eitaa logo
کلبه عُشاق
4.8هزار دنبال‌کننده
792 عکس
449 ویدیو
1 فایل
با دو قبله در ره توحید نتوان رفت راست یا رضای دوست باید، یا هوای خویشتن (سنایی) 💪...خودمونا بسازیم؛ #بابارکن_الدین شیرازی، بابایی که دستِ فرزندِ ناخَلفش را گرفتو... ادامه 👇 https://eitaa.com/babarokn/2600 💌کانال احراز هویت شد @babaroknodin1400
مشاهده در ایتا
دانلود
کلبه عُشاق
🐧#تفسیر_منطق_الطیر جلسه چهل و سوم 🦜 در محضر علامه_مروجی_سبزواری @ moravej_tohid 🔹 دقیقه ۳ ✨ ما همه
AudioCutter_4_6026037028381000789.mp3
2.48M
در محضر ریاضتهای غیرشرعی! ⛔️ ➖مرتاضان هندی حقّ‌اند؟ ♨️ ➖حضرت موسی تحت ولایتِ خداوند توانست آب رابشکافد. حالا اگر کسی تحت ولایتِ شیطان، آب را بشکافد، کدام حقّ است⁉️ کلبه عشاق @babarokn
31.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥇نخستین ایرانی که بر بام خانه خدا ندای اذان سر داد. 🕋 🔹مرحوم استاد سید احمد مراتب اذان کامل شیعی را بر بام کعبه گفت. مرحوم استاد سید احمد مراتب، یکم شهریورماه ۱۳۳۱ در محلۀ احمدآباد اصفهان متولد شد. او از شش سالگی یادگیری آواز را نزد عبدالحسین سپهری‌نژاد شروع کرد و از محضر اساتید و علمای فرهیخته‌ای همچون استاد تاج اصفهانی، استاد محمدرضا شمشیری، آیت‌الله‌العظمی فانی اصفهانی، استاد علامه جلال همایی، ابوالبرکات سده‌ای، فضل‌الله ضیانور، استاد قدسی و دیگر استادان بزرگ بهره‌مند شد. سید احمد مراتب، مناجات‌خوان، آوازخوان، ردیف‌دان و از استادان بنام موسیقی اصفهان شامگاه یکشنبه چهارم آذر ماه جاری در سن ۷۲ سالگی درگذشت. وی در اصفهان، تخت فولاد،تکیه سیّدالعراقین در کنار استادش تاج اصفهانی آرام گرفت. مجموعه تاریخی فرهنگی و مذهبی تخت فولاد کلبه عشاق @babarokn
🌷قرآن مجید🌷 بِسم‌ِالله‌الرَّحمن‌الرَّحیم 🔹قُلْ أَعُوذُ برَبِّ النَّاس... . _[ای پیامبر!] بگو:پناه می‌برم به آفریدگار مردم (1) _به پادشاه و فرمانروای مردم (2) _به خدا و معبود مردم (3) _از شرّ شیطانِ وسوسه‌گر (4) _همو که دلهای مردم را به کارهای ناپسند وسوسه می‌کند (5) _خواه این شیطان از نوع جنّ باشد خواه از نوع انسان. (6) کلبه عشاق @babarokn
اصفهان، تخت‌فولاد 👩‍🍼 گفت: "شگفت زده‌ام؛ اما ناچارم که بگویم." او در حالی این دروس را آموخت و به مقامی والا رسید که در چهاردیواری خانه‌ی خود بود و به هیچ مدرسه‌ای نرفت. و جز استادهایی که به منزل او می‌آمدند و صدای خفیف و کوتاهِ او را می‌شنیدند، به کس دیگری اتصال نیافت. پس این نوع درس خواندن، شبهه‌ی "حجاب، مانع درس خواندن است" را از بین می‌برد... . ✅ این کلامِ سبیتی، عالم عراقی بود. بعد از آنکه به دیدار بانو آمده بود. بانو بعد از این دیدار کتاب نفحات را به او هدیه داده بودند او در بغداد مقاله‌ای درباره بانو نوشته و به ایران فرستاده بود. مقاله‌ای که بعد از آن، ضمیمه‌ی کتابِ نفحاتِ بانو شد رای چاپ‌های بعدی‌اش. 🔖 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 در کتاب شناسی اسلامی برخلاف غربی‌ها، اول نامِ کتاب می‌آید و بعد نام نویسنده. این‌شاید برای آنست‌که نام کتاب، بهتر توی ذهن‌ها می‌ماند تا نام نویسنده؛ اما نشانه‌ی فروتنی نویسنده‌ها هم هست. چراکه از نظرشان مهم، مطلب است تا نویسنده‌اش. بانو از کتاب‌شناسی اسلامی هم فراتر بود. پایین کتاب‌هایش نوشته بود به قلم یک بانوی ایرانی. شاید بهمین خاطر تا مدت‌ها نام کتاب‌هایش بین مردم آشناتر بود تا نامِ خودش. 📚🔍 ⭕️لطفاً روی هشتک 👉 بزنید. و با استفاده از فِلش‌های پایینِ صفحه، به داستانهای قبلی دسترسی پیدا کنید.⭕️ برگرفته از: کتاب بانو امین کلبه عشاق @babarokn
کلبه عُشاق
🐧#تفسیر_منطق_الطیر جلسه چهل و سوم 🦜 در محضر علامه_مروجی_سبزواری @ moravej_tohid 🔹 دقیقه ۳ ✨ ما همه
AudioCutter_4_6026037028381000789(2).mp3
4.04M
فایل صوتی کوتاه حکایت عطار در منطق الطیر، از شیخ و سگ 🦮 🔹در برِ شیخی، سگی می‌شد پلید/ 🔹شیخ از آن سگ هیچ دامن در نچید/ 🔹 سایلی گفت: ای بزرگ پاکباز/ 🔹چون نکردی زین سگ آخر احتراز/ 🔹گفت این سگ، ظاهری دارد پلید/ 🔹هست آن در باطنِ من، ناپدید/ 🔹چون درونِ من، چو بیرون سگست/ 🔹چون گریزم زو که با من هم‌تگ است/ کلبه عشاق @babarokn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به کلبه عُشاق خوش آمدید 💖 💁‍♀💁 مشاهیرتخت_فولاد https://eitaa.com/babarokn/153 کلبه عشاق در ایتا ↙️ https://eitaa.com/babarokn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مطابق فتاوی آیة‌الله حاج سیّدعلی‌حسینی سیستانی 🍃احکام مسجد 🕋 _مسأله ۸۹۸ تمیز کردن مسجد و روشن کردن چراغ در آن مستحب است. و کسی که می‌خواهد مسجد برود مستحب است خود را خوشبو کند. لباس پاکیزه و قیمتی بپوشد. و تهِ کفش خود را وارسی کند که نجاستی به آن نباشد. و موقع داخل شدن به مسجد، اول پای راست و موقع بیرون آمدن، اول پای چپ را بگذارد. و همچنین مستحب است از همه زودتر به مسجد آید و از همه دیرتر بیرون رود. _مسأله ۸۹۹ وقتی انسان وارد مسجد می‌شود مستحب است دو رکعت نماز به قصد تحیّت و احترامِ مسجد بخواند. و اگر نماز واجب یا مستحب دیگری هم بخواند کافیست. _مسأله ۹۰۰ خوابیدن در مسجد اگر انسان ناچار نباشد و همچنین صحبت کردن راجع به کارهای دنیا، و مشغول صنعت شدن و خواندن شعری که نصیحت و مانند آن نباشد، مکروه است. و نیز مکروه است آب دهان و بینی و اخلاط سینه را در مسجد بیندازد. بلکه در بعضی موارد حرام است. و نیز مکروه است گمشده‌ای را طلب کند و صدای خود را بلند کند ولی بلند کردن صدا برای اذان مانعی ندارد. 🗣 _مسأله ۹۰۱ راه دادن دیوانه به مسجد مکروه است. و همچنین راه دادن بچه اگر موجب زحمت نمازگزاران شود. و یا اینکه احتمال رود مسجد را نجس کند. و در غیر این دو صورت مانعی از راه دادن بچه به مسجد نیست بلکه گاهی اولویت دارد. و کسی که پیاز و سیر و مانند اینها خورده که بوی دهانش مردم را اذیت می‌کند مکروه است به مسجد برود. 😷 کلبه عشاق @babarokn
4_5919985897771635861.mp3
4.21M
«وَمَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَاللَّهِ فَاِنَّهَا مِنْ تَقْوَی ٱلْقُلُوبْ»(حج۳۲) ⭕️ آقاجان، مسجد کمتر از زورخانه که نیست! 🤦‍♂ (دامت برکاته) 🍃برگرفته از: توحید صدوق جلسهٔ صدوچهاردهم @ moravej_tohid کلبه عشاق @babarokn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗓 ۱۳۹۱/۱۲/۲ 🕯غزل‌خوانی حضرت استاد (زیدعزّه) 🔹شمس و قمرم آمد سمع و بصرم آمد/ 🔹وان سیمبرم آمد وان کان زرم آمد/ کلبه عشاق در ایتا و روبیکا @babarokn
🌷 ترجمه خطبه ۱۴۷ ۲خبر از آینده‌ی تاسف‌بارِ اسلام و مسلمین 🤦‍♂ ✍همانا پس از من، روزگاری بر شما فرا خواهد رسید که چیزی پنهان‌تر از حق، و آشکارتر از باطل، و فراوان‌تر از دروغِ به خدا و پیامبرش صلی‌الله علیه وآله نباشد. و نزد مردمِ آن زمان، کالایی زیانمندتر از قرآن نیست. آنگاه که آن را تحریف کنند و معانی دلخواه خود را رواج دهند. در شهرها چیزی ناشناخته‌تر از معروف و شناخته‌تر از منکر نیست. ❗️حاملانِ قرآن، آن را واگذاشته و حافظانِ قرآن، آن را فراموش می‌کنند. پس در آنروز قرآن و پیروانش از میان مردم رانده و محجور می‌گردند. و هر دو غریبانه در یک راهِ ناشناخته سرگردانند. و پناهگاهی میان مردم ندارند. 🧎 پس قرآن و پیروانش در میان مردمند اما گویا حضور ندارد؛ با مردمند ولی از آنها بُریده‌اند. زیرا گمراهی و هدایت هرگز هماهنگ نشوند گرچه کنار یکدیگر قرار گیرند. ترجمه:دشتی کلبه عشاق @babarokn
4_5809709507185477932.mp3
12.15M
💦 جلسه پنجاهم 🍃 @moravej_tohidفهرست 🔻 🔹 دقیقه ۱ علوم‌ِدنيايی، مقامِ‌دنيايی می‌آورند، اما... 🎓 🔹 دقیقه ۹ ...ما بیشتر اطاعت جسمانی را ملاک قرار می دهیم. 🔹 دقیقه ۱۱ ✨کسیکه واقعا راضی‌و خشنود است به آنچه که خدا برایش قضا فرموده، خداوند هیچ وقت برای این آدم بد پیش نمیآورد همیشه برای این انسان خیر پیش میآورد. 🔹 دقیقه ۱۳ علوم قلبی... 🔹 دقیقه ۱۶ کلمات انبیاء باید با قلب درک شود،کلمات انبیاء را که با عقل نمی‌شود، تجزیه و تحلیل کرد،با خیال و با وهم، با گوش ظاهری نمی‌شود ....باید با قلب‌گرفت. 💓 👀 فقه یک‌قوه‌ی باطن‌بینی است. 🔹 دقیقه ۲۲ قلب اگر باز باشد، اشتباه نمی‌کند. قلب، سخن خدا را خوب میشنود. قلب و روحِ انسان، یک شخصیت الهی دارند. 🍃🌺🍃 کلبه عشاق @babarokn https://eitaa.com/babarokn
⭕️💯⭕️ پیشگویی‌های جاماسبِ حکیم و سطیح کاهن 🎩 پس ای مدّعیِ یقین، که در شک غوطه‌ور هستی! و در دامِ شک گرفتاری! 🍃این"جاماسبِ‌حکیم" است که بیش از دوهزار و دویست و یازده سال، پیش ازاین، در کتابِ "قرانات" از پیش‌آمدهای عالم خبر داد و ظهور پیغمبران را تا آخرِ روزگار ذکر کرد. و همچنین در آن کتاب نام پادشاهان و دولت‌ها را از زمان زرتشت تا انقراضِ عالم خبر داد و خطا نکرد. 🍃و این "سطیح‌کاهن" است که او هم غیب‌گویی نمود و یاد کرده است ملتِ اسلام را قبل از آمدنِ اسلام. و از حوادثِ روزگار تا ایّام امام دوازدهم حضرت مهدی عجل الله فرجه خبر داد. و این دو کتاب مشهور (پیشگویی‌های جاماسب و سطیح) را پادشاهان و علما دست به دست می‌کردند. ودر دست آنها می‌چرخید‌ و از آن نقل می‌کردند. و هیچ به خاطرشان نرسیده که این‌ها خطا باشد و کسی هم پیشگویی‌های آنها را نادرست نشمرده است. و اما اخبار سطیح را کعب‌بن حارث روایت کرده و گفته که: ذا یزن، پادشاه‌ِ یمن کسی را نزد سطیح فرستاد از برای موضوعی که از نظر وی مشکوک بود. چون سطیح بر او وارد شد پادشاه خواست که او را آزمایش و امتحان نماید. پس یک دینار در زیر پای خود از برای او پنهان نمود و سپس اجازه داد او را که داخل شود. پس پادشاه به او گفت: چه ذخیره کرده‌ام برای تو، ای سطیح؟ سطیح گفت: قسم به خانه و حرم و حجر و قسم به شب که تاریک می‌شود و به صبح که روشن می‌گردد، دیناری از برای من در میان کفش خود پنهان نمودی. پادشاه گفت از کجا دانستی؟ درجواب گفت: از برای من برادری است از طایفه جنّ که می‌آید با من به هرجا که می‌روم. پس پادشاه گفت: خبرده مرا از آنچه اتفاق می‌افتد در روزگار؟ سطیح گفت: وقتی که نایاب شوند خوبان و فراوان شوند و روی کار آیند بَدان. و نسبت دروغ داده شود به قدرت‌ها و حمل شود اموال در خزینه‌ها. وتواضع کنند چشم‌ها برای اشخاصِ رذل. و قطع شود ارحام. و ظاهر شوند اشخاصِ احمق و ناشایستگان. و محرمات را حلال دانند. و مختلف شود در میان مردم، کلام (اختلاف کلمه به وجود آید). و سست شود عهد و ذمّه. و کم شود حرمت، و احترامات مردم از میان برود. و اینها در وقتی است که طلوع می‌نماید ستاره‌ای که در سمت مغرب است و از برای او چیزیست مانند دُم. و عرب بواسطه‌ی این ستاره، به هراس می‌افتد. و در این وقت قطع می‌شود باران‌ها و خشک می‌گردد نهرها. و مختلف می‌شود زمان‌ها. و بالا می‌رود قیمت‌هادر جمیع شهرها. پس پیدا می‌شوند اشخاصی با علَم‌های زرد بر روی اسب‌های بی‌دم و زین‌های طلا تا اینکه نازل می‌شوند به مصر و خروج می‌نماید مردی از نسل صخره (که پدر ابوسفیان است)، پس علَم‌های سیاه را مبدل سازد به سرخ. و مباح می‌نماید حرامها را. و معلق می‌نماید زنان را به پستان‌ها و او کوفه را غارت خواهدکرد. چه بسیار زنِ سفیدی که ساق پایش مکشوف و برهنه در زیر پاهای اسب‌ها پیچیده شد (سپاهِ اسب‌سوار او را احاطه کرده‌اند)، و شوهرش کشته شده و عاجز آمده و تجاوز به او حلال شمرده شود. پس در این وقت... برگرفته از: فی حَقایقِ اَسْرار اَمیرَالمُؤمنین علیه‌السّلام 👳‍♂حافظ رَجَب بُرسی متوفی ۸۱۳ هجری قمری ⭕️جالب ⭕️انتشار حداکثری کلبه عشاق @babarokn
30.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃نقل کرامتی از آیت الله پهلوانی (سعادت‌پرور) رحمه‌الله‌عليه از استاد آیت‌الله علی فروغی سلمه‌الله‌ ۩فروغ توحید۩ کلبه عشاق @babarokn
🌷قرآن مجید🌷 ✨أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بأَصْحَاب الْفِیلِ... 💧[ای پیامبر] آیا ندیدی که آفریدگار پروردگارت با پیلداران [و لشکر ابرهه] چه کرد؟ الفيل(1) 💧آیا نقشه‌ای را که برای نابود ساختن خانه‌ی کعبه بکار برده بودند تباه نفرمود؟ الفيل(2) 💧خداوند برای هلاکت آنها دسته‌هایی از پرندگان را [مأمور] و ارسال فرمود: الفيل(3) 💧پرندگان به امر خداوند، سپاه ابرهه را با سنگهای بسیار خرد که در منقار داشتند سنگباران کردند، الفيل(4) 💧و آنها را چون مشتی علف جویده شده بر جای گذاردند. الفيل(5) 《با اپلیکیشن معجزه، به ترجمه فارسی قرآن با صدای گویندگان مشهور گوش دهید.》 کلبه عشاق @babarokn
کلبه عُشاق
🍃هوالحکیم🍃 آشنایی بیشتر با زندگینامه #علامه_مروجی_سبزواری 👀 قسمت چهارم 🔍 «حدود ۱۷ یا ۱۸ سال بیش ندا
🍃هوالحکیم🍃 👆 آشنایی بیشتر با زندگینامه 👀 قسمت‌پنجم 🔍 شیخناالاستاد در ادامه چنین در خاطرات خود آورده‌اند: «وقتی من وقوع این حرکت را از آن پیرمرد دیدم، تمام حواسم متوجه او شد و دانستم که او را با عالم غیب ارتباط و اتصالی است که جلوات اسمی از اسماء‌‌الله که بر طور قلب او می‌خورد، این، طور را چنین دچار اندکاک و تکان‌های شدید می‌کند. در تمام مدتی که آن‌جا بودم، پیرمرد به عادت همیشگی خاموش بود، و من هم در ظاهر، خاموش، اما در درون من اضطراب و انقلابی برپا بود و در قلبم گویی طوفانی مهیب به همراه زلزله‌ای شدید مدام ارکان قلبم را در هم می‌شکست، و این اولین تجربه‌ی اتصال قلبی من با عالم غیب بود. آن‌جا بود که فهمیدم تاکنون که نماز می‌خوانده‌ام، قرآن قرائت می‌کرده‌ام، آیات قرآن را به آسانی بر زبان جاری می‌ساخته‌ام و کاملاً راحت و آرام بوده‌ام دلیلش این بوده که ارتباط قلب من با حقایق و جواهر آیات قرآن و اذکار نماز، که این حقایق و جواهر در عالم غیب حضور دارند بسته بوده، و من با بخش عَرَضی و ظاهری و با بُعد مادی و طبیعی آن‌ها متصل بوده‌ام، و معلوم است که ما چون با عالم طبیعت خو گرفته‌ایم و در این عالم رشد و نمو کرده‌ایم، اکنون که همین بخش طبیعی آیات و اذکار و اسماء که می‌خوانیم و قرائت می‌کنیم، برای ما هیچ سنگینی و شدتی ندارند و بلکه با نهایت راحتی این آیات و اذکار را بر زبان جاری می‌سازیم. اما چون روزنه‌ای بین قلب با عالم ملکوت و عوالم نفوس کلی و عقول نوری و عالم اسماء‌‌الله به‌وجود آمد، که بخش حقیقی و جوهری آیات و اذکار و اسما در آن‌جا هستند، آن حقایق و جواهر نوری و قدسی از آن روزنه بر قلب ما هجوم آورده و آن‌گاه است که قلب ما می‌شود لانه‌ی مرغ خانگی که شتری می‌خواهد به رسم مهمانی به درون آن خانه وارد شود. به‌هر‌حال مجلس تمام شد و حاج آقا فخر برای تجدید وضو و رفتن به مسجد برای نماز ظهر با حضار خداحافظی کرد و رفت، و سایرین هم رفتند، و آن پیرمرد هم رفت. او رفت و من هم دیوانه‌وار پشت سر او به فاصله‌ی بیست قدم می‌رفتم و جرأت نمی‌کردم که به نزدش رفته و با او سر صحبت را باز کنم؛ آخر سن او حدود هفتاد‌ و پنج بود و من هجده یا نوزده، و هیبتی و مهابتی از او در من افتاده بود که نمی‌گذاشت من به نزد او بروم. البته عقلم به من می‌گفت: آخر او می‌خواهد چه کند؟ او نه تو را می‌کشد، نه کتک می‌زند، و نه فحاشی می‌کند و نه به تو فحش و ناسزا می‌دهد. نهایتاً می‌گوید: بچه جان برو و دَرسَت را بخوان، تو را چه به این حرف‌ها. اما قلبم مرا مانع می‌شد و می‌گفت نرو. آن روز پشت سرش تا در خانه‌شان رفتم و او به خانه رفت و من هم ناکام به خانه‌ی خودمان رفتم. نمی‌دانم آن روز را چگونه گذراندم و آن شب را چگونه به روز رساندم در حالیکه در قلبم آتشی برافروخته بود و شوقی عجیب که مدام ماجرای عشقی شدید را که مولانا در اولین دیدار شمس دچار آن گشته بود، برایم تداعی می‌کرد و با خود می‌گفتم ... ادامه⬇️⬇️⬇️ 👀 کلبه عشاق @babarokn ادامه زندگینامه👇👇👇
👈ادامه‌👇👇👇👇👇 🍃ادامه زندگینامه علّامه مروجی سبزواری (طال‌عمره) 💁‍♂ اگر عشقی که مولانا به شمس پیدا کرده بود چنین آتشی را به جانش درافکند، پس آن فراق و غیبت صغری و یکساله‌ی شمس، و بعد از اندک مدتی، دوباره فراق و غیبت کبری و همیشگی شمس با جان و دل مولوی چه کرده است؟ با آن‌که عشق مولوی بسیار عشقی کامل‌تر و قوی‌تر بوده است و طبیعی است که درد فراق او بسیار جانگدازتر و ویران کننده‌تر. فراقی که مولانا، این شیخ بزرگ طریقت مرتضوی را چنین بی‌پر‌وبال می‌کند که همچون مرغ عشقی که جفت خود را از دست داده و بال و پر خودش هم شکسته، غریبانه می‌سراید: «ای ساکن جان من آخر به کجا رفتی در خانه نهان گشتی یا سوی هوا رفتی چون عهد دلم دیدی از عهد بگردیدی چون مرغ بپریدی ای دوست کجا رفتی در روح نظر کردی چون روح سفر کردی از خلق حذر کردی وز خلق جدا رفتی رفتی تو بدین زودی تو باد صبا بودی ماننده بوی گل با باد صبا رفتی نی باد صبا بودی نی مرغ هوا بودی از نور خدا بودی در نور خدا رفتی ای خواجه این خانه چون شمع در این خانه وز ننگ چنین خانه بر سقف سما رفتی» ساعت ۹ صبح روز بعد، آسیمه‌سر به منزل حاج آقا فخر رفتم و منتظر نشستم تا درس تمام شد و طلاب رفتند و کسانی هم که کاری داشتند کارهای آن‌ها هم تمشیت داده شد و ایشان هم رفتند، و آن عده‌ی خاص ماندند و آن پیرمرد لاغر و نحیف. من لحظه‌ای از او چشم برنمی‌داشتم و متوجه او بودم. او همچنان آرام و ساکت نشسته بود و دیگران که صحبت می‌کردند من اصلاً متوجه حرف‌هایشان نبودم. آن روز هم جلسه تمام شد و او خارج شد و آرام آرام راه منزلش را در پیش گرفت و رفت و من هم با فاصله‌ی از او پشت سرش می‌رفتم بدون این‌که جرأت کنم نزدیکش رفته و با او صحبت نمایم. آن روز هم چنین شد که او به خانه‌اش رفت و من هم تا جلوی کوچه‌شان رفتم و او که وارد کوچه شد من در همان جلو کوچه ایستادم و او را که آرام آرام به سوی خانه می‌رفت نگاه می‌کردم تا آن‌که در را باز کرد و وارد منزل شد و در را بست، و من هم ناامید و ناکام چند لحظه‌ای خیره خیره به داخل کوچه نگاه می‌کردم و بعد به سوی منزل خودمان روان شدم در حالی‌که روحم را همان‌جا گذاشته بودم و فقط جسم خود را به مدد نفس نباتی به خانه‌ی خودمان کشیده‌ام ...» ادامه دارد ...ان‌شاءالله👋 👀 کلبه عشاق @babarokn
در محضر مبحث 🍃همراهان گرامی لطفا جلسات را دنبال بفرمایید. @moravej_tohid 💁‍♂ http://www.moravejtohid.com ✨👇✨👇✨👇✨
4_5933822405498635382.mp3
31.69M
💘 جلسه‌ی بیست‌وپنجم در محضر @ moravej_tohid 👀 کلبه عشاق💝 https://eitaa.com/babarokn