eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
74 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
به کوفه-5شوال ✅ چون گل دٙرهم شده اینجا گلابت کرده اند قوره ی افتاده ازشاخه شرابت کرده اند بوده ای اینگونه بر انگشتر دست حسین ای نگین شهرکوفه بی رکابت کرده اند ای سفیر علم در بحث صبوری در اصول مطلب پرجلد کوفه بی کتابت کرده اند نامه های کوفیان دعوت گر این مدعاست عهدوپیمان راشکسته، بی جوابت کرده اند تا بفهمی ماجرای کوفیان را اینچنین کوفیان بی وفا در اضطرابت کرده اند اهل کوفه اینچنین پستند وبی عهدو وفا پیش مولامردم کوفه خرابت کرده اند هرچه سوزان باشد و هر قدر با شدت دلت ای غم سرمازده بی آفتابت کرده اند ابن مرجانه تنت برخاک کوچه میکشید اینچنین درشهر کوفه درطنابت کرده اند بر سره دروازه آویزان شده ازچه سرت بعدکشتن اینچنین بی سر عذابت کرده اند اینچنین گشته کباب از حرف، قلب ما ولی مسلمی واینچنین درغم کبابت کرده اند 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی)
به کوفه-5شوال ✅ چون گل دٙرهم شده اینجا گلابت کرده اند قوره ی افتاده ازشاخه شرابت کرده اند بوده ای اینگونه بر انگشتر دست حسین ای نگین شهرکوفه بی رکابت کرده اند ای سفیر علم در بحث صبوری در اصول مطلب پرجلد کوفه بی کتابت کرده اند نامه های کوفیان دعوت گر این مدعاست عهدوپیمان راشکسته، بی جوابت کرده اند تا بفهمی ماجرای کوفیان را اینچنین کوفیان بی وفا در اضطرابت کرده اند اهل کوفه اینچنین پستند وبی عهدو وفا پیش مولامردم کوفه خرابت کرده اند هرچه سوزان باشد و هر قدر با شدت دلت ای غم سرمازده بی آفتابت کرده اند ابن مرجانه تنت برخاک کوچه میکشید اینچنین درشهر کوفه درطنابت کرده اند بر سره دروازه آویزان شده ازچه سرت بعدکشتن اینچنین بی سر عذابت کرده اند اینچنین گشته کباب از حرف، قلب ما ولی مسلمی واینچنین درغم کبابت کرده اند 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) ____________________________ ✅کانال سبک وشعرباب الحرم👇 http://eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f 🔴بامابه روزباشیدهم سبک هم شعر👆
گر چه ای یار، اسیر کف اغیار توام  نی گرفتار عدو بلکه گرفتار توام  نام تو وِردِ زبانم به سر دار شده ست  تو علی هستی و من میثم تمّار توام  دستم از پشت اگر بسته، دگر قطع نشد  فکر انگشت تو و دست علمدار توام  گرشکافی لب من خورده دگرچوب نخورد  در غم چوب یزید و لب خونبار توام دشمنم آب دهد لیک ننوشم هرگز  گرچه لب تشنه ولی تشنۀ دیدار توام
الا ز صبح ازل یار سیدالشهدا یگانه یوسف بازار سیدالشهدا ز کودکی همه جا همدم امام حسین به شهر کوفه علمدار سیدالشهدا گرفته جان و سر خویش در کف اخلاص به کوفه گشته خریدار سیدالشهدا تویی که مرغ دلت بر فراز دوش عقیل همیشه بوده گرفتار سیدالشهدا فراز بام شده زائر امام حسین به زیر تیغ عزادار سیدالشهدا به دست بسته و پیشانی شکستۀ تو سلام دائم زوار سیدالشهدا سرت جدا شد و بودت به لب گل لبخند پی تشرف دیدار سیدالشهدا تو با نثار سرت اولین کسی هستی که آب داده به گلزار سیدالشهدا سرشک دیدۀ زهرا ستاره‌ات، مسلم! سلام بر گلوی پاره‌پاره‌ات، مسلم! تو رهبر دو جهانی نه رهبر کوفه امیر حزب خدایی و حیدر کوفه سر بریده‌ات از بام اوفتاد به خاک سلام بر سر تو، خاک بر سر کوفه ذبیح خون خدا و محل قصابان؟ نبود این همه بیداد، باور کوفه به هر صباح دهد آفتاب کوفه ندا سلام ای مه در خون شناورِ کوفه شهادت علی و داغ‌های او کم بود که شد شهادت تو ننگ دیگر کوفه کشیده شد تن صد پاره‌ات به خاک زمین سفیر یوسف زهرا!پیمبر کوفه! پس از شهادت تو از چه رو جسارت کرد، به رهبر تو، امیر ستمگر کوفه؟ میان کوچه چو زهرا ره تو را بستند هزار بار تو را کشت لشکر کوفه به جسم پاک تو گرگان کوفه چنگ زدند گهی به کوچه گه از روی بام، سنگ زدند سلام بر تو و بر پاره‌پاره پیکر تو به اشک چشم تو و خون پاک حنجر تو هزار حیف که مثل حسین در گودال نبود تا که کند گریه بر تو خواهر تو زنان کوفه زده دسته‌های نی، آتش ز بام خانه فرو ریختند بر سر تو مگو به کوفه نگردید کس عزادارت عزا گرفته به زندان، دو ناز‌پرور تو سکینه در حرم از غربت تو می‌گوید رقیه گریه کند پابه‌پای دختر تو میان آن همه نامردهای مهمان‌کُش فقط در آن دل شب طوعه گشت یاور تو تو هم چو زادۀ امّ‌البنین به خویش ببال که گشت فاطمه بر بام کوفه مادر تو درود بر لب عطشان و چشم گریانت سلام باد بر آن «یاحسینِ» آخر تو تن بدون سرت بر حسین داد سلام سرت به دامن زهرا فتاد از لب بام سلام خاص خداوند بر تن و جانت سلام بر نه ذیحجه، عید قربانت زیارتی که تو کردی حسین پاسخ داد بس است ذکر زیارت قبول در شانت سخن ز حنجر خشک حسین می‌گوید دهان غرقه به خون و گلوی عطشانت نخورده آب، چرا آب خورد خون تو را؟ گلوی تشنه در آب اوفتاد دندانت گرفتم اینکه شکستند با تو بیعت را دگر برای چه کردند سنگ‌بارانت؟ جسارتی که به جسم تو شد، نشانم داد کز اهل کوفه ندانست کس مسلمانت حسین بهر تو و تو گریستی به حسین سلامِ اشک، به اشکِ دو چشم گریانت قسم به فاطمه هرگز نمی‌رود نومید کسی که دست توسل زند به دامانت تو مظهر کرم کافی المهمّاتی تو مثل حضرت عباس، باب حاجاتی عجب به وعدۀ خود کوفیان وفا کردند سر تو را لب عطشان ز تن جدا کردند هزار مرتبه نفرین به مردم کوفه که روز، همره تو شب تو را رها کردند کجا روم؟ به که گویم که دوستان دو رنگ برای خاطر دشمن تو را فدا کردند؟ تو را به نیزه و شمشیر بارها کشتند نه از خدا، نه ز پیغمبرش حیا کردند میان مردم نامرد شهر کوفه تو را فقط دو کودک زندانی‌ات دعا کردند نه وقت دادنِ جان، آب داد بر تو کسی؛ نه دست‌های تو را زیر تیغ، وا کردند دو دست بسته،زدی دست وپاوجان دادی چه خوب حق تو را کوفیان ادا کردند! به شهر کوفه تو را دسته‌دسته سنگ زدند در این مبارزه تمرین کربلا کردند سلام روح بر آن جسم چاک‌چاکت باد همیشه گریۀ «میثم» نثار خاکت باد ____________________________ ✅کانال سبک وشعرباب الحرم👇 http://eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f 🔴بامابه روزباشیدهم سبک هم شعر👆
زمینه محرم ۹۷هر۱۰شب سبک دراخرمتن اشعار ☑️ بند اول ( شد افتخارم به عالمین / شدم به زهرا نور دو عین کسی که شد فانی حسین / منم ، منم ) 2 ( غم گسارم ، بی قرارم ، تا بیایی در بر من روی خاک ، غربتم من ، ببین افتاده سر من ) 2 ( هر چی دارم عشق حسینه که بهارم عشق حسینه در دو دنیا افتخارم ، عشق حسینه ) 4 ☑️ بند دوم ( سفیر دلداده ی خدا / اول شهید کرب و بلا شرمنده از روی حسین / منم ، منم ) 2 ( بی حیا و ، بی وفا و ، بی مرام این شهر جفاست تشنه مهمان ، می دهد جان ، این مرام دشمن ماست ) 2 (دین خدا عشق حسینه هستی ما عشق حسینه دین من و تموم دنیا ، عشق حسینه ) 2 ( هر چی دارم عشق حسینه که بهارم عشق حسینه در دو دنیا افتخارم ، عشق حسینه ) 2 کانالی پرازسبک وشعرنوحه جدید 🎼🎼🎼🎼🎼 🎼🎼🎼🎼🎼 ✅کانال سبک وشعرباب الحرم👇🍂🍃🍂🍃 http://eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f 🔴بامابه روزباشیدهم سبک هم شعر👆🌺☘🌺
۳ ۱۴۴۰ بند ۱ من کوچه گرد شهر دردم ۲ کوفه میا بشنو ز سینه آهِ سردم ۲ هستی همه دارو ندارم - ای حسین جان ای حسین جان کوفه میا که بی قرارم - ای حسین جان ای حسین جان بند ۲ پشت سرم گردیده خالی ۲ من ماندم و یک طوعه و بشکسته بالی ۲ بسته شده درها به رویم - من غریبم من غریبم با که غم خود را بگویم - من غریبم من غریبم بند ۳ کوفه مرا تنها نهاده ۲ داغ همه عالم به قلب من فتاده ۲ من از خجالت سر به زیرم - ای امیرم ای امیرم گفتم بیا ، باید بمیرم - ای امیرم ای امیرم بند ۴ یک آسمان اندوه دارم ۲ بر دوشم از رنج تو گویی کوه دارم ۲ کوفه میایی یابن الزهرا - واغریبا واغریبا بر نی رَود رأس تو مولا - واغریبا واغریبا ۴۹۲ ✼═══┅🔶🍁🔶┅═ 🔴بامابه روزباشیدهم سبک،هم شعر👆
هدایت شده از  سبک وشعر باب الحرم
۳ ۱۴۴۰ بند ۱ وقت پرواز از ، بام عشق تو ، شد حسین جان ۲ این کبوتر در ، دام عشق تو ، شد حسین جان ۲ می دهم جان تا کوفه نیایی بی کس و تنها کوفه نیایی ای گل زهرا کوفه نیایی وا حسینا ۲ ( مولا جانم حسین ۳ وای ای وای ) ۲ بند ۲ از سر بامِ ، عشق تو باز است ، راه معراج۲ در منای تو ، جان دهم بینِ ، جمع حجاج ۲ حج عشق من ، دیدار رویت مسلمت افتاد ، بر خاک کویت می شود آخر ، از خون وضویت وا حسینا ۲ ( مولا جانم حسین ۳ وای ای وای ) ۲ بند ۳ بر سرِ بام و ، چشم من سویِ ، کاروانت۲ گریه ام باشد ، بر اسیریِ ، کودکانت ۲ قافله ی تو منزل به منزل کربلا آید ، ای عشق هر دل منتظر بر تو ، شد تیغ قاتل واحسینا ۲ ( مولا جانم حسین ۳ وای ای وا
به کوفه-5شوال ✅ چون گل دٙرهم شده اینجا گلابت کرده اند قوره ی افتاده ازشاخه شرابت کرده اند بوده ای نقشی تو بر انگشتر دست حسین ای نگین شهرکوفه بی رکابت کرده اند ای سفیر علم در بحث صبوری در اصول مطلب پرجلد کوفه بی کتابت کرده اند نامه های کوفیان دعوت گر این مدعاست عهدوپیمان راشکسته، بی جوابت کرده اند تا بفهمی ماجرای کوفیان را اینچنین کوفیان بی وفا در اضطرابت کرده اند اهل کوفه اینچنین پستند وبی عهدو وفا پیش مولامردم کوفه خرابت کرده اند هرچه سوزان باشد و هر قدر با شدت دلت ای غم سرمازده بی آفتابت کرده اند ابن مرجانه تنت برخاک کوچه میکشید اینچنین درشهر کوفه درطنابت کرده اند بر سره دروازه آویزان شده ازچه سرت بعدکشتن اینچنین بی سر عذابت کرده اند اینچنین گشته کباب از حرف، قلب ما ولی مسلمی واینچنین درغم کبابت کرده اند 🔸شاعر: (مجنون کرمانشاهی) ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babolharam
به کوفه-5شوال ✅ آمدم کوفه ولی، بی توگرفتارِ شدم بی تومن ساکن این دیارِ خونبارِ شدم کوفه من، خسته و سَرگشته و بیمارِ شدم من گرفتار دراین کوچه اغیارِ شدم لَعنتُ اللّه به این مردم بی عهد و وفا برعبیدالله وبرمردم، آن دوران ها دگر آرام گرفته خنجرکوفه حسین رنگِ اِحرام گرفته خنجرکوفه حسین زِ سرم کام گرفته خنجرکوفه حسین ختمِ انعام گرفته خنجرکوفه حسین خنجراز راه رسید و به سَرَم تیغ نشست.. استخوان بدنم ازاثر ضربه شکست باز هم رو به توام ، گریه کنان... بی تابم کوفه ، ای یارمیا ، برتو حسین بیتابم مردم کوفه حسین عهد و وفابشکستند منتظرمانده ی مرگم، در شب مهتابم آه دارم روی لب ،ذِکرِ ”حسین جان” گویم خجلم ازتوحسین، سیه اگرشد رویم دل چو ، مشغولِ توسل به محمد» شد و بعد... اشک ، بینِ دیده و چَشمِ تَرَم سَد شد و بعد... ابن مرجانه سرم کردجدا ،ردشد وبعد سرم افتاد زتن وای حسین بد شد و بعد... السّلام حضرتِ سلطان ، به فدایت پدرت میکند مردم این شهرتورا دَر به دَرتَ اشک میریخت ، کمی دردِ دلش وا میشد بین هرگریه ی چنین ، طرحِ معمّا میشد زیرِ لب بودمیا "کوفه " چه نجوا میشد... سرمن به نیزه ها خوب تماشا میشد چکنم وای که نام توحسین روی لب است دل من مضطرب از آمدورفت زینب است دم آخرشده و ، لحظه ی دیدار رسید وقتِ دل دادنِ بَر حضرتِ دلدار رسید راه را باز کن ای گُل ، به دَرَت خار رسید یاحسین کوفه میا، آخر دیدار رسید ابن مرجانه مراکشت وچو گل پژمردم آخرین لحظه به لب نام قشنگت بردمِ زیرتیغ ونیزه ها ، مرثیه خوانی میکرد دیده اش از دلِ او خانه تکانی میکرد ِاینچنین بودکمی یادِ جوانی میکرد همه را بودکه با ناله روانی میکرد یاحسین گفت به لب ، خواست که آرام شود مثلِ یک مرغِ نشسته به سَرِ بام شود... شده پرتاب تنش تا جگرش تیر کشید صورتِش خورد زمین ، ناله ی تصویر کشید... رفتنش دستِ قضا بود ، به تقدیر کشید اوشهادت نامه همه بار به تعبیر کشید زیرِ لب گفت: «حسین کوفه پرازنامردیست غیرمن کسی حسین ،بفکر اولادتونیست 🔸شاعر: (مجنون کرمانشاهی) ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
به کوفه-5شوال ✅ چون گل دٙرهم شده اینجا گلابت کرده اند قوره ی افتاده ازشاخه شرابت کرده اند بوده ای اینگونه بر انگشتر دست حسین ای نگین شهرکوفه بی رکابت کرده اند ای سفیر علم در بحث صبوری در اصول مطلب پرجلد کوفه بی کتابت کرده اند نامه های کوفیان دعوت گر این مدعاست عهدوپیمان راشکسته، بی جوابت کرده اند تا بفهمی ماجرای کوفیان را اینچنین کوفیان بی وفا در اضطرابت کرده اند اهل کوفه اینچنین پستند وبی عهدو وفا پیش مولامردم کوفه خرابت کرده اند هرچه سوزان باشد و هر قدر با شدت دلت ای غم سرمازده بی آفتابت کرده اند ابن مرجانه تنت برخاک کوچه میکشید اینچنین درشهر کوفه درطنابت کرده اند بر سره دروازه آویزان شده ازچه سرت بعدکشتن اینچنین بی سر عذابت کرده اند اینچنین گشته کباب از حرف، قلب ما ولی مسلمی واینچنین درغم کبابت کرده اند 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی)
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ . ای صاحب چشم بارونی، روز وشب تو میگذره با آه سینه هیشکی توی خیمه ی تو نیس تا که به پای روضه های تو بشینه بازم آقای غریب ما خون جگری با روضه ی غریب کوفه می بینی سفیر جدّ تو میگرده دنبال وفا کوچه به کوچه العجل الامان به حق مسلمی که‌ شد سرش از تن جدا العجل الامان تنش از روی بام افتاده بین کوچه ها العجل بحقّ مسلم العجل.... 🌸🌸🌸🌸🌸 زبان حال حضرت مسلم علیه السلام: با دستای بسته روی بام نوشتم ای حسین نیا به شهر کوفه همراه علی ِ اصغر واکبر و زینبین نیا به شهر کوفه به دختر شیرین زبونت بگو که همراه خودش نیاره زیور در عوض بگو که همراهش بیاره توی کربلا اضافه معجر ای گل فاطمه کوفه نیا که توی این دیار قحط وفاست خواهرت رو نیار کوفه پر از سنان و شمر و زجر بی حیاست العجل بحقّ مسلم العجل 🌸🌸🌸🌸🌸 چند لحظه ی دیگه پیکرم حنا میشه به روی بام با خون حنجر میشه سر من جدا ولی نمیره روی نیزه ها جلوی خواهر اینجا تن من نمیره زیر دست و پای مرکب دشمن کافر اینجا کسی با تازیونه نمیزنه به دخترم‌ کنار پیکر می بینم روزی که توی همین کوفه سرت میره رو نیزه ها روبه رو خواهرت جسارت میشه به سر جدات با یک عصا العجل بحقّ مسلم العجل ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ