eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
46 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
چقدر تشنگی لحظه افطار خوش است چقدر عرض ادب ساحت دلدار خوش است   سحر و نم نم باران و کمی حال دعا اگر آن لحظه شود موعد دیدار خوش است سر لیلی بنویسید سلامت بادا سر مجنون بنویسید روی دار خوش است درد اگر از غم هجران تو باشد بهتر و به درمان نرسد عاشق بیمار خوش است به سلامی به کلامی نفس غمگینی گفتن از خشکی لب های رخ یار خوش است دم افطار چقدر بغض گلو گیر من است اصلا آن لحظه فقط ذکر علمدار خوش است به همان دست علم گیر و همان مشک تهی روز محشر اگر او هست خریدار خوش است به همان خواهر مظلومه که آهش میگفت دیدن اهل حرم بر سر بازار  خوش است به تلظی علی اصغر ارباب قسم… روزی کرب و بلا دست علمدار خوش است
هرشب دل شکسته ی ما در هوای توست در اعتکاف خیمه ی سبز عزای توست من هرچه دارم از سر این سفره برده ام آقا تمام بود و نبودم برای توست از کودکی برای شما گریه می کنم اصلاً زِ کودکی دل من مبتلای توست حاتم به سائلی درَت فخر می کند دست تمام عالم و آدم گدای توست شش گوشه ی شما شده دارالقرار عشق هرجا که می روم دل من زیر پای توست آقا تو را به جان علی اکبرت قسم ! عمری تمام آرزویم کربلای توست حالا بیا و درد دلم را دوا بده إذن طواف مرقد شش گوشه را بده
سلام حضرت آقا گدا نمی خواهی؟ کنیز و نوکرِ بی ادعا نمی خواهی؟ فدای ذره ای از خاک کفشداریتان برای خادمیت جان فدا نمی خواهی؟ تو را به جان عزیزت ردم مکن آقا اسیر مفلس بی دست و پا نمی خواهی؟ در ازدحام گداها به شوق یک نظرت نشسته ام به گدایی مرا نمی خواهی؟ ببین به پای تو در التماس افتادم دل شکسته من را شما نمی خواهی؟ به جز تو بر دگری رو نمیزنم هرگز مرا که بر تو شدم مبتلا نمی خواهی؟ رفیق سینه زنم در حرم به من میگفت برای مادر پیرت شفا نمی خواهی؟
وصیت حضرت امیرالمؤمنین با امام حسین علیهماالسلام کنار بستر ای در کنار بستر من محتضر،حسین با اشک خود مزن به دل من شرر، حسین این قدر از شهادت من ناله گون نباش از غصّه ها دگر شده راحت پدر، حسین سی سال ‌می شود که عزادار کوچه ام سی سال خسته از غم مسمار در، حسین یادم نرفته در وسط کوچه می زدند یاس مرا مقابل من چل نفر ،حسین با این شکاف آمده بر رأس من ز تیغ شدشام درد و ماتم کوچه سحر،حسین شد لحظه های آخر من وقف کربلا از داغ کربلای تو شد گونه تر حسین آمد تمام غصّه ی عالم به قلب من در لحظه ی سپردن تو بر قمر ،حسین می بینم آن زمان که بیایی به علقمه با قامت کمانی و درد کمر ،حسین دست قمر جدا و سرش زخمی از عمود گوید مرا به سوی خیامت نبر،حسین بنما تو صبر لحظه ی خواهش برای آب اصغر شود ذبیح ز تیر سه پَر، حسین من حاضرم به کرب وبلا و ببینمت در زیر سنگ وتیر و عصا بی سپر،حسین من هم شبیه مادر زار تو می شوم از چکمه روی سینه ی تو خون جگر،حسین رأست جدا ز تن شود و زینبم شود با قاتلین کربوبلا هم سفر، حسین رأست به روی نی رود و در جفای شام می افتد از جنایت ِسنگ ِگذر حسین ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
زبان حال امام حسین با پدر علیهماالسلام کنار بستر گریز به روضه ی حضرت علی اکبر علیه السلام السلام علیک یا شهید محراب یا امیرالمؤمنین علیه السلام ای تو تمام رحمت یزدان نفس بکش بابای مهربان یتیمان نفس بکش از زندگی به جز غم و غربت ندیده ای ای تو ستم کشیده ی دوران نفس بکش بنگر که روی سینه ی تو گریه می کنم آرامش دو دیده ی گریان نفس بکش با بودن تو غم به دل من حرام بود دنیا بدون توست چو زندان نفس بکش مادر که رفت دلخوشی ام بود مِهر تو بر دلخوشیّ من نده پایان نفس بکش سی سال بوده ای تو عزادار مادرم شد رفتنت برای تو سامان نفس بکش زخمی که وا شده به دلت وقت غسل او با تیغ دشمنت شده درمان نفس بکش گفتی ز کربلا و جسارت به اکبرم از خواهشم به او که علی جان نفس بکش صورت به صورتش بگذارم بگویمش ای جان من شدی زچه بی جان نفس بکش داغت تمام موی پدر را سپید کرد ای تو قرار قلب پریشان نفس بکش اکبر به خاطر دل عمّه بلند شو بنگر که عمّه آمده میدان نفس کش ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
شد شب قدر و نجف، شهر علی پر شده از عاشقان جان به کف بر لب جامانده ها شد زمزمه : جای ما خالیست در صحن نجف فرشی از بال ملائک پهن شد زیر پای زائرین مرتضی خوش به حال زائرش که می شود از حساب عرصه ی محشر رها هرکسی که آمده با اشتیاق در حریمش بی نیاز از جنت است گوشه ی ایوان طلای مرتضی جنت اصلی اهل هیئت است شد دوباره حضرت صاحب زمان زائر صحن و سرای مرتضی آمده تا که بگیرد در نجف مجلس ماتم برای مرتضی می چکد اشک غریب فاطمه با مرور داغ های مرتضی او شبیه جدّ مظلومش علی دیده از دنیا فقط ظلم و جفا کاش بین روضه های جدّ او مونس و هم ناله اش بودیم ما او بخواند از زبان عمه اش حضرت زینب دوباره روضه را عمّه ی مظلومه اش فرموده است با دل بشکسته از داغ پدر از زمانی که شده بابای او در میان بستر خود محتضر خواست از بابای خود که بهر من کن حدیث امّ ایمن را مرور گفت حیدر در جوابش دخترم باش در وقت مصیبتها صبور وای از عصر دهم در کربلا زینبم بر تو جسارت می شود می شوی آواره و بی تکیه گاه عایدت بند اسارت می شود می شوی ناموس حیدر،زینبم همسفر با قاتلین بی حیا با دلی بشکسته از داغ حسین می روی تا کوفه وشام بلا سایه ی روی سرت در راه شام روی نی رأس بریده می شود قامت رعنای تو در کوچه ها زیر بار غم خمیده می شود ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
من این شبا مهمونتم آقا راهم دادی بازم تو این خونه باید خودت فکری کنی واسم حال دلم خیلی پریشونه بار گناهم گرچه سنگینه برگشتم امشب با پشیمونی آی مهربون جان علی اکبر از نوکرت رو برنگردونی هر وقت گناه کردم خودم دیدم حال بکاء و گریه هام میره خیلی خجالت می کشم وقتی تو روضه ها گریه ام نمی گیره روزی دو وعده روضه می گیرم هم صبح و هم هنگام افطارم وقتی که ظرف آب می بینم یاد لب خشک علمدارم دست منو خیلی گرفتی و خیلی بهت نوکر بدهکاره آقا بیا امشب کنار ما با تو ابوحمزه صفا داره بازم شب هشتم دلم بدجور خورده گره با روضه ی اکبر امشب می خوام با هم بخونیم از اون روضه ای که دوست داره مادر جونم فدای اون جوونی که شد اربا اربا پیکر پاکش لشکر می خندید و پدر گریون افتاد کنار جسم صد چاکش جونم فدای اون غریبی که داغ جوونش قدشو تا کرد تا که صداشو بشنوه، آقا راه گلوی اکبرو وا کرد اینقدر این تن ارباً اربا بود توی تموم دشت میدیدش آقای ما تنها با چه حالی تیکه به تیکه رو عبا چیدش
سفره دار خدا امام زمان دگر امشب بيا امام زمان شب قدر است هر كجا هستي التماسِ دعا امام زمان منكه امشب به يادِ تو هستم ياد كن پس مرا امام زمان دست بر دامنت اگر نرنم بروم پس كجا؟ امام زمان آمدم آشتي دهي من را باخودت، با خدا امام زمان كاش قرآن به سر بگيرم من يك شبِ قدر با امام زمان جاي دوري نمي رود كه كني گوشه چشمي به ما امام زمان خوب شد در شبِ عزاي علي با تو هم هم صدا امام زمان شبِ تقديرِ من بيا بنويس يك سفر كربلا امام زمان
شب قدر است و دل سرمست دلدار شب قدر است و دل مشتاق دیدار شب قدر است و دل مست رُخ یار شب قدر است و دل مجنون و بیمار شب قدر است و دل بی تاب و بیدار شب قدر است و دل آشفته و زار شب قدری که یار ما حزین است دلش دلتنگ هجران و غمین است ۸ شب قدر است و دل محبوب خواهد نگاری دلکش و مطلوب خواهد سرشک و دیده ی مرطوب خواهد دل ما دلبری بس خوب خواهد جهانی فارق از آشوب خواهد دلی بر یار خود مجذوب خواهد هر آن کس جذب دلبر شد بیاید دلی که مست حیدر شد بیاید شب قدر است و دل ها بی قرار است کجا مولای ما شب زنده دار است به هر جا هیت عالم را مدار است مدینه اشک ریزان بر مزار است و یا در سامرا ابر بهار است گمانم کربلا دلخون یار است نجف یا مشهد و یا کاظمین است ولی نه ، زائر قبر حسین است شب قدر است و دل ها شد حسینی پیمبر گفته او را " نورُ عَینی " به یادش دارم اشک و شور و شینی کنم یاد از شهیدان و خمینی مرا مانده کنون بد دوش دِیْنی الا ای که قرار عالمینی مرا همچون شهیدان با صفا کن دلم را راهی کرب و بلا کن شب قدر است و دلبر بی نشان است دلم آشفته ی صاحب زمان است یقیناً یارم امشب روضه خوان است به یاد لاله ها اشکش روان است غم کرببلا بس بی امان است خودش گفته دو چشمش خون فشان است شب قدر است و بارانی است حالش گمانم رنگ مشکین است شالش شب قدر است و کار یار آه است دل ما از گنه تار و سیاه است غمینْ صاحب زمان تا به پگاه است شب کرببلا دلْ تنگ ماه است اسیر ناله هایی گاه گاه است گمانم فاطمه در قتلگاه است شب قدر است و جان ها مست و شیداست که زهرا لیلة القدر دل ماست
زار و دامن آلوده، آمدم به مهمانی حاصل همه عمرم، گشته این پشیمانی گرچه من گنهکارم، گشته ای خریدارم یا کریم و یا الله ، یا کریم و یا الله سر به زیر و شرمنده، دل به لطف تو بستم توبه نامه ای باطل، مانده بر روی دستم معصیت شده کارم، از تو هم طلبکارم یا کریم و یا الله ، یا کریم و یا الله مورد پسند تو ، زندگی نکردم من یک سحر به عشق تو ، بندگی نکردم من مانده بر زمین بارم، دلخوشم تو را دارم یا کریم و یا الله ، یا کریم و یا الله با کمال بی شرمی، قلب یارم آزوردم نزد حضرت صاحب، آبروی خود بردم سرچگونه بردارم، کرده معصیت خوارم یا کریم و یا الله ، یا کریم و یا الله با محبّت زهرا، تا نجف کشیدم پر ذکر هرشب قدرم، یا علی مدد حيدر بر علی گرفتارم، حبّ مرتضی دارم یا کریم و یا الله ، یا کریم و یا الله زیر لب علی امشب، نام فاطمه دارد یاد مهربان یارش، آه و زمزمه دارد شد زمان دیدارم، من قتیل مسمارم فاطمه کجایی تو ، مردم از جدایی تو با حسین حسین امشب، حاجتم روا باشد چون که افضل الاعمال، طوف کربلا باشد شد حسین خریدارم، میل کربلا دارم اى حسين مظلومم ، اى حسين مظلومم با نگاه اربابم، همچنان زهیرم کن با تنی به خون غلتان، عاقبت به خیرم کن شد حسین مدد کارم، شاه با وفا دارم ای حسین مظلومم ، ای حسین مظلومم روی نی نسیم آمد، گیسویش تکانی خورد بس که دلبری می کرد، صبر خواهرش را برد گفت حسین گرفتارم، در میان اغيارم اى حسين مظلومم ، اى حسين مظلومم
روضه‌ی دوم چرا امشب به بستر جان نداری ندارم هیچ باور... جان نداری سَرَت برشانه‌ات می‌اُفتد ای وای بمیرم مثلِ مادر جان نداری بخوان روضه که خون شد حاصلِ تو که خون می‌جوشد از درد و دلِ تو شبیه قاتلانِ مادرم باز به من خندید بابا  قاتلِ تو بخوان روضه عصایش را شکستند غرورِ مجتبایش را شکستند بخوان ای سر شکسته نیم روزی زدند و هفت جایش را شکستند دو دستش رویِ سینه با ادب رفت تو گفتی فاطمه با تاب و تب رفت همینکه نامِ زهرا را شنید او سرش پایین به سمت در عقب رفت به او گفتی امانِ زینبم باش بمان عباس  جانِ زینبم باش اگر حتی به رویِ نیزه رفتی به نیزه سایبانِ زینبم باش کنارش باش کمتر غم ببیند که با تو دردها را کم ببیند سپردم بر تو؛ حتی سایه‌اش را مبادا چشمِ نامحرم ببیند دلم قرص است غم همسایه‌اش نیست که عباسِ مرا همپایه‌اش نیست مرا او سایبان می‌گردد اما سرِ کج روی نیزه سایه‌اش نیست مرا گفتی به شهپر می‌سپاری به دستِ شش برادر می‌سپاری ولی دست چه کس در شام و کوفه مرا با چند دختر می‌سپاری
امشب این خانه باز پُر شده از گریه و سوز و آه دلشوره حال اُم‌البنین تماشایی است گاه اشک است و گاه دلشوره مادری بود سر به زیر و علی که تَرَک خورده بود احساسش همه بودند دور بسترش اما دَمِ در ایستاده عباسش تا بُریده نَفَس نَفَس میزد گریه در‌ بینِ خانه می‌اُفتاد مردِ خیبر مقابلِ زینب هِی سَرش رویِ شانه می‌اُفتاد گفت آقا شب وصال است و دلخوشم با صدایِ زهرایم همه از دورِ بسترم بروند همه جز بچه‌های زهرایم *** سر ‌به زیر رشید این خانه سمت در داشت جان به لب می‌رفت دست بر سینه داشت آهسته رو به بابا عقب عقب می‌رفت ناگهان گفت جانِ بابا باش پیشِ من پیشِ خواهرانِ حسین ای تمامِ وصیتم عباس جانِ تو جانِ دخترانِ حسین همه را تا سپرد بر عباس گفت راحت خیالت ای مادر در جوابش به گریه اُم‌ِبنین گفت شیرم حلالت ای مادر علقمه دید خم شده بر مَشک آنقدر تیر خورد تا اُفتاد همه در پشتِ نخلها بودند همه گفتند مرتضی اُفتاد
باز هم خانه و یک بستر خون آلوده زنده شد خاطره‌ مادر خون آلوده شیر مرد اُحد افتاده کجایی زهرا تا ببندی سر این حیدر خون آلوده این سروصورت خونین شده هم ارثی شد بعد از آن کوچه و نیلوفر خون آلوده ریشۀ هرچه بلا آن در و دیوار شده سینۀ مادر و میخ در خون آلوده مثل پهلو سر پاشیده زهم خوب نشد چه کند زینب و این پیکر خون آلوده دور زینب همه هستند همه مَحرم ها وای از کرببلا و پر خون آلوده با لبانی که ترک خورده به گودال آمد بوسه زد با قد خم حنجر خون آلوده درسرازیری تل روبروی شمر رسید چشمش افتاد به موی سرخون آلوده خوب شد خورد به تاریکی شب غارت ها جمع شد قافله ای دختر خون آلوده می فروشند در این کوفه سر بازارش گوشوار و سپر و معجر خون آلوده
نقل شده که روزی امیر مؤمنان علی سلام اللّه علیه بر بالای منبر مسجد بصره فرمود: «از من بپرسید قبل از آن که مرا از دست بدهید.» مردی از میان جمعیّت برخاست و گفت: «ای امیر مؤمنان! جبرئیل هماکنون کجاست؟» حضرت علی سلام اللّه علیه نگاهی به سوی آسمان نمود، آنگاه به سمت چپ و راست نگاه کرد و فرمود: «تو جبرئیل هستی.» در این هنگام، آن شخص به پرواز درآمد و سقف مسجد را شکافت و رفت. مردم فریاد "الله اکبر" سرداده و گفتند: «ای امیرمؤمنان! از کجا فهمیدی که او جبرئیل است؟» امیرمؤمنان علی سلام اللّه علیه فرمود: «وقتی به آسمان نگاه کردم، تمام طبقه های آسمان را تا عرش دیدم، ولی او را نیافتم، آنگاه به تمام اطراف زمین نگریستم و او را ندیدم، پس فهمیدم که او جبرئیل است.» 📚انوارالنعمانیه 1/32 📚القطره ج٢ص٣۶١
بسم‌ الله الرحمن الرحیم رویت هماره در نظر ماست یا علی زخمت جراحت جگر ماست یا علی خونی که ریخت بر روی سجّاده ات زخاک اشک همیشه در بصر ماست یا علی ما امّتیم و تو پدرِ کلّ امّتی داغ تو ماتم پدر ماست یا علی ما را زطینت تو خدا آفریده است زخم سر تو زخم سر ماست یا علی چون نخل قد خمیده کشیدیم سر به جیب خرما نه، خون دل، ثمر ماست یا علی این اشگها که در دل شب بر تو ریختیم تنها ستارۀ سحر ماست یا علی حتّی اگر به وادی جنّت سفر کنیم زخم دل تو همسفر ماست یا علی چاهی که ناله های تو را ضبط کرده است این سینه های پر شرر ماست یا علی تابوت تو است تا صف محشر به دوش ما دریای اشک، چشم ترِ ماست یا علی این افتخار بس که بگویند اهلبیت "میثم" مقیم خاک در ماست یا علی
بسم‌ الله الرحمن الرحیم گشته به ماه رخ عیان اشگ دو دیدۀ علی بوی جدائی آید از رنگ پریدۀ علی دل شده چاه کوفه و گشته به دیده ام عیان صورت خون گرفته و قدّ خمیدۀ علی یاد ز تربتش کنم گریه به غربتش کنم می چکد از دو دیده ام خونِ چکیدۀ علی اشک و سکوت زینبش حمل جنازه در شبش خاطره ای ز غربت یار شهیدۀ علی ناله به چاه می زند شعله به ماه می زند نیمه شب از درون دل آه کشیدۀ علی وجه خداست لاله گون چشم حسین پر ز خون اشک حسن چکیده بر فرق دریدۀ علی شدّت قهر را ببین پستی دهر را ببین فاطمه را عدو زند پیش دو دیدۀ علی زهر رسیده بر دلش شیر دهد به قاتلش بوده به خصم، دوستی مکتب و ایدۀ علی فاطمۀ شهیده کو تا نگرد که همچو او خم شده سرو قامت دخت رشیدۀ علی سوز کلام «میثمش» بوده ز آتش غمش نالۀ اوست از دل درد کشیدۀ علی
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ای کاش می شد با تو قرآن سر بگیرم در آسمانی نگاهت پر بگیرم ای کاش می شد امشب ای قرآن ناطق دست شما را جای قرآن سر بگیرم ای کاش می شد لااقل یک بار در خواب با دست آغوشم تو را در بر بگیرم ای کاش پایم واشود در خیمه اش تا یک لقمه نان و عشق از دلبر بگیرم ای کاش در تقدیر من امشب نویسند پای تو را یک شب به چشم تر بگیرم ای کاش می شد تا برای سجده از تو مهری زخاک تربت مادر بگیرم تقدیرم ای کاش این شود با تو محرم ده روز روضه بر تن بی سر بگیرم من عاشقم خرده ز ای کاشم مگیرید ای کاش ها را کاش ازاین در بگیرم
بسم‌ الله الرحمن الرحیم سفره دار خدا امام زمان دگر امشب بيا امام زمان شب قدر است هر كجا هستي التماسِ دعا امام زمان منكه امشب به يادِ تو هستم ياد كن پس مرا امام زمان دست بر دامنت اگر نرنم بروم پس كجا؟ امام زمان آمدم آشتي دهي من را باخودت، با خدا امام زمان كاش قرآن به سر بگيرم من يك شبِ قدر با امام زمان جاي دوري نمي رود كه كني گوشه چشمي به ما امام زمان خوب شد در شبِ عزاي علي با تو هم هم صدا امام زمان شبِ تقديرِ من بيا بنويس يك سفر كربلا امام زمان
امیرالمومنین ع درد پنهان علی امشب مداوامیشود ناله برپا میشود بارخی غرق به خون مهمان زهرا میشود ناله برپا میشود مرتضی از این جهان با قلب خسته می رود آسمان خون گریه کن سرشکسته در بر پهلو شکسته می رود آسمان خون گریه کن گریه کم کن بر من ای نور دو عینم ای حسن وعده ی ما کربلا بعد من جان تو و جان حسینم ای حسن وعده ما کربلا امیرالمومنین ع شام وصل حیدروزهرای اطهر امشب است کوفه در تاب و تب است از فراقش سر به دیوار یتیمی زینب است کوفه درتاب وتب است امیرالمومنین ع کوفه شد کرببلا شام غریبان علی است دیده گریان علی است زینبش صاحب عزا و مو پریشان علی است دیده گریان علی است چشم خود را باز کن اشک حُسینَت را ببین یا امیرالمؤمنین دست زینب را بده دست یل ام البنین یا امیرالمؤمنین اللهم عجل لولیک الفرج... کشته شد شیر خدا در کوفه با تیغ جفا آه و صد واویلتا در غم او می کند زهرا عزاداری به پا آه و صد واویلتا اللهم عجل لولیک الفرج... شام وصل حیدر و زهرای اطهر امشب است کوفه در تاب و تب است از فراقش سر به دیوارِ یتیمی زینب است کوفه در تاب و تب است اللهم عجل لولیک الفرج... 🏴🏴🏴🏴🏴
✅زمزمه شهادت حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام 🔻حسین نوری 1⃣بنداول حاجتمو کرده روا شمشیر آلوده به زهر شکر خدا راحت شدم از دست این مردم‌شهر بی وفایی رو بلدن این از خدابی خبرا یه روزی هم تو کوچه ها خوب حقمو کردن ادا روضه میخونم زیر لبم آروم زهرا کجایی دلتنگتم خانوم 2⃣ بنددوم سی سال آزگاره که به یادتم هر شب وروز اون خاطرات خوبمون تو خاطرم مونده هنوز یادت میاد فاطمه جان زندگیمون‌ خدایی ‌بود کنار مسجد خونمون چه‌ برو و بیایی بود تا اینکه روزی زندگیمون چشم خورد یه دست سنگین چی به سرت آورد 3⃣بندسوم دیدی چجوری آخرش خوشیمونو بهم‌زدن چقد بلاسرت اومد درست جلو چشای من عقده هاشون از علی بود درد کشیدی بجای من تا بشکنن غرورمو پیش چشام تو رو زدن یارجوونم شدم‌ تو داغت پیر قاتل من بود غلاف اون‌شمشیر علیه السلام
زمینه،شور امیر المؤمنین علیه السلام روح و ریحانم روحي لَکَ الْفِدا علی جانم جانم یا حیدر،وصی و روح و جان پیغمبر وَجه خدا و ساقی کوثر،ای زِ همه غیر نبی برتر جانم یا مولا،حقیقت تجلّیِ اعلا آینهٔ خدای بی همتا،امام و مقتدایِ بر زهرا روح و ریحانم روحي لَکَ الْفِدا علی جانم... آقادلتنگم،برای صحن با صفای تو برای اِیوونِ طلای تو،شور و سُرورِ زائرای تو آرزو دارم،خاک حریم باصفات باشم میونِ خِیل نوکرات باشم،همیشه از سینه زنات باشم روح و ریحانم روحي لَکَ الْفِدا علی جانم... آرزو دارم،منم شبیه آبرودارا عزیز و نور عین تو باشم،گریه کن حسین تو باشم اربعینْ هر سال،منم کبوتر هوایی شم مثل شهیدای خدایی شم،از حرمت کرببلایی شم روح و ریحانم روحي لَکَ الْفِدا حسین جانم...
18679.mp3
770.5K
( علیه السلام ) *عزای علی اعلی شد خون جگر حضرت زهرا شد ( واویلا واویلا واویلا ) 3 *رسیده عزای بوالحسن نوحه گر لاله و یاسمن تسلیت ، حجت ابن الحسن ... ( واویلا واویلا واویلا ) 3 *ذکر ارض و سما واویلا ملائک، به تن رَختِ عزا گشته زینب دگر بی بابا تسلیت ، حجت ابن الحسن ... ( واویلا واویلا واویلا ) 3 *ز ظلم آن لعین جانی شده شیر خدا قربانی رفته بر عرش حق مهمانی تسلیت ، حجت ابن الحسن ... ( واویلا واویلا واویلا ) 3 *امشبی را به قلبی مضطر با سرِ شکسته شد حیدر میهِمان، به زهرای اطهر تسلیت ، حجت ابن الحسن ... ( واویلا واویلا واویلا ) 3 *جان اهل دو عالم بر لب فلک داده زِ کف تاب و تب دوباره شد یتیمه زینب تسلیت ، حجت ابن الحسن ... ( واویلا واویلا واویلا ) 3 *گرچه بی پدر شد این دختر دلش چون، گلِ یاسی پرپر شد امیدش بُود بر برادر تسلیت ، حجت ابن الحسن ... ( واویلا واویلا واویلا ) 3 *در همین کوفه روزی یا رب برای حفظ دین و مذهب خورَد سنگ جفا بر زینب تسلیت ، حجت ابن الحسن ... ( واویلا واویلا واویلا ) 3
. شب رقم خوردن تقدیره پشیمونم، خدا نگو دیره خوش به حال بنده ای که امشب روزیه یک سالشو می گیره به جای مچ، گرفتی دستامو همیشه غصه ی منو خوردی پُلای پشت سرمو یک عمر شکستم و به روم نیاوردی قبول دارم خیلی بدم ولی بگیر دستمو پشیمونم به خاطر علی بگیر دستمو الهی العفو بحق علی 3 ................................... هر کسی اسم عليو برده برا یه عمر می بنده بارش رو نمیذاری آتیش بگیرم من حب علی می کنه کارش رو... نذار بسوزم پیش اونایی که با غضب آتیش زدن در رو نذار بسوزم پیش نامردی که سیلی زد صورت مادر رو پیش علی رو چادر فاطمه‌ پا نذارین تو کوچه ها اشکای زینبش رو درنیارین الهی العفو بحق علی 3