Khalaj _babolharam.ir.mp3
4.56M
⇦🕊*بحر طویل و روضه جانسوز _ شب دوم محرم 95 _ ورود کاروانِ اباعبدالله الحسین علیه السلام به کربلا _حاج حسن خلج*↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
⇦🕊*روضه و مصیبت جانسوز_حضرت رقیه سلام الله علیها_ شب سوم محرم 95_حاج حسن خلج*↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
دلم گرفته از خرابه
خرابه زندون عذابه
برس به داد من بابایی
دیگه نجات من ثوابه .....
بیا که ... توونی .... نمونده به تنم
*بدجوری میزدن ...*
خون گریه میکنه برا من پیرهنم
*گرفتی چی شد یا نه ؟!*
قد کوچیکم از غمت تا شد
دخترت حالا مثل زهرا شد ...
*فقط میشه شعر خوند دیگه ،جای هیچ حرفی باقی نمونده*
دوستت دارم خودت می دونی ....
لبات چرا اینجور شده؟
میشه با این لبای خونی
اگه دلت به حال من سوخت
یه کم برام قرآن بخونی ) 2
*اومدم بگم مواظب باش جا نمونی دیدم اصلا کسی نیست که گریه نکنه*
چندوقته ... نشنیدم ... صدای زیباتو
بذار تا ببوسم بابایی لبهاتو
جون بده ای کاش دخترت بابا
(چی شده مگه قربونت برم؟!)
داره خون میره از سرت بابا
*تا حالا از من زیاد شنیدید این عبارت و این کلمه رو این جمله رو ؛ زیاد گفتم بذار تیر خلاص بزنم اما تیر خلاص نشد اما امشب میشه ...*
چه ماجرایی شد اسیریم
شبا همه عزا میگیریم
آخه بابایی ریخته دیگه
تموم دندونای شیریم .....
*بابا یه دستایی بزرگی داشت ... هرچی بهش گفتم من گم شدم ... خواب بودم افتادم ....*
باور کن رقیه ... رو خاکا میخوابه
النگوی دستم ... بابا یه طنابه
*یه بیت بگم و بشینم دیگه صبر میکنم تا تو آروم بشی....*
از وَرَم بسته ... شد بابا پلکم
چی بگم من از ... سیلی محکم
خودت روضه خوان خودت باش دیگه از من بیشتر از این برنمیاد ...
این ناله ها برسه کربلا ... تانفس داری ...
حسین جانم جانم جانم ....
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
JOin 🔜 @babolharam_ir ™
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_حسن_خلج
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
Khalaj _babolharam.ir.mp3
1.6M
⇦🕊*روضه و مصیبت جانسوز_حضرت رقیه سلام الله علیها_ شب سوم محرم 95_حاج حسن خلج*↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
⇦🕊*بحر طویل و روضه جانسوز _ شب چهارم محرم 95 _ویژۀ شهادت و روضه امام سجاد علیه السلام _حاج حسن خلج*↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
منم قاهر ، منم والی ، منم غالب
منم لحظه به لحظه درد را طالب
حسین ابن علی را اولین نائب
علی ابن حسین ابن علی ابن ابیطالب ...
منم دریایِ بی ساحل
منم پیغمبری که کربلا بر او شده نازل
نه یک بخشش!تمام بخش هایش کاملاً کامل
تمام کربلا با سوره های قاسم و عون و علی اکبرو
آیات کوتاه علی اصغر و آیات مکی ابوفاضل
منم آنکه سنان و ازرق و خولی و شمر و حرمله
با هم مرا گشتند هی قاتل
همین که چشم وا کردم خودم دیدیم علی اکبر ارباب پیش چشم بابایم قدم میزد
قدم میزد دل بابا و نظم شانه های محکم عباس و سقف آسمان را با قدم هایش بهم میزد
برای قد بابایم خمیدن را رقم میزد ...
همین که چشم بستم در میان دشت غوغا شد
همین که چشم وا کردم بمیرم قاتلش از پیکرش پا شد
نفهمیدم چه شد از حال رفتم
تا صدایی آمد از دشمن چرا ساکت نشستید؟..آی فرزند رشیدش در میان خاک صحرا اربا اربا شد ...
*بازم بگم چی دیدم ؟!!...*
هراسان نجمه را دیدم که بالای سر نعشی کشیده ...
گوییا داغ امام مجتبی دیده
که قاسم هست اگر چون آن جگر گوشه برایش مثل آن روزی که می امد
جگر های حسن در تشت حالا پیکر قاسم میان دشت روی خاک پاشیده ...
*آخ نمی دونید چه روزی بود اون روز ... چشمم و باز میکردم یه غمِ تازه ...*
دوباره چشم بستم ناگهان تسبیح خاک کربلا افتاد از دستم
صدای داغ هل من ناصرا در گوش من پیچید
پدر بر روی دستش برد اصغر را ...
دل خانم رباب آشوب شد ترسید،گمانم قاتلش را که کمان برداشت بین آن جماعت دید
نمی گویم چه شد اما پدر خون علی اصغرش را در هوا پاشید ...
نمی گویم چه شد اما پدر در موقع برگشت می لرزید
نمی گویم چه شد اما پدر گم کرد دست و پای خود را و عبایش را به سرعت دور او پیچید ...
همین که رفت پشت خیمه من هم رفتم از حال و
همین که حال من آمد به جایش،خودم دیدم که دارد میرود با چکمه شمر آنجا توی گودال ...
دوباره رفتم از هوش و صدای شیحه اسبی که خون میریخت از زین و تن و سم و سر و یال و دهانش ....
*حسین ......
اگر این است تاثیر شنیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن ...*
باعثِ این شد،بفهمم که پدر هم بی گمان رفته
و با علم امامت خود ببینم که پس از شمر لعین در گودی گودال
با نیزه سنان رفته و از بس لطمه دیده سر به نوک نیزه،با زحمت ... نه ! با یک تکان رفته ...
وزینب بعد از آنی که نیزه و شمشیرها را پس زده ، سمت حرم لطمه زنان ....
منم من حضرت سجاد راوی هزاران روضۀ مکشوف
آنجا که خودم دیدم سر بابا ز روی نیزه اش افتاد
منم اصلا خوده روضه که هی مجلس به مجلس میرود از کربلا تا شام
منم آن مجلسی که سوخته زیر آتشی که ریخته از بام ...
منم آن مجلسی که آخرش از اول لبریز اشکش میشود پیدا
منم آن مجلس کنج خرابه ، آه ،وقتی روضه خوانی میکند طفل سه ساله با سر بابا
منم آن مجلسی که روضه اش پایان نمی گیرد
در این مجلس رقیه تشنه است اما نمی دانم چرا باران نمیگیرد ...
منم آن مجلسی که دعوتی هایم برای خواندن روضه،سر بر روی نی ماندست
منم بی تاب،منم خسته،منم غمگین،منم والی
منم قالب علی ابن حسین ابن علی ابن ابیطالب ...
حسین جانم ... حسین جانم ...
حسین جانم جانم جانم ....
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
JOin 🔜 @babolharam_ir ™
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_حسن_خلج
#شب_چهارم_محرم
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
Khalaj _ babolharam.ir.mp3
5.86M
⇦🕊*بحر طویل و روضه جانسوز _ شب چهارم محرم 95 _ویژۀ شهادت و روضه امام سجاد علیه السلام _حاج حسن خلج*↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
⇦🕊*روضه وتوسل جانسوز _ شب پنجم محرم 95 _دو طفلانِ حضرتِ زینب سلام الله علیها _حاج حسن خلج *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
قسم به این دلی که خون شد
به مادری که قد کمون شد
تو دست رد مزن به سینم
ببین که اشکِ من روون شد ....
تو چشمام زمزم ... اشکایِ مادرِ
همه هستیِ من این دو تا نوکرِ ....
غم تو رو تو سینه دارم
ببین که سر به پات میذارم
فدایِ زلف تو دو عالم
اینا که قیمتی ندارن ...
نباید سهم من از کسی کمتر شه
نذار زینب خجل از روی مادر شه
آبرو داری کن برای من
تا برن میدون لاله های من
بذار برای تو سپر شن
تو قتلگاه بدونِ سر شن ...
میخوام که هدیه هایِ زینب
رو نیزه با تو همسفر شن
میخرن دردایِ تو شامِ بلا رو
میگیرن تو کوفه جلویِ سنگا رو ....
عمریه دارم تو دلم امید
تا منم باشم مادر شهید
*یه وقت عباس دید خانم ام کلثوم رفت تو خیمه تنها نشست *
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
JOin 🔜 @babolharam_ir ™
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_حسن_خلج
#شب_چهارم_محرم
#شب_پنجم_محرم
#روضه_دوطفلان_حضرت_زینب
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
Khalaj _ babolharam.ir.mp3
1.73M
⇦🕊*روضه وتوسل جانسوز _ شب پنجم محرم 95 _دو طفلانِ حضرتِ زینب سلام الله علیها _حاج حسن خلج *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
⇦🕊*ذکر توسل و بحر طویل جانسوز _ شب ششم محرم 95 _حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام _حاج حسن خلج *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
همیشه اسمِ هر فردی
مشخص می کند در لحظۀ تصمیم گیری
نوع تصمیمات او را با حقیقت هایِ اطرافش
که باشد یا نباشد بیاید یا نیاید
یا بگیرد یا نگیرد یا هزاران یایِ دیگر که
یکی اش میشود مقبول در دنیا اطرافش
اگر عباس باشد می شود شیری که با چشمانِ خود
در دام می آرد شکارش را
و با یک پلک کارش را به پایان می رساند
بی برو برگرد به پایان می رساند کار او را پس
بدونِ جنگ و خون ریزی بدونِ یک خراش کوچک سطحی
بدونِ درد اگر زینب شود هم می شود در کربلا و شام و کوفه
زینت بابایِ خود حیدر
به حدی که تصور می کند کوفه
به دنیا آمده یک حیدرِ دیگر
به این علت شبیهِ حضرتِ حیدر
که شد فرقش دو تا،زینب به چوب محملش باید بکوبد سر
اگر قاسم شود باید شود بین همه تقسیم
بگردد آهِ فرزند حسن یک نیم و فرزند عمو یک نیم
که جانش را به بابا و عمو با هم کند تقدیم
شود قسمت به روز و شب میان نجمه و زینب
بگردد میان نجمه و زینب میان اکبر و اصغر
میانِ نیزه و خنجر ...
بگردد پیکرش کوچک میانِ خار ها تک تک
میان ازدحام تیر میان آن همه شمشیر
تنش را پخش کرده در میانِ دشت
همان طوری که بابایش جگر را در میانِ تشت
که بابایش کریم است و پسر ابن کریم آری
که بزل و بخشش و جودِ حسن را دیده قاسم از قدیم آری
بیایید امشب از تجزیه و تحلیلِ عمقِ روضه قاسم بگذریم آری
که تشریح فضایِ روضه قاسم به شدت روضه باز است
که پایانش در آغاز است
که فعلِ سختُ و بی رحمِ کشیدن
بچه ها در کربلا مانند یک راز است
کشیدن می شود آغاز در کرب و بلا
آنجا که حر صف می کشد با لشکرش در محضر ارباب
و آقا دست خود را می کشد ارام بر مویِ رقیه دخترش شاید نگوید آب
کشیدن می شود آنجا که عابس
می کشد فریاد و از هم می درد پیراهنِ خود را
حبیب ابن مظاهر می کشد بر خاکِ صحرا هی تن خود را
وهب در خاک و خون می غلطد و
مادر برای دیدنش این سو و آن سو می کشد هی گردن خود را
علیِ اکبرِ ارباب هم دامن کشان دارد به میدان می رود در محضرِ بابا
علی پا می کشد بر خاک صحرا
می کشد تیر هی قلب مضطر بابا
و بر نعش جوانش می کشد فریاد علی اکبر بابا
کشیدن می شود بی رحم
آنجا که کمان را می کشد هی حرمله تا جا شود
تیر سه شعبه آه در نایِ علی اصغر
کشیدن می شود زجر اور انجا که
به جای اینکه بابا تیر را بیرون کشد
از حنجر این طفل با دقت گلو را می کشد از تیر بیرون
وای بابایِ علی اصغر ...
کشیدن می شود غمناک وقتی میکشد بابا عبا
بر قد و بالای علی اصغر
ولی اوج کشیدن می شود تصویر بینِ روضۀ قاسم
که بر رویِ زمین هی میکشد شمشیر را
وقتی به میدان می شود عازم
زنی کِل می کشد در دشت
وقتی تازه داماد حسن با رختِ دامادیِ خود
دامن کشان با خنده دارد می رود میدان
کشیده کار قاسم جان به جایی که
پسر ها و خودِ ازرق ز تیغش نیم می گردند
پس از تفریق و جمع و ضرب با شمشیر قاسم پیش پاهای عمو
تقسیم می گردند
کشده کار قاسم آه حالا بین تیغ و تیر
که هر کس می کشد چیزی
یکی نیزه یکی شمشیر بمیرم مادرش هم می کشد آه از نهادش
که او را دوره کردند عاقبت
شمشیر های بی مروت از پس و از پیش
کشیده روضه از کرب و بلا حالا به یک خانه
دوباره روضۀ پهلو یکی میخُ آن یک با سر نیزه
ولی هر دو غریبان
کشیدند و کشاندند و عمو را این چنین کشتند
کشاندند اسب ها را بر تنِ قاسم به صحرا و عمو را روی زین کشتند
کشیده می شود روضه کشیده می شود قاسم
بمیرم نکته اش این است که این نوجوان
در زیرِ سمِ اسب ها مانده ولیکن ظاهراً سالم
که قاسم از درون مثل علی اکبر رعنایِ لیلا شد
که قاسم از درون مثل بابایش شکست و اربا اربا شد
فقط یک پوست ماند از او و
اعضایی پر از نیزه
در آغوش عمو جانش به سمتِ خیمه در راه است
آقایی پر از نیزه ...
کسی که اول روضه بزرگش بود جوشن ها
کفن کوتاه گشته بر تنش حالا در این صحرا
کشیدند و کشاندند و عمو را بار ها کشتند
اه از شرم حسن در کربلا کشتند
عمو را از شرم حسن در کربلا کشتند
کشیدند و کشاندند و عمو را بارها کشتند
آه از شرمِ حسن در کربلا کشتند عمو را ...
حسین جانم ...حسین جانم ...
حسین جانم جانم جانم .....
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
JOin 🔜 @babolharam_ir ™
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_حسن_خلج
#شب_ششم_محرم
#روضه_حضرت_قاسم_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
Khalaj _ babolharam.ir.mp3
2.76M
⇦🕊*ذکر توسل و بحر طویل جانسوز _ شب ششم محرم 95 _حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام _حاج حسن خلج *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
⇦🕊*روضه و توسل بسیار جانسوز _ شب هفتم محرم 95 _ حضرت علی اصغر علیه السلام _حاج حسن خلج *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
آروم بگیر جانِ ربابه ...
علاجِ تو یه قطره آبِ
عطش نمیذاره میدونم
یه لحظه چشم تو بخوابه ....
میبینی اصغرم مادرت حیرونه
خواهشم از خدا یه قطره بارونه ...
تشنۀ مادر ناله کمتر کن
آسمون لبهاش و کمی تَر کن
ای علی اصغر .....
قرار بی قراره بابا
با تاولایِ دورِ لبها
با چشمایِ شبیه دریا
نمک نزن به زخمِ سقا ...
پلکات و اینقدر بی رمق هم نزن
آتیش نفست به این قلبم نزن
گریه نکن ای طفل بی شیرم
وقتی میلرزی بابا میرم ....
سه شعبه اومد و غم آورد
تا که به پارۀ دلم خورد
فقط خدا نخواست و گر نه
بابا هم از غم تو میمرد ....
سه شعبه آمد و قلبِ من شد کنده
غیر لب هات بابا حنجرت می خنده ...
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
JOin 🔜 @babolharam_ir ™
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_حسن_خلج
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
Khalaj_ babolharam.ir.mp3
2.76M
⇦🕊*روضه و توسل بسیار جانسوز _ شب هفتم محرم 95 _ حضرت علی اصغر علیه السلام _حاج حسن خلج *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
⇦🕊*ذکر توسل و بحر طویل جانسوز _ شب هشتم محرم 95 _حضرت علی اکبر علیه السلام _حاج حسن خلج *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
اذان با پای خود دارد به میدان میرود
با اشهد ان لا اله و اشهد ان رسول و
اشهد و ان علی هایش ...
اذان دارد به میدان میرود با پای خود
با شانه هایِ محکم و چشمانِ نافذ
با سر و دست و خلاصه کلِ اعضایش
حسین ابن علی مثل نماز است و علی اکبرش مثلِ اذان قطعاً
اذان پیشِ نمازش میدهد با عشق جان قطعاً
صلاتی در صلاتِ ظهر در هجرِ اذانش
آه خواهد شد کمان قطعاً ...
قدم برداشت در ذهنم دوباره روضۀ اکبر
قدم زد در سرم هی روضه هایِ باز تا گودال و
بعدش روضه انگشتر و انگشت ...
قدم برداشتن،اصلاً دوستان فعل قدم برداشتن در کربلا
شد روضه امشب که هر جا زد قدم اقا علی اکبر
برایش سینه میکوبید و فدایش گشت با هر ضربه ای زینب
قدم برداشت وقتی روبرویِ لشکر دشمن به هیبت گویا
پیغمبر از غار حرا برگشت ...
چه سر هایی که دنبال علی رفتُ به دنبالش به سمتِ خیمه ها برگشت
قدم برداشت و آمد علی در محضر بابا
علی اکبر بابا همان زهرا همان حیدر همان پیغمبر بابا
قدم برداشت پیش چشم بابا و
به حال مرگ شد در کربلا بابا
به خود زد بار ها اکبر به خود زد بار ها بابا
صدا زد تا قدم برداشتی بابا
قدم برداشت تا بابا
اگر چه مضطر و مشکل برید اخر ز بابا دل
چونان که موج از ساحل برید اخر ز بابا و
بریدن گشت ان فعلی که در این روزه وقت صرف
ابعاد غم ارباب ما را می کند کامل
بریدم گفت بابا که بریدم از جهان وقتی بریدی اکبرم
از خیمه پایت را
بریدم از جهان وقتی بریدی اه از گوشم صدایت را
بریدم تا بریدی و بریدند اه جسمت را بریده هی بریده
تا به انجا که فقط گفتا پدر با هر نفس یک حرف اسمت را
بریدن می کند معنا فقط یک گوشه از غم های بابا را
بریدن تازه از یک زاویه تعریف خواهد کرد معنای ظریفِ اربا اربا را
که هر عضوت بریده گشته با شمشیر ها آخر
چونان که از تو در میدان نماندست لا بغیر از رد پا آخر
بریدند از تو در این جنگ طوری که بریده گشت در نایت صدا آخر
بریدن چون که گردد نا مرتب داستانش فرق خواهد کرد
بریدن های دست و پا و .......
بریدن می شود آغاز وقتی می شود در اولین بر خورد ها
اسم علی اکبرت ابراز
بریدن بدین ترتیب دارد می شود هی روضه هایت باز
و کم کم می برد جسم تو را شمشیر و
تیغ و تیر و نیزه و مقراض
و با مقراض گشتی چون گل پرپر
و با مقراض علی اکبر ارباب شد کم کم علی اصغر
حسین جانم ...حسین جانم ...
حسین جانم جانم جانم .....
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
JOin 🔜 @babolharam_ir ™
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_حسن_خلج
#شب_هشتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
Khalaj _ babolharam.ir.mp3
3.92M
⇦🕊*ذکر توسل و بحر طویل جانسوز _ شب هشتم محرم 95 _حضرت علی اکبر علیه السلام _حاج حسن خلج *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
⇦🕊*روضه و توسل جانسوز _ شب تاسوعا محرم 95 _ حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام _حاج حسن خلج *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
عاقبت لشگری از تیر گرفتارش کرد
به زمین خوردن در علقمه وادارش کرد ...
اولین مرتبه اش بود نشد برخیزد
(تا حالا کسی عباس رو زمین نزده .... ای آقام ... آی آقام ...)
اولین مرتبه اش بود نشد برخیزد
تن بی دست خجالت زده از یارش کرد
*امشب به چشمات خیلی التماس کن ... بگو شب تاسوعای آقامِ ... یه آقایی کنار علقمه با چشمایِ تیر خورده ...*
دستش افتاد و نیفتاد علم از دستش
زبان حال:(اموال غارت شده رو آوردن پیش یزید آقا زین العابدین فرمود هر چی از ما غارت کردن به ما برگردونن ... رباب داره با دقت نگاه میکنه گهواره رو کی میارن ... رقیه داره نگاه میکنه ... یه وقت آقا زین العابدین دید یه علمی رو آوردن ، چوبه ی علم همه جاش جای تیغ و شمشیرِ ... فقط یه جاش سالم مونده ... پرسیدن چطور میشه،!! فرمود عموی من هرگز علم از دستش نیفتاد ....
حسین جانم ... حسین جانم ....
دستش افتاد و نیفتاد علم از دستش
رحم الله به شیری که علمدارش کرد
تَرَک روی لبش رو نمی انداخت به آب
غمِ چندین لبِ تاول زده وادارش کرد ....
*سکینه مشکو گرفت اومد جلو عمو ... عمو یعنی میشه سقای ما تو باشی و بچه از تشنگی دارن میلرزن ...*
آبرو در خطر و مشک به دندانش بود
تیرِ نامرد به یک طفل بدهکارش کرد
سرِ درهم شده اش را سرِ نیزه بستند
زخمش انگشت نمای سرِ بازارش کرد
شاعر : علی ناظمی
چون اختران عشق ز هر سو به نیزه شد
دانی چگونه آن سر مه رو به نیزه شد
از بس شکاف زخم عمودش عمیق بود
تنها سری بود که ز پهلو به نیزه شد ....
چی اومده سرت برادر ...
چرا رو خاکایی دلاور ...
چرا شکسته طاق ابروت ...
خدا کنه نبینه خواهر ....
تو صحرا پیچیده ناله مادرم ...
تنها سری بود که ز پهلو به نیزه شد ....
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
JOin 🔜 @babolharam_ir ™
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_حسن_خلج
#شب_نهم_محرم
#شب_تاسوعا
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
Khalaj _ babolharam.ir.mp3
3.8M
⇦🕊*روضه و توسل جانسوز _ شب تاسوعا محرم 95 _ حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام _حاج حسن خلج *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
هدایت شده از معراج شهدای کرمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان بسیاربسیار زیبا
گره افتاد به کارش...
حاج حیدر خمسه
میخواهیم بساط روضه و اسکان زوار ارباب باکیفیت باشد
96روز_تا_اربعین
(چادربزرگ.پتو.بالشت)باهرتوان مالی میتوانید درثواب اسکان زوارپیاده روی اربعین شریک شوید
6277601232200418
بنام موکب معراج الشهدا
مبلغ مهم نیست ، فقط نیت کنید و رسانه باشد
http://eitaa.com/joinchat/857997315C46df7d3e74
⇦🕊*#قسمت_اول _روضه و توسل جانسوز _ شب اول محرم 95 _ حضرتِ سیدالشهدا علیه السلام _حجتالاسلام استاد سید حسین مومنی *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
روز اول بذارید عرض کنم ... خدا حفظ بکنه استاد فرزانه حضرت آیت الله العظمی مظاهری حفظه الله رو ، تو مسجد صبح بود، بعد از نماز که ایشون مقید بودند و می فرمودند زیارت عاشورا بخونید. زیارت عاشورا خوندیم،یه بزرگواری که میخوند به ذکر سلام که رسید گفت حسین جان سلام مستحبه اما جوابش واجبه ... ما سلام کردیم تو جواب ما رو بده. ایشون در حالیکه گریه میکرد ، برگشت، یه نگاهی کرد ... فرمود دیگه این حرفا نزنیا ... امکان نداره شما تو سلام از امام معصوم سبقت بگیری ... امکان نداره.
دوباره عرض میکنم ... فرمود دیگه نگیا ... با گریه ... امکان نداره شما تو سلام از امام معصوم سبقت بگیری ... حسین به تو سلام داده تو داری جواب سلام به ابی عبدالله میدی ...
لبیک داعیَ الله ... ای دعوت کننده به سمت خدا ...
حسین جان نبودم کربلا تو رو یاریت کنم ... اما الان همۀ وجودم داره تو رو یاری میکنه . از اسبابِ قرب گره خوردن با امام حسین علیه السلامِ ...
دیدن پیامبر خدا یه بچه ای رو بغل کرد می بوسید ، دست به سرسش کشید ، یا رسول الله این بچه کیه اینقدر احترام میکنی؟ فرمود این تو کوچه دیروز داشت با حسینِ من بازی میکرد ... این عوامله قربه ... عوامل قرب ... گره خوردنِ با امام حسین علیه االسلام ، حسین خیلی در خونه خدا آبرو داره ... حسین حق پدری به گردن ما داره ... پدر هرچی داره برا بچه هاش میذاره ... حسین همه چیزش رو برا ما گذاشت ...
"وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَةِ"
عرض کردند یا رسول الله فاطمه شما وضع حمل کرده ... پیامبر اسلام اومدن کنار بستر فاطمه زهرا ... فرمودند فرزند فاطمه م رو بیارید ... عرض کردند یا رسول الله داریم شست و شو میدیم، فرمودند، کی رو؟ فرزند فاطمه رو؟ طُهْرٍ طَاهِرٍ مُطَهَّر مِنْ طُهْرٍ طَاهِرٍ مُطَهَّرٍ ...
اون پاکه ، از پاک متولد شده ... کی رو دارید شست و شو میدید؟! خدایا بحق این پاک ما رو هم پاک کن ... قربون این خدا برم ، حسین رو فرستاد برا من بیچاره ، برا امثال من بیچاره ... که وقتی میام دم خونه خدا ، با کثرت گناه ، رومون بشه بگیم یا قدیم الاحسان به حق الحسین ... عامل قربه ...
آوردن تو دامان خاتم الانبیاء قرار گرفت ، رسول خدا فرمودند دخترم نام فرزندت چیه بابا؟ عرض بابا یا رسول الله، نه من نه علی سبقت نمیگیریم از شما ... رسول خدا فرمودند منم از خدا سبقت نمیگیرم ...
جبرئیل آمد ... یه جملاتی رو به رسول خدا عرض کرد و رفت ... پیامبر اسلام فرمودند فاطمه جان میدونی نام فرزندت چیه بابا؟ ... نه بابا ... خدا نام فرزند تو رو حسین گذاشته ... دخترم حسینت رو دوست داری بابا؟ "قره عینی و ثمره فؤادی ..." مگه میشه دوست نداشته باشم؟ این رو شما آقایون نمی فهمید ... منتقل نمیشید ... خانوما بهتر میفهمن ... خانومی که تازه وضع حمل کرده ... روز اول استراحت مطلقه ... اصلا نمیتونه حرکت بکنه ... روز دوم میگن زیر بغلاش رو بگیرید ، پاها آویزون بشه ، خون جریان پیدا کنه ، کمکش کنی تو راه رفتن نه تو بلند شدن ... بلند شدن که هیچ ، تو راه رفتن کمکش کنید . این رو داشته باشید ...
♢●از دقیقه ۴:۵۵ در پست بعد●♢
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
JOin 🔜 @babolharam_ir ™
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حجت_الاسلام_سيد_حسين_مؤمني
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#ميلاد_امام_حسين_عليه_السلام
#شب_اول_محرم
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
⇦🕊*#قسمت_پایانی _روضه و توسل جانسوز _ شب اول محرم 95 _ حضرتِ سیدالشهدا علیه السلام _حجتالاسلام استاد سید حسین مومنی *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
باباجون خدا نامِ فرزند تو رو حسین گذاشته ... دوست داری حسینت رو؟ "قره عینی ، ثمره فؤادی ..." مگر میشه دوست نداشته باشم؟! دخترم جبرئیل برام خبر آورد ، این حسین رو در سرزمینی به نام کربُ بلا ، با لب تشنه ...
حالا اون بانویی که تازه وضع حمل کرده رو دقت کردید؟ ... تا این جمله رو زهرایِ مرضیه شنیدا، تو بستر بلند شد ، تو بستر بلند شد بابا حسین من رو سر میبرن؟...
جوری زهرایِ مرضیه ضجه زد که هرکی تو خونه بود شروع کرد به ضجه زدن ... برا حسین ضجه بزنید ... تو این دهه حداقل ضجه بزنید ... ضجه یعنی گریۀ با صدا ...
خدا برای کسی نیاره ، باباش مرده باشه ، مامانش مرده باشه یا مثلاً عزیزش از دنیا رفته باشه . وقتی ببینی یکی داره برا داغی که به اون وارد شده داره بلند بلند گریه میکنه ها ... انقدر صاحب عزا آروم میشه ...
عمه جان ما زینب میان لشکر کوفه و شام هی داد میزد وای برادرم ... برا چی؟... حسین داشت کنار علی اکبر میمرد ... نالۀ زینب ، اونم میون این لشکرِ بی حیایِ کوفه و شام باعث شد روح به بدن حسین برگرده ، برا حسین ضجه بزنید ...
بابا هنوز حسینی کربلا نرفته ، سری از بدن جدا نشده ، دارد هر وقت فاطمه زهرا یاد مصیبت های حسین می افتاد ... جوری ضجه میزد که پیغمبر از حجره بیرون می اومد زهرا رو آروم میکرد .
برا حسین ضجه بزنید ... امام زمان ضجه میزنن ... ضجه بزنید ...
وقتی یه مقدار آروم شد ، عرض کرد بابا یا رسول الله این اتفاق کی میفته؟ فرمود دخترم زمانی که من نیستم ، تو هم نیستی ، باباش علی هم نیست ، داداش حسنش هم نیست ... باز مادر ما زهرا خودش رو جمع کرد گفت بابا یعنی حسین من رو غریب میکشن؟ حسینم گریه کن نداره؟ اینجا حقش رو ادا کنید ...
فرمود دخترم میاد در آخرالزمان قومی که مردا مثلِ زنی که بچه اش مرده برا حسین تو داد میزنن ...
روز قیامت از مردا من دستگیری میکنم ، از زن هاشونم تو شفاعت میکنی ...
امروز همۀ ما مهمانِ غریب کوفه ایم ... آقا مسلم بن عقیل ... عزیز و برادرم تشریف میارن ، روضه رو براتون میخونن ، من روز اول باید یه نامی رو ببرم ... دیشب و امروز هرکجا رفتم فقط این نام رو بردم ... با اینکه روضه حضرت مسلم سلام الله علیه رو میخونن و میخونیم ، اشاره میکنیم اما باید روز اول حتما این نام رو ببرم ... باید بریم در محضر کسی که بیشتر از همه این مصیبت رو قلبِ اون اثر گذاشته ... اونم کسی نیست جز مادرمون زهرایِ مرضیه سلام الله علیها ....
مادرجان اجازه میدید میخوایم برا حسین دو ماه پیرهن مشکی به تنمون کنیم؟ اجازه به ما میدی؟ مادر اجازه میدی؟
دلیلم بر مدعام دارما ! دلیلم دارم بر کارم ... یه تیری به سینۀ ابی عبدالله اصابت کرد ، هم سه شعبه ، هم زهر آلود ... مقتلُ الحسین خوارزمی میگه ، اینقدر این تیر نافذ و کاری بود ، حضرت از جلو نتونست خارج کنه ، از پشتِ سر ...
بعد بلند ناله زد "والله قتلنی فلانٌ و فلان ..." اونا من رو کشتن ، بانیان سقیفه؛ "لعن الله امت اسست اساس الظلم ... اللهم العن اول ظالم ..." اونا من رو کشتن ، بانیان سقیفه ، اونا قاتلِ اصلی هستند ...
مادرجان من با اشاره بگم ، کمکمون میکنی لباس تنمون کنیم؟ یادتونه کوچیک بودیم اول محرم می رفتیم به مادرامون میگفیتم مادر پیرهن مشکی بده میخوام برم هیئت؟ ببخشید مخصوصاً نمی خوام وارد روضه بشم ، با اشاره میگم ... چی داری میگی؟ زهرا میخواد کمکت کنه پیرن مشکی تنت کنه؟
آخه اون بانویی که دستش برا شونه زدن موهایِ زینب بالا نمیاد ... مادر ، نه ... نه ... غلط گفتم ... ببخشید ... مادرجان یه محبتی کن ، نگاه کن... ما خودمون می پوشیم ...
لا اله الا الله ... مگر اون بی حیا ، وقتی تو کوچه جلو مادر ما رو گرفت ... جسارت کرد ... دارد با این جسارت دو طرفی " والله اَحمَرَت عینیها ..." هر دو تا چشماش رو خون گرفت ...
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
JOin 🔜 @babolharam_ir ™
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حجت_الاسلام_سيد_حسين_مؤمني
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#ميلاد_امام_حسين_عليه_السلام
#شب_اول_محرم
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
babolharam momeni.mp3
2.72M
⇦🕊*روضه و توسل جانسوز _ شب اول محرم 95 _حجتالاسلام استاد سید حسین مومنی *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
⇦🕊*#قسمت_اول _ روضه و توسل جانسوز _ شب دوم محرم 95 _ ورود کاروان حضرتِ اباعبدالله علیه السلام به کربلا _ حجتالاسلام استاد سید حسین مومنی *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
به امام صادق علیه السلام عرض کرد آقا اگر کسی می میره،یه روز دو روز سه روز براش عزاداری میکنن ، چیه وقتی هلال محرم میاد شما یک ماه گریه میکنید؟
حضرت فرمود این چه حرفیه؟ وقتی محرم میاد ملائکه تو عرش لباس حسین رو از عرش آویزان میکنند، اون لباسی که در اثرِ شمشیرها پاره پاره شده و به خون آغشته شده ... ما و شیعیان ما اینُ با بصیرتمون میبینیم نه با بَصَرمون با بصیرَتِمون، با چشممون نه، با بصیرتمون ... یعنی به قلبمون که مراجعه میکنیما، اصلا از شب اول محرم یه حزنی گوشه قلبمونه ... یه حزنی گوشه قلبمونه ...
امروز اتفاقاتی افتاده ، پاشید بریم کربلا ، یه آب و جارو بزنیم، یه چیزایی اگر زیر دست و پا افتاده ، اینارو جمع کنیم. چون بچه ها دارن میان ، یه چیزاییم، فقطم تو کربلاسا ... انقدر سفت و خشنِ که کفش رو سوراخ میکنه ، بهش میگن خارِ مغیلان ... اینارو از زیر دست و پا جمع کنیم.
حر جلوی ابی عبدالله علیه السلام رو گرفت . آقا دیگه نمیتونی بری کوفه حضرت فرمود من رو دعوت کردن . مأمورم و معذور ، نذاشت حضرت بره . بعد نامۀ عبیدالله رسید به حر ، نامۀ عبیدالله بن زیاد رسید به حر که هرکجا این نامه به دستت رسید، بر حسین سخت بگیر ... سخت بگیر و راه رو بر اون ببند و اجازه حرکت نده مگر در بیابانِ بی آب و علف .
این نامه به دست حر رسید و حر این کار رو کرد . حضرت رو هدایت کرد به یه سرزمینی بی آب و علف و بر حضرت سخت گرفت. امروز امام حسین علیه السلام به بزرگان کوفه نامه نوشت ، بابا منو دعوت کردید ، من که خودم نیومدم ، من با زن و بچه اومدم . اگر من رو اجابت نکنید روز قیامت مدیونید و باید پاسخگو باشید.
امروز، روزیُ که نامه نوشت . انگار امام حسین علیه السلام دیگه محرز شد براش شهادت . لذا امروز طُرِیحی نقل میکنه وجودِ مقدس حضرت به 60 هزار درهم رفت به اون قطعه ای که قبرِ حسین درِش هست رو از مردم خرید ، امروز خرید ... و مهمترین اتفاق امروز ورودِ اهل بیتِ.
از قبلش براتون بگم، از صفین امیرالمؤمنین دارن برمیگردن، رسیدن به کربلا . دیدن امیرالمؤمنین ایستاد، کسی اومد عرض کرد آقا یا امیرالمؤمنین هذه کربٌ و بلا ... امیرالمؤمنین فرمودند : ذاتُ کربِِ و بلا ... اینجا پُر غصه است ..
اومدن کنار یه درختی دو رکعت نماز خوندند، بعد یه مقدار از این خاک برداشتند، بوئیدند وَاهاً اَیَّتُهَا التُّرْبَهُ طوبَى لَكِ ...
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
JOin 🔜 @babolharam_ir ™
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حجت_الاسلام_سيد_حسين_مؤمني
#روضه_ورود_به_کربلا
#شب_دوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
⇦🕊*#قسمت_پایانی _ روضه و توسل جانسوز _ شب دوم محرم 95 _ ورود کاروان حضرتِ اباعبدالله علیه السلام به کربلا _ حجتالاسلام استاد سید حسین مومنی *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
عجب خاکیه این خاک ... بعد اشاره کردند هاهُنا مُنَاخُ رِكَابِهِمْ ... هاهُنا ... هاهُنا ... هاهُنا ... اینا رو همه رو توضیح دادن ... هاهُنا ...
رفقا اصلاً وعدۀ عاشورا تاسوعا به خودتون ندید ... هرچی میخواید بگیرید تو همین دو سه روز اول بگیرید ... از در خونه که حرکت میکنی میای برا جلسه تا میرسی به جلسه فقط حوائج دنیویت رو بخواه ، هرچی مشکلات مادی داری، اقتصادی داری ، هرچی ، هرچی ؛ مشکلِ دنیوی داری ؟ تو راه که داری میای حرف بزن ، با امام حسین بگو ، به حضرت زهرا بگو بی بی جان ! یا امیرالمؤمنین ! حسین جان ! زندگیم ، اهل و عیالم بچه هام محتاج غیر نباشن ، آبروداری کن ... هرچی میخوای ، تو راه رسیدی زیرِ بیرق اباعبدالله فقط حاجتتون بعد از ظهور امام زمان ، این باشه تا دنیا دنیاست و نسل ما هست ، از این بیرق و از این خمیه جدا نشیم ... فقط اخروی بخواید ... فقط معنوی ، مادی بیرون، وقتی وارد شدید فقط معنوی بخواید ... یه بار پرده بره کنار ، ما هم یه چیزی بشنویم .
مرحوم سراج از شب هفتم محرم دیگه نمی خوابید میگفتند آقا چرا نمی خوابید؟ میگفت خوابم نمیبره ، چرا خوابتون نمیبره؟ گفت چه جوری بخوابم که صدایِ العطش بچه های حسین رو می شنوم؟! ...
هر چی مرکب برای امام حسین آوردند ، مرکب امام حسین حرکت نکرد ، تا هفت تا مرکب برای حضرت آوردند . فرمود برید بیاید ببینم اینجا چی بهش میگن؟ اسم این سرزمین چیه؟ رفتند و اومدند ، تو این فاصله ، عمه جان ما زینب اومد ، حسین جان اینجا کجاست؟ دلواپسم ، دلشوره دارم ... حسین جان نمیشه زودتر از اینجا بریم؟ ...
عرض کردند آقاجان به اینجا نینوا میگن ، غاضریه هم میگن ، شاطعُ الفرات هم میگن ، طَف هم میگن ، اسمایِ مخالف داره ، کربلا هم میگن ...
تا امام حسین اسم کربلا رو شنید ، پایِ راست رو به زمین کوبید ، دست رو بلند کرد ... "اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ"... بعد رو کرد به عزیزانش فرمود متوقف شید و از اینجا نرید ، اینجا "والله مُناخ رکابِنا " ...
اینجا جاییِ که خوابگاهِ ما قرار میگیره و این تربَتی ست که جد من وعده داده که تخلُف درش نیست ...
چهار تا کلمه ست ، سه تاش رو معنی میکنم ، میدونیدا یکیش رو دیگه خودتون میفهمید . من دیگه لازم نیست ترجمه کنم . حضرت فرمودند:
هاهُنا وَاللّهِ قَتْلُ رِجالِنا ... اینجا مقتلِ رجالُنا .."
هاهُنا وَاللّهِ ذِبْحُ اَطْفالِنا ...
هاهُنا وَاللّهِ مَسْفَکُ دِمایِنا ...
اینجا جایی که بچه های ما رو سر میبرن . اینجا جاییِ که خون ما رو زمین میریزن ... "هاهُنا وَاللّهِ تُزارُ قُبُورُنا" ... اینجا جاییِ که به والله قبر ما رو زیارت میکنن ... خاک به دهن من، خاکِ کربلا تو چشمای شما. امام زمان ببخش ... با این یه جمله این کلام امام حسین علیه السلامِ :
"هاهُنا وَاللّهِ ... هاهُنا وَاللّهِ ... هاهُنا وَاللّهِ مهتَکُ نِساءَنا وَ حَریمِنا ..."
همه دورِ زینب رو گرفتند . یکی مهار ناقه روگرفته ... یکی زیرِ بغلِ عمه جان رو گرفته ... قاسم زانو بالا زده ، عبدالله ... همه دور و برِ زینبند ... این زینب با عزت و احترام پیاده بشه ....
آی دنیا اُف بر تو .... من یواش میگم شما داد بزنید ... عصرِ یازدهم هم این زینب بود ، میخواست سوارِ مرکب بشه ، هیچ محرمی نبود بیاد کمک کنه زینبُ ... یه وقت دیدن یه مشت از این عربایِ حروم زاده اومدند ....
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
JOin 🔜 @babolharam_ir ™
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حجت_الاسلام_سيد_حسين_مؤمني
#روضه_ورود_به_کربلا
#شب_دوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
babollharam momeni.mp3
2.24M
⇦🕊*روضه و توسل جانسوز _ شب دوم محرم 95 _ ورود کاروان حضرتِ اباعبدالله علیه السلام به کربلا _ حجتالاسلام استاد سید حسین مومنی *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
⇦🕊*#قسمت_اول _ روضه و توسل جانسوز _ شب چهارم محرم 95 _ دو طفلان حضرت زینب سلام الله علیها _حجت الاسلام استاد سید حسین مومنی *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
رأفت و رحمت واسعه الهیه بعد از پیغمبر در امام حسین...
"إنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ الإصلاح في اُمَةِ جَدّي و أسیرُ بِسیرَةِ جَدّي و أبي..."
من برای هدایت امت اومدم بیرون... اگر امام حسین علیه السلام زیر پای شمر، از شمر مطالبهی آب کرده باشه، باز این هیچ دلیلی بر ذلت و خواری و خفت نیست بلکه آقایی حسینه... چرا؟!
اگر شمر دست میبرد لبهای امام حسین رو تر میکرد ، دستش به خون امام حسین آغشته نمیشد،... حسین داره میگه:شمر! من دلم برای تو میسوزه... من که برای لقاء خدا دارم لحظه شماری میکنم،نمیخوام تو رو جهنمی ببینم...
گفت:برید کار حسین رو تموم کنید...از هم سبقت میگرفتند،بعد وارد گودی قتلگاه میشدند که سر رو از بدن جدا کنند...
حضرت خوابیده رو به آسمون،تا صدا میومد چشمای مبارک رو باز میکرد ... اینها تا نگاه توی چشم ابی عبدالله میکردن شمشیر و خنجر میلرزید میافتاد رو زمین...
ابی مخنف نقل کرده:چرا کار رو تموم نکردی؟!
یکی میگفت:به خدا قسم این چشمها چشمهای علی بود...
چرا کارو تموم نکردی؟! به خدا قسم این چشمها چشمهای پیغمبر بود...
مصداق رأفت و رحمت واسعه الهیه رو ببینید ...
چشمهارو باز میکرد،نگاه میکرد...خب میتونست ابی عبدالله چشمهارو باز نکنه... امام حسین با این نگاه میخواد بگه بدبخت! من نمیخوام تو جهنمی بشی و إلا من میدونم آخر سر از بدن من جدا میشه...
چشمها رو باز میکرد،شمشیر میلرزید از دستشون...
خیلی ببخشید خاک کربلا تو چشمای شما خاک تو دهن من، به خاطر اینکه از جایزه عقب نیفتن، یه لطمه به بدن میزدن و میرفتن.
یکی وارد گودی قتلگاه شد، حضرت چشمها رو باز کرد، تا نگاهش افتاد، شمشیر لرزید، افتاد رو زمین، اومد لطمه بزنه، امام حسین فرمود: ببین تو قاتل من نیستی. من قاتلم رو میشناسم، جدم پیغمبر نشونه هاش رو به من داده. با لطمه زدن به من خودت رو جهنمی نکن. گریهش گرفت، گفت من اومدم تو رو بکشم، تو دلت به حال من میسوزه؟
زد به عمرسعد ، که عمرسعد رو به درک واصل کنه، دورهش کردند، افتاد رو زمین به شهادت رسید. شاید با گوشهی چشمش نگاه کرد توی گودی قتلگاه، حسین جان ازم راضی شدی آقا؟
ممکنه این جریان که من نقل میکنم، شما به دید روضه و مصیبت نگاه کنید، اما من به دید رحمت الهی نگاه میکنم... رأفت الهی... اینا خاندان کرمند. "إن ذُکِرَ الخَیر کُنتُم أولَه".
بدن افتاده، سر مبارک رو از بدن جدا کردن، جان از بدن حسین بیرون رفته. اومدن این مرحله، غارت لباسهای تن امام حسین...
یکی لباس برد، یکی نعلین برد ، یکی رکاب برد، یکی کلاهخود رو برد، یکی کلاه زیر کلاهخود رو برد ...
بدن عریان رو زمین افتاده. یکی اومد تو گودی قتلگاه چیزی گیرش نیومده...
امیرالمؤمنین داره تو مسجد نماز میخونه، یه گدا اومد داخل مسجد شد، من یه مسکینم. از مساکین مسلمین، به من کمک کنید. احدی تو مسجد کمک نکرد. علی در حال رکوع دستش رو دارز کرد. این سائل اومد انگشتر رو درآورد و برد....
برو ای گدای مسکین در خانه علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
این پسر همون علی هست، این تعبیر منه، برداشت من از این روضه سنگین، برداشت زیبا، برداشت رحمتی، حسین حتی نمیخواد قاتلش ناامید برگرده...
این بَجدَل وارد گودی قتلگاه شد، دید بدن حسینرو غارت کردند، این رو من میگم، امام حسین یه جوری اشاره کرد بجدل هنوز انگشتر به انگشت هست... این ملعونم نکرد انگشتر رو از انگشت دربیاره...
رأفت و رحمت واسعه الهیه در امام حسین متجلیه...
هیچ پیغمبری رو مثل پیغمبر ما آزرده نکردند ...
دندونش رو شکستن، ساحر گفتن، مجنون گفتن، سنگ بارانش کردن، شعب ابی طالب پیوسته پیغمبر رو زجر میدادن... قرآنم میگه پیغمبر به خدا عرضه میداشت، خدایا امت من نمی دانند، بلا نازل نکنیا... عذاب نازل نکنیا... اینهمه پیغمبرو زجرش دادن، خون به جیگر پیغمبر کردن ولی پیغمبر در مسیر رسالت، " مَا أُوذِيَ نَبِيٌّ مِثْلَ مَا أُوذِيت" هیچ پیغمبری رو مثل من آزرده نکردن، یک بار در حق امت نفرین نکرد....
ادامه در پست بعد ....
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
JOin 🔜 @babolharam_ir ™
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حجت_الاسلام_سيد_حسين_مؤمني
#روضه_دوطفلان_حضرت_زینب
#شب_چهارم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
⇦🕊*#قسمت_دوم _ روضه و توسل جانسوز _ شب چهارم محرم 95 _ دو طفلان حضرت زینب سلام الله علیها _حجت الاسلام استاد سید حسین مومنی *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
در میان پیغمبران برای دعوت مردم به سمت خدا احدی به اندازه پیغمبر ما آزرده نشد، پیغمبر ما بیشتر از هر پیغمبر دیگری متحمل زجر مصیبت شد. بیشتر از هر پیغمبری...
یه روز وارد خانه شد، خدیجه کبری دید سر تا پای پیغمبر خاکی و خون آلود. یا رسول الله این چه وضعیه؟ رسول خدا فرمود: خدیجه جان، داشتم برا مردم حرف می زدم، مردم منو سنگم زدند... سنگ زدند. اینقدر پیغمبر اکرم زجر دید اما یک بار در حق امت نفرین نکرد....
در میان جانشینان پیغمبر خدا، اوصیای خاتم الأنبیا ، هیچکسی مثل حسین متحمل زجر و مصیبت نشد، هیچکس...
مصیبتی که امام حسین علیه السلام دید، احدی این مصیبترو ندید..
اینه که امام رضا علیه السلام میفرمایند « إِنَّ یَوْمَ الْحُسَیْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا ... روز حسین چشمهای مارا زخم کرده ... وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا ... اشکهای مارا پیوسته جاری کرده ... وَ أَذَلَّ عَزِیزَنَا بِأَرْضِ کَرْبٍ وَ بَلَاءٍ ... توی کربلا عزیزان ما را به ذلت ظاهری انداخته... بیشتر از این؟؟
این همه زجر و مصیبت متوجه امام حسین علیه السلام، هم متوجه خودش، هم متوجه یارانش ، هم متوجه اهل و عیال و ناموسش ... ولی برای چی ؟! برای هدایت ...
أبی عبدالله علیه السلام از همه اینها گذشت ... هیچ پیغمبری رو مثل پیغمبر ما زجر ندادن ، هیچ وصیی از اوصیای پیغمبر مثل امام حسین متحمل زجر نشد ...
اینو از من شنیدید ... امام حسن با زهری به شهادت رسید بنام زهر هلاهل یا هلائل ... توی لغت معنیش اومده سمٌّ قَتّٰال ... سم مهلک و کشنده هست ... این زهر رو امپراطوری روم شرقی برای معاویه فرستاد ... توی یه سفال خاص هم باید نگه دارن ... توی نامه نوشت معاویه اینو برای آدمیزاد خرجش نکنیا ... این تعبیر مال منه ... این زهر خاصیت اسیدی داره ... طبیب اومد امام حسن رو معاینه کرد ... رو کرد به امام حسین گفت آقا کار از کار گذشته ...
إنَّ السَّمَ قَد قَطَعَ أمعائَه ... زهر درونش رو تکه تکه کرده ...
امام حسین شروع کرد گریه کردن ... امام حسن تا دید حسین داره گریه میکنه فرمود حسین جان تو گریه نکن ...
إنَّ الَّذي يُوتي اليَّ سّمٌّ يُدَسُّ اليَّ، فَاُقْتَلُ به ... حسین جان من با این زهر کشته میشم ، جیگرم پاره پاره شده اما حسین جان ... لا يوم كيومِكَ يا اباعبدالله ...
هیچ روزی مثل روز تو نیست حسین جان ....
این بلایی که توی کربلا سر خودت آوردن ، بلایی که سر اهل و عیالت آوردن ... (یه لحظه بریم شام) ...
ما اگر قائل به حیات برزخی این بزرگواران هستیم پس یقینا دیدند ... این رأس بالای نیزه داره میبینه اهلبیت رو وارد شهر شام کردند ...
امام سجاد میفرماید بلاها سر ما اومد ...
مارو توی خرابه ای بردند که نه دربی داره ، نه سقفی...
مارو توی بازار چرخوندند ...
صبح وارد کردند ، دم غروب رسیدیم به کاخ اموی...
مردم نگاه میکردند و مارو سنگ میزدند ...
مارو توی محله مسیحیان بردند ...
مارو توی بازار برده فروشان بردند ...
مثل قافله شتران زنجیر به گردن ما انداختند ...
اگه کسی زمین میخوره همه با هم زمین میخورند ...
زنجیر به گردن عمه ما انداختند ... ( لا اله الا الله)
امام سجاد میفرماید خاکستر روی سر من ریختند ... این خاکستر خاموش نشده بود ... دستام بسته بود پاهام بسته بود ، عمامه منو سوزوند ، سرمو سوزوند اما نمیتونستم کاری بکنم ...
ادامه در پست بعد ....
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
JOin 🔜 @babolharam_ir ™
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حجت_الاسلام_سيد_حسين_مؤمني
#روضه_دوطفلان_حضرت_زینب
#شب_چهارم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
⇦🕊*#قسمت_پایانی _ روضه و توسل جانسوز _ شب چهارم محرم 95 _ دو طفلان حضرت زینب سلام الله علیها _حجت الاسلام استاد سید حسین مومنی *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
ما بالاخره امروز سر سفره عقیلة العرب مهمانیم ...
ببینید بی بی جان ما چقدر مصیبت کشید ...
عبدالله میگه گفتم خانم جان ... هر کسی روی زمین میفتاد ، اولی نه ، دومی تو بودی ... اگه اولی نبودی دومی تو بودی ، چرا بچه هام روی زمین افتادن تو نرفتی ؟
رو کرد به عبدالله گفت ترسیدم حسین نگاهش به من بیفته خجالت بکشه ...
بی بی جان
یه نگاه مادرانه به ما بکن امروز ... همینجور که بچه هات به درد امامشون خوردند ، ما هم به درد اماممون بخوریم ... ما هم به درد ولیمون بخوریم ... ما هم فدایی ولی بشیم... فقط تو یه نگاه به ما بکنی مارو بسه به خدا ...
شما بگردید توی عالم ببینید کسی هست مثل زینب مصیبت دیده باشه ... هست ؟! ... به مادرش ام المصائب نگفتند اما به زینب میگن مادر مصیبت ها ...
سه چهار سالش بود ، اون جریانات رو دید و داغ مادر ...
یذره بزرگتر شد ، فرق شکافته بابا ...
یذره بزرگتر شد ، تکه های جگر حسن ...
کربلا دیگه پروژه ای از مصیبت هاست ... نه یک مصیبت ، مصیبتها ...
از یه بولتنی میخوندم به یه زنی گفتند فردا صبح میخوان اعدامت کنند ... بردنش توی انفرادی که آماده بشه برای اعدام ... زندانبان میگه یه تار موی سر این زن سفید نبود ... اما فردا که اومدن ببرن اعدامش کنن دیدن تمام موهاش سفیده ...
این زن یه مصیبت داره اونم این که میخوان خودشو بکشن...
حالا دیگه تعجب نکنید ...
برگشتند مدینه ... عبدالله جعفر رفت ته قافله ، رفت سر قافله ...
یه وقت دید یه خانومی میگه عبدالله دنبال کی میگردی ؟! ...
خانوم من ، زینب توی این قافله بوده ... خبر دارم کربلا هم کشته نشده ... یه ناله ای زد ،... عبدالله ! من زینبم ... حق داری منو نشناسی ...
روضه من همین باشه ...
استاد ما آیت الله شب زنده دار(ره) هیچ وقت درس اخلاق رو بدون روضه تموم نمیکرد ... هر وقت روضه حضرت زینب سلام الله علیهم خونده میشد عمامه از سر برمی داشت، دکمه های پیراهن رو باز میکرد ، آستینهارو بالا میزد بعد از روضه میگفت طلبه ها دستاتون رو بگیرید بالا ، من یه دعا میکنم .... خدارو قسم بدیم بعد دعا کنیم ...
قسم دنیایی از روضه هست ... قسم بدیم دعا کنیم ...
بگیم خدایا ...تورو به موهای پریشان زینب کبری .... کجا زینب موهاشو پریشان کرد ...
یکی از فضلای حوزه حاج آقا ابوالفضل یثربی تعریف میکرد از یکی از علما ... فرمود هروقت گرفتار شدید ، رو به قبله وایسید، سه بار خدا را اینجوری قسم بدید... بگید خدا، (خاک به دهن من ببخشید، تو را خدا ببخشید، حلال کنید). خدا تو را به گرفتار مجلس یزید قسمت میدم، فقط همین بس...
کاری کردن تو مجلس یزید که عمه ما مجبور شد با آستین صورت خودش رو بپوشونه در مقابل این ها. تو را به گرفتار مجلس یزید قسمت میدم....
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
JOin 🔜 @babolharam_ir ™
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حجت_الاسلام_سيد_حسين_مؤمني
#روضه_دوطفلان_حضرت_زینب
#شب_چهارم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir