eitaa logo
کانال ‌متن روضه
75.8هزار دنبال‌کننده
762 عکس
428 ویدیو
60 فایل
رهبر انقلاب: ما به‌ همه میگوییم‌ که از روی متن،روضه بخوانید 🎤بابُ‌الحَرَم«پایگاه متن روضه» 👈راه ارتباطی @OnlySeydALi ☝️تبادل و تبلیغ نداریم 🔸فروشگاه باب‌الحرم↶ @babolharam_shop 🔸کانال کتیبه ↶ @babolharam_katibe 🔸سایت↶ www.babolharam.net
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦• وقتی که دید موج عطش... حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شب نهم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجیدبنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ وقتی که دید موج عطش بی حساب شد در بین خیمه همهمه‌ی آب آب شد وقتی نگاه کرد به طفل رباب و دید از فرط تشنگیش چنین غرق خواب شد شمشیر را گذاشت سپس مشک را گرفت ساقی اهل بیت چنین انتخاب شد *یعنی آقاش ابی عبدالله الان ازش خواسته شمشیرش رو زمین بذاره بره آب بیاره، میگه: سَمْعاً و طاعَتٰا* بر روی شانه های خود انداخت مشک را اذن از حسین خواست و پا در رکاب شد سوی شریعه یک نفس و با شتاب رفت پشن سرش هم اشک حرم پر شتاب شد وقتی رسید دست در آب فرات بُرد تصویر خشکی لب ارباب قاب شد *حالا به فرات رسیده...* گفت ای فرات هیج خبردار گشته ای یک قطره از تو حسرت طفل رباب شد *هرجوریه باید آب رو ببرم خیمه، من به بچه ها قول دادم آب براشون ببرم، دیگه علی اصغر جونی نداره، دیگه رقیه بی طاقت شده...* دیگر نبود جای درنگ و نشستنی *فیض ببرن شهدایی که شب عملیات گفتن رمز عملیات چیه؟ گفتن: رمز عملیات یا قمر منیر بنی هاشمِ، بی اختیار همه قمقمه های آبشون رو خالی کردن، گفتن اباالفضل نتونست آب ببره..‌* دیگر نبود جای درنگ و نشستنی پر شد که مشک از آب، زمان با شتاب شد *برگشت مشک رو پر از آب کرد، به خودش میگفت: عباس! حالا وقتشه، مادر رُشدت داده، انتظار کشیده تا بتونی غلامی حسین رو کنی، مشک رو وقتی پر کرد با یه امیدی از شریعه داره بیرون میاد* برگشت پر امید ولی در میان راه تیری رسید و حیف تمامش خراب شد خالی شد قطره به قطره امید او آبی که بود سهم سکینه سراب شد *هی به خودش میگفت: عباس! هرجور شده باید آب رو برسونی، دستش رو بریدن، هی میگفت: کاش این تیرا فقط به بدنم بخوره، با دندوناش با یه امیدی مشک رو گرفته، همش به فکر بچه های اهل خیمه است، اما یه جا امیدش نا امید شد، حس کرد داره مشک سبک میشه...* فرمود که مرا بزنید و نه مشک را خیلی در آن میان اباالفضل عذاب شد تیری به مشک و تیر دیگر هم به چشم خورد از اسب واژگون تن عالیجناب شد دستش به خاک بود و به نامردی اش زدند دیگر عمود آمد و فصل الخطاب شد اینجا حسین آمد و افتاد روی خاک آهی بلند از پسر بوتراب شد *حالا حسین اومد بالاسر علمدارش، دید دست نداره، هرکی بخواد از زمین بلند بشه باید دستش رو روی زمین بذاره، تا به حال جلوی آقاش اینطوری پاش رو دراز نکرده، هی بازوهای بریده رو روی خاک میزنه تا بلند شه... حسین اومد بالاسرش* برخیز ای پناه حسین و مخدرات برخیز که رقیه پر از اضطراب شد وقتی که خورد اسم رقیه به گوش او عباس از خجالتش آهسته آب شد در گریه میان آن دو برادر در آن میان صحبت ز گوشواره و حرف طناب شد آمد حسین و گفت سکینه عمو کجاس؟ چیزی نگفت قد خمش خود جواب شد زینب کجا به یاد اباالفضل ناله زد آن لحظه ای که وارد بزم شراب شد *هر کاری حسین داشت، با نگاهش به اباالفضل میگفت، اما حالا چه کنه با چشمی که تیر خورده، توی این همه سال رفقا! تاریخ میگه: نه جلوتر از حسین دیده، نه جلوتر از حسین راه رفته، نه جلوتر از ابی عبدالله نشسته، اما تاحالا از آقاش چیزی نخواسته، همش گفته آقا من غلام شما هستم، چون مادرش ام البنین یادش داد گفت: عزیزای من، من کنیز فاطمه ام، شما هم نوکرای بچه های فاطمه اید، اما رفقا! وقتی حسین اومد کنار بدن عباس، عباس فقط یک بار خواهش کرد، گفت: آقا! سیدی و مولای! یه خواهش ازت دارم... چیه عباسم؟ گفت: آقا! اگر میشه من رو سمت خیمه ها نبر... چرا عزیز دلم!؟ آخه از روی سکینه خجالت میکشم...* *↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦• وقتی که دید موج عطش... حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شب نهم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجیدبنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ : حضرت عباس ،باب الحوائج بسيار قوي است ، از ايشان ميخواهيم كه ما باشند و مشكلاتمان حل شود ان شاءالله. 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•دستی نداری تا بگیرم... حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شب نهم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجیدبنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ دستی نداری تا بگیرم از زمین پاشی میشه دوباره باز علمدار حرم باشی؟ این بچه ها دیگه نمیخوان آب، تو رو میخوان میشه براشون باز سقاشی؟ *خواهرا عوض مادرش اُم البنین ناله بزنن آخه اباالفضل دختر نداشت...* وقتی خجالت میکشی شرمنده تر میشم سقا بدون دست هم سقاست باورکن توو چشمِ عباسم نبینم اشک غم باشه بی تو حسین تنهاست باور کن دریا توو دستاته برادر ممنون دستاتم علمدار چشمات پر از خون شد عزیزم دلتنگِ چشماتم علمدار *فقط همین قدر برات بگم، یه کاری با سَرِ عباس کردن، تنها سری که بالا نیزه بند نشد سَرِ اباالفضل بود، برا همین بود مادرش کوچه پس کوچه های مدینه گریه می کرد، هی می گفت: قربونت برم دستات رو بریدن، شنیدم عمود به فرقت زدن... چقدر برا حسین سخته، آخه چجوری، با چه رویی برم خیمه داداش!؟...* دستم رو میگیرم به پهلو راه میرم من اونچه نباید، عاقبت دیدی سرم اومد تا که نشستم پیش تو انگار حس کردم یک لحظه بوی مادرم اومد دیدی بهت گفتم کبوده صورتِ مادر؟ دیدی بهت گفتم که خیلی سخت راه میره؟ دیدی چقد سخته ببینی مادرت هربار دستش رو به پهلوش میگیره؟ دریا توو دستاته برادر ممنونِ دستاتم علمدار چشمات پر از خون شد عزیزم دلتنگِ چشماتم علمدار امیر رضا یزدانی *تا حالا فکر کردی تو خیمه چه خبر بود؟ سکینه می گفت: رباب! غصه نخوری، عمویِ من هر قولی بده، به قولش عمل میکنه... هی می گفت: رقیه! آروم باش، هی جلو خیمه می گفت: عموم الان میاد، اباالفضلِ، عموم وقتی قول میده رد خور نداره، یه مرتبه صدا زد، گفت: دارن میان، همه بلند شدن، اما یه وقت ناله سکینه بلند شد، سکینه دید بابا داره میاد، هر چی نگاه کرد دید پشتِ سَرِ بابا عمو نیست، اما بابا یه طور دیگه رفت، یه طور دیگه برگشت، دید بابا یه دست به کمر گرفته، بابا حرفی نزد، اومد عمود خیمه رو کشید، یعنی دیگه این خیمه صاحب نداره، صدای شیون بلند شد، آی غیرتیا!حسینیا! یا دستت رو روی گوشت بگیر نشنوی، یا پا خودت، یه وقت حسین صدا زد: زینب! برو گوشواره از گوشِ بچه ها در بیار، دیگه یواش یواش آماده ی اسیری بشیم، بخدا عباسم رو کشتن... زن و مرد ناله بزنن: حسین!... *↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•دستی نداری تا بگیرم... حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شب نهم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجیدبنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ | : مبادا کسى خیال کند که مذهبى یک چیزى است که اگر بود، بود، اگر هم نبود، نبود هیئتهاى مذهبى در حقیقت حفظ ایمان و شوق ملّت بزرگ ما به خاندان هستن. 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
. •| |• . 🌐 مطالب و روضه های ویژۀ ایام ماه محرم و صفر هم اکنون در سایتِ بابُ الحَرَم :👇 www.babolharam.net .
|⇦•عطش آتیش زد اهل خیامو عباس .. / حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شب نهم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ عطش آتیش زد اهل خیامو عباس می‌بینی آب آب بچه‌هامو عباس میدونم که تمومه صبرت میدونم که چقد بی تابی اما اصغر داره جون میده، از این بی آبی حدیثی رو شنیدم از جدم من ثواب داره به تشنه‌ها آب دادن بنفسی أنتَ آماده‌ی جنگی ولی ای سردار به جای شمشیر مشک آبو بردار بنفسی أنتَ *پیغمبر فرمود: روایت رو مرحوم کلینی در کتاب شریف الکافی آورده: "مَنْ سَقَى مُؤْمِناً شَرْبَةً مِنْ مَاءٍ مِنْ حَيْثُ يَقْدِرُ عَلَى اَلْمَاءِ أَعْطَاهُ اَللَّهُ بِكُلِّ شَرْبَةٍ سَبْعِينَ أَلْفَ حَسَنَةٍ..." هر کس جرعه ای آب به مومنی بنوشاند و تواناییش رو داره؛میتونه بره آب بیاره؛میتونه بره آب پیدا کنه، خدا در ازای هر جرعه هفتاد هزار حسنه به او میده؛ "وَ إِنْ سَقَاهُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَقْدِرُ عَلَى اَلْمَاءِ..." اگر آب به مومن بنوشاند،آن موقعی که توانایی نداره،دسترسی به آب براش سخته... " فَكَأَنَّمَا أَعْتَقَ عَشْرَ رِقَابٍ مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِيلَ ..." مثل اینه که ده بنده از فرزندان ابراهیم رو آزاد کرده... قربونت برم.. قبول باشه ازت.. خیلی سخته..* «سقای دشت کربلا ای عباس، علمدار من» *چه کرد؟! "فَرَکَب فَرَسَه..." سوار بر مرکب شد... "وَ اَخَذَ رُمحَه..." نیزه رو برداشت... "والقِربَة..." مشک رو به روی دوش انداخت... "َوَ قَصَدَ نَحوَالفرات..." بسم الله الرحمن الرحیم... عباس به سوی نهر فرات روانه شد... "فَاَحاطَ بِه اَربَعَة آلاف مِمَّن کانوا مُوَکَّلینَ بِالفُرات..." چهارهزار نفر دورش رو گرفتند. " وَ رَمَوهُ بالنِّبال..." شروع کردند به عباس تیر زدن... هر تیری که بهش می خورد،مراقب بود مشک نیفته... " فَکَشَفَه..." لشکر کفار و منافقین رو کنار زد... "حتَی دَخَلَ الماء..." وارد شریعه شد... "غَیرَ مُوالِِ لِذلکَ الجَمع..‌." بی اعتنا به این لشکر وارد آب شد... داره با خودش حرف می زنه...* من اونی که محبوبم میخوادو میخوام که هرچی فرمود مولا به روی چشمام راهی میشم از این نخلستون مشکو پر می‌کنم از دریا... آبو رو آب می‌ریزم یادِ، لبای مولا *آخه مشک رو پر کرد... "وَ اَخَذَ غُرفةً مِنَ الماء لِیَشرِبَ..." دستها رو پر از آب کرد...دست ها رو بالا آورد... وَ ذَكَرَ عَطَشَ الحُسَين و أهلِ بيتِه..." یاد لب های خشک برادر افتاد... یادش افتاد وقتی می آمد لب های برادر ترک ترک شده... عباس! آخرین باری که برادر رو دیدی لب های مبارکش چاک چاک بود..‌بعد از یه ماه وقتی سه ساله سر بریده بابا رو دید تعجب کرد...چطور این لب ها هنوز چاک چاکه؟! این لب ها خونیه...به این لب ها خاکستر تنور نشسته...چرا این لب ها پاره شده ؟! بابا من می دیدم اون ملعون یه چوبی بالا می بره.... آب رو روی آب ریخت... "فَنَفَذَ الماءِ مِن یَدِه و قال: والله لا عَذوبُ الماء" من آب نمی خورم... "وَالاطفالُ و الحُسَینُ عُطاشا..." آب که نخورد...اماهنوز هم از شریعه بیرون نیامد...انگار داره با یه کسی،با یه چیزی حرف می زنه... با یه کسی داره قول و قرار می ذاره..* ای مشک بیا و آبروداری کن دستام اگه افتاد منو یاری کن بریم تا خیمه... تیری اگه بهت زدن نامردا... می‌ریزه آب و آبروی سقا... یه قولی دادم... *من یه قول دادم...رباب منتظر منه...* «سقای دشت کربلا ای عباس، علمدار من» *دیگه میخوام روضه بخونم...هر کی امشب روضه رو شنید به خدا بگه اگه سالِ بعد شب تاسوعا زنده نبودم،اگه نبودم براش گریه کنم...تو رو به دستای بریده،این دستی رو که گرفتی رها نکن...خدایا من که بد بودم ولی فاطمه زهرا شاهده باباش رو دوست داشتم...شوهرش رو دوست داشتم..بچه هاش رو دوست داشتم...من عاشق عباس بودم...* "وَ مَلأَ القِربَة..." مشک رو پر کرد... " وَ حَمَلَها عَلى كِتفِه الأيْمَن..." مشک رو روی دوش راست انداخت ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦• حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شب نهم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ و تَوَجَّهَ نَحوَ الخَيمَة..." آرام،آرام میخواد برگرده سمت خیمه ها... "فَقَطَعوا عليه‏ِ الطريق" راهزنا آمدند.. راهش رو بستند .. دوره ش کردند... "وَ أحاطوا بِه مِن كلِّ جانِب" دورش رو گرفتند. عباس در گرماگرم جنگ بود... "فَحارَبَهم حَتّى ضَرَبَهُ نوفل الأزرق على يَدِهِ اليُمنى..." اون ملعون آمد .. چنان به دست راستش زد .. "فَقَطَعَها..." دست راستش افتاد .. آقای ما کنار خیمه ها گفت:آه.. آه.. تا دست راستش افتاد "فَحَمَلَ القِربَة عَلى كِتفِه الأيسَر..." مشک رو روی دوش چپ انداخت... (اون ملعون که ضربه راست رو زده بود طبق برخی روایات،جری شده بود...خوشش آمده بود...گفت چه افتخاری بالاتر از این...) "فَضَرَبَهُ نوفل فَقَطَعَ يَدِه اليُسرى مِن الزَّند..." آمد دست چپ رو هم قطع کرد... با هزار زحمت سر مبارک رو چرخوند... "فَحَمَلَ القِربَة بِأسنانِه..." هنوز امیدواره... "فَجائَه سهمٌ..." تیری آمد... "فَأصابَ القِربَة..." تیر به مشک خورد.. "وَ أُريقَ مائُها..." آب روی زمین ریخت... فَوَقَفَ العباس مُتِحَیِّراً... عباس ایستاد... آسمان از نفس افتاد..‌کسی صدایی،جنبشی ندید و نشنید... آه! ای تیر بیا... هدف آماده هست... "ثُمَّ جائَهُ سَهمٌ آخَر فَأصابَ صَدرَه..‌" تیری به سینه مبارکش نشست... " فَانقَلبَ عَن فَرَسِه..." از روی اسب به زمین افتاد... این تیر به اعماق جانش فرو رفت... فقط یک صدا شنیده شد... "و صاحَ إلى أخيه الحسين أدركني..." به دادم برس... (یا دلیل المتحیرین...) چطور خودش رو رسوند نمیدونم...وقتی خودش توی گودی قتلگاه افتاده بود،خواهرش که می دوید هی زمین می خورد...هی بلند می شد... نمیدونم حسین بن علی چطور آمد علقمه... "فَلَمّا أتاهُ رئاهُ صَريعاََ فَبَكى.‌." وقتی آمد...وقتی دید برادر افتاده... وقتی دید برادر دست در بدن نداره...وقتی دید تیر به سینه مبارکش خورده...وقتی دید عمود آهن به سرش زدند..‌وقتی دید از اون قد رشید چیزی نمونده... "وَ قَطَعوا یَدَیهِ و رِجلَیه..." وقتی دید هم دستاش رو بریدن...هم پاهاش رو بریدن... " فَبَكى.‌." شروع کرد های های گریه کردن... تا پیکرت را جمع کردم قد یک گهواره شد سعی کرد بدن رو جمع کنه عباس صدا زد: "یا اخی ما تُرید منّی..." یه وقت منو به خیمه ها نبری...* عزیزِ جونم دستات کجا جا مونده؟ تنِ غرقِ زخمت قلبمو لرزونده چِش خورده قد و بالات داداش دست و پاتو بریده دشمن به اشکای منِ بیچاره، دارن می‌خندن برادرت فدا چشای نازت چشای غرق خون نیمه بازت علمدار من کنار پیکر تو سرگردونم چرا نمیذاری برت گردونم؟ علمدار من «سقای دشت کربلا ای عباس..‌ دستات شده از تن جدا ای عباس، علمدار من» *فقط حرف شرمندگی مونده...* حسین جان شرمنده که نمیشه پاشم نمیشه از این بیشتر کنارت باشم سقا باید می‌آورد آبو ندارم من روی برگشتن *یه خواهش ازت دارم برادرم... یادگار علی مرتضی...یادگار فاطمه زهرا...* نمیشه از این بیشتر کنارت باشم سقا باید می‌آورد آبو ندارم من روی برگشتن زودتر برگرد به سمت خیمه، که اومد دشمن شرمندتم حرفت زمین موند مولا افتاده مشک پاره روی خاکا خدانگهدار... شرمندتم که دیگه میشی تنها قرار بعدی ما روی نی‌ها خدانگهدار «سقای دشت کربلا ای عباس دستات شده از تن جدا ای عباس علمدار من» شاعر: سید مهدی سرخان ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•عطش آتیش زد اهل خیامو عباس .. حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شب نهم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ سماوری که به بزم حسین می‌جوشد بخار رحمت آن جرم خلق می‌پوشد 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•تا نفس در سینه دارم... / و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ به نفس سیدمجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ تا نفس در سینه دارم، دوستت دارم حسین با همه ایل و تبارم، دوستت دارم حسین عشق تو راز سعادت، دوستت دارم حسین گفته ام قبل از ولادت، دوستت دارم حسین *دوستش داری که اومدی اینجا، دوسِت داره که دعوتت کرده، خوشبحال اونایی که الان کربلا هستن، خوشبحال شما که الان اینجا نشستید دارید حسین حسین میگید... پیغمبر داشت رد میشد، دید چند تا بچه دارن بازی میکنن، دست رو سَرِ همشون کشید، بهشون محبت کرد، اما یه بچه ای رو بغل کرد، یه طور دیگه ای تحویلش گرفت، اصحاب گفتن: یارسول الله! چطور این بچه رو نسبت به بچه های دیگه، یه جور دیگه تحویل گرفتی؟ پیغمبر فرمود: آخه این بچه حسینِ من رو خیلی دوست داره، هر وقت حسینِ من رو میبینه می بوسه، میگه: حسین! خیلی دوسِت دارم...* ای تمام آرزویم، دوستت دارم حسین روز محشر هم بگویم، دوستت دارم حسین هر چه هستم هر چه بودم، دوستت دارم حسین خوانده ام بینِ سجودم، دوستت دارم حسین تا همیشه عاشقانه، دوستت دارم حسین با بهانه بی بهانه، دوستت دارم حسین دوستت دارم حسین، دوستت دارم حسین... *خدایا! هم این دنیا و هم اون دنیا مارو از امام حسین جدا نکن، که اگه جدا شدیم بیچاره شدیم...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•تا نفس در سینه دارم... / و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ به نفس سیدمجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ فرزند ره: مطلب دیگری که پدرم در این بر آن اصرار داشت این بود که به مناسبت هر امامی که برگزار شده بود باید آخرش به امام (ع) ختم می‌شد. 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•خواهرش بر سینه و بر سر... / و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ به نفس سیدمجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ خواهرش بر سینه و بر سر زنان رفت تا گیرد برادر را عنان سیل اشکش بست بر شَه، راه را دود آهش کرد حیران، شاه را در قفای شاه رفتی هر زمان بانگ مهلاً مَهلَنَش بر آسمان که اِی سوار سرگران کم کن شتاب جان من لختی سبک ‌تر زن رکاب تا ببوسم آن رخ دلجوی تو تا ببویم آن شِکَنجِ موی تو شه سراپا گرم شوق و مست ناز گوشۀ چشمی به آنسو کرد باز دید مشکین مویی از جنس زنان بر فَلَک دستی و دستی بر عنان زن مگو مرد آفرینِ روزگار زن مگو بنتُ الجلال، اُخت الوقار زن مگو خاک درش نقش جبین زن مگو، دستِ خدا در آستین پس زجان بر خواهر استقبال کرد تا رخش بوسد الف را دال کرد همچو جان خود در آغوشش کشید این سخن آهسته بر گوشش کشید که اِی عنان گیر من آیا زینبی؟ یا که آه دردمندان در شبی؟ پیش پای شوق زنجیری مکن راه عشق¬ست این عنانگیری مکن با تو هستم جانِ خواهر، همسفر تو به پا این راه کوبی، من به سر خانه سوزان را تو صاحبخانه باش با زنان در همرهی مردانه باش جانِ خواهر در غمم زاری مکن با صدا بهرم عزاداری مکن *عرشیان میگن: حسین نرو، جنیان میگن: حسین نرو، زمین و زمان میگن: حسین نرو... هر چی صدا زد دید حسین داره میره، گفت: الان یه کاری میکنم قدم ازقدم بر نداره، صدا زد: حسین! جانِ مادرم صبر کن... خواهر رو در آغوش گرفت ابی عبدالله...* جانِ خواهر در غمم زاری مکن با صدا بهرم عزاداری مکن معجر از سر، پرده از رخ، وامکن آفتاب و ماه را رسوا مکن هست بر من ناگوار و ناپسند از تو زینب گر صدا گردد بلند هر چه باشد تو علی را دختری ماده شیرا کی کم از شیر نری؟! با زبان زینبی شاه هرچه گفت با حسینی گوش، زینب می¬‌شِنُفت : عمان سامانی *حسین خواهر رو در آغوش گرفت، زینب گفت: داداش! یادِ مادرم افتادم، آخه مادرم گفت: زینبم! هر وقت عاشورا، حسین ازت طلبِ لباسِ کهنه ای رو کرد، بدون این حسین دیگه بر نمیگرده، عوضِ من زیرِ گلوی حسینم رو ببوس، داداش! سرت رو بالا بیار... بچه ها دارن از خیمه نگاه میکنن، ببینن بینِ ابی عبدالله و زینب چی میگذره.... بابا!...* ز دورادور، می دیدم گلویت عمه می بوسید مگر آماده کردی بهر خنجر، حنجر خود را به دنبال مسافر آب میریزن، ‌من ناچارم کنون ریزم بپایت اشکِ چشمانِ تر خود را *همه دارن می بینن زینب چطور داره وداع میکنه با اباعبدالله!.. زینب اینجا گلویِ حسین رو بوسید عوضِ مادرش... هفت تا وداع داره ابی عبدالله... یه جا ابی عبدالله شمشیر زده، خسته، گاهی بر می گشت سمت خیمه ها خطبه ای میخواند، یه مرتبه هر چی نهیب زد دید ذوالجناح حرکت نمیکنه، سرش رو پایین آوُرد، دید سکینه پاهای ذوالجناح رو گرفته، بابا! تا پایین نیایی نمیذارم بری میدان، یه کاری کرد حسین از ذوالجناح پایین اومد، اومد بابارو بغل گرفت، بابایِ قشنگم، بابایِ مهربونم! یادتِ خبر شهادتِ مسلم رو دادن، یادمه اول کاری که کردی، حمیده دخترِ مسلم رو صدا زدی، دختر مسلم رو بغل کردی، دست به سرش کشیدی، گفتی از حالا به بعد سکینه خواهرته، هر کاری داری به عمه زینبت بگو، یادته دست رو سرش کشیدی؟ حمیده گفت: آقا! این دستی که رویِ سرم کشیدی فهمیدم یتیم شدم، همون جا گفتی: دخترم! بابات رو کشتن، آره یادمه عزیزِ دلم! بابا! میدونم بری میدون دیگه بر نمیگردی، کسی نیست نوازشم کنه، بعد تو باید تازیانه بخورم، میخوام الان بغلم کنی، خودت نوازشم کنی... این دختر با بابا وداع کرد، اما ساعتی بعد، جلو خیمه منتظرن الان بابا بر میگرده، یه وقت دیدن از دور داره ذوالجناح میاد، یاالله، اما ناله ی اهل خیمه بلند شد...* همه از خیمه ها بیرون دویدن ولی سالارِ زینب را ندیدن *این دست بیاد بالا، شب عاشورایی ناله بزن: حسین!...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•خواهرش بر سینه و بر سر... / و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ به نفس سیدمجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ امام سجاد(علیه‎السلام) می‏فرمایند: عمه ‏ام در جریان حادثه کربلا با آن همه مشکلات و مصائب حتی در و شب یازدهم محرم نیز را ترک نکردند 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•امشب یه جور دیگه ای خیره... / و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ به نفس سیدمجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ امشب یه جورِ دیگه ای خیره به چشمامی دورت بگردم میکُشی زینب رو اینجوری خواهر فداشه هر چی که میخوای بگو آقا حرفی نیاری دیگه از دوری از من نخواه از تو یه روزه دل بِبُرم من پنجاه سالِ زیر سایه ات زندگی کردم یادش بخیر روزای خوبی که با هم داشتیم به اون روزا چی میشه برگردم من زینبم، دردت به جونم دریای احساسم، عزیزم می میرم اشکاتو ببینم گریه نکن واسم عزیزم *داداش! قول میدم حواسم به بچه هات باشه، برو... اگه رفتی سلامِ من رو به مادرم برسون...* نزدیکِ عصرِ زینب از اون دور می بینه با دستایِ لرزون از قتلگاه اومد اهل حرم از خیمه بیرون اومدن دیدن تنهای تنها ذوالجناح اومد از پا زمین کوبیدنِ این اسب پیدا بود آقارو تویِ قتلگاه خیلی عذاب دادن پرسید، ذوالجناح! آیا خبر داری آخر به بابایِ من آب دادن؟ تنها نه پیراهن، که بُردن هر چی که بوده واسه حسین رو چی شد تو اون گودال که حتی زینب نمیشناسه حسین رو ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•امشب یه جور دیگه ای خیره... / و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ به نفس سیدمجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ علامه امینی(ره) در برای امام زمان عجل الله کنار می‌گذاشتند و می‌گفتند: امشب آن حضرت در فشار است. 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•عاشق که باشی وضع من را... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ عاشق که باشی وضع من را تازه میفهمی این‌گونه سرگردان شدن را تازه میفهمی پروانه را از نیمه شب ، زیرِ نظر داری وقتی سحر شد سوختن را، تازه میفهمی وقتی گناهانِ تو را با گریه میبخشند آن لحظه، لطف پنج‌تن را، تازه میفهمی * امام صادق فرمود: هر کی برا جدِّ ما اشک بریزه، یه قطره از این اشکا آتیشِ جهنم رو خاموش میکنه...* زهرا برای روضه‌ها ما را سوا کرده ماه مُحرم حرف من را تازه میفهمی شور حسین از شر معصیت خلاصت کرد پس قدر این سینه زدن را تازه میفهمی *امشب اگه اشک هم نداشتید برا حسین آه بکشید، امام صادق فرمود: "آه می کشید برای حسین، ثوابِ تسبیح داره" بگو: آه حسین!...* محشر لباس مشکی‌ات وقتی شفیعت شد خاصیت این پیراهن را تازه میفهمی در کفن و دفن یک مسلمان خوب دقت کن فرق حصیری با کفن را تازه میفهمی گفتم "مُرَمَّلٌ بالدِّماء"، داد تو در آمد چون بعد از آن وضع بدن را تازه میفهمی آنجا که در تشخیص او زینب به مشکل خورد تاثیر سُم ها روی تن را تازه می فهمی *امشب شبِ عاشورایِ حسینِ، امشب اگه این حرفارو نزنیم پس کی بزنیم؟ امشب اگه برا حسین چشمای من نباره پس کی میخواد بباره؟ امشب همه ی انبیاء، اولیاء، جن و انس دارن میگن: حسین!...* یک مُشت نامحرم که وقتی دوره ات کردند آنگاه حال چند زن را تازه می فهمی علی محمدی   ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•عاشق که باشی وضع من را... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ ما تا ظهور آقا (عج) به مبارزه ادامه می‌دهیم. حالا می‌خواهد و عراق باشد و یا جنگ با خود اسرائیل در اشغالی باشد. هر جا ندای مظلومی بلند شود ما آنجاییم. هر جا که برای زمینه‌سازی آقا احتیاجی به ما باشد ما آنجاییم. 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•يا دَهرُ أُفٍّ لَكَ مِن خَليل... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *اما بریم ببینیم امشب کربلا چه خبره، شبِ عاشورا، همه جمع شدن تویِ خیمه، هر کسی یه حرفی میزنه، برادرا و اهلبیتِ حسین فرمودن: اگه ما تو رو رها کنیم و بریم، فردا چی میگن؟ میگن: داداششون رو همینجور رها کردن و رفتن...آخه ابی عبدالله فرمود: نورها رو خاموش کنید هر کی میخواد بره،بره، دیگه امشب شبِ آخرِ.... عباس بلند شد و صحبت کرد، زهیر بلند شد، سعید بن عبدالله و مُسْلِم بن عَوْسَجَه بلند شدن و صحبت کردن، همه دارن یکصدا میگن: اگه هفتاد بار مارو بکُشن و دوباره زنده بشیم، دست از تو بر نمیداریم آقاجان! تو رو اینجوری رها نمی کنیم... یه کم دل زینب آروم شد، وقتی دید همچین یاران باوفایی داره حسین، اما بی بی اومد تو خیمه امامِ سجاد، ابی عبدالله هم نشسته داره شمشیرش رو تیز میکنه و شعر میخونه: ای روزگار اُف بر تو...* يا دَهرُ أُفٍّ لَكَ مِن خَليل كَم لَكَ في الإِشراقِ وَالأَصيل *امام سجاد میگه: یه وقت بی بی از جا بلند شد، صدا زد: داداش! این چه حرفایی است که میزنی؟ نکنه مرگت نزدیک شده، صدا زد: آری خواهرم، اون روزی که پیغمبر مژده اش رو میداد، بابام و مادرم میگفتن، داداشم میگفت، فرداست، تو هم خودت رو آماده ی فردا کن، یه وقت بی بی زینب با سیلی تو صورتش زد، بی هوش شد، ابی عبدالله به هوش آوُرد بی بی رو، دست ولایت به سینه ی بی بی گذاشت، بی بی رو آروم کرد، زینب جان! نکنه بی قراری کنی، الان فقط شنیدی سیلی به خودت زدی، خودت رو آماده کن، مثل فردایی، باید با چشمات ببینی، از بالای تل نگاه میکنی، یه عده دورِ حسینت رو گرفتن... همچین که مثل فردا ابی عبدالله تنها شد، همه رفتن میدان، کسی نمونده، میگه:" نَظَرَ يَمِيناً وَ شِمَالا" یه نگاهی به راست و چپ کرد،" فَلَم یَرَ اَحَداً مِن اَصحابِه وَ اَنصارِه " دید کسی رو نداره" فَنادی : یا مُسلِمِ بنِ عَقیل وَ یا هانِی بنِ عُروِه وَ یا حَبیبَ بن مَظاهِر وَ یا زُهَیر" دید کسی جوابش رو نمیده، بلند شید من رو یاری کنید، ابی عبدالله صدا زد: "اِدْفَعُوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُول" بیایید این نامردا رو از خیمه های آل الله دور کنید، نامحرم ها دورِ خیمه های من حلقه زدن... ابی عبدالله برگشت تویِ خیمه ها، صدا زد:" یا سَکینَةُ! یا فاطِمَةُ! یا زَیْنَبُ! یا امَّ کُلْثُومِ! عَلَیْکُنَّ مِنِّی السَّلام" یعنی من رو حلال کنید من دارم میرم، روایت میگه: سکینه سلام الله علیها اومد جلو، صدا زد: میخوای تسلیمِ مرگ بشی؟ صدا زد: چاره ای ندارم دخترم... میگه: شروع کرد سکینه گریه کنه، صدا زد: بابا!" رُدَّنٰا ، اِليٰ حَرَمِ جَدَّنٰا" میخوای بری اول مارو برگردون مدینه، بعد هر جایی میخوای بری برو، میخوای مارو اینجوری تنها بذاری؟ ما رو میخوای به کی بسپاری؟... ابی عبدالله آرومش کرد، صدا زد: سکینه جان! اینقدر بابات رو اذیت نکن، بیچاره ام داری میکنی، قلبم رو آتیش نزن، گریه هات رو نگه دار، حالا مونده تا گریه کنی، چند ساعت دیگه گریه کن... زن ها دورِ ابی عبدالله حلقه زدن، یه کم وداع طولانی شد، آخه زنها دورِ حسین رو گرفتن نمیذارن بره، هر کسی یه چیزی میگه، زینب صدا زد: داداش! صبر کن، مادرم سفارش کرده زیر گلوت رو ببوسم، یه بوسه زیر گلو زد، این آخرین بوسه بود؟ نه! چند ساعت دیگه زینب اومد تویِ گودال، این نیزها روکنار زد، این شمشیرها رو کنار زد، همه دیدن زینب خم شد، این لبهاش رو گذاشت به رویِ رگ های بریده... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦• مادرِ آب کجایی... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *برگردیم دوباره به روضه ی وداع، این وداع با زن و بچه ها طولانی شد، یه نامردی اومد شمشیرش رو زد به چوب خیمه ها، روایت میگه: این شمشیر رو زد محکم به چوبِ خیمه، فریاد زد: حسین! رفتی خودت رو بینِ زنها پنهان کردی؟ بیا بیرون... مدینه هم همینجور شد، همچین که دید دارن لگد به در میزنن، آتیش داره بالا میره از دَرِ خونه، داد میزدن: علی! بیا بیرون...* غم به غیر از غمِ او این دلِ بی تاب نخورد چهرهء شامِ غمش رنگ ز مهتاب نخورد بیش ازین ننگ ، به پیشانیِ اعراب نخورد ذبح شد تشنه و آب از روی آداب نخورد مادرِ آب کجایی پسرت آب نخورد؟ دشمن از پیر و جوان سیر شد از آب ولی مرکبِ لشگریان سیر شد از آب ولی خولی و شمر و سنان سیر شد از آب ولی قطره ای کودک ششماهۀ بی خواب نخورد مادرِ آب کجایی پسرت آب نخورد؟ تار می دید همه کرببلا را ز عطش دود می دید تمامیِّ فضا را ز عطش خوب تشخیص نمی داد صدا را ز عطش بود عطشان و از آن گوهرِ نایاب نخورد مادرِ آب کجایی پسرت آب نخورد؟ هر چه دنبالِ سرش خواهرِ او گشت نبود به خدا جای سرش بر نی و در تشت نبود هیچ سنگی به هر اندازه در آن دشت نبود که در آن ورطه به پیشانیِ ارباب نخورد مادرِ آب کجایی پسرت آب نخورد؟ بی غنیمت کسی از کرببلا رفت ، نرفت بی سرش ، شمر زگودال بلا رفت، نرفت زآنهمه تیر یکی هم به خطا رفت ، نرفت چه جراحات که بر پیکر اصحاب نخورد مادرِ آب کجایی پسرت آب نخورد؟ سر، پیمبر شد و نی نقطۀ معراج شدُ قتلگه خون شد و دریا شد و مَوّاج شدُ حرم فاطمه طوفان شد و تاراج شدُ هیچ طوفان زده اینگونه به گرداب نخورد مادرِ آب کجایی پسرت آب نخورد؟ نیست قلبی که ازین حادثه غمناک نشد نیست چشمی که در این مرثیه نمناک نشد نیست آهی که ازین داغ به افلاک نشد عمق این فاجعه واللهِ که ادراک نشد پدرِ خاک کجایی پسرت خاک نشد؟ وقتی افتاد روی خاک نبودش نفسی نه مُعینی نه کمک حال ، نه فریاد رسی در میان شهدا وضعیتِ جسم کسی مثل جسمِ خودِ ارباب اسفناک نشد پدرِ خاک کجایی پسرت خاک نشد؟ یک نفر نیست بگیرد جلوی ملعون را پُر ز خون شهدا کرد همه هامون را خون ارباب ز سر ریخت به صورت ، خون را خواست با پیرهنش پاک کند پاک نشد پدرِ خاک کجایی پسرت خاک نشد؟ مهدی مقیمی ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•يا دَهرُ أُفٍّ لَكَ مِن خَليل... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ شهید کنار سیم خاردارهایی که بین اردن و اسرائیل کشیده شده بود گفت: این ننگ‌آور نیست که جز با اجازه ، ما مسلمانان نتوانیم قدم به خاک بگذاریم؟ 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•غروب تلخی داری... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ به کنار اینکه لبش پُر ترک و عطشان بود یا که آیاتِ تنش زیر سُم اسبان بود شهریار همه عالم بدنش عریان بود پوشِشَش غیر غبار و خس و خاشاک نشد پدرِ خاک کجایی پسرت خاک نشد؟ مهدی مقیمی غروب تلخی داری ، رو خاکا سر میذاری به جونت افتاده شمر، میگه سنان چرا بی کاری؟ با نیزه اومد سمتت، خون از لب و دهانت جاری نفس بریده نیزه، امان بریده نیزه چقدر تو مقتل این سو آن سو، تو رو کشیده نیزه صورتو در هم کرده تا به گلو رسیده نیزه شلوغ دور گودال، دیدن که رفتی از حال چادر من هم مثلِ، پیراهن تو میشه پامال عقیقِ تو که بردن حالا، میرن سراغِ خلخال توی ضریح سینت دیدم، سنان شکسته نیزه پیراهنی رو که مادر دوخت، میوفته دسته نیزه کمین نشسته نیزه، راهتو بسته نیزه مادر رو صدا زدی، جدم رو صدا زدم تشنه دست و پا زدی، جدم رو صدا زدم گفتم: وایِ من حسین! گفتم: وامحمدا! ای تنهایِ من حسین، گفتم: وامحمدا! وامحمدا! حسینُ بی رَدا، ببین به کربلا وامحمدا! سر از تنش جدا، ببین به کربلا تو های و هوی نیزه، نگام به سویِ نیزه دیدم که خون از چشمات میریزه بر گلوی نیزه دیدم سرت و پیشِ چشمام زدن به رویِ نیزه قدم قدم با نیزه، یا سنگ زدن یا نیزه خودم درآوُردم از پهلویِ زخمی، چندتا نیزه داره برا زخمات گریه میباره حتی نیزه *از بالای تل، همه ی این صحنه هارو دید، یه مرتبه دیدن دست رویِ سرش گذاشت، شروع کرد دوان دوان به سمت گودال به دویدن، صدا میزنه: "وامحمدا! واعَلیا! وا اُما..." اما همچین که رسید یه بدنی رو مشاهده کرد، هی صدا میزنه: " أ أنتَ أخی؟" آیا تو برادرِ منی؟ مگه میشه زینب بدنِ حسینش رو نشناسه؟ نمیدونم چیکار با این بدن کرده بودن، شیخ جعفر شوشتری میگه: میگه کاری با این بدن کرده بودن که دیگه پشت و روی بدن مشخص نبوده... میدونی چرا؟ آخه وقتی که: "وَ الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَى صَدْرِك" همچین که روی سینه ی ارباب ما نشست، ابی عبدالله یه نگاهی بهش کرد، گفت: بابام فرموده بود: کسی تو رو میکُشه که صورتش از سگ زشت تره، تا این حرف رو زد، گفت: حالا یه کاری میکنم دیگه من رو نبینی، این بدن رو برگردوند... امام صادق علیه السلام انگشترشون رو نشون دادن، فرمودن: به اندازه ی نگینِ انگشترِ من جای سالم تو بدنِ جدِّ ما نبوده، ای حسین!...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•غروب تلخی داری... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است! این‌را گفتند و به ریش‌ مسلمین خندیدند! 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•زینب بمیره واسه عصر فردا.. / و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *طبری نوشته:زین العابدین جان عالم به قربانش فرمود: "إنّي جالِسٌ في تِلكَ العَشِيَّةِ الَّتي قُتِلَ أبي صَبيحَتَها" من شب عاشورا بیمار بودم.. "وعَمَّتي زَينَبُ عِندَي تُمَرِّضُني" عمه‌ام زینب از من پرستاری می کرد میگه می دیدم، می شنیدم.."إذِ اعتَزَلَ أبي بِأَصحابِهِ في خِباءٍ لَهُ..." دیدم بابای من اصحابش رو جمع کرد .. همه رفتند داخل یه خیمه.. غلام آقای من شمشیر بابای من رو پرداخت می کرد.. بابای من نشسته بود یه شعری زیر لب زمزمه می کرد... يا دَهرُ افٍّ لَكَ مِن خَليلِ‏ ای روزگار اف بر تو باد! چه دوست بدی هستی .. "كَم لَكَ بِالإِشراقِ وَالأَصيلِ..." "قالَ: فَأَعادَها مَرَّتَينِ أو ثَلاثا..." میگه بابای من دو بار یا سه بار این شعر رو تکرار کرد... " فَعَلِمتُ أنَّ البَلاءَ قَد نَزَلَ..." من یقین کردم که دیگه بلا نازل شد " فَأَمّا عَمَّتي فَإِنَّها سَمِعَت ما سَمِعتُ" عمه‌م آنچه من شنیدم او هم شنید، یک مرتبه زینب بلند شد پابرهنه، چادرش روی زمین کشیده میشد،رفت خدمت اباعبدالله یه نگاهی به برادر انداخت... صدا زد: " لَيتَ المَوتَ أعدَمَنِي‏ الحَياةَ! "ای کاش مرده بودم، اليَومَ ماتَت فاطِمَةُ امّي .. انگار الان مادرم فاطمه از دنیا رفت.. "وعَلِيٌّ أبي وحَسَنٌ أخي! "انگار الان بابام علی و برادرم حسن رو از دست دادم.. "يا خَليفَةَ الماضي وثِمالَ‏ الباقي..." ای یادگار گذشتگان، ای امید آیندگان.. "فَنَظَرَ إلَيهَا الحُسَينُ عليه السلام.." یه نگاهی به زینب انداخت... (میدونی شب عاشورا چی گفت زینب؟!) من و تو هم اقتدا کنیم به اسوه صبر کربلا... "بابی انت و امی یا اباعبدالله..." پدر و مادرم به فدای تو... می‌نشاند بر لب عشاق تو لبخندها بابی انت و امی گفتنِ فرزندها .. زینب صدا زد: "بابی انت و امی یا اباعبدالله..." آقای ما چه کار کرد؟! " فَرَدَّ غُصَّتَهُ..." بغضش رو فروخورد.. "وتَرَقرَقَت عَيناهُ.." چشمای مبارکش پر از اشک شد.. اینجا زینب چه کرد؟ "ولَطَمَت وَجهَها..."به صورت لطمه میزد.. "و أهوَت إلى جَيبِها وشَقَّتهُ.." دست به گریبان برد.. " وخَرَّت مَغشِيّا عَلَيها.." زینب از حال رفت.. آقا آمد بالای سرش.. " يا اخَيَّةُ! اتَّقِي اللّهَ وتَعَزَّي بِعَزاءِ اللّهِ.. وَاعلَمي أنَّ أهلَ الأَرضِ يَموتونَ..." خواهرم همه اهل زمین می میرند... " و أنَّ أهلَ السَّماءِ لا يَبقَونَ..."اهل آسمان باقی نمی ماند.. "و أنَّ كُلَّ شَي‏ءٍ هالِكٌ إلّا وَجهَ اللّهِ.." جز خدا همه هلاک میشن... (رفقا از روز دوم محرم که رسید کربلا تا شب عاشورا دو تا نامه نوشت.. یه نامه نوشت به برادرش محمدبن حنفیه.. نامه کوتاه بود: "مِنَ الحسین بن علی الی اخی محمد بن علی المعروف به ابن حنفیه..." از حسین به برادرش... "فَانَّ الدُّنیا لَم تَکُن وَالاخِره لَم تَزَل؛ وَالسلام.." گویی دنیا هیچ وقت نبوده و آخرت همیشه موجود بوده .. یه نامه دیگه هم نوشته به کوفه: "مـِنَ الحـُسَین بن علی بن ابی طالب اِلی الرَّجُلِ الفقیه حبیب بن مظاهر " پیک نامه رو آورد.. پیرمرد و پیرزن داشتند صبحانه می خوردند.. نامه رو خوند ..نامه رو بست.. گذاشت کنار‌‌‌.. حالش دگرگون شد.. همسرش گفت:چیه؟! گفت نامه از جایی نزدیک کوفه آمده.. پرسید از کجا؟ کربلا.. کی نامه رو فرستاده؟ پسر فاطمه...چی نوشته؟ " امّا بعد: فاِنّا قَد نَزَلنا بِکَربلاء..." حبیب! ما آمدیم... انگار از قبل قراری بین این ها بوده... "و انت تـعـلـم قـرابتنا من رسول اللّه" تو میدونی من پسر پیغمبرم "وَ اِن اَرَدتَ..." اگه میخوای من رو یاری کنی عجله کن .. همسرش گفت:میخوای چه کنی؟ گفت:من دیگه پیر شدم کرّ و فرّی ندارم گفت:نمیخوای بری؟ گفت:نه... پیرزن روسری از سر باز کرد،انداخت رو سر حبیب.. گفت: بگیر بشین خونه .. ای کاش مرد بودم .. گفت؛ زن! اگه من برم عبیدالله خونه مون رو خراب می کنه‌‌‌.. گفت:بذار خراب کنه .. اگه من برم تو رو به اسیری می برند.. گفت: بذار ببرند ..من نرم؟! مرد اگر مرد است گو نزد من آی! ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦•زینب بمیره واسه عصر فردا.. / و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ بلند شد رفت بازار آهنگرا دید چه خبره .. یکی نعل تازه به اسبش می زنه.. یکی شمشیرش رو تیز می کنه.. یکی سفارش سه شعبه داده.. مسلم بن عوسجه رو دید.. گفت:مسلم اینجا چه خبر؟ گفت: اومدم حنا بخرم محاسنم رو خضاب بکنم.. گفت بیا بریم من یه حنایی بهت نشون بدم که هیچ وقت رنگش نره.. دو تا پیرمرد راه افتادند .. آمدند بیرون کوفه.. آمدند.. آمدند یک مرتبه زینب دید دو تا پیرمرد دارند میان این سمت.. دخترا اومدند خوشحال.. زینب قاصد فرستاد برید به حبیب سلام زینب رو برسونید .. اینقدر این دخترا دیده بودند کرور کرور آدم میاد میره سمت لشکر عمر سعد... آمد افسار اسب حبیب رو گرفت. گفت:حبیب! پیغام دارم.. دختر علی بهت پیام داده.. به من پیغام داده؟ از اسب پیاده شد،نشست .. این خاکا رو می ریخت رو سرش...می گفت:من که باشم که دختر امیر عرب به من سلام برسونه؟!! * صدات می‌پیچه بین سکوت صحرا میخونی کنج خیمه امون ای دنیا رنگ و بوی شهادت داری مثل بابا، روزای آخر یا روزایی که پا میشد آه، به سختی مادر *دلم نمیاد که یاد امیرالمومنین نکنم شب عاشوراست .. کربلا غوغاست .. حسین جان مثل بابام بوی شهادت میدی در نهج البلاغه هست... نوف بَکّالی از اصحاب امیرالمومنین میگه چند روز مونده به شهادتش... "وَ هُوَ قَائِمٌ عَلَى حِجَارَةٍ نَصَبَهَا لَهُ..." اومد بالای یه سنگی ایستاد خطبه خوند آخر خطبه دلش گرفت.. یک مرتبه رفت به یاد خاطراتش با برادرای شهیدش .. صدا زد: "أَيْنَ إِخْوَانِيَ الَّذِينَ رَكِبُوا الطَّرِيقَ وَ مَضَوْا عَلَى الْحَقِّ؟ "یاران شهیدِ علی کجایید..؟! أَيْنَ عَمَّارٌ وَ أَيْنَ ابْنُ التَّيِّهَانِ وَ أَيْنَ ذُو الشَّهَادَتَيْنِ؟! "دونه دونه اصحابش رو صدا کرد.. پس بگو پسرت کجا دیده بود؟ کجا شنیده بود که فردا دونه دونه صدا کرد.. (آقای من ! مولای من ! تشنه اون زیارتی هستم که بیام نجف .. سلام کنم بگم آقا من دارم میرم کربلا .. پشت سر مرقد مولا روبه رو جاده و صحرا بدرقه با خودِ حیدر،پیشِ رو حضرت زهرا یه اربعین به ما نمیدی...؟!) آقای ما یاد رفقای شهیدش کرد... "أَيْنَ نُظَرَاؤُهُمْ مِنْ إِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ تَعَاقَدُوا عَلَى الْمَنِيَّةِ وَ أُبْرِدَ بِرُءُوسِهِمْ إِلَى الْفَجَرَةِ؟! " "ثُمَّ ضَرَبَ بِيَدِهِ [إِلَى] عَلَى لِحْيَتِهِ الشَّرِيفَةِ الْكَرِيمَةِ" این محاسن سفید را در دست گرفت " فَأَطَالَ الْبُكَاءَ" شروع کرد های‌های گریه کردن .. " أَوِّهِ عَلَى إِخْوَانِيَ الَّذِينَ تَلَوُا الْقُرْآنَ فَأَحْكَمُوهُ وَ تَدَبَّرُوا الْفَرْضَ فَأَقَامُوهُ" یاد شهدا می کرد .. حسین جان یادته مادرمون چطور عاشق شهادت بود؟ بابا اومد کنارش ولی مادر گفت: علی! "غَسِّلنی بِاللَّیل؛کَفِّنّی بِاللَّیل؛دَفِّنّی بِاللّیل و لاتُعلِم احداََ..." * رنگ و بوی شهادت داری مثل بابا، روزای آخر یا روزایی که پا میشد آه، به سختی مادر نگو که فردا تنهامون میذاری داری میری مارو به کی میسپاری؟! عزیزِ جونم .. هرچی خدا اراده کرده خوبه که خیرِ ما تو خواسته‌ی محبوبه عزیزِ جونم .. «زینب بمیره واسه عصرِ فردا، امون ای دنیا» *شب عاشوراست .. ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین نوشته .."قامَ الحَُسین فی اَصحابِه خَطیباََ" شب که آمد آقای ما بلند شد به خطبه صدا زد: "اللّهم اِنَّکَ تَعلَمُ اَنّی لااَعلمُ خَیراََ مِن اصحابی" خدایا تو میدانی اصحابی بهتر از اصحاب خودم نمیشناسم "وَلا اهلبیتِِ خیراََ مِن اهلبیتی" خانواده‌ای بهتر از خانواده خودم نمیشناسم، بعد رو کرد به اصحاب و یارانش همه نشستند "فَجَزاکُمُ الله خَیرا.." (احسنتم، خدا به شما جزای خیر بده .. بفرمایید .. دستتون درد نکنه.. خیلی ممنون ..) "فَقَد آزَرتُم وَ تعاونتُم" کمک کردید، تعاون به بِر کردید .. ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦•زینب بمیره واسه عصر فردا.. / و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ ولی یه چیزی رو بدونید "وَالقَوم لا یُریدونَ غَیری" اینا جز من کسی رو نمیخوان.. فقط من رو میخوان .."وَلَو قَتَلونی" "لَم یبتَغوا اَحداََ غَیری" اگه من رو بکشند به کسی تعدی نمی کنند " فاذا جَنَّبَکُمُ اللَّیل فَتَفَرَّقوا فی سَوادِه" شب آمده، سیاهی شب مستولی شده، برید.. "وَانجوا بِاَنفُسِکم" خودتون رو نجات بدید... "فقامَ الیه عباسُ بنُ علی اخوا..." عباس بلند شد.. "و علیٌّ اِبنُه" و علی اکبر بلند شد "وَ بنوا عَقیلِِ..." بچه‌های عقیل که باباشون رو کشتند،بلند شدند .. "فقالوا له،لا والله؛فَماذا یَقول لِلنّاسِ اذا رَجَعنا اِلَیهِ" بر فرض ما برگشتیم؛ ما به مردمی که ما رو می بینند چی بگیم؟! "اِنّا تَرَکنا سَیِّدَنا وَابنَ سَیِّدِنا و اِمامِنا؟! "بگیم ما آقای خودمون و پسرآقامون امیرالمومنین، ستون این خیمه‌ها رو تنها گذاشتیم؟! برای چی؟!(یه روضه قتلگاه اون شب خوندند) ما به مردم بگیم: "تَرَکناهُ غَرَضاََ لِلنَّبل" ما او رو هدف گذاشتیم که بهش تیر بزنند "وَ دَریعَةً لِلرِّماه" گفتیم تو روی زمین می افتی بیان به تو نیزه فرو کنند "وَ جَزَرَ للسِّباع" ما تو رو تنها بذاریم درنده های بیابون بیان تو رو پاره پاره کنند .. "وَ فَرَرنا عنک رَغبةً لِلحیاة" بگیم آی مردم!ما فرار کردیم .. ما عاشق زندگی بودیم.. ما عاشق عافیت بودیم .. در"مَعاذَالله! بَل نَحیا بحیاتِک..." ما با تو زنده ایم.. "وَ نَموتُ مَعَک..." با تو می میریم... اینجا حرفی رد و بدل نشد.. ابوالفرج اصفهانی نوشته: "فَبَکی و بَکَوا علیه" هم آقا شروع کرد به گریه کردن هم اینا به خاطر غربت آقا گریه می کردند.. الله اکبر! آقا اینا صحبتش ساده هست.. محمد بن بشیر حضرمی از اصحاب حضرته، شب عاشورا بهش پیغام دادند پسرت رو در سرحدّات ری گرفتند آقا بهشون گفتند تو برو‌‌ .. "اَنتَ فی اذنِِ مِنّی.." تو برو پسرت رو آزاد کن .. گفت: آقا ! " اَکَلَتنِی السِّباع حیّاََ اِن فارَقتُک" درنده‌ها من رو زنده زنده بخورند اگر من از تو جدا بشم .. من یه عمری برای امشب زحمت کشیدم .. پسرم،اهل و عیالم همه فدای یه تار موی شما .. من اون جمله‌ام البنین الان یادم اومد که بشیر وقتی آمد کربلا گفت: " الجامِع.. الجامِع.." مردم جمع شدند.. ام البنین آمد گفت: تسلیت عرض می کنم بچه هات رو کشتند.. گفت:بشیر! از حسینِ من خبری داری؟!گفت: چهار تا پسر داشتی چه پسرایی.. گفت:حسین من چی شد؟! گفت: بی بی! عباست رو کنار نهر آب با لقب سقا با لب تشنه شهید کردند .. گفت بشیر! "اَولادی وَ مَن تَحتَ الخضراء کُلُّهُم فِداءٌ لِاَبی عبدِالله.." بچه‌هام که هیچ هر که زیر این آسمان کبوده فدای یک تار موی حسین .. بشیر! حسین من چی شد؟! "آه! قُتِلَ الحُسَین مظلوماََ، عریاناََ، جائعاََ، مَسلوباََ .."* عجب یارایی، تا آخرش می‌مونن حدیثِ عشق و شور و وفا میخونن پای تو یک دفعه که سهله هفتاد بارم بشه جون میدن از ما بین دوتا انگشتت، بهشتو دیدن نمیذارن غریب بمونی فردا نمیذارن سرت بره رو نی‌ها خدایا شکرت .. غارت نمیشه معجری تا هستن اسیر نمیشه دختری تا هستن خدایا شکرت .. «دنیای بی حسین نداره لطفی، میخونن اصحاب» شهید شد توو آغوشت علی اصغر شدی حتی از داداش حسن تنهاتر تشنه‌ای و می‌باره بارون اما بارون تیر دشمن با صورت روی خاک می‌افتی، هجوم میارن می‌بینم از رو تل که مقتل غوغاس سر بریدن سر تو دعواس عزیز خواهر .. قاتل نشسته روی سینه‌ات حالا پاتو به سختی میکشی رو خاکا غریب مادر .. "والحسین یجودُ بِنَفسِه" حسین جانش رو بذل کرد .. در طبق اخلاص گذاشت.. یک وقت آسمان تیره و تار گشت.. نفس همه در سینه حبس شد .. آه! قُتِلَ الحُسَین... «برای تشنگیت بمیرم داداش، چه سخت جون دادی» شاعر: سید مهدی سرخان ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•زینب بمیره واسه عصر فردا.. و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ "بِأَبی أَنتَ وَ أُمّی" یعنی که پدر و مادر من به فدایت... ایضاً خودم،فرزندم و فرزندان‌اش! ❤️ 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net