۲۲ فروردین
https://eitaa.com/morningNEPlove/8015
من روانیه این سریالممممم😭😂
یعنی یکی از سریال های مورد علاقمه
واقعا ترکیب این سه نفر محشرهه❤️✨
۲۳ فروردین
https://eitaa.com/morningNEPlove/8018
من پارسال موقع امتحانات نوبت دوم نشستم مانکن رو دوباره دیدم و هر شب گریه میکردم😭😭❤️✨😂
۲۳ فروردین
۲۴ فروردین
۲۴ فروردین
#بازگشت_بـہ_سوے_خانـہ
#پارت_۴۲
مهتاب؛ "عزیزم و مرض، منظور من اینه که چرا همه باید تقاص پس بدن؟"
مجید
از حرف مهتاب شوکه شدم، منظورش چیه؟ یعنی انقدر حامد بی ارزشه؟ .
مجید؛ "چی داری میگی مهتاب؟ "
حامد رو دیدم که سرش رو با تعجب و ناراحتی اورد بالا و پدرام هم خندید.
پدرام؛ " فکر میکردم آقا حامد بیشتر از این ها براتون ارزش داره"
مهتاب؛ "چی میگی تو اصلا؟ منظور من این نبود اتفاقا حامد برای همه ما با ارزشه و جونمون رو حاضریم براش بدیم"
پدرام؛ "آها فهمیدم یعنی میگی فقط بعضی هاتون رو بکشم، درسته؟ "
مهتاب؛ "اره"
پدرام؛ "ایده بدی نیست اینجوری منم دستم کمتر به خون آدمای کثیفی مثل شما آلوده میشه، پس جز جذابیت فکر هم داری"
حمید؛ "ببندددد دهنت رووووو"
حامد؛ "ولی من مخالفم"
پدرام؛ "تو چیکاره ای آخه؟"
حامد؛ "تروخدا نکن این کار رو باهاشون بزار برن"
پدرام؛ "این خیلی حرف میزنه دهنش رو ببندین"
دیدم یکی از اون دو نفری که بالای سر حامد وایساده بودن دستش رو مشت کرد و محکم زد توی دهنش چشمام رو بستم چون تحمل دیدن این صحنه رو نداشتم چند ثانیه گذشت که چشمام رو باز کردم دیدم دهنش پر از خونه.
نازی؛ "عوضییییی چرا اینکار رو با بابام کردیییی؟ بابا دست از سرمون بردارررررر"
پدرام؛ "تو و بابات کلا تنتون میخاره بس نبود اونهمه زخم روی دستت؟"
حامد؛ "صبر کن ببینم با دستاش چیکار کردی؟"
پدرام؛ " ببند دهنت رو وگرنه خودم میبندمش "
حامد؛ "کثافتتتت"
پدرام؛ "خیله خب دوستان خستم شد به نظرم باید شروع کنیم، اون ایده هم خوب بود ولی دوست دارم این آدم مثل من که بی کس شدم بی کس و تنها بشه"
مجید؛ "اولا این آدم اسم داره اسمش هم حامده، دومن ما هیچوقت حتی اگه بمیریم هم حامد رو تنها نمیزاریم"
مونا؛ "اصلا مگه تو نمیگی حامد سه سال پیش داداشت رو کشته، پس چرا گذاشتی اون یکی داداشت هم حامد عمل کنه؟"
پدرام؛ "این باعث مرگ داداش اولم شد چون خودش عملش نکرد، من قبلا دیده بودمش میدونستم کار بلنده البته الان فهمیدم که هیچی بارش نیست و چون پیمان حالش اصلا خوب نبود مجبور بودم که بزارم عملش کنه اون لحظه هیچی برام مهم نبود فقط میخواستم حال پیمان خوب بشه که نشد و این آقا کشتش"
نازی؛ "بابای من آدم نمیکشه داداشت مریض بوده به ما چه اخههه؟"
پدرام؛ "خیلی رو مخمی اول باید تو رو بکشم"
پدرام از جیبش یک تفنگ بیرون اورد و گرفت جلوی نازی.
ایمان؛ "نهههههه اگه خطی روش بیوفته زندت نمیزارم، زندگیت رو به آتیش میکشم"
پدرام؛ " فعلا که خط افتاده مگه دستاش رو ندیدی؟ عاشقشی؟"
همه به جز من با تعجب و نگرانی داشتن به ایمان و نازی نگاه میکردن.
ایمان؛ "به تو هیچ ربطی نداره، ولش کن اصلا من رو بکش"
نازی؛ "چی میگییی؟بزار کارش رو بکنه، بزن"
ایمان؛ "پس اگه اینطوره منم باید بکشی"
پدرام؛ "میکشم عزیزم نگران نباش"
ایمان؛ "قبل از نازی...چون نمیتونم ببینم"
به حامد نگاه کردم که داشت بچه ها رو نگاه میکرد انگار متوجه شده بود ولی به روی خودش نمیورد.
پدرام؛ "بسه بسه حالم بهم خورد، نازی خانم آماده ای؟"
ایمان؛ "نههههههههههه"
نازی؛ "ایمان ول کن بزار بزنههه، بزنننن"
پدرام قلب نازی رو نشونه گرفت و صدای تیر اومد، همه چشمامون رو بستیم...
۲۴ فروردین
۲۴ فروردین
هدایت شده از ᎷᎧᏒᏁᎥᏁᎶᏝᎧᏉᏋ
۲۴ فروردین
🖤بازگشت بـہ سوے خانـہ🖤
پست سینما نوین🥺💙✨ #نازنین_بیاتی #تاسیان ╭──────┈ ╰┈➤{ @morningNEPlove
لایک حامد آهنگی و نازنین بیاتی
زیر پست سینما نوین🥺❤️✨
۲۴ فروردین
۲۴ فروردین
۲۴ فروردین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مجی، مری، مریم 🥺💙
منبع روشه
۲۴ فروردین