#یذَره_کتاب
حسینعلیهالسّلام در راه بینالنهرین 7
🏳
🍃بردن نامهی طرفدارانِ حسین(ع) به مکه
🐎
آن اولین نامهای بود که از کوفه برای دعوت از حسین(ع) نوشته شد و بعد از آن نیز از طرف مردم کوفه، چه ایرانیان و چه اعراب، دعوتنامههایی برای حسین ارسال گردید. اما در تواریخِ مورخینِ شرق صحبت از نامههای زیاد است و بعضی نوشتهاند که مردم کوفه ۱۲ هزار نامه به حسین نوشتند و برخی شمارهی نامهها را به ۷۰ هزار رسانیدهاند. آن هم نامههایی که هر یک از طرف چندین نفر امضاء شده بود.
📝
#مارسلین (شرق شناس نیمه اول قرن بیستم) میگوید:
قبل از اینکه برای بردن نامهی طرفدارانِ حسین(ع) به مکه، داوطلب خواسته شود.
سلیمانبنصردخزایی در شهرِ سلوجی (بینالنهرین) نزد نمایندهی حسین(ع) رفت و راجع به مراجعتش به مکه با وی صحبت کرد. و به او گفت:
اگر تو بخواهی از راه مدینه به مکه مراجعت نمایی دستگیر خواهی شد و #یزید_بن_معاویه تو را گروگان نگاه خواهد داشت تا اینکه حسین(ع) را مجبور به #بیعت با خود بکنند.
اگر بخواهی از راه بیابان به مکه مراجعت نمایی نخواهی توانست، آن راه را تحمل کنی. و توقفِ تو در اینجا نیز خطرناک میباشد. بهتر اینستکه به ایران بروی و در آنجا باشی تا اینکه حسین وارد ایران شود.
نماینده امام گفت: من حاملِ نامهای از جانب طرفدارانِ حسین در ایران هستم و نامه طرفدارانِ او در کوفه را نیز به من بدهید تا اینکه از راه بیابان به مکه بروم.
🗞
#گیو پسر فرخزاد گفت: من خیلی میل دارم به حضور حسین برسم و او را ببینم. سلیمان خطاب به گیو گفت: رفتن تو از اینجا به مکه با نمایندهی امام، صلاح نیست.
چون قیافه و ریش تو در همه جا جلب توجه مینماید. و از آن گذشته، تو در ایران یکی از طرفداران متنفذ حسین(ع) هستی و باید برگردی تا اینکه ایرانیان را برای قیام به طرفداری حسین آماده نمایی.
در بین طرفداران حسین در کوفه
دو نفر داوطلب شدند که با نماینده امام به مکه بروند یکی از آنها #عبدالله_بن_همدانی بود و دیگری #عبدالله_بن_وال و هر دو از لحاظ نژاد، ایرانی به شمار میآمدند.
وال پدر عبدالله یک ایرانی بود که در جنگ معروف #صفین، که شش ماه و به روایتی یک سال و به روایتی ۱۸ ماه طول کشید در سپاه علی بن ابیطالب علیه السّلام میجنگید و کشته شد.
🤺
هر یک از دو عبدالله که بایستی با نماینده امام به مکه بروند چون از راه بیابان به سوی مکه میرفتند سلیمان بن صرد خزایی آنها را برای حفاظت نماینده امام کافی دانست و برای اینکه حاکم کوفه کسانی را برای دستگیری نماینده امام، مأمور نکند، شهرت داد که نماینده امام که از #ری آمده بود به آنجا بازگشت.
بعد نماینده امام از گیو پسرِ فرخزاد خداحافظی کرد و با سلیمان وداع نمود.
او و خدمهاش سوار بر شتر به اتفاق عبدالله بن همدانی و عبدالله بن وال،به راه افتاد.
🐫🐪
در #عربستان دو بیابان وجود دارد که از بیابانهای هولناک خاورمیانه میباشد.
🏜
یکی بیابانی که بینِ بینالنهرین و مکه قرار گرفته و دیگری بیابانی که در جنوب عربستان است و به آن #ربع_الخالی میگویند.
نماینده امام و همراهانش بایستی بیابان شمالی عربستان را از عریضترین جای آن بپیمایند تا اینکه خود را به مکه برسانند.
امروز حاشیه شرقی همان بیابان به طفیل لولهی نفت عربستان از منطقه "ظهران" تا بندر صیدون واقع در ساحل مدیترانه سبز است و در طول لولههای نفت، کشتزار و نخلستان و باغهای میوهدار به وجود آمده است.
اما در سال #شصتم_هجرت آن منطقه مانند سایر مناطق بیابانی شمالی عربستان خشک بود و جز نقاط معدود، آب در آن بیابان وجود نداشت.
🏝
【برای مطالعه مطلبهایقبلی "امامحسین(ع) و ایران"
لطفاً روی گزینهی #امام_حسین_و_ایران بزنید】
《بِینُالنَهرِینْ میانِ دو رود #دجله و #فرات جای گرفته و محدودهٔ آن در کشورهای عراق، سوریه، ترکیه، ایران و کویت امروزی است.
#بینالنهرین مهد تمدنهای کهن بوده و پیامبران بزرگی در این منطقه به دنیا آمده یا در آن زیستهاند.》
برگرفته از کتاب:
#امام_حسین_و_ایران
کورت فریشلر
ترجمه و اقتباس:
ذبیحالله منصوری
کلبه عشاق
https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
#یذَره_کتاب
حسینعلیهالسّلام در راه بینالنهرین 16
🏳
✍کورتفریشلر درکتاب امام حسینع و ایران مینویسد:
در آن موقع حُکام بلاد اسلامی وقتی که میخواستند چیزی به مردم بگویند از آنها دعوت میکردند که در مسجد جمع شوند.
#عُبیدالله_بن_زیاد که شبَ قبل تا صبح در اَرگ حکومتی از بیمِ تهاجمِ طرفداران حسینع نخوابید، در مسجد طوری با شدت با مردم صحبت کرد که گویی در رأسِ یک ارتش ۵۰ هزار نفری وارد کوفه شده است.
عُبیدالله گفت: هر کس که در این شهر زندگی میکند اگر بخواهد که جان و مالش مصون بماند و زن و فرزندانش اسیر نشوند باید از خلیفه یزید بن معاویه و من که نماینده او در این شهر هستم اطاعت نماید. وگرنه به هلاکت خواهد رسید. و مالش ضبط خواهد شد و زن و فرزندانش اسیر خواهند گردید.
⛓
عبیدالله ابن زیاد با چه نیرویی آن روز در مسجد کوفه آن نطق را کرد او میدانست که نعمان، حاکمِ سابقِ کوفه، بیش از ۲۵۰ شرطه ندارد و به فرض اینکه عبیدالله بن زیاد با یکصد سوار وارد کوفه شده باشد شماره سربازانش به ۳۵۰ نفر میرسد و چگونه حاکم جدید میخواست با ۳۵۰ نفر در مقابل ۸۰ هزار نفر از طرفداران حسینع بجنگند.
🤕
بعد از اینکه بیعت گرفتنِ مُسلم از طرفدارانِ حسینع تمام شد،
#مختار_بن_ابیعبیده_ثقفی از کسانی که زودتر از دیگران با حسینع بیعت کرده بود نزد مسلم رفت و گفت:
حال اینکه بیعت به اتمام رسیده، از تو خواهش میکنم که به منزل من بیایی و در آنجا سکونت کنی.
مسلم همچون شبهای دیگر وقتی وارد مسجد میشد آنهایی که در مسجد بودند سلام میکردند و بعد در عقبش صف میبستند و صفهای آنها به قدری متعدد بود که تمام محوطه مسجد را پر میکرد.
ولی در آن شب وقتی مسلم وارد مسجد شد کسی به او سلام نکرد. و کسی هم به او اقتدا نکرد و همه نمازشان را فُرادا خواندند.
🧎
اما علت رو برگردانیدن مردمِ کوفه از #مسلم_بن_عقیل این بود که بعد از اینکه فهمیدند کسی که وارد کوفه گردید عبیداللهبنزیاد است نه حسینبنعلیع، سخت ترسیدند. خاصّ آنکه عُبیدالله بعد از آن #اولتیماتوم_سیاسی و تهدید آنروز که از شمشیر و تازیانه صحبت میکرد، مبادرت به دو کارِ دیگر هم نمود؛
اولاً که به وسیله عُمال خود در شهر شایع کرد که یک ارتش عظیم یکصدهزار نفری مدتی است از شام به راه افتاده و هرکس که از حسین بن علیع طرفداری کند و با یزید مخالفت نماید به قتل خواهد رسید و خانواده او اسیر خواهند شد.
دوم اینکه در همانروز تمام رؤسای قبایلِ اطرافِ کوفه را احضار کرد و به هر رئیس قبیله به نسبت بزرگی و کوچکیِ قبیله از پنج هزار دینار تا دوهزار دینار داد و به روسای قبایل گفت:
ارتشی که از شام به راه افتاده عنقریب وارد کوفه خواهد شد و قدرت من در اینجا بیش از امروز خواهد گردید. پس اگر شما نسبت به #یزید_بن_معاویه و من وفادار بمانید باز به شما پول خواهم داد. اما اگر با یزید مخالفت کنید و از حسین حمایت نمایید بعد از اینکه ارتش شام وارد شد از من بد خواهید دید.
😤
تهدیدِ عُبیداللهبنزیاد،در مردمِ شهر که سوداگر و کشاورز و کارگر بودند، خیلی موثر واقع شد. چون مردم میدانستند که #ابن_زیاد، مردی است قسیالقلب و از قتلِ کسانی که با یزید مخالفت میکنند مضایقه ندارد.
وحشتِ مردم از ابنِزیاد از روز بعد از خروج مسلم از خانهی #مختارِ_ثقفی بیشتر شد. چون مردم دیگر مسلم را ندیدند و این فکر بوجود آمد که بعد از آمدن ابن زیاد، مسلم گریخته است. در صورتی که مُسلم همچنان در کوفه بود.
🚶
مسلم بدون اینکه مقصدی داشته باشد در معابر کوفه به حرکت درآمد. نمیدانست به کجا برود. وی از روزی که وارد کوفه شد سه مکان را بیشتر نمیشناخت یکی خانه سلیمان بن صُرِد خزایی که در آن منزل کرد و از مردم بیعت گرفت و دیگری خانهی مختارِ ثقفی که مَسکنِ دوم او بود. سوم مسجد که در آنجا نماز میخواند.
مسلم آنقدر رفت تا اینکه از شهر خارج شد و به حومه آن رسید و چون خسته شده بود در آنجا به دیوار باغی تکیه داد و بعد از چند دقیقه دری باز شد و زنی از آن در خارج گردید و مسلم از او پرسید: اینجا چه محلهای است آن زن گفت: محله #بنی_خزیمه...
【برای مطالعه مطالبِ قبلی "امامحسین(ع) و ایران"
لطفاً روی گزینهی #امام_حسین_و_ایران بزنید】
برگرفته از کتاب:
#امام_حسین_و_ایران
کورت فریشلر
ترجمه و اقتباس:
ذبیحالله منصوری
کلبه عشاق
https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc