eitaa logo
کلبه عُشاق
4.2هزار دنبال‌کننده
778 عکس
444 ویدیو
1 فایل
با دو قبله در ره توحید نتوان رفت راست یا رضای دوست باید، یا هوای خویشتن (سنایی) 💪...خودمونا بسازیم؛ #بابارکن_الدین شیرازی، بابایی که دستِ فرزندِ ناخَلفش را گرفتو... ادامه 👇 https://eitaa.com/babarokn/2600 💌کانال احراز هویت شد @babaroknodin1400
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 خطبه ۱۴۴ ♦️شناساندن گمراهان و خبر از ستمکاری عبدالملک مروان گمراهان، دنیای زودگذر را برگزیدند و آخرتِ جاویدان را رها کردند. چشمه‌ی زلال را گذاشتند و از آب تیره و ناگوار نوشیدند. گویا فاسقِ آنها (عبدالملک مروان) را می‌نگرم که با منکر و زشتی‌ها یار است و با آن اُنس گرفته و همنشین می‌گردد. تا آنکه موی سرش در گناهان، سفید گشته و خُلق و خوی او، رنگ گناه و منکر گیرد. 🖤 در چنین حالی، کف بر لب به مردم یورش آورد، چونان موج خروشانی که از غرق کردنِ هر چیزی بی‌پروا باشد. یا شعله‌ای که تر و خشک را بسوزاند و همه چیز را خاکستر گرداند! 🔥 ترجمه:دشتی کلبه عشاق @babarokn
4_5953901459211819850.mp3
4.05M
«سِرِّ عصمت پیامبران» 💖 🎤در محضر (دامت برکاته) 🍃برگرفته از جلسهٔ‌هفتم اسرار روزه کلبه عشاق @babarokn
🌷قرآن مجید🌷 ✨وَمِنَ اللَّیْلِ فَسَبِّحْهُ وَإِدْبَارَ النُّجُومِ همچنین بخشی از شب را به ستایش پاکی مطلق ذات اقدسش مشغول باش و نیز هنگام پشت کردن ستارگان و پدیداری صبح. الطور(49) 👀 کلبه عشاق @babarokn
کلبه عُشاق
🌿🌿🌿🌿🌿🌿 هوالحکیم #زندگینامه 🍃آشنایی بیشتر با زندگی‌ ‌ِ #علامه_مروجی_سبزواری ☺️ قسم
🍃هوالحکیم🍃 آشنایی بیشتر با زندگینامه 👀 قسمت چهارم 🔍 «حدود ۱۷ یا ۱۸ سال بیش نداشتم که بعضی روزها به منزل عالم بزرگ سبزوار مرحوم آقا سید فخرالدین افقهی رضوان الله تعالی علیه می‌رفتم. او از ساعت ۹ تا ۱۰ برای طلاب بحثی فقهی داشت و بعد از آن رفت و آمد عمومی بود و در آخر که مردم می‌رفتند ۸-۷ نفری از خواص می‌نشستند و صحبت‌های خاص‌تری مطرح می‌شد. من هم آرام و ساکت در گوشه‌ای می‌نشستم و به صحبت‌هایشان گوش می‌دادم. من می‌دیدم که پیرمردی لاغر اندام و نحیف در گوشه‌ای می‌نشیند و با کسی صحبت نمی‌کند. یک روز فرزند مرحوم افقهی (که مردم سبزوار ایشان را حاج آقا فخر خطاب می‌کردند) از اصفهان، که در حوزه‌ی علمیه‌ی آن‌جا تحصیل می‌کرد، برای تعطیلات به سبزوار آمده بود، و او تعریف می‌کرد که: در اصفهان استادی دارم به نام آقای اشنی (بر وزن اخوی) که نزد او حکمت و فلسفه می‌خوانم. چهار سال پیش که به اصفهان رفتم خدمت او مشغول تحصیل شدم، از او درخواست کردم که به من ذکری بدهد، و او دفع الوقت می‌کرد و حالا بعد از چهار سال به من ذکری داده که «یا حیّ» است. تا این کلمه از دهان او خارج شد ناگاه مثل این که برقی شدید بر بدن آن پیرمرد متصل شده باشد، تکان شدیدی خورد. ولی کسی جز من متوجه تکان او نشد‌. او به سرعت خودش را جمع و جور کرد و در جای خود قرار گرفت، و من نیز بسیار فکرم مشغول شد که چرا او در اثر شنیدن این کلمه دچار چنین عکس العملی شد. از سوی دیگر فهمیدم که از اهل دل و اهل سِرّ می‌باشد. و باید قلبش باز باشد، چرا که وقتی قلب باز است تا اسمی از اسماءالله بر او بخورد این طور منفعل شده و بی‌اختیار عکس العمل نشان می‌دهد. در حالی که دیگران که در آن جلسه بودند، همه آدم‌های متشرعی بودند، ولی شریعتمدارانی که شریعت را با عقلشان دانسته بودند، نه این که با قلبشان چشیده باشند. آری در وجود هر انسان، عقل، کدخدای وجود انسان است، و قلب، کدبانوی وجود او. عقل جای اسلام است و این که انسان تسلیم شود در مقابل ربّ واحد و تسلیم شود در مقابل حقیقت کلمه‌ی لااله‌الاالله، اما قلب جای ایمان است به ربّ واحد، و تا این زن، ایمان به حقیقت کلمه نیاورد، اسلام آن مرد و تسلیم او در مقابل ربّ واحد فایده‌ی چندانی ندارد. اسلامِ عقل، انسان را تا بهشت جسمانی و حیوانی بالا می‌برد، ولی ایمان قلب، او را تا بهشت روحانی و بهشت ذات بالا می‌برد و اگر انسانی خوشبخت و بخت‌یار بود که مورد عنایت ولیّی از اولیاء خدا واقع شد و صیغه‌ی طلاق آن کدبانوی قلب را جاری کرد و او را از حباله‌ی نکاح عقل جزئی و وهم خارج کرد، (که انسان مادام که در مرتبه‌ی طبیعت و حیوانیت زندگی می‌کند، همین عقل جزئی سلطان و فرمانده‌ی قوای وجود اوست و قلب نیز تحت فرمان این عقل است، و سایر قوا فرزندان این زن و شوهرند) و قلب را از مرتبه‌ی طبیعت بالا کشید و به منزل عقل قدسی وارد کرد و او را به نکاح عقل قدسی درآورد، در این‌جاست که قلب ایمان به حقیقت کلمه می‌آورد و با تمام وجود تسلیم ربّ واحد می‌گردد و این جاست که: «دین انسان کامل می‌گردد، و نعمت خدا بر انسان تمام می‌گردد، و خدا از چنین اسلامی -که اسلام قلب باشد- راضی است». ( اَلْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً )» [حضرت استاد رساله‌ای مفصل در مورد همین مساله‌ی اسلام و ایمان و موقعیت این زن و مرد وجود انسان، و این سیر قلب که جوهر سیال وجود انسان است، در مراتب عقل جزئی و عقل قدسی و روح قدسی و سرّ و خفی و اخفاء که جواهر ثابته‌ی وجود انسان هستند، نگاشته‌اند به نام حکمت حیّ.] ادامه دارد ...ان‌شاءالله👋 👀 کلبه عشاق @babarokn 🌿🌿🌿🌿🌿🌿
حضرت استاد محمود امامی حفظه‌الله اصفهان، نجف‌آباد 🚩🍃کسیکه مومنی را بدون حاجت (۱) زیارت کند خداوند تبارک و تعالی را در عرش زیارت کرده است. چون مومن ایمان دارد یعنی توحید احدی صمدی دارد و فرد طالب توحید احدی صمدی است و می‌خواهد آن را زیارت کند. لذا وقتی مومنی را زیارت می کند خداوند تبارک و تعالی را در عرش زیارت کرده است. 🍃🌷 (۱) رسولُ‌اللّه ِ صلى‌الله عليه و آله: مَن زارَ أخاهُ المؤمنَ إلى مَنزِلِهِ لاحاجَةً مِنهُ إلَيهِ كُتِبَ مِن زُوّارِ اللّه ِ، و كانَ حَقيقا على اللّه ِ أن يُكرِمَ زائرَهُ: پيامبرخدا صلى‌الله عليه و آله: هر كه نه به قصد نياز خواهى بلكه به نيّت ديدن برادر مؤمن خود به خانه او رود ، از ديدار كنندگان خدا انگاشته شود و بر خدا است كه ديدار كننده خود را گرامى دارد. [بحار الأنوار] اربعین شهریور امسال @ tohideahadi کلبه عشاق @babarokn
🕊کبوترخانه چهل‌برج 🕊🕊🕊🕊 اصفهان، فلاورجان، پیربکران، روستای کلیسان پایان مرمت کبوترخانه چهل‌برج واقع‌در روستای کلیسان ازتوابع بخش پیربکران در شهرستان فلاورجان (عکس از گوگل) 👈این سازه طولانی‌ترین کبوترخانه کشور است. طول این کبوترخانه 132 متر و هشت متر ارتفاع دارد که از 32 برج استوانه‌ای شکل تودرتو ساخته شده است. این‌برج که‌از نوع بُرج‌های چندقلو است از نظر تعدادِ استوانه‌هایی که بهم متصل‌اند بسیار قابل توجه است. در حالی که عموم بُرج‌های چندقلو از چهار، شش یا حداکثر هشت استوانه تشکیل شده‌اند، این برج از 32 استوانه و دو قسمت ابتدایی و انتهایی تشکیل شده‌است. 🏰 کلبه عشاق @babarokn
4_5933822405498635381.mp3
32.19M
مبحث جلسه بیست‌وچهارم درمحضر علامه‌مروجی‌سبزواری @ moravej_tohid فاطمیه کلبه عشاق @babarokn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 طینتنا و طینتکم واحده ✨ حضرت استاد آیت‌الله علی فروغی سلمه‌الله‌ کانال ۩فروغ توحید۩ 👀 کلبه عشاق @babarokn
کلبه عُشاق
#یذَره_کتاب 👆 🍃معرفی شخصیتهای شاهنامه فردوسی #ضحاک 🐍 ➖ادامه‌ی بخش‌چهارم ... ضحاک، هراسان از خواب پر
یذَره_کتاب معرفی شخصیتهای شاهنامه فردوسی ➖بخش پنجم 📚 📎پسران فریدون فریدون در روز اول مهرماه، تاج شاهی بر سرش گذاشت و این روز را جشن گرفت. از آن زمان به‌بعد روز اول مهرماه جشنی به نام جشن‌مهرگان برپا می‌شد. 🎊🎈 فریدون سرزمین ایران را به سه بخش تقسیم کرد و هر یک از آنها را به یکی از سه پسرش داد. خاور و روم را به سلَم، چین و توران را به تور و ایران را به ایرج سپرد. ابتدا هر سه پسر با رضایت به فرمانروایی در آن سرزمین‌ها پرداختند. اما پس از مدتی سلَم و تور به پادشاهی ایرج بر ایران حسادت کردند. نامه‌ای به فریدون نوشتند و خواهان برکناری او شدند. فریدون موضوع را با ایرج در میان گذاشت ایرج گفت: پیش برادرانم می‌روم و به آنها حرف می‌زنم. او به دیدار سلَم و تور رفت اما آنها نه تنها از حرفشان برنگشتند بلکه او را کشتند و سرش را برای پدرشان فریدون فرستادند. لشکر ایرج همراه تابوت او همراه تابوت او به ایران برگشت. 🖤 وقتی فریدون تابوت ایرج را دید شروع به گریه و ناله کرد و پسرانش را نفرین کرد و از خداوند خواست تا چندان به او فرصت دهد تا دلاوری از نژاد ایرج انتقام او را از سلَم و تور بگیرد. از قضا همسر ایرج بادار بود و دختری به دنیا آورد دختر بزرگ شد ازدواج کرد و پسری به دنیا آورد که نامش را منوچهر گذاشتند. 🤱 منوچهر درمیان دلاوران و جنگاورانِ فریدون پرورش پیدا کرد.و هنرهای رزمی را یاد گرفت. مدت‌ها گذشت سلَم و تور از وجود منوچهر و دلاوری‌های او باخبر شدند و به فکر چاره‌ای افتادند. پس کسی را همراه با هدایا به سوی فریدون فرستادند تا با چرب زبانی از او عذرخواهی کنند. فرستاده پیش فریدون رفت. فریدون با شنیدن حرف‌های او گفت: سلَم و تور به فکر آشتی نیستند بلکه بدنبال حیله و نیرنگند. برو به سلَم و تور بگو تا وقتی من زنده هستم ناجوانمردی آنها را نمی‌بخشم. آنان فقط در میدان نبرد می‌توانند منوچهر را ببینند. فرستاده برگشت و پیغام فریدون را به سلَم و تور رساند. آنها با شنیدن حرف‌های او ترسیدند و تصمیم گرفتند تا وقتی که منوچهر، جوان و بی‌تجربه است به ایران حمله کنند. خبر لشکرکشی سلم و تور به فریدون رسید و او منوچهر را با سپاه بزرگی به مقابله با آنها فرستاد. دو سپاه با یکدیگر درگیر شدند در این نبرد منوچهر سلَم و تور را کُشت و سرِ آنها را برای فریدون فرستاد. سپس شادمان و پیروز همراه با سپاهیان به ایران برگشت. ✌️ فریدون خسته از پادشاهی، تاج را بر سر منوچهر گذاشت و او را به سامِ نریمان، سردار سیستانی‌اش سپرد و پس از مدتی به خاطر داغ از دست دادن هر سه پسرش از دنیا رفت. ادامه دارد...ان‌شاءالله👋 🍃⭕️برای دسترسی به داستانهای قبلیِ شاهنامه، لطفاً روی هشتک👇 👉 بزنید. سپس با استفاده از فِلش‌های پایینِ صفحه، به داستان‌های قبلی دسترسی پیدا کنید.🍃 برگرفته از کتاب: 👀 کلبه عشاق 🥀 @babarokn
4_5987870140807517322.mp3
2.95M
🎤در محضر (دامت‌برکاته) 🍃برگرفته از جلسهٔ‌هجدهم‌حدیث‌معراج @ moravej_tohid کلبه عشاق @babarokn
یذَره_کتاب 🍃زندگینامه کربلایی احمد میرزا حسینعلی تهرانی قسمت_چهارممرگ سیّد 💐 وقتی سیّد به رحمت ایزدی واصل گشت بازار تهران مثل روز عاشورا تعطیل شد و جمیع اهل بازار و کسبه و طُلاب برای تشییع جنازه وی آمده بودند. در میان تشییع جنازه پرده‌ها کنار رفت و سیّد را در عالم معنا مشاهده کردم که هیچ اعتنایی به این جمعیت نداشت. بعد سیّد سرش را بلند کرد و گفت: این جماعت را می‌بینی؟ این‌ها فقط دنبال دنیای خودشان هستند و سپس دوباره سرش را به زیر انداخت. 🍃شیخ رجبعلی خیاط (قدس‌سرّه) ملاقات بعدی، دیداری حسرت آمیز و جاودانه است. ملاقاتی با دُردانه‌ی دیار جهد و اُسوه‌ی روندگان طریق نور، حکیم مکتب‌خانه‌ی عشق و پاکباختگی. ملاقاتی مهم و تاریخی با شیخ رجبعلی خیاط (نیکوگویان) که به حقّ نادره‌ی دوران بود. کل احمدآقا دراین باره می‌فرمودند: بعد از مرگ آقا سیّدیحیی، در مغازه‌ای شاگردی می‌کردم. روزی به کار خودم مشغول بودم که شخص نورانی و وارسته‌ای که همان شیخ رجبعلی بود، وارد مغازه شد و فرمود: داش احمد چرا به جلسات ما نمی‌آیی؟ من هم در جواب، این دو بیت شعر را به عرض رساندم که: _دل گفت مرا علم لَدُنّی هوس است/ _تعلیم نما، اگر تو را دسترس است!/ _گفتم که الف، گفت دگر هیچ مگو!/ _درخانه اگر کس است، یک حرف بس است/ شیخ فرمود: یعنی چه؟ عرض کردم: ما آمده‌ایم تا مظهر جمیع صفات و اَسمای الهی شویم، که مجموع همه‌ی آنها الله است. حکمت و مقصود از آمدن ما در این خلاصه می‌شود که مظهرِ الله بشویم و بس. شیخ یک نگاهی به قد و بالای من انداخت و گفت: جلّ الخالق! دنبال من بیا! و ما را هم با خودش برد. _مکن‌در صیدگاهِ عشق، پای جستجو رنجه/ _که صیدِ این زمین، خود از پیِ صیاد می‌آید/ ادامه دارد...ان‌شاءالله👋 🍃⭕️برای دسترسی به قسمت‌های قبلیِ کل احمدآقا، لطفاً روی هشتک👇 👉 بزنید. سپس با استفاده از فِلش‌های پایینِ صفحه، به داستان‌های قبلی دسترسی پیدا کنید.🍃 برگرفته از: کربلایی احمد میرزا حسینعلی تهرانی کلبه عشاق @babarokn
4_6026037028381000789.mp3
26.62M
🐧 جلسه چهل و سوم 🦜 در محضر علامه_مروجی_سبزواری @ moravej_tohid 🔹 دقیقه ۳ ✨ ما همه همين مقامات را داریم،منتهی پنهان است،باید خيلی مجاهدات انجام شود،تا این لایه های ظاهری از بین بروند و انسان به باطن وجود خودش برسد. 🔹 دقیقه ۷ ⭕️ قدرت مرتاضان هندی ✨ این راهی است(راه سلوک)که تا آخر شیطان می تواند،بدل سازی کند. ✨ انسان نباید در این راه ،او را غرور بگیرد. 🔹 دقیقه ۱۰ در خلوت به چه اموری فکر کنیم؟ ✨ ماجرای ایاز،غلام سلطان محمود غزنوی 🔹 دقیقه ۱۶ نصیحت شیطان به حضرت موسی(ع) 🔹 دقیقه ۳۱ سالک زیرک باید در کنار ریاضت هایی که دارد،توسل شدیدی داشته باشد،توسل بیشتر کار می کند 🔹 دقیقه ۳۴ ✨ داستان شاگردِ مغرور جُنِید بغدادی 🔹 دقیقه ۵۳ اشتباه فلاسفه ی غرب در تعریف انسان کلبه عشاق @babarokn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۶ آذرماه تولد حاج‌حسین‌یکتا 🎊🎈 پیام مهم حاج حسین یکتا از لبنان: صدای منو از لبنان می‌شنوید، اینجا شدیدا داره بارون میآد‌. آواره‌های لبنانی در مناطق مختلف با حداقل امکانات درحال زندگی هستند. ایشالا خدا توفیق بده بتونیم کماکان کمک‌ها رو ادامه بدیم. پویش ادامه داره. کلبه عشاق @babarokn
4_5919985897771635861.mp3
4.21M
«وَمَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَاللَّهِ فَاِنَّهَا مِنْ تَقْوَی ٱلْقُلُوبْ»(حج۳۲) ⭕️ آقاجان، مسجد کمتر از زورخانه که نیست! 🤦‍♂ (دامت برکاته) 🍃برگرفته از: توحید صدوق جلسهٔ صدوچهاردهم @ moravej_tohid کلبه عشاق @babarokn
👈ادامه‌👇👇👇👇👇 🍃ادامه زندگینامه علّامه مروجی سبزواری (طال‌عمره) 💁‍♂ اگر عشقی که مولانا به شمس پیدا کرده بود چنین آتشی را به جانش درافکند، پس آن فراق و غیبت صغری و یکساله‌ی شمس، و بعد از اندک مدتی، دوباره فراق و غیبت کبری و همیشگی شمس با جان و دل مولوی چه کرده است؟ با آن‌که عشق مولوی بسیار عشقی کامل‌تر و قوی‌تر بوده است و طبیعی است که درد فراق او بسیار جانگدازتر و ویران کننده‌تر. فراقی که مولانا، این شیخ بزرگ طریقت مرتضوی را چنین بی‌پر‌وبال می‌کند که همچون مرغ عشقی که جفت خود را از دست داده و بال و پر خودش هم شکسته، غریبانه می‌سراید: «ای ساکن جان من آخر به کجا رفتی در خانه نهان گشتی یا سوی هوا رفتی چون عهد دلم دیدی از عهد بگردیدی چون مرغ بپریدی ای دوست کجا رفتی در روح نظر کردی چون روح سفر کردی از خلق حذر کردی وز خلق جدا رفتی رفتی تو بدین زودی تو باد صبا بودی ماننده بوی گل با باد صبا رفتی نی باد صبا بودی نی مرغ هوا بودی از نور خدا بودی در نور خدا رفتی ای خواجه این خانه چون شمع در این خانه وز ننگ چنین خانه بر سقف سما رفتی» ساعت ۹ صبح روز بعد، آسیمه‌سر به منزل حاج آقا فخر رفتم و منتظر نشستم تا درس تمام شد و طلاب رفتند و کسانی هم که کاری داشتند کارهای آن‌ها هم تمشیت داده شد و ایشان هم رفتند، و آن عده‌ی خاص ماندند و آن پیرمرد لاغر و نحیف. من لحظه‌ای از او چشم برنمی‌داشتم و متوجه او بودم. او همچنان آرام و ساکت نشسته بود و دیگران که صحبت می‌کردند من اصلاً متوجه حرف‌هایشان نبودم. آن روز هم جلسه تمام شد و او خارج شد و آرام آرام راه منزلش را در پیش گرفت و رفت و من هم با فاصله‌ی از او پشت سرش می‌رفتم بدون این‌که جرأت کنم نزدیکش رفته و با او صحبت نمایم. آن روز هم چنین شد که او به خانه‌اش رفت و من هم تا جلوی کوچه‌شان رفتم و او که وارد کوچه شد من در همان جلو کوچه ایستادم و او را که آرام آرام به سوی خانه می‌رفت نگاه می‌کردم تا آن‌که در را باز کرد و وارد منزل شد و در را بست، و من هم ناامید و ناکام چند لحظه‌ای خیره خیره به داخل کوچه نگاه می‌کردم و بعد به سوی منزل خودمان روان شدم در حالی‌که روحم را همان‌جا گذاشته بودم و فقط جسم خود را به مدد نفس نباتی به خانه‌ی خودمان کشیده‌ام ...» ادامه دارد ...ان‌شاءالله👋 👀 کلبه عشاق @babarokn
# شعرخوانی 🔹گر از دوست، چشمت بر احسانِ اوست/ 🔹تو در بندِ خویشی نه در بندِ دوست/ سعدی🌷 کلبه عشاق @babarokn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیان شیرین علامه جعفری (ره) 🔹حاجی و پرتاب سنگ به شیطان😊 🤾‍♂ 🗿 کلبه عشاق @babarokn
آیت‌الله علی فروغی 📛نتیجۀ علم‌زدگی و مال‌زدگی 🎓 👑 ⚠️خاصیت علم‌زدگی و مال‌زدگی این است که انسان را خودشیفته کرده و او را خودمحور می‌سازد و دیگر سخن انبیاء و اولیاء و صالحان در او هیچ تأثیری نمی‌گذارد چرا که چنین انسانی خود را به‌عنوان محور زندگی می‌پسندد و جز خود را نمی‌بیند و هیچ نقشی برای هیچ‌کس و هیچ‌چیز نمی‌دهد و ثروت و قدرت را محصول علم خود می‌پندارد که همان مرض خودبینی است و قارون صاحب چنین فکری است و می‌گوید آنچه از ثروت و مال دارم خود می‌دانم که با آن چگونه معامله کم چرا که با علم خود آن را تحصیل کرده‌ام و در مصرف آن هم نیاز به ارشاد دیگران ندارم! بلکه از دیگران بهتر می‌دانم که چگونه آن را مصرف کنم. کلبه عشاق @babarokn
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃بیانات فقیه و فیلسوف آیت‌الله‌جوادی‌آملیحفظه‌الله درمورد هدرنرفتن خون‌شهید فایل‌صوتی کم‌حجم برای عزیزانی که نگران پایمال شدن خون شهیدان مدافع حرم در سوریه هستند. 🌹 ⏰شنبه تا چهارشنبه ساعت ۱۹:۴۵ شبکه دو # پاورقی | @ pavaraghi_tv2 کلبه عشاق @babarokn
کلبه عُشاق
#زندگینامه سیری در زندگی سالک و عارف بالله،مرحوم شیخ محمّدجواد انصاری همدانی #شیخ_محمّد_جواد_انصاری
👆 سیری در زندگی سالک و عارف بالله،مرحوم شیخ محمّدجواد انصاری همدانی 📎قسمت سوم ...خطاب به ایشان فرمودند: "به ما دستور رسیده که به شما اعلام کنیم که باید مقداری از راه را با ما بیایید." 🚶👨‍🦯 _یکی‌از شاگردانِ آیت‌الله انصاری در اینباره چنین نقل می‌کند: زمانی که به قم آمدم آتشی از عشقِ الهی در درون خود احساس می‌کردم. در کتابی به نام مفاتیح‌الجنان به دعای "نادِعَلیّا مَظهَرَالعَجائِب..." برخورد کردم و شبانه‌روز این دعا را بر زبان جاری می‌کردم. و همواره از خدا می‌خواستم که دست مرا در دست ولیّ کاملی قرار دهد. تااینکه در حدود سن ۲۰ سالگی در یک کتاب خطی در مورد ختم سوره مبارکه یاسین به مطلبی برخورد نمودم که برای برآوردن حوائج، مفید است. به مدت چهل روز، این سوره‌ی مبارکه را در وقت خاصی که ذکر شده بود با حضور قلب و اخلاص کامل می‌خواندم. در روز چهلم از مدرسه فیضیه که در آنجا حجره داشتم به طرف دارالشفا، نزد حاج میرزا حسن مصطفوی که در آنجا در حجره ساکن بودند رفتم. و از ایشان درخواست یک بحث کفایة کردم. ایشان شروع به موعظه کردند که کفایة الان در فصل تابستان که حوزه تعطیل است به چه دردت می‌خورد؟ بهتر است در این ایام فراغت بدنبال کسب مسائل معنوی باشی. من گفتم: اگر کسی را می‌شناسی که به من معرفی کنی به سخنت ادامه بده ولی اگر نمی‌شناسی آتش درون مرا شعله‌ورتر نکن! ولی ایشان توجهی نکردند و به سخنان خود ادامه دادند و من ناراحت شدم و سخن ایشان را قطع کردم. بعد جناب حاج‌میرزا حسن فرمود: علّت اینکه من در این رابطه با شما صحبت کردم این بود که قبل از اینکه شما بیایید من داخل حجره خوابیده بودم و در عالم رؤیا، ائمّه معصومین علیهم‌السّلام را دیدم که دور تا دور حجره نشسته و این آیه را تلاوت می‌کنند: "یُخرِجُ الحَیّ مِنَ المَیِّتِ وَ یُخرِجُ المَیِّتَ مِنَ الحَیّ" که ناگهان دیدم شما از درب حجره وارد شدید و آن بزرگواران اشاره به شما کردند و فرمودند: "یُخرِجُ الحَیِّ مِنَ المُصَیِّب" که شما درب زدی و من از خواب بیدار شدم. دانستم که شما دنبال گمشده‌ای هستی. اما آن ولیّ‌ِ کاملی که بدنبالش هستی در همدان است به نام آیت‌الله انصاری همدانی. 🏔 از دوستان همدانی آدرس گرفتم ابتدا می‌خواستم به مشهد مقدّس بروم ولی استخاره بد آمد. وقتی برای همدان استخاره زدم این آیه شریفه درآمد: "سُبحان‌َالَّذِی أَسری بِعَبدِهِ لَیْلاً مِنَ المَسجِدِ الحَرامِ أِلَی المَسجِدِ الأَقصَی الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُریَهُ مِن ایاتِنا..." فهمیدم که بسیار خوب است. پس با چندنفر از دوستانِ طلبه از جمله شهیدِمحراب، آیت‌الله مدنی رهسپار همدان شدیم. از آنجا به سمت مسجد پیغمبر که ایشان نماز ظهر و عصر را در آنجا اقامه می‌کردند، رفتیم. و نماز خود را به ایشان اقتدا کردیم. 🧎 در نماز متوجه شدم که ایشان انسان عادی نیست و گویی مشافهتاً با خداوند تکلّم می‌کند. بعد از نماز با ایشان به منزلش رهسپار شدیم. ایشان وقتی حرکت می‌کردند گویی مظهرِ حبّ‌الله حرکت می‌کرد و یکپارچه آتش عشقِ الهی بود. چند روزی در خدمتشان بودیم که متوجه شدم... ادامه دارد...👋 🍃⭕️برای دسترسی به قسمتهای قبلی، لطفاً روی👇 بزنید. سپس با استفاده از فِلش‌های پایینِ صفحه، به داستان‌های قبلی دسترسی پیدا کنید.🍃 برگرفته از: شیخ‌محمّدجواد انصاری‌همدانی 👀 کلبه عشاق 🛖 https://eitaa.com/babarokn