eitaa logo
کلبه عُشاق
3.6هزار دنبال‌کننده
911 عکس
512 ویدیو
1 فایل
با دو قبله در ره توحید نتوان رفت راست یا رضای دوست باید، یا هوای خویشتن (سنایی) 💪...خودمونا بسازیم؛ #بابارکن_الدین شیرازی، بابایی که دستِ فرزندِ ناخَلفش را گرفتو... ادامه 👇 https://eitaa.com/babarokn/2600 💌کانال احراز هویت شد @babaroknodin1400
مشاهده در ایتا
دانلود
26.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 حاجی تو نیستی، شترِ توست/ 🔹ازآنکه،او بیچاره خار می‌خورد و بار می‌بَرد/ 😵‍💫 کلبه عشاق @babarokn
👈⭕️ (ره) 🍃غفلت از خدا، سبب وسوسه شیطان 😴 پس ای‌جانِ برادر! از این دشمن(شیطان)، مطمئن مَشو و گمان مکن که دلی از دستِ آن، فارغ است. بلکه مانند خون در بدنِ انسان، جاری می‌باشد. و همه آن را مانند هوا در قدح (ظرف) فرو گرفته است. اگر خواهی قدَحی(ظرفی) را از هوا خالی نمایی، نمی‌توانی تا آنرا از چیزِ دیگری پُر نسازی. 🧊 بلکه مثلاً به قدری که از آب پُر گردد، از هوا خالی می‌شود. پس ظرفِ دل نیز چنین است؛ اگر آن را مشغول به یاد خدا و فکرِ امری از امور الهی کردی، ممکن است که آمد و شدِ شیطانِ لعین، از آن کم شود. و الّا هرلحظه که از خدا غافل ماند در آن دَم، شیطان با وسوسه‌اش در آنجا حاضر می‌شود؛ 🧟‍♀🧟‍♂ همچنان که خداوندمتعال در کتاب کریم فرموده: 《وَ مَن یَعشُ ذِکرِ الرَّحمنِ... . یعنی هرکه از یاد خداوندِ رحمان، باز ماند، برانگیزانیم شیطان را که همنشینِ او باشد.》 و رسول‌خدا صلی الله علیه وآله‌ فرمود: 《اِن‌ّالله یُبغِضُ الشّابُّ الفَارِغ. یعنی خداوند، دشمن دارد جوانی را که بیکار باشد.》 🧔‍♀ زیرا کسی که مشغول عمل مُباحی نباشد، که دلِ او را مشغول سازد، شیطان فرصت نموده، داخل خانه‌ی دلش می‌گردد. و در آنجا آشیانه می‌سازد. و توالد و تناسل می‌کند. و از اجتماع نسلِ او نیز نسل‌های دیگر متولد می‌شود. 😵‍💫 🔹پس در دفع وسوسه‌های شیطانیّه و خواطر نَفسانیّه، علاجی نیست مگر؛ ⛓ قطع همه‌ی علایقِ ظاهریّه و باطنیّه، و ترکِ جاه و مال و اهل و عیال، و فرار از یار و رفیق و دوست و شفیق، و در کُنج تنهایی نشستن و در به روی آشنا و بیگانه بستن‌. و همین‌هم کفایت‌نمی‌کند تا آدمی را... 💖 و بعداز قطعِ‌علایق و گوشه‌نشینی، به وِردْها و اَذکار و مناجات با پروردگار و نماز و دعا و عبادت و تلاوت قرآن با حضور قلب بپردازد؛ زیرا ذکرِ ظاهری را بی‌حضورِ قلب، در دل اثری نیست... برگرفته از: باب چهارم، اخلاق و شرافت... نوشته: ملّا احمد نراقی کلبه عشاق https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
4_5969764628861817065.mp3
4.33M
(دامت برکاته) 🔹چجوری‌به طفل حرف‌زدن یاد میدیم؟👶 🔹چقدر وقت صرف‌میکنیم به یک طوطی حرف زدن یاد بدیم؟ 🦜 🗣 برگرفته‌از جلسهٔ ششم www.moravejtohid.com 👀 کلبه عشاق https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
اصفهان،تخت فولاد 🍃🍃🍃 👳‍♂ کتیبه‌ی تعمیری تکیه بابارکن‌الدین شیرازی که بخط نستعلیق و بر روی سنگ مرمر زرد رنگ، به سال ۱۲۰۰ قمری و توسط یکی از عرفای آن زمان به نام میرزا محمد نصیر بایزید بسطامی انجام گرفت. 🍃متن این کتیبه به این شرح است: 🔖 [چون از تصاریف دوران شرفات مقصوره بابارکن الدین را انهدام ساری و از تقالیب ایام وحدثان زمان غرفات معمموره حصن حصین او را انهدام طاری گردیده بود از آنجا که مشیت و اراده جناب رب الارباب بر ابقاء و عدم انهدام آن بقعه شریفه میبود. در این اوان فیروزی نشان سعادت توامان توفیق حضرت باری و تایید جناب اقدس الهی شامل حال عالیجاه رفیع جایگاه قدوه السالکین میرزا محمدنصیر بایزید بسطامی گردیده و در صدد تعمیر وآبادی بقعه رفیع و خانقاه منیعه برآمده معمور گردانید در اواسط شهر ذی الحجه الحرام سنه ۱۲۰۰ مجموعه تاریخی فرهنگی و مذهبی تخت فولاد کلبه عشاق https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
AudioCutter_4_6044224350863755937(2).mp3
2.14M
_غربیها دین را کنار گذاشتند روبراه شدند! 🚫 _بی‌دینها از ما بهترند! ♨️ 💢ادامه بحث را در شرح حدیث معراج، جلسه چهل‌و‌دوم دنبال بفرمایید. لطفا روی هشتک 👇 بزنید. سپس با استفاده از فِلش‌های پایینِ صفحه، جستجو و پیدا کنید.💢 کلبه عشاق https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
AudioCutter_ملاک سعادت و شقاوت...(2).mp3
8.94M
⛔️فَریب‌خوردن⛔️ 💢مدعیان ارتباط با امام زمان ﷺ ...در طول تاریخ خیلی ها ادعای ارتباط با امام زمان را داشتند ، خیلی ها... 🍃در محضر برگرفته از جلسه یک @moravej_tohid کلبه عشاق https://eitaa.com/babarokn
🌺 آقای صابر نقل کرده بودند: مدت‌ها بود که به خاطر اختلافی که با همسرم داشتم زندگی مجرّدانه‌ای را پیش گرفته بودم. خانم من در اتاق‌های آن طرف برای خود زندگی می‌کرد و من هم در اتاق‌های این طرف. و هیچگونه مراوده‌ای با هم نداشتیم و حتی از صحبت کردن با هم پرهیز می‌کردیم. و اگرچه بظاهر در یک خانه به سر می‌بردیم ولی باطناً فرسنگ‌ها از هم فاصله داشتیم! و تصور نمی‌کردم که هیچ عاملی بتواند این فاصله را از میان بردارد. 🤛 🤜 تا اینکه دیروز به هنگام غروب حادثه‌ای را که هرگز تصوّر آن را نمی‌کردم اتفاق افتاد. شنیدم که کسی آهسته به در خانه می‌زند. در خانه را گشودم و با مردی روبرو شدم که ادب و متانت او بیش از همه چیز جلب توجه می‌کرد. سلام کرد، سلام او را جواب گفتم. پرسید: شما آقای صابر وکیل هستید؟ جواب دادم بله! فرمایشی داشتید؟ گفت: حامل پیغامی هستم! از ایشان خواستم تا دقایقی را در خدمتشان باشم و ایشان نیز دعوتِ مرا پذیرفت. من فکر می‌کردم که حتماً سفارشی از آشنایی آورده‌اند که به شغل وکالتِ من، ارتباط پیدا می‌کند. ولی این گونه نبود. پرسیدند: شما همسری در منزل دارید؟ گفتم: بله همسری دارم که علویّه است. گفتند:در حالِ متارکه‌اید؟! گفتم: مدتهاست که همانند دو بیگانه در یک خانه زندگی می‌کنیم و کاری به کار هم نداریم. گفتند: این علویّه دیگر از رفتار شما به تنگ آمده و امروز شکایت شما را به امام عرضه کرده است. آقای صابر! زندگی شما در حال سوختن و متلاشی شدن است و من آمده‌ام تا به شما هشدار بدهم! سخنان این مرد که با صلابتِ عجیبی همراه بود مثل یک آوار، مرا در هم کوبید. و شیرازه‌ی افکارم به کلی از هم گسست! هرچند خود را در جدایی از همسرم تا حدّی مقصر می‌شناختم ولی غرور بیش از حد باعث شده بود که برای آشتی با او قدم به پیش نگذارم. هنگامی که ایشان آمرانه به من گفتند: بروید و همسرتان را به این اتاق دعوت کنید بی اراده و بدون چون و چرا از جای برخاستم و از اتاق بیرون رفتم و همسرم(علویّه) را صدا کردم! همسرم به محض شنیدن صدایم از اتاقِ خود بیرون آمد. نگاهِ نگران و مضطرب او با زبان بی‌زبانی می‌خواست از من بپرسد: شما مرا صدا کردید؟! با من کاری داشتید؟! گفتم: خانم! مهمان عزیزی داریم منتظر شما هستند! همسرم چادر خود را به سر کرد و بی آنکه در میان ما حرفی ردّ و بدل شود به اتفاق وارد اتاق شدیم. ایشان پس از سلام احوالپرسی رو به همسرم کرده فرمودند: من حال حامل پیغامی در مورد شما برای آقا صابر بودم. الطاف کریمانه آقا علی بن موسی الرّضا علیه‌السلام، شامل حال شما شده است. آقای صابر اولین قدم را برای آشتی با شما برداشته‌اند، شما هم انشالله قدم بعدی را بر خواهید داشت و زندگی شیرین را باهم آغاز خواهید کرد. در سکوتِ همسرم رضایتِ خاطر موج می‌زد. و پیدا بود که آمادگی خود را برای آشتی اعلام می‌دارد. 🤝 من و همسرم ضمن تشکّر از ایشان خواستیم که به میمنت این آشتی شام را مهمان ما باشند که فرمودند: شما باید از حضرت تشکر کنید من فقط حامل پیغام بودم! همسرم مجدداً از ایشان تقاضا کردند که شب را به صرف شام مهمان ما باشند و افزودند که در خانواده ما رسم است که به شکرانه‌ی آشتی، می‌پزند و از کسی که واسطه آشتی بوده است، پذیرایی می‌کنند! فرمودند: دستپخت علویّه، خوردن دارد و انشاللّه فردا ناهار را در خدمتتان خواهم بود و بعد خداحافظی کردند و رفتند. من و همسرم مبهوتانه بهم نگاه می‌کردیم. و قطرات اشکِ شوق در چشمانمان حلقه زده بود و ماجرای همسرم همانگونه بود که ایشان فرموده بودند. 💞 برگرفته از: زندگینامه شیخ جعفر مجتهدی (قدس‌سره) تالیف: محمّدعلی مجاهدی کلبه عشاق https://eitaa.com/babarokn