#مثنوی
#ورود_به_شام
کاروانی آمد از دشت بلا
داغدار لاله های کربلا
سوگوار دشتی از نیلوفران
ماه و خورشید و تمام اختران
آمدند از بارگاهی بس غریب
روی لب های همه امن یجیب
کوفه ی درد و بلا را دیده اند
شهر خالی از حیا را دیده اند
داغ های پی ز پی را دیده اند
رأس های روی نی را دیده اند
قافله را صد هزاران غم رسید
تا به شام محنت و ماتم رسید
شاید آرامش بیابد از غمی
رخصتی تا که بیاساید دمی
شهر را آذین ببستند ای خدا
جملگی سرمست مستند ای خدا
گرم شور و پایکوبی مردمان
با چه استقباب خوبی کاروان
آمد از بعد سه روز و مات شد
وارد از دروازه ی ساعات شد
بر قدم هایش ببین زیور زده
جای گل بر روی نی ها سر زده
دسته گل هایی ز بام انداختند
حلقه هایی که ز آتش ساختند
چون گذشتند از محله ی یهود
سهمشان همراه آتش سنگ بود
هدیه های مردمان پست شام
سنگ هایی که رسید از روی بام
سنگ گاهی بر سر سرها نشست
گاه بر رخسار دخترها نشست
یاس ها از ضرب سیلی نیلی اند
زخم خورده از جفای سیلی اند
دست ها بسته همه در سلسله
می چکد خون ها ز پای قافله
گر چه با زنجیر غم پیوسته اند
لیک از بار ستم نشکسته اند
وارد کاخ ستمگر تا شدند
بی قرار زاده ی زهرا شدند
جمله ی اهل حرم در شور و شین
زائر تشت زر و رأس حسین
چه صبورانه دم از دلبر زدند
آتشی بر دشمن کافر زدند
زینب و زین العباد از عمق جان
خطبه ها خواندند بهر شامیان
ناله ها و اشکشان بالا گرفت
همچو طوفانی که در دریا گرفت
خطبه های حیدری از یک طرف
صوتِ قرآنِ سَری از یک طرف
خصم ظالم را دگر رسوا نمود
دشمن آسوده از این غوغا نبود
بس که شد ذکر لب عطشان آب
عاقبت کاخ ستمگر شد خراب
#محمد_مبشری
#ورود_به_شام
#نوحه
سبک همه جا کربلا ...
بند ۱
گشته شام بلا ، شهر غم های ما
تا نمایان سرت ، شد سر نیزه ها
هدیه ی اهل شام ، سنگِ از روی بام
خاک و خاکستر است بر سر ما مدام
واغریبا حسین ...
بند ۲
در همه کوچه ها ، جشن شادی به پا
نقل شادی شده ، سنگ و خاک از جفا
شعله در سینه است ، داغ دیرینه است
روی سرهای ما ، آتش کینه است
واغریبا حسین ...
بند ۳
نِگر ای آفتاب ، رفت ز دل صبر و تاب
تا که ما را برند ، سوی بزم شراب
دشمن کافرت ، زده چوب بر سرت
در کنیزی شده ، صحبت از دخترت
واغریبا حسین ...
#محمد_مبشری
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
🔴بامابه روزباشیدهم سبک،هم شعر👆
#زمزمه
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
بند ۱
بابای خوبم چه عجب ، اومدی پیش دخترت۲
حتی توُ خواب نمی دیدم ، ( که روبرو شَم با سرت ) ۲
( نمی دونستم میخای
این جوری از راه بیای ) ۲
( موهاتو خون گرفته
چه بوی نون گرفته
رقیه جون گرفته ) ۲
بابا بابا بابایی ....
بند ۲
بیا بشین روُ دومنم ، برات میخام قصه بگم ۲
میخام که از یه شاهزاده ، (توُ شهر شام قصه بگم ) ۲
( شاهزاده تحقیر شد
سه ساله بود پیر شد ) ۲
( گریه هاشو ندیدند
باباشو سر بریدند
روسری شو کشیدند ) ۲
بابا بابا بابایی ....
#محمد_مبشری
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
🔴بامابه روزباشیدهم سبک،هم شعر👆
#مناجات_با_امام_زمان_عج
غزل۱۷۷
دارم یقین مولا دعایم کرده امشب
در مجلس جَدَّش صدایم کرده امشب
از بند مال و شهوت و نفس و گناهان
اربابِ خوبِ من جدایم کرده امشب
با خویش گفتم کاش بودم مجلسش شُکر
ارباب من حاجت روایم کرده امشب
از هر دو چشمم قطره قطره اشک ریزد
مهدیِ زهرا باصفایم کرده امشب
تا این که مستانه بگویم من حسین جان
در کربلا یارم دعایم کرده امشب
اشکِ روان بر دیدگانم گشته جاری
بخشش یقین او از خطایم کرده امشب
#محمد_مبشری
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
🔴بامابه روزباشیدهم سبک،هم شعر👆
#زمزمه
#امام_حسین_علیه_السلام
#کاربردی
سروده استاد عزیزم #حاج_محمد_نعیمی
من سائلم و سائل درگاه تو هستم
با دست تهی بر سر راه تو نشستم
بی برگ و نوایم - محتاج عطایم
مظلوم حسین جان ...
غم نیست به عالم که جوابم ندهد کس
دل بر تو و لطف و کرمت بسته ام و بس
این بار گناهم - این روی سیاهم
مظلوم حسین جان ...
من مستحق دوزخم اما به تو وصلم
اینجا به تو منسوبم و آنجا به تو وصلم
هم نامه سیاهم - هم مانده به راهم
مظلوم حسین جان
در هیئت و در تکیه و در زیر لوایت
شد چشمه ی اشکم همه جا وقف عزایت
این سیل سپاهم - این گریه و آهم
مظلوم حسین جان ...
من گر چه گنهکارم و مسکین و فقیرم
خواهم به تماشای جمال تو بمیرم
تو محرم رازی - کن بنده نوازی
مظلوم حسین جان ...
با خون جگر بر ورق لاله نوشتم
هر جا که بود خیمه ات آنجاست بهشتم
ای کوثر جانم - ده خط امانم
مظلوم حسین جان ...
تو در دو جهان سید و مولا و امیری
امید من است این که مرا هم بپذیری
ای رحمت بی حد - تو خوبی و من بد
مظلوم حسین جان ...
این بار گناه من و این چهره ی زردم
با رو سیهی روی به درگاه تو کردم
ممنون تو هستم - مدیون تو هستم
مظلوم حسین جان ...
#محمد_مبشری
هدایت شده از سبک وشعر باب الحرم
#شام #اربعین #کربلا #محرم #صفر
ز پشت بام بر سرمان سنگ مي زنند
بر زخم كهنه ي پرمان سنگ مي زنند
وقت نزولِ سوره ي توحيد بر لبت
ابليس ها به باورمان سنگ مي زنند
وقتي كه سنگشان به سر ني نمي رسد
سمت سكينه خواهرمان سنگ مي زنند
ازپاي نيزه فاطمه را دور كن پدر!
اين كورها به مادرمان سنگ مي زنند
بغض علي بهانه ي خوبي برايشان
حتي به سوي اصغرمان سنگ مي زنند
آن دختري كه با پدرش رفت و دور شد...
در كربلا جهيزيه اش جفت و جور شد
گفتم : كه كاخ مستي تان پايدار نيست
مردم لباس خاكي ما خنده دار نيست
مردان ما به نيزه و در كوچه هاي شهر
گرداندن زنان حرم افتخار نيست
اي بزدلان! ز بام به ما سنگ مي زنيد
در دستهاي بسته ي ما ذوالفقار نيست
در سختي و بلا به خدا تكيه مي كنيم
سر مي دهيم در ره او، اين شعار نيست
خونش به جوش آمده عباس؛ بس كنيد
پاي سر بريده كه جاي قمار نيست
خون گريه مي كني!؟ به تو حق مي دهم عمو
ديگر وسط كشيده شده حرف آبرو
كار از تمسخر لب يحيي گذشته است
از خيزران بپرس چه برما گذشته است
#وحیدقاسمی
هدایت شده از سبک وشعر باب الحرم
1_30002409.mp3
2.7M
هدایت شده از سبک وشعر باب الحرم
1_27273804.mp3
5.27M
هدایت شده از سبک وشعر باب الحرم
4_5823260030220109390.mp3
7.83M
📻 عزاداری شب سوم محرم 1440
☑️ با مداحی #حاج_محمدرضا_بذری
🎤سرِ منو نشون نده سرِ خودت چی اومده
🕌 هیئت یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها بابل
✅ کانال حاج محمدرضا بذری
#زمینه_حضرت_رقیه_س
🎼#سبک_خداحافظ
#سلام_بابا
🔘🔘🔘🔘
✅بنداول
سلام بابا سلام ای بابایی جونم
سلام بابا بابای مو پریشونم
سلام من به دوتا چشم پرخونت
سلام من به اون لبهای گلگونت
بگو بابا سرت رو کی برید بابا
بگو بابا رگا تو کی درید بابا
تو رفتی وهزارو صد دفه مردم
هزاران بار باعمه ها زمین خوردم
تو رفتی و ازین زندگی سیرم من
بزاربابا برات امشب بمیرم من
یتیمم من یتیمم من
🔘➖➖➖➖➖➖🔘
✅بنددوم
تو رفتی و به ماسنگ میزدن از بام
شنیدیم ما هزاران طعنه ودشنام
تور فتی و مثل شب شد همه روزام
تو رفتی و حروم شد خنده بر لبهام
تورفتی و. شروع شد گریه های من
تو رفتی و. کبود شد گونه های من
تو رفتی و من و بردن سر بازار
تورفتی و. من و بردن بین انظار
تو رفتی و. شدم تنها و بی یاور
تورفتی و. کشیدن از سرم معجر
یتیمم من یتیمم من
🔘➖➖➖➖➖🔘
✅بندسوم
تو رفتی و گذاشتن رو دل من داغ
تورفتی و زدن خیلی من شلاق
تو رفتی و نصیب ما اسارت شد
تو رفتی و به ما خیلی جسارت شد
تو رفتی و ما رو ظالمونه بردند
به ضرب مشت ما رو وحشیونه بردند
دلم تنگه دوچشمام مثل یه دریاس
بگو بابا کجا رفته عمو عباس
یتیمم من یتیمم من
🔘➖➖➖➖➖🔘
✅بندچهارم
عموجونم ببین قلبم رو آزردن
کجابودی وقتی گوشوارم و بردن
عمو جونم. ندیدی تو اسیریم و
تو شهر شام. ندیدی که حقیریم و
عمو جونم. نبودی روی من می سوخت
توی اتیش وقتی که موی من می سوخت
عمو جونم. نبودی مردک نامرد
تو بزم می. کنیز وقتی صدام می کرد
عمو جونم. غرورم شد جریحه دار
من و بردن. وقتی بین کوچه بازار
😭
یتیمم من یتیمم من
💠💠4⃣9⃣1⃣💠💠
🔘➖➖➖
#کربلایی_رضا_نصابی
#کربلایی_مجیدمرادزاده
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃
🏴 نوحه واحد یا سنگین حضرت رقیه(س) 🏴
بابایی ، دشمنت کرده اسیرم
نگاه کن ، غم تو کرده چه پیرم
چشم انتظارتم ، عمه چه بیقرار
بابا بیا ولی ، تنهای مان نذار
آه ، قد خمیده ، دختر شاه ، کس ندیده
وای ، یا رقیه ، یا رقیه ، یا رقیه (۲)
بابایی ، پاره کردن معجر من
نرفته ، چادر اما از سر من
نایی نمانده در ، دستان و پای من
شد عمه زینبم ، بابا عصای من
آه ، دست دشمن ، مانده روی ، صورت من
وای ، یا رقیه ، یا رقیه ، یا رقیه (۲)
بابایی ، از داغ تو می میرم
من توی ، خرابه عزا می گیرم
بابا شده کبود ، پلک چشم ترت
لبریز گرد و خاک ، شد موهای سرت
آه ، شد دل کباب ، رویت شده ، از خون خضاب
وای ، یا رقیه ، یا رقیه ، یا رقیه (۲)
♦️ مرتضی شاهمندی ♦️
♦️ نوحه واحد حضرت رقیه (س)♦️
دختر پادشاه عالم رقیه
نگین انگشتر خاتم رقیه
اسم قشنگ و ناز تو تو سینه مونه
دمشق تو رقیه جان مدینه مونه
تو اعتبار مایی(رقیه جانم)
داروندار مایی (رقیه جانم)
وای ٬ یارقیه یا رقیه یارقیه (۴)
بابا ببین که غمها کرده چه پیرم
آخرش از عشق تو بابا می میرم
بابا نگفتی که بری گلت می میره
بعد تو دیگه دل من همش می گیره
دختر ناز بابا (رقیه جانم)
سه ساله ی کربلا (رقیه جانم)
وای ٬ یا رقیه یا رقیه یا رقیه
سایه ی دست دشمن روی سر من
تازیونه جواب چشم تر من
دست کوچیکمو ببین جای طنابه
ازلب خشکیده ی تو دلم کبابه
از ناقه افتادی تو (رقیه جانم)
با ناله جان دادی تو (رقیه جانم)
وای ٬ یا رقیه یارقیه یا رقیه
♦️ مرتضی شاهمندی ♦️
زمزمه حضرت رقیه سلام الله علیها
بند ۱
بیا بابا بزن اینجا به من سر
بیا بابا تو در آغوش دختر
مگر دختر دل دیدن نداره
سر تو جای بوسیدن نداره ۲
خود من عاشقانه / به دست کودکانه
زُدایم خاک کویت _ که می آیم به سویت
پدر جانم پدر جان ۴
بند ۲
اگر خاکی و خونی این چنینی
تو در آغوش دختر بهترینی
بگو تا کودکان شام آیند
مرا اینگونه بی بابا نخوانند
الا ای سر بریده / منم قامت خمیده
پناهم ده به کویت _ که می آیم به سویت
پدر جانم پدر جان ۴
بند ۳
اگر بر نیزه هاشان این سرت شد
رُخم بابا شبیه مادرت شد
زِ بس زد تازیانه بر تن من
دگر شد بی رمق دستان دشمن
در این تاریکی شب / کنار عمه زینب
زنم شانه به مویت _ که می آیم به سویت
پدر جانم پدر جان ۴
بند ۴
تو گوشت را بیاور راز از من
بیا آغوش من پرواز از من
بیا این نیمه جانم را رها کن
مرا مهمان خود نزد خدا کن
در آغوشت سرانجام / دگر قلبم شد آرام
مشامم پر ز بویت _ که می آیم به سویت
پدر جانم پدر جان ۴
#محمد_مبشری
کانالی پرازسبک،نوحه جدیدبراهمه
مناسبتهای مذهبی
✧✾═════✾🔶✾═════✾✧
زمینه حضرت رقیه سلام الله علیها
ای جمالِ قُدسی ات،چون قمر خوش آمدی
در خرابه نیمه شب،ای پدر خوش آمدی
ببین زِ طعنه ها و تازیانه ها
چه ها کشیده این سه ساله دخترَت
به راهِ دین و صِدق و عزّت و وفا
رقیه ات شده شبیهِ مادرت
سلامِ من،به قلبِ غم کشیده ات
سلامِ من،به اشکِ سُرخِ دیده ات
سلامِ من،به این سرِ بریده ات،شَهِ ولا
بابا حسین غریبِ دشت کربلا...
بِینِ کوفه تا به شام،در میانِ سِلسِله
رَأسِ تو به نیزه و،خنده بود و هِلهِله
خوش آمدی به این خرابه اِی پدر
به دردِ ما تو بهترین مُعالِجی
نموده اند اَلا امامِ عالَمِین
یهودیان به ما نگاهِ خارجی
ببین پدر شدم زِ غصه خسته و
بدونِ تو حزین و دلشکسته و
خمیده و به خاکِ غم نشسته و،پُر از بلا
بابا حسین غریبِ دشت کربلا...
ای به عرصه شرف،یکّه تازِ عالَمِین
ای سفیرِ کربلا،یا مَلیکَةَ الحسین
عنایتی به نوکرانِ دَرگَهَت
چو عابس و بُریر و مسلم و زُهیر
به راهِ مستقیمِ عشق اهل بیت
همه شوند عزیز و عاقبت به خیر
اَلا که گشت،قَدَت زِ بارِ غصه خم
مرا نما،به سوز و شور و اشک و دم
مدافعِ،حریم و حُرمَت و حرم،به هر کجا
حسین حسین غریبِ دشت کربلا...
#حضرت_رقیه
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#نوحه_حضرت_رقیه
#نوحه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#زمینه_حضرت_رقیه
#زمینه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
کانالی پرازسبک،نوحه جدیدبراهمه
مناسبتهای مذهبی
✧✾═════✾🔶✾═════✾✧
#زمينه_شهادت_حضرت_رقيه_(س) 1
بند اول
خواب بودی رفتم بابایی بوسيدم دستاتو
بار آخر خوب ندیدی صورت باباتو
وااای
ديدم لبات خشك خشك بود
تشنه بودی رفتی از هوش
سر روی قلبت گذاشتم
گرفتمت توی آغوش
گريه كردم برای تو
برای دست و پای تو
گريه كردم برا تارِ (موهای تو)3
گل بابا (رقيه جان)3...
بند دوم
كاش نمى دیدم بابایی كه غرورت شكست
روی گونت دست سنگينِ يه نامرد نشست
وااای
خودم ديدم بين گودال
تو دست تو ظرف آبه
با گریه می گفتی که آب
بدید به بابام ثوابه
سر من رفت به روی نی
پر از خون شد سبوی نی
با گریه می دویدی تو (بسوی نی)3
گل بابا (رقيه جان)3...
بند سوم
می دیدم از رویِ نیزه که زمین میخوری
نبینم که جونِ بابا تو ازم دلخوری
وااای
دیدم پاهات جون نداره
نموند واست راهِ چاره
دل نگرون هی می گفتم
صحرا پر از تیغ و خاره
بميرم من كه اون ملعون
تورو ميزد شدی دلخون
فرار می کردی از دستش (تو بيابون )3
گل بابا (رقيه جان)3...
✍ﮔﺮﻭﻩ ﺷﺎﻋﺮاﻧﻪ ﻫﺂ ﺳﺒﻚ
کانالی پرازسبک،نوحه جدیدبراهمه
مناسبتهای مذهبی
✧✾═════✾🔶✾═════✾✧