eitaa logo
|بهارنارنج|
246 دنبال‌کننده
628 عکس
78 ویدیو
7 فایل
بــِســـمـِ الـلّـــهـ وَ هُــوَ الـــمُـــصَـوِّر مطالب این کانال، نذر سلامتی و ظهور حضرت حجت (عج) است فاطمه‌ام افــضـــلی مــــــادر| نویسنـــــــــده| استادیار مدرسه نویسندگی مبنا| مشغولِ عکاسی‌وتصویرگری‌وجهادِفرهنگی| 🔰 @mrs_faaf
مشاهده در ایتا
دانلود
🪴 سی‌وششمین کتاب صفرسه ۳۶ از ۶٠ ما در بحث تاریخ شفاهی باید به فرم جدیدی برسیم. فرمی که بتواند از پس اتصال گذشته به آینده بربیاید. بابک طیبی در «از پله صدای دف می‌آید» تلاشش را برای ایجاد فرمی نو کرده -آن هم سال ۱۳۸۴- اما موفق نبوده. مجموعه مصاحبه‌ها درمورد دکتر شهید فقیهی را گذاشته وسط و روایت مواجه خودش به عنوان نویسنده با سوژه و تلاش‌هایش برای مصاحبه گرفتن را لابلای خاطرات راویان آورده. ایده اولیه خوبی که در اجرا وا مانده. فرم درنیامده، متن دچار آشفتگی است و پرش‌های زمانی مخاطب را کمی برای پیدا کردن توالی اتفاقات اذیت می‌کند. بدتر از همه انتخاب زاویه دید دوم شخص برای قسمت‌های مربوط به خودش است. طیبی وقتی می‌خواهد روایت مصاحبه‌گیری را بگوید در قالب دوم شخص می‌رود و وقتی به بخش مربوط به خاطرات دیگران از شهید فقیهی می‌رسد، راوی اول شخص می‌شود. اما تلاشش برای درانداختن طرحی نو را پسندیدم. تلاشی که شاید بتوان گفت شیوا خادمی را ۱۷ سال بعد به فرم تقریبا قابل قبولش در «خاک کارخانه» رساند. از فرم که بگذریم کتاب حسرت بزرگی برایم داشت. اینکه چرا اینقدر شهید شاخص شهرمان را نمی‌شناسیم؟ چرا اینقدر شیراز و شیرازی فقیهی را فقط به بیمارستانی توی خیابان زند می‌شناسد و نه به شهید دکتر سید محمدابراهیم فقیهی؛ شهید ترورهای دهه شصت. و نه ترور کور؛ که هدفمند، دقیق و با برنامه‌ریزی چند ماهه. ۱۴/اسفند/۱۴۰۳ 🔰 @baahaarnaranj ‌‌‌