هدایت شده از Shia Irany
e57fbae9886b94106563f9d6ae8190b53f44c18d.mp3
769.3K
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam
هدایت شده از Shia Irany
#زمینه
#محمدحسینحدادیان
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam
زهرا ببین بغض گرفته گلومو
برگرد که دوریت سفید کرده مومو
برگرد که خونه بی تو دلگیره
برگرد که حیدر بی تو میمیره
برگرد حسن بهونه میگیره
حالا که من پر از غم و دردم
من دوره تابوتِ تو میگردم
برگرد ببین در و عوض کردم
با رفتنِ تو دل بی شکیبِ
برگرد عزیزم حیدر غریبه
حیدر غریبه (۴)
فصلِ بهاره چرا تو خزونی
برگرد عزیزم تو خیلی جوونی
جای تو نیست میونه این تابوت
برگرد ایشالله خوب میشه پهلوت
کشته منو زخمِ روی ابروت
از من نگیر نگاهه کم سوتو
با من نگفتی درده پهلوتو
حق داشتی پوشوندی ازم روتو
با رفتنه تو دل بی شکیبه
برگرد عزیزم حیدر غریبه
حیدر غریبه (۴)
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam
هدایت شده از Shia Irany
4_5922408010218473066.mp3
6.43M
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam
هدایت شده از Shia Irany
روضه و توسل احساسی و جانسوز ویژۀ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به نفسِ 🎤سیدرضا نریمانی
┄┅═══••↭••═══┅┄
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam
┄┅═══••↭••═══┅┄
خدانگهدار ،ای مهربونم
ای هم زبونم، چراغ خونم
خدانگهدار، بانوی خستم
از پا نشستی، از پا نشستم
یادم نمیره، اون کوچه و در
دیوار و مسمار، آتیش و هیزم
یادم نمیره، تو گریه کردی
من گریه کردم، میون مردم
یادم نمیره، من که یه روزی
با این دو دستم، خیبر شکستم
یادم نمیره، همسایه هامون
زُل میزدن به، طناب دستم
گفتن علی، نظر شدی ،خندیدن
یکم شکسته تر شدی ،خندیدن
رد شدن از کنار من، میگفتن
سلامتی پدر شدی،خندیدن
خدانگهدار، ای یار جونی
هنوز برا من، تو پهلوونی
سرت رو پایین، چرا گرفتی
نبینم اینجور، عزا گرفتی
عیبی نداره بیا، خیال کن
اصلا ندارم، هیچ زخم و دردی
عیبی نداره، اشکاتو پاک کن
زینب نبینه، که گریه کردی
عیبی نداره، فدا سرتو
اگه سرم خورد، گوشه ی دیوار
عیبی نداره، دیگه گذشته
هر وقت که خواستی، این میخ و بردار
ببین حسن ،رو زانوهام خوابیده
دیده تو گریه میکنی ترسیده
مادر براش بمیره، خواب دید انگار
پریده از خواب و، تنش لرزیده
از کوچه گفتن دردسر داره
کی از حال حسن خبر داره
شبا با گریه زیر لب میگفت
مادر دلش خوش بود پسر داره
از کوچه ی ما برو برو
دیگه نبینم تورو برو
علي مانده است رد خون كوچه،چشم ما روشن
و اين حيدر شكستن را خودت بانو تصور كن
تصور كن علي را در ميان بغض اين خانه
سكوتِ ميخ و آهن را خودت بانو تصور كن
كنارم باش تا آخر ،فلاني داشت مي خنديد
غرور تلخ دشمن را خودت بانو تصور كن
*از امشب برات بگم،غسل كه تمام شد،كفن كردن كه تمام شد،اميرالمؤمين يه نگاهي انداخت ديد كسي نيست كمكش كنه،گرچه امام صادق فرمودند:اينقدر بدن مادر ما فاطمه نحيف و لاغر شده بود،بعضي ها ميگن:اميرالمؤمنين يك تنه تابوت رو بلند كرد.اما اين نكته اي رو كه ميخواهم بگم علامه حسن زاده ي آملي نقل مي كنند،ميگه:اميرالمؤمنين صدا زد: حسن جان! برو سلمان رو خبر كن بياد كمك من باشه. سلمان ميگه:تو خونه نشستم ديدم در خونه رو ميزنند تا در رو باز كردم ديدم امام حسن سر به ديوار گذاشته،سلمان بلند شو بيا مي خواهيم مادر رو ببريم. اومدم تو خونه ي علي ديدم چه اوضاعي است،زينبين يه طرف،حسن و حسين يه طرف،يه طرف هم اميرالمؤمنين سرتاپا خونيِ و سر تا پا خاكي...تا چشمش تو چشم سلمان افتاد هميديگر رو بغل كردن،سلمان ديدي چه خاكي به سرم شد،ديدي فاطمه ام رو ازم گرفتن...همه بگيد:يازهرا...*
________________
#سید_رضا_نریمانی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam
هدایت شده از Shia Irany
6cb4c2936c1d7c0ad4b19da7061d64f8280b09ef.mp3
2.98M
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam
هدایت شده از Shia Irany
#شور
#لطمهزنی
#نریمان پناهی
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam
نمی رسه صدا ها
تنت به زیر پا ها
می زد به حنجر تو ضربه هاشو از قفا ها
حسین واای حسین واای
بدن غرق به خون ها
پیرهن غرق به خون ها
وجای زخم نیزه و دهن غرق به خون ها
حسین واای حسین واای
بمیره خواهرت آه
جلوی مادرت آه (۲)
چهل تا نعل دارن می رن به روی پیکرت واای
حسین واای حسین واای ۲
امون ازاضطراب آه
ودرد بی حساب آه
رو نی بسته سر اصغرتو و اشک رباب آه
حسین واای حسین واای
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam
هدایت شده از Shia Irany
4_5974100660340131350.mp3
5.33M
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam
هدایت شده از Shia Irany
روضه و توسل جانسوز ویژۀ شهادت حضرت اُم البنین سلام الله علیها تقدیم به همۀ مادران شهدا به نفسِ کربلایی حسن حسینخانی
┄┅═══••↭••═══┅┄
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam
┄┅═══••↭••═══┅┄
حالا سر سال است و من کوچهنشین هستم
من سائلِ هر سالۀ اُم البنین هستم
*گفت چی می خوای ؟ گفت هر ساله میومدم خرجِ سالمو از آقام می گرفتم و میرفتم .. گفت میتونی مشخصاتشُ بگی ؟ گفت دستای مهربون و رشیدی داشت .. نگاهِ نافذی داشت ... گفت اون دستا رو بریدن .. آی خانوم .. میومد تو قبرستانِ بقیع عکسِ چهار قبر می کشید به یادِ بچه هاش گریه می کرد ...*
چارتاییشون بویِ علی میدادن
خیلی برا فاطمه جون میدادن
یادش بخیر دور و برم که بودن
همه منو بهم نشون میدادن
دلم شکسته میدونم شکسته
قدم کمونه گمونم شکسته
روزا میام تو آفتاب میشینم
از چهار طرف سایبونم شکسته
کبوتر مدینه پر نداره
خونم ستاره و قمر نداره
دیگه منو اُم البَنین نخونید
اُم البَنین دیگه پسر نداره
اُم البَنین شدن چه دردسر داشت
تابوتشو معلوم نشد کی برداشت؟
غریبی امروزشو نبینید
اُم البنین یه روز چهار پسر داشت
*آی مادرای شهدا ...*
دیگه بهم شیرآفرین نمیگن
داره منو میکشه این نمیگن
اُم البَنین چقدر بهم میومد
دیگه بهم اُم البَنین نمیگن
کشته شدن ولی خبر نداشتم
به هیچ کدومشون نظر نداشتم
تا منو میبینید بگید حسین جان
اصلاً خیال کنید پسر نداشتم
همش میگفت برام گلاب نیارید
دیگه منو پیشِ رباب نیارید
سر مزارِ من اگه اومدید
هر چی آوردید ولی آب نیارید ...
*هی صدا میزد عروسِ فاطمه ... گیسو سفیدِ این قبیله منم ... رویِ منو نزن ای رباب .. بسه دیگه برو به زیرِ سایه ... ای رباب ای رباب ...*
اینجا که میشینی و لالا میگی
تا آسمون گریههایِ من میره
تو گریه بر بچۀ خود میکنی
آبروی بچههایِ من میره ....
________________
#کربلایی_حسن_حسینخانی
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam
هدایت شده از Shia Irany
e5dbf15c20d5a165787f460f590bac9cd665229b.mp3
9.86M
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam
هدایت شده از Shia Irany
#قسمت_اول روضه و مناجات ویژۀ وفات حضرت اُم البنین سلام الله علیها به سیدمهدی میرداماد
┄┅═══••↭••═══┅┄
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam
┄┅═══••↭••═══┅┄
بسم الله الرحمن الرحیم
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً و َناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
یا صاحب الزمان....
چون مهر به نور خود پیدایی و پنهانی
با آن که ز من دوری نزدیک تر از جانی
اوصاف کمالت را آیات جمالت را
می خوانم و می بوسم انگار که قرآنی
از صوت تو مبهوتم در حسن تو حیرانم
تو حضرت داوودی یا یوسف کنعانی
..مولا یا اباصالح...
من زخم و تویی مَرهَم، من درد و تویی درمان
من خشکی و تو دریا، من تشنه، تو بارانی
من با تو و تو با من ،انصاف کجا رفته ؟
من کمتر ازمور و تو فوق سلیمانی
با گُل کُنَمت تشبیه یا با نَفَسِ عیسی
هم خوب تر از اینی، هم پاک تر از آنی
قرآن به تو می نازد عترت به تو می بالد
تو مُنتقمِ خون سالارِ شهیدانی
"یا صاحب الزَّمان آقاجان.. این جوانان به یه امیدی امشب اومدن ،هر کدام یه حاجتی یه دردی .. بعضی ها هنوز پیراهن مشکی فاطمیه رو در نیاوردند ..گفتن بریم امشب.. می خوام اسمی رو ببرم که امام زمان به این اسم فوق العاده حساسِ.. خودش فرمود: بارها شنیدیدگفت: آقا فردا تو چادر های عرفات ،منا،کجا دنبالت بگردم ..کجا رَدِ پایی ازت پیدا کنم ..حضرت فرمودند :هر وقت روضه خوانِ خیمه تون روضه ی عمو م عباس راخواند ، من یک گوشه ای برای عموم گریه می کنم..یا صاحب الزمان ..اجازه بدید.. ماهم روضه مون همین باشه ..چه روضه ای از چه مادری ..می خواهیم حرف بزنیم..!! ای درود خدا به مادران شهدا ..نکنه یه جلسه بیاد و بره ما یادمون بره از شهدا و مادران و پدارانشون ...مادر شهید مدافع حرم ..شهید بیست و چهار ساله... فرزندش، عزیز دلش رو تک پسرش رو .. یه پسر داشت این مادر.. الله اکبر چه تصادفی اسمش هم عباس بود خدا شاهده.. شهید عباس آبیاری بچه شهریار ..تو خان طومان شهید شده.. برید ببینید ..تو سایتها هست ..تا هفت، هشت، ماه بعد از شهادتش جاوید الاثر بود ..چون وقتی زخمی میشه داعش جنازه شو میبره، از بس این شهید زیبا بود.. نمی چرخه زبانم بگم.. با این بچه چه کردن ..فقط همینو بگم برای مادرش یه جمجمه آوردن هیچ چیز رو نگذاشته بودن ... چشماشو در آورده بودن ، گوشش رو بریده بودند، دستاشو قطع کرده بودن ، پاهاشو .. قطعه قطعه ش کرده بودند ..وقتی این مادر میگفت .. یاد مادر وهب افتادم که وقتی سَرِ پسر بچه شو براش پرت کردن ..گفت کسی که هدیه در راه خدا داده پس نمیگیره ..
میگفت بعد از هشت ماه بهم گفتن از اون عباس رشیدِ خوشگلت دو ،سه کیلو برگشته ..گفتم من منتظرم نبودم ..من چیزی را دادم . در راه خدا دادم.. (سلام خدا به این مادران..)
سلام خدا به اون مادری که الان قبرش همین چند تا چراغ هم ندارد.. ان شالله با نابودی آل سعود بریم کنار قبر حضرت اُمُّ البنین علیه السلام ..قبر مادرحضرت عباس خیلی غریبه ..خیلی بی شمع و چراغِ و تاریکه.. چه مادری چه مادری...
#سید_مهدی_میرداماد
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam
هدایت شده از Shia Irany
8c34053773a176e439a0f97bd0c6666ed0bbb5a4.mp3
3.5M
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam
هدایت شده از Shia Irany
#قسمت_دوم روضه وتوسل ویژۀ وفات حضرت اُم البنین سلام الله علیها به سیدمهدی میرداماد
┄┅═══••↭••═══┅┄
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam
┄┅═══••↭••═══┅┄
من مادرِ سالارِ غیرت در زمینم
من غصه داره فاطمه اُمُّ البنینم
من قلبِ مجروح و پُر از احساس دارم
شادم در این عالم که یک عباس دارم
عباسِ من مشگل گشای عالمین است
عباسِ من خاک کفِ پای حسین است
*من روضه ام امشب اینه..پنج تا تصویر از زندگی اُمُّ البنین براتون ورق بزنم..
تو ذهنت یادگاری بمونه ،به شرطی که حق مادر ادب را ادا کنی.. عباس چرا عباس شد...
..چرا عباس شد "بنفسی انت "....از پَرِ قُنداق شد عباس..از ادب شد عباس ...
تصویراول .. روز اولی که اُمُّ البنین واردِ خانه ی امیرالمومنین شد.. مرحوم ربانی خلخالی تو (ستاره درخشان مدینه) مینویسه میگه اُمُّ البنین رسید مقابل در خانه ی امیرالمومنین داخل نشد به اُمِّ سلمه فرمود : اُمِّ سلمه من شرط دارم، وارد نمیشم ..همه تعجب کردن، گفتن ،این خانمی که روز اول زندگیش هست چه شرطی..!! گفت اول بگید زینب بیاد ،همه تعجب کردند، میخواد چه کنه این مادر ،خانم زینب آمد در آستانه ی در به نقل تاریخ دختر هفت ،هشت ساله تاریخ مینویسه روزی که اُمُّ البنین واردخانه ی امیرالمومنین شد حسنین بیمار بودند.. بودن تب داشتند میگن.. اُمُّ البنین ایستاد ،خانم زینب تو آستانه ی دَر ، میدونی این مادر چه کرد، از همان روز اول،یکمرتبه دیدن اُمُّ البنین خودش رو انداخت روی پاهای زینب ..خانم جان فقط اومدم یه جمله بگم ..نیامدم جای مادرت زهرا را بگیرم ..اومدم اجازه بدی تا آخرِ عُمر کنیزی و خدمت این خانه را بکنم ..
میگن زینب زیر بغلهای این مادر را گرفت بلند شد.. اومد تو خانه دور حسنین می چرخید این مادر تا آخر عمر خدمتِ بچه های فاطمه را کرد من کجا خونه ی فاطمه کجا..
این یه تصویر..
تصویر دوم ..اولین فرزندش به دنیا اومد .. (همه ی مادر ها وقتی نُه ماه تحمل می کنند سختی بارداری را دلشون خوشِ.. وقتی بابا اولین بار بچه رو بغل میکنه بخنده .. خوشحال باشه راضی باشه ..)اُمُّ البنین بچه رو تقدیم امیرالمومنین کرد ..مولایی نگاه کرد.. دیدن امیرالمومنین بند قنداقه را باز میکنه .. دستهای این بچه رو از تو قنداقه در آورد ،هی دست ها را می بوسه.. هی به چشماش میماله ..گریه میکنه ..صدا زد آقا جان.. مگه دستهای بچه ام عیبی داره.. چی شده آقا گریه تون رو نبینم ..روز اول، برا مادر روضه رو خوند ..اُمُّ البنین ..دارم برای آن روزی گریه می کنم ..این دست ها را از بدن جدا می کنند.. (فکر میکنید مادر چه جوابی داد اعتراض کرد ..چرا..!! بچه مِ میوه ی دلمِ ..چرا دستهاشو جدا میکنن ..؟..نه....!!...)
میگن بلند شد قنداق را گرفت تو رو خدا این کار رو ببین مادر اینجوری باید باشه که بچه اش بشه ابالفضل ...میگن قنداق رو گرفت هی دور سَرِ حسین می چرخوند ..آقا بچه ام بلا گردونِ بچه ات بشه ..یه مو از سَرِ حسینت کم نشه
تصویر سوم ...عباس بیا مادر بشین می خوام یه قولی بهم بدی ..مادر چه قولی بدم ..می خوام بهم قول بدی.. نکنه یه روز به حسین بگی برادر ..(تربیت رو ببین) تعجب کرد چرا نگم برادر.. بهترین برادر عالم مال منه .. دستهای عباسش رو گرفته گریه کرد..گفت نگو برادر بی احترامی میشه آخه مادر اون فاطمه است.. اما مادر تو کنیز زینبِ ..
________________
#سید_مهدی_میرداماد
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam