⇦🕊 #قسمت_دوم بحر طویل و روضه جانسوز _شب سوم محرم 96_ حاج محمود کریمی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
کیستم من دُر دریای کرامت، ثمر نخل امامت، گل گلزار حسینم، دل و دلدار حسینم، همه شب تا به سحر عاشق بیدار حسینم، سر و جان بر کف و پیوسته خریدار حسینم، سپهم اشک و علم ناله و در شام علمدار حسینم، سند اصل اسارت که درخشیده به طومار حسینم، منم آن کودک رزمنده که بین اسرا یار حسینم، منم آن گنج که در دامن ویرانه یگانه دُر شهوار حسینم، به خدا عمة ساداتم و در شام بلا مثل عمو قبله حاجاتم و سر تا به قدم آینهام وجه امام شهدا را.
حال در شام بوَد تربتِ من کعبه حاجات، همه خلق به گرد حرمم گرم مناجات بیایید که اینجاست، پس از تربت زینب حرم عمه سادات، همانا به کنار حرم کوچک من اشک فشانید، به یاد رخ نیلی شدهام، روضه بخوانید به جان پدرم دور مزار من مظلومه بگردید و بدانید که با سن کمم مادر غمخوار شمایم، نه در این عالم دنیا که به فردای قیامت به حضور پدرم یار شمایم، همه جا روشنی چشم گهربار شمایم، همه ریزید چو «میثم» ز غمم اشک که گیرم همه جا دست شما
روز عاشور که در خیمه پدر از من مظلومه جدا شد، به رخم بوسه زد و اشک فشان رو به سوی معرکة کرب و بلا شد، سر و جان و تن پاکش همه تقدیم خدا شد، به ره دوست فدا شد، حرم الله پر از لشکر دشمن شد و چون طایر بیبال پریدم، گلویم تشنه و با پای پیاده به روی خار دویدم، شرر از پیرهنم شعله کشید و ز جگر آه کشیدم که سواری به سویم تاخت و با کعب سنان بر کمرم زد، به زمین خوردم و خواندم ز دل خسته خدا را.
* همه شب خون به دل و موج بلا ساحل ما شد که همین گوشة ویرانهسرا منزل ما شد، چه بگویم که چه دیدم، چه کشیدم، همه شب دم به دم از خواب پریدم، پس از آن زخم زبانها که شنیدم، چه شبی بود که در خواب جمال پسر فاطمه دیدم، چو یکی طایر روح از قفس جسم پریدم، به لبش بوسه زدم دور سرش گشتم و از شوق به تن جامه دریدم، دو لبم روی لبش بود که ناگاه در آن نیمه شب از خواب پریدم، زدم آتش ز شرار جگرم قلب تمام اُسرا را.
*شروع کرد ناله زدن...خواب دیده ...دمِ دَرِ خرابه گفت: خواب دیده بچه... ببرید سر رو *
اشک در دیده و خون در جگر و آه به دل، سوز به جان، ناله به لب، سینه پر از شعله فریاد، زدم داد که عمه پدرم کو؟ بگو آن کس که روی دامن او بود، سرم کو؟ چه شد آن ماه که تابید در این کلبه احزان و کشید از ره احسان به سرم دست نوازش همه از ناله من آه کشیدند و به تن جامه دریدند که ناگه طبقی را که در آن صورت خورشید عیان بود نهادند به پیشم که در آن رأس منیر پدرم بود، همان گمشده قرص قمرم بود، سرشکش به بصر بود و به لب داشت همی ذکر خدا را.
چه فروزان قمری بود، چه فرخنده سری بود رخ از خون جبین رنگ، به پیشانی او جای یکی سنگ، لب خشک و ترک خوردة او بود کبود از اثر چوب به اشک و به پریشانی مویش که نگه کردم و دیدم اثر نیزه و شمشیر به رویش بغلش کردم و با گریه زدم بوسه به رگهای گلویش نگهش کردم و دیدم دو لبش در حرکت بود به من گفت عزیز دلم اینقدر به رخ اشک میفشان و مزن شعله ز اشک بصرت بر جگرم، آمدهام تا که تو را هم ببرم، از پدر این راز شنیدم ز دل سوخته یک «یا ابتا» گفتم و پروازکنان سوی جنان رفتم و دیدم عمو عباس و علیاکبرِ فرخنده لقا را.
✘شاعر:غلامرضا سازگار
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_محمود_كريمی
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
@babolharam.ir- Karimi-Mirdamad Shab 3 Moharam 96-01-2.mp3
2.57M
⇦🕊 #قسمت_دوم روضه و توسل جانسوز _شب سوم محرم 96_ حاج محمود کریمی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 #قسمت_پایانی روضه و توسل جانسوز _شب سوم محرم 96_ حاج محمود کریمی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
بابا...
یه گوشه خواب بودم خیلی آروم ...
*خوابیده بودم *
ولی پیچید تو گوشم صداشون ...
نمیبردن اگه گوشواره هامو
خودم می بخشیدم به دختراشون
*من بچه توام .نمیبردن خودمم بهشون میدادم .*
من که جدم علی به وقت نماز
داد انگشتری به اهل نیاز ...
مادرم فاطمه سه لیل و نهار
کرد افطار خویش را ایثار
من خودم گوشوار میدادم ....
دُر به آن نابه کار میدادم .
پس بگو تازیانه کم بزنند ...
دخترم... دخترانه ام بزنند...
نمیبردن اگه گوشواره هامو
خودم می بخشیدم به دختراشون ...
گذشت و گم شدم توی بیابون ..
آخه از قافله جامونده بودم...
یکی اومد برم گردوند بابا...
ولی کاشکی همونجا مونده بودم ...
*بابا...*
بداخلاقن چِقد مردای شامی ...
به جای قلب، سنگه تو دلاشون
با این دستای سنگینی که دارن
دلم میسوزه واسه بچه هاشون ...
یه جوی زد چشام تاره هنوزم ...
یه جوری زد قدّم از درد خم بود...
جای دستش یه کم بهتر شد اما ...
جای انگشترش رو صورتم موند...
تو روی نیزه و من رویِ ناقه
تو چشمات باز و من دستام بسته...
چقدر شکل همیم بابا نگاه کن ...
منم مثل تو دندونام شکسته
النگوهامو تو بازار فروختن
دیگه فرقی به حال من نداره...
ولی ای کاش اینجوری نمونن...
اخه مال یتیم خوردن نداره...
به ماهِ آسمون میگفت
شمعِ شبستونِ منی
یاد عموم بخیر که تو
مثل عمو جون منی
راستی تو از تو آسمون
ببین بابای من کجاست ؟!
بهش بگو که دخترت
ساکنِ تو خرابه هاست...
بابا ...بابا....
*میگم به داد بچه برس به هق و هق افتاد...
بابا ...باب...باب...بابا....
مَ...نو... بِ...بَر ...
مَ...من...جا می...مونم... عمه مو میزنن...
شیرین زبونیم تموم شد....مال اون وقت بود که دندون هام سالم بود ...
بابا ....
ای حسین....*
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_محمود_كريمی
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
@babolharam.ir- Karimi-Mirdamad Shab 3 Moharam 96-01-Segment 1.mp3
2.11M
⇦🕊 #قسمت_پایانی روضه و توسل جانسوز _شب سوم محرم 96_ حاج محمود کریمی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 #قسمت_اول روضه و توسل جانسوز _شب هفتم محرم 96_ حاج میثم مطیعی ↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
گهواره بی تابی چرا؟ علی نمیخوابی چرا؟
پر شده از صدایِ تو تموم دشت کربلا ...
ترک ترک شده لبات،الهی بارون بگیره
غنچه نشکفتۀ من،دوباره باز جون بگیره
*آخه راوی میگه:" اَخرَجَه اَبوه..." باباش بچه رو بیرون آورد ...(همه داشتن نگاش میکردن) "و اِنّه عَطشانٌ..." بچه تشنه بود...*
علی بودن سخته برات، وقتی تو خیمه ها باشی
هِی دستُ پا میزنی تا، فداییِ بابا باشی
(با دست و پا زدن گرهی وا نمیشود
تشنه لبم،عزیز دلم، دست و پا نزن ...)
حرمله در کمینِ تِ ، حرمله نامرده علی
*بچه میترسه. ،خوف میکنه ... سر و صدا که میشه میلرزه ...*
حرمله در کمینِ تِ ، حرمله نامرده علی
گمون کنم تیرُ کمون، با خودش آورده علی
کسی بهت آب نمیده، آهِ همه بی اثره
نکن تلظّی پسرم، ببین بابا تشنه تره!
تشنه لب کربلا ، وای حسینم حسین
راس تو بر نیزه ها ، وای حسینم حسین
رقیه میخونه برات "فاللهُ خیرٌ حافظا"
تو میری و پشت سرت،میشکنه قلب خیمه ها
*حالا مادرت سوال داره....*
گلوی نازکت مگه، سه شعبه رو تاب میاره ؟!
غصّه نخور عزیزکم، زهرا برات آب میاره
بارون خون میباره از ، زمین به سمتِ آسِمون
حجت قبول شد پسرم، آخه نشون به این نشون
کاش بدونن که گردنت، طاقت نیزه نداره
کاش بدونن تو کاروان، یه مادره یه مادره
شونه به شونه با عمو، حرومیا دور و برت
برو که مادر میخونه، "و إن یکاد" پشت سرت
خدا کنه که بعد تو، بچّۀ کوچیک نبینه
غنچه ای رو دستِ کسی،از روی شاخه نچینه
🔽شاعر: معصومه اسکندری🔽
*هر کجا شیرخواره ای دیدم
بی قرار غم رباب شدم ...*
لا لا لا لا یه کم دیگه دووم بیار ...
یه کم دیگه دندون رویِ جیگر بذار ...
مَشکُ یکی برده که برمیگرده زود
وقتی میرفت همه ش به فکر خیمه بود
نده با اشک زندگیمو به باد
آب میرسه اگه خدا بخواد
عمو رسید کنار علقمه
صدای تکبیرش داره میاد ....
لالایی ... عموش رفته آب بیاره ...
لا لا لا لا مادر تو بشه فدات
خون میبارن فرشته ها با گریه هات
سوخته دلم رو نفسایِ داغ تو
آهی بکش شاید که بارون بگیره
خدا تو رو نمیبره ز یاد
خونده برات بابا وَ اِن یَکاد
الهی که سپیدیِ گلوت
به چشم حرمله نیاد ...
لالایی ... الهی بارون بباره ...
لا لا لا لا منو نکن خونه خراب
چیزی نمونده عموجون بیاره آب
بابات رفته به یاری آب آورش
داره میاد چرا خمیده کمرش ...
علی م داره میزنه دست و پا
بچه م داره می میره ای خدا
ببین هنوز به سمت علقمه ست
نگاه مضطر بابا .....
لالایی ... عموش رفته آب بیاره ...
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_میثم_مطیعی
#شب_هفتم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#روضه_حضرت_رباب_علیه_السلام
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
babolharam Motiee Shab07 a.mp3
18.77M
⇦🕊 #قسمت_اول روضه و توسل جانسوز _شب هفتم محرم 96_ حاج میثم مطیعی ↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 #قسمت_پایانی روضه و توسل جانسوز _شب هفتم محرم 96_ حاج میثم مطیعی ↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
همسر شهید مهدی نوروزی شهید مدافع حرم میگه شب هفت محرم بود.نذر کرده بودم شب هفت محرم لباس حضرت علی اصغر تن بچه م کنم.بچه رو بدم باباش ببره پیش روضه خوان،روضه بخونن بچه م بیمه بشه،لباس تن بچه کردم رفتیم جلسه.موقع روضه باباش زنگ زد،بچه رو بده.اما بچه م خوابش برده بود؛دلم نیامد بیدارش کنم.میگه چندبار آقامهدی نوروزی زنگ زد،من هربار دلم نیامد بچه رو بیدارش کنم.میگه برگشتیم خونه،خیلی ناراحت بودم،به همسرم گفتم دیدی لیاقت نداشتم اقا بچه مو قبول نکرد.
شهید گفت: غصه نخور! آقا یار نمایشی نمیخواد؛آقا یار واقعی میخواد ،میگه فردا یه هو زنگ زد گفت: خانم ساکِ منو جمع کن میخوام برم سوریه ،رفت و دیگه برنگشت.
آخه این مادر دلش نمیاد بچه ای که خوابه رو بیدار کنه... بذار من از یه بابایِ دیگه بگم. از یه مادر دیگه بگم. از یه نوزاد دیگه بگم.
سبط ابن جوزی نوشته در تذکرة الخواص:
"لَمّا رَآهُمُ الحُسَينُ عليه السلام مُصِرّينَ عَلى قَتلِهِ..." وقتی آقایِ ما دید اینا دست بردار نیستن ... میخوان بکشنش ..."مُصِرّينَ عَلى قَتلِهِ..." اصرار دارند به کشتنش... "أخَذَ المُصحَفَ ونَشَرَهُ " آقا قرآن رو برداشت ... باز کرد ... "وجَعَلَهُ عَلى رَأسِهِ..." مثل شب های قدر قرآن رو روی سر گذاشت مقابل لشگر تنها شده بود.دیگه کسی نمونده بود ...
صدازد: "بَيني وبَينَكُم كِتابُ اللّهِ ..." کتاب خدا بین من و شما داوری کنه "وجَدّي مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله..." به خاطر جدم، به خاطر قرآن به یک سوال من جواب بدید. "يا قَومِ! بِمَ تَستَحِلّونَ دَمي ...؟! "چرا خون منو حلال میدونید؟ حالا بعضی روایات رو من دیدم اینا گفتند:
"مانَدری تَقول..." ما نمیفهمیم چی میگی! اما یه وقت صدای گریۀ علی بلند شد رباب دیگه بی قرار شده ... طاقت گریه های علی رو نداره " فَالتَفَتَ الحُسَينُ عليه السلام" آقا یه وقت متوجه خیمه ها شد "فَإِذا بِطِفلٍ لَهُ يَبكي عَطَشاً ..." دید بچه شیرخواره ش داره های های های گریه میکنه.
من نمیدونم رباب چه حالی داشت ولی هر مادری بود یه کم دلش آروم میشد. میگفت الان بچه رو بابا میگیره.سیراب میکنه.
شاید اینجا رباب خوشحال شد. "فَأَخَذَهُ عَلى يَدِهِ..."بچه رو روی دست بلند کرد صدازد: "يا قَومِ، إن لَم تَرحَموني فَارحَموا هذَا الطِّفلَ" اگر به من رحم نمیکنید به این طفل رحم کنید هنوز صحبتش تمام نشده بود تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد ..." "فَرَماهُ رَجُلٌ مِنهُم بِسَهمٍ" حرمله مهلت نداد ... تیر را پرتاب کرد . "فَذَبَحَهُ...." گوش تا گوش علی را .... *حالا صدا بزن:حسین ....*
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_میثم_مطیعی
#شب_هفتم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#روضه_حضرت_رباب_علیه_السلام
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
babolharam Motiee Shab07 b.mp3
5.8M
⇦🕊 #قسمت_پایانی روضه و توسل جانسوز _شب هفتم محرم 96_ حاج میثم مطیعی ↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊#قسمت_اول ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب چهارم محرم 96_ سید مجید بنی فاطمه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
"اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ،عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ ،وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ،وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ"
دست ما نیست گرفتار تو هستیم حسین
از ازل تا به ابد زار تو هستیم حسین
هیچ کس غیر تو مارا به خدا راه نداد
ما پناهنده ی دربار تو هستیم حسین
تو نبودی همگی اهل جهنم بودیم
تا خود حشر بدهکار تو هستیم حسین
*فردای محشر مادرش فاطمه میاد،امام باقر علیه السلام فرمود: مثل مرغی که دانه های خوب و بد و جدا میکنه، مادر ما فاطمه دونه دونه دوستای علی و حسین و جدا میکنه... میگه این گریه کن حسینه...*
چه بخوای چه نخوای دوست دارم
چه بخوای چه نخوای بدهکارتم
ما که هستیم فقط آدم تو ای ارباب
ما هواخواه و هوادار تو هستیم حسین
کاسه ی چشم من از شوق تو لبریز شده
پر شدیم از تو و سرشار تو هستیم حسین
اولین گریه کن و مرثیه خوانت زهراست
ما فقط گرمی بازار تو هستیم حسین
مادرم دست مرا دست تو داده، خواهی
یا نخواهی همه سربار تو هستیم حسین
________________
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#شب_چهارم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_دوطفلان_حضرت_زینب
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
@babolharam_ir-Banifateme-Shab_04_Moharam1396-001_(www.rasekhoon.net).mp3
2.84M
⇦🕊ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب چهارم محرم 96_ سید مجید بنی فاطمه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊#قسمت_دوم ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب چهارم محرم 96_ سید مجید بنی فاطمه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
رخصت بده دو طفل خودم را فدا کنم
این فیض روسپید شدن رو زمن مگیر
هم دختر شهیدم و هم خواهر شهید
این مادر شهید شدن را ز من مگیر
باید عزیز را به فدای عزیز کرد
در خیمه غیر این دو عزیزی نداشتم
غیر از دو طفل خود که به قربان تو کنم
در خیمه ام برای تو چیزی نداشتم
***
بیهوده میزنند همه لاف عاشقی
کس نیست عاشق تو به مانند زینبت
ای هست و نیستم به فدای تو یاحسین
نا قابل است جان دو فرزند زینبت
خوشبخت خواهری که تو باشی برادرش
تا سایه ی تو هست دگر غم نمیخورم
فرزند اگر چه که همه دنیای مادر است
دنیایِ بی تو هیچ به دردم نمیخورد
هیچکی نباشه اما سایه ی تو بالا سرم باشه، برا همین بود تا کوفه سر حسین بالا محمل زینب بود..
از هر چهارسو به تو شمشیر میزنند
باید برای خود سپری دست و پا کنی
از خیمه ام دوتا سپر آورده ام حسین
باید که هر دوتا پسرم را فدا کنی
سخت است دست و پا زدن بچه های من
اما فدای طفل رباب و سکینه ات
سخت آن بود که داخل گودال بنگرم
خنجر به دست شمر نشسته به سینه ات
*با یه امیدی با یه انگیزه ای فرمود: بچه ها بیایید، محمد و عون،گفتند: جانم مادر ،بفرمایید با ما چیکار دارید؟...
اینا نوه های فاطمه اند، اینا زیر سایه ی زینب بزرگ شدند،سرا پایین بله مادر جان،قربونتون برم، مادر قربون این حیاتون برم، سرتون و بالا بیارید، میخوام یه کاری بکنید، میخوام من و جلو لشگر یزید و یزیدیا رو سفید کنید،تا نگن داییتون لشگر نداره، یاری رو نداره....عزیزام میخوام برید مادر پهلو شکستم و خوشحال کنید...
گفتند: چه کنیم مادر جان؟گفت: اول صبر کنید، سرمه به چشمشون کشید،هی قد و بالای بچه ها رو نکاه کرد، دورتون بگردم، شما سربازای حسین هستید...کاش مرد بودم شمشیر میگرفتم میومدم وسط میدان،برید اذن و از دایی بگیرید،همچین که اومدن مقابل خیمه ابی عبدالله، خبر دادن دوتا عزیزای زینب اومدن فرمود زود وارد بشن...
چیه عزیزای دایی؟حسین دست رو صورتشون کشید، این دو تا برادر رو بغل گرفت ،گفتند: دایی ما تنهایی نیومدیم....یعنی چی عزیزم؟
دایی جان ما فرستاده های مادرمون زینبیم،مادرمادرم گفنه دایی غریبه،اگه اجازه بدید ما هم بریم میدان؟
ابی عبدالله فرمود: نه شما یادگارای خواهرم هستید، قبول نکردن،زودی اومدن تو چادر مادرشون زدن زیر گریه؟چی شده عزیزای من؟
گفت: مادر رفتیم اما دایی قبول نکرد،یه وقت دیدن زینب با عجله دوید ....
همچین که اومد مقابل حسین، گفت: داداش! نکنه زینب رو قابل نمیدونی؟هم بچه هام فدات، خودم هم قربونت حسین....
عاقبت ابی عبدالله فرمود: شاید باباشون جناب عبدالله راضی نباشه؟
بی بی زینب فرمود:من تربیت شده ی فاطمه ام شوهرداری خوب بلدم.... ،وقتی داشتم می اومدم خود عبدالله گفت: زینب! این دوتا بچه ها باهات میان، هرجا تو تنگنا قرار گرفتی، کار به جنگ کشید، یادت باشه من نیستم، دوتا بچه هارو اول بفرست، اینارو فدای بچه های حسین کن....تا اینو گفت: دیگه حسین گفت: چشم خواهرم!
همه دورشون رو گرفتن، یکی براشون قرآن می خونه، آیت الکرسی میخونه،یکی میگه مواظب خودت باش محمد، یکی میگه: عون مواظب خودت باش...
تنها کسی که هیج عکس العملی نشون نمیداد زینب بود،می گفت: مادر میخوام مثل جدتون مثل شیر وارد میدان بشید،چنان رفتن رجز خوندن این دوتا آقازاده جنگ نمایانی کردن...
یه نامردی دیدن وسط جمعیت داره داد میزنه گفت: داغشون رو به دل مادرشون بذارید...دورَشون کردن،همچین که این آقازاده ها افتادن، بلند صدا زدن: دایی حسین!...
این آقازاده هارو شهید کردن، ابی عبد الله وسط میدان، این دوتارو بغل گرفت،می اومد سمت خیمه پاهاشون رو زمین کشیده میشد...
همه ی زن ها از خیمه ها بیرون اومدن، یکی میگه: محمد، یکی میگه: عون! به سر و صورت میزدن،یه وقت دیدن مادرِ شهید نیست...
هرکی رو زمین اقتاد اول زینب بیرون اومد،رفتن سراغ زینب دیدن گوشه ی خیمه نشسته، خانوم عزیزات رو آوردن، اینجا نشستی،فرمود: بیرون نمیام،با خودم گفتم: شاید حسین منو ببینِ خجالت بکشه...*
________________
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#شب_چهارم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_دوطفلان_حضرت_زینب
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
@babolharam.ir-Banifateme-Shab_04_Moharam1396-002_(www.rasekhoon.net).mp3
3.55M
⇦🕊#قسمت_دوم ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب چهارم محرم 96_ سید مجید بنی فاطمه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊#قسمت_پایانی ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب چهارم محرم 96_ سید مجید بنی فاطمه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
پسر هام فدایِ علی اصغرِ تو
نبینم غمت رو فدای سر تو
آه داداش، غم نخور
خدا یک دم از من نگیره تو رو
یا حسین! جونِ من
پسر هام که رفتند تو دیگه نرو
خوبه که، رفتنو
نمی بینند آتیشِ رو چادرو
وای نمی بینند
این صورت ها و گوش های از خون پُر رو
خودِ من فدات شم
که تو زنده باشی
بمیرم نبینم که شرمنده باشی
سایه ی، رو سرم
تویی که همه هستیِ خواهری
جون من، رو بگیر
نگن که برادر تو بی لشکری
ساعتِ، دیگه ای
می بینم که رو خاکی و بی سری
بین اون، قتلگاه
نمی مونه انگشت وانگشتری
حسین جان .....
________________
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#شب_چهارم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_دوطفلان_حضرت_زینب
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
@babolharam.ir-Banifateme-Shab_04_Moharam1396-003_(www.rasekhoon.net).mp3
1.65M
⇦🕊 #قسمت_پایانی ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب چهارم محرم 96_ سید مجید بنی فاطمه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊#قسمت_اول _ روضه جانسوز حضرتِ رقیه سلام الله علیها _ شب سوم محرم 96 _سید مجید بنی فاطمه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
هم نا ندارم،
هم بس که دنبالت دویدم پا ندارم
با این همه زخم،
دستِ کمی از مادرت زهرا ندارم
تنها نشستم،
حتی به قولِ دختران بابا ندارم
داری می آیی،
باید که چادر سر کنم اما ندارم
شرمنده بابا،
غیر از خرابه من برایت جا ندارم
یا عمه یا تو،
یا آرزویِ مرگ دارم یا ندارم
اما دلت قرص،
یک لحظه هم ترس از حرامی ها ندارم
دیدی خمیدم،
اینقدر سیلی زد که جایی را ندیدم
بعد از تو بابا،
با دامن آتش گرفته می دویدم
من مثل عمه،
وقتی که قاتل می برید و می بریدم
با خنده می گفت،
با دست خود از پشت سر ،سر را بریدم
جای تو خالی،
با حرمله با شمر چه زجری کشیدم
رنگین کمانم،
بازو کبود و روی زرد و مو سفیدم
کنجِ خرابه،
خوابیده بودم ، با لگد از جا پریدم
بازار شامُ،
حرف کنیزیُ و نمی گویم چه دیدم
قربانِ لبهات،
من پیرِ چوب خیزرانیِ یزیدم
آماده هستم،
عمه حلالم کن که دیگر سر رسیدم
*دختر داری یا نه؟ خواهر کوچیک داری یا نه؟ یاد همه پدر بزرگها و مادر بزرگ هایی بخیر،تا می فهمیدن می خوای بری حرم بی بی یه عروسک می دادن ... می گفتن:میری ، ببر حرم رقیه ... معناش میدونی چی بود؟یعنی دختر بچه بهونه میگیره باید با این چیزا آرومش کنند ...
دختر بچه وقتی گریه میکنه،بهانه میگیره با اسباب بازی اونم عروسک آرومش می کنند، نامرد یه دفعه ای گفت: کیه نمیذاره من بخوابم؟ ... گفتند: یزید صدای گریۀ بلبل حسینِ ....
گفت:چی میخواد؟ گفت: بهونۀ بابا رو داره،گفت: این که کاری نداره،سر بریدۀ بابارو براش ببرند ... دختری که دلش برا باباش تنگ شده، همچین که تشت رو آوردن،روپوش رو کنار زد .
چشمش به سر افتاد ، تا چشمش به سر افتاد، مات و مبهوت موند ، آروم آروم شروع کرد دست کشیدن ، روی لبا دست می کشید ، رو محاسن بابا دست می کشید ، یه مرتبه دادش بلند شد بابا ! .... کی رگ های گردنت رو بریده؟
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
@babolharam.ir- www.ChadoreKhaki.com-1.mp3
2.19M
⇦🕊 #قسمت_اول _ روضه جانسوز حضرتِ رقیه سلام الله علیها _ شب سوم محرم 96 _سید مجید بنی فاطمه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊#قسمت_دوم _ روضه جانسوز حضرتِ رقیه سلام الله علیها _ شب سوم محرم 96 _سید مجید بنی فاطمه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
رسیدن بخیر ای ، سر و رویِ خونی
یه دردایی دارم بعیدِ بدونی
وای سرم ... پیکرم ...
تو از زخمای من نداری خبر
وای سَرِت ... حَنجَرِت ...
به من گفته بودی که رفتی سفر
تو ، تو سفر چی شده
که زخم لبت از همه ست تازه تر
چیزی از ... من نپرس ...
که گوشواره هامِ همین دور و بر ...
نمی بینه چشمام یا اینجا بی نورِ
این عطر بابامِ یا بویِ تنوره ...
وای ببین ... رو زمین ...
با چه حالی از هوش رفته رباب
وای ببین ... دستمو ...
اینا جای سنگِ ، اینا هم طناب
جونِ من ... غم نخور ...
اصلاً ما نرفتیم به بزم شراب
هر چی شد ... بَسِتِه ...
رویِ پایِ من دیگه راحت بخواب
*همچین که افتاد ، دختر بچه ها با پسر بچه ها فرقای زیادی دارن ، پسر بچه بخوره زمین زود بلند میشه ، میره کس و کارش و پیدا می کنه بهش میگن گریه نکن ، مرد که گریه نمی کنه ؛ اما دختر زمین بخوره بلند نمیشه ، اینقدر صبر میکنه تا باباش بیاد ، گفت : بابا یه نصف شب ، از ناقه افتادم ... هر چی صدات زدم نیومدی ... هر چی منتظر شدم ، گفتم چشمام نمی بینه ، گوشام که میشنوه ، آخه هر وقت می گفتم بابا ! تو می گفتی : جانم ! ... شنیدم صدای قدمی میآد ، گفتم که بابام اینجور تند تند راه نمی رفت ، بابام هیچ وقت با عجله قدم بر نمیداشت ، همچین که دستم رو سرم بود حس کردم دستی موهام رو گرفت ... یه ضربه زد ....
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
@babolharam.ir-www.ChadoreKhaki.com-2.mp3
1.97M
⇦🕊 #قسمت_دوم _ روضه جانسوز حضرتِ رقیه سلام الله علیها _ شب سوم محرم 96 _سید مجید بنی فاطمه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊#قسمت_پایانی روضه جانسوز حضرتِ رقیه سلام الله علیها _ شب سوم محرم 96 _سید مجید بنی فاطمه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
تمام سنگ ها بر صورتم خورد
چرا که دخترت کوتاه قد بود ...
مرا پایِ سر عباس می زد
کسی که زجر دادن را بلد بود ...
در این یک هفته مشکل در نمازم
ادایِ صادِ اللهُ الصمد بود
*یعنی بابا دندونام شکسته*
مرا در بزم نامحرم بردند
گمانم فقط یک خواب بد بود
در آن مجلس که ما اصلاً نرفتیم
هر آنکس که مرا آن روز زَد بود
شمردم زخم هایت را به خوابم
حدود یک هزار و هشتصد بود
همان خشتی که هر شب بالشم شد
که می دانست که سنگ لحد بود
*یه اشاره کنم زود برگردم ، وَ اِلا روضه نمیخواد ، فقط همین که یه دختر بچه از ناقه اُفتاد ... بعد از ناقه هی می گفت: عمه دستم ... می گفت:رقیه مادرمم می گفت دستم ... هی می گفت عمه بازوم ، می گفت : مادرم هم می گفت بازوم ... برا همین بود وقتی از دنیا رفت، زینب یاد مادرش افتاد ، آخه رقیه هم نیمه شب از دنیا رفت،برا مادرش تشییع جنازه نگرفتن ، برا این دختر هم نگرفتن، بی بی خودشون طاقت نیاوردن ، زن غساله ای آوردن، تا این بچه رو دید گفت:من دست نمیزنم، تا علتش رو نگید چرا بدن این بچه اینقدر کبوده؟ ناله ی زینب بلند شد ، فرمود : از کربلا تا شام هر جا می گفت : بابا ! تازیانه می خورد ....*
حسین ....
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
@babolharam.ir-www.ChadoreKhaki.com-3.mp3
1.33M
⇦🕊#قسمت_پایانی روضه جانسوز حضرتِ رقیه سلام الله علیها _ شب سوم محرم 96 _سید مجید بنی فاطمه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
هدایت شده از معراج شهدای کرمان
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
یارقیه خاتون س
#مشکل_رو_بیار_پیش_سه_ساله
#بابا_دست_کوچکش_را_رد_نمیکند
نگذاریم مجلس و موکب ارباب بی رونق و کمرنگ شود با تمام توان لبیک یا حسین میگوییم
موکب معراج الشهدا جهت اسکان3000نفردرکربلای معلا باتوسل بحضرت رقیه سه ساله فعالیت خود راآغاز کرد
محرم_تا_اربعین
نذراربعین(چادر.پتو.بالشت)باهرتوان مالی میتوانید درثواب اسکان زوارپیاده روی اربعین شریک شوید
6277601232200418
بنام معراج الشهدا
⇦🕊#قسمت_اول ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب چهارم محرم 96_حاج محمود کریمی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
دو خورشید جهان آرا، دو قرص ماه، دو اختر
دو آزاده، دو دلداده، دو رزمنده، دو هم سنگر
دو شایسته، دو وارسته، دو دردانه، دو ریحانه
دو نور دیده در دیده، دو روح روح در پیکر
دو یاس ارغوانی نه، بگو دو آیة قرآن
دو یوسف نه، دو اسماعیل از یک قهرمان هاجر
کشیده شانه بر مو، شسته صورت از گلاب اشک
گرفته چون دو قرآن دخت زهرا هر دو را در بر
به سر شور و به رخ اشک و به کف تیغ و به دل آتش
به سیرت، سیرتِ قاسم، به صورت، صورتِ اکبر
منای کربلا گردیده محو این دو قربانی
نوای نینوا از نایشان بر گنبد اخضر
گرفته دستشان را برده با خود زینب کبری
که قربانی کند در مقدم ثار الله اکبر
بگفت ای جان جان، جان دو فرزندم به قربانت
تو ابراهیمی و اینان دو اسماعیل ای سرور!
دو اسماعیل نه، دو ذبح کوچک، نه دو قربانی
قبول درگهت کن منتی بگذار بر خواهر
اگر اذنم دهی اینک به دست خود بگردانم
دو فرزند عزیز خویش را دور علی اصغر
امید زینب است ای آفتاب دامن زهرا
که افتد این دو قرص ماه را بر خاک راهت سر
سفارش کرده عبدالله جعفر بر من ای مولا
که این دو شاخة گل را کنم در مقدمت پرپر
به اذن یوسف زهرا دو ماه زینب کبری
درخشیدند در میدان چو خورشید فلک گستر
فلک در آتش غیرت، ملک در وادی حیرت
که رو آورده در میدان دو حیدر یا دو پیغمبر!
یکی می گفت دو خورشید از گردون شده نازل
یکی گفتا دو مه تابیده یا دو آسمان اختر
ندا دادند ما دو شیرزاده ایم زینب را
که باشد جده ی ما فاطمه صدیقه ی اطهر
پیمبر جد و زهرا جده و مادر بود زینب
حسین بن علی خال و پدر عبدالله جعفر
خروشیدند همچون شیر با شمشیر یک لحظه
دو حیدر حمله ور گشتند بر دریایی از لشکر
تو گفتی در احد تابیده دو بدر جهان آرا
و یا دو حیدر کرار رو آورده در خیبر
ز آب تیغ هر یک آتشی می ریخت در میدان
که گفتی شعله ی خشم خدا پیچیده در محشر
چو آتش بر فلک فریاد می رفت از دل دشمن
چو باران بر زمین می ریخت دست و پا و چشم و سر
ز هم پاشیده چون پیراهن از هم هر دو اعضاشان
ز بس بر جسم شان بنشست زخم نیزه و خنجر
به خاک افتاد جسم پاکشان چون آیة قرآن
دریغا ماند زیر دست و پا دو سوره کوثر
چو بشنید از حرم فریادشان را یوسف زهرا
به سرعت آمد و بگرفت همچون جانشان در بر
دریغا دو همای عشق در آغوش ثارالله
همای روحشان از موج خون در آسمان زد پر
چو دید از قتلگه آرند آن دو سرو خونین را
درون خیمه زینب گشت پنهان با دو چشم تر
*همه زنها از لای پرِ خیمه می دیدند .دیدند خانوم از جا بلند نشد .گفتند: خانوم جان! بچه هات رو آقا داره میاره ،یکیش بغل حسین، یکی بغل عباس ...این دایی ها دارن برادر زاده ها رو میارن .نمیخوای بری ؟
برا بچه های ما تو میدون رفتی ،پاشو بچه های خودت رو دارن میارن ،فرمود : نه ..حاشا اگه من بلند شم ... حسینم منو ببینه خجالت میکشه .*
نهان شد در حرم کو را نبیند یوسف زهرا
مبادا چشم حق گردد خجل ز آن مهربان مادر
بیا لیلا تماشا کن مقام و صبر زینب را
که در یک لحظه داده در ره دین دو علی اکبر
شاعر:غلامرضا سازگار
________________
#حاج_محمود_كريمی
#شب_چهارم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_دوطفلان_حضرت_زینب
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
@babolharam.ir; _Karimi-Shab_04_Moharam1396-001_(www.rasekhoon.net).mp3
2.22M
⇦🕊#قسمت_اول ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب چهارم محرم 96_حاج محمود کریمی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊#قسمت_پایانی ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب چهارم محرم 96_حاج محمود کریمی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
دَم اند و بازدم اند
شبیه بازدَم و دَم همیشه پشت هم اند
قسم به عشق قسم
برای یاری ارباب خویش هم قسم اند
قدم قدم در رزم
دو ردّپا که نه ! انگار ردّ یک قدم اند
اگرچه بی حرم اند
ولیکن همین دو برادر مدافع حرم اند
و این غم است دوتا
که قد مادر این دو ز ماتم است دو تا
برای نجمه یکی است
برای حضرت زینب محرم است دوتا
به کوفه است یکی
ولی به کرب بلا ابن ملجم است دوتا
دو اکبر زینب رسیده اند به خیمه به محضر زینب
و غبطه می خورند رباب و نجمه دوتایی به لشکر زینب...
برای گفتن عقد دو پله خم شده در پای منبر زینب
پسر نگو اصلا بگو به این دو برادر دو قنبر زینب
بگو به جبرائیل دو آیه ای است در این دشت کوثر زینب
شده رجزهاشان به غیر نام علی، نام مادر زینب
شکسته سرهاشان که سر شکسته نگردد برادر زینب
چه قدر تیر زدند به این دو ظاهرا اما ...به پیکر زینب
فشار خنجرشان اثر گذاشته اما به حنجر زینب
دو اکبر زینب شدند آخر سر چند اصغر زینب
که گفته یک سر بود ؟سه تا سرند به نیزه برابر زینب
*این سه تا سر ؛ سَرِ ابی عبدالله و سر بچه های حضرت زینب همیشه سرشون جلو محمل حضرت زینبِ...*
نه پیش مادرشان، که رفته است به بالای نیزه ها سرشان
شدند چون اکبر ،تمام دشت پر است از تمام پیکرشان
چه خوب شد زینب،به وقت مرگ نبود است در برابرشان
و خوب شد دختر نبودند ،و نبوده است فکر معجرشان ...
قمرا موند برا تو ...اینهمه اختر برا من ...
پسرا موند برا تو ...هر چی که دختر برا من ...
بقیه اش برا من ،آه و ناله برا من ...
طفل سه ساله برا من ...وقت غارت برا من ...
زخم جسارت برا من ...جنگ اینجا برا تو ...
سنگای اینجا برا من ...جنگ کوفه برا من ...
سنگای کوفه برا من ...
*سنگ میزدن حضرت زینب میرفت جلو دفاع می کرد .اینا امانت اند .دیگه زینب پسراش نبودن ، اگر هم بود سر سوزنی از کارش غافل نمیشد .زینبه ...امام معصوم فرمود : ای عمه جان! بخدا،تو عالمه ای هستی که کسی تعلیمت نداده .فهمیده ای هستی که کسی بهت نفهمونده خودت می دونی ....
نگاه کرد دید بچه داره با سَرِ بالای نیزه حرف میزنه ... دید این بچه اگه حواسش پرت نشه کنار نیزه بچه میمیره ...کنار سر به چوبه محمل زد ؛.چند بار زینب این کار رو کرد ... خودشو میزد بچه ها به سر بابا نگاه نکنن .
بعد یه همچین خواهری ...بدن بچه هاشو که می آوردن از خیمه بیرون نیومد ...تو کی هستی خانوم ؟ تو کی هستی خانوم جان ؟ ای جان عالم فدای تو زینب ....*
تو خیمه هنوز ،من سرلشکرتم
بی تابِ لبِ،خشک علی اصغرتم
*حسین جان *
من خواهرتم ،جای مادرتم
من دختر شاه خیبر شکنم
من آینه زهرا و حسنم
اون کس که برا،تو می میره منم
*حسین.... *
________________
#حاج_محمود_كريمی
#شب_چهارم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_دوطفلان_حضرت_زینب
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com