eitaa logo
کانال ‌متن روضه
70.6هزار دنبال‌کننده
721 عکس
389 ویدیو
50 فایل
رهبر انقلاب: ما به‌ همه میگوییم‌ که از روی متن،روضه بخوانید 🎤بابُ‌الحَرَم«پایگاه متن روضه» 👈راه ارتباطی @OnlySeydALi ☝️تبادل و تبلیغ نداریم 🔸فروشگاه باب‌الحرم↶ @babolharam_shop 🔸کانال کتیبه ↶ @babolharam_katibe 🔸سایت↶ www.babolharam.net
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•ای پدر! چشم تو روشن... و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم۱۴۰۱ به نفس سیدمهدی میرداماد •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نُورَاللَهّ يا اَبا عَبْدِالله، أَلسَّلامُ عَلی مَنْ طَهَّرَهُ الْجَلیلُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنِ افْتَـخَرَ بِهِ جَبْرَئیلُ،أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ناغاهُ فِی الْمَهْدِ میکآئیلُ،أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ،أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ،أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ..." ای حسین... اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِسَیِّدَتَناومولاتنا یا رُقَیَّةَ ای پدر! چشم تو روشن، شب بیداری ماست به اباالفضل بگو: وقت علمداری ماست *راستی چرا عمو رو ‌نیوردی؟ تو ‌که بی عمو جایی نمیرفتی، بعضی حرفارو به تو‌نمیتونم بگم به عموم میخواستم بگم ...* خصم، بیهوده به ما سلسله بست؛ ای بابا! کاروان بعد تو، ساکت ننشسته؛ ای بابا! حیدر قافله‌ات، تیغ دو دَم را برداشت به اباالفضل بگو: عمّه، عَلَم را برداشت کوفه را با نَفَس خویش چنان مقبره کرد خطبه‌ای خواند که کار همه را یک‌سره کرد من هم از زینبم و در رگ من، خون علی است سوختم؛ سوختن از عشق تو، قانون علی است دخترم؛ دختری از تیره‌ی اُمّ‌النّجبا عمّه، بسته به سرم معجری از جنس حیا لشکرم، اشک من و سنگر من، ویرانه *هرقطره اشکم خونه ی این شامیارو‌خراب میکنه، قطره های اشکم سیل میشه دشمنت رو باخودش میبره * لشکرم، اشک من و سنگر من، ویرانه درس عزّت بدهم بر پسر مرجانه *خانم زینب جوری این دختر رو بار آوُرده، به نقل معروف: مادر، رقیه رو وقتی به دنیا آوُردش از دنیا رفت، لذا این سه ساله مادر نداشت،توجه عمه بهش بیشتر بود ،برا همین‌خیلی بابایی شده بود،برا همین عاطفه اش به بابا فرق میکرد،لذا تو ‌مدرسه زینب بزرگ شده بود، زینب هم که توی دامن زهرای مرضیه بزرگ شده بود، واقعا بچه اینجوری بار اومده که گریه کرد مثل مادربزرگش، نه گریه ی ضعف، یه بار برا دردهاش گریه نکرد، مادرش هم تو ‌مدینه یه برا پهلوش گریه نکرد، فقط میزد تو سینه اش میگفت: علی غریبه، رقیه هم میزد رو‌پاش میگفت بابام کجاست؟* آهم، ارثی است که از خطبه‌ی زهرا بردم شام گریاند مرا؛ آبرویش را بردم عمّه آموخت به من شکوه‌ای از غم نکنم زخم هم شد؛ سر خود پیش کسی خم نکنم حرفی از آبله، از زخم به زینب نزدم خاطرت جمع؛ به نان صدقه، لب نزدم *بابا خاطرت جمع، داشتم از گرسنگی می مردم، اینقدر گرسنه شده بودم، تشنگی یادم رفته بود، دیدم نان وخرما میدن لب نزدم ...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
|⇦•گِله ای نیست... / و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم۱۴۰۱ به نفس سیدمهدی میرداماد •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ گِله ای نیست؛ گِله،حوصله هم‌میخواهد من دلم تنگ شده؛ بوسه دلم می‌خواهد *یه ساعت وقت داشته باشم فقط می بوسمت، اینقدر منتظر بودم تو بیای ..از اینجا به بعد دیگه این بچه قرارش از دست رفت، شب آخر بنارو‌ گذاشت به گریه کردن، یه جوری گریه کرد شهر رو ریخت به هم، یه‌جوری گریه کرد صداش رسید به اون ملعون، از خواب نحسش بیدارشد، گفت: چیه این صدا،مال کیه؟ از کجاست؟ گفتن: از خرابه میاد، گفت: کی داره اینجور گریه میکنه؟ مگه اینها هنوز نفس دارن؟! مگه جون دارن گریه‌کنن؟ گفتن: آری، حسین یه دختر کوچیک‌داره این بچه تا باباش رو‌ نبینه آروم ‌نمیشه، باباش رو‌ میخواد... علامه مجلسی اینجارو‌ نقل کرده میگه نانجیب صدازد: "اِرفَعُوا رَأسَ أَبِیهَا وَاَطرَحُوا إِلَیهَا"......سرباباش رو‌ بندازید جلوش، یه کاری کنید صداش دیگه بند بیاد، زینب فهمید چه‌ خبره، دید جلو در شلوغ شد.. مرحوم ربانی خلخالی در کتاب ستاره درخشان شام مینویسه، میگه: تا دید دارن سر رو‌ میارن عمه ی سادات بلند شد، اُم کلثوم بلند شد، رباب بلند شد، زنا جلو‌ در خرابه ایستادن، نیارید سر رو ،ما آرومش میکنیم. چیکار کردن ؟یکی رو با لگد زدن،یکی رو با تازیانه زدن، ریختن تو ‌خرابه مثل مدینه که ریختن تو ‌خونه ی ‌مادر ما، همه رو زدن سر رو ‌گذاشتن جلو این بچه... این سؤال رقیه که گفت: "ما هذا الرأس ؟"مثل عمه اش زینب بود، مثل اون سؤال توی قتلگاه بود، که آیا تو‌حسین‌منی ؟ این سؤال از رو ‌نشناختن نبود، میدونی چرا گفت این سر کیه؟ با تعجب گفت: گفت تو بابای رقیه ای؟ مگه چند روز من ندیدمت؟ بیست و پنج روزه ندیدمت، چیکار کردن باهات؟حسین ..... سر رو بغل کرد، آروم سر رو آورد بالا، آروم دست میکشید، حالا لحنش عوض شد ...* چند وقت است که شانه نزدی بر مویم بغلم کن ولی آهسته؛ کمی پهلویم خورده شلّاق روی بال و پرم چیزی نیست لگد شمر، شکسته کمرم پای چشمم، گُلِ زخم است؛ فدای سر تو دخترت می رود از دست؛ فدای سر تو *سر رو أوُرد بالا، دست کشید، آدمی که نمی بینه یا کم می بینه دست میکشه، با حس لامسه خیلی چیزا رو میفهمه، تا دست کشید، گفت:* مهربانم! تو چرا پاره شده لب‌هایت؟ چقدر خاکی و خونی است سر زیبایت راهی تشت شدی از سر نی؛ می‌دانم گریه کردی وسط مجلس می‌؛ می‌دانم بی‌حیا، جام به دست آمد و من می‌دیدم چوب‌دستی به لبت می‌زد و من می‌دیدم عمّه‌جان بود مراقب؛ سر ما پایین بود ولی آن مرد نگاهش چقدر سنگین بود خواهرم، نه دلم آشفته بماندبهتر داغ ناموس تو، ناگفته بماند بهتر *دیگه طاقت نیاورد، دست کشید رو لب ها ،دست کشید رو‌محاسن، دید پُر خاکِ ،پُر خونِ... من از شما سؤال میکنم بعد ازلب و بعد از محاسن چیه؟محاسن رو زد کنار انگشتاش رو‌گذاشت روی رگهای بریده، دید رگ ها از هم جدا جدا شده... اونجا چیکار کرد ؟ می دونست باباش بالاسَرِ داداش اکبرش چیکار کرده، شنیده بود از عمه اش، شاید شنیده بود از خواهراش، باباش وقتی رسید بالا سر اکبر، سر رو به زانو‌ گذاشت آروم‌نشد، رقیه هم سر بابارو روی زانو گذاشت آروم نشد، بابا سر علی اکبر رو به سینه چسبوند آروم‌نشد، رقیه هم سر بابا رو به سینه چسبوند، آروم نشد... شنیده بود باباش صورت به صورت داداشش گذاشته " وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّه "رقیه هم همین کار رو‌ کرد، صورت روی صورت بابا گذاشت ،لباش رو روی لبهای بابا گذاشت... کنار بدن علی اکبر همه گفتن:‌حسین جان داد، تا زینب رسید، زینب حسین رو برگردوند، اگه خواهرش نبود بابا و پسر کنار هم رفته بودن... زینب دست گذاشت رو شونه ی حسین، حسین رو زنده کرد، اما تو‌ خرابه زینب دیر رسید، تا اومد بچه رو برداره، دید سر یه طرف، رقیه هم یه طرف، همه بگید حسین .....* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
|⇦•اول راه جمع شدن بسیاری.... اول وتوسل به سید الشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ چهارم محرم ۱۴۰۱ به نفس سیدمهدی میرداماد •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ "اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلی ذلِکَاَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتی جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ وَ شایَعَتْ وَ بایَعَتْ وَ تابَعَتْ عَلی قَتْلِهِ اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعا.. اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً) ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.." اول راه جمعِ بسیاری؛ نامه دادن محضر سلطان بی وفاها یکی یکی رفتند گرچه ماندند بهترین یاران *امشب، شب بهترین یارانِ، ابی عبدالله یه مدال داد به همه ی این شهدا، یه مدال عمومی برا همه ی اصحابش، اين جمله ای كه حضرت فرمود: من از این شهدا از اینایی که تو‌کربلا در رکابم به شهادت می رسند بهتر و با وفاتر ندیدم...این مدال عمومی بود.* یک به یک آمدند کرب و بلا، دور اربابِ عشق جمع شدند مثل هفتادو دو گلِ عاشق، همه پروانه‌های شمع شدند زینب آرام بود وقتی که، یار سوی غریب می‌آمد آن طرف سی هزار آمده و، این طرف هم حبیب می‌آمد *به لشكر دشمن هی اضافه میشدن. وقتی لشگر اضافه میشد نامردا دَمّام میزدند، طبل میزدند، شادی می کردن، این طرف بچه های حسین تو‌ خیمه ها می لرزیدند. هی میگفتن چی شده؟ میگفتن: لشكرِ کمکی برا دشمن اومده. بچه ها بهم‌ میگفتن مگه ما چند نفریم؟! آخه این هشتاد و چهار تا زن و بچه لشكر کمکی می خواد برا چی؟ میومدن به عمه شون میگفتن، عمه پس برا ما کی لشکر کمکی میاد؟ چرا برا ما نمیاد؟ عمه میگفت: صبر کنید لشکر ما تو راهه داره میاد. یهو به خانم حضرت زینب خبر دادن دوتا سوار دارن میان. خانم خوشحال شد گفت: بچه ها رو خبر کنید. همه از خیمه ها اومدن بیرون ببینن لشکر کیه. دیدن دوتا پیرمرد دارن میان. خانم فرمودن: اینم لشکر باباتون حسینه، این حبیبِ، اینم مسلم ابن عوسجه است. ابی عبدالله به بعضی از شهدا جدای از اون‌ جمله، مدال خصوصی داده. یکیش همین‌ حبیبه."مِنَ الغَریبِ إِلی الحَبیب" گفت حبیب پاشو بیا، آقات، تو‌ بیابون تنها مونده. پاشو‌ بیا حسین رو‌ غریب گیر آوردن. * با حبیبان که راه میوفتی، عشق را باید انتخاب کرد مسلم عوسجه به ما آموخت، چهره با خون خّضاب باید کرد زن‌ و فرزند را رها کرد و رفت با عشق آشنا بشود عشق یعنی زُهیرِ عثمانی، خواست صد مرتبه فدا بشود *جَذبه ی امام بود هرکس که می رفت و راهش رو عوض می کرد، مثل زهیر که اینقدر راهش رو عوض کرد، اما بالاخره جذبه ی ابی عبدالله گرفتش. نقش همسر زهیر بعضی وقتها ندید گرفته میشه چقدر معرفت داشت همسر زهیر.چند بار فرستاده ی امام رو رد کرد آخرین بار زنش بهش گفت خجالت نمی کشی میدونی کی برات پیغام داده؟ این پسرِ پیغمبره. سراغ همه نمیره ، خیلی خاطرتو خواسته دنبالت فرستاده. راهش انداخت رفت نزد ابی عبدالله .این زهیری که رفت با زهیری که برگشت متفاوت بود با اکراه رفت اما وقتی برگشت رو پاش بند نبود. گفت حسین من رو‌ خرید....* بیست سالِ تمام هر شب‌و روز از اّجل خواست تا امان بدهد آرزوی بُرِیر این بوده است در رکاب حسین جان بدهد در میان سواره های یزید این دلاور پیاده می‌جنگید بوی صِفِین داشت شمشیرش مثل حیدر جُناده می‌جنگید رفت عابِس برهنه در میدان مستِ مست از می سبوی حسین ما همه عاشقیم اما او شاه دیوانگان کوی حسین ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
وتوسل به سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ چهارم‌ محرم ۱۴۰۱ به نفس سیدمهدی میرداماد •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ چند تا شهیدِ کربلا رو‌سنگ بارون کردن، حُر رو سنگ باران کرد،قاسم ابن الحسن رو سنگ باران کرد، یکیش همین عابس ابن ابی شبیب شاکری بود. دشمن چه کسی رو سنگ بارون می کرد؟ اوناییکه حرص دشمن رو‌ در میاوردن ، دشمن کوچیک و حقیر می کردن. اینقدر خبیث بودن از لجشون سنگ باران می کردن. حُر رو سنگ باران کردن چون یهو تو لحظه ی آخر رفت تو دامن حسین . عابس رو سنگ بارون کردن چرا؟ چون همه با سپر و زره و کلاه خود میان میدان جنگ. عابس اومد وسط میدان لباسش رو در آوُرد...صدا زد: حُبُّ الحُسَین أجَنَّنِی...* آن زمانی که عشق می‌آید هیچ چیزی مقابلش سَد نیست رو سفیدیِ جُون ثابت کرد، رو سیاهی همیشه هم بد نیست. *غلام بود خودش رو رسونده بود کربلا ابی عبدالله یه مدال خصوصی بهش داد. اومد بالاسرش گفت: اللّهُمَّ بَیِّض وَجهَه..* کربلا ظهر روز عاشورا، یک دم انگار روز محشر گشت نام زهرا معجزه کرد، آخرین لحظه بود حُر برگشت کم‌ کَمک ظهر شد اذان‌ گفتند، شد فدای نماز خواندن او تیرها را به‌ جان خرید سعید، تا نباشد گَزَند برتن او *سعید ابن عبدالله حَنفی شهید نمازه، این شهیدی که سیزده تا تیر خورد تا یه تیر به امام نخوره.تو‌ تاریخ از این شهدا کم داریم. امیر المؤمنین هم یه شهید مثل سعید داره، برادرِ صَعصَعةِ ابن صوحان، زید ابن صوحان، عاشق امیرالمؤمنین بود تو بغل امیرالمؤمنین شهید شد. مثل سعید ابن عبدالله‌ که تو بغل ابی عبدالله شهید شد. وقتی که زید ابن صوحان شهید شد امیر المؤمنین سرش رو بغل کرد. حضرت فرمود: فواَللَّهِ مَا عَرَفْتُکَ إِلاَّ خَفِیفَ اَلْمَئُونَةِ وَ کَثِیرَ اَلْمَعُونَةِ .زید ابن صوحان تو رو اینجوری شناختم. تو کمترین هزینه رو برا ما داشتی، کمترین دردسر رو برا ما داشتی، اما بیشترین تلاش رو‌ کردی، تمام عمرت رو صرف ما کردی.امیر المؤمنین فرمود این شهید برای ما هزینه ای نداشت ، زحمتی نداشت در عوض بار ما رو‌ برداشت خودش رو‌ خرج‌ ما کرد. بعد گریه کرد صورت گذاشت رو صورت این شهید.این شهید هم‌ گفت‌:"منَ مِثلی" کی مثله منه که علی صورت بذاره رو صورتش؟حالا کربلا هم یه شهید داره. دید امام وایستاد نماز بخونه ایستاد تا تیر به امام نخوره، می تونست بره تو صف نماز جماعت به امام اقتدا کنه. منتظر نشد کسی بهش بگه برو وایستا جلو تیرا خودش رفت.گفت: کی از من اولیٰ تر. سعید ابن عبدالله پیک بوده چهار بار این مسیر مکه به کوفه رو رفته و اومده، بالای هزار و دویست فرسخ راه رفته، تا به آرزوش برسه. «حاج قاسم تو نامه ای به دخترش یه جمله داره که نوشته: دخترم! اگه نیستم کنارت غصه نخور من تو بیابونا در بدر شهادتم تا بهش برسم...» سعید این همه راه آواره شد تا ظهر عاشورا گفت‌: من وایمیستم.وایستاد، امام‌گفت: الله اکبر، نگاه کردن دیدن دشمن رو دو‌کُنده ی زانو نشسته تیرها تو‌کمان آماده ی پرتابه، سعید گفت اماممِ هرجور شده نمیذارم نماز امام بشکنه. نمیذارم یه مو ازش کم‌ بشه.... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
وتوسل به سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ چهارم محرم ۱۴۰۱ به نفس سیدمهدی میرداماد •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ سعید سیزده تا تیر خورد، دوازده تاش به بدنش خورد. اما سیزدهمیش فرق داشت. دید تیر داره میاد آخره نمازه، ابی عبدالله داره نمازش رو‌تمام میکنه، دیگه رمق نداشت دید تیر خیلی نزدیکه الانه که به امام اصابت کنه.دوازده تا تیر خورد به بدنش، اما تیر آخری صورتش رو‌ جلوی تیر گرفت.یه وقتی تیر به صورتت میخوره، یه وقتی خودت صورتت رو جلوی تیر میبری.خیلی فرق داره خیلی باید بَذَلَ مُهْجَةَ باشی، خیلی باید غرق باشی صورت به اختیار ببری. برا همین تا صورت برد جلو تیر اصابت کردبه صورت،بازم نیوفتاد، تا دید امام سلامش رو‌داد نماز تمام شد خیالش راحت شد،با صورت زمین خورد. نوشتن ابی عبدالله سر سعید رو بغل کرد خونها رو پاک‌ کرد. فرمود:"أنتَ امامی" سر سعید رو گرفت صورت رو‌ صورتش گذاشت، اینجا بود سعید گفت:"مَن مِثلی" کی مثل منه؟حسین صورت رو صورتم‌ گذاشت، نه گفت درد دارم، نه گفت آقا این همه تیر خوردم. یه جمله گفت:یه نگاه به امام‌کرد، نفس آخر و زد، صدا زد "اَوَفَیتُ یا اباعبدالله"آقاوفا کردم‌؟راضی شدی از این نوکرت؟ ابی عبدالله آرومش کرد. ابی عبدالله سر سعید رو بغل کرد، سر حرُّ رو بغل کرد، سر جُون رو بغل کرد، سر بنی هاشم رو بغل کرد. دوتا دلیل نوشتن برای اینکه ابی عبدالله سر رو بغل می کرد. دلیل اولش این بود می دونست این شهدا چقدر عاشقن، می دونست چشم به راهن ، لحظه ی آخر میو‌مد که اینا تنها نباشن. اما دلیل دوم ،حضرت می دونست دشمن چقدر نامرده، می دونست دیر برسه سر یارانش رو زنده، زنده ذبح می کنن. لذا میومد بالاسرا مینشست میذاشت راحت جون بدن... کسی زنده سر نَبُرِّه.کاش یه نفر لحظه ی آخر بالاسر ابی عبدالله بود. خودش داشت نفس می کشید داشت حرف می زد، دوتا شهید رو ذبح کردن یعنی زنده زنده کشتن.یکیش خود حسینه.... چه‌ جوری سر ارباب ما رو‌ جدا کردن؟کاشکی طبیعی جدا می کردن.امام سجاد علیه السلام فرمود:*أَنَا ابْنُ الْمَجْزُوزِ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا...." من فرزند کسی هستم که سرش را از پشت گردن جدا کردند...". ابی عبدالله سر یاراش رو بغل کرد. کسی نبود سر خودش رو بغل کنه زینب دیر رسید. زین العابدینم نتونست سر بابا رو بغل کنه ..این سر از کربلا رفت شام‌... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
|⇦•ای پسر اولِ شیر خدا... اول وتوسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم محرم ۱۴۰۱ به نفس سیدمهدی میرداماد •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ "يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ" السّلامُ عَلیکَ یا اَبا مُحَمَّدٍ یاحَسَنَ بنِ عَلِیِ اَیُّهَا المُجتَبی یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه ای پسرِ اولِ شیرِ خدا ای به حسین ابن علی مُقتدا تَجسُّم جمالِ سِرُّ و عَلم کریم آلِ فاطمه یا حسن مدح تو شد زینتِ لوح‌وقلم بین امامان به کِرامت عَلم *از ابی عبدالله پرسیدن "ـ لمّا سُئلَ عنِ الكَرَم"آقا کَرَم چیه؟حضرت فرمودن: "الِابْتِدَاءُ بِالْعَطِيَّةِ قَبْلَ الْمَسْأَلَةِ"یعنی قبل از اینکه چیزی ازت بخوان عطا کنی. آقا امام حسن آقای کَرَمه..خودش خدای کرم بود، خونش تو رگ بچه هاش هم جاریه، قبل از اینکه حسین بگه، این دو تا آقا زاده چه کردند کربلا. عبدالله ابن حسن وقایم ابن الحسن‌ جوری کشته شدن که هیچ‌ کس کشته نشد....* سلام بر تیغِ شرر بار تو جنگ جَمل شاهد پیکارِ تو دستِ تو دستِ علی مرتضی ست اشاره ی چَشم تو‌ خیبر گشاست علی تو زهرا تو، پیمبر تویی وارثِ ذوالفقار حیدر تویی ای که بقیعِ دلِ ما قبر توست شجاعت برتر تو صبر توست مثل باباش امیرالمؤمنین بود. می تونست دست به قبضه ی شمشیر ببره اما صبر کرد. با دینش دین خدا رو نگه داشت ... تو پسر اصبر الصابرین تو آسمان وحی در زمینی این عبارت فقط برا امام‌ِ مجتبی اومده،" أَشْهَدُ أَنَّكَ عِشْتَ مَظْلُوماً" بعضیا شهادتشون مظلومانه بود اما زندگیشون مظلومانه نبود. خودِ امیرالمؤمنین اول مظلوم عالم مگه نیست؟ ابی عبدالله مگه مصیبت ما اعظمها نیست؟ اما امیرالمؤمنین بیرون خونه اذیت میشد، سلامش رو‌جواب نمیدادن، درهارو به روش میبستن، حقش رو‌ می خوردن، بهش توهین می کردن اما میومد خونه یه فاطمه داشت.... قربونت برم "عشت مظلوما" مظلومانه زندگی کردی.... تو شهریارِ دست بسته دیدی تو‌ گوشواره ی شکسته دیدی تو شاهد شهادت مادری تو‌وارث غریبی حیدری *اينقدر امام‌حسن‌ و امام‌حسین علیه السلام باهم درد و دل می کردن .. لحظه ی آخر عٌمر امام‌حسن وقتی سه نفر اومدن کنار بسترش، با محمد حنفیه حرف زد، با زینب کبری حرف زد، با برادرش ابی عبدالله حرف زد ..یه نگاه کرد دید حسین داره اشک‌ می ریزه."مَا يُبْكِيكَ یا أخا؟"چرا داری گریه می کنی؟ همه ی عالم یه روزی برا تو گریه می کنن. اونجا فرمود:"لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ"اما صدا زد بردارم! عزیز دلم گریه نکن داداش، یه قسمتی از بلا مال من بود بقیّه بلا مال توئه.. امام‌ مجتبی شروع کرد با ابی عبدالله حرف زدن....* غریب کوچه ها شدن با من غریب کربلا شدن با تو دیدن مادر روی خاک با من شهید سر جدا شدن با تو تو نبودی و دیدم روی خاکِ یه مادر نیستم و تو‌ می بینی روی خاکِ یه خواهر *من یه بار دیدم‌ مادرم رو‌ خاک افتاد، اما یه ساعتی میاد میبینی زینب بالای تَلِّ زینبیه هی میخوره زمین میگه: وا حسینا..* غریبِ در وطن شدن با من شهید بی کفن شدن با تو تو‌خونه دست و پا زدن با من قتلگاه دست و پا زدن با تو *من تو خونه‌ دست‌ و پا میزنم‌ اما تو جلو چشم‌ سی هزار نفر دست و پا میزنی...* من با خاطره های غم‌ِ فاطمه مُردم غریبونه به دستت پسرام و‌ سپردم ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
|⇦•عمه ببین عمو.. پایانی وتوسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم محرم ۱۴۰۱ به نفس سیدمهدی میرداماد •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *ابی عبدالله کنار بستر امام‌ حسن، یکی از حرفهایی که امام‌ مجتبی فرمود این بود: برا بچه هام‌ پدری کن.تاریخ میگه ابی عبدالله مظهر یتیم‌نوازی و عطوفته.وقتی زین العابدین بدن باباش رو‌ دفن‌ می کرد.بنی اسد دیدن روشونه های حضرت جای پینه ها و زخم قدیمیه، گفتن اینا برا عاشورا نیست. امام زین العابدین فرمودن:اینا جای کیسه های نون‌ و خرماست. ابی عبدالله نسبت به یتیم‌خیلی حساس بود. حالا یتیم‌ بشه عزیز برادرت، یادگار برادرت. لذا ابی عبدالله شب عاشورا با قاسم‌ و عبدالله اونجوری برخورد کرد. فرمود :"إِحْبِسیهِ یا اُخَيّه" یعنی خواهرم محکم دست عبدالله رو بگیر رهاش کنی میاد وسط میدان..چی دیده عبدالله؟چی شد دستش رو رها کرد رفت سمت میدان؟ دستش تو‌دست عمه است. یعنی هرجا عمه رفته عبدالله هم رفته. یعنی هرچی عمه دیده عبدالله هم دیده..* او میدوید و من میدویدم او میکشید و من میکشیدم *دید عموش رو سنگ بارون کردن، دید پیشانی عموش خونی شد، دید تیر به قلب عمو‌ خورد.دید عموش از بالای ذوالجناح افتاد، همه ی اینها رو دیده..هی میخواست دستش رو بکشه عمه نمیذاشت. دست عبدالله رو‌ محکم گرفته بود..وای به دل زینب..یه نگاه کرد دید تا عمو‌ افتاد، همه ریختن دور عمو، شمشیرها بالا میره ، نیزه ها بالا میره، دید گرد و خاک شد هوا تیره و تار شد دیگه عمو‌ رو‌ نمیبینه. هی چشماش رو‌ تیز کرد، هی رو‌ پنجه ی پا بلندشد، هی دستش رو‌ کشید، عمه نذاشت. گرد و خاک‌ آروم آروم‌ خوابید..تا گرد و خاک خوابید دید موهای عموش تو‌ دستای نامرده. الانه که سر و‌ جدا کنه. تا شمشیر بالا رفت، دست زینبم‌ بالا رفت..دست عبدالله رها شد، الان وقت خوبیه دوید وسط میدان ،از لای اسبها هی خورد زمین ..* عمه ببین عمو‌ چه بی حال شده عمه، عمو‌ وارد گودال شده عمه ببین جلو‌چش مادرش به زیر دست وپا لگد مال شده هر جوری که شد میرم تو قتلگاه نمی‌ذارم عموی من بمونه بی‌پناه فکری واسه زخم پرِ عمو کنم دستم رو باید سپرِ سر عمو کنم *تا شمشیر رفت بالا، این بچه بازوش رو سپر کرد..استخون رو زد شکست. افتاد تو بغل عمو‌، اولین حرفی که زد گفت:وای مادرم ...داغ مادر برا حسین تازه شد..این بچه تو‌ بغل حسین‌، جون داد...* *کسی این بچه رو آورد عقب یا نه؟ اصلاً کسی مونده بود برش گردونه؟ هیچ کی برش نگردوند تو بغل حسین بود وقتی شمر اومد..وقتی اسبا اومدن..شُهدا "حَلَّتْ بِفِنائِکَ" هستند با روح‌ و جانشون فدای حسین شدن.. اما این بچه یه فرق دیگه هم داره. جدای از اون شهدای کربلا "حَلَّتْ بِفِنائِکَ" عبدالله با پوست وگوشت وخونش با حسین‌ حل شد.... حسین..* «اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج...» خدایا نسل ما ذریه ی ما زیر سایه ی حسین، حسینی ثابت قدم قراربده.. ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
|⇦•من پاره ای از نور.... و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شبِ ششم محرم ۱۴۰۱به نفس سید مهدی میرداماد •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ، وَآخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِكَ ، اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَيْنَ، وَشٰايَعَتْ وَبٰايَعَتْ وَتٰابَعَتْ عَلىٰ قَتْلِهِ، اَللّٰهُمَّ الْعَنْهُمْ جَميعاً..یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرَ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة یا ربَّ الحُجَّة بِحَقِّ الحُجَّة اِشفِ صَدرَالحُجَّة بِظُهورِ الحُجَّة.. من پاره ای از نور مِصباحُ الهُدایَم من چشمه ی جوشانی از خونِ خدایم سیّاره ای در دامنِ شَمسُ الضُحایم قربانی راهِ شهید کربلایم شمشیر بُرّانِ علی مرتضایم من قاسمم نَجلِ امام مجتبی من سیزده ساله عزیزِ دو امامم در سایه ی خورشیدم و ماهِ تمامم سر تا قدم آیینه ای خیرُ الاَنامَم بین بنی هاشم درخشیده است نامم *سه ساله بودم‌ بابام من رو سپرد به دست عموم‌، برام‌ پدری کرد من تو‌ دامان عموم بزرگ‌ شدم. هم برام‌ عمو بود هم بابا بود. این آقازاده ای که تو‌ مکتب حسین‌ بزرگ شده..سیزده سالشه، اما آدم رو یاد اون سیزده ساله ای میندازه که تو‌ جنگ صفین نقاب بست رفت وسط میدان..غوغایی کرد تو‌ صفین‌ این سیزده ساله، همه مات ومتحیّرند. امیرالمؤمنین‌ چه کسی رو‌ فرستاده میدان؟! این نو‌جوون کیه نقاب بسته وسط میدان ؟! حضرت دستور داد برش گردونید دیگه جنگ بَسّه، برگشت. اصحاب گفتن‌: آقا داشت می جنگید.. حضرت نقاب رو‌ باز کرد پیشانیش رو بوسید فرمود:"هذا ذُخرُ الحُسَین" این عباسِ منه تو صفین، فرمود عباس ذخیره ی کربلاست.حالا این سیزده ساله هم یادآور همان عباس است....* از خردسالی، کودکی رزمنده بودم تنها به امیّد شهادت، زنده بودم از مِهر مولایم‌حسین، آکنده بودم از شوق جانبازی خود، طوفنده بودم *رو‌ پای خودش قرار نداشت، بی قرار شهادت بود. بی قراربود برا عمو یه کاری کنه..* تا عاقبت بردن سوی کربلایم من قاسمم نَجلِ امام مجتبایم *اوج عاشقیش رو‌نشون‌داد شب عاشورا تو‌خیمه بعد از اینکه اصحاب یکی یکی صحبت‌کردن بُریرگفت، زهیرگفت، سعید گفت، این آقازاده‌گوشه ی خیمه ایستاده نگاه میکنه میبینه همه برا شهادت دارند بال و پر میزنن. هی به خودش نهیب میزنه‌‌ تو چی؟ تو برا عمو چیکار میکنی؟...* آن شب که خیل عاشقان آماده بودند پیش از شهادت جان به جانان داده بودند *همه ی اصحاب وجودشون شده بود حسین، قاسم داره میبینه...* سرمست یک‌پیمانه و یک باده بودند با هم در آغوش خدا افتاده بودند *قاسم اومد جلو یه‌نگاه به عمو کرد . از عمو‌ سؤال کرد پس من چی؟ من فردا چیکاره ام‌؟ آیا منم جانم را در راه شما فدا میکنم؟ ابی عبدالله از قاسم ابن الحسن سؤال کرد. مرگ در نزد تو‌چگونه است؟ اینجا که میرسه ذهن میره سمت داستان ابراهیم‌ و اسماعیل. ابراهیم‌خلیلُ الله به فرزندش گفت: تو‌ خواب بهم امر شده تو رو ذبح کنم. وقتی پدر گفت: "إِنِّی أَرى‌ فِی الْمَنامِ"، دستور خداست باید تو رو‌ ذبح‌ کنم. اسماعیل جواب داد "يا أَبَتا اِفْعَلْ ما تُؤْمَرُ" اونی که خدا دستور میده اطاعت کن . ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
|⇦•من پاره ای از نور.... و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شبِ ششم محرم ۱۴۰۱به نفس سید مهدی میرداماد •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ سَتَجِدُنی‌ إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرينَ . منم صبر می کنم تا جزء صابرین باشم. صبر میکنیم از فراق شما ومادرم.تو این قربانی شدن صبر می کنم. اما امتحان برگشت در آخرین لحظه گوسفندی برای ذبح‌فرستاده شد.... "وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ"قراره کس دیگه امتحان بده. اون ذبح عظیم‌جای دیگه است. اینجا اسماعیل گفت: "سَتَجِدُنی‌ إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرينَ"اما این سیزده ساله چه غوغایی کرده. تا ابی عبدالله بهش گفت مرگ در نزد تو‌چگونه است؟ درنگ‌ نکرد، سریع گفت:"أحلی مِنَ العَسل" عموشیرین تر از عسله. ابی عبدالله بغلش کرد. بوسیدش،تو بغل عمو‌ قرارگرفت.اینجا یه بار ابی عبدالله قاسم رو بغل کرد فِداکَ عَمُّک، عموت فدات بشه. قاسم یه سؤال دیگه کرد وقتی پرسید آیا منم کشته میشم؟ حضرت فرمود آره تو رو هم می کشن. یه جمله ی دیگه گفت، حضرت فرمود: قاسمم میخوای راحتت کنم فردا بچه ی شیره خواره ام رو‌هم‌می کشن . به شش ماهه ی منم‌رحم‌نمی کنن. تا حضرت گفت شش ماهه، انگار این بچه از جا کنده شد. براش سؤال شد شش ماهه که جاش تو‌خیمه است .یه مرتبه گفت: عمو‌ مگه دشمن به خیمه ها میرسه؟ اگه میفهمید مادرش رو به اسارت میبرن، اگه میفهمید نامحرما تو‌خیمه ی عمه اش میریزن. اینجا عمو‌ دیگه‌ جوابی نداد.* گُل طوفان سواری وای برمن تمام عشق یاری وای برمن علی اکبر که جوشن داشت آن شد تو‌که جوشن نداری وای برمن ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
|⇦•نعلها روی تنت.. و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شبِ ششم محرم ۱۴۰۱به نفس سید مهدی میرداماد •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ این آقا زاده هم سنگ باران شد، هم شمشیر به فرقش خورد، هم سینه اش شکسته شد و استخوناش شکست. داغ قاسم برا ابی عبدالله اینقدر سخت شد. سیدالشهدا جای دیگه ای این‌جمله رو به کار نبرده جز برا قاسم‌، نه‌کنار اباالفضل، نه کنار علی اکبر، فقط کنار پیکر قاسم فرمود: "عَزَّ وَ اللهِ عَلی عَمِّک" .خیلی کار سخت شده برا عموت. چرا سخت شد؟ یتیم و یادگار برادره، آره. سیزده ساله ی بی سپر وجوشنِ آره، اما سختی کار شاید اینجاست، شاید دوتا دلیل داشت حضرت فرمود."عَزَّ وَ الله عَلی عَمِّک" دلیل اول این بود. داغ قاسم خیلی روضه ها رو برا ابی عبدالله تازه کرد. انگار دوباره داغ دید. روضه ی قاسم یه روضه نیست. چندتا روضه است. اولین روضه ای که برا حسین زنده شد این بود قاسم رو سنگ‌باران کردندن باباش رو‌تیر باران کردن‌ شاید یاد برادرش حسن افتاد. دومین روضه ای که براش تازه شد، نگاه کرد دید شمشیر به سر قاسم اصابت کرد شاید روضه ی باباش علی براش تازه شد. فرق شکافته، حسین رو برد کوفه. بعضی نقلها نوشتن یه نیزه هم به پهلوش زدن. شاید یاد پهلوی شکسته ی مادرش زهرا افتاد.ای حسین..... اما یه روضه ی دیگه هم تو‌ دل این روضه هست .شایددلیل دومش این بود...شهدای کربلا یه بار بدنهاشون زیر سُمّ اسبها قرار گرفت. اما فقط دوتا شهیدن که جدای از همه، زنده زنده زیر سُمِّ اسبها قرارگرفتن. یه بدن زنده زنده زیر سم اسبها.. برا همین ابی عبدالله رسید میدون گرد وخاک اجازه نمی داد قاسم رو ببینه، صدارو‌ میشنید ولی قاسم رو‌ نمی دید. میشنید زیر دست و پا میگه عمو... استخونام شکست به دادم برس عمو ...* نعلها روی تنت نقش ضریحی زده اند تا شود سینه ی تو‌ پنجره فولاد حسین *روضه ی این آقا زاده یه شبهات به باباش داره یه عبارتی تو زیارت امام حسن هست که میگه: سلام بر كسي که اینقدر تیر زدن تا کفنش پاره پاره و شبکه شبکه شد. همون کاری که تیرها با کفنِ باباش کردن سُمِّ اسبها و نعل اسب با بدن قاسم کرد. ابی عبدالله‌ که رسید قاسم رو بغل کرد سینه اش رو‌ چسبوند به سینه اش همونجوری که سینه به سینه چسبیده بود پاهاش رو، روی زمین می کشید. این داستان سینه ی حسینه. این سینه ی چی کشیده که میگی "یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین" واسه همینه.این سینه، سینه ی قاسم رو به خودش چسبونده. این سینه سر علی اکبر رو قرارداده رو‌ خودش، این سینه سر علی اصغر روش ذبح شده، این سینه عبدالله روش ذبح شده، این سینه دیگه چکمه نمی خواد، تیر سه شعبه نمی خواد. حسین...... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
|⇦•درود اهل کرامت... و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شبِ هفتم محرم ۱۴۰۱به نفس سید مهدی میرداماد •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ درود اهل کرامت به بنده ی کَرَم‌ است حرم سلام رساند به زائر حرمت خدا چنان عَلمت کرده در جهان وجود که هست مملکتش زیر سایه ی عَلمت جهنم است به چشم بهشتیان درحشر دلی که نیست در آن سوزی از شرار غمت اگر شود زِ غمت اشک‌ آب دریاها به قطره قطره ی خونت قسم‌ کم است به وقت مرگ بیا پا به دیده ام بگذار هزار جان‌ِ گرامی فدای یک قدمت بعید نیست ببخشی گناه حرمله را اگر به‌ خونِ علی اصغرت دهد قَسمت (جای دیگه ای شاعر گفته : ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش از بس که کَرَم‌ دارد و آقاست حسین) «کربلا کربلا این دل تنگم عقده ها دارد گوییا میل کربلا دارد» *هیچ‌کس برا بچه مثل مادر نمیشه. مگه‌مادر دلش میاد خار به پای بچه اش بره ...سلام‌خدا به رباب..چه جوری از بچه اش گذشت. عشق حسین‌ چه میکنه... وقتی به مادر موسی امر شد و قرار شد فرزند یه روزه اش رو تو سبد روی آب روان بذاره. مادر مگه به این راحتی دل میکنه. خدا تو قرآن ببین برا این مادر چه کرده.به احترام این مادر وحی بر دلش نازل شد" وَ أوحَیٰ إِلی اُم‌ِّ موسی" برای اینکه یه مادر نگران نشه. چند تا جمله این مادر رو‌ آروم‌کرد. "و رَبَطْنا عَلى‏ قَلْبِها "تازه غیر از اینا بازم آرومش کرد. قول داد خدا ضمانت کرد "إِنَّا رَادًّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ"هم برش میگردونیم هم‌پیامبرش می کنیم هم زنده تحویلت میدیم.بعد قرآن یه حرفی زده، قبل از اینکه بچه ات رو تو سبد رو آب روان بذاری"أَنْ أَرْضِعِيهِ"بچه ات رو اول سیرابش کن، شیرش بده. این یه مادر بود، تازه بچه یه روزه کجا شیش ماهه کجا، دل کندن از بچه ی یه روزه راحتره، اما شیش ماه رو شیش ماه شیرش دادی، بغلش کردی، بوش کردی،انگشتاش رو لمس کردی، لباش رو‌لمس کردی، چشماش رو دیدی..... اما یه مادری تو‌کربلا نه وحی براش اومد.نه آرومش کردن. اماچی شد از بچه اش گذشت. از وحی بالاتر حُبُّ الحُسین بود. بعضی نقلها نوشتن رباب نشست ته خیمه گفت: نرم جلو شاید حسین من رو ببینه سرش رو از خجالت بندازه پایین. خجالت آقام رو نبینم.نیومد جلو. "رادًوه إلیه" کجا برگردونی؟کجا بهتراز سینه ی حسین‌.. بذار بچه ام رو سینه ات بمونه. ای جانم فدای این مادر... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop