✨️🇮🇷
#کلام_شهید
پیام شهیدان مسئولیتی سنگینتر از هر مسئولیت دیگری بر عهده شما میگذارد. مسئولیتی که ما از آقا امام حسین(ع) بر گردن خویش و بر خود حس کردیم و تا پای جان هم برای انجام این تکلیف الهی ایستادگی کردیم تا این امامت به دست صاحب اصلی خود، امام زمان(عج) برسد.
#شهید_محمد_ناصر_علوی
#لبیک_یا_خامنه_ای #جانفدا
#قاسم_ابن_الحسن
@baghdad0120
✨️🇮🇷
نوشته ای برای فرشتگان سرزمینم :
و تو چه می دانی مردانی که شعار آزادی را برای زن فریاد می زنند تنها به دنبال یک هدف می گردند و آن عرصه ای بیزحمت است برای التذاذشان از بیحجابی زن.
آنان با چشمان حریص همیشه به دنبال تمامیت گوهر زن می گردند پس به گمانشان چه بهتر آنکه در این غوغای بی اساس حامیان این شعار باشند
#زن_زندگی_آزادی
بی آنکه بدانند این شعار جور دیگری برای فرشتگان سرزمینم معنا می شود.
✾ــــــــــــــــــــــــ
#لبیک_یا_خامنه_ای #حجاب #زن_عفت_افتخار #مرد_غیرت_اقتدار #زن_زندگی_آگاهی #جنگ_شناختی #روشنگری #قاسم_ابن_الحسن
@baghdad0120
baghdad0120
✨️🇮🇷 نوشته ای برای فرشتگان سرزمینم : و تو چه می دانی مردانی که شعار آزادی را برای زن فریاد می زنن
✨️🇮🇷
برادرم !
←تمام شهرهم ڪہ زلیخا
شوندوجلوه گرے ڪنند دربرابر دیدگانت
⇤تو یوسف باش
⇤یوسف گونہ ببین
⇤یوسف گونہ رفتارڪن
خدارا چہ دیدے!
شاید ⇣
بایـــوسف بودن تو ،
زلیخا هم بہ خود آمد...
✾ــــــــــــــــــــــــ
#لبیک_یا_خامنه_ای #حجاب_و_عفاف #حیا_پوششی_برای_ایمان_است #حیا_عفت_غیرت #قاسم_ابن_الحسن
@baghdad0120
baghdad0120
#دمشق_شهر_عشق #قسمت_چهاردهم 🔹 باورم نمیشد پس از شش ماه که لحظهای رهایم نکرده، تنهایم بگذارد و می
#دمشق_شهر_عشق
✍ #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_پانزدهم
🔹 صورت بزرگ مرد زیر حجم انبوهی از ریش و سبیل خاکستری در هم رفت و به گریههایم #شک کرده بود که با تندی حساب کشید :«چرا گریه میکنی؟ ترسیدی؟»
خشونت خوابیده در صدا و صورت این زندانبان جدید جانم را به لبم رسانده بود و حتی نگاهم از ترس میتپید که سعد مرا به سمت خانه هل داد و دوباره بهانه چید :«نه ابوجعده! چون من میخوام برم، نگرانه!»
🔹 بدنم بهقدری میلرزید که از زیر چادر هم پیدا بود و دروغ سعد باورش شده بود که با لحنی بیروح ارشادم کرد :«شوهرت داره عازم #جهاد میشه، تو باید افتخار کنی!»
سپس از مقابل در کنار رفت تا داخل شوم و این خانه برایم بوی #مرگ میداد که به سمت سعد چرخیدم و با لبهایی که از ترس میلرزید، بیصدا التماسش کردم :«توروخدا منو با خودت ببر، من دارم سکته میکنم!»
🔹 دستم سُست شده و دیگر نمیتوانستم روی زخمم را بگیرم که روبنده را رها کردم و دوباره خون از گوشه صورتم جاری شد.
نفسهایش به تپش افتاده و در سکوتی ساده نگاهم میکرد، خیال کردم دلش به رحم آمده که هر دو دستش را گرفتم و در گلویم ضجه زدم :«بذار برم، من از این خونه میترسم...» و هنوز نفسم به آخر نرسیده، صدای نکره ابوجعده از پشت سرم بلند شد :«اینطوری گریه میکنی، اگه پای شوهرت برای #جهاد بلنگه، گناهش پای تو نوشته میشه!»
🔹 نمیدانست سعد به بوی غنیمت به #ترکیه میرود و دل سعد هم سختتر از سنگ شده بود که به چشمانم خیره ماند و نجوا کرد :«بذارم بری که منو تحویل نیروهای امنیتی بدی؟»
شیشه چشمانم از گریه پر شده و به سختی صورتش را میدیدم، با انگشتان سردم به دستش چنگ زدم تا رهایم نکند و با هقهق گریه قسم خوردم :«بخدا به هیچکس هیچی نمیگم، فقط بذار برم! اصلا هر جا تو بگی باهات میام، فقط منو از اینجا ببر!»
🔹 روی نگاهش را پردهای از اشک پوشانده و شاید دلش ذرهای نرم شده بود که دستی #چادرم را از پشت سر کشید و من از ترس جیغ زدم. بهسرعت به سمت در چرخیدم و دیدم زن جوانی در پاشنه درِ خانه، چادرم را گرفته و با اخم توبیخم کرد :«از #خدا و رسولش خجالت نمیکشی انقدر بیتابی میکنی؟»
سعد دستانش را از حلقه دستانم بیرون کشید تا مرا تحویل دهد و به جای او زن دستم را گرفت و با یک تکان به داخل خانه کشید.
🔹 راهرویی تاریک و بلند که در انتهایش چراغی روشن بود و هوای گرفته خانه در همان اولین قدم نفسم را خفه کرد. وحشتزده صورتم را به سمت در چرخاندم، سعد با غصه نگاهم میکرد و دیگر فرصتی برای التماس نبود که مقابل چشمانم ابوجعده در را به هم کوبید.
باورم نمیشد سعد به همین راحتی رهایم کرده و تنها در این خانه گرفتار شدم که تنم یخ زد. در حصار دستان زن پر و بال میزدم تا خودم را دوباره به در برسانم و او با قدرت مرا به داخل خانه میکشید و سرسختانه نصیحتم میکرد :«اینهمه زن شوهراشون رو فرستادن #جهاد! باید محکم باشی تا خدا نصرت خودش رو به دست ما رقم بزنه!» و من بیپروا ضجه میزدم تا رهایم کند که نهیب ابوجعده قلبم را پاره کرد :«خفه شو! کی به تو اجازه داده جلو #نامحرم صداتو بلند کنی؟»
🔹 با شانههای پهنش روبرویم ایستاده و از دستان درشتش که به هم فشار میداد حس کردم میخواهد کتکم بزند که نفسم در سینه بند آمد و صدایم در گلو خفه شد.
زن دوباره دستم را کشید و با غیظی که گلویش را پُر کرده بود، تحقیرم کرد :«تو که طاقت دوری شوهرت رو نداری، چطوری میخوای #جهاد کنی؟» میان اتاق رسیده بودیم و دستم هنوز در دستش میلرزید که به سمتم چرخید و بیرحمانه تکلیفم را مشخص کرد :«تو نیومدی اینجا که گریه کنی و ما نازت رو بکشیم! تا رسیدن #ارتش_آزاد به داریا، ما باید ریشه #رافضیها رو تو این شهر خشک کنیم!»
🔹 اصلاً نمیدید صورتم غرق اشک و #خون شده و از چشمان خیس و سکوت مظلومانهام عصبی شده بود که رو به ابوجعده اعتراض کرد :«این لالِ؟»
ابوجعده سر تا پای لرزانم را تماشا کرد و از چشمانش نجاست میبارید که نگاهش روی صورتم چسبید و به زن جواب داد :«#افغانیه! بلد نیس خیلی #عربی صحبت کنه!» و انگار زیبایی و تنهاییام قلقلکش میداد که به زخم پیشانیام اشاره کرد و بیمقدمه پرسید :«شوهرت همیشه کتکت میزنه؟»
🔹 دندانهایم از #ترس به هم میخورد و خیال کرد از سرما لرز کردهام که به همسر جوانش دستور داد :«بسمه! یه لباس براش بیار، خیس شده!» و منتظر بود او تنهایمان بگذرد که قدمی دیگر به سمتم آمد و زیر لب پرسید :«اگه اذیتت میکنه، میخوای #طلاق بگیری؟»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨💔
بارون کربلا
مادرت میشه مهمون کربلا
شب جمعه روضه خون کربلا
بارون کربلا
#شب_جمعه_هوایت_نکنم_میمیرم
#کربلا #شب_زیارتی_ارباب
#امام_حسین #یاحسین
#لبیک_یا_خامنه_ای
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
baghdad0120
✨💔 بارون کربلا مادرت میشه مهمون کربلا شب جمعه روضه خون کربلا بارون کربلا #شب_جمعه_هوایت_نکنم_میمیرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🇮🇷
بانو
مواظب باش...
مبادا پاشنه ی تیز و سرخ دلبریهایت
زخمی شود بر تن پوتین های خسته ی شهدا....
آنها رفتند تا تو بمانی...
#حجاب #زینبیه
#ساعت_عاشقی
#لبیک_یا_خامنه_ای
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
✨🇮🇷
#ساعت_عاشقی
حجابِ چهرهٔ جان میشود غبارِ تنم
خوشا دَمی که از آن چهره پرده برفکنم
چُنین قفس نه سزایِ چو من خوش اَلحانیست
رَوَم به گلشنِ رضوان، که مرغِ آن چمنم
عیان نشد که چرا آمدم، کجا رفتم
دریغ و درد که غافل ز کارِ خویشتنم
چگونه طوف کنم در فضایِ عالمِ قدس؟
که در سراچهٔ ترکیب، تخته بندِ تنم
اگر ز خونِ دلم بویِ شوق میآید
عجب مدار که هم دردِ نافهٔ خُتَنَم
طرازِ پیرهنِ زَرکشم مبین چون شمع
که سوزهاست نهانی درونِ پیرهنم
این روزها مرغ باغ ملکوت را بگو شادمانه بخواند و شادمانه بسراید که این میدان را هم پشت سر گذاشتیم و یک گام بلند به جلو برداشتیم..
#حاج_قاسم
#شهید_سلیمانی
#قاسم_بن_الحسن
#لبیک_یا_خامنه_ای
@baghdad0120
✨🇮🇷
#ساعت_عاشقی
جانم زتو ومهرتو لبریزشده
ازدوری تو دلم چوپاییزشده!
#حاج_قاسم
#سردار_دلها
#قاسم_بن_الحسن
#لبیک_یا_خامنه_ای
@baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🇮🇷
#ساعت_عاشقی
رفتنت رفتن جان است؛
خودت میدانی...
#حاج_قاسم
#شهید_سلیمانی
#قاسم_بن_الحسن
#لبیک_یا_خامنه_ای
@baghdad0120
baghdad0120
✨🇮🇷 8⃣ ـــــــــــــــ ـ ـ ـ 🍃🦋 موشن گرافیک قصه قاسم (قسمت هشتم) انتشار نخستین بار مکالمه بیسیمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🇮🇷
9⃣
ـــــــــــــــ ـ ـ ـ
🍃🦋
موشن گرافیک قصه قاسم (قسمت نهم)
روایت جالب از حضور منظم حاج قاسم سلیمانی برسر کلاس های درس بدون محافظ قسمت نهم:پرونده تحصیلات علمی شهید حاج قاسم سلیمانی...
#ساعت_عاشقی
#قاسم_ابن_الحسن
#لبیک_یا_خامنه_ای
🆔eitaa.com/baghdad0120
✨
#ساعت_عاشقی
تو مرا جان و جهانی
چه کنم جان جهان را
#حاج_قاسم
#قاسم_بن_الحسن
#لبیک_یا_خامنه_ای
@baghdad020
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨
#ساعت_عاشقی
باز دوباره شب جمعه شد و باز بی قرار یار، باز لحظه ی شهادت و باز این دست های تنهای بی قرار.
غم ظهور و نیامدنت بس نبود عزیزِ جان؟ این درد جانسوز هم بر آن اضافه شد و لبریز شد کاسه ی صبر جان.
پس از این دیگر شب های جمعه هیچ وقت مثل گذشته نخواهد بود...
ساعت ۱:۲۰ دقیقه بامداد جمعه... 😞💔
جانان بگو پس نوبت ما کی میرسد؟ دنیا بدون تو دیگر جای قشنگی نیست...
#جانفدا
#جانفدا۰۱۲۰
#ساعت_عاشقی
#قاسم_بن_الحسن
#زنده_ایم_به_قصاص
#Hero
#baghdad0120
@baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨♡
و تویے آنڪه
صبح و شام باید
پنجره ےِ دل را
رو بسوےِ مُحبتًش گُشود
#السلامُعلیڪیابقیةَاللهفےِارضه
#ظهور_نزدیک_است
#امام_زمان #ظهور
#لبیک_یا_خامنه_ای
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
✨🇮🇷
«اَلسَّیِّئُ الْخُلُقِ کَثیرُ الطَّیْشِ مُنَغَّصُ الْعَیْشِ.»
آدم بد اخلاق بسیار خطا مى کند و زندگىاش تلخ مىشود. [غررالحکم، ح ۱۶۰۴]
(امام على علیه السلام)
#حدیث_روز
#لبیک_یا_خامنه_ای
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
✨️🇮🇷
🔺سازندگان داعش، نابود کنندگان داعش را تروریست نامیدند!
▪️نیوزویک: او (سردار سپاه) در حال له کردن داعش است.
#جانفدا #حاج_قاسم #سپاه_پاسداران
#لبیک_یا_خامنه_ای #قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
baghdad0120
#دمشق_شهر_عشق ✍ #دمشق_شهر_عشق #قسمت_پانزدهم 🔹 صورت بزرگ مرد زیر حجم انبوهی از ریش و سبیل خا
#دمشق_شهر_عشق
#قسمت_شانزدهم
🔹 قدمی عقب رفتم و تیزی نگاه هیزش داشت جانم را میگرفت که صدای بسمه در گوشم شکست :«پس چرا وایسادی؟ بیا لباساتو عوض کن!»
و اینبار صدای این زن فرشته نجاتم شد که به سمت اتاق فرار کردم و او #هوس شوهرش را حس کرده بود که در را پشت سرم به هم کوبید و با خشمی سرکش تشر زد :«من وقتی شوهرم کشته شد، زنش شدم! تو هم بذار جون شوهرت بالا بیاد بعد!»
🔹 ای کاش به جای این هیولا سعد در این خانه بود که مقابل چشمان وحشیاش با همان زبان دست و پا شکسته #عربی به گریه افتادم :«شوهرم منو کتک نزده، خودم تو کوچه خوردم زمین...»
اجازه نداد حرفم تمام شود که لباسی را به سمتم پرت کرد و جیغش را در گلو کشید تا صدایش به ابوجعده نرسد :«اگه میخوای بازم شوهرت رو ببینی، بپوش بریم بیرون!»
🔹 نفهمیدم چه میگوید و دلم خیالبافی کرد میخواهد #فراریام دهد که میان گریه خندیدم و او میدانست چه آتشی به جان شوهرش افتاده که با سنگینی زبانش به گوشم سیلی زد :«اگه شده شوهرت رو سر میبُره تا به تو برسه!»
احساس کردم با پنجه جملاتش دلم را از جا کَند که قفسه سینهام از درد در هم شکست و او نه برای نجات من که برای تحقیر #شیعیان داریا نقشهای کشیده بود و حکمم را خواند :«اگه میخوای حداقل امشب نیاد سراغت با من بیا!»
🔹 و بهانه خوبی بود تا عجالتاً این زن جوان را از مقابل چشمان شوهرش دور کند که شمرده شروع کرد :«نمیدونم تو چه #وهابی هستی که هیچی از #جهاد نمی دونی و از رفتن شوهرت اینهمه وحشت کردی! اما اگه اونقدر به #خدا و رسولش ایمان داری که نمیخوای رافضیها داریا رو هم مثل #کربلا و #نجف و #زینبیه به کفر بکشونن، امشب با من بیا!»
از گیجی نگاهم میفهمید حرفهایش برایم مفهومی ندارد که صدایش را بلندتر کرد :«این شهر از اول #سُنی نشین بوده، اما چندساله به هوای همین حرمی که ادعا میکنن قبر سکینه دختر علیِ، چندتا خونواده #رافضی مهاجرت کردن اینجا!»
🔹 طوری اسم رافضی را با چندش تلفظ میکرد که فاتحه جانم را خواندم و او بیخبر از حضور این رافضی همچنان میگفت :«حالا همین حرم و همین چندتا خونواده شدن مرکز فتنه که بقیه مردم رو به سمت کفر خودشون دعوت کنن! ما باید مقاومت رافضیها رو بشکنیم وگرنه قبل از رسیدن #ارتش_آزاد، رافضیها این شهر رو اشغال میکنن، اونوقت من و تو رو به کنیزی میبرن!»
نمیفهمیدم از من چه میخواهد و در عوض ابوجعده مرا میخواست که از پشت در مستانه صدا رساند :«پس چرا نمیاید بیرون؟»
🔹 از #وحشت نفسم بند آمد و فرصت زیادی نمانده بود که بسمه دستپاچه ادامه داد :«الان با هم میریم حرم!» سپس با سرانگشتش به گونه سردم کوبید و سرم منت گذاشت :«اینجوری هم در راه خدا #جهاد میکنیم هم تو امشب از شرّ ابوجعده راحت میشی!»
تمام تنم از زخم زمین خوردن و اینهمه وحشت درد میکرد و او نمیفهمید این جنازه جانی برای جهاد ندارد که دوباره دستور داد :«برو صورتت رو بشور تا من ابوجعده رو بپزم!»
🔹 من میان اتاق ماندم و او رفت تا #شیطان شوهرش را فراری دهد که با کلماتی پُرکرشمه برایش ناز کرد :«امروز که رفتی #تظاهرات نیت کردم اگه سالم برگردی امشب رافضیها رو به نجاست بکشم! آخه امشب وفات جعفر بن محمدِ و رافضیها تو حرم مراسم دارن!»
سالها بود نامی از ائمه #شیعه بر زبانم جاری نشده و دست خودم نبود که وقتی نام #امام_صادق (علیهالسلام) را از زبان این وهابی اینگونه شنیدم جگرم آتش گرفت.
🔹 انگار هنوز #زینب مادرم در جانم زنده مانده و در قفس سینه پَرپَر میزد که پایم برای بیحرمت کردن #حرم لرزید و باید از جهنم ابوجعده فرار میکردم که ناچار از اتاق خارج شدم.
چشمان گود ابوجعده خمار رفتنم شده و میترسید حسودی بسمه کار دستش دهد که دنبالمان به راه افتاد و حتی از پشت سر داغی نگاهش تنم را میسوزاند.
🔹 با چشمانم دور خودم میچرخیدم بلکه فرصت #فراری پیدا کنم و هر قدمی که کج میکردم میدیدم ابوجعده کنارم خرناس میکشد.
وحشت این نامرد که دورم میچرخید و مثل سگ لَهلَه میزد جانم را به گلویم رسانده و دیگر آرزو کردم بمیرم که در تاریکی و خنکای پس از باران شب داریا، گنبد #حرم مثل ماه پیدا شد و نفهمیدم با دلم چه کرد که کاسه صبرم شکست و اشکم جاری شد.
🔹 بسمه خیال میکرد هوای شوهر جوانم چشمم را بارانی کرده که مدام از اجر جهاد میگفت و دیگر به نزدیکی حرم رسیده بودیم که با کلامش جانم را گرفت :«میخوام امشب بساط کفر این مرتدها رو بهم بزنی! با هم میریم تو و هر کاری گفتم انجام میدی!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@baghdad0120
baghdad0120
✨ #روز_شمار_دفاع_از_حرم 🕊 #شهید_محمد_معافی #شهید_مدافع_حرم_محمد_معافی گزیده ی وصیتنامه شهید: خود
✨🇮🇷
#روز_شمار_دفاع_از_حرم
🕊
“اشهد ان ” شما زندهتر از ما هستید! مرگ در مسلک ققنوس ندارد جایی🕊
#شهید_مدافع_حرم_محمد_معافی
#صلوات 🌷
#جانفدا #جان_فدا
#شهدای_مدافع_حرم
#لبیک_یا_خامنه_ای
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
✨️🇮🇷
🛑ارتش: دست در دست سپاه از ایران صیانت میکنیم .
بیانیه ارتش:
🔹یک بار دیگر عناد و کینهورزی دشمنان علیه نظام اسلامی نمایان شد. اقدام #پارلمان_اروپا که مدعی مبارزه با #تروریسم است، علیه نهادی ضدتروریسم، از سر استیصال و ناکامی در حمایت و پشتیبانی از #اغتشاشات اخیر در #ایران است.
🔹بدون تردید پیشنهاد قرار دادن نام #سپاه_پاسداران #انقلاب_اسلامی در فهرست ساختگی و ریاکارانه گروههای تروریستی ناشی از تسلیم و تبعیت کورکورانه از سیاستهای خصمانه #آمریکا علیه انقلاب اسلامی و بیانگر وابستگی و سرسپردگی سران اروپایی به آمریکا و #صهیونیسم_جهانی است.
🔹#ارتش منسجم تر از گذشته، دست در دست سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از #امنیت و #آرامش مردم ایران، نظام جمهوری اسلامی و ثبات منطقه حراست و صیانت مینماید.
#سپاه_تنها_نیست #سپاه_متشکریم #نیروی_مسلح_حافظ_امنیت_کشور
#لبیک_یا_خامنه_ای #قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
✨️🇮🇷
▪️این 9 نماینده #پارلمان_اروپا به تروریستی اعلام شدن #سپاه رای منفی دادن و به همین دلیل در شبکههای اجتماعی توسط عوامل مهربان #منافقین دارن #تهدید به #مرگ میشن!
#اروپای_متمدن حامی آدمکشهای #رجوی...
✍″سیدعلی عابدی″
#سپاه_تنها_نیست #سپاه_مقتدر #سپاه_پاسدار_انقلاب_است
#لبیک_یا_خامنه_ای #قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
✨🇮🇷
«قهرمانانی که عاشقانه از میان ما رفتند»
یاد و خاطره ی شهدای پلاسکو گرامی باد✨
#پلاسکو #شهدای_پلاسکو
#لبیک_یا_خامنه_ای
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120