⇦🕊*بحر طویل و روضه جانسوز _ شب چهارم محرم 95 _ویژۀ شهادت و روضه امام سجاد علیه السلام _حاج حسن خلج*↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
منم قاهر ، منم والی ، منم غالب
منم لحظه به لحظه درد را طالب
حسین ابن علی را اولین نائب
علی ابن حسین ابن علی ابن ابیطالب ...
منم دریایِ بی ساحل
منم پیغمبری که کربلا بر او شده نازل
نه یک بخشش!تمام بخش هایش کاملاً کامل
تمام کربلا با سوره های قاسم و عون و علی اکبرو
آیات کوتاه علی اصغر و آیات مکی ابوفاضل
منم آنکه سنان و ازرق و خولی و شمر و حرمله
با هم مرا گشتند هی قاتل
همین که چشم وا کردم خودم دیدیم علی اکبر ارباب پیش چشم بابایم قدم میزد
قدم میزد دل بابا و نظم شانه های محکم عباس و سقف آسمان را با قدم هایش بهم میزد
برای قد بابایم خمیدن را رقم میزد ...
همین که چشم بستم در میان دشت غوغا شد
همین که چشم وا کردم بمیرم قاتلش از پیکرش پا شد
نفهمیدم چه شد از حال رفتم
تا صدایی آمد از دشمن چرا ساکت نشستید؟..آی فرزند رشیدش در میان خاک صحرا اربا اربا شد ...
*بازم بگم چی دیدم ؟!!...*
هراسان نجمه را دیدم که بالای سر نعشی کشیده ...
گوییا داغ امام مجتبی دیده
که قاسم هست اگر چون آن جگر گوشه برایش مثل آن روزی که می امد
جگر های حسن در تشت حالا پیکر قاسم میان دشت روی خاک پاشیده ...
*آخ نمی دونید چه روزی بود اون روز ... چشمم و باز میکردم یه غمِ تازه ...*
دوباره چشم بستم ناگهان تسبیح خاک کربلا افتاد از دستم
صدای داغ هل من ناصرا در گوش من پیچید
پدر بر روی دستش برد اصغر را ...
دل خانم رباب آشوب شد ترسید،گمانم قاتلش را که کمان برداشت بین آن جماعت دید
نمی گویم چه شد اما پدر خون علی اصغرش را در هوا پاشید ...
نمی گویم چه شد اما پدر در موقع برگشت می لرزید
نمی گویم چه شد اما پدر گم کرد دست و پای خود را و عبایش را به سرعت دور او پیچید ...
همین که رفت پشت خیمه من هم رفتم از حال و
همین که حال من آمد به جایش،خودم دیدم که دارد میرود با چکمه شمر آنجا توی گودال ...
دوباره رفتم از هوش و صدای شیحه اسبی که خون میریخت از زین و تن و سم و سر و یال و دهانش ....
*حسین ......
اگر این است تاثیر شنیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن ...*
باعثِ این شد،بفهمم که پدر هم بی گمان رفته
و با علم امامت خود ببینم که پس از شمر لعین در گودی گودال
با نیزه سنان رفته و از بس لطمه دیده سر به نوک نیزه،با زحمت ... نه ! با یک تکان رفته ...
وزینب بعد از آنی که نیزه و شمشیرها را پس زده ، سمت حرم لطمه زنان ....
منم من حضرت سجاد راوی هزاران روضۀ مکشوف
آنجا که خودم دیدم سر بابا ز روی نیزه اش افتاد
منم اصلا خوده روضه که هی مجلس به مجلس میرود از کربلا تا شام
منم آن مجلسی که سوخته زیر آتشی که ریخته از بام ...
منم آن مجلسی که آخرش از اول لبریز اشکش میشود پیدا
منم آن مجلس کنج خرابه ، آه ،وقتی روضه خوانی میکند طفل سه ساله با سر بابا
منم آن مجلسی که روضه اش پایان نمی گیرد
در این مجلس رقیه تشنه است اما نمی دانم چرا باران نمیگیرد ...
منم آن مجلسی که دعوتی هایم برای خواندن روضه،سر بر روی نی ماندست
منم بی تاب،منم خسته،منم غمگین،منم والی
منم قالب علی ابن حسین ابن علی ابن ابیطالب ...
حسین جانم ... حسین جانم ...
حسین جانم جانم جانم ....
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
JOin 🔜 @babolharam_ir ™
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_حسن_خلج
#شب_چهارم_محرم
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
Khalaj _ babolharam.ir.mp3
5.86M
⇦🕊*بحر طویل و روضه جانسوز _ شب چهارم محرم 95 _ویژۀ شهادت و روضه امام سجاد علیه السلام _حاج حسن خلج*↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
⇦🕊*روضه وتوسل جانسوز _ شب پنجم محرم 95 _دو طفلانِ حضرتِ زینب سلام الله علیها _حاج حسن خلج *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
قسم به این دلی که خون شد
به مادری که قد کمون شد
تو دست رد مزن به سینم
ببین که اشکِ من روون شد ....
تو چشمام زمزم ... اشکایِ مادرِ
همه هستیِ من این دو تا نوکرِ ....
غم تو رو تو سینه دارم
ببین که سر به پات میذارم
فدایِ زلف تو دو عالم
اینا که قیمتی ندارن ...
نباید سهم من از کسی کمتر شه
نذار زینب خجل از روی مادر شه
آبرو داری کن برای من
تا برن میدون لاله های من
بذار برای تو سپر شن
تو قتلگاه بدونِ سر شن ...
میخوام که هدیه هایِ زینب
رو نیزه با تو همسفر شن
میخرن دردایِ تو شامِ بلا رو
میگیرن تو کوفه جلویِ سنگا رو ....
عمریه دارم تو دلم امید
تا منم باشم مادر شهید
*یه وقت عباس دید خانم ام کلثوم رفت تو خیمه تنها نشست *
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
JOin 🔜 @babolharam_ir ™
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_حسن_خلج
#شب_چهارم_محرم
#شب_پنجم_محرم
#روضه_دوطفلان_حضرت_زینب
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
Khalaj _ babolharam.ir.mp3
1.73M
⇦🕊*روضه وتوسل جانسوز _ شب پنجم محرم 95 _دو طفلانِ حضرتِ زینب سلام الله علیها _حاج حسن خلج *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
⇦🕊*ذکر توسل و بحر طویل جانسوز _ شب ششم محرم 95 _حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام _حاج حسن خلج *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
همیشه اسمِ هر فردی
مشخص می کند در لحظۀ تصمیم گیری
نوع تصمیمات او را با حقیقت هایِ اطرافش
که باشد یا نباشد بیاید یا نیاید
یا بگیرد یا نگیرد یا هزاران یایِ دیگر که
یکی اش میشود مقبول در دنیا اطرافش
اگر عباس باشد می شود شیری که با چشمانِ خود
در دام می آرد شکارش را
و با یک پلک کارش را به پایان می رساند
بی برو برگرد به پایان می رساند کار او را پس
بدونِ جنگ و خون ریزی بدونِ یک خراش کوچک سطحی
بدونِ درد اگر زینب شود هم می شود در کربلا و شام و کوفه
زینت بابایِ خود حیدر
به حدی که تصور می کند کوفه
به دنیا آمده یک حیدرِ دیگر
به این علت شبیهِ حضرتِ حیدر
که شد فرقش دو تا،زینب به چوب محملش باید بکوبد سر
اگر قاسم شود باید شود بین همه تقسیم
بگردد آهِ فرزند حسن یک نیم و فرزند عمو یک نیم
که جانش را به بابا و عمو با هم کند تقدیم
شود قسمت به روز و شب میان نجمه و زینب
بگردد میان نجمه و زینب میان اکبر و اصغر
میانِ نیزه و خنجر ...
بگردد پیکرش کوچک میانِ خار ها تک تک
میان ازدحام تیر میان آن همه شمشیر
تنش را پخش کرده در میانِ دشت
همان طوری که بابایش جگر را در میانِ تشت
که بابایش کریم است و پسر ابن کریم آری
که بزل و بخشش و جودِ حسن را دیده قاسم از قدیم آری
بیایید امشب از تجزیه و تحلیلِ عمقِ روضه قاسم بگذریم آری
که تشریح فضایِ روضه قاسم به شدت روضه باز است
که پایانش در آغاز است
که فعلِ سختُ و بی رحمِ کشیدن
بچه ها در کربلا مانند یک راز است
کشیدن می شود آغاز در کرب و بلا
آنجا که حر صف می کشد با لشکرش در محضر ارباب
و آقا دست خود را می کشد ارام بر مویِ رقیه دخترش شاید نگوید آب
کشیدن می شود آنجا که عابس
می کشد فریاد و از هم می درد پیراهنِ خود را
حبیب ابن مظاهر می کشد بر خاکِ صحرا هی تن خود را
وهب در خاک و خون می غلطد و
مادر برای دیدنش این سو و آن سو می کشد هی گردن خود را
علیِ اکبرِ ارباب هم دامن کشان دارد به میدان می رود در محضرِ بابا
علی پا می کشد بر خاک صحرا
می کشد تیر هی قلب مضطر بابا
و بر نعش جوانش می کشد فریاد علی اکبر بابا
کشیدن می شود بی رحم
آنجا که کمان را می کشد هی حرمله تا جا شود
تیر سه شعبه آه در نایِ علی اصغر
کشیدن می شود زجر اور انجا که
به جای اینکه بابا تیر را بیرون کشد
از حنجر این طفل با دقت گلو را می کشد از تیر بیرون
وای بابایِ علی اصغر ...
کشیدن می شود غمناک وقتی میکشد بابا عبا
بر قد و بالای علی اصغر
ولی اوج کشیدن می شود تصویر بینِ روضۀ قاسم
که بر رویِ زمین هی میکشد شمشیر را
وقتی به میدان می شود عازم
زنی کِل می کشد در دشت
وقتی تازه داماد حسن با رختِ دامادیِ خود
دامن کشان با خنده دارد می رود میدان
کشیده کار قاسم جان به جایی که
پسر ها و خودِ ازرق ز تیغش نیم می گردند
پس از تفریق و جمع و ضرب با شمشیر قاسم پیش پاهای عمو
تقسیم می گردند
کشده کار قاسم آه حالا بین تیغ و تیر
که هر کس می کشد چیزی
یکی نیزه یکی شمشیر بمیرم مادرش هم می کشد آه از نهادش
که او را دوره کردند عاقبت
شمشیر های بی مروت از پس و از پیش
کشیده روضه از کرب و بلا حالا به یک خانه
دوباره روضۀ پهلو یکی میخُ آن یک با سر نیزه
ولی هر دو غریبان
کشیدند و کشاندند و عمو را این چنین کشتند
کشاندند اسب ها را بر تنِ قاسم به صحرا و عمو را روی زین کشتند
کشیده می شود روضه کشیده می شود قاسم
بمیرم نکته اش این است که این نوجوان
در زیرِ سمِ اسب ها مانده ولیکن ظاهراً سالم
که قاسم از درون مثل علی اکبر رعنایِ لیلا شد
که قاسم از درون مثل بابایش شکست و اربا اربا شد
فقط یک پوست ماند از او و
اعضایی پر از نیزه
در آغوش عمو جانش به سمتِ خیمه در راه است
آقایی پر از نیزه ...
کسی که اول روضه بزرگش بود جوشن ها
کفن کوتاه گشته بر تنش حالا در این صحرا
کشیدند و کشاندند و عمو را بار ها کشتند
اه از شرم حسن در کربلا کشتند
عمو را از شرم حسن در کربلا کشتند
کشیدند و کشاندند و عمو را بارها کشتند
آه از شرمِ حسن در کربلا کشتند عمو را ...
حسین جانم ...حسین جانم ...
حسین جانم جانم جانم .....
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
JOin 🔜 @babolharam_ir ™
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_حسن_خلج
#شب_ششم_محرم
#روضه_حضرت_قاسم_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
Khalaj _ babolharam.ir.mp3
2.76M
⇦🕊*ذکر توسل و بحر طویل جانسوز _ شب ششم محرم 95 _حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام _حاج حسن خلج *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
⇦🕊*روضه و توسل بسیار جانسوز _ شب هفتم محرم 95 _ حضرت علی اصغر علیه السلام _حاج حسن خلج *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
آروم بگیر جانِ ربابه ...
علاجِ تو یه قطره آبِ
عطش نمیذاره میدونم
یه لحظه چشم تو بخوابه ....
میبینی اصغرم مادرت حیرونه
خواهشم از خدا یه قطره بارونه ...
تشنۀ مادر ناله کمتر کن
آسمون لبهاش و کمی تَر کن
ای علی اصغر .....
قرار بی قراره بابا
با تاولایِ دورِ لبها
با چشمایِ شبیه دریا
نمک نزن به زخمِ سقا ...
پلکات و اینقدر بی رمق هم نزن
آتیش نفست به این قلبم نزن
گریه نکن ای طفل بی شیرم
وقتی میلرزی بابا میرم ....
سه شعبه اومد و غم آورد
تا که به پارۀ دلم خورد
فقط خدا نخواست و گر نه
بابا هم از غم تو میمرد ....
سه شعبه آمد و قلبِ من شد کنده
غیر لب هات بابا حنجرت می خنده ...
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
JOin 🔜 @babolharam_ir ™
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_حسن_خلج
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
Khalaj_ babolharam.ir.mp3
2.76M
⇦🕊*روضه و توسل بسیار جانسوز _ شب هفتم محرم 95 _ حضرت علی اصغر علیه السلام _حاج حسن خلج *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
⇦🕊*ذکر توسل و بحر طویل جانسوز _ شب هشتم محرم 95 _حضرت علی اکبر علیه السلام _حاج حسن خلج *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
اذان با پای خود دارد به میدان میرود
با اشهد ان لا اله و اشهد ان رسول و
اشهد و ان علی هایش ...
اذان دارد به میدان میرود با پای خود
با شانه هایِ محکم و چشمانِ نافذ
با سر و دست و خلاصه کلِ اعضایش
حسین ابن علی مثل نماز است و علی اکبرش مثلِ اذان قطعاً
اذان پیشِ نمازش میدهد با عشق جان قطعاً
صلاتی در صلاتِ ظهر در هجرِ اذانش
آه خواهد شد کمان قطعاً ...
قدم برداشت در ذهنم دوباره روضۀ اکبر
قدم زد در سرم هی روضه هایِ باز تا گودال و
بعدش روضه انگشتر و انگشت ...
قدم برداشتن،اصلاً دوستان فعل قدم برداشتن در کربلا
شد روضه امشب که هر جا زد قدم اقا علی اکبر
برایش سینه میکوبید و فدایش گشت با هر ضربه ای زینب
قدم برداشت وقتی روبرویِ لشکر دشمن به هیبت گویا
پیغمبر از غار حرا برگشت ...
چه سر هایی که دنبال علی رفتُ به دنبالش به سمتِ خیمه ها برگشت
قدم برداشت و آمد علی در محضر بابا
علی اکبر بابا همان زهرا همان حیدر همان پیغمبر بابا
قدم برداشت پیش چشم بابا و
به حال مرگ شد در کربلا بابا
به خود زد بار ها اکبر به خود زد بار ها بابا
صدا زد تا قدم برداشتی بابا
قدم برداشت تا بابا
اگر چه مضطر و مشکل برید اخر ز بابا دل
چونان که موج از ساحل برید اخر ز بابا و
بریدن گشت ان فعلی که در این روزه وقت صرف
ابعاد غم ارباب ما را می کند کامل
بریدم گفت بابا که بریدم از جهان وقتی بریدی اکبرم
از خیمه پایت را
بریدم از جهان وقتی بریدی اه از گوشم صدایت را
بریدم تا بریدی و بریدند اه جسمت را بریده هی بریده
تا به انجا که فقط گفتا پدر با هر نفس یک حرف اسمت را
بریدن می کند معنا فقط یک گوشه از غم های بابا را
بریدن تازه از یک زاویه تعریف خواهد کرد معنای ظریفِ اربا اربا را
که هر عضوت بریده گشته با شمشیر ها آخر
چونان که از تو در میدان نماندست لا بغیر از رد پا آخر
بریدند از تو در این جنگ طوری که بریده گشت در نایت صدا آخر
بریدن چون که گردد نا مرتب داستانش فرق خواهد کرد
بریدن های دست و پا و .......
بریدن می شود آغاز وقتی می شود در اولین بر خورد ها
اسم علی اکبرت ابراز
بریدن بدین ترتیب دارد می شود هی روضه هایت باز
و کم کم می برد جسم تو را شمشیر و
تیغ و تیر و نیزه و مقراض
و با مقراض گشتی چون گل پرپر
و با مقراض علی اکبر ارباب شد کم کم علی اصغر
حسین جانم ...حسین جانم ...
حسین جانم جانم جانم .....
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
JOin 🔜 @babolharam_ir ™
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_حسن_خلج
#شب_هشتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
Khalaj _ babolharam.ir.mp3
3.92M
⇦🕊*ذکر توسل و بحر طویل جانسوز _ شب هشتم محرم 95 _حضرت علی اکبر علیه السلام _حاج حسن خلج *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
⇦🕊*روضه و توسل جانسوز _ شب تاسوعا محرم 95 _ حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام _حاج حسن خلج *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
عاقبت لشگری از تیر گرفتارش کرد
به زمین خوردن در علقمه وادارش کرد ...
اولین مرتبه اش بود نشد برخیزد
(تا حالا کسی عباس رو زمین نزده .... ای آقام ... آی آقام ...)
اولین مرتبه اش بود نشد برخیزد
تن بی دست خجالت زده از یارش کرد
*امشب به چشمات خیلی التماس کن ... بگو شب تاسوعای آقامِ ... یه آقایی کنار علقمه با چشمایِ تیر خورده ...*
دستش افتاد و نیفتاد علم از دستش
زبان حال:(اموال غارت شده رو آوردن پیش یزید آقا زین العابدین فرمود هر چی از ما غارت کردن به ما برگردونن ... رباب داره با دقت نگاه میکنه گهواره رو کی میارن ... رقیه داره نگاه میکنه ... یه وقت آقا زین العابدین دید یه علمی رو آوردن ، چوبه ی علم همه جاش جای تیغ و شمشیرِ ... فقط یه جاش سالم مونده ... پرسیدن چطور میشه،!! فرمود عموی من هرگز علم از دستش نیفتاد ....
حسین جانم ... حسین جانم ....
دستش افتاد و نیفتاد علم از دستش
رحم الله به شیری که علمدارش کرد
تَرَک روی لبش رو نمی انداخت به آب
غمِ چندین لبِ تاول زده وادارش کرد ....
*سکینه مشکو گرفت اومد جلو عمو ... عمو یعنی میشه سقای ما تو باشی و بچه از تشنگی دارن میلرزن ...*
آبرو در خطر و مشک به دندانش بود
تیرِ نامرد به یک طفل بدهکارش کرد
سرِ درهم شده اش را سرِ نیزه بستند
زخمش انگشت نمای سرِ بازارش کرد
شاعر : علی ناظمی
چون اختران عشق ز هر سو به نیزه شد
دانی چگونه آن سر مه رو به نیزه شد
از بس شکاف زخم عمودش عمیق بود
تنها سری بود که ز پهلو به نیزه شد ....
چی اومده سرت برادر ...
چرا رو خاکایی دلاور ...
چرا شکسته طاق ابروت ...
خدا کنه نبینه خواهر ....
تو صحرا پیچیده ناله مادرم ...
تنها سری بود که ز پهلو به نیزه شد ....
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
JOin 🔜 @babolharam_ir ™
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_حسن_خلج
#شب_نهم_محرم
#شب_تاسوعا
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
Khalaj _ babolharam.ir.mp3
3.8M
⇦🕊*روضه و توسل جانسوز _ شب تاسوعا محرم 95 _ حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام _حاج حسن خلج *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir