح گفتم فرزانه حرفهایی که داره میزنه تمام معادلات و اطلاعات ما را داره بهم میریزه! من واقعا گیج شدم هنوز حرفم تموم نشده بود خانوم مائده اومد داخل عذر خواهی کرد و نشست. بدون معطلی گفتم: لطفاً میشه این جمله تفکر پشت هر عمل را باز کنید! دقیقا منظورتون چه جور تفکر و چه جور عملیه؟ سری تکون داد و گفت: ببینید من قبل از ازدواجم هم اهل دعا و مناجات بودم هم اهل صبر و گذشت ولی چون هیچ تفکری پشتش نبود بعد از ازدواجم و گذشت زمان همراه با شرایط سخت دیگه نه خبری از دعا و مناجات بود نه خبری از صبر و گذشت و مهربونی! چون احساس میکردم هدفم نابود شده ولی وقتی کتابها را می خوندم متوجه شدم صبری که همراه با تفکر باشه در مقابل یه بار اذیت دو بار اذیت سه بار اذیت و هر چند بار... دچار خشم نمیشه دنبال راه کار برای حل مسئله می‌ره نه اینکه خودش رو ورشکسته حساب کنه! خوب یادمه بعد از دوسال که دیگه کم کم با همسرم راجع به این مسائل صحبت می کردم یه بار بهم گفت: مائده جان فکر می‌کنی بدن انسان برای زنده موندن به چی نیاز داره؟ منم نگاه نامفهومی بهش کردم گفتم: معلومه آب و غذا! گفت: برای اینکه انرژی بیشتری داشته باشه نشاط پیدا کنه چه تقویت کننده هایی خوبن؟ گفتم: چه سوالهایی می پرسی! خوب مثل میوه و نوشیدنی ها ی مفید خشکبار و از این جور چیزها.. دستم را گرفت تو دستش و گفت :حالا نفسم اگه به جای آب و غذا مدام بهش از این مدل تقویت کننده ها بدیم چی میشه؟! دستم تو دستش بود و گرمی دستاش حالم را خوب کرده بود گفتم: خوب مریض میشه دیگه! چشم هاش خیره شد به چشمهام لبخندی زد و گفت: قربون چشمای خوشگل و معصومت برم، حالا روح ما برای ادامه حیات هم به آب و غذا به سبک خودش که میشه انجام واجبات و تر ک محرمات نیاز داره، تقویت کننده هاش هم برای انرژی بیشتر و نشاطش مستحباته که خوب هر کدومش جای خودش لازمه، ولی اگه قرار باشه به جای اصل وظیفه فقط مستحبات بهش بدیم خوب طبیعیه مریض میشه، خسته میشه... من که تازه متوجه شدم چی داره میگه گفتم: قبول ولی چرا وظیفه ی من باید یه کاری باشه که نه ادامه‌ی حیات روحمه! نه تقویت کننده اش! من بدم میاد چون روحم را داره متلاشی می‌کنه! دور از اهداف منه و من را به اون چیزی می‌خوام نمیرسونه؟ دستم را محکم فشار داد و سرش رو انداخت پایین.... نمی دونم شاید اون لحظه به خودش فکر کرد شاید هم به من! به دوسال نقش بازی کردن از انجام کاری که دوست نداشتم! بعد از چند لحظه سرش رو آورد بالا گفت: خانومم دوست نداشتن شما به خاطر نحوه ی فکر کردن به کاری که انجام میدادی هست، حالا بیا این بار یه جور دیگه به این قضیه نگاه کنیم ... بعد خانم مائده نگاهی به ما کرد و گفت: البته تا جایی که حیا اجازه بده سعی می کنم بگم چون شاید کسی قبل از خوندن این مصاحبه مثل من دچار مشکلات اوایل ازدواج باشه و با شنیدن این حرفها متوجه اشتباهش بشه من سری تکون دادم و گفتم: بفرمایید ادامه داد همسرم گفت: مائده جان حتما می دونی خدا برای چه کارهایی گفته قبلش وضو بگیرید بعضی هاش مثل نماز، واجبه و بعضی هاش هم مثل مسجد رفتن مستحب درسته؟ سرم رو به نشونه ی تایید تکون دادم گفت: عزیزدل من حتما باز هم می دونی این کارها مقدس هستن که خدا چنین توصیه ای کرده که با طهارت بریم سراغشون؟ گفتم: بله گفت: حالا شما می دونستی تاکید شده قبل از روابط زناشویی توصیه کردن وضو بگیرید! من چشمهام رو گرد کردم و گفتم جدی میگی! لبخندی زد و گفت: صبرکن هنوز مونده... درست کلمه به کلمه را یادمه دستی کشید روی سرم و گفت: عشق من شما که اهل دعا و مناجات بودی حتما می دونی چه چیزهایی باقیات و صالحاته! چیزی نگفتم و صبر کردم ادامه بده گفت: مثل حفر چاه آب، کاشت درخت و ... یکیشون فرزند صالح درسته! خوب حالا شما برا هر کدوم از قبلی ها که تلاش میکنی فکر میکردی عمل صالح داری ولی به فعلی که ابتداش را با وضو توصیه کردن و بعد هم به اذن خدا فرزند صالح را در بر میگیره و در انتهاش هم بخشش کلی از گناهانه که برای بخشیده شدن هر یه دونه گناهمون چقدر باید اشک بریزیم و‌توبه کنیم ولی خدا در همین یک فعل از ابتدا تا انتهاش رو برای شما ثواب می‌نویسه باقیات و صالحات عنایت می کنه و گناهان رو می بخشه تا حالا اینجوری بهش نگاه کرده بودی؟! سرم رو انداختم پایین و به جهل روزگاری که سخت برام گذشت فکر کردم چه فرصت های که من زجر روحی می کشیدم و چه فکرها که راجع به همسرم نکردم در حالی که همش می تونست من را پله پله به خدا نزدیک کنه... فرزانه رو به خانم مائده گفت : شما گفتید اذیتتون میکرد زجر روحی تون میداد حتی از دعوا و کتک هم بدتر! ولی تو این حرفها تون که فقط عشق موج میزد قضیه چیه؟ ادامه ی داستان در کانال به دنبال ستاره ها👇 https://eitaa.com/joinchat/1802108966Ce26d79d286
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امیرالمؤمنین عليه السلام: بايد براى هر روزى كارى كنى كه رشد و صلاح تو در آن است اِعمَلْ لِكُلِّ يَومٍ بِما فيهِ تَرشُدُ ميزان الحكمه جلد8 صفحه128
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اعترافات یک زن از جهاد نکاح گفت: حقیقتا خیلی طول می‌کشه بخوام براتون تعریف کنم فقط اینکه من ساعت دوازده و نیم کلاس پسرم تموم میشه باید برم دنبالش اگر اشکال نداشته باشه ادامه اش رو بذاریم یک روز دیگه تو همین هفته گفتم: باشه اشکال نداره وسایلمون رو جمع و جور کردیم اومدیم بیرون فرزانه گفت: دیدی چه جوری جواب سوال رو پیچوند!!! گفتم از اون جالبتر نوع ترغیب کردن شوهرش برای جهاد نکاح بود!!! چه تحلیل‌های منطقی و معنوی براش کرده بود قشنگ مشخصه شوهرش خیلی آدم زیرکیه... فرزانه گفت: من به این بُعدش اصلا فکر نکردم به نظرم شوهرش خیلی عاشق و مهربون اومد! ولی جدی من خودم هیچ وقت به مسئله ازدواج اینجوری نگاه نکرده بودم به نظرم خیلی دقیق و حساب شده بود. نگاهی به فرزانه انداختم و گفتم: خانم امجد جان معلومه که صحبتهای دقیق و منطقی بود چون این حرفها دقیقا حرف دین ماست! فقط اینکه شوهر خانم مائده در جهت کار خودش طرف رو مجاب کرده احتمالا باید پول زیادی بهش داده باشند که حاضر شده.... فرزانه نفس عمیقی کشید و گفت: امیدوارم اینجوری ما فکر میکنیم نباشه چقدر بد... گوشیم شروع کرد زنگ خوردن مامانم بود بعد از حال و احوال گفت: فاطمه خانم اینا قرار شده فردا شب بیان خونه، هماهنگ کن فردا مرخصی بگیری... گفتم چشم هماهنگ می کنم خداحافظی کردیم و گوشی رو قطع کردم به فرزانه گفتم: پروژه روی پروژه میدونی یعنی چی؟ سری تکون داد و گفت: چرا؟ چی شده؟ گفتم خواستگاری فرض کن تو این موقعیت! زد به شونم وبا خنده گفت: چی بهتر از این! امروز هم که یه دور کلاس همسرداری گذروندی ... این گوی و این میدان، این بهونه ها چیه در میاری سختگیری می کنی! به یکی بله بگو تموم بشه دیگه ! اینقدر ملت را حیرون نکن! با اخم نگاهش کردم و گفتم: نه اینکه خودت خیلی آسون میگیری یه جوری میگی انگار به اولین خواستگارت بله رو گفتی یه چند ده سالی هست ازدواج کردی والا! رسیدیم دفتر آقای جلالی پشت میزش مثل همیشه نشسته بود با یه عالمه کاغذ ... فرزانه گفت: آخرش نفهمیدیم ارتباط جلالی با اون دو تا پسری که خونه ی خانم مائده دیدیم چی بود؟ گفتم: صبر کن مطمئن باش تا آخر این مصاحبه معلوم میشه هر کسی چکاره است؟! رسیدیم جلوی اتاق جلالی ما را دید بلند شد و اومد بیرون گفت: خوب تموم شد دیدید گفتم سوژه ی خاصیه... حرفش تموم نشده بود برای اینکه زودتر در جریان قرار بگیره گفتم: متاسفانه نه! قرار شد یک جلسه دیگه هم داشته باشیم دستی به صورتش کشید و گفت: عجب! خوب برای فردا هماهنگ می‌کردید گفتم: ببخشید من فردا نمی تونم کار مهمی دارم اگر اجازه بدید مرخصی می‌خواستم بگیرم گفت: می خوام این مصاحبه زودتر آماده بشه بعد هم ادامه داد هرچی خیره و رفت تو اتاقش... ادامه ی داستان در کانال به دنبال ستاره ها👇 https://eitaa.com/joinchat/1802108966Ce26d79d286
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اعترافات یک زن از جهاد نکاح کیفم را گذاشتم روی میز... هنوز ننشسته بودم فرزانه گفت: حالا طرف کی هست؟ می شناسیش؟ گفتم نه نمی شناسم پسر یکی از دوستای مامانمه ... بنده خدا مامانم گفت: شاید این آقاپسر همون بسته ی سفارشی شما باشه از طرف خدا! منم گفتم حالا دلش را نشکنم... فرزانه گفت: شایدم حرف مامانت درست از آب در بیاد از کجا می دونی؟ گفتم: چم، شاید؟ هر چند که من معیارهام سختگیرانه نیست ولی تا حالا کسی که معیار هام را داشته باشه پیدا نکردم... فرزانه با کنجکاوی گفت: معیارهات چی هست خانم؟! بعد من قضاوت کنم ببینم سخت گیر هستی یانه! لبخندی زدم و گفتم: ایمان و عقل چشمهاشو گرد کرد گفت: همش همین! یعنی خاک تو سر داعش! هیچ کس نبوده بین این همه خواستگارهات ایمان و عقل داشته باشه عجب! من فکر کردم با توجه به خانواده ات توقع خونه آنچنانی، ماشین آنچنانی... گفتم : فرزانه جان به نظرت ایمان داشته باشه یا عقل داشته باشه یعنی چی؟ اخم هاشو کشید تو هم و گفت: یعنی ایمان داشته باشه و عاقل باشه گفتم: زحمت کشیدی نابغه! مشکل همین جاست! هر کسی از چیزی که میگه یه تصوری داره، به نظر بعضی ها ایمان یعنی همین که طرف نمازش رو بخونه میشه داشتن ایمان، از نظر بعضی دیگه همین که خوش اخلاق باشه و اهل دروغ و دغل نباشه میشه ایمان، از نظر یه نفر دیگه اگه اهل نافله و دعا باشه میشه اهل ایمان و یه عالمه نظر دیگه که هر کدومش فقط یه جزئی از ایمان را در بر میگیره ... برای عقل هم همینجوره بعضی ها عقل را در داشتن خونه و مادیات می بینن و تدبیر در معاش، بعضی ها در نحوه ی برخورد با افراد، بعضی ها هم در درک و شعور توی موقعیت های مختلف و... ولی من یکی را می خوام به عنوان همسر انتخاب کنم که هم ایمان و هم عقل درستی داشته باشه یعنی مجموع چیزهایی که گفتم نه اینکه از هر کدومشون یه ذره... فرزانه نگاهی بهم کرد و گفت: یا خدا! خوبه سخت گیرم نیستی! بعید می دونم تو آسمون هم همچین کسی پیدا بشه! من پیشنهاد میدم ملت رومعطل نکن زنگ بزن بگو نیان چه کاریه؟ بعد یکدفعه گفت: ببینم نکنه یکی را زیر سر داری! هی برای این و اون بهانه میاری؟ کلک عاشق شدی؟ دستامو گذاشتم زیر چونم و گفتم تو بعد از این همه سال هنوز من رو نشناختی؟ جان من بگو چند بار این جمله را از من شنیدی؟! عاقلانه انتخاب کنیم عاشقانه زندگی! یه خورده لبهاشو کج و کوله کرد و گفت: راست میگی اصلا به رنگت هم عاشقی نمیاد! رنگ رخساره خبر می دهد از حال درون دختر! بعد هم با آب و تاب این ابیات را خوند... در وصل هم، زعشقِ تو اي گل در آتشم عاشق نمي شوي که ببيني چه مي کشم با عقل آب عشق به يک جو نمي رود بيچاره من که ساخته از آب و آتشم... گفتم: نگا فرزانه الکی ادعای عاشقی نکن! تو منو نمی شناسی ولی من، تو را بزرگت کردم تو بعد ازدواج هم عاشق بشی کار خداست باور کن... .ادامه ی داستان در کانال به دنبال ستاره ها👇 https://eitaa.com/joinchat/1802108966Ce26d79d286
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آنچه که هستی، هدیه خداوند به توست و آنچه که می شوی هدیه تو به خداوند... پس بی نظیر باش!
سلام بر تک تک شما عزیزان😊 برنامه ریزی روزانه را گفتیم👌 حالا نوبت برنامه ریزی کلی یا همون چشم انداز زندگیمون و هدف اصلی است😊 اما یه سوال🤔🤔🤔 اصلا هدفی مشخص کردیم تا براش برنامه ریزی کنیم🙄 https://eitaa.com/joinchat/1802108966Ce26d79d286
اگر تا حالا هدفی نداشتین خوب اشکال نداره هنوز فرصت هست👌 یک هدف چه ویژگی های باید داشته باشه تا بتونیم بهش برسیم🤔🤔🤔 ✅ باید ترغیب کننده و انگیزاننده باشه👌 ✅ باید درحد رویا نباشه باور پذیر باشه👌 ✅ قابلیت رسیدن را داشته باشه👌 https://eitaa.com/joinchat/1802108966Ce26d79d286
آقا ما چندین تا هدف داریم تو زندگیمون😃 مثلا هم می‌خوام کنکور قبول بشم هم جزو اهدافمه یک زندگی خوب تشکیل بدم و بعد هم می‌خوام صاحب یک کارخونه ی بزرگ بشم و... این اهداف شما عزیزم خیلی عالیه👏👏👏 هم ترغیب کننده است 👌 هم خیال نیست و همشون در واقعیت وجود دارند 👌 هم اینکه با تلاش قابل رسیدن هستن👌 فقط یه نکته ی خیلی مهم که باید بهش توجه کنی اینه که👇 https://eitaa.com/joinchat/1802108966Ce26d79d286
اگر برای تمام فعالیت هایمان یک هدف داشته باشیم، به آرامش و یگانگی می رسیم؛ ولی اگر اهداف مختلفی در زندگی داشته و نتوانسته باشیم همه اهداف خود را یکی کنیم روح نا آرام و پریشانی خواهیم داشت تنها هدفی که می تواند تمام اهداف انسان را وحدت ببخشد قرب خدا و به دست آوردن رضایت اوست. https://eitaa.com/joinchat/1802108966Ce26d79d286
آقا یعنی چی همه اهداف را یکی کنیم مگه میشه اینا که هر کدومش یه کار جداست🙄🙄🙄 بله عزیزم میشه😊 درسته اینها که گفتی هر کدومش یک کار جداست ولی می تونن در راستای فقط یک هدف باشند👍 مثلا من جزو اهدافمه کنکور قبول بشم تا با درس خوندنم بتونم خدمتی برای خدا بکنم 😊 من یکی از اهدافم تشکیل زندگی خوبه تا بتونم نسل مومنی برای خدا در روی زمین باشه😊 من جزو اهدافمه که صاحب یک کارخونه ی بزرگ بشم تا بتونم برای رضایت خدا دست هزاران جوان را بگیرم😊 کارها همون کار هستن در اهداف من، فقط زیر مجموعه ی یک هدف بزرگ و کامل قرار گرفتند👌 هدفمند زندگی کنیم👌 https://eitaa.com/joinchat/1802108966Ce26d79d286
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏جا داره يه تشكر ويژه از بروبچه هاي كف خيابون داشته باشیم امسال كه بيرون نرفتيم زحمت آتيش زدن پرچم افتاد گردنشون، تو شادي هاتون جبران كنيم✌️ https://eitaa.com/joinchat/1802108966Ce26d79d286
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اعترافات یک زن از جهاد نکاح نگاهی بهم کرد و گفت: آره درست میگی به قول خانم مائده آدم دوستهایی را انتخاب می‌کنه که هم فکر وگرایشش باشن منم از این قضیه مستثنی نیستم! گفتم: فرزانه این حرفها را رها کن به نظرت تفکری که خانوم مائده میگه باید همراه عمل باشه ممکنه به خطا بره حتی با وجود استفاده از عقل؟َ! خیلی جدی گفت: آره چرا نمیشه! اتفاقا همین دیروز بود یه مطلبی از شهید حاج قاسم سلیمانی خوندم خیلی دقیق به همین نکته اشاره میکرد گفتم چی بود مطلبش یادت هست؟ رفت سراغ کیفش شروع کرد گشتن گفت: چون نکته ی جالبی به نظرم اومد یادداشتش کردم بذار از رو بخونم اشتباه نگم، حالا اگه بین این همه وسیله پیدا بشه! آهان دیدم ببین حاج قاسم میگه: تیز فهمی بین این دو راه، که راه حق و راه باطل کدام است، خیلی مهم است. [در قضیه سوریه] خیلی‌ها آمدند به آن‌ها گرویدند، خیلی‌ها هم آمدند این طرف و در مقابل آنها ایستادند. در ظاهر، دو طرف دو شعار می‌داد؛ شعار اولی برای حکومت اسلامی بود، حکومت داعش چه بود؟ دولت اسلامی عراق و شام... ما برای مقابله با چه دولتی رفته بودیم. این خیلی فهم می‌خواهد... گفتم: وای چه نکته ی مهمی! اسلام در مقابل اسلام! فهم اینکه کدام اسلام حقه و کدام اسلام باطل چقدر گاهی سخته! فرزانه سری تکون داد و گفت: سخت هست ولی با فهم انسان می تونه راه را پیدا کنه و میشه تشخیص داد فرق بین حق و باطل ... مثلا همین جهاد نکاح اصلا با عقل و فطرت آدم جور در نمیاد! یا همین سر بریدن های زنها و بچه های مظلوم و خیلی کارهای باطل دیگه ایی که به نام اسلام میکنن! گفتم: حرفت درست ولی گاهی با زیبا نشون دادن گناه طرف نه تنها فکر نمیکنه که گناه! بلکه فکر می‌کنه به بهشت هم میرسه! فرزانه گفت: من فکر میکنم منابعی هم که دست آدم قرار میگیره مهمه فرض کن ما تو آفریقا بودیم و بین قبیله ی سوسمار پرست! خوب طبیعیه که ما هم همون راه را می رفتیم... گفتم: قبول ولی خدا به انسان عقل داده حتی به همون آدم آفریقایی! البته مهمه دنبالش بره یا نه! فرزانه در حالی که با چشمهاش سقف را نگاه میکردگفت: اینکه عقل هم گفتی تنهایی نمی تونه انسان را به جای خوبی برسونه بدون اهل بیت و قرآن آخرش ناکجا آباده! هر چند که واقعا جای شکر داره ما تو ایران زندگی میکنیم و وصل به منابع اصلیی هستیم... یکدفعه نگاهش را از سقف به چشمهای من خیره کرد و گفت: اما یه چیزی خانم مائده ایرانیه! و از ایران هم رفته سوریه! و از اون روزهاش با جهاد سخت ولی شیرین یاد می‌کنه! واقعا چطور تونسته؟ هنوز برام حل نشده با اینکه دو جلسه باهاش صحبت کردیم جز اینکه بیشتر گیج شدم چیزی دستگیرم نشد؟؟! ادامه ی داستان در کانال به دنبال ستاره ها👇 https://eitaa.com/joinchat/1802108966Ce26d79d286