eitaa logo
باب الکرم(متن روضه ،سینه زنی و مولودی)
10.5هزار دنبال‌کننده
64 عکس
258 ویدیو
34 فایل
با سلام خدمت همه بزرگواران ارتباط با ادمین @shiairany در این امر مبلغ ما باشید https://eitaa.com/babolkaram
مشاهده در ایتا
دانلود
سفر بخیر،جَوُونی که .. |⇦• زیبا تقدیم به همهٔ مدافعان حرم و سلامت خصوصاً سردارِ دلها حاج قاسم سلیمانی عزیز و یاران با وفایش با نوایِ حاج مهدی رسولی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ باید رفت، باید دنبالِ پرچمت تا ابد رفت باید موند،باید پایِ این روضه ها تا ابد موند یه عده پایِ حق که میرسه فراریُ یه عده پایِ حق که میرسه فدایی ان چه کعبه رفته ها که حاجی هم نِمیشَنُ چه کربلا نرفته ها که کربلایی ان سفر بخیر،جَوُونی که شدی عاقبت به خیر سفر بخیر، به مقصدت رسیدی مثه زُهیر سفر بخیر،سفر بخیر... مبدأ هیئت و مقصد کربلا اَشْهَد یا حسین،مشهد کربلا کربلا و کربلا و کربلا.... باید خوند، باید از تو و راه تو تا ابد خوند باید گفت، باید از قیامِت آقا تا ابد گفت یه عده دست و پا زدن که کربلا نرن یه عده دست و پا دادن تو راه کربلا ان شاالله روزِ واقعه بهونه گیر نشیم ان شالله جا نمونیم از سپاهِ کربلا زیارتِ، مسیری که شروعِ شهادتِ شهادتِ، شهادتی که پای ولایتِ لیاقتِ،لیاقتِ... شیعه سینه زن،شیعه سینه چاک ذکرم یا حسین، حتی زیر خاک یا حسین و یا حسین و یا حسین... •┄┅══༻○༺══┅┄• 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
صبح و شب راهی بازار.. و توسل به امام زمان روحی له الفدا اجرا شده شام شهادت حضرت ام البنین علیه السلام ۹۸_ سید رضا نریمانی ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ صبح و شب راهی بازار شدن می ارزد یوسفِ فاطمه را یار شدن می ارزد با کلافی که شده بافته از خونِ جگر پیشِ تو جام خریدار شدن می ارزد ای طبیبی که علاجِ غم هجران هستی از غم هجرِ تو بیمار شدن می ارزد کاروان راه بی انداز که ما شاد شویم به خدا قافله سالار شدن می ارزد *یابن الحسین .. عزیزِ فاطمه .. همه دارن میگن باید آماده بشیم .. همه دارن میگن اومدنت نزدیک شده .. کی میای آقاجان .. ترسم تو بیایی و من آن روز نباشم ..* تا که یک لحظه ی کوتاه ببینیم تو را متوسل به علمدار شدن می ارزد *شنیدم هرجایی نام عموت عباس برده بشه میای آقا .. امشبم هم شبِ عباسِ ، هم شبِ مادرِ عباسِ .. از همون اولم که ام البنین اومد تو خانۀ امیرالمومنین یه دو سه بار که مولا فاطمه صداش زد، اومد جلو سر پایین انداخت گفت ببخشید آقا میخوام یه چیزی بگم اجازه هست؟!.. میشه دیگه منو فاطمه صدا نکنید! .. چرا؟! آخه همچین که میگید فاطمه این بچه ها یهو نگاه به در و دیوار میکنن .. مخصوصاً میبنم حسن میره یه گوشه زانوهاشُ بغل میکنه ..* تا که یک لحظۀ کوتاه ببینیم تو را متوسل به علمدار شدن می ارزد *سقای دشتِ کربلا ، اباالفضل .. دستش شده از تن جدا ، اباالفضل .. اُم البنین در کربلا نبودی ، واویلا .. بر فرق عباست زدن عمودی ، واویلا ..* هر کسی که شده مجذوب جمالت گفته محو خالِ لب دلدار شدن می ارزد دست و پا میزنم آقا که مرا هم بخری پس این نوکرِ دربار شدن می ارزد غافلم غرق گناهم چقدر بدبختم یارِ این عبد گنهکار شدن ، می ارزد *غریبم، تو دنیایی که هستم آقا غریبم رفیقم تو تنهام نذاشتی قد یک دقیقه ام حسین جان .. بمونه، دو خط شعر نوشتم رقیه ات بخونه نوشتم، من هر وقت بهت فکر کنم تو بهشتم حسین جان .. این همه سینه زن داری، رفیق نه حدودی با توییم ولی دقیق نه ..* پسرِ فاطمه این دفعه ، شبیه قبلاً وا نکن دیده که ستار شدن ، می ارزد دل من را به همان پنجره فولاد ببند گاهی اوقات گرفتار شدن ، می ارزد هرکه دارد هوس کربُبَلا بسم الله راهی کعبۀ دلدار شدن ، می ارزد ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
نشد از چهره‌ام غم را بگیری.. و توسل جانسوز به حضرت اُم البنین علیه السلام به نفس سید رضا نریمانی ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ خبر برا اُم البنین آوردن خانم جان امیرالمومنین از جنگ برگشته عباس چهارده ساله ست .. این بچه رو بیرون از مدینه پشتِ دروازه های مدینه آورده داره آموزش میده و مشق شمشیر میکنه .. سریع اُم البنین اومد بیرونِ از مدینه دید آری عباس سوارِ بر مرکب امیرالمومنینم ایستاده هی میفرماید عباس شمشیرُ اینجور بگیر برو برگرد اینجور بزن .. اُم البنینم مودب ایستاده سرشُ پایین انداخته هی زیرِ لب میگه بارک الله عباسم .. قربونِ قد و بالات برم .. همچین که شمشیر میزد هی زیر لب میگفت ماشاالله عجب قدرتِ بازویی ، تا حالا تو لباسِ رزم ندیده بودمت .. خیر از جوونیت ببینی .. ان شالله دورِ سرِ حسین بگردی .. یه وقت امیرالمومنین صداش زد عباسم ؛ اومد جلو مودب دستِ راستتُ میخوام ببندم میخوام با یه دست بجنگی .. با یه دست مبارزه کنی ..دستِ راستُ بست ، شمشیرُ به دستِ چپ گرفت، محکم افسارِ اسبُ هم گرفته میزدُ برمیگشت (حالا ام البنین ایستاده پیشِ خودش میگه چرا آقا اینطوری میکنه ، یه وقت نیفته از رو اسب..) یهو امیرالمومنین دوباره صداش زد عباسم ، جواب داد جانم آقا ؛ میخوام دو تا دستتُ ببندم .. ایندفعه باید شمشیرُ به دهان بگیری و بری .. ( آقا باشه هر چی شما بگی ..) اُم البنینم ایستاده داره این صحنه رو میبینه .. یهو یادش افتاد وقتی هم به دنیا اومد این بازوانش رو مولا میبوسید .. اونجا هم سوال کرد نکنه آقاجان بازوهای بچه م ایراد داره .. شمشیرُ به دهان گرفت رفت و برگشت .. ام البنین آرام آرام اومد جلو ، آقاجان سیدِ من مولایِ من ببخشید میدونم عباس نوجوانه ، آیا ازش خطایی سر زده؟.. اینجوری دارید تنبیهش میکنی؟.. یهو امیرالمومنین صدا زد این ذخر الحسینِ .. این ذخیرۀ حسینمِ .. یه روزی میاد همین صحنه هایی که من اینجا انجام دادم و تو با چشمات دیدی برا عباست پیش میاد .. اُم البنین، اول دستِ راستشُ میزنن ، بعد دستِ چپشُ ... باید عادت داشته باشه .. گفت آقا فدا سرِ حسین .. حسین به سلامت باشه .. نشد از چهره‌ام غم را بگیری زِ من اندوهِ عالم را بگیری برای رفتنم اینسو و آنسو نشد مادر که دستم را بگیری تو خوردی تیغ پژمردم من اینجا دو دستت را که زد مُردم من اینجا همین که از رویِ مَرکب عزیزم زمین خوردی زمین خوردم من اینجا نه که امروز مادر درد دارم که روز و شب سراسر درد دارم از آن ساعت که با ضربه شکستند سرت را بی هوا سردرد دارم اگر بشکسته‌ام مانندِ زهرا ببین دلخسته‌ام مانندِ زهرا سرت را تا که رویِ نیزه بستند سرم را بسته‌ام مانند زهرا مرا گفتند که بازو ندارد دگر عباسِ تو اَبرو ندارد بمیرد حرمله بد زد به چشمت از آن لحظه دو چشمم سو ندارد نشد بال و پَرِ خود را بگیرم به دامن اصغرِ خود را بگیرم من از شرمندگی پیشِ رُبابم نشد بالا سرِ خود را بگیرم پس از تو کاش زنجیری نمی‌ماند تو می‌خوردی و شمشیری نمی‌ماند تمامش کاشکی خرجِ تو میشُد برایِ حرمله تیری نمی‌ماند "ببین مادر زِ گریه آب رفته و از سردردها از تاب رفته به نیزه دار گفتم بچه داری؟! کمی آرام تازه خواب رفته" عزیزم جان جانا نور عینا به فرقم باد خاک عالمینا نگاهم مانده بر در تا بیایید حسینم وا حسینم وا حسینا شاعر : انقدر عباس دعات میکنه امشب .. اومدی برا مادرش مجلس روضه و عزا گرفتی .. همچین که زمین افتاد ابی عبدالله اومد بالاسرش، آروم آروم این خون ها رو از جلو چشم عباس پاک کرد.. عباسم چشماتُ باز کن .. یهو همچین که چشمشُ باز کرد یه وقت دسد از گوشه های چشم داره اشک میریزه .. چرا گریه میکنی عباسم .. آخه مادرش خیلی سفارش کرده بود .. عباس با حسین میری با حسین بر میگردی .. صدا زد حسین جان الان تو بالاسرم نشستی .. تو سرِ منو به دامن گرفتی .. دارم چند ساعتِ دیگه رو میبینم .. آخ سرِ عزیزِ فاطمه .. والشمر جالس نفسِ مادرش گرفت سر را برید و جلویِ خواهرش گرفت به سمتِ گودال از خیمه دویدم من شمر جلوتر بود دیر رسیدم من سرِ تو دعوا بود ناله کشیدم من سر تو رو بردن دیر رسیدم من یکی داره پیرهنُ میدزده پیرهن که نه کفن میدزده یکی داره با یه کهنه خنجر سرُ از روی بدن میدزده ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
از آن وقتی که رفتی ... و توسل جانسوز به حضرت اُم البنین علیه السلام به نفس استاد حاج منصور ارضی ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ اُم البنين عليهاالسلام مي تونست كربلا بياد، هيچكي هم مانعش نبود،اما اُم البنين مي بايست بماند و روضه خواني كند، روضه خواني كارِ اُم البنينِ،با گفتن اينكه عباس چگونه جنگيد و چه جوري به شهادت رسيد... رفقا! از حضرت عباس هيچي نمونده بود: يادتون باشه...ابي عبدالله رو امام سجاد هر جوري بود تويِ بوريا گذاشت...ولي بَدنِ اباالفضل عليه السلام رو ريختن تويِ يك كيسه اي...ديگه هيچي نمونده بود...قاسم سليماني چه جوري بود. لذا اُم البنين روضه ميخوند و گريه مي كرد، و گريه كردنش هم فرق مي كرد با حضرت زهرا...توي روز گريه مي كرد، جنگش تويِ روز بود،گريه كردن نوعي جنگِ...يه جوري حضرت گريه مي كرد،ناله اش چه جوري بوده، كه مروان لعنت الله عليه گريه مي كرد... همه جمع مي شدند، مي گفتند براي بچه هاش داره گريه ميكنه،بهش مي گفتند: خدا بهت صبر بده...اما اُم البنين مي گفت: واي حسين...همه فداي حسين....آنچه را زير اين آسمان وجود داره فدايِ حسين،ميخواد عباسِ من باشه يا هر كَسِ ديگه...هر جايي مي ديد مي نشست گريه كردن و زبون گرفتن...اول براي عباسش گريه مي كرد، همه كه جمع مي شدند،مي گفت: واي حسين... ان شاءالله بريم كربلا، قبر عباس رو پايين ببينيم...آب دورِ قبر عباس هي مي چرخه و رَد ميشه..خيلي قبر كوچيكِ..چه جوري جمع كردن اين بدن رو؟.... هر چي اسب آوردن توي مدينه،پاهاي عباس به زمين چسبيده مي شد،خيلي قد بلند بوده...ماشاءالله به اين قد...بخدا اين عباس رو چشم زدن... خلاصه عاقبت گشتن يه اسب عجيبي براش پيدا كردن، تا پاها رسيد به ركاب...اما با اين قد و بالا ، عقب، كنار ابي عبدالله با ادب ايستاده بود... خَم اَبروي عباس رو دشمن كه مي ديد، مي لرزيد از ترس، اما خَم ابروش رو دختراي ابي عبدالله مي ديدن....جونم عمو...يه عمو دارم كسي جرأت نميكنه به ما نگاه كنه...چه برسه به اينكه مارو بزنه.... حالا دارن همه رو برای اُم البنین تعرف می کنند: اُم البنین! همچین که عباس رفتش، دشمن خیالش راحت شد، ابی عبدالله به ما دستور داد، زینب جان! به همه بگو این معجرهاشون رو دوتا گره بزنن... زن ها بعد از عباس سریع زیور آلاتشون را در آوردن و توی کیسه ای ریختن و دَم خیمه گذاشتن تا دشمن حواسش به اینها باشه...اما دو تا دختر رو نشد گوشواره هاشون رو بردارن،نشد... اُم البنین! ریختن تویِ خیمه...هیچ کسی نبود مگه سیلی خورده...هیچکی نبود مگر اینکه تازیانه خورد... پریشانم، گرفتارم، حزین و زار می گردم دلم تنگ است و دارم در پیِ دلدار می گردم از آن وقتی که رفتی چشمِ من دیگر نمی بیند کجایی ماهِ من! که با دو چشمِ تار می گردم کمی از مَشک را دادند و گفتند از تو این مانده به دنبالِ تو دارم با همین آثار می گردم چه بر روزِ تنت آورده اند ای خوش قد و بالا نمانده هیچ از پیکرت هر بار می گردم حلالت باد شیرم، سربلندم کرده ای،مادر که بین شهرمان با عزتی سرشار می گردم فدایِ معجرِ زینب همه ایل و تبارِ من خودم دور سرش یک عُمر مادر وار می گردم به من سربسته می گویند تمامِ روضه هایش را در آن حدی که من خود در پیِ اسرار می گردم بیا لبریزِ مَرهم کن بدیِ روز و حالم را اَقلاً تو بده ساقی جوابِ هر سؤالم را بگو زینب چرا زخمِ عمیقی بر سرش مانده و رَدِّ تازیانه بر رویِ بال و پرش مانده به محضِ راه رفتن بند بندش درد می گیرد چها شد اینقدر خون مُردگی بر پیکرش مانده هنوز از ازدحامِ بینِ هر بازار می ترسد نگو انگار که اوباش در دور و برش مانده رقیه با قبیله بر نگشت از او خبر داری حسین....... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
به او گفتند عباست... و توسل جانسوز به حضرت اُم البنین علیه السلام تقدیم به همهٔ مادران شهداء به نفس حاج محمود کریمی ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ گداىِ خوشه چينم تا قيامت خِرمنِ او را كه حسرت مي كِشد فردوس عطر گُلشنِ او را چنان مشكل گشا ،باب الحوائج،كاشف الكرب است گرفتند اوليا اللهِ عالم دامنِ او را نديدم سربلندو سرفرازى را مگر اينكه بديدم محضرِ اُم البنين خَم گردنِ او را مُعَيَّن گشته مزد فاطميه دست اين بانوست كه معنا كرده سفره دارِ زهرا بودنِ او را اميرالمومنين همسر ، ابوفاضل پسر ، به به بنازم اين مقام و جاه و شأن اَحسنِ او را عباى مرتضى را وصله كه ميزد همه ديدند كه نخ ميكرد جبرائيل بعضاً سوزنِ او را * روزي كه وارد شد بر اميرالمؤمنين به عنوان نو عروس،هم حسن مريض بود و هم حسين...اول اومد نشت كنار اينها گريه كرد،آب آورد، پذيرايي كرد...اصلاً ديوانه ي حسن و حسين بود...* {تا عليِ اكبر و قاسم به من گفتند: مادر! در دلم گفتم: اكنون واقعاً اُم البنينم} زيارت ميكنم جاى رباب و نجمه و زينب مَزارِ اَطهرِ او را ، مُعلّا مَدفَنِ او را اگر ديروز جارو كرد زيرِ پاىِ زينب را كنون جارو كشند اينسان ملائك مَسكنِ او را چنان جانسوز مرثيه ميان كوچه سرميداد كه ميديدند مردم گريه هاى دشمنِ او را به او گفتند عباست...صدا ميزد حسينم كو؟ نشانش داد زينب پاره ى پيراهنِ او را محمدجواد پرچمی * هر چه ما بخونيم، روضه خوانيِ اُم البنین خودش نميشه...* یا مَن رَاَی العَباس کَرّ عَلی جَماهیرِ النَّقَد وَ وَراهُ مِن اَبناءَ حَیدَرَ کُلُّ لَیثٍ ذی لَبَد اُنِّبئتُ ان ابنی اُصیبُ براسه مَقطوعِ یَد وَیلی عَلی شِبلی اَمالَ بِراسه ضَربُ العَمَد لو کانَ سَیفُکَ فیَ یَدیکَ لَما دَنی مِنه اَحد *اگه شمشير دستش بود كسي جرأت نمي كرد بهش نزديك بشه... " عَمَدَ الحَديدُ بِكربلا، خَسَفَ القَمَر....* ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
ای مادرم کنیزُ.. زیبا تقدیم به حضرت اُم البنین علیها السلام و همهٔ مادران شهداء به نفس کربلایی محمد حسین پویانفر ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ ای مادرم کنیزُ بابایِ من غُلامت .. ای مادرِ اباالفضل جان ها فدایِ نامت .. با نامِ عباست خیلی گره وا شد تا نذرِ تو کردم دردم مُداوا شد خالی نمی مونه هیچ سائلی دستش تا سفره ی بی بی اُُم البنین هستش تو دلبنی تو فرزندی داری که ماه آسمون لقب داره ماشالله بر تو مادر از بس که بچه شیرِ تو ادب داره « یا سیدی اباالفضل .. » ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
مادرم در گوشِ من.. تقدیم به حضرت اُم البنین علیها السلام و همهٔ مادران شهداء به نفس کربلایی حسین طاهری ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ مادرم در گوشِ من خواندست یا اُم البنین ذکر من تا روز محشر هست یا اُم البنین هر کسی که توبه اش در محضر ربّ شد قبول قبل از آن در زیر لب گفته است یا اُم البنین مستجاب الدعوه شد هرکس که در این روزگار بر گدایان درت پیوست یا اُم البنین ما همیشه محضر تو عرض حاجت کرده ایم هر کجا خوردیم بر بن بست یا اُم البنین هفت پشتم را نظر کردم تماماً بوده اند نوکرِ عباس تو دربست یا اُم البنین در حمایت از غریبِ کربلا ، عباس تو دست داده تا بگیرد دست یا اُم البنین فرق او را با عمودی تا دم اَبرو شکافت آن "حکیم بن طُفِیلِ" پست یا اُم البنین خون چکید از چشم هایش روی نیزه تا که دید دست زینب را کسی می بست یا اُم البنین بعد عباست برای غارت اهل حرم حرمله با شمر شد همدست یا اُم البنین گرچه قدّت تا شده از غصه ی زینب ولی حرمتت با کعب نی نشکست یا اُم البنین شاعر : ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
روضه هایی عجیب میخواند.. و توسل تقدیم به حضرت اُم البنین علیها السلام و همهٔ مادران شهداء به نفس حاج علی آینه چی ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ گفتم اُم البنین ، دلم وا شد گره هایی که داشتم وا شد مادرِ آب را صدا زدمُ .. خشکسالم شبیه دریا شد با ادب بود و رویِ دامانش تا گلِ نازدانه ای جا شد .. به مدينه نگفت مادر شد گفت ،‌ مولایِ شهر بابا شد ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ روضه هایی عجیب میخواند از شب و روز کربلایِ حسین با خجالت به زینبش میگفت پسرانم همه فدایِ حسین .. از خدا خواست که قدِ من را ای خدا بیشتر هلالش کن دست بر دامنِ سکینه گرفت پسرم را بیا حلالش کن بعدِ آن مشکِ پارۀ پسرش شرم دارد از این جا چرا زنده است هر کجا شیر خواره می بیند از نگاهِ رباب شرمنده است *اومد تو خیمه بی بی زینبُ ببینه؛ وارد خیمه شد و برگشت ..‌ یه موقع زینب سلام الله علیها صدا زد مادر بیا درست آمدی ، من زینبم ..* در کنارِ چهار قبر شریف آن قدر گریه کرده بی حال است ظهر امروز باز غش کرده روضه خوان شهید گودال است گفت زینب میان مردم شام فکر رأس برادرت بودی؟ راستی این دفعه جواب بده راضی از دست نوکرت بودی؟ گفته بودم که روز عاشورا همه دم پیش خواهرش باشد قبل از آن که کسی شهید شود پیش مرگِ برادرش باشد .. سرِ عباس را به نی دیدی لبِ او خشک بود یا تر بود؟ خواب دیدم که آب ها را ریخت نگران لبِ برادر بود شاعر : مهدی نظری *سفرۀ فاطمیه رو خانم اُم البنین داره جمع میکنه .. از همه التماسِ دعا .. بشیر وقتی صدا زد که همه پسرهات رو کشتن ، یکی‌ یکی اسم برد ام البنین گفت از حسینم چه خبر؟!.. گفت عباستم کشتن ، خم به اَبرو نیاورد گفت بشیر عباسم ، پسرهام همه فدایِ عزیزِ زهرا .. از حسین چه خبر؟!.. یه وقت بشیر صدا زد خانم حسینم کشتن .. انقده گریه کرد از حال رفت .. وقتی بهوش آمد گفت بشیر تو حرف هات گفتی عمودِ آهن به فرقِ عباسم زدن .. اینو دیگه باور نمیکنم .. چه کسی جرات کرده عمود به سر عباس بزنه .. گفت خانم آخه اول دستاشُ از بدن جدا کردن .. گفت بازم باور نمیکنم ، تیغ به کف عباسم باشه کسی یارایِ مقابله کردنه باهاش رو نداشته و نداره ..عرضه داشت آخه خانم شمشیر به دست نداشت .. سوال کرد مگه کجا بوده؟.. گفت خانم رفته بود آخه آب بیاره نانجیبا دورش کردن ، مشکشُ سوراخ کردن .. یه وقت دیدن رو خاک ها نشست هی صدا میزنه حسین .. زینب جان ، سکینه جان ببخشید من شرمندۀ شما شدم .. عباسمُ حلال کنید .. یه بیت روضه و از همه التماسِ دعا .. افتادنش زِاسب سبب شد که چوبِ تیر در بینِ چشم بشکند و جا به جا شود .. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
اگر خیلِ مژگانِ گیرا نبود.. (تک) تقدیم به ساحت مقدس قمر منیر بنی هاشم حضرت عباس علیه السلام به نفس آقا سید مهدی حسینی ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ اگر خیلِ مژگانِ گیرا نبود «ابالفضل» اگر برقِ چشمانِ آقا نبود «ابالفضل» و اینقدر خوش قدّ و بالا نبود «ابالفضل» چه میشُد که اینقدر زیبا نبود «ابالفضل» ببین آخر از دور ، چشمش زدند خدایا چه بدجور ، چشمش زدند به سویِ حرم راه طفلان گرفت «ابالفضل» که از بارشِ تیر باران گرفت «ابالفضل» دو بازویِ او تیغِ بُران گرفت «ابالفضل» ولی مَشک را او به دندان گرفت «ابالفضل» نَفَس زد به تاب آمدم صبر کن که خانم رُباب آمدم صبر کن «یا عباس جیب الماء لسکینه ..» چه شد حرمله روی زانو نشست «ابالفضل» که تیرش میانِ دو اَبرو نشست «ابالفضل» نوکِ نیزه‌ای سمتِ پهلو نشست «ابالفضل» عمودی به سر خورد و بر او نشست «ابالفضل» عمو از سرِ زین زمین ریخت ریخت سپاهی سرش از کمین ریخت ریخت سر و وضعِ او را بِهَم ریختند ، اباالفضل به نیزه عمو را بِهَم ریختند ، اباالفضل به تیغی گلو را بِهَم ریختند ، اباالفضل کشیدند و مو را بِهَم ریختند ، اباالفضل حرامی همه پشتِ هم آمدند پس از او ارازل حرم آمدند پس از او دلِ زارِ خواهر شکست «ابالفضل» یتیمی زمین خورد و از پَر شکست «ابالفضل» و سیلی چنان خورد که سر شکست «ابالفضل» که دندان شیریِ دختر شکست «ابالفضل» یتیمی عمو گفت او را زدند چه کج رویِ نیزه عمو را زدند «یا عباس جیب الماء لسکینه ..» شاعر : حسن لطفی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
من اُم البنینِ بی بنینم.. تقدیم به حضرت اُم البنین علیها السلام و همهٔ مادران شهداء به نفس حاج مهدی رسولی ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ باور ندارم بی دست و بی مشک، نقش زمین شی باور ندارم سروِ رشیدم، با خاک عجین شی سخته برا من باور کنم که بی بال و پر شی دستت رو دادی تا افتخارِ اُمُّ البنین شی با عطشِ خیمه ها بی تاب شدی،عبّاسم! ساقیِ بچّه هایِ ارباب شدی،عبّاسم! اما خبر رسیده که مشکت رو، تیر زدن تو علقمه از خجالت آب شدی،عباسم! آه،مِن بعد با غصه هم نشینم آه،من اُم البنینِ بی بنینم وَیلی،وَیلی... عَلَی شِبلی.. بعد از تو عباس یک شب نشد که راحت بخوابم فکرِ عمودُ فرقِ تو مادر میده عذابم شمعم که ذره ذره غم تو می کنه آبم تا روزِ محشر من شرمسار از روی ربابم به دنیا اومدی علمدار بشی ای رودُم برا حسین یارِ وفادار بشی ای رودُم ای شیرِ مرتضی ندارم باور، یک روزی زخمیِ چنگِ گرگ و کفتار بشی ای رودُم آه،می سوزم با آهِ حزینم آه،من اُم البنینِ بی بنینم وَیلی،وَیلی... عَلَی شِبلی.. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
اُم البنین شدم که شوم یاورِ.. و توسل تقدیم به حضرت اُم البنین علیها السلام و همهٔ مادران شهداء به نفس حاج سید محمد جوادی ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ اُم البنین شدم که شوم یاورِ حسین تا گل بیاورم بشوم پرپر حسین .. قصدم نبود این که شوم مادرِ حسین هستند دخترانِ علی در بَرِ حسین هستند مثلِ مادرشان مضطرِ حسین شد شاملم دعایِ سحرهای فاطمه روشن شدم به نورِ قمرهایِ فاطمه تاجِ سرِ من اند گوهرهای فاطمه اولادِ من کجا و پسرهایِ فاطمه هستند هر چهار پسر نوکرِ حسین *صدات رو آزاد کن .. یه روزی میخوای بگی حسین دیگه نفست بالا نمیاد .. داری برا مادری گریه میکنی که چهار پسر فرستاده کربلا .. ان شالله حرم اباالفضل عرض ارادت کنی ..* جریان گرفته اند کنارِ ابوتراب از آل هاشمند نه قوم بنی کلاب اصلاً نیاز نیست به ترس و به اضطراب عباسِ من شده به علمداری انتصاب او هست یک تنه همۀ لشکرِ حسین .. حسین جان .. حسین جان .. *دلِ شب قافله داره از مدینه راه می افته ، هرکی داره یه گوشه وداع میکنه .. یه گوشه لیلا با علی اکبر خداحافظی میکنه .. یه گوشه اُم البنین داره با عباس خداحافظی میکنه .. عباسم با حسین میری .. اگه حسین برگشت باحسین بر میگردی .. عباس نکنه بهش بگی داداش .. فقط میگی سیدی و مولای .. مشغول خداحافظی اند مادر و پسر .. دیدن زود دستاشُ انداخت گفت دیگه برو پسرم .. (دلایِ آماده .. خوش به حالت برا مادرِ عباس داری گریه میکنی ..) مادر چی شد یه دفعه گفتی برو؟!!! گفت یه لحظه چشمم افتاد دیدم حسین داره نگاه میکنه .. گفت آخه بمیرم حسین مادر نداره .. اینا جلو چشمشون مادرشون سیلی خورده .. (رحمت خدا به این ناله ها .. خوش به حاله اونایی که میتونن اشک بریزن ، میتونن ناله بزنن .. ) همه جا گفت سیدی و مولای .. اما یه جا صدا زد داداش دیگه بیا .. ابی عبدالله با عجله خودشُ رسوند بالاسرِ عباس .. * عاقبت لشکری از تیر گرفتارش کرد به زمین خوردنِ در علقمه وادارش کرد اولین مرتبه اش بود نشد برخیزد تن بی دست خجالت زده از یارش کرد ترگِ خشکِ لبش رو نمی انداخت به آب غم چندین لبِ تاول زده ناچارش کرد آبرو در خطر و مشک به دندانش بود عاقبت تیر به یک طفل بدهکارش کرد *گفت زینب باورم نمیشه ، تو عرب کسی جرأت نداشت جلو پسرِ من بایسته .. نگاه میکرد کسی رو یارای این نبود که تو چشماش نگاه کنه .. گفت آره والا ، اما اول دستاشُ قطع کردن .. اومدن گفتن امیر دست در بدن نداره ولی نگاه میکنه لشکر عقب عقب میره .. نانجیب گفت تیر به چشماش بزنید .. تیر به چشمش زدن ، دست نداره تیرُ بیرون بیاره دیدن رو اسب خم شد، انتهای تیر رو بین دو تا زانوهاش گذاشته .. همچین که خم شد کلاه خود از سرش افتاد .. یه وقت یه نانجیب جلو آمد ، چنان با عمود به فرقِ عباس زد .. از بالا بلندی با صورت رو خاک ها افتاد .. حالا دیگه دست نداره .. دشمن جرات پیدا کرد اومدن جلو دورش کردن .. یه وقت یکی جلو آمد گفت عباس تویی؟! کو اون دستای بلندی که بهش می نازیدی ..* پای عدو به خیمه ها وا شده، اباالفضل قامتِ زینب به خدا تا شده، اباالفضل پاشو ببین دارن به من میخندن، اباالفضل دیر برسی گوشواره ها رو کندن، اباالفضل ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
دنیا جایِ موندنِ ما نیست... بسیار زیبا ویژۀ شبِ جمعه تقدیم به ساحت مقدس حضرت سیدالشهدا علیه السلام و ارواح طیبۀ شهدا با نوایِ سید رضا نریمانی ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ می ترسم از آخرِ خودم می ترسم که از تو دور بشم می ترسم با این همه گناه جُزوِ نوکرایِ بد بشم می ترسم که رو سیاه بشم می ترسم پُر از گناه بشم می ترسم تو این روزایِ سرد آقا! بی تو بی پناه بشم پناهم باش، تو این دنیا تو این دنیایِ وانفسا حلالم کن، بدی کردم یه کاری کن، که برگردم حسین جانم.... دوست دارم منم شهید بشم دوست دارم منم بِرِ سَرَم کاش میشد که رویِ قبرِ من حک می شد مدافعِ حرم دنیا جایِ موندنِ ما نیست تنها دلخوشی مون هیئتِ تنها دلخوشیِ نوکرا اربعین حرم زیارتِ چشام بازم،یه دریا شد دلم تنگِ شهیدا شد من و حال و هوایِ تو سر و جونم، فدایِ تو حسین جانم.... •┄┅══༻○༺══┅┄• 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
من از اشکی که میریزد.. و توسل به امام زمان روحی له الفدا به نفس حاج محمود کریمی ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ من از اشکی که میریزد زِ چشم یار میترسم از آن روزی که مولایم شود بیمار میترسم!! همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس من از خوابیدنِ مهدی درون غار میترسم! رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم فرزند من از گرداندنِ یوسف سر بازار میترسم! همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن... از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم! سحر شد آمده خورشید اما آسمان ابری ست من از بی مِهری این ابرهای تار میترسم! تمام عمر خود را نوکر این خاندان خواندم از آن روزی که این مَنصب کنم اِنکار میترسم! طبیبم داده پیغامم بیا دارویت آماده است از آن شرمی که دارم از رخ عطار میترسم! شنیدم روز و شب از دیده ات خون جگر ریزد من از بیماری آن دیده خونبار میترسم! به وقت ترس و تنهاییْ تو هستی تکیه‌ گاه من مرا تنها میان قبر خود نگذار، میترسم!! دلت بشکسته از من، لکن ای دلدار رحمی کن که از نِفرین و عاق والدین بسیار میترسم! هزاران بار من رفتم، ولی شرمنده برگشتم ز هجرانت نترسیدم ولی این بار میترسم! شاعر: مهدی بقایی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam