لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#زمینه
#شب_چهارم
#محمدجعفردرخشان
اجرا: #مصطفی_صالح_نیا
#تامن_هستم_دست_به_زانونگیر
#حلقه_ادبی_ریان
تا من هستم دست به زانو نگیر
تا من هستم غم نخور جان من
یه خواهشی دارم ، بیائو رومو زمین نزن
بزار برن گلام داداش
تورو به جون مادرت
بذار بشن فدای تو
مثل علی اکبرت
اگه بگی نه از تو بعیده
اگه قبول کنی روم سفیده
میگن مادر دو شهیده
2)
تو چشاشون مملو از خواهشه
بچه هامو داغ تو میکشه
چی میشه بذاری نذر خواهرت قبول بشه
بزار برن که این دوتا
نواده های حیدرن
بزار برن که هر کدوم
یه پهلوونه خیبرن
بزار برن که عالم ببینه
چه جوری میزنن سمت دشمن
به یاد کوچه های مدینه
۴)
روی لبهات ذکر امن یجیب
من فداتم ای امام غریب
گرفته با اشکات، جسمشون بوی سیب
تو خیمه ها دیدم چطور
محاصره شدن داداش
دیدم چطور اوردیشون
ولی بدون من داداش
اگه نیومدم پیشت اینجا
واسه اینه غمم رو نبینی
کم منو ببخش جان زهرا
#حلقه_ادبی_ریان
4_5882114860430395675.mp3
زمان:
حجم:
512.3K
#نوحه_ده_شب
سربند : #صلیاللهعلیک
#حسام_سلیمانی
#جواد_پورعباسیان
#حلقه_ادبی_ریان
صلی الله علیک یا خامس ال الله
وعده ی ما کربلا اربعین انشالله
من از همین پیرهن سیاه
گرفتم ابرو حسین
سفارش کرده مادرم
تشنه شدی بگو حسین
تشنه لب کربلا / شاه شهیدان حسین
راس تو بر نیزه ها / پیکرت عریان حسین
سیدناالمظلوم
سیدناالعطشان
سیدناالعریان
#شب_اول
#حضرت_مسلم علیه السلام
#حسام_سلیمانی
#کوفیاچهنامردن
کوفیا چه نامردن دیگه ندارم یاری
کاش نمیگفتم بیا کاش اصغرو نیاری
بادستای بسته به تو میدم ای اربابم سلام
میشیم فدای تو حسین خودمو هردو بچه هام
در نفس آخرین یاد تو بودم حسین
کشیدنم رو زمین یاد تو بودم حسین
بی یار و بی یاور
کشتن تو رو آخر
سردار بی لشگر
#شب_دوم
#ورودیه
#حسام_سلیمانی
#بیابرگردیمداداش
بیا برگردیم داداش از این خاک پربلا
آشوبه دله زینب تو یه دشت نینوا
میبینم با چشم خودم
انگشترت رو میبرن
نمیخوام ببینم حسین
روزیکه سنگت میزنن
نبینم اون روزی رو که میری رو نیزه ها
تنت بشه زیرورو با لگد بی حیا
اون لحظه غمگینه
شمرِ پر از کینه
میشینه رو سینه
#شب_سوم
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#حسام_سلیمانی
#چیشدهلبتبابا
چی شده لبت بابا خاکستره رو موهات
سرت رو کی بریده جون رقیه فدات
بابا جون روی نیلی و موی سوخته م رو تو ببین
من رو با خودت تو ببر تنها ارزومه همین
کبوده کل تنم آبله هامو ببین
شبیه زهرا منم توکوچه خوردم زمین
سه ساله ی پیرم
از زندگی سیرم
پیش تو میمیرم
#شب_چهارم
#دوطفلانحضرت_زینب سلام الله ع
هدیه به حضرت قاسم صلوات
شور یا زمینه حضرت قاسم
ای وای ای وای
بمیرم که دهنت خونیه
ای وای ای وای
زیر مرکب بدنت خونیه
ای وای ای وای
چقدر تیر به پره تو خرده
ای وای ای وای
چقدرسنگ به سره تو خرده
استخونه
سینه ی تو
شکسته زیر پای مرکب ها
شبیه اکبر
شدی تو
عزیزه دله من اربا اربا
زیر لب
گفتی تو زهرا
وقتی که نیزه به پهلوت می زد
جای من
نعل های مرکب
بوسه ها میونه ابروت می زد
عمو جونم عمو جونم
عمو جونم عمو جونم عمو جون
ای وای ای وای
پاره پاره پاره تن می بینم
ای وای ای وای
جای نعل روی دهن می بینم
ای وای ای وای
چی اوردن سره ابروی تو
ای وای ای وای
جای نیزه س توی پهلوی تو
مثل مرغه
سر بریده
پیشه چشمام دست و پا میزنی و
روی خاکا
افتادی و
اسمم و داری صدا می زنی و
قد کشیدی
مثل سقا
از غمت خون به جگر افتاده
پیشه چشمام
پیکره تو
قاسمم توی گذر افتاده
عمو جونم عمو جونم عمو جونم
عمو جونم عمو جون
رضا نصابی
هدیه به حضرت عبدالله صلوات
شور یا زمینه روضه ای حضرت عبدالله ابن حسن
ای وای ای وای
ازدنیا بریدش و رفت میدون
ای وای ای وای
دستش و کشیدشو رفت میدون
ای وای ای وای
عمو شو تنها دیدو رفت میدون
ای وای ای وای
زیر دست و پا دید و رفت میدون
یتیم بودش
ولی عمری
سایه ی عمورو بر سر داشتش
با عمو بود
یازده سال
هر جایی که قدمی بر داشتش
اما حالا
می بینه که
عموشو افتاده توی گودال
می بینه که
داره می ره
روبه روش عمو حسینش از حال
عمو جونم عمو جونم
عمو جونم عمو جونم عمو جون
ای وای ای وای
می بینه عمو شو از پا افتاد
ای وای ای وای
وسطه لشگری تنها افتاد
ای وای ای وای
می بینه که دهنش پر خونه
ای وای ای وای
می بینه که دیگه نیمه جونه
حرمله خیر
نبینی که
نفسش با تیره تو بند اومد
همه دیدن
شمر بد ذات
توی گودال با یه لبخند اومد
بی حیا با
خنجر کند
انقدر بازی نکن با حنجر
پاتو بردار
از رو سینه
که بوسیده این جارو پیغمبر
ای عمو جون ای عمو جون
ای عمو جون ای عمو جون ای عمو
رضا نصابی
4_5960760655127512992.opus
زمان:
حجم:
69.7K
۵
(ورود اهل بیت ع به شام)
#نوحه
#شام
#اسارت
#حاج_رضا_یعقوبیان
وارد شده در شام ویران
محمل کاروان ایمان
خون شده قلب این اسیران
امان ز ظلم مردم شام۳
پر شده دروازه ی ساعات
در سوز و غم روح مناجات
خون شد دل عمه ی سادات
امان ز ظلم مردم شام۳
در کاروان غم حجله بسته
بر روی محمل ها نشسته
با دل خون قلب شکسته
امان ز ظلم مردم شام۳
غرق ستم شام بلا بود
سرها به روی نیزه ها بود
در کاروان سوز و نوا بود
امان ز ظلم مردم شام۳
اهل حرم همه عزادار
بر روی نی رأس علمدار
کرب و بلا گردیده تکرار
امان ز ظلم مردم شام۳
در شام غم چه وحشیانه
بر کودکان زدند نشانه
با کعب نی با تازیانه
امان ز ظلم مردم شام۳
نامردمان از ظلم و کینه
بر سر نی ماه مدینه
زد بر سر و سینه سکینه
امان ز ظلم مردم شام۳
بر اهل بیت از مردم شام
زخم زبان بوده و دشنام
سنگ ستم از روی هر بام
امان ز ظلم مردم شام۳
#نوحه_ورود_به_شام
#مشهد_مقدس
.
4_5960760655127512993.opus
زمان:
حجم:
77.7K
۶
(ورود اهل بیت ع به شام)
#نوحه
#شام
#اسارت
#حاج_رضا_یعقوبیان
پر ازدهام است،دروازه ی شام
شد کار مردم،شادی و دشنام
امان از شام۴
بسوزد از غم،دل اسیران
به روی نیزه،سر شهیدان
امان از شام۴
خونین دل از غم،شد ام کلثوم
سرش به نیزه،امام معصوم
امان از شام۴
دستان بسته،در غم نشسته
از جور دشمن،دل ها شکسته
امان از شام۴
زینب شد از غم،قامت خمیده
بر روی نی بود،سر بریده
امان از شام۴
ظلم فراوان،در شام ویران
ای وای از این غم،شد بر اسیران
امان از شام۴
سکینه سوزد،زین ظلم و بیداد
شد دیده گریان،امام سجاد
امان از شام۴
امام سجاد،خون شد دل او
دشمن شرر زد،بر حاصل او
امان از شام۴
در شام ویران،شد روزشان شام
زدند بر آنان،سنگ از لب بام
امان از شام۴
دشمن یتیمان،را بی بهانه
گه کعب نی زد،گه تازیانه
امان از شام۴
در شام ظلم و،کینه فزون شد
از استقامت،دشمن زبون شد
امان از شام۴
#نوحه_ورود_به_شام
#مشهد_مقدس
4_5969598057145174130.opus
زمان:
حجم:
422K
.
#زمزمه
#امام_زمان
#حاج_رضا_یعقوبیان
زبانحال حضرت مهدی ارواحنافداه
دلم تنگه گل زهرا برای تو
دوباره این دلم کرده هوای تو
بیا مهدی
تویی مولا بهار من قرار من
بیا پایان بده بر انتظار من
بیا مهدی
گل زهرا محرم شد کجایی تو
شود در محفل ما هم بیای تو
بیا مهدی
اگر مولا کربلا هستی دعایم کن
مرا هم زائرشهر کربلایم کن
بیا مهدی
فدای گریه و آه و ناله های تو
کنار مرقد جدت گریه های تو
بیا مهدی
آقا بنگر در محرم اشک و آه من
بود امشب بر تو یا مهدی نگاه من
بیا مهدی
دلم میخواد اربعین کرببلا باشم
کنار آن مرقد و صحن و سراباشم
بیا مهدی
#محرم_و_حضرت_مهدی_ارواحنا_فداه
#سبک_سلام_آقا_که_الان_روبروتونم
#مشهد_مقدس
🏴مطالب محرم ۹۹
⚫️ملائکه و عزای امام حسین(ع)
حکایت است در اکسیر العباده به سند صحیح، از مردی از صالحین نجف اشرف که گفت: "پیش از مغرب در وادی السلام بودم، ناگاه دیدم جماعتی از سواران را و در جلو ایشان بود سواری در نهایت حسن و جلال. پس ایشان را از علمای نجف اشرف گمان کردم و بر ایشان سلام کردم به اسم"
گفتند: "ما نیستیم آنان که تو گمان کردی. بلکه از ملائکه می باشیم و آنکه مقدم است روح مرد صالحی است از اهل اهواز و حویزه که او را می آوریم به این مکان. و انت یا ایها الرجل تعال معنا پس من قدری راه با ایشان رفتم.
ناگاه خود را با ایشان در مکان وسیعی دیدم که بهتر از آن ندیده بودم.
پس ملائکه فرود آمدند و بعضی از ایشان رکاب آن مرد را گرفتند و او را فرود آوردند و در صدر مجلس نشاندند و آن مجلسی بود که مزین بود به انواع فروش، از حریر و دیباح بهشتی، و معطر بود به انواع بوهای خوش، و در اطراف و اوساط آن مجلس، قنادیل و مشاعل و شمع های کافوری منصوب بود.
پس روح آن مرد را تهنیت و ملاطفت گفتند و مائده ای حاضر شد که در آن انواع فواکه لطیفه بود و او شروع کرد به خوردن از آنها و مرا تکلیف خوردن کرد. پس من نیز از آنها تناول کردم.
بعد گفت به من: "ایها الرجل الصالح ماذا تری؟" گفتم:
درجه عظیمه و موهبت کثیره می بینم! پس گفت: "می دانی که سبب کشف این عالم بر تو چیست، با آنکه خلاف عادت است؟"
گفتم: نه، گفت: "پدر تو دو من گندم از من طلب کار بوده است، چون خداوند خواست که از درجه من چیزی ناقص نشود، چنین شد تا از حق تو خلاص شوم. حال یا مرا بری الذمه گردان یا بگیر حق خود را از من" من گفتم: "حق خود را می خواهم".
پس گفت یکی از ملائکه که: "ابسط عبائک" من عبای خود را پهن کردم و چنین می فهمیدم که از ظرفی گندم در آن میریزند. پس گفت:"جمع عبائک فقد وصل حقک الیک"
پس من عبای خود را جمع کردم و آن نشئه از نظر من غایب شد. لیکن عبای من پر از گندم بود و تا مدت مدیدی از آن آرد می کردیم و می خوردیم، تا آنکه این مطلب را افشا کردم. پس تمام شد و آن مردی بود از عوام شیعه که از حلال کسب می کرد و زیادتی از مخارج خود را، در دهه اول محرم در مجالس تعزیه خرج می کرد و دراهم و دنانیر و لباسهای فاخره، به قرا مراثی و احادیث و شعرا می داد و خود به نفسه سقایی می کرد در آن مجالس، و عوض آب خالص، آب مخلوط به شکر به تعزیه داران می داد و موید این حکایات، اخبار بسیار از امیرالمومنین و اولاد طاهرینش در خصوص وادی السلام رسیده است.
📚منابع:
کبریت احمر؛ شرایط منبر و مجالس؛ ص ۱۷۹