Banifateme_moharam1400_shab6_1.mp3
1.74M
|⇦•هم پریشان حسینم هم...
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت قاسم سلام الله علیه اجرا شده شب ششم محرم۱۴۰۰ به نفس سیدمجیدبنی فاطمه•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
امام رضاجان فرمودند:
پسر شبيب! اگر #شادمانی تو در این است که
در اتاقها ساخته شده در #بهشت با پیامبر و آل او، صلی الله علیهم
ساکن شوی، قاتلین حسین علیه السلام را #لعن کن.
🆔 @babolharam_net
🖥 www.babolharam.net
#قسمت_دوم #روضه و توسل به حضرت قاسم سلام الله علیه اجرا شده شب ششم محرم۱۴۰۰ به نفس سیدمجیدبنی فاطمه•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
وقتی خواست بره میدان، نه زرهی به اندازش بود نه کلاه خود، اومد اذن میدان بگیره ابی عبدالله اجازه نداد، اومد تو خیمه همچین که بچه بغض کرده داره گریه میکنه زانوی غم بغل گرفته، مادرش یه نگاه کرد گفت: عزیزم الان خوشحالت میکنم، از تو بقچه یه چیزی در آوُرد یه نامه ای رو، گفت: این دستخط بابات امام مجتبی است، فرموده: هروقت کربلا رسیدید اینو بدید به قاسم به عموش برسونه، اینقدر خوشحال شد نامه رو آوُرد مقابل عمو جان، سرش پایین همچین که اباعبدالله نامه رو باز کرد، چشمش افتاد به دستخط داداشش شروع کرد گریه کردن، حسن جان کجایی ببینی داداشت رو غریب گیر آوُردن، در آن نامه نوشته: حسین جان،! نیستم کربلا یاریت کنم، عوض من قاسمم میدان بره...
نوجوان دوازده سیزده ساله داریم یا نه؟ نگاه کن قد و قوارهی یه نوجوان دوازده سیزده ساله رو، ماه پاره بود نقاب به صورتش زده بودن...
همچین که عمو اجازه داد قاسم بره، سرمه به چشمش کشیدن، موهاش رو شونه کردن، نقاب به صورتش زدن، عمو عباس کمک کرد سوار بر مرکب شد، اما پاها به رکاب اسب نمیرسید، حالا داره میره عمه زینب داره دعاش میکنه، صدای گریهی اهل خیمه بلند شد، ابی عبدالله داره نگاه میکنه...
اینقدر عاشق بودن این عمو و برادر زاده، شیخ جعفر شوشتری میگه: پشت خیمه وقتی خواستن وداع کنن ابی عبدالله قاسم رو بغل گرفت، اینقدر این دو بزرگوار گریه کردن یه وقت دیدن حسین و قاسم غش کردن، حالا حسین داره همهی عشقش رو به میدان میفرسته، عمو قربون شمشیر زدنت عزیزدلم! مثل داداش حسنم شمشیر به دست گرفته، چقدر نترسه همه دارن براش وَ اِن یَکٰاد میخونن، صدای تکبیر بلند شد، خبر رسید به خیمه سرلشکرشون رو قاسم زمین زد، اما همهی اهل خیمه یه صحنه ای رو دیدن صدا ناله ها بلند شد، یه وقت دیدن حسین دست روی سر گذاشت، قاسم رو دوره اش کردن، یه وقت یه ناله ای رسید جلو خیمه ی عمو، به دادم برس حسین، وقتی رسید دید بدن غرق خونه، یه نانجیبی کاکُل قاسم رو گرفته...
نوجوانی که پاش به رکاب اسب نمیرسید، شیخ جعفر شوشتری میگه: ابی عبدالله بدن قاسم رو گرفت، بغل کرد، خواست بیاد سمت خیمه، میدیدن پاهای قاسم روی زمین کشیده میشد، اینجا میگه دوتا دلیل داره یا اینقدر مصیبت بر حسین سخت بود حسین با قد خمیده قاسم رو آوُرده به سمت خیمه، یا اینکه بدن اینقدر زیر سم اسب ها بوده....
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#hardrevenge
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#روضه_حضرت_قاسم_علیه_السلام
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#شب_ششم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
Banifateme_moharam1400_shab6_2.mp3
1.62M
#قسمت_دوم #روضه و توسل به حضرت قاسم سلام الله علیه اجرا شده شب ششم محرم۱۴۰۰ به نفس سیدمجیدبنی فاطمه•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
امام رضاجان فرمودند:
پسر شبيب! اگر مى خواهى #ثواب شهداى كربلا نصيبت شود
هنگامى كه ياد #شهداى_كربلا را مى كنى
بگو: كاش من هم با آنها بودم
و از فوز و #سعادت بزرگ بهره مند مى گشتم.
🆔 @babolharam_net
🖥 www.babolharam.net
|⇦•بیا ببین که اومده بابا...
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت قاسم سلام الله علیه اجرا شده شب ششم محرم۱۴۰۰ به نفس سیدمجیدبنی فاطمه•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
بیا عمو!
بیا ببین که اومده بابا، عمو!
این همه نیزه اومد از کجا، عمو!
بیا که موندم زیر دست و پا، عمو!
موهام عمو!
کشیده شد، شکسته بازوهام عمو!
سنگا همش خورده به اَبروهام عمو!
شبیه زهرا شده پهلوهام عمو!
چی میشه جسم بی زره
که مونده زیر مَرکبا
دیگه حتی بعیده که
جا شه این تن روی عبا
زخمای تنم، میسوزه ولی
من آخر شدم، هم قد علی
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#hardrevenge
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#روضه_حضرت_قاسم_علیه_السلام
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#شب_ششم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
Banifateme_moharam1400_shab6_3.mp3
619.8K
|⇦•بیا ببین که اومده بابا...
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت قاسم سلام الله علیه اجرا شده شب ششم محرم۱۴۰۰ به نفس سیدمجیدبنی فاطمه•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
امام رضاجان فرمودند:
پسر شبيب! اگر براى #حسين
چنان #گريه كنى كه اشك هايت برگونه هايت جارى شود
خداوند همه #گناهان كوچك وبزرگ تو را مى آمرزد
اندك باشد يابسيار.
✍🏻نفس المهموم،ص26
🆔 @babolharam_net
🖥 www.babolharam.net
|⇦• #قسمت_اول / #روضه حضرت قاسم ابن الحسن (ع) اجرا شده شب ششم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
شب عاشورا شد، حسین بن علی مقابل سپاه کم تعداد خودش ایستاد ..
فرمود:" فَاِنَّ الْقَوْم اِنَّما یَطْلُبُونَنى..."
اینا من رو میخوان...
" وَلَوْ اَصابُونى لَذَهَلُوا عَنْ طَلَبِ غَیْرى ..."
اگر دستشون به من برسه با دیگران کاری ندارند..
" وَالیأخذ کلُّ رجلِِ منکم بید رجل من أهل بیتی.."
هر کدوم از شما بیاد دست یکی از زن و بچه من رو بگیره...
" و تفرّقوا فی سوادِکُم و مَدائنِکُم..."
یه نفر بلند شد،سوال کرد و نشست.
گفت:"نَفعَل ذلک؟ "
ما برای چی این کار رو کنیم؟
" لِنَبقى بَعدَکَ لا أرانا اللّه ذلک أبدا..."
خدا اون روز رو نیاره...
دونه دونه اصحابش بلند شدند...
زهیر بلند شد...سعیدبن عبدالله بلند شد...مسلم بن عوسجه بلند شد...
یه نوجوون دید ای بابا...انگار ما داریم جا می مونیم...
عمو منم فردا کشته میشم؟
جواب صریح نداد...کار رو براش تموم نکرد...فرمود:برادر زاده مرگ در دیدگان تو چگونه است؟
صدا زد:"اَحلی من العسل..."
شاید آقای ما گفت:به به...ولی جواب نداد..روز عاشورا شد...عباس رفت...علی اکبر رفت...خیلی از بنی هاشم رفتند...بنی عقیل رفتند...خوارزمی نوشته:
"خَرَجَ قاسمُ بنُ الحسن و هو غلام صغیر لم يَبلُغِ الحُلمَ ..."
هنوز بالغ نشده بود..
(هیچ حرفی به امام حسین نزد...)
"فَلَمّا نَظَرَ إلَيهِ الحُسَينُ عليه السلام اعتَنَقَهُ..."
تا امام حسین چشمش به این نوجوون افتاد،قاسم رو در آغوش گرفت...
"وجَعَلا يَبكِيانِ حَتّى غُشِيَ عَلَيهِما.. "
انقدر عمو و برادرزاده گریه کردند،بی حال شدند...
(خوب که گریه کردن گفت:)
"ثُمَّ استَأذَنَ الغُلامُ لِلحَربِ..."
عمو اجازه میدی من برم میدان..گ
"فَأَبى عَمُّهُ الحُسَينُ عليه السلام أن يَأذَنَ لَهُ.."
آقا اجازه نداد...
"فَلَم يَزَلِ الغُلامُ يُقَبِّلُ يَدَيهِ ورِجلَيهِ..."
هیچی نگفت...اونقدر دستای امام حسین رو بوسه زد...افتاد به پاهای امام حسین...
" ويَسأَلُهُ الإِذنَ ..."
هی گفت:عمو بذار من برم...
"حَتّى أذِنَ لَهُ..."
رفت میدان...
کفنی که نبود...زرهی که نبود...لباس عربی به تن داشت...
یه وقتی آمد میدان...
"فَخَرَجَ ودُموعُهُ عَلى خَدَّيهِ..."
اشکای چشمش روان بود...
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#hardrevenge
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_حضرت_قاسم_ابن_حسن
#حاج_میثم_مطیعی
#شب_ششم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
|⇦•برای جبهه اذن از امام میگیره ..
#قسمت_دوم / #روضه حضرت قاسم ابن الحسن (ع) اجرا شده شب ششم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
برای جبهه اذن از امام میگیره
ولی خواهشهاش انگاری بی تأثیره
هرچی میگفت، عمو میگفت نه!
اما قاسم ادب کرد ایستاد
دست و پای عمو رو بوسید، به گریه افتاد
میون آغوش هم از حال رفتن
انگاری که یه روح توی دوتّا تن
گرفت اذنش رو
سینهاش به سینهی عمو چسبیده
جای زره ببین کفن پوشیده
گرفت اذنش رو
«علی اکبر ِحسن، قاسم جان...عزیزم قاسم»
تو صحرا مثل قرص قمر میمونه
"وقتی آمد میدان،راوی میگه:
"کَأنَّ وَجهَهُ فِلقَةُ قَمَرٍ..."
صورتش مثل ماه پاره بود.
"وعَلَيهِ قَميصٌ وإزارٌ ونَعلانِ ..."
کفش جنگی هم که نداشت...نعلین پوشیده بود...
" قَدِ انقَطَعَ شِسعُ إحداهُما..."
بند یکی از نعلین هاشم باز بود.
یه نفر کنار من بود گفت من داغ این رو به دل عموش بگذارم امشب...*
تو صحرا مثل قرص قمر میمونه
مثه حیدر شمشیرش رو میچرخونه
چشماش بارونی بود وقتی که
مثل باباش رجزخون اومد
انگار شیر جمل شد زنده، به میدون اومد
با نعرههاش لشکرو میترسونه
یلای شامو سر جا مینْشونه
به باباش رفته...
چه ضربههای کاریِ شمشیری...
صداش میاد چه نغمهی تکبیری...
به باباش رفته...
«علی اکبرِ حسن، قاسم جان، عزیزم قاسم»
*اومد میدون...
"و دمعه علی خدیه..."
همونطور که گریه می کرد،صدای حیدریشو بلند کرد...
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#hardrevenge
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_حضرت_قاسم_ابن_حسن
#حاج_میثم_مطیعی
#شب_ششم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
|⇦• #قسمت_پایانی / #روضه حضرت قاسم ابن الحسن (ع) اجرا شده شب ششم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
"وهُوَ يَقولُ:
انْ تَنْکُرونى فَانَا فرعُ الْحَسَن
سِبْطُ النَّبِىِّ الْمُصْطَفَى و الْمُؤْتَمَن..."
اگه من رو نمیشناسید من پسر حسنم...
رجز خوند...
"هذَا حُسَیْنٌ کَالاسیرِ الْمُرْتَهَن"
عموی من رو اسیر کردید...
جنگ نمایانی کرد....
اون نامردی که گفت من داغش رو به دل عموش میگذارم...راوی میگه من بهش گفتم:
ما تُريدُ بِذلِكَ؟ "
چرا میخوای همچین کاری بکنی؟!
" يَكفيكَ هؤُلاءِ الَّذينَ تَراهُم قَدِ احتَوَشوهُ... "
همینا که دورش رو گرفتند کافی اند..
گفت:
"قالَ: وَاللّهِ لَأَفعَلَنَّ! "
من این کار رو میخوام بکنم...
"فَما وَلّى حَتّى ضَرَبَ رَأسَهُ بِالسَّيفِ..."
یه ضربه ای به سر قاسم زد...
" فَوَقَعَ الغُلامُ لِوَجهِهِ..."
نوجوون با صورت به زمین افتاد...
صدا زد: "يا عَمّاه! "
(حسن جان یادت میاد اون روزی که با برادرت وارد خانه شدی...صدا زدیم یا عماه! ما ینیم امنا
گفتید:اسماء! مادر ما این ساعت نمی خوابید...
اسماء صدا زد:
یابنی رسول الله ما
قد فارقنی الدنیا...
مادر از دنیا رفت...
اسما با هزار زحمت شما دو برادر را بلند کرد...گفت برید باباتون رو خبر کنید...شما آمدید...
" وَ رَفَعَ اصواتهما بالبکاء..."
بلند بلند گریه می کردیم...اصحاب آمدند گفتند:یابنی رسول الله چی شده؟
چرا گریه می کنید؟
شما بلند صدا زدید:
"ماتَت اُمُّنا فاطمه..."
مادرمون از دنیا رفت...
امیرالمومنین در مسجد شنید...
"فَوَقَعُ علیٍّ وجهِه..."
علی با صورت به زمین افتاد...
قاسم با صورت به زمین افتاد..
رسم این خانواده اینه...
یه روز مادرش بین در و دیوار با صورت به زمین افتاده بود...
وقتی به زمین افتاد صدا زد:
یا عَمّاه! عمو بیا...عمو آمد...
در مقاتل نوشته اند مثل باز شکاری آمد...
فَانقَضَّ عَلَيهِ الحُسَينُ عليه السلام كالصَّقرِ، وتَخَلَّلَ الصُّفوفَ، وشَدَّ شِدَّةَ اللَّيثِ الحَرِبِ، فَضَرَبَ بِالسَّيفِ...
اون ملعون رو به درک واصل کرد...
میگه یک مرتبه دیدم...
"بِالحُسَينِ عليه السلام قائِمٌ عَلى رَأسِ الغُلامِ..."
حسین بالا سر قاسم ایستاده...
" وهُوَ يَفحَصُ بِرِجلَيهِ..."
قاسم پا بر زمین می کشید...*
صدای زخمیش پیچیده توی صحرا
عمون جون دریاب من رو توو این واویلا
عمو جون خیلی خوشحالم من
پیغمبر رو بغل میگیرم
مرگو مثل عسل مینوشم، برات میمیرم
اکبر که جوشن داشت شد إربا إربا
قاسم فقط با یک کفن...! آه دنیا...
شهید شد قاسم...
پاشو به سختی میکشه رو خاکا
چشماشو با گریه میبنده مولا
شهید شد قاسم
«امانتی محتبی پرپر شد، عزیزم قاسم»
شاعر: سید مهدی سرخان
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#hardrevenge
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_حضرت_قاسم_ابن_حسن
#حاج_میثم_مطیعی
#شب_ششم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
Shab06Moharram1400[03].mp3
16.53M
|⇦• #روضه حضرت قاسم ابن الحسن (ع) اجرا شده شب ششم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
دیدی امام حسین علیهالسلام
یک بیا به زُهیر گفت چه شد!
و او را چگونه ساخت؟
امیدوارم به همه ما یک «بیا» بفرماید..
میرزا اسماعیل دولابی
🆔 @babolharam_net
🖥 www.babolharam.net
|⇦•کاش می شد که نسیمی...
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجید بنی فاطمه •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
کاش می شد که نسیمی خبرت را میبرد
خبر سوختن بال و پرت را میبرد
کاش میشد که زبان دور دهان چرخاندن
اثری داشت که سوز جگرت را میبرد
*علی لای لای...*
کاش جای عطشی که رمقت را برده
خواب می آمد و چشمان ترت را میبرد
*اگر روضه خون به اینجا میرسه باید مستمع غوغا کنه...*
لب زدن ها پدرت را نگرانت کرده
عطش تو نفس مختصرت را میبُرد
*آی قربون اون کسایی که اومدن شب هفتم متوسل به قنداقهی حضرت علی اصغر بشن، خدا رحمت کنه اونایی که به ما یاد دادن گفتن: شب علی اصغر شب باب الحوائجِ، هر کاری داری نگه دار شب علی اصغر بیای همه کارا حله ان شاءالله*
فاصله کم شده و حرمله با قدرت زد
دستِ بابات نبود، تیر سرت را میبرد
* آی رفقا! میخوام برای خودمون امشب روضه بخونیم، حاضریم همه جوره حتی حاضریم جان بدیم اما نبینیم یه نفر بخواد روی پدرمون رو زمین بندازه، تا حالا چقدر گفتی: " بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي، یا اَباعَبْدِاللَه " روضهی من همینِ، آی مردم! حسین با محاسن سپیدش علی رو بغل گرفت، اومد وسط میدان، فرمود: بر من منت بذارید این بچه رو اصلا خودتون ببرید سیرابش کنید*
ای تیر خطا کن هدفت قلب رباب است
یا حنجرهی سوختهی تشنهی آب است
کوتاه بیا تیر سه شعبه کمی آرام
هو هو نکنید شاپرکِ تب زده خواب است
او آب طلب کرده، آبی که زیاد است
گیرم که ندادند ولی این چه جواب است
* خدا نیاره یه مادر یه بچه شیرخواره داشته باشه که تشنه باشه، اصلاً یه مادر بچه اش خوب هم که باشه، هی نگرانه، هی میگه: سردش شد، چرا لبش اینجوری شد، چرا نگاهش اینجوری شد، حالا میخوام بهت بگم رباب چقدر نگران بود...*
رنگش که پریده، دو لبش مثل دو چوب است
نه تیر! تو نه، چارهی کارش فقط آب است
این طفل گناهی که نکرده کمی انصاف
اینجاست ببینید که حالش چه خراب است
این مرثیه را ختم کنید آی جماعت
یک جرعه نه، یک قطره دهیدش که ثواب است
*ابی عبدالله علی رو روی دست گرفت، سر آویزانِ، همهی لشکر متحیرن، حسین داره امروز چه میکنه؟ هنوز صحبت حضرت تموم نشده بود یه وقت دیدن نانجیب صدا زد: حرمله! بچه رو سیراب کن...
بعضی روضه ها گریه داره، بعضی روضه ها داد داره، حالا خودت تشخیص بده یه حلقوم بچهی شیرخواره مگه چقدره؟*
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#hardrevenge
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#شب_هفتم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
Banifateme_moharam1400_shab7_1.mp3
2.14M
|⇦•کاش می شد که نسیمی...
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجید بنی فاطمه •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
#آیت_الله_فاطمی_نیا_ره:
با پاكي #ظاهر و باطن به اين مجالس مشرف شويد
همانطور كه با #وضوء وطهارت در اين جلسات شركت ميكنيم
به وسيله استغفار ، #طهارت باطني هم كسب كنيم.
🆔 @babolharam_net
🖥 www.babolharam.net
|⇦•گریه نمیکنی دیگه، چرا...
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجید بنی فاطمه •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
لالا علی!
گریه نمیکنی دیگه، چرا علی!
میمیری از عطش تو خیمه ها، علی!
یکم دَوُوم بیار تو رو خدا، علی!
بخواب علی!
میدونی تیر زدن به مشک آب، علی!
کجا میری از بغل رباب، علی!
روی سر تو میکنن حساب، علی!
کاشکی میشد که مشکلِ
داغ لبهات رو حل کنم
قنداقِ خالیُ
باید جای بچم بغل کنم
وقت رفتت، نزدیکه، علی!
خیلی گردنت کوچیکه، علی!
فدا شده
یه تیر زدن سر از تنش جدا شده
میون خیمه ها سر و صدا شده
تو لشکر اما هلهله به پا شده
رباب رباب!
علیت رو کشتن برای ثواب، رباب!
آخرشم بهش ندادن آب، رباب!
نداره ارباب پیش تو جواب رباب
بینِ سر با تنِ علی
افتاده خیلی فاصله
کشتیش دیگه برای چی
داری میخندی حرمله؟:
دیگه میری تو، خواب ناز، علی!
چشم تو هنوز، مونده باز، علی!
*علی لای لای... شنیدی میگن مرغِ بِسمِل؟ میدونی چه لحظه ای رو میگن؟ وقتی مرغی رو ذبح میکردن، یکی دوتا میدادن در خونه فقرا، همچی که وقتی سرش رو میبرید بال بال میزد، بعد یه مرتبه از حالتش می افتاد، تا میومدی برداری، دوباره بال بال میزد، اون لحظه رو میگن مرغِ بِسمِل...
من میخوام امروز مَردُم به شما همین رو بگم، وقتی حرمله تیر به گلوی علی زد، این بچه بال بال زد، حسین اومد بره سمت خیمه دید دوباره بال بال میزنه برگشت، میگفت: مادر دست و پا زدن بچش رو نبینه، همچین که دیگه علی جان داد، اومد پشت خیمه چقدر سخته یه بابا با دست خودش بخواد برای بچه اش قبر بکنه، شروع کرد یه قبر کوچیکی کندن، همچی که این بچه رو درون قبر گذاشت، یه وقت شنید یکی میگه: مَهلاً مَهلا! یابن الزهرا! اجازه بده یک بار دیگه بچه ام رو ببینم... ناله بزن: حسین!*
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#hardrevenge
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#شب_هفتم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net