کلبه عُشاق
👆👆ادامه داستان👇👇 #یذَره_کتاب بُرشی زیبا و خواندنی از کتاب کهکشانِ نیستی #توحید_عشّاق
👆ادامه داستان👇
#یذَره_کتاب
بُرشی زیبا و خواندنی
#توحید_عشّاق
🖌 📕 🟣
فصل ۵۶ از قولِ #شیخ_عدنان
#قسمت_هشتم
😤... اینها قابل تحمل نیست.
👨🦳پیرمرد گفت:شیخ عدنان!
اگر اینطور باشد تو میخواهی رساله #تشویق_السالکینِ شیخ محمد تقی مجلسی را کجای دلت بگذاری!؟👨🎓
#شیخ_محمد_تقی_مجلسی در این رساله، سعیِ بلیغ کرده تا نشان دهد #صوفیِ حقیقی و غیر حقیقی امری است که وجود خارجی دارد.و اولین صوفیانی که شیفته #رسول_الله (صلّی الله علیه و اله و سلّم) و ملزم به شریعت و پایبند به آن بوده اند، اصحاب #صُفّه در مدینه اند. 🙇♂🕋
من مطمئنم منظورِ قاضی از صوفی، صوفیه ی انحرافی نیست؛ بلکه او به این اشاره میکند که مردِ حقیقی، فقیهی است که #قلب او صافی باشد.💖
وگرنه آنطور که من شنیده ام او با صوفیان و #خانقاه و انحرافاتِ آنها مشکل جدی دارد. و دامن خود را از ارتباط با آنان پاک کرده است.⛔️
نمیشود به صِرفِ الفاظ، او را متهم کرد؛ راه دیگری لازم است.
😤در حالی که به سید سمیر نگاه میکردم فریاد زدم:
شما پیش سید ابوالحسن اصفهانی(رییس #حوزه علمیّه نجف) بروید هر آنچه میدانید انجام دهید. شهریه ماهیانه شاگردانش را قطع کنید. و یا هر کاری که... .❌
😤از جایم برخاستم و از اتاقِ مهمان بیرون زدم. فکرم را متمرکز کردم به نقشهای که در سر داشتم.
این کار فقط به دستِ یک نفر ممکن بود اون هم کسی نبود، جز قاسم فاسق....🗡📿 👋
اتمام فصل ۵۶ کتاب.
--------------------
انشالله در آینده ای نزدیک فصل ۵۷ کتاب تقدیم خواهد شد🔜
برگرفته از:
#کتاب_کهکشانِ_نیستی
#سید_علی_قاضی
https://eitaa.com/babarokn
کلبه عُشاق
#مشاهیرتخت_فولاد #ملا_محمد_حسن_نائینی_آرندی _ _ _ _ _ _ _ _ _ مدفون در تخت فولاد،
#مشاهیرتخت_فولاد
#ملا_محمد_حسن_نائینی_آرندی
_ _ _ _ _ _ _ _ _
مدفون در تخت فولاد، ایوانِ ورودی بابارکن الدین
----------------------
#قسمت_هشتم
خوراک و معاش ملاحسن
🧣 🍔🍟
حاج ملا محمد حسن، در لباس و خوراک مانند فقیرترین مردم، گذران میکرد.
به طوری که فرش و لحافش منحصر به کهنه پلاسی بود که در ضرورت سرمای سخت می پوشید.
اثاث حجره، هیچ نداشت.
در مدت عمرِ دراز، تحفه و نیاز از کسی قبول ننمود. راهِ گذرانش منحصر بود.که سالی ۱۰ یا ۲۰ روز وقت حصاد، به دهاتِ حوالی شهر،خوشه چینی میکرد.
به ازای یک روز، یک من و نیم جو به سنگِ شاه، دستگیرش میشد. و تمام سال به آن اکتفا میکرد. شبانه روزی دو یا سه سیر آن را با سنگ و چوب، نیم کوب و با آب و نمک در دیزی گِلی می پخت و میخورد. 🫓
تمام شبها در ذکر و فکر و تهجّد، بیدار و شب زندهدار بود.🧎
و سراسر ایام سال به استثنای ایام محرمه، روزه دار به سر میبرده و همه عمر از خوردن حیوانی اجتناب داشته و هر ۴۰ روز یک بار با گوشت گاو که خوراک افراد فقیر آن زمان بوده است، افطار میکرد.
✍استاد همایی می نگارد:
دو نفر از معمّرین را دیدم که زمانِ او را درک کرده و حیله و شمایلِ وی را خوب به خاطر داشتند.
که بدون عبا و عمامه با لباس ژنده و کفش پاره ی تا به تا و کلاه ماهوتی مندرس از نوعی که آن را در اصفهان کلاه بگی (بیگی) میگفتند و مخصوصِ حمّالها و دوره گردهای شهر و رعایای دهات بود به شکل پایینترین مردم زندگانی میکرد.
کسانی که او را نمی شناختند، با گدای یهودی اشتباه میکردند. بدین سبب اکثر در رفت وآمد خارج مدرسه دچار مزاحمت و سنگساریِ اطفال و جُهّال راه گذران واقع می شدند.
و لیکن خود او هیچ شکوه نمیکرد، بلکه از این احوال، خندان و بشّاش تر می شد. شاید لذت دیوانگی را در سنگسار اطفال میدانست و به زبان حال میگفت:
🔹چونکه از میخانه مستی ضّال شد/
🔹تَسخُر و بازیچه ی اطفال شد/
🔹او چنین و مردمان اندر پِیَش/
🔹بی خبر از مستی و ذوقِ مِیَش/
ادامه دارد...انشاالله 👋
#تخت_فولاد
برگرفته از:
#کتاب_مردان_خدا
https://eitaa.com/babarokn