eitaa logo
کلبه عُشاق
3.6هزار دنبال‌کننده
911 عکس
512 ویدیو
1 فایل
با دو قبله در ره توحید نتوان رفت راست یا رضای دوست باید، یا هوای خویشتن (سنایی) 💪...خودمونا بسازیم؛ #بابارکن_الدین شیرازی، بابایی که دستِ فرزندِ ناخَلفش را گرفتو... ادامه 👇 https://eitaa.com/babarokn/2600 💌کانال احراز هویت شد @babaroknodin1400
مشاهده در ایتا
دانلود
کلبه عُشاق
👆👆ادامه داستان👇👇 #یذَره_کتاب بُرشی زیبا و خواندنی از کتاب کهکشانِ نیستی #توحید_عشّاق
👆ادامه داستان👇 بُرشی زیبا و خواندنی 🖌 📕 🟣 فصل ۵۶ از قولِ 😤... این‌ها قابل تحمل نیست. 👨‍🦳پیرمرد گفت:شیخ عدنان! اگر اینطور باشد تو می‌خواهی رساله شیخ محمد تقی مجلسی را کجای دلت بگذاری!؟👨‍🎓 در این رساله، سعیِ بلیغ کرده تا نشان دهد حقیقی و غیر حقیقی امری است که وجود خارجی دارد.و اولین صوفیانی که شیفته (صلّی الله علیه و اله و سلّم) و ملزم به شریعت و پایبند به آن بوده اند، اصحاب در مدینه اند. 🙇‍♂🕋 من مطمئنم منظورِ قاضی از صوفی، صوفیه ی انحرافی نیست؛ بلکه او به این اشاره می‌کند که مردِ حقیقی، فقیهی است که او صافی باشد.💖 وگرنه آنطور که من شنیده ام او با صوفیان و و انحرافاتِ آنها مشکل جدی دارد. و دامن خود را از ارتباط با آنان پاک کرده است.⛔️ نمی‌شود به صِرفِ الفاظ، او را متهم کرد؛ راه دیگری لازم است. 😤در حالی که به سید سمیر نگاه می‌کردم فریاد زدم: شما پیش سید ابوالحسن اصفهانی(رییس علمیّه نجف) بروید هر آنچه می‌دانید انجام دهید. شهریه ماهیانه شاگردانش را قطع کنید. و یا هر کاری که... .❌ 😤از جایم برخاستم و از اتاقِ مهمان بیرون زدم. فکرم را متمرکز کردم به نقشه‌ای که در سر داشتم. این کار فقط به دستِ یک نفر ممکن بود اون هم کسی نبود، جز قاسم فاسق....🗡📿 👋 اتمام فصل ۵۶ کتاب. -------------------- انشالله در آینده ای نزدیک فصل ۵۷ کتاب تقدیم خواهد شد🔜 برگرفته از: https://eitaa.com/babarokn
کلبه عُشاق
#مشاهیرتخت_فولاد #ملا_محمد_حسن_نائینی_آرندی _ _ _ _ _ _ _ _ _ مدفون در تخت فولاد،
_ _ _ _ _ _ _ _ _ مدفون در تخت فولاد، ایوانِ ورودی بابارکن الدین ---------------------- خوراک و معاش ملاحسن 🧣 🍔🍟 حاج ملا محمد حسن، در لباس و خوراک مانند فقیرترین مردم، گذران می‌کرد. به طوری که فرش و لحافش منحصر به کهنه پلاسی بود که در ضرورت سرمای سخت می پوشید. اثاث حجره، هیچ نداشت. در مدت عمرِ دراز، تحفه و نیاز از کسی قبول ننمود. راهِ گذرانش منحصر بود.که سالی ۱۰ یا ۲۰ روز وقت حصاد، به دهاتِ حوالی شهر،خوشه چینی می‌کرد. به ازای یک روز، یک من و نیم جو به سنگِ شاه، دستگیرش می‌شد. و تمام سال به آن اکتفا می‌کرد. شبانه روزی دو یا سه سیر آن را با سنگ و چوب، نیم کوب و با آب و نمک در دیزی گِلی می پخت و می‌خورد. 🫓 تمام شب‌ها در ذکر و فکر و تهجّد، بیدار و شب زنده‌دار بود.🧎 و سراسر ایام سال به استثنای ایام محرمه، روزه دار به سر می‌برده و همه عمر از خوردن حیوانی اجتناب داشته و هر ۴۰ روز یک بار با گوشت گاو که خوراک افراد فقیر آن زمان بوده است، افطار می‌کرد. ✍استاد همایی می نگارد: دو نفر از معمّرین را دیدم که زمانِ او را درک کرده و حیله و شمایلِ وی را خوب به خاطر داشتند. که بدون عبا و عمامه با لباس ژنده و کفش پاره ی تا به تا و کلاه ماهوتی مندرس از نوعی که آن را در اصفهان کلاه بگی (بیگی) میگفتند و مخصوصِ حمّال‌ها و دوره گردهای شهر و رعایای دهات بود به شکل پایین‌ترین مردم زندگانی می‌کرد. کسانی که او را نمی شناختند، با گدای یهودی اشتباه میکردند. بدین سبب اکثر در رفت وآمد خارج مدرسه دچار مزاحمت و سنگساریِ اطفال و جُهّال راه گذران واقع می شدند. و لیکن خود او هیچ شکوه نمیکرد، بلکه از این احوال، خندان و بشّاش تر می شد. شاید لذت دیوانگی را در سنگسار اطفال میدانست و به زبان حال میگفت: 🔹چونکه از میخانه مستی ضّال شد/ 🔹تَسخُر و بازیچه ی اطفال شد/ 🔹او چنین و مردمان اندر پِیَش/ 🔹بی خبر از مستی و ذوقِ مِیَش/ ادامه دارد...انشاالله 👋 برگرفته از: https://eitaa.com/babarokn