eitaa logo
کانال ‌متن روضه
77.3هزار دنبال‌کننده
765 عکس
455 ویدیو
60 فایل
رهبر انقلاب: ما به‌ همه میگوییم‌ که از روی متن،روضه بخوانید 🎤بابُ‌الحَرَم«پایگاه متن روضه» 👈راه ارتباطی @OnlySeydALi 🔸کانال صوت و فیلم↶ @simaye_haram 🔸فروشگاه باب‌الحرم↶ @babolharam_shop 🔸کانال کتیبه ↶ @babolharam_katibe
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•شرافت ماتِ تشریفات... و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ شرافت، ماتِ تشریفات والای علی اکبر تعالی شمه ایی از شأنِ اعلای علی اکبر *شب جوانانِ، امشب علی اکبر رو صدا نزنی کی صدا بزنی؟...* شرافت، ماتِ تشریفات والای علی اکبر تعالی شمه ایی از شأنِ اعلای علی اکبر مُعادِ پیچش زلفش نمادِ محشر کبری قیامت جلوه ایی از قد و بالای علی اکبر *جای همه‌ی شهدا خالی اونایی که سربند بسته بودند،،: یا علی اکبرِ حسین* تجلی های پیغمبر در این آیینه بی وقفه حرم را میکند محو تماشای علی اکبر *ان شاءالله بریم کربلا پایین پای ابی عبدالله، خدا قسمت کنه...* هماوردی ندارد شیر حق در جنگ رو در رو هزار الله اکبر، کیست همتای علی اکبر به یک جولان چشمش، قلب اردوگاه دشمن ریخت عجب شوری به پاکرد است غوغای علی اکبر نه تنها بهر استقبال از او پیغمبر آماده است خدا آغوش وا کرده مُحَیای علی اکبر *جانم علی اکبر، همچین که میومد جلو خیمه، همه خانواده دورش رو میگرفتن، خواهر و عمه ها دورش رو میگرفتن، عمه قربونِ قد وبالات بره...* نه تنها بهر استقبال پیغمبر آماده است خدا آغوش وا کرده محیای علی اکبر اگرچه حسرت عُمر حسین از دست رفت اما به رسم صبر تاب آورده تا پای علی اکبر *حالا میخوام بی مقدمه برات روضه بخونم، امشب پدرا برا پسرا دعا کنن، پسرا هم امشب اونایی که باباهاشون سایشون بالا سرشونه قول بدن هر طور شده دست بابا هارو ببوسن، اگه بابا سوال کرد بگو: آخه امشب شب علی اکبرِ، منم از علی اکبر یاد گرفتم دست بوس بابام باشم... یا علی اکبر!...* میروی میبَری از سینه دلِ خونِ پدر زخمی سوخته ات را کمی آهسته ببر *ای جانم! اومد مقابل بابا، سر پایین، بابا جان! اجازه به من میدی برم میدان؟ حرف علی تموم نشده بود، فرمود: علی جان! برو.. همچین که علی اومد بره میدان، یه وقت دیدن ابی عبدالله صدا زد: علی! صبر کن، همه گفتن: حتما میخواد ممانعت کنه بگه نرو میدان، حسین! حرفش رو عوض میکنه... صدا زد: علی جان! قبل از رفتنت بابا چند قدم جلو من راه برو میخوام قد و بالات رو ببینم...* شانۀ صبر دلم پشت سرت میلرزد چه کنم پیر شدم چاره ندارم دیگر به پدر حق بده که این همه بی تاب شده به خدا دیدن این منظره سخت است پسر که ببینم نفست بین گلو ذبح شده است یا که افتاده گلویت سر راهِ خنجر ناخودآگاه تمام بدنم تیر کشید به گمانم باید دست بگیرم به کمر عمه ات را پسرم گرم در آغوش بگیر شاید آرام شود در بغلِ پیغمبر ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
Banifateme_moharam1400_shab8_1.mp3
2.9M
|⇦•شرافت ماتِ تشریفات... و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ : وقتی یزید، مردم را تشویق به حسین و مأمور به خونریزی می ‏کرد آنان می‌گفتند: "چه مبلغ می‌دهی؟ ". اما انصار به او گفتند: ما با تو هستیم اگر هفتاد بار کشته شویم، باز می‌خواهیم در جنگ کنیم و کشته شویم. 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•چون تو ای لاله! در این باغ... و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ چون تو ای لاله! در این باغ گلی پر پر نیست و از این پیر جوان مرده، کمانی تر نیست دست و پایی، نفسی، نیم نگاهی، آهی غیر خونابه مگر ناله در این حنجر نیست *چه کنم شب هشتمِ، نمیشه نگم، یا ابا عبدالله! خدا نیاره یه بابا زمین خوردن بچه اش رو ببینه، خدا نیاره یه بابا صورت بچه اش رو زخمی ببینه، خدا نیاره یه بابایی کتک خوردن بچه اش رو ببینه... علی اکبر رفت میدان، همه گفتن پیغمبر اومده، شبیه ترین فرد خَلقاً و خُلقاً و مَنطقاً به رسول خدا بود، صدای تکبیر بلند شد تا این که شروع کرد خودش رو معرفی کردن: من نوۀ پیغمبرم، من نوۀ علی ام، من نوۀ فاطمه ام، من پسر حسینم، علی ابن حسین بن علی، علیِ الاَکبر... جنگ نمایانی کرد، بعضیا گفتن تشنه اش شد، برگشت یه نگاه به بابا کرد دید بابا از خودش تشنه تره، اینقدر خواهرها براش گریه کردن، داداش! مواظب خودت باش، عمه زینب داره دعا میکنه، سکینه داره دعا میکنه، اما نالۀ اهل خیمه بلند شد میدونی کدوم ساعت؟ اون ساعتی که حسین دست رو سر گذاشت..‌ آخه مگه خبر نداری، مگه نمیدونی علی اکبر رو چطور کشتن؟ یکی نیزه به پهلوش زد، یکی شمشیر به فرقش زد، اما نتونستن یه کاری کنن از اسب واژگون بشه، این اسب اسبی است که میدونه سوارش چقدر ماهره، تربیت شده است، اونایی که سوار کارن میدونن دستش رو انداخت دورگردن اسب، یعنی اینکه دیگه توان ندارم، من رو برگردون سمت خیمه، خونِ سر علی جلو چشم اسب رو گرفت، عوض این که سمت خیمه ها بره رفت وسط دلِ دشمن، حسین یه وقت دید شمشیرا بالا میاد، همچین که با عجله دوید از خیمه گاه تا قتلگاهِ علی، هی زمین میخورد، بلند میشد، صدا میزد: وَلَدی! دید علی داره پاهاش رو روی زمین میکشه، صورتش رو گذاشت رو صورت علی... میدونی چرا بغلش نکرد؟ آخه بدنِ سالم رو میشه بغل گرفت، حسین هر طرف رو میگرفت، یه طرف دیگه روی زمین میریخت... ناله بزن: حسین!...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
Banifateme_moharam1400_shab8_2.mp3
1.37M
|⇦•چون تو ای لاله! در این باغ... و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ : گر چه کشیشان ما هم از ذکر مصایب حضرت مردم را متأثر می‌سازند ولی آن و هیجانی که در پیروان حسین (ع) یافت می‌شود در پیروان مسیح یافت نخواهد شد و گویا سبب این باشد که مصایب مسیح در برابر مصایب (ع) مانند پر کاهی است در مقابل یک کوه عظیم پیکر. 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•چجوری تا جسم علی دوید... و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ رسید حسین چجوری تا جسم علی دوید حسین اون آخرا خودش رو میکشید حسین فقط خدا میدونه که چی دید حسین سرش یه جا دونه دونه اعضای پیکرش یه جا جداشد از هم تَنِ پَرپَرش یه جا جمع نمیشه علی اکبرش یه جا این لشکر داره تو دلش کینه از اسمِ تو علی تا خیمه شاید نمونه چیزی از جسم تو علی لخته لخته خون روی این لبا ای کاش که تنت جاشه تو عبا *پسرم! چرا این طوریت کردن؟ بابا! عزیز دلم! بلند شو همه ی اهل خیمه دارن گریه میکنن... آی رفقا! آی بزرگترا! رزمنده ها! قربون همتون برم جَوُونا یادتون باشه هرکی رو زمین افتاد امام حسین رفت آوُردتش خیمه دارالحرب، حواست هست؟ زینب چهار پنج ساله بود وقتی سر قبر مادر میرفتن، علی میگفت: حسن جان! حسین جان! این روشنایی هارو کم کن نمیخوام چشمی قد و بالای زینب رو ببینه... روضه علی اکبرِ چرا از زینب دارم میگم؟ کار دارم باهات آی غیرتیا، حسینیا، تنها کشته ایی که پای ناموس حسین رو وسط میدون وا کرد علی اکبر بود، همچین که صورتش رو گذاشت رو صورت علی، هی میگفت: بابا! بابا بلند شو ببین دارن به من میخندن، پسرم علی اکبر! چرا اینقدر علی اصغر شدی بابا؟ یه وقت دید یه دستی مثل دست مادر اومد رو شونش، برگشت نگاه کرد دید زینبِ، صدا زد: حسین! خدا صبرت بده... یه جمله ای حسین گفت صدا زد:...* علی جان خیز از جا آبرویم را بخر عمه را از بین نامحرم ببر دست و پایی، نفسی، نیم نگاهی، آهی غیر خونابه مگر ناله در این حنجر نیست در کنار توام و باز به خود میگویم نه حسین! این تنِ پوشیده به خون اکبر نیست *بازم ناله بزن بگو: یاحسین!..* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
Banifateme_moharam1400_shab8_3.mp3
1.53M
|⇦•چجوری تا جسم علی دوید... و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ : اگر منظور امام حسین در راه خواسته ‏های دنیایی بود من نمی ‏فهمم چرا خواهران و و اطفالش به همراه او بودند؟ پس عقل چنین حکم می‌نماید که او فقط به خاطر فداکاری خویش را انجام داد. 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•رسیده دیگه وقت جهاد اکبر.. / و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ رسیده دیگه وقت جهاد اکبر برو میدون ای آیینه‌ی پیغمبر خواهرها دورتو می‌گیرن میگن به غربت ما رحم کن *آخه زن‌ها آمدند دورش رو گرفتند... *اِجتَمَعتِ النساء حولَهُ کَالحَلقَه..." همه اومدند دورش رو گرفتند، بچه ها دستش رو گرفتند گوشه لباسش رو گرفتند...همه با هم یه جمله گفتند: "اِرحَم غُربَتَنا .." علی به غربت ما رحم کن ..* خواهرها دورتو می‌گیرن میگن به غربت ما رحم کن میگن بابارو تنها نگذار، به بابا رحم کن تو اولین دلیل لبخندامی فرمانده‌ی سپاهِ فرزندامی خدا به همرات .. با ناامیدی به تو چشم می‌دوزم تو داری دور میشی و من می‌سوزم خدا به همرات .. «علی علی علی علیِ اکبر، عزیزِ بابا» *یه نگاهی انداخت، "ثُمَّ نَظَرَ علیه،نَظرَةَ آیِسٍ مِنه .." یه نگاه از سر ناامیدی به پسر انداخت"و اَرْخا عَینَیه وَ بَکاء" شروع کرد های های گریه کردن .. دلش راضی نشد، دست به آسمان بلند کرد... صدا زد: "اَللّهُمَّ اشْهَدْ فَقَد بَرَز اِلیکَ اَشبَهُ النّاس خَلقاً و خُلقاً و مَنطِقاً بِرَسولِک .." خدا شاهد باش شبیه ترین خلق تو به پیغمبر به میدان میره .. "و کُنّا اِذا اشتَقْنا اِلی نبیِّک نَظَرنا الیک" (من از خودم میگم:خدا هر وقت دلم برا مادرم تنگ میشد حسنم رو نگاه می کردم .. هر وقت دلم برا علی مرتضی تنگ میشه، عباس رو نگاه می کنم ..) هر وقت دلم برای پیغمبر تنگ میشد علی رو نگاه می کردم... "و کُنّا اِذا اشتقنا اِلی نبیِّک نَظَرنا الیه" دلش آروم نشد،شروع کرد نفرین کردن... "یَابنَ سعد قَطَعَ الله رَحِمَک کَما قطعْتَ رَحِمی.." خدا لعنتت کنه .. از پسر دل برید .. پسر وارد میدان شد .. رجز خوند " َانا علیُّ بنُ الحسینُ بنُ علی" "فَتَقَدَّم نَحوَ القَوم" اومد مقابل لشگر .. "َفَقَتَلَ قِتالاََ شدیدا... "وَ هَلَکَ مِنه کثیراََ... ثُمُّ رَجَعَ اِلی ابیه..." برگشت مقابل پدر صدازد : "یا ابَ العطش قَد قَتَلَنی..." پدر! تشنگی من رو کشت... ببین با علی اصغر چه کرد؟ با دخترها چه کرد؟ با عباس چه کرد؟ بابا تشنگی من رو کشت .. سنگینی زره من رو خسته کرد .. یه سوالی پرسید آقا در جوابش چه کرد؟صدا زد "فهل شربتَ ماءٍ مِن س" جرعه آبی اگر هست من بخورم قدرت بگیرم برم جهاد کنم .. "فَبَکَت حسین علیه السلام..." آقای ما شروع کرد گریه کردن... "وا غوثاه یا بُنَیَّ مِن اَین آتی الماء..." پسرم از کجا آب بیارم؟ "قاتِل قلیلا..." یه ذره دیگه بجنگ... " أسرع الملتقى بجدّك محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم..." چیزی نمونده پیغمبر رو زیارت کنی.. "فیسقیك بكأسه الأوفى شربة لا تظمأ بعدها أبدا..." پیغمبر یه آب گوارایی از کاسه های بهشتی به تو بده که دیگه تشنه نشی .. ولی من میدونم خیلی برای تو سخته...* میدونم جنگیدن خیلی بی آب سخته با این جوشن توو گرمای آفتاب سخته اما آبی نمونده دیگه حتی یک قطره واسه اصغر برو میدون که سیراب میشی، از حوض کوثر یه عده گفتن اومده پیغمبر دلهره‌ای افتاد میون لشکر فدات شه بابا اما همین که اسمتو فهمیدن برای کشتن تو نقشه چیدن چه بُغْضی دارن! *پسرم! اینا علی رو دوست نداشتن... علی رو دوست ندارن و دوست نخواهند داشت.. هر چی بهشون گفتم چرا من رو میکشید؟ آخرش گفتند: "بُغضاً لِابیک.." ما بابات رو دوست نداریم...* اگه زخمی برداشتی بیا سمت من *علی از خدمت بابا برگشت میدان...* "خَرَجَ الی مَوضِعِ النِّزاع وَ قاتَلَ اَعظَم القِتال.فَرَماهُ تیری زدند .. علی بیهوش شد روی یال های اسب افتاد .. فقط یک جمله شنیده شد... "یا ابَتا علیکَ منی السلام" بابا خداحافظ... "هذا جدّی یُقرِئکَ السلام" پیغمبر بهت سلام می رسونه... پیغمبر یه پیغامی داره... "وَ یَقولُ لک، عَجّلِ القُدومَ عَلَینا..." حسین زودتر بیا.. ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦•رسیده دیگه وقت جهاد اکبر.. / و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ اینجا کار علی تمام نشد.. " فَاحتَمَلَه الفَرَس الی مُعَسکَرِ الاعداء..." اسب راه رو اشتباه رفت.. خون گلو و پیشانی علی جلوی دید اسب رو گرفت.. به جای اینکه به سمت بنی هاشم برگرده و علی رو بر روی زمین بگذاره .. "فَاحتَمَلَه الفَرَس الی مُعَسکَرِ الاعداء..." اسب راه رو اشتباه رفت... "فَقَطَّعوهُ بِاَسیافِهِم اِرباََ اِرباََ..." دو طرف ایستادند .. کوچه باز کردند .. گفتند زحمتی نداره .. پیغمبر کربلا داره میاد .. شمشیرها رو بالا بردند .. از جلوی هر کی رد میشد یه شمشیر به قلب حسین می زدند... فَقَطَّعوهُ بِاَسیافِهِم اِرباََ اِرباََ..." علی رو ریز ریزش کردند... اگه زخمی برداشتی بیا سمت من چرا داری میری خیمه‌گاه دشمن؟ مراقب خودت باش اینجا کوچه وا میکنن نامردا انگار این کوچه وصل میشه به، مدینه بابا سیلی زدن به گونه‌های مادر لگد زدن به آیه‌های کوثر بمیرم واسه‌ش .. توام قدم قدم تو کوچه بردن با حوصله تنت رو ریز ریز کردن *آی علی بردنت کوچه ریز ریزت کردند .. آی مادرم با هزار زحمت بلند شد .. دنبال حیدر می دوید .. غلاف شمشیر بالا می آمد .. پایین می آمد .. مادرم علی رو رها نمی کرد .. در وسط کوچه تو را می زدند کاش به جای تو مرا می زدند چرا گوشه چشمت شده کبود به من بگو مگر علی مرده بود؟! وای من و وای من و وای من میخ در و سینه زهرای من ..* پاشو ای عمرم، تا جون نداده بابا به پیش چشمام، پاتو نکش رو خاکا صورت به صورتت میذارم، اما آروم نمیشم بابا تازه جوونِ من شد پهلوت، شبیه زهرا‌‌ .. کنارِ پیکر تو سرگردونم؟! چه جور تو رو به خیمه برگردونم؟ عزیزِ جونم... "فَاَقبَل الیه فِتیانِه .." برگشت سمت خیمه ها صدا زد: "یا فتیةَ بنی هاشم! اِحمِلوا اَخاکم..‌" جوانان بنی هاشم بیایید .. کنارِ پیکر تو سرگردونم...؟! چه جور تو رو به خیمه برگردونم؟ عزیزِ جونم .. چه کرده با تو کینه‌ی این لشکر نمونده دیگه چیزی از این پیکر عزیزِ جونم .. «علی علی علی علی اکبر، عزیز بابا» شاعر: سید مهدی سرخان شاعر بند پایانی: محمدرضا رضایی ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
Shab08Moharram1400[03].mp3
23.47M
|⇦•رسیده دیگه وقت جهاد اکبر.. و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ خدایا شکرت که محرم رو دیدیم .. 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•حسین ای جان من جانان من.. و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب دوم محرم۱۴۰۱ به نفس کربلایی حسین سیب سرخی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ حسین ای جان من جانان من حسین ای دین من ایمان من حسین ای روح من ریحان من امیده دلهای بی‌تاب منو دریاب اباعبدالله قلبم رو غرق عشقت کن مثه اصحاب اباعبدالله ای تنها آشنای من غریب ارباب اباعبدالله یا ثارالله و بن ثاره زهرا خیلی دوسِت داره حسین ای ماه من مصباح من حسین ای عشق من دلخواه من حسین ای ذکر من همراه من مثل حر اومدم اینبار ابالاحرار اباعبدالله از خوابِ غفلت با لطف تو شدم بیدار اباعبدالله پاتو آقا روی چشم ترم بگذار اباعبدالله کافر اینجا مومن میشه ناممکن ها ممکن میشه یا ثارالله و بن ثاره زهرا خیلی دوسِت داره حسین ای راز من اعجاز من حسین ای شور من آواز من حسین ای بال من پرواز من از من نگیر این پرچم رو پناهم رو اباعبدالله پیرهن مشکی این نور مجسم رو اباعبدالله علت زنده بودنم محرم رو اباعبدالله یا ثارالله و بن ثاره زهرا خیلی دوسِت داره ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
هییت_قاسم_ابن_الحسن_پیشوا_@seyed_sound315_6.mp3
5.62M
|⇦•حسین ای جان من جانان من.. و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب دوم محرم۱۴۰۱ به نفس کربلایی حسین سیب سرخی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ چیزی که نمی‌توانی در قیامت از آن دفاع کنی نه ببین، نه بشنو، نه بگو، نه بنویس .. «علامه‌ جوادی‌ آملی» 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•صدا صداى حسين .. و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب دوم محرم۱۴۰۱ به نفس حاج مهدی رسولی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ صدا صداى حسين ندا نداى حسين نمان، برو، بشتاب به كربلاى حسين بايد كه خودت را برسانى بايد كه دلت را بتكانى مولا تو را خوانده مبادا، جا بمانى يا حسين گفتن كجا، با حسين رفتن كجا از حسین خواندن کجا، با حسین ماندن کجا هر كس كه آزاده است آماده است اماده است آماده است _ مسير مسير ولاست، مسير مسير بلاست شهيد شهيد بشود، اگر كه اهل فناست برخيز كه مولاى تو تنهاست برخيز كه اين آخر دنياست برخيز كه در قافلهء عشق، جا مهّياست لا امام الا حسين، السلام مولا حسين از ولادت با حسين، تا شهادت با حسين سفر اگر خطر است، خطر اگر هنر است هنر به كشتنِ نفس، هنر به ترک سر است آمادهء بى سر شدن هستى اى مرد خطر از چه نشستى بايد بخندى به روى مرگ، بار بستى عاشقى مشكل بود، كار اهل دل بود شهد غم شيرين بود، مقصد ديرين بود شاعر: حسین حاجی ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
[WWW.SARALLAH-ZN.IR]ma0105089.mp3
11.93M
|⇦•صدا صداى حسين .. و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب دوم محرم۱۴۰۱ به نفس حاج مهدی رسولی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ حواسمون باشه از چشم امام حسین نیوفتیم ♥️ 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦• وقتی که دید موج عطش... حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شب نهم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجیدبنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ وقتی که دید موج عطش بی حساب شد در بین خیمه همهمه‌ی آب آب شد وقتی نگاه کرد به طفل رباب و دید از فرط تشنگیش چنین غرق خواب شد شمشیر را گذاشت سپس مشک را گرفت ساقی اهل بیت چنین انتخاب شد *یعنی آقاش ابی عبدالله الان ازش خواسته شمشیرش رو زمین بذاره بره آب بیاره، میگه: سَمْعاً و طاعَتٰا* بر روی شانه های خود انداخت مشک را اذن از حسین خواست و پا در رکاب شد سوی شریعه یک نفس و با شتاب رفت پشن سرش هم اشک حرم پر شتاب شد وقتی رسید دست در آب فرات بُرد تصویر خشکی لب ارباب قاب شد *حالا به فرات رسیده...* گفت ای فرات هیج خبردار گشته ای یک قطره از تو حسرت طفل رباب شد *هرجوریه باید آب رو ببرم خیمه، من به بچه ها قول دادم آب براشون ببرم، دیگه علی اصغر جونی نداره، دیگه رقیه بی طاقت شده...* دیگر نبود جای درنگ و نشستنی *فیض ببرن شهدایی که شب عملیات گفتن رمز عملیات چیه؟ گفتن: رمز عملیات یا قمر منیر بنی هاشمِ، بی اختیار همه قمقمه های آبشون رو خالی کردن، گفتن اباالفضل نتونست آب ببره..‌* دیگر نبود جای درنگ و نشستنی پر شد که مشک از آب، زمان با شتاب شد *برگشت مشک رو پر از آب کرد، به خودش میگفت: عباس! حالا وقتشه، مادر رُشدت داده، انتظار کشیده تا بتونی غلامی حسین رو کنی، مشک رو وقتی پر کرد با یه امیدی از شریعه داره بیرون میاد* برگشت پر امید ولی در میان راه تیری رسید و حیف تمامش خراب شد خالی شد قطره به قطره امید او آبی که بود سهم سکینه سراب شد *هی به خودش میگفت: عباس! هرجور شده باید آب رو برسونی، دستش رو بریدن، هی میگفت: کاش این تیرا فقط به بدنم بخوره، با دندوناش با یه امیدی مشک رو گرفته، همش به فکر بچه های اهل خیمه است، اما یه جا امیدش نا امید شد، حس کرد داره مشک سبک میشه...* فرمود که مرا بزنید و نه مشک را خیلی در آن میان اباالفضل عذاب شد تیری به مشک و تیر دیگر هم به چشم خورد از اسب واژگون تن عالیجناب شد دستش به خاک بود و به نامردی اش زدند دیگر عمود آمد و فصل الخطاب شد اینجا حسین آمد و افتاد روی خاک آهی بلند از پسر بوتراب شد *حالا حسین اومد بالاسر علمدارش، دید دست نداره، هرکی بخواد از زمین بلند بشه باید دستش رو روی زمین بذاره، تا به حال جلوی آقاش اینطوری پاش رو دراز نکرده، هی بازوهای بریده رو روی خاک میزنه تا بلند شه... حسین اومد بالاسرش* برخیز ای پناه حسین و مخدرات برخیز که رقیه پر از اضطراب شد وقتی که خورد اسم رقیه به گوش او عباس از خجالتش آهسته آب شد در گریه میان آن دو برادر در آن میان صحبت ز گوشواره و حرف طناب شد آمد حسین و گفت سکینه عمو کجاس؟ چیزی نگفت قد خمش خود جواب شد زینب کجا به یاد اباالفضل ناله زد آن لحظه ای که وارد بزم شراب شد *هر کاری حسین داشت، با نگاهش به اباالفضل میگفت، اما حالا چه کنه با چشمی که تیر خورده، توی این همه سال رفقا! تاریخ میگه: نه جلوتر از حسین دیده، نه جلوتر از حسین راه رفته، نه جلوتر از ابی عبدالله نشسته، اما تاحالا از آقاش چیزی نخواسته، همش گفته آقا من غلام شما هستم، چون مادرش ام البنین یادش داد گفت: عزیزای من، من کنیز فاطمه ام، شما هم نوکرای بچه های فاطمه اید، اما رفقا! وقتی حسین اومد کنار بدن عباس، عباس فقط یک بار خواهش کرد، گفت: آقا! سیدی و مولای! یه خواهش ازت دارم... چیه عباسم؟ گفت: آقا! اگر میشه من رو سمت خیمه ها نبر... چرا عزیز دلم!؟ آخه از روی سکینه خجالت میکشم...* *↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
Banifateme_moharam1400_shab9_1.mp3
3.58M
|⇦• وقتی که دید موج عطش... حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شب نهم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجیدبنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ : حضرت عباس ،باب الحوائج بسيار قوي است ، از ايشان ميخواهيم كه ما باشند و مشكلاتمان حل شود ان شاءالله. 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•دستی نداری تا بگیرم... حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شب نهم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجیدبنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ دستی نداری تا بگیرم از زمین پاشی میشه دوباره باز علمدار حرم باشی؟ این بچه ها دیگه نمیخوان آب، تو رو میخوان میشه براشون باز سقاشی؟ *خواهرا عوض مادرش اُم البنین ناله بزنن آخه اباالفضل دختر نداشت...* وقتی خجالت میکشی شرمنده تر میشم سقا بدون دست هم سقاست باورکن توو چشمِ عباسم نبینم اشک غم باشه بی تو حسین تنهاست باور کن دریا توو دستاته برادر ممنون دستاتم علمدار چشمات پر از خون شد عزیزم دلتنگِ چشماتم علمدار *فقط همین قدر برات بگم، یه کاری با سَرِ عباس کردن، تنها سری که بالا نیزه بند نشد سَرِ اباالفضل بود، برا همین بود مادرش کوچه پس کوچه های مدینه گریه می کرد، هی می گفت: قربونت برم دستات رو بریدن، شنیدم عمود به فرقت زدن... چقدر برا حسین سخته، آخه چجوری، با چه رویی برم خیمه داداش!؟...* دستم رو میگیرم به پهلو راه میرم من اونچه نباید، عاقبت دیدی سرم اومد تا که نشستم پیش تو انگار حس کردم یک لحظه بوی مادرم اومد دیدی بهت گفتم کبوده صورتِ مادر؟ دیدی بهت گفتم که خیلی سخت راه میره؟ دیدی چقد سخته ببینی مادرت هربار دستش رو به پهلوش میگیره؟ دریا توو دستاته برادر ممنونِ دستاتم علمدار چشمات پر از خون شد عزیزم دلتنگِ چشماتم علمدار امیر رضا یزدانی *تا حالا فکر کردی تو خیمه چه خبر بود؟ سکینه می گفت: رباب! غصه نخوری، عمویِ من هر قولی بده، به قولش عمل میکنه... هی می گفت: رقیه! آروم باش، هی جلو خیمه می گفت: عموم الان میاد، اباالفضلِ، عموم وقتی قول میده رد خور نداره، یه مرتبه صدا زد، گفت: دارن میان، همه بلند شدن، اما یه وقت ناله سکینه بلند شد، سکینه دید بابا داره میاد، هر چی نگاه کرد دید پشتِ سَرِ بابا عمو نیست، اما بابا یه طور دیگه رفت، یه طور دیگه برگشت، دید بابا یه دست به کمر گرفته، بابا حرفی نزد، اومد عمود خیمه رو کشید، یعنی دیگه این خیمه صاحب نداره، صدای شیون بلند شد، آی غیرتیا!حسینیا! یا دستت رو روی گوشت بگیر نشنوی، یا پا خودت، یه وقت حسین صدا زد: زینب! برو گوشواره از گوشِ بچه ها در بیار، دیگه یواش یواش آماده ی اسیری بشیم، بخدا عباسم رو کشتن... زن و مرد ناله بزنن: حسین!... *↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
Banifateme_moharam1400_shab9_2.mp3
1.93M
|⇦•دستی نداری تا بگیرم... حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شب نهم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجیدبنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ | : مبادا کسى خیال کند که مذهبى یک چیزى است که اگر بود، بود، اگر هم نبود، نبود هیئتهاى مذهبى در حقیقت حفظ ایمان و شوق ملّت بزرگ ما به خاندان هستن. 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
. •| |• . 🌐 مطالب و روضه های ویژۀ ایام ماه محرم و صفر هم اکنون در سایتِ بابُ الحَرَم :👇 www.babolharam.net .
|⇦•عطش آتیش زد اهل خیامو عباس .. / حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شب نهم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ عطش آتیش زد اهل خیامو عباس می‌بینی آب آب بچه‌هامو عباس میدونم که تمومه صبرت میدونم که چقد بی تابی اما اصغر داره جون میده، از این بی آبی حدیثی رو شنیدم از جدم من ثواب داره به تشنه‌ها آب دادن بنفسی أنتَ آماده‌ی جنگی ولی ای سردار به جای شمشیر مشک آبو بردار بنفسی أنتَ *پیغمبر فرمود: روایت رو مرحوم کلینی در کتاب شریف الکافی آورده: "مَنْ سَقَى مُؤْمِناً شَرْبَةً مِنْ مَاءٍ مِنْ حَيْثُ يَقْدِرُ عَلَى اَلْمَاءِ أَعْطَاهُ اَللَّهُ بِكُلِّ شَرْبَةٍ سَبْعِينَ أَلْفَ حَسَنَةٍ..." هر کس جرعه ای آب به مومنی بنوشاند و تواناییش رو داره؛میتونه بره آب بیاره؛میتونه بره آب پیدا کنه، خدا در ازای هر جرعه هفتاد هزار حسنه به او میده؛ "وَ إِنْ سَقَاهُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَقْدِرُ عَلَى اَلْمَاءِ..." اگر آب به مومن بنوشاند،آن موقعی که توانایی نداره،دسترسی به آب براش سخته... " فَكَأَنَّمَا أَعْتَقَ عَشْرَ رِقَابٍ مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِيلَ ..." مثل اینه که ده بنده از فرزندان ابراهیم رو آزاد کرده... قربونت برم.. قبول باشه ازت.. خیلی سخته..* «سقای دشت کربلا ای عباس، علمدار من» *چه کرد؟! "فَرَکَب فَرَسَه..." سوار بر مرکب شد... "وَ اَخَذَ رُمحَه..." نیزه رو برداشت... "والقِربَة..." مشک رو به روی دوش انداخت... "َوَ قَصَدَ نَحوَالفرات..." بسم الله الرحمن الرحیم... عباس به سوی نهر فرات روانه شد... "فَاَحاطَ بِه اَربَعَة آلاف مِمَّن کانوا مُوَکَّلینَ بِالفُرات..." چهارهزار نفر دورش رو گرفتند. " وَ رَمَوهُ بالنِّبال..." شروع کردند به عباس تیر زدن... هر تیری که بهش می خورد،مراقب بود مشک نیفته... " فَکَشَفَه..." لشکر کفار و منافقین رو کنار زد... "حتَی دَخَلَ الماء..." وارد شریعه شد... "غَیرَ مُوالِِ لِذلکَ الجَمع..‌." بی اعتنا به این لشکر وارد آب شد... داره با خودش حرف می زنه...* من اونی که محبوبم میخوادو میخوام که هرچی فرمود مولا به روی چشمام راهی میشم از این نخلستون مشکو پر می‌کنم از دریا... آبو رو آب می‌ریزم یادِ، لبای مولا *آخه مشک رو پر کرد... "وَ اَخَذَ غُرفةً مِنَ الماء لِیَشرِبَ..." دستها رو پر از آب کرد...دست ها رو بالا آورد... وَ ذَكَرَ عَطَشَ الحُسَين و أهلِ بيتِه..." یاد لب های خشک برادر افتاد... یادش افتاد وقتی می آمد لب های برادر ترک ترک شده... عباس! آخرین باری که برادر رو دیدی لب های مبارکش چاک چاک بود..‌بعد از یه ماه وقتی سه ساله سر بریده بابا رو دید تعجب کرد...چطور این لب ها هنوز چاک چاکه؟! این لب ها خونیه...به این لب ها خاکستر تنور نشسته...چرا این لب ها پاره شده ؟! بابا من می دیدم اون ملعون یه چوبی بالا می بره.... آب رو روی آب ریخت... "فَنَفَذَ الماءِ مِن یَدِه و قال: والله لا عَذوبُ الماء" من آب نمی خورم... "وَالاطفالُ و الحُسَینُ عُطاشا..." آب که نخورد...اماهنوز هم از شریعه بیرون نیامد...انگار داره با یه کسی،با یه چیزی حرف می زنه... با یه کسی داره قول و قرار می ذاره..* ای مشک بیا و آبروداری کن دستام اگه افتاد منو یاری کن بریم تا خیمه... تیری اگه بهت زدن نامردا... می‌ریزه آب و آبروی سقا... یه قولی دادم... *من یه قول دادم...رباب منتظر منه...* «سقای دشت کربلا ای عباس، علمدار من» *دیگه میخوام روضه بخونم...هر کی امشب روضه رو شنید به خدا بگه اگه سالِ بعد شب تاسوعا زنده نبودم،اگه نبودم براش گریه کنم...تو رو به دستای بریده،این دستی رو که گرفتی رها نکن...خدایا من که بد بودم ولی فاطمه زهرا شاهده باباش رو دوست داشتم...شوهرش رو دوست داشتم..بچه هاش رو دوست داشتم...من عاشق عباس بودم...* "وَ مَلأَ القِربَة..." مشک رو پر کرد... " وَ حَمَلَها عَلى كِتفِه الأيْمَن..." مشک رو روی دوش راست انداخت ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦• حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شب نهم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ و تَوَجَّهَ نَحوَ الخَيمَة..." آرام،آرام میخواد برگرده سمت خیمه ها... "فَقَطَعوا عليه‏ِ الطريق" راهزنا آمدند.. راهش رو بستند .. دوره ش کردند... "وَ أحاطوا بِه مِن كلِّ جانِب" دورش رو گرفتند. عباس در گرماگرم جنگ بود... "فَحارَبَهم حَتّى ضَرَبَهُ نوفل الأزرق على يَدِهِ اليُمنى..." اون ملعون آمد .. چنان به دست راستش زد .. "فَقَطَعَها..." دست راستش افتاد .. آقای ما کنار خیمه ها گفت:آه.. آه.. تا دست راستش افتاد "فَحَمَلَ القِربَة عَلى كِتفِه الأيسَر..." مشک رو روی دوش چپ انداخت... (اون ملعون که ضربه راست رو زده بود طبق برخی روایات،جری شده بود...خوشش آمده بود...گفت چه افتخاری بالاتر از این...) "فَضَرَبَهُ نوفل فَقَطَعَ يَدِه اليُسرى مِن الزَّند..." آمد دست چپ رو هم قطع کرد... با هزار زحمت سر مبارک رو چرخوند... "فَحَمَلَ القِربَة بِأسنانِه..." هنوز امیدواره... "فَجائَه سهمٌ..." تیری آمد... "فَأصابَ القِربَة..." تیر به مشک خورد.. "وَ أُريقَ مائُها..." آب روی زمین ریخت... فَوَقَفَ العباس مُتِحَیِّراً... عباس ایستاد... آسمان از نفس افتاد..‌کسی صدایی،جنبشی ندید و نشنید... آه! ای تیر بیا... هدف آماده هست... "ثُمَّ جائَهُ سَهمٌ آخَر فَأصابَ صَدرَه..‌" تیری به سینه مبارکش نشست... " فَانقَلبَ عَن فَرَسِه..." از روی اسب به زمین افتاد... این تیر به اعماق جانش فرو رفت... فقط یک صدا شنیده شد... "و صاحَ إلى أخيه الحسين أدركني..." به دادم برس... (یا دلیل المتحیرین...) چطور خودش رو رسوند نمیدونم...وقتی خودش توی گودی قتلگاه افتاده بود،خواهرش که می دوید هی زمین می خورد...هی بلند می شد... نمیدونم حسین بن علی چطور آمد علقمه... "فَلَمّا أتاهُ رئاهُ صَريعاََ فَبَكى.‌." وقتی آمد...وقتی دید برادر افتاده... وقتی دید برادر دست در بدن نداره...وقتی دید تیر به سینه مبارکش خورده...وقتی دید عمود آهن به سرش زدند..‌وقتی دید از اون قد رشید چیزی نمونده... "وَ قَطَعوا یَدَیهِ و رِجلَیه..." وقتی دید هم دستاش رو بریدن...هم پاهاش رو بریدن... " فَبَكى.‌." شروع کرد های های گریه کردن... تا پیکرت را جمع کردم قد یک گهواره شد سعی کرد بدن رو جمع کنه عباس صدا زد: "یا اخی ما تُرید منّی..." یه وقت منو به خیمه ها نبری...* عزیزِ جونم دستات کجا جا مونده؟ تنِ غرقِ زخمت قلبمو لرزونده چِش خورده قد و بالات داداش دست و پاتو بریده دشمن به اشکای منِ بیچاره، دارن می‌خندن برادرت فدا چشای نازت چشای غرق خون نیمه بازت علمدار من کنار پیکر تو سرگردونم چرا نمیذاری برت گردونم؟ علمدار من «سقای دشت کربلا ای عباس..‌ دستات شده از تن جدا ای عباس، علمدار من» *فقط حرف شرمندگی مونده...* حسین جان شرمنده که نمیشه پاشم نمیشه از این بیشتر کنارت باشم سقا باید می‌آورد آبو ندارم من روی برگشتن *یه خواهش ازت دارم برادرم... یادگار علی مرتضی...یادگار فاطمه زهرا...* نمیشه از این بیشتر کنارت باشم سقا باید می‌آورد آبو ندارم من روی برگشتن زودتر برگرد به سمت خیمه، که اومد دشمن شرمندتم حرفت زمین موند مولا افتاده مشک پاره روی خاکا خدانگهدار... شرمندتم که دیگه میشی تنها قرار بعدی ما روی نی‌ها خدانگهدار «سقای دشت کربلا ای عباس دستات شده از تن جدا ای عباس علمدار من» شاعر: سید مهدی سرخان ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
Shab09Moharram1400[02].mp3
22.01M
|⇦•عطش آتیش زد اهل خیامو عباس .. حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شب نهم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ سماوری که به بزم حسین می‌جوشد بخار رحمت آن جرم خلق می‌پوشد 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•تا نفس در سینه دارم... / و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ به نفس سیدمجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ تا نفس در سینه دارم، دوستت دارم حسین با همه ایل و تبارم، دوستت دارم حسین عشق تو راز سعادت، دوستت دارم حسین گفته ام قبل از ولادت، دوستت دارم حسین *دوستش داری که اومدی اینجا، دوسِت داره که دعوتت کرده، خوشبحال اونایی که الان کربلا هستن، خوشبحال شما که الان اینجا نشستید دارید حسین حسین میگید... پیغمبر داشت رد میشد، دید چند تا بچه دارن بازی میکنن، دست رو سَرِ همشون کشید، بهشون محبت کرد، اما یه بچه ای رو بغل کرد، یه طور دیگه ای تحویلش گرفت، اصحاب گفتن: یارسول الله! چطور این بچه رو نسبت به بچه های دیگه، یه جور دیگه تحویل گرفتی؟ پیغمبر فرمود: آخه این بچه حسینِ من رو خیلی دوست داره، هر وقت حسینِ من رو میبینه می بوسه، میگه: حسین! خیلی دوسِت دارم...* ای تمام آرزویم، دوستت دارم حسین روز محشر هم بگویم، دوستت دارم حسین هر چه هستم هر چه بودم، دوستت دارم حسین خوانده ام بینِ سجودم، دوستت دارم حسین تا همیشه عاشقانه، دوستت دارم حسین با بهانه بی بهانه، دوستت دارم حسین دوستت دارم حسین، دوستت دارم حسین... *خدایا! هم این دنیا و هم اون دنیا مارو از امام حسین جدا نکن، که اگه جدا شدیم بیچاره شدیم...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
Banifateme_moharam1400_shab10-1.mp3
1.69M
|⇦•تا نفس در سینه دارم... / و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ به نفس سیدمجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ فرزند ره: مطلب دیگری که پدرم در این بر آن اصرار داشت این بود که به مناسبت هر امامی که برگزار شده بود باید آخرش به امام (ع) ختم می‌شد. 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•خواهرش بر سینه و بر سر... / و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ به نفس سیدمجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ خواهرش بر سینه و بر سر زنان رفت تا گیرد برادر را عنان سیل اشکش بست بر شَه، راه را دود آهش کرد حیران، شاه را در قفای شاه رفتی هر زمان بانگ مهلاً مَهلَنَش بر آسمان که اِی سوار سرگران کم کن شتاب جان من لختی سبک ‌تر زن رکاب تا ببوسم آن رخ دلجوی تو تا ببویم آن شِکَنجِ موی تو شه سراپا گرم شوق و مست ناز گوشۀ چشمی به آنسو کرد باز دید مشکین مویی از جنس زنان بر فَلَک دستی و دستی بر عنان زن مگو مرد آفرینِ روزگار زن مگو بنتُ الجلال، اُخت الوقار زن مگو خاک درش نقش جبین زن مگو، دستِ خدا در آستین پس زجان بر خواهر استقبال کرد تا رخش بوسد الف را دال کرد همچو جان خود در آغوشش کشید این سخن آهسته بر گوشش کشید که اِی عنان گیر من آیا زینبی؟ یا که آه دردمندان در شبی؟ پیش پای شوق زنجیری مکن راه عشق¬ست این عنانگیری مکن با تو هستم جانِ خواهر، همسفر تو به پا این راه کوبی، من به سر خانه سوزان را تو صاحبخانه باش با زنان در همرهی مردانه باش جانِ خواهر در غمم زاری مکن با صدا بهرم عزاداری مکن *عرشیان میگن: حسین نرو، جنیان میگن: حسین نرو، زمین و زمان میگن: حسین نرو... هر چی صدا زد دید حسین داره میره، گفت: الان یه کاری میکنم قدم ازقدم بر نداره، صدا زد: حسین! جانِ مادرم صبر کن... خواهر رو در آغوش گرفت ابی عبدالله...* جانِ خواهر در غمم زاری مکن با صدا بهرم عزاداری مکن معجر از سر، پرده از رخ، وامکن آفتاب و ماه را رسوا مکن هست بر من ناگوار و ناپسند از تو زینب گر صدا گردد بلند هر چه باشد تو علی را دختری ماده شیرا کی کم از شیر نری؟! با زبان زینبی شاه هرچه گفت با حسینی گوش، زینب می¬‌شِنُفت : عمان سامانی *حسین خواهر رو در آغوش گرفت، زینب گفت: داداش! یادِ مادرم افتادم، آخه مادرم گفت: زینبم! هر وقت عاشورا، حسین ازت طلبِ لباسِ کهنه ای رو کرد، بدون این حسین دیگه بر نمیگرده، عوضِ من زیرِ گلوی حسینم رو ببوس، داداش! سرت رو بالا بیار... بچه ها دارن از خیمه نگاه میکنن، ببینن بینِ ابی عبدالله و زینب چی میگذره.... بابا!...* ز دورادور، می دیدم گلویت عمه می بوسید مگر آماده کردی بهر خنجر، حنجر خود را به دنبال مسافر آب میریزن، ‌من ناچارم کنون ریزم بپایت اشکِ چشمانِ تر خود را *همه دارن می بینن زینب چطور داره وداع میکنه با اباعبدالله!.. زینب اینجا گلویِ حسین رو بوسید عوضِ مادرش... هفت تا وداع داره ابی عبدالله... یه جا ابی عبدالله شمشیر زده، خسته، گاهی بر می گشت سمت خیمه ها خطبه ای میخواند، یه مرتبه هر چی نهیب زد دید ذوالجناح حرکت نمیکنه، سرش رو پایین آوُرد، دید سکینه پاهای ذوالجناح رو گرفته، بابا! تا پایین نیایی نمیذارم بری میدان، یه کاری کرد حسین از ذوالجناح پایین اومد، اومد بابارو بغل گرفت، بابایِ قشنگم، بابایِ مهربونم! یادتِ خبر شهادتِ مسلم رو دادن، یادمه اول کاری که کردی، حمیده دخترِ مسلم رو صدا زدی، دختر مسلم رو بغل کردی، دست به سرش کشیدی، گفتی از حالا به بعد سکینه خواهرته، هر کاری داری به عمه زینبت بگو، یادته دست رو سرش کشیدی؟ حمیده گفت: آقا! این دستی که رویِ سرم کشیدی فهمیدم یتیم شدم، همون جا گفتی: دخترم! بابات رو کشتن، آره یادمه عزیزِ دلم! بابا! میدونم بری میدون دیگه بر نمیگردی، کسی نیست نوازشم کنه، بعد تو باید تازیانه بخورم، میخوام الان بغلم کنی، خودت نوازشم کنی... این دختر با بابا وداع کرد، اما ساعتی بعد، جلو خیمه منتظرن الان بابا بر میگرده، یه وقت دیدن از دور داره ذوالجناح میاد، یاالله، اما ناله ی اهل خیمه بلند شد...* همه از خیمه ها بیرون دویدن ولی سالارِ زینب را ندیدن *این دست بیاد بالا، شب عاشورایی ناله بزن: حسین!...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
Banifateme_moharam1400_shab10-2.mp3
4.01M
|⇦•خواهرش بر سینه و بر سر... / و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ به نفس سیدمجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ امام سجاد(علیه‎السلام) می‏فرمایند: عمه ‏ام در جریان حادثه کربلا با آن همه مشکلات و مصائب حتی در و شب یازدهم محرم نیز را ترک نکردند 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net