eitaa logo
baghdad0120
1.3هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
4هزار ویدیو
25 فایل
#بسم_الله_قاصم_الجبارین ـــ ـ ـ ـــ🍃 مجموعه سایبری فرهنگی #بغداد٠۱۲٠ تاسیس: جمعه، ۱۳ دی ۱۳۹۸ #قاسم_بن_الحسن را در همه پیام رسان ها دنبال کنید #چ۴۵
مشاهده در ایتا
دانلود
میوه وقتی می‌رسد باغبان باید آن را بچیند ✨ ✍حاج‌_قاسم عازم بیروت شد تا سیدحسن‌ نصرالله را ببیند. ساعت حدود 9 شب حاجی از به دمشق برگشت. شخص همراهش می‌گفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و خداحافظی کردند. حاجی اعلام کرد امشب عازم عراق است و هماهنگی کنند. سکوت شد. یکی گفت: «حاجی اوضاع خوب نیست، فعلا نروید.» حاج‌قاسم با گفت: «می‌ترسید شهید بشوم؟» باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد: _ شهادت که افتخار است، رفتن شما برای ما است! _ حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم. حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمرده‌‌ شمرده گفت: «میوه وقتی می‌رسد باید آن را بچیند، رسیده اگر روی درخت بماند، پوسیده می‌شود و خودش می‌‌افتد.» بعد نگاهش را بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضی‌ها اشاره کرد و گفت: «اینم رسیده‌ است، اینم رسیده‌ است...» ساعت 12 شب پرواز کرد. ساعت دو صبح جمعه خبر شهادت حاجی رسید. به اتاق استراحتش در رفتیم. کاغذی نوشته بود و جلوی آینه گذاشته بود... . 👤 راوی: یکی از مسئولان یگان فاطمیون 📚 از در دوستان و هم‌رزمان حاج قاسم سلیمانی
✨ 🔰نگاه متفاوت شهید حاج قاسم سلیمانی به قرآن ✍️ایشان رابطه ویژه و خاصی با داشت، بارها می‌دیدم با ماژیک‌های فسفری روی عباراتی از قرآن خط می‌کشد، معلوم بود با آن بخش‌هایی که علامت‌گذاری می‌کند کار دارد. خدا رحمت کند آقای شهید حاج حسین پورجعفری را که واقعاً یار بی‌بدیل و بی‌نظیری برای او بود و همه زندگی‌اش را وقف او کرده بود. معمولاً حاجی در فاصله دو جلسه‌ قرآن می‌خواند یا وقتی سوار می‌شد تا مثلا به برود. 🔹حسین که می‌دانست الان حاجی باید قرآن بخواند، سریع قرآن و ماژیک‌های فسفری قرمز و سبز را به او می‌داد. اوایل برایم سؤال پیش می‌آمد چرا حاجی قرآن را علامت‌گذاری می‌کند، بعد متوجه شدم نگاه او به قرآن غیر از نگاه ماست. 📚راوی: سردار حاج محمدجعفر اسدی(ابو احمد) @baghdad0120
چ42: ✨ گاهی اوقات تاثیرش از موندن بیشتره توی دور و بر حاجی شلوغ بود. با همه رو بوسی و می‌کرد. نگران شدم! قبل اینکه برسیم پای ، همراه شدیم. توی اتوبوس هر دو از یک میله گرفتیم. دستش را فشار دادم و گفتم: « ! مواظب باش، یه وقت خدایی نکرده یکی چاقویی داره، اتفاقی می‌افته برات...» گفت: «این خیلی هستن» بعد با لحن شوخی گفت: «تو که از شهادت نمی‌ترسیدی!» حق به جانب گرفتم و گفتم: «حاجی من نگفتم از شهادت می‌ترسم!» صد تا مثل من فدای شما بشه. شما الان امید هستید. شما الان بچه‌های عراق و.. هستید» خندید و گفت: «نه، گاهی اوقات شهادت تاثیرش از موندن بیشتره» 📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌@baghdad0120
گاهی اوقات تاثیرش از موندن بیشتره توی دور و بر حاجی شلوغ بود. با همه رو بوسی و می‌کرد. نگران شدم! قبل اینکه برسیم پای ، همراه شدیم. توی اتوبوس هر دو از یک میله گرفتیم. دستش را فشار دادم و گفتم: « ! مواظب باش، یه وقت خدایی نکرده یکی چاقویی داره، اتفاقی می‌افته برات...» گفت: «این خیلی هستن» بعد با لحن شوخی گفت: «تو که از شهادت نمی‌ترسیدی!» حق به جانب گرفتم و گفتم: «حاجی من نگفتم از شهادت می‌ترسم!» صد تا مثل من فدای شما بشه. شما الان امید هستید. شما الان بچه‌های عراق و.. هستید» خندید و گفت: «نه، گاهی اوقات شهادت تاثیرش از موندن بیشتره» 📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌@baghdad0120
بسم الله قاصم الجبارین ✨ آذر۹۴ روستای برنه ـــــــــــــــــــــــ ـ ـ ـ ـــــ🍃 ح اج قاس م بهم گفت بریم بالای یک بلندتر و مشرف به شهر خلصه تا بهت نکاتی رو در خصوص عملیات امشب (آزادسازی خلصه) بگم... همینکه وارد حیاط شدیم دیدیم که یه توله سگ سرش داخل یه دبه‌ی پلاستیکی گیرکرده و هی میخورد به دیوار... تا این صحنه رو دید سریع گفت اسماعیل برو اول اونو نجاتش بده...رفتم و کمک سگ کردم و بعدش رفتم بالا پشت بام پیش حاجی... گفت اسماعیل ما نمی‌دونیم که رضایت در چه کاری نهفته است... بعدشم های روسی شروع کردند مواضع ها رو زدن حاجی باخنده گفت اسماعیل بریم ببینیم عموعلی چه می‌کنه... 👤راوی: امیرحسین حاجی نصیری ( اسماعیل حلب) 🇮🇷t.me/baghdad0120
baghdad0120
✨🇮🇷 📸 نیروی هوایی ارتش از نخستین پایگاه هوایی زیرزمینی خود با نام عقاب ۴۴ رونمایی کرد 🔹این پایگاه ب
✨🇮🇷 ✍🏻وقتی فرماندهی معظم کل قوا، یک فرمانده نیروی هوایی را به عنوان جانشین ستاد کل نیروهای مسلح منصوب کردند، مشخص بود که توجه آشکار به نیروی هوایی ارتش که همواره مورد هجوم برخی افرادِ بی خبرِ به اصطلاح "میلیتاریست" است، در سطوح عالی کشور به وجود آمده است. متاسفانه برخی افراد، همواره به دلایل واهی ارتش را مورد حمله زبان طعن خود قرار می‌دهند اما اگر روزی دستاوردها و اقدامات ارتش در کشور مانند همین پایگاه، جنگنده‌های جدید، برخی قابلیت‌های ویژه موشکی و البته برخی ماموریت‌های خاص رونمایی شود، همه چیز تغییر می‌کند. در فروردین ۱۴۰۰، این نیروی دریایی ارتش جمهور اسلامی ایران بود که یک کشتی رژیم صهیونیستی را دریای عمان گرفتار تیر غیب کرد! در اغتشاشات ۱۴۰۱ نیز، ماموریت ویژه ، حفاظت از تاسیسات مهم و حیاتی کشور بود که تا از شر اقدام سوء دشمنان در امان باشد. البته یکی از دلایل این نوع محافظه کاری خبری، پروتکل‌های به شدت سختیگرانه حفاظت ارتش است ✅ پایگاه هوایی راهکنشی ارتش قابلیت پذیرش و عملیاتی کردن انواع جنگنده‌های شکاری و بمب‌افکن و همچنین پرنده‌های بدون سرنشین نیروی هوایی ارتش را دارد 🔹‌ پایگاه هوایی راهکنشی با در اختیار داشتن اماکنی چون آلرت، پست فرماندهی، آشیانه‌های نگهداری جنگنده، مراکز تعمیر و نگهداری ، تجهیزات و فرودگاهی، مخازن سوخت و ... این قابلیت را دارد تا انواع جنگنده‌های را برای انجام مأموریت‌های محوله پذیرا باشند. 🔹‌ این پایگاه بزرگ زیرزمینی، قابلیت پذیرش و بکارگیری عملیاتی جنگنده‌های جدید را نیز خواهد داشت. گفتنی است عقاب ۴۴ یکی از چندین پایگاه هوایی راهکنشی زیرزمینی نیروی هوایی ارتش است که طی سال‌های گذشته متناسب با نیاز عملیاتی این نیرو و با در نظر گرفتن اصول پدافند غیرعامل در مناطق مختلف کشور احداث شده است. 🔹‌ احداث این پایگاه‌ها در نقاط مختلف متناسب با نیازها و با ضریب ایمنی بالا با توجه به طراحی و استقرار در زیر کوه‍ها قابلیت اجرای عملیات غافلگیرانه هوایی را از مکان و زمان دور از انتظار دشمنان فراهم می‌کند. 🔹‌ این پایگاه‌ها با نگهداری جنگنده‌ها در مکان‌های امن و تجهیز آن‌ها به سامانه‌های جنگ الکترونیک، بمب‌ها و موشک‌ها از جمله یاسین، قائم و آصف امکان عملیات دورایستا و افزایش برد راهبردی برای اهداف دوردست را فراهم کرده است. #🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/1124073552C6763fa43b2
✨🕊 خاطرات حاج قاسم ــــــــــــ ـ ـ ـ در یکی از خاطرات در درباره شیوه مواجهه شجاعانه با دشمنان می‌خوانیم: «آمریکایی‌ها منطقه‌ای را مشخص کردند و گفتند کسی حق ندارد به اینجا نزدیک شود. هر هلی‌کوپتر یا یی به این منطقه نزدیک شود، آن را می‌زنیم. سردار با چند نفر از دوستانش با هلی‌کوپتر به سمت آن ، در مرز و سوریه، می‌کنند. سردار از داخل ، پایین را می‌کرد و چیزهایی می‌نوشت. در همین موقع جنگنده‌های آمریکایی، آمدند بالای سر هلی‌کوپتر و تلاش کردند آن را برگردانند. یکی از همراهان سردار کمی ترسید و گفت: «جنگنده‌ های آمریکایی دارند به ما نزدیک می‌شوند.» اما بدون ترس نشسته بود و با به نوشتن ادامه می‌داد و حتی سرش را هم بلند نمی‌کرد. چند دقیقه بعد به عراق و رسیدند. سردار پیاده شد و با سربازانش احوالپرسی کرد. بعد هم شکر خواند و برگشت.» https://splus.ir/baghdad0120