eitaa logo
کانال ‌متن روضه
81.6هزار دنبال‌کننده
790 عکس
462 ویدیو
62 فایل
👈ارتباط با ما: @babolharam_admin تبلیغ نداریم سایت: www.babolharam.net #شماره_کارت جهت مشارکت در #نذر_فرهنگی شامل تامین هزینه‌های جاری کانال، تایپ مطالب ، حفظ و نگهداری سایت و .. :👇 6273817010150831 به نام گروه جهادی بابُ‌الحَرَم
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از وصل خوبان
🔳حاج سید رمضان علمدار، پدرشهید سیدمجتبی علمدار دعوت حق رالبیک گفت و به فرزند شهیدش پیوست. 🔹مراسم تشییع، امروزشنبه ۲۶ آذر، ساعت ۱۴، مسجد جامع ساری ✅ @vaslekhooban
|⇦•مرا ببین و برای سفر... /روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس سیدمجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ مرا ببین و برای سفر شتاب مکن بیا و بر سَرِ من خانه را خراب مکن تمام حرف دلت را غروب با من گفت و شرحِ سرخیِ خود را چه خوب با من گفت حضور ساده ی احساسِ عشق بودی تو مدارِ چرخشِ دستاسِ عشق بودی تو پس از تو ثانیه هایم به چنگِ دستاس است و دانه های دلم زیر سنگِ دستاس است غمت چو دانه که فردا جوانه خواهد زد هزار مرتبه ام تازیانه خواهد زد هنوز هم به شفایت امید دارم من میان شامِ عزا شامِ عید دارم من قبول کن که ز تنهاییم خبر داری دلم به همره تو رفت، همسفر داری مگر ز داغ پیمبر چقدر میگُذَرد که باغ سبز تو را این شب خزان ببرد مگر قرار نشد غمگسار من باشی میان معرکه ها ذوالفقارِ من باشی مگر نه قبل وُرودم قیام میکردی و گاه پیشتر از من سلام میکردی ز جای خیز جوابِ سلام میخواهم نگاهه نیمه تمامت، تمام میخواهم *مادرِ ما زهرا، بعد از کوچه دیگه یه چشمم باز نمیشد، صورتش وَرَم کرده بود...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
14001014e-bsnifatemeh-roze.mp3
2.27M
|⇦•مرا ببین و برای سفر... /روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس سیدمجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ قالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی‌اللهُ‌عَلَیهِ‌وَ‌آلِه: هركه از برادر خود گناهى بداند و آن را بپوشاند، خداوند در روز قيامت گناهان او را می‌پوشاند. 📗 میزان الحکمة، ج ۸ 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•نگاه بی رمق و دستِ بی رمق... /روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس سیدمجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ نگاه بی رمق و دستِ بی رمق داری شباهتی چه صمیمانه با شفق داری اگرچه قصه فتح علی شنیدنی است شکست تازه ی امروز نیز دیدنی است * یه مادرِ جَوُون اگه بچه های قد و نیم قد داشته باشه از خدا طلب مرگ نمیکنه، اونم مادرِ مهربونی مثلِ فاطمه...* چه شد که زندگیت را ز سر نمیگیری؟ و مرغکان مرا زیر پر نمیگیری؟ فضای سینه ی من گرمِ درد و آه شده است بسان بازوی تو، روز من سیاه شده است اگر نه فکرِ دلِ یار خسته را بکنی ز جای خیز که همسایه را دعا بکنی مرو که موجِ نیازم به راه می افتد پس از تو یوسفِ اشکم به چاه می افتد پس از تو خوابِ نمازِ وُتیره می بینم شعف به قنفذ و شورِ مغیره می بینم *فاطمه! علی رو تنها نذار، علی جز تو کسی رو نداره...* مرو که چینی این دل شکسته تر نشود غریب خسته ی این شهر خسته تر نشود هنوز ناله جانکاه تو به پشت در است تنت از آتش آن روز شعله ور است سخن اگر چه نگفتم ولی دلم پر بود نگاه من که همیشه به خاکِ چادر بود میان خطبه ات آری شکوه را دیدم در استقامت تو صبر کوه را دیدم اگرچه کِشتی عمرت به سمت ساحل رفت خیال و خاطره ی تو نخواهد از دل رفت کنون به پیکر یاست شقایق افتاده است نگاه کن که حسینت به هق هق افتاده است چگونه غم ننشیند به چهره ی حسنت که خون تازه گل انداخت روی پیرهنت خدا کند که غمت سینه محترق نکند و دخترت که بیاید ز غصه دق نکند جواد محمد زمانی منم ز روی تو شرمنده، چون در آتش و دود تو سوختی و علی دید باز صبر نمود تو سوختی و علی سوخت با تمامِ وجود کاش راهِ گریزی میانِ آتش بود کاش مرغِ دلی ناله در قفس نزند زنی میانِ آتش، نفس نفس نزند *فاطمه! تو میانِ در و دیوار بودی، علی دستاش بسته بود نتونست برات کاری کنه، فاطمه جان! کجا میخوای بری علی رو تنها بذاری؟ تو باید زینب رو عروس کنی، تو باید نوه هاتو ببینی... یادته شب عروسی مون، بابات پیغمبر من رو صدا زد، با یه دستش دست من رو گرفت، با یه دستش دستِ تو رو، دستِ تو رو توی دستِ من گذاشت، گفت: الهی به پای هم پیر بشید...زهرا تو هنوز هجد سال بیشتر نداری، کجا میخوای بری عزیزِ دلم! ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
14001014-bsnifatemeh-roze2.mp3
2.05M
|⇦•نگاه بی رمق و دستِ بی رمق... /روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس سیدمجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ شهید حاج قاسم سلیمانی: من قادر به دیدن بریدن سر مرغی هم نیستم. من اگر سلاح به دست گرفتم برای ایستادن در مقابل آدم‌کشان است نه برای آدم کشتن... 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•روز آخرِ عُمر بی بی... /روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس سیدمجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ روز آخرِ عُمر بی بی به روایت هفتاد و پنج روز و یا نود و پنج روز، بعدِ این همه مدت، گفت: حس مادریم میگه دارم میرم، چند وقتی است بچه هام دست پختم رو نخوردن... خودش تنور رو روشن کرد، خودش با اون دستِ شکسته اش نون درست کرد، کنیزا اومدن کمک، فرمود: میخوام خودم امروز بچه هام رو شستشو بدم، خودم موهاشون رو شونه کنم...یک نگاه کرد صدا زد: حسن جان! مادر بیا، حسن سرش رو مؤدب پایین انداخته، بله مادر! مادر دستاش رو روی صورت حسن میکشید، حسن جان! تا زنده ام به بابات هیچی از کوچه و سیلی نگو، بابات غصه میخوره، هی دست میکشید رو لبهای حسن، قربونت برم مادر، زینبش رو صدا زد، موهای زینبش رو شونه کرد، مادرا میدونن وقتی موهای دختر رو شونه میزنی بعضی از جاها گره داره، همچین که مادر به گره های موهای زینب بر میخورد، میگفت: الهی هیچ وقت این موها پریشون نشه مادر... بچه ها وقتی میدیدن دست مادر بالا نمیآد همین جوری گریه می کردن، همه رو وقتی زلفهاشون رو شونه کرد، گفت: آخرین نفر نوبتِ حسینِ، بیا مادر! بیا حسینِ قشنگم، دست میکشید رو صورتش، رو بدنش، سرت رو بیار بالا مادر، حلقومِ بچه اش رو نگاه می کرد، هی دست می کشید، قربونت برم مادر، الهی هیچ وقت این بدن نیزه نخوره، موهای حسین رو درست کرد، الهی مادر هیچ وقت موهات تو چنگِ هیچ نامردی نیوفته، الهی هیچ وقت سرت دست به دست نشه... بچه هاش رو وقتی نوازش کرد، به بهونه ای فرستادشون برن، خودش آخرین نمازش رو خوند، رفت تویِ حجره، رو به قبله دراز کشید، فرمود: تا ساعتی دیگه منو صدا بزنید، اگه دیدید جواب نمیدم زود برید مسجد علی رو خبر کنید، بی بی رو به قبله دراز کشید، یه روپوشِ سفید روی صورتش کشید، ساعتی بعد شروع کرد اسماء صداش زدن: يَا فاطِمَة! يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى! يَا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللّٰه! يَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ!" تا دید جواب نمیده به سر و صورت زد، میگه: همچین که اومدم برم مسجد علی رو خبر کنم دیدم دوتا آقازاده ها وارد شدن، اسماء! به ما بگو مادرمون کجاست؟ چرا به سر و صورتت میزنی؟ گفتم: بچه ها بیایید بریم غدا بخورید، یه وقت امام حسن فرمود: اسماء تا به حال کی دیدی ما بی مادر غذا بخوریم؟ صدا زدم: آقازادها از این به بعد دیگه باید بی مادر غدا بخورید، بدنِ مادر رو نشون دادم، حسین خودش رو روی پاهای مادر انداخت، حسن خودش رو روی پاهای مادر انداخت، یکی میگه: مادر! من حسنم، مادرِ جوانم! چرا جواب نمیدی؟ نکنه منو نشناختی؟مادر! من حسینم، جوابم رو بده...هر مادری توی هر شرایطی باشه جوابِ بچه اش رو میده، میدونی کجا مادر جوابِ حسینش رو داد؟ شمر میگه: روی سینه ی حسین نشستم، خنجرم رو بیرون کشیدم، لبه ی تیغ رو روی حلقومش گذاشتم، هر چه کردم دیدم نمیبُره، شنیدم گوشه ی گودال یکی میگه: غریبِ مادر! حسین! ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
14001014-bsnifatemeh-roze3.mp3
2.76M
|⇦•روز آخرِ عُمر بی بی... /روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس سیدمجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ کاش برگردیم به اون روزا که جواب کجایی؟ عمود فلان بود .. 💔 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•وایِ من داری تنهام میذاری... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس حاج محمدرضا طاهری•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ وایِ من داری تنهام میذاری زهرایِ من داری آب میشی پیشِ چشمایِ من داری از دستم میری دنیایِ من زوده واسه تو پیری از علی مگه سیری تنهایی آخه کجا میری؟ وقتی که نمی خندی چشماتو که می بندی راه نفسامو میگری نرو میکُشی حیدرُ... وایِ من جَوُونیت و ریختی زهرا پای من بین دیوار و در موندی جای من تو بری میخندن به اشکای من حالِ تو‌ پریشونه اینجوری نمیمونه خوب بشی میریم از این خونه دردِ وَرمِ بازوت درد سینه و پهلوت درد‌ِ من و‌ بچه هامون باید عوض کنم درو نرو میکُشی حیدرُ... عشقِ من چرا هرشب تو‌‌خواب گریونه حسن؟ شنیدم دادی دست زینب کفن واسه کی با گریه دوختی پیروهن فکر تن عریانی فکر لب عطشانی فکر عقیق سلیمانی فکر گوش و گوشواره فکر تن صدپاره فکر پاره های قرآن ببین حسین تشنه رو نرو میکُشی حیدرُ... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
taheri-zamine8.mp3
3.01M
|⇦•وایِ من داری تنهام میذاری... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس حاج محمدرضا طاهری•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ رهبر انقلاب: برخی حوادث را ما هرگز فراموش نکرده و نمی‌کنیم و درباره شهادت سلیمانی پای حرفی که زده‌ایم ایستاده‌ایم و در وقت خودش به آن عمل خواهد شد. 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•استعانت گر كند ما را... / روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ "السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّة" استعانت گر كند ما را خدايِ فاطمه سر مي اندازيم محشر زيرِ پايِ فاطمه يك گلو بندش سه تا بدبخت را خوشبخت كرد هر كه عاقل بود رفت و شد گدايِ فاطمه گريه كن هاي حسينش را شفاعت مي كند دستِ عباس هست رويِ دست هاي فاطمه *فرداي قيامت كه صدايي مياد:" غُضُّوا أبصارَكُم" چشم هارو ببنديد چون فاطمه ميخواد واردِ صحراي محشر بشه، چند تا وسيله بي بي مياره برا شفاعت اُمتِ باباش پيغمبر، اولين وسيله اش كه چادر رو كنار ميزنه، همه مي بينن يه سَرِ بريده رويِ دست ميگيره، صدا ميزنه: آي گريه كُن هاي حسينم! وسيله ي دوم دستاي قلم شده ي عباسِ، آخه دستاي خودِ مادر هم شكسته شده بود...* بر مقامش هر كه سر خم كرد شد پيغامبر انبياء را پس بخوانيد انبيایِ فاطمه *بي بي جان! ما كه مريض ميشيم، بيشتر از يك هفته نميشه حالمون خوب ميشه، قربونت برم كه سه ماه تويِ بستر افتاده بودي، ما كه يه دردي مي گيريم يه جاي بدنمون درگير ميشه، يه جايي نهايتاً درد ميگيره، من چي بگم از اون خانومي كه بازوش درد مي كرد، پهلوش درد مي كرد، سينه اش درد مي كرد، همه جايِ بدنِ بي بي سياه شده بود...* ميخ در از سينه بيرون آمد و خون گريه كرد گشت آگاه از دلِ درد آشنايِ فاطمه تا رسول الله در شأنش فداها گفته است كيست ديگر لايقش گردد فداي فاطمه *يعني مقامِ زهرا رو نمي دونستن؟ نمي ديدن پيغمبر چه جور احترام مي كرد زهرا رو؟* مُسْتَجَابُ الدَّعْوه حالا مرگِ خود را خواسته بي اجابت باشد اي كاش اين دعاي فاطمه *بچه هارو جمع كرد، حسن اومد، حسين اومد، زينبين اومدن، با يه ذوقي با يه شوقي وضو گرفتن، آماده شدن؛ فاطمه جانماز رو پهن كرد، چادر نماز رو به سر كرد، بچه ها همه رو به قبله، مادر هم رو به قبله، آروم آروم دست هارو بالا آوُرد، دست كه بالا نمي اومد، حسن گفت: مادر بذار كمكت كنم... آروم آروم اين دستا رو آوُرد بالا، مادر ميخواد برا خودش دعا كنه، زينبين از اون طرف دست هارو آوُردن بالا، حسين هم از اون طرف، منتظرن مادر برا خودش دعا كنه بعدِ يه مدتي، ديدن مادر با اون صدايِ بي رمقش، گفت: " اللهم عجل وفاتي سريعا" يهو همه بچه ها اين دست هارو زدن تو سرشون، چي ميگي مادر!* كارِ دنيا را ببين در سن هجده سالگي شانه هاي كودكانش شد عصاي فاطمه محوريت چون كه با زهراست در متنِ حديث مي شود اهلِ كِساء، اهلِ كِسايِ فاطمه آب ميريزد براي بچه هق هق مي كند *مي فرمود: حسين جان! بذار من برات آب بريزم، آخرِ عُمرش هم وصيت كرد: علي جان! خودت آب بهش بده، اين بچه زود تشنه اش ميشه...* مقتل ميگه: از مادر آب خواستي پيرهنت رو آقا بردن راستي مقتل ميگه: پنجه تو موت كردن بي پيروهن هي زير و روت كردن ─── آب ميريزد براي بچه هق هق مي كند اي به قربانِ حسينِ سر جدايِ فاطمه ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
|⇦• رو زد اما هيچ كس... / روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ رو زد اما هيچ كس حاضر به همراهي نشد دارد از انصار پیغمبر گلایه فاطمه *آخه چهل رو يا شب، مي رفت با اميرالمؤمنين و بچه ها، روايت ميگه: مركبي رو اميرالمؤمنين آماده كرده بود، شايد بي بي نميتونسته راه بره، بي بي رو سوار بر مركب ميكرد، از اين خونه به اون خونه، همه ي امور عالم به دستشون بوده، گره ي همه رو باز ميكنن، كار به جايي رسيده كه علي و فاطمه دارن رو ميزنن به مردم... در ميزد زهرا، در رو باز مي كردن، بي بي مي فرمود: من رو ميشناسيد؟ روايت ميگه:اميرالمؤمنين عقب مي ايستاد، بي بي مي رفت جلو، مي گفت: علي جان! بذار من برم جلو، اينا صدايِ من رو بشنون ميان، بذار من برم جلو، من دخترِ پيغمبرم من رو ببينن ميان، حالِ من رو ببينن دلشون ميسوزه، ميگفت: من رو ميشناسيد؟ علي رو هم كه ميشناسيد؟ غدير رو كه يادتونه، بابام دستِ اين آقارو بُرد بالا... ميگفتن: آري ميشناسيم... خوب چرا ياري نمي كنيد؟ بعضي ها قول ميدادن بيان برا كمك اما نمي اومدن، روايت ميگه: بعضي ها در رو باز نمي كردن، بي بي اينقدر پشت در، در ميزد... يكي نبود بگه نامردا شما در زديد بي بي خودش اومد پشتِ در...* كارِ دنيا رو مي بيني فاطمه! چه جوري با من و تو تا ميكنه تا ميخوايم يه كم با هم حرف بزنيم زخمايِ تنت دهن وا ميكنه خنده هايِ تو همه دل خوشيمه من همون عليِ خوش رويِ توأم بخدا درد تو هم دردِ منه نگرانِ زخمِ پهلويِ توأم با خود ميگم كي فكرشو مي كرد يه روزي تو از علي رو بگيري تو زنِ جَوُون خونه ي مني مجبوري كه دست به پهلو بگيري نزديكِ سه ماهه از خونه ي ما صداي بگو بخند نيومده نَفَست بند اومده اما هنوز خونِ زخمِ سينه بند نيومده دلِ نازكت رو با زخمِ زبون همون روزِ عروسي نيش زدن چشم نداشتن ببينن با هم خوشيم خونه زندگيمون رو آتيش زدن غصه مو به كي بگم نمي دونم حق داره دلم اگه آهي داره غصه ام اينه ميدونستن همشون اين خونه بچه ي تو راهي داره تو کوچمون داره شهادت میده دیوار وسطِ راه خوردی کتک شدی گرفتار گونه ات شكسته، گمونم شونه ات شکسته جارو نکش این خونه رو دیگه بسه کار درسته پشتِ در لگد خوردی زیاد، افتادی از پا چرخِ فلک الهی با تو راه بیاد، عُمرت به دنیا یادم نمیره پایِ در چادرِ تو موند لایِ در ای وایِ من، زهرای من موند رویِ دیوار جایِ در له شدی تو غوغای در ای وایِ من، زهرای من ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
14001014-narimani-roze.mp3
6.37M
|⇦•استعانت گر كند ما را... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ علامه حسن زاده آملی ره: باید قنبر حضرت خامنه‌ای کبیر بود به هر جای آسمان رفتم این سید را دیدم. 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net