eitaa logo
baghdad0120
1.3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
4هزار ویدیو
26 فایل
#بسم_الله_قاصم_الجبارین ـــ ـ ـ ـــ🍃 مجموعه سایبری فرهنگی #بغداد٠۱۲٠ تاسیس: جمعه، ۱۳ دی ۱۳۹۸ #قاسم_بن_الحسن را در همه پیام رسان ها دنبال کنید #چ۴۵
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨️🇮🇷 سعی کن مدافع قلبت باشی از نفوذ شیطان، شاید سخت‌تر از مدافع‌حرم بودن مدافع قلب شدن باشد. @baghdad0120
baghdad0120
✨🇮🇷 ⭕️ چرا سپاه بد است؟! 😐 🔸 #سپاه 🔸 #ایران_قوی 🔸 #قاسم_بن_الحسن 🔸 #حاج_قاسم_سلیمانی 🔸 #سپاه_پاسد
🇮🇷✨ ⭕️ چرا سپاه بد است؟! 😐 ‏١.🇮🇷سپاه در جریان ترور علمدار، قطر را تهدید به انتقام کرد و امیر قطر با ٣میلیارد دلار پول نقد سراسیمه به ایران آمد. ‏٢.🇮🇷سپاه نازنین زاغری دستگیر می‌کند و دولت با مبادله ی زاغری،۴۰٠ میلیون پوند انگلیس نقدا تحویل می‌گیرد. ‏٣.🇮🇷سپاه پالایشگاه پالایشگاه های فاز ١۵،١۶،١٣،٢٢،٢٣،٢۴ می‌سازد و تحویل مردم می‌دهد. ‏۴.🇮🇷سپاه سکوی گازی برای میدان گازی مشترک با قطر می‌سازد. ‏۵🇮🇷.سپاه سیدکاووس امامی را که به بهانه پلنگ ایرانی،درحال جاسوسی از مراکز نظامی بود دستگیر می‌کند. ‏۶.🇮🇷سپاه گلوی داعش در سوریه را فشرد و خفه اش کرد. ‏٧.🇮🇷سپاه داعش را از ٧٠ کیلومتری بغداد عقب راند تا عراق سقوط نکند. ‏٨.سپاه با کار اطلاعاتی عبدالشیطان ریگی را ردیابی کرد. ‏٩🇮🇷.سپاه پروژه های بزرگ سازندگی را از چنگ خارجی ها درمیاورد و به پیمانکاران داخلی میسپارد تا بسازند و تولید ثروت کنند. ‏١٠.🇮🇷سپاه روح الله زم را از فرانسه به عراق کشاند و کَت بسته به ایران آورد. ‏١١.🇮🇷سپاه پالایشگاه بنزین ستاره خلیج فارس را با پیمانکاران ایرانی ساخت تا از وارد کننده بنزین به صادر کننده بنزین تبدیل شویم. ‏١٢.سپاهاسر سیل گلستان وارد شد،همانوقت که استاندار گلستان در سفر خارجی بود. ‏١٣🇮🇷.سپاه با عبور از اروند‏و فتح فاو،رکورد جدیدی در جنگهای کلاسیک دنیا رقم زد که در سواحل نرماندی آمریکایی‌ها نتوانستند انجام دهند. ‏١۴🇮🇷.سپاه چتراطلاعاتی برای مسئولینی که درخطر جاسوسی هستند ایجاد می‌کند و آنها از چنگال دشمن بیرون می‌کشد. ‏١۵.🇮🇷سپاه حزب الله لبنان را همچون خنجری بر سینه اسرائیل وارد کرده است. ‏١۶🇮🇷.سپاه حشد الشعبی عراق را سازماندهی می‌کند تا امنیتمان تضمین شود. ‏١٧🇮🇷.سپاه جیش الوطنی سوریه را سازماندهی کرد تا امنیتمان تضمین شود. ‏١٨.🇮🇷سپاه سدسازی در کشور را بومی کرد و سد عظیم کرخه را ساخت. ‏١٩.🇮🇷سپاه چنان یمن را آموزش و تجهیزات داده است که عربستاننزدیک است گریه کند! ‏٢٠🇮🇷.سپاه باب المندب را از چنگ عربستان و آمریکا درآورد. ‏٢١🇮🇷.سپاه در اروند رود ملوانان انگلیسی را دستگیر کرد تا نیروی مارینز انگلیسی نتواند نگاه چپ به آب‌های سرزمینی ایران بکند. ‏٢٢.🇮🇷سپاه دوبار در اروند و خلیج فارس نیروهای آمریکایی را در حالتی که شلوارشان خیس بود دستگیر کرد(فیلم موجود است). ‏٢٣.🇮🇷سپاه از تمام مسؤلین نظام محافظت می‌کند. ‏٢۴.🇮🇷سپاه ده ها فقره هواپیما ربایی را در داخل هواپیما خنثی کرده است. ‏٢۵.🇮🇷سپاه از تمام فرودگاهای کشور محافظت می‌کند. ‏٢۶.🇮🇷سپاه از تمام دیپلمات‌های نظام محافظت می‌کند. ‏٢٧.🇮🇷سپاه پهبادافسانه ای آمریکا را با قدرت ساقط کرد و لاشه اش را از خلیج فارس جمع کرد. ‏٢٨🇮🇷.سپاه پهباد RQ70 را هک کرد و سالم غنیمت گرفت. ‏٢٩.🇮🇷سپاه نمونه RQ70 را به روسیه داد و تکنولوژی بالا و سری از روسیه گرفت. ‏٣٠.🇮🇷سپاه پهباد اسرائیلی هرمس را نزدیک نطنز ساقط کرد. ‏٣١.🇮🇷سپاه حیدریون پاکستانو فاطمیون افغانستان را سازماندهی کرد تا نیروهای نیابتی نظام باشند. ‏٣٢.🇮🇷سپاه با تقسیم کار بین پیمانکاران کوچکتر،جاده و راه آهن می‌سازد. ‏٣٣.🇮🇷سپاه قطعات حساس مورد استفاده در صنعت را می‌سازد و به صنعتگران تحویل می‌دهد. ‏٣۴.🇮🇷سپاه با قدرت تحریم را دور می‌زند و قطعات لازمبرای صنایع نظامی و غیرنظامی را وارد می‌کند. ‏٣۵.🇮🇷سپاه کارتحقیقاتی علمی می‌کند و سرریز دانش آن نصیب کشور می‌شود. ‏٣٧.🇮🇷سپاه پیوند دانشگاهیان و مراکز صنعتی را برقرار کرده است. ‏٣٨.🇮🇷سپاه آب غیزانیه را تامین می‌کند و استاندار خوزستان ذکر سبحان الله می‌گوید. ‏٣٩🇮🇷.سپاه عوامل ترورشهدای هسته ای را شناسایی و بازداشت می‌کند. ‏۴٠.🇮🇷سپاه صرافی‌های تعطیل شده در امارات را که شاهرگ ارزی کشور هستند،با یک تشر به حاکم امارات بازگشایی کرد. ‏۴١.🇮🇷سپاه طرح دفاع موزاییکی را در کشور نهادینه کرد. ‏۴٢.🇮🇷سپاه بسیج را به عنوان بدنه محافظ مردم در شهر ها سازماندهی کرده است. ۴٣.🇮🇷سپاه نیروهای وفادار به جمهوری اسلامی را در اقصی نقاط جهان حمایت می‌کند. ‏۴۴.🇮🇷سپاه پ.ک.ک را در شمال‌غرب لِه می‌کند. ‏۴۵.🇮🇷سپاه با نمایش موشک و شهرهای موشکی، خواب دشمن را برای حمله به کشور آشفته کرده است. ‏۴۶.🇮🇷سپاه حمله گسترده آمریکا به سوریه را خنثی کرد. ‏۴٧.🇮🇷سپاه با توقیفنفتکش انگلیسی،صادرات محصولات نفتی ایران را در اقیانوس‌ها تضمین کرد. ‏۴٨🇮🇷.سپاه ناوهای آمریکایی در خلیج فارس را ذلیل کرده است و دستور داده که همه باید با ایرانیها فارسی صحبت کنند. ‏۴٩.🇮🇷سپاه امنیت صیادان ایرانی را در دریاها تضمین می‌کند. ‏۵٠.سپاه نفتکش ها از دست دزدان دریایی نجات می‌دهد. ‏۵١.🇮🇷سپاه در پاسخ به اتفاقات مجلس و حرم امام توسط داعش،فرماندهان داعش در دیرالزور رو دِرو کرد. @baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🇮🇷 دشمنِ پست بداند که مسلمان هستیم از تبار علی(ع) و میثم و سلمان هستیم عهد بستیم که تسلیم شیاطین نشویم تا نفس هست همه بر سر پیمان هستیم با دفاع از حرم آل علی(ع) در واقع حامی میهن خود، خادم ایران هستیم بیشمارند در این عرصه سلیمانی ها پس بدانید در این خاک فراوان هستیم چند سالی است که با کلّ قوا منتظرِ یک خطا از طرف دشمنِ نادان هستیم راه قدس از حرمِ کرب و بلا می گذرد فکر ملحق شدن قدس به تهران هستیم @baghdad0120
baghdad0120
#دمشق_شهر_عشق #قسمت_شانزدهم 🔹 قدمی عقب رفتم و تیزی نگاه هیزش داشت جانم را می‌گرفت که صدای بس
🔹 گنبد روشن در تاریکی چشمانم می‌درخشید و از زیر روبنده از چشمان بسمه شرارت می‌بارید که با صدایی آهسته خبر داد :«ما تنها نیستیم، برادرامون اینجان!» و خط نگاهش را کشید تا آن سوی خیابان که چند مرد نگاه‌مان می‌کردند و من تازه فهمیدم ابوجعده نه فقط به هوای من که به قصد همراه‌مان آمده است. بسمه روبنده‌اش را پایین کشید و رو به من تذکر داد :«تو هم بردار، اینطوری ممکنه شک کنن و نذارن وارد حرم بشیم!» با دستی که به لرزه افتاده بود، روبنده را بالا زدم، چشمانم بی‌اختیار به سمت حرم پرید و بسمه خبر نداشت خیالم زیر و رو شده که با سنگینی صدایش روی سرم خراب شد :«کل داریا همین چند تا خونواده‌ایه که امشب اینجا جمع شدن! فقط کافیه همین چند نفر رو بفرستیم جهنم!» 🔹 باورم نمی‌شد برای آدم‌کشی به حرم آمده و در دلش از قتل عام این قند آب می‌شد که نیشخندی نشانم داد و ذوق کرد :«همه این برادرها اسلحه دارن، فقط کافیه ما حرم رو به‌هم بریزیم، دیگه بقیه‌اش با ایناس!» نگاهم در حدقه چشمانم از می‌لرزید و می‌دیدم وحشیانه به سمت حرم قُشون‌کشی کرده‌اند که قلبم از تپش افتاد. ابوجعده کمی عقب‌تر آماده ایستاده و با نگاهش همه را می‌پایید که بسمه دوباره دستم را به سمت حرم کشید و زیر لب رجز می‌خواند :«امشب انتقام فرحان رو می‌گیرم!» 🔹 دلم در سینه دست و پا می‌زد و او می‌خواست شیرم کند که برایم اراجیف می‌بافت :«سه سال پیش شوهرم تو تیکه تیکه شد تا چندتا رافضی رو به جهنم بفرسته، امشب با خون این مرتدها انتقامش رو می‌گیرم! تو هم امشب می‌تونی انتقام رفتن شوهرت رو بگیری!» از حرف‌هایش می‌فهمیدم شوهرش در عملیات کشته شده و می‌ترسیدم برای انتحاری دیگری مرا طعمه کرده باشد که مقابل حرم قدم‌هایم به زمین قفل شد و او به سرعت به سمتم چرخید :«چته؟ دوباره ترسیدی؟» 🔹 دلی که سال‌ها کافر شده بود حالا برای حرم می‌تپید، تنم از ترس تصمیم بسمه می‌لرزید و او کمر به قتل شیعیان حاضر در حرم بسته بود که با نگاهش به چشمانم فرو رفت و فرمان داد :«فقط کافیه چارتا پاره بشه تا تحریک‌شون کنیم به سمت مون حمله کنن، اونوقت مردها از بیرون وارد میشن و همه‌شون رو میفرستن به درک!» چشمانش شبیه دو چاه از آتش شعله می‌کشید و نافرمانی نگاهم را می‌دید که کمی به سمت ابوجعده چرخید و بی‌رحمانه کرد :«می‌خوای برگرد خونه! همین امشب دستور ذبح شوهرت تو راه رو میده و عقدت می‌کنه!» 🔹 نغمه از حرم به گوشم می‌رسید و چشمان ابوجعده دست از سرِ صورتم بر نمی‌داشت که مظلومانه زمزمه کردم :«باشه...» و به اندازه همین یک کلمه نفسم یاری کرد و بسمه همین طعمه برایش کافی بود که دوباره دستم را سمت حرم کشید. باورم نمی‌شد به پیشواز کشتن اینهمه انسان، یاد باشد که مرتب لبانش می‌جنبید و می‌خواند. پس از سال‌ها جدایی از عشق و عقیده کودکی و نوجوانی‌ام اینبار نه به نیت زیارت که به قصد جنایت می‌خواستم وارد حرم دختر (علیه‌السلام) شوم که قدم‌هایم می‌لرزید. 🔹 عده‌ای زن و کودک در حرم نشسته بودند، صدای از سمت مردان به گوشم می‌رسید و عطر خنک و خوش رایحه حرم مستم کرده بود که نعره بسمه پرده پریشانی‌ام را پاره کرد. پرچم عزای (علیه‌السلام) را با یک دست از دیوار پایین کشید و بی‌شرمانه صدایش را بلند کرد :«جمع کنید این بساط و شرک رو!» صدای مداح کمی آهسته‌تر شد، زن‌ها همه به سمت بسمه چرخیدند و من متحیر مانده بودم که به طرف قفسه ادعیه هلم داد و وحشیانه جیغ کشید :«شماها به جای قرآن مفاتیح می‌خونید! این کتابا همه شرکه!» 🔹 می‌فهمیدم اسم رمز عملیات را می‌گوید که با آتش نگاهش دستور می‌داد تا مفاتیحی را پاره کنم و من با این ادعیه قد کشیده بودم که تمام تنم می‌لرزید و زن‌ها همه مبهوتم شده بودند. با قدم‌هایی که در زمین فرو می‌رفت به سمتم آمد و ظاهراً من باید این معرکه می‌شدم که مفاتیحی را در دستم کوبید و با همان صدای زنانه عربده کشید :«این نسخه‌های کفر و شرک رو بسوزونید!» 🔹 دیگر صدای ساکت شده بود، جمعیت زنان به سمت‌مان آمدند و بسمه فهمیده بود نمی‌تواند این جسد متحرک را طعمه تحریک کند که در شلوغی جمعیت با قدرت به پهلویم کوبید، طوری‌که ناله‌ام در حرم پیچید و با پهلوی دیگر به زمین خوردم. روی فرش سبز حرم از درد پهلو به خودم می‌پیچیدم و صدای بسمه را می‌شنیدم که با ضجه ظاهرسازی می‌کرد :«مسلمونا به دادم برسید! این کافرها خواهرم رو کشتن!» و بلافاصله صدای ، خلوت صحن و حرم را شکست... ✍️نویسنده: ✨🦋 @baghdad0120
✨️🇮🇷 ⭕️برخورد گزینشی اخبار ۲۰:۳۰ نسبت به صحبت های مقام معظم رهبری!! 🔻 در چند روز گذشته شاهد بودیم که رسانه ملی صحبت های در مورد ضعیف الحجاب ها و همچنین تحلیل‌های غلط برخی از مسئولین، جناح ها و نهادهای مختلف از این صحبت را، به صورت مکرر در بخشهای مختلف خبری از جمله در خبر ۲۰:۳۰ منتشر کرد، اما در مورد سخنان اخیر رهبری در دیدار با مسئولین به صورت گزینشی عمل نمود و شاه بیت صحبت های ایشان مبنی بر کوتاه نیامدن از حرف خدا در هیچ شرایطی و نهراسیدن از هوچی گری در این زمینه را در بخش خبری پر بیننده ۲۰:۳۰ کرد! 🔻 سوال این است که چرا که در خط مقدم است این صحبت رهبری را که می‌توانست باطل السحر برخی تردید ها و تحلیل‌های غلط این روزها در مقوله برخورد قانونی با و باشد، سانسور کرد ؟ @baghdad0120
✨️🇮🇷 🔴 با انتشار ، ، را به خاطر از رو در روی و و تصمیم بر عدم تحویل های Leppard 2 به ، به تشبیه کردند. @baghdad0120
✨️🇮🇷 خاک می‌خورند و به خاک می‌افتند ، اما خاک به دشمن نمی‌دهند. @baghdad0120
✨🇮🇷 📍مباحث پیرامون حجاب 📝 به بحث‌هایی مانند حجاب از دو منظر می‌توان ورود کرد؛ یک منظر زمانی است که ما به‌عنوان یک یا یک گروه اجتماعی درباره‌ صحبت می‌کنیم و منظر دیگر وقتی است که از موضع به این موضوع پرداخته می‌شود. من از منظر به این مساله ورود می‌کنم. برای پرداختن به هر بحثی در حکمرانی، دو دسته استاندارد یا معیار وجود دارد؛ یکی سطح است، درواقع شما چیزی را می‌پذیرید یا رد می‌کنید و رابطه‌ صفر و صدی برای آن متصور هستید، در سطح دیگر هم موضع است و شما درباره شرایط و بسترهای تحقق هنجار صحبت می‌کنید، یعنی راجع ‌به حجاب من می‌توانم از موضع حکمرانی به‌لحاظ هنجاری به آن قائل باشم، ولی به‌لحاظ امکانی یا شرایط تحقق درباره‌اش قدری تساهل به خرج دهم. به‌عبارتی از آن استاندارد محکمی که برای حد و حدود قائل هستم، مقداری ملاحظه کنم ولی به‌لحاظ هنجاری آن را بپذیرم. @baghdad0120
✨️🇮🇷 ♦️وقت مماشات نیست؛ جواب سیلی، سیلی است. فرزند و نماینده مردم در خود نوشت: 🔹وقت نیست. همه کشورهای جهان، عوارض عبور از تنگه ها را می‌گیرند. امنیت را ایران تامین می کند و بابت امنیت کشتی هایش باید به ‎سپاه ما خراج دهد. جواب سیلی، سیلی است. @baghdad0120
✨️🇮🇷 🚨 شهادت یک مینی‌ بوس دانش آموز 🔹️روز اول ، اعضای گروه بر اثر اصابت در میان شعله‌های سهمگین سوختند و به همراه مربی و راننده و نود نفر از شهروندان قمی به رسیدند. 🔹️هواپیمای متجاوز بعثی که در سال ۶۵، آمریکایی-اروپایی را میان شهروندان ایراتی توزیع می کرد در سه راه قم، این دردناک را آفرید. 🔹️امروز آن هواپیمای متجاوز و همرزمانش پیر و فرسوده شده‌اند و پشت نشسته‌اند و دوباره دانش آموزان ایرانی را هدف گرفته‌اند اما اینبار با رها شده... @baghdad0120
✨️🇮🇷 🔺آقایان مسئول حواستون هست؟! ▪️کارمندان خانم توی آینه های این میکنن و عکس میگیرن و دیجی‌کالا هم با تشویقشون میکنه. هیچکس پیگیر این شرکت ها نیست؟ @baghdad0120 ✨🦋 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ https://splus.ir/baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🌸 ✨ بی ما تو به سر بری همه عمر من بی تو ،گمان مبر که یک دم... @baghdad0120
✨🇮🇷 امام على عليه السلام: «كُن أوثَقَ ما تَكونُ بنَفسِكَ، أحذَرَ ما تَكونُ مِن خِداعِها». «زمانى كه به نفْس خود بيشترين اعتماد را دارى، از فريب او بيشتر برحذر باش». غررالحكم حدیث7170 @baghdad0120
💠این نقل و نبات برای همه جا به درد نمی خورد❗️ 🔰ظاهراً عبارت «کار فرهنگی» مانند نقل و نبات در دهان برخی افراد در حال گردش است؛ در انتقادات به وضعیت هم عبارت «کار فرهنگی» نقش و یا پناهگاه به خود گرفته است❗️ ◀️پرسش اساسی این است که اگر شما 365 روز از سال، به صورت شبانه روزی انجام دهید، باز هم عده ای در هستند که اقدامات و غیر اخلاقی انجام می دهند و اعتنایی به کار فرهنگی شما نمی کنند؛ برای جلوگیری از آسیب رساندن آنها به جامعه و تنگ کردن عرصه بر این عده، چه کاری انجام می دهید❓ @baghdad0120 ✨🦋 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ https://splus.ir/baghdad0120
📸دیوارنگاره «پاسدار اقتدار ایرانیم» در میدان جهاد 🔹خانه طراحان انقلاب اسلامی بامداد امروز در پاسخ به اقدام بزدلانه اتحادیه اروپا و تروریست خواندن سپاه، از جدیدترین دیوارنگاره میدان جهاد تهران رونمایی کرد. @baghdad0120
baghdad0120
#دمشق_شهر_عشق #قسمت_هفدهم 🔹 گنبد روشن #حرم در تاریکی چشمانم می‌درخشید و از زیر روبنده از چشمان بسم
🔹 زیر دست و پای زنانی که به هر سو می‌دویدند خودم را روی زمین می‌کشیدم بلکه راه پیدا کنم. درد پهلو نفسم را بند آورده بود، نیم‌خیز می‌شدم و حس می‌کردم پهلویم شکاف خورده که دوباره نقش زمین می‌شدم. همهمه مردم فضا را پُر کرده و باید در همین هیاهو فرار می‌کردم که با دنیایی از درد بدنم را از زمین کندم. روبنده‌ام افتاده و تلاش می‌کردم با صورتم را بپوشانم، هنوز از درد روی پهلویم خم بودم و در دل جمعیت لنگ می‌زدم تا بلاخره از خارج شدم. 🔹 در خیابانی که نمی‌دانستم به کجا می‌رود خودم را می‌کشیدم، باورم نمی‌شد رها شده باشم و می‌ترسیدم هر لحظه از پشت، پنجه ابوجعده چادرم را بکشد که قدمی می‌رفتم و قدمی می‌چرخیدم مبادا شکارم کند. پهلویم از درد شکسته بود، دیگر قوّتی به قدم‌هایم نمانده و در تاریکی و تنهایی خیابان اینهمه وحشت را زار می‌زدم که صدایی از پشت سر تنم را لرزاند. جرأت نمی‌کردم برگردم و دیگر نمی‌خواستم شوم که تمام صورتم را با چادر پوشاندم و وحشتزده دویدم. 🔹 پاهایم به هم می‌پیچید و هر چه تلاش می‌کردم تندتر بدوم تعادلم کمتر می‌شد و آخر درد پهلو کار خودش را کرد که قدم‌هایم سِر شد و با زانو به زمین خوردم. کف خیابان هنوز از باران ساعتی پیش خیس و این دومین باری بود که امشب در این خیابان‌های گِلی نقش زمین می‌شدم، خواستم دوباره بلند شوم و این بدن در هم شکسته دیگر توانی برای دویدن نداشت که دوباره صورتم به زمین خورد و زخم پیشانی‌ام آتش گرفت. کف هر دو دستم را روی زمین عصا کردم بلکه برخیزم و او بالای سرم رسیده بود که مردانه فریاد کشید :«برا چی فرار می‌کنی؟» 🔹 صدای ابوجعده نبود و مطمئن شدم یکی از همان اجیرشده‌های آمده تا جانم را بگیرد که سراسیمه چرخیدم و او امانم نداد که کنارم نشست و به سختی بازخواستم کرد :«از آدمای ابوجعده‌ای؟» گوشه هنوز روی صورتم مانده و چهره‌ام به‌درستی پیدا نبود، اما آرامش صورت او در تاریکی این نیمه‌شب به‌روشنی پیدا بود که محو چشمان مهربانش مانده و پلکی هم نمی‌زدم. 🔹 خط پیشانی‌ام دلش را سوزانده و خیال می‌کرد وهابی‌ام که به نرمی چادرم را از صورتم کنار زد و زیر پرده اشک و خون، تازه چشمانم به خاطرش آمد که رنگ از رخش پرید. چشمان روشنش مثل آینه می‌درخشید و همین آینه از دیدن شکسته بود که صدایش گرفت :«شما اینجا چی‌کار می‌کنید؟» 🔹 شش ماه پیش پیکر غرق خونش را کنار جاده رها کرده و باورم نمی‌شد زنده باشد که در آغوش چشمانش دلم از حال رفت و ضجه زدم :«من با اونا نبودم، من داشتم فرار می‌کردم...» و درد پهلو تا ستون فقراتم فریاد کشید که نفسم رفت و او نمی‌دانست با این دختر میان این خیابان خلوت چه کند که با نگاهش پَرپَر می‌زد بلکه کمکی پیدا کند. می‌ترسید تنهایم بگذارد و همان بالای سرم با کسی تماس گرفت و پس از چند دقیقه خودرویی سفید کنارمان رسید. از راننده خواست پیاده نشود، خودش عقب‌تر ایستاد و چشمش را به زمین انداخت تا بی‌واهمه از نگاه نامحرمی از جا بلند شوم. 🔹 احساس می‌کردم تمام استخوان‌هایم در هم شکسته که زیرلب ناله می‌زدم و مقابل چشمان سر به زیرش پیکرم را سمت ماشین می‌کشیدم. بیش از شش ماه بود حس رهایی فراموشم شده و حضور او در چنین شبی مثل بود که گوشه ماشین در خودم فرو رفتم و زیر آواری از درد و وحشت بی‌صدا گریه می‌کردم. 🔹 مرد جوانی پشت فرمان بود، در سکوت خیابان‌های تاریک را طی می‌کردیم و این سکوت مثل خواب سحر به تنم می‌چسبید که لحن نرم مصطفی به دلم نشست :«برای اومده بودید حرم؟» صدایش به اقتدار آن شب نبود، انگار درماندگی‌ام آرامشش را به هم زده بود و لحنش برایم می‌لرزید :«می‌خواید بریم بیمارستان؟» ماه‌ها بود کسی با اینهمه محبت نگران حالم نشده و عادت کرده بودم دردهایم را پنهان کنم که صدایم در گلو گم شد :«نه...» 🔹 به سمتم برنمی‌گشت و از همان نیم‌رخ صورتش خجالت می‌کشیدم که ناله‌اش در گوشم مانده و او به رخم نمی‌کشید همسرم به قصد کشتنش به قلبش زد و باز برایم بی‌قراری می‌کرد :«خواهرم! الان کجا می‌خواید برسونیم‌تون؟» خبر نداشت شش ماه در این شهر و امشب دیگر زندانی هم برای زندگی ندارم و شاید می‌دانست هر بلایی سرم آمده از دیوانگی سعد آمده که زیرلب پرسید :«همسرتون خبر داره اینجایید؟» 🔹 در سکوتی سنگین به شیشه مقابلش خیره مانده و نفسی هم نمی‌کشید تا پاسخم را بشنود و من دلواپس حرم بودم که به جای جواب، معصومانه پرسیدم :«تو کسی کشته شد؟»... ✍️نویسنده: ✨🦋 @baghdad0120