eitaa logo
باب الکرم(متن روضه ،سینه زنی و مولودی)
10.4هزار دنبال‌کننده
68 عکس
268 ویدیو
34 فایل
با سلام خدمت همه بزرگواران ارتباط با ادمین @shiairany در این امر مبلغ ما باشید https://eitaa.com/babolkaram
مشاهده در ایتا
دانلود
روضه و توسل به ابنُ الکریم حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شبِ ششم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ حاج میثم مطیعی •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• ای چهره ات تبسم صبح ازل ، حسن ای مهر تو اقامه ی خیرالعمل ، حسن در مدح تو بس است همین یک کلام هم نام علی زحُسنِ تو گشته ابالحسن ای شاهِ دل ، شکوه تو صفین و نهروان ای فاتحِ دلاورِ جنگ جمل حسن حسن جان ، حسن جان ... لبریزِ رازهای جگرسوز بود ، آه *چه رازهایی در سینه داشتی که در کودکی پیر شدی آقایِ من؟ چقدر خدا به ما شیعه ها لطف کرده ! محرم داریم و فاطمیه .. محرم برا مادر سادات گریه میکنیم ؛ میگیم شاید فاطمیه زنده نباشم ؛ فاطمیه وقتی روضه ی درو دیوار میخونن دلمون کربلا میره ، میگیم شاید دیگه محرم تو ندیدیم آقا! ..* لبریزِ رازهایِ جگرسوز بود ، آه تشتی که داشتی تو شبی در بغل حسن *جُناده میگه رفتم خدمت آقا دیدم تشت مقابلِ شه ، صورتِ مبارکش کبود شده ، لخته هایِ خون از گوشه ی دهان مبارکش داخل تشت میریزه! گفتم آقا معالجه نمیکنی؟ فرمودند: مرگ رو با چی میشه درمان کرد؟* آه! زهرِ هَلاهل است؟ نه! شهد شهادت است *حسینش کنارش گریه میکرد، فرمود قربانت بروم چرا گریه میکنی؟ عرضه داشت: از آنچه به سرِ تو آمده گریه میکنم . فرمود: گریه نکن ، یک روزی می رسد سی هزار نفر دورِ تو میگیرند .. لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّه!* زهرِ هَلاهل است؟ نه! شهد شهادت است شیرین تر است بهتر تو زهر از عسل حسن ____ ┄┅═✧❁۞══۞❁✧═┅┄ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
روضه حضرت قاسم ابن الحسن (ع) اجرا شده شبِ پنجم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ سید رضا نریمانی •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• همون قنوتایی که یه دستی میگرفت برا من و تو دعا میکرد .. الجار ثم الدار .. اول همسایه ها بعد خودمون .. بچه ها رو جمع کرد آهای بچه هایِ فاطمه بیایید مادر میخاد برا خودش دعا کنه ، بچه ها همه جمع شدن .. چند روزه مادر در بستر بیماریِ (چی شده این حرفها رو داری میزنی؟) حسنین وضو گرفتن آماده شدن ، مادر میخاد برا خودش دعا کنه .. نشستن دور تا دور مادر، امام حسن زیر بغل های مادرو میگیره ..دستشُ مادر آروم آروم بالا آورد حتما باید کمک حسن باشه .. (چرا؟) آخه این دست تو کوچه ها شکسته است ..بگذریم بریم کربلا ببینیم چه خبره؟ تو که این گونه روی خاک زِ هم وا شده *آخه شب عاشورا عرضه داشت عموجان ، شهادت هم قسمت من میشه؟ گفت پسرم؛ اصلا ببینم در ذهن تو شهادت چه جوریه؟ سریع جواب داد اهلی من العسل .. شیرین تر از عسلِ .. خیلی مشتاق شهادتِ .. فلذا روز عاشورا که شد اومد پیش عمو ؛ عمو جان بهم اجازه میدی برم میدان؟ گفت عزیزِ برادرم اگه میشه برگرد خیمه ها .. تو سنت کمه. این قدر ناراحت شد عمو جازه نداده برگشت خیمه پیش مادرش .. مادرجان عمو بهم اجازه نمیده .. یک لبخندی مادرش زد ، نگران نباش قاسمم چرا مادر؟ رفت از گوشۀ خیمه بغچه ای رو آورد ، در بغچه رو باز کرد ، یه نامه از تو بغچه درآورد ، قاسمم بگیر ببر پیش عمو .. چیه؟ این نامه پدرتِ .. مخصوص برا تو نوشته .. نامه رو گرفت خوشحال اومد پیش حسین .. عموجان اذن بابامُ آوردم .. تا نامه رو ابی عبدالله دید اول گذاشت روی چشمش .. یکمی نامه رو بو کرد حسن جان خیلی جات خالیِ .. کجایی ببینی منو غریب تو این صحرا گیر آوردن .. حسن جان کجایی بیایی ببینی ما رو با این زن و بچه ها دوره کردن .. (خیلی حرف دارما هی دارم رد میشم ازش) تا نامه رو خوند صدا زد قاسمم باشه اذن باباته امام منه حرفی نمیتونم روی حرف حسن بزنم .. برو .. بعضی ها یه جوری گریه میکنن اصلاً انگار شب اولشونِ .. باید یتیم نوازی کنیم امشب .. چی میخای بگی که آنقد معطلمون میکنی؟! آنقدر تو خیمه ها گشتن قد و قوارۀ قاسم زره پیدا نمیشه. ای خدا چکار کنیم .. زنها دورش کردن سرمه تو چشمش میکشن .. صورتشُ ابی عبدالله عمامه رو برداشت یه تیکه رو به صورت قاسم بست بنی هاشمیِ زیبا رخِ .. بره تو دل لشکر چشمش میزنن .. یه تیکه هم کفن کرد گردن قاسم راه افتاد سمت میدان شروع کرد رجز بخونه من پسر شیر جملم من پسر حسنم .. یهو پیر مردایی که میشناختن،زهر خورده بودن از جنگِ جمل گفتن داغشُ به دل مادرش میزاریم .. کاری باهاش میکنیم دیگه نتونن برگردونن به سمت خیمه .. اول دوره اش کردن سنگ میزدن .. بدنشُ مثل گل پر پر کردن .. نامردا سوار بر مرکب شدن .. شیخ جعفر شوشتری میگه وقتی ابی عبدالله میخاست بفرستش میدون پاهاش به رکاب نمیرسید اما وقتی میخاست برگردوندش سمت خیمه .. شیخ جعفر میگه دو علت داره ، یا حسین خمیده بود که پایِ قاسم رو زمین کشیده میشد ... یا قد قاسم زیر نعل اسب ها رشید شده بود* تو که این گونه رویِ خاک زهم واشده ای وای بر من که دچار غم عظما شده ای دیشب از طعم خوش مرگ و عسل میگفتی ظهر امروز در این معرکه معنا شده ای بی زره رفتی و از هر طرفی سنگ زدن که چنین سرخ ترین لاله صحرا شده ای هر کسی از تن صدپارۀ تو سهمی برد در کریمی خودم وارث بابا شده ای سم مرکب همه جایِ بدنت را له کرد بی سبب نیست اگر در همه شن ها شده ای استخوانِ قفسِ سینه ی تو خرد شده تازه حالا نوه حضرت زهرا شده .. یه روز بارونِ تیر یه روز بارونِ سنگ یه روزی تو صلح و یه روز تو دل جنگ اون از نعش بابات این از پیکر تو بمیرم برای دل مادر تو .. گمت کردم آخر ، توی گرد و خاکا ندیدم چطور شد که افتادی از پا .. خون تو بیابون چه ردی کشیده تنت زیر پاشون چه قدی کشیده ریخته تو کل صحرا خونت له شد تو سینه استخوانت از درد آتیش گرفته جونت میخاستم بگیرن تقاص جمل رو که اینجوری ریختن به کامت عسل رو اینها از بابتُ بابام کینه دارن تلافیشُ میخان سر ما در آرن دوتامون رو تشنه .. دوتامون رو خسته.. تن تو لگد مال سر من شکسته اینها سینه هاشون پر از بغض و کینه است شروعش هم از کوچه هایِ مدینه است جسمت ، افتاده زیر پاشون ریختن ، رو پیکرت عموجون با این ، خنده ات منو نسوزون ┄┅═✧❁۞══۞❁✧═┅┄ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
|⇦• روضه و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شبِ ششم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ حاج محمد طاهری •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• اشکهایِ ما به دامانِ کریمی می رسد نامۀ حاجات ما با یاکریمی می رسد هر که در این روضه می آید برایِ معرفت پایش آخر بر صراط مستقیمی می رسد هرچه از منبر جدا بودم ضرر دیدم ضرر خوش به آنکه محضرِ عبدالعظیمی می رسد *سه بار اومد خدمت امام هادی دینشُ عرضه کرد بر امام. خوش به حال اونی که مثل حضرت عبدالعظیم، دل نگران دینش باشه* پرده ها افتاد تا چیزی نفهمیم از غمت *اون بزرگ می گفت اگر کُنه روضه هارو بخوان نشونِ دوستان امام حسین بدن ، کسی هیچ شبی زنده بیرون نمی تونه بره .. همچین که اومد اذن بگیره ، نوشتن ابی عبدالله و قاسم ، دست گردن هم انداختن شروع کردن گریه کردن .. نه ازین گریه هایی که منو تو می کنیم. حَتَّی غُشِیَ عَلَیهِمَا .. هر دو بیحال رو خاک افتادن .. هر چی می گفت عمو بذار منم برم ، ابی عبدالله اجازه نمی داد .. دیدن خودشو رو پاهایِ عمو انداخته ..* پرده ها افتاد تا چیزی نفهمیم از غمت ما نمی میریم چون لطف عظیمی میرسد رحمتت در این مجالس خوب و بد را جمع کرد حتم دارم بر سرم دست رحیمی میرسد این دو شب این گریه ها بوی یتیمی می دهد این دو شب با مادری مردِ کریمی میرسد *چقدر ناله زد قاسم، دید عمو اجازه نمی ده .. اومد تو خیمه زانویِ غم بغل گرفته .. نجمه خاتون اومد نگاه کرد دید گل پسرش با یه حالی زانویِ غم بغل گرفته .. مادر برات بمیره چی شده؟ _گفت مادر هر کاری کردم عمو اذن نداد برم میدان .. گفت الهی فدات بشم غصه نخور .. الان یه چیزی بهت میدم ببری پهلویِ عمو دیگه دست رد به سینه ت نمی زنه .. بسته ای رو باز کرد. یه نامه ای رو درآورد ، فرمود این نامۀ بابات امام حسنِ .. به عموت نوشته .. تا نامه رو گرفت ، دیدن خوشحال داره میاد به سمت عمو .. عمو جانم! بازم نمیزاری برم؟ ببین بابام برات دستخط نوشته .. نوشتن تا ابی عبدالله نامه رو باز کرد دستخط امام حسنُ دید ، آنقدر گریه کرد حسین ... بذار من دلتُ اینطوری ببرم. شاید حسین یادش افتاد از اون لحظه آخری که داداش حسنش تو بستر بود، همه داشتن گریه می کردن، تا نگاهش به حسین افتاد فرمود لا یوم کیومک یا اباعبدالله ... حسین ┄┅═✧❁۞══۞❁✧═┅┄ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
|⇦• زمزمه و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شبِ ششم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ حاج محمد طاهری •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• خیلی سخته .. برا من که جوشن ندارم عمو خیلی سخته .. جلو سنگا طاقت بیارم عمو خیلی سخته .. نمی خواد بیای تا کنارم عمو خیلی تا اینجا راهِ ، عمرم قد یه آهِ رویِ آیینۀ تو ، جایِ سنگ سپاهِ عمو حسین .. عموجان ... خیلی سخته برا تو ، کاش می بستی چشاتو تو هر زخمم می بینی ، تابوتِ مجتبی رو عمو حسین .. عموجان ... 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam