فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔این ویدئو را حتماً ببینید...
بحر در کوزه
⛔این ویدئو را حتماً ببینید...
.
❌ فاجعه وحشتناک جمعیتی
۱- افزایش سن ازدواج، ۲- کاهش تمایل به ازدواج، ۳- افزایش نرخ طلاق، ۴- افزایش نرخ ناباروری، ۵- جلوگیری و کاهش تمایل به فرزندآوری بین زوجها، در سال ۱۴۰۵، ایران را در تله جمعیتی گرفتار خواهد کرد و پس از آن «۱۳۰ سال» طول می کشد که کشور پیر ایران، دوباره جوان گردد. در سال ۱۴۸۰ ایران کشوریست با ۳۱ میلیون نفر ( تقریبا یک سوم الان ) که ۶۵٪ جمعیت آن بالای ۷۰ سال دارند. یعنی جوانی وجود نخواهد داشت که کاری برای پیران انجام بدهد. به عبارت دیگر حمایت بین نسلی قطع میگردد.
فاجعه اینجاست که نرخ رشد ایران هم اکنون زیر ۱٪ و نزدیک صفر است که آن هم مربوط به اهلسنت استانهای سیستان و بلوچستان و آذربایجان غربی است که خود همین به نحوی تهدید امنیتی و عقیدتی است.
چرا کسی به فکر نیست؟
لازم است یادآوری شود، که از فرزند چهارم به بعد روی رشد جمعیت تاثیر دارد و با دو فرزند اول (جانشین والدین) نرخ رشد روی صفر باقی میماند، یعنی افزایش جمعیت محاسبه نمیشود.
در حالی که در سال ۱۳۹۶ ایران جزو ۷۷ کشور جوان بوده است، سال ۱۴۰۱ ایران جزو ۱۱۱ کشور میانسال دنیا شده و سال ۱۴۰۵ ایران داخل تله جمعیتی خواهد افتاد و جزو ۱۱ کشور پیر دنیا میشود و سپس سال ۱۴۲۰ ایران سومین کشور پیر دنیا شده و در سال ۱۴۸۰ جمعیت ایران ۳۱ میلیون نفر میشود.
هم اکنون نیز اوضاع در کشور ایران بسیار وخیم است:
از جمعیت ایران هم اینک ۴۱ میلیون نفر از جمعیت کشورمان زنان هستند که ۶۳٪ آنها یائسه هستند و از ۳۷٪ باقیمانده، یک پنجم نابارور قطعی و یک پنجم هم نابارور ثانویه هستند.
یعنی خوشبینانه فقط ۲۲٪ از زنان کشور ایران توانایی باروری دارند، که بسیاری از آنها نیز به دلایل مختلف تمایل به فرزندآوری ندارند.
علاوه بر وضعیت اقتصادی، اشتغال و مشکلات خانوادگی، مأنوس شدن با حیوانات و نسخهبرداری از مدلهای لیبرالیستی از مهمترین دلایل بروز این اتفاق وحشتناک در کشور ما به شمار می رود.
✍️ #علی_خسروی|
╭───
│ ➺ @bahr_dar_koze
╰──────────
.
«فاطمیه راعاشورایی برگزار کنید»، این سخن کسی است که –مثل بسیاری از بزرگان– رزق یکسال خود را فاطمیه و از روضه حضرت مادر(سلاماللهعلیها) میگیرد.
سهممان از سفرۀ امسال فاطمیه چیست؟!
به اندازه زدن یک پرچم سیاه در خانه یا سر در خانه؟
به اندازه چند عدد نذری دادن؟
به اندازه هر شب هیات آمدن؟
هرجور که توان داریم سهیم سفرۀ فاطمیه باشیم.
«مادر» مدیون کسی نمیماند!
✍️ #علی_خسروی|
╭───
│ ➺ @bahr_dar_koze
╰──────────
.
فاطمه
در کوهپایههای اُلوهی، زیر جنگلی از شجرۀ طوبی آبشاری از جلال جاریست. بر لب این شقایق، خانۀ گلینی ساخته شده از سفال روح که در آن محبوبۀ الهی نشسته است. این خانۀ ساده و گلین، همۀ تاریخ اسلام است.
در عین حال معماری این خانه از هر سو جاویدان است؛ چلچراغی از چشم مشتاقان بر تالار سرمه افروخته شده است که با کلیدهای مفاتیحالجنان باز میشود و روضۀ رضوان بهشت به گوش میرسد؛ این باغ، باغ ملکوت است.
گاهوارۀ فرشتگانی که بابا آب دادِ نیایش را از فاطمه فرا میگرفتند. فاطمه بر دوشیزگان تاریخ نقاشی نیایش میآموخت و زیبائی را عفت دوزی میکرد. فاطمه پرورش دادن گلها را تدریس و نوازش نوزادان را به مادران تعلیم میداد. ملکۀ جهان مادری بود که گل سپید حَسن را پرورده و شقایق خونین حسین را شیر میداد و به اشکهای زینب شیوۀ شمشیر زنی میآموخت!
هیچکس زیباتر از فاطمه خدا را آواز نمیکرد! هیچکس بهتر از «سِرِّ شب قدر» ستارگان را گردنبند و ماه را پیشانی خود نمیکرد. هیچکس زیباتر از فاطمه گلدوزی کائنات بلد نبود. فاطمه قنوتی بود که خداوند در آن خود را درود میگفت، محمد گل بود و علی بلبل و فاطمه عطر، عطر از گریبان گل بر میخواست و بلبل، خیبر نوا را بر میانگیخت و خداوند در این تثلیث مقدس به کرشمه آرمیده بود.
اما مرداب لایزال و متعفن «سقیفه» بر سر محبوبۀ جهان این «باطنۀ عالم» فرو ریخت. رودخانه توحش سقیفه با نهیب و مهیب، لهیب صفت جاری شد و بلبل را از آبتنی در عطر گلِ محمد جدا کرد و سیادت سبزهها را به تاراج برد. خلوت عارفانۀ محمد جریحهدار شد و عضلات پیچاپیچ ذوالفقار علی با اشارۀ ابروی محمد آرام گرفت و آیینۀ بزم معراج شکسته شد و بر «لِعلی خُلقٍ عظیم»ترین مهربانیها حقیرانهترین خشمها آوار شد و .. قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ (عبس/۱۷) ..مرگ بر انسان، چه کافر و ناسپاس است!
و از همان زمان آب این مهریۀ محبت او شد قطرات اشک تاریخ بر جاهلیت انسان: هیالزمزم و هیالکوثر..
✍️ #علی_خسروی|
╭───
│ ➺ @bahr_dar_koze
╰──────────
.
الا ای باغ پائیزی، غمت عزم سفر دارد
روزهای پایانی پائیز دلانگیز است؛ روزهایی پر از برگهای رنگارنگِ شاد که لبخند میزنند. هوا اگرچه سرد اما آزاردهنده نیست، مهر و لبخند دوستانِ جان هست با دمنوش بهارنارنج عصرگاهی و چای دلچسب دارچینی که بخار اندکش کمی هوا را غافلگیر میکند. و پیادهرویهایِ نرم نرم برای ثبت نازکدلیهای شهر. و صدایی که مدام فریاد میزند باید از اینهمه زیبایی لذت ببرم و قدرش را بدانم. فردا روز آخر است!
✍️ #علی_خسروی|
╭───
│ ➺ @bahr_dar_koze
╰──────────
.
محقق را مقلد کِی توان گفت؟!
(به بهانۀ هفته پژوهش)
خوی پژوهش و دانشطلبی، کمترین فایدهای که دارد، بر کشیدن انسان از چاه تقلید، و نشاندن آن بر مسند آزادگی در فکر و اندیشه است. اما، با این حال سطر سطر تاریخ حاضر، زخمهای لاعلاجی را میگِرید که دشنه تقلید بر پشت و پهلوی او آورده است. مبالغه شاعرانه نیست اگر شاگرد محقق ترمذی و معلم عرفان تحقیقی، مولانای روم و ایران گفته است:
خلق را تقلیــــــدشان بر باد داد
ای دوصد لعنت بر این تقلید باد
از تقلید چه زاید، جز خوش باشی در بیخبری؟ همه آنان که برای یافتن مقصود، شمع دانش افروختهاند، هرگاه که تاری از تقلید بر پود تحقیق ایشان تنیده است، راهی به دهی نبردهاند و بوریای آنان را نشستن نشاید.
تقلید بندی است که دل را در حبس نگاه میدارد و فرصت بیرون شدن از حصار تنگ باورهای پوسیده را، از او سلب میکند. تقلید چنان بیارزش و سست بنیان است که اگر هیبت کوه داشته باشد، به کاهی نمیارزد.
مقلد کوری را میماند که قهر و مهر او، پایدار نیست و هیچ یک را نباید به چشم جِدّ نگریست. اگر از زبان مقلدی، نکتههای باریکتر از مو شنیدی نباید به این گمان اُفتی که جان او را از این اسرار غوغایی است و در سر او از هر گوشه این عالم، خبری است؛ چه، مقلد را اگر آشوب و هیجانی هم باشد، در دهان است و بر زبان، و نه بیرون از آن.
از همین رو است که بر دانستههای تقلیدی نمیتوان نام علم نهاد و آن را به سرای تحقیق راه داد. هرچند این محققین مقلد را که در سرزمین تقلید، بیرق اجتهاد و اندیشه افراشتهاند، این روزها بازاری پر رونق است.
دریغ بر تحقیقی که سمت و سوی مقلدانه داشته باشد و دریغ بر مقلدی که نام محقق را یدک کشد و خرقه مُرادی بر تن کند:
علم تقلیـــــــدی بود بهر فِروخت
تا بیابد مشتری خوش برفُروخت
مشتری علـــم تحقیقی حق است
دائمـــا بازار او پــــــر رونق است
علم تحقیقی اگرچه جانکاه است اما، مشتری آن جانان است.
باری، به قول خواجه شیراز:
روزگاری شد که در میخانه خدمت میکنم
در لباس فقــــر، کار اهـــــــل دولت میکنم
واعظ ما، بوی حق نشنید، بشنو کاین سخن
درحضورش نیز میگویم، نه غیبت میکنم
«در لباس فقر، کار اهل دولت» کردن، حکایت همان مقلدان است که قلم به تقلید میچرخانند و از صنعت تحقیق جز این نمیدانند که اوراقی چند از کتابهایی چند، برچینند و برهم دوزند و در بازار حقیقت جویی، حجرهای محقر را صاحب شوند و چشم به راه مشتریانی از خود مقلدتر دوزند:
ای که در معنا ز شب خامــشتری
گفت خود را چند جویی مشتری؟
در روزگار ما، بسیاری از نوشتهها [چون بسیاری از گفتهها]، به گزارشی آشفته و بیقاعده، نزدیکترند تا تحقیق، اگر کسی، آرای تنی چند از بزرگان را بر هم زد و گفته و نوشته خود را از نقل قولهای بلند و کوتاه آکنَد و آنگاه خواننده را به اجبار، نتیجهای خُوراند که از مقدمات کتاب بسی دور و بیگانه است، جز آن که زحمتی به خود داده و لقمهای را چند صد سر گردانده است، برگی بر کتاب تحقیق نیفزوده و قطرهای آب بر کام عطشناک حقجویان نیفشانده است؛ سهل است، که آنان را به سرگشتگی بیشتر افکنده است.
آری، شهوت نوشتن [چون شهوت گفتن]، کم از شهوتهای دیگر نیست. تالیف و کارنامه خویش از عناوین انواع کتابها و مقالات انباشتن، بیماری صعبالعلاجی است که زودا به مرگ نام و یاد مولف میانجامد.
فروغی بسطامی که دستی در ذوق و پایی در سرزمین معرفت داشت، تقابل محقق و مقلد را همان تقابلی میداند که میان دانا و نادان افتاده: یکی راه دان است و یکی گمراه؛ یکی میداند آنچه را که میداند و دیگری نمیداند آنچه را که به گمان خویش میداند:
خدا خوان تا خدا دان فرق دارد
که انسان تا به حیوان فرق دارد
محقق را مقلد کـــــی توان گفت
که دانا تا به نادان فـــــــرق دارد
مخوان آلوده دامن، هرکسی را
که دامان تا به دامان فرق دارد.
✍️ #علی_خسروی|
╭───
│ ➺ @bahr_dar_koze
╰──────────
.
یلدا
یلداهایتان افزون، همه شبها و روزهایتان پر شگون، همدلی و همنشینی و دیدارهایتان میمون، و باد آسایش گیتی بر دلهای چون مجنون و گرامی و گوارا باد بلندترین شب مهربانی سال و گرم و دلپذیر باد صبح صادقِ اولین روز زمستون..
✍️ #علی_خسروی|
╭───
│ ➺ @bahr_dar_koze
╰──────────
.
مسیح
دربارۀ مسیح(ع) بیاهمیتترین موضوع چگونگی تولد، سخن گفتن در نوزادی و کیفیت عروجاش است.
دربارۀ عیسی(ع) آنچه مهم است پیامش برای جهانیان بود که سراسر مهر و دوستی بود. دلائل اهمیت این پیام هم به زمانۀ بعثت او باز میگشت. زمانهای که شباهتهای شگفتی به روزگار اکنون ما، خصوصاً سرزمین تولدش فلسطین دارد!
مسیح در میان مردمی برخاست که خود را نظرکرده و نماینده خدا میدانستند و برای غیر خود، شأن و ارج و انسانیتی نمیدیدند!
خشونت در جامعۀ یهودی تقدیس میشد. آنان خشم خود را خشم خدا و جنگ خونریزی را جهاد برای خدا و اسلحه خود را ارابۀ خدا (مرکاوا، מרכבה) میدانستند!
مسیح برانگیخته شد تا این تفکر جاهلانه و صهیونیستی را از دامنها بروبد و بشورد.
امروز دنیا، خصوصاً غرب آسیا محتاج همین پیام است. پیام همزیستی، مهر و احترام متقابل. اما متاسفیم که در جوامع اسلامی پیامبران غائبان بزرگ صحنهاند.
در ذهنیت اجتماعی این جوامع، یکهزارم جایگاهی که امامزادگان گمنام دارند پیامبران نامداری چون مسیح ندارند. موسی و عیسی و ابراهیم، نامهایی است که فقط در قرآن میبینی؛ و چون قرآن در مرکز منظومۀ دینی ما نیست، پیامبران نیز از قلب و روح ما غایباند. در تربیتدینی ما، پیامبری چون عیسی حتی به اندازه امامزاده بیژن و ابولؤلؤ هم محلی از اِعراب ندارد.
✍️ #علی_خسروی|👇
╭┅─────────┅╮
🌺 @bahr_dar_koze
╰┅─────────┅╯
اصرار پاکباختگانی چون «رضا کیانیان» به تداوم ژستهای اپوزیسیون نمایانه در متلک به مرحوم «ناصر طهماسب»، نوعی عملیات احیاء زیست رُباتیک این مردههای متحرک سیاسی پس از مرگ جنبش نافرجام ز،ز،آ است.
نمایشنامه «سوزنبانان» اثر «بریان فیلان» واقعترین شرحماجرا برای تشریح وضعیت رقتآور مُردههای سیاسی چون کیانیان است.
سوزنبانانی بازنشسته و فراموش شده كه نمیخواهند باور كنند دیگر هیچ قطاری از ایستگاه آنان نخواهد گذشت!
فراموش شدگانی ورشکسته در ایستگاهائی فراموش شده، مرارت کشانه و رویااندیشانه به امید رسیدن «قطار آرزوهایشان» به هر بهانهای –ولو مرگ یک دوبلور شاخص– اصرار بر تداوم خالهبازیهای سیاسیشان جهت اثبات تمام نشدگیشان دارند.
قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ!
بگو به خشم خود بميريد كه خداوند به راز درون سينه ها داناست(آلعمران/۱۱۹).
✍️ #علی_خسروی|👇
╭┅─────────┅╮
🌺 @bahr_dar_koze
╰┅─────────┅╯
.
بیست و نهم آذرماه سال گذشته ژنرال «تامیر هیمن»، فرمانده سابق اطلاعات ارتش اسراییل گفت: «اسراییل در ترور سردار سلیمانی نقش داشته است» و امسال در آستانه سالگرد این جنایت وحشیانه، قهرمان ملی دیگری را به شهادت رساند. این ترور چندباره نشان میدهد اسراییل نه فقط اشغالگرترین که تروریستترین دولت تاریخ است. دولتی که با ترور به دنیا آمده و با آن هفتاد و پنج سال ادامه داده و تا روزی هم که این دولت تروریست وجود دارد منطقه روی آرامش به خود نخواهد دید.
گریستن برای شهید دور از وطن رواست، اما این اشکها به معنای تلطیف خشم نیست، بلکه هر قطره از آن آب دیده، باید مبدل به سرب داغی شوند بر قلب تیرۀ صهیونیزم و حامیانش!!
✍️ #علی_خسروی|👇
╭┅─────────┅╮
🌺 @bahr_dar_koze
╰┅─────────┅╯
.
روز گذشته فرصتی شد تا از دستاوردهای موشکی و دفاعی کشور در سازمان هوا و فضای سپاه پاسداران انقلاب بازدید کنم.
در تمام لحظات بازدید چهره شهید «حسن تهرانیمقدم» ساقی نظرم بود. از نظر من تهرانی مقدم کارخانه تولید «امنیت» برای حال و آینده ایران و منطقه است. اگرچه او امروز [در ظاهر] بین ما نیست اما آثار تولید شده توسط او حضورش را محسوس و ملموس میکرد.
به عقیده من در ذهن و نظام تحلیل شهید تهرانی مقدم، از نظر تاریخی، یک ایرانِ شکست خورده وجود داشت. ایرانِ تصرف شده، ایران تجزیه شده، ایرانِ استعمارشده، ایران بازنده در قاجار و پهلوی که در مهمترین منطقه جهان به دلیل بی قدرتی مدام شکست خورده است.
اگر تحولات معاصر ایران و منطقه را از جهت پیروزی و شکست در برابر اجنبی (از صفویه به بعد) مورد بررسی قرار دهیم، جایگاه تاریخی آن مرد بزرگ بی بدیل خواهد بود. او یک ذهنِ نظامند تاریخی از سرگذشت ایران داشت و از همین روی آرام ننشست و از سوریه تا لیبی و از ایران تا کره شمالی را چرخید تا برای ایران تولید قدرت کند.. روحش شاد 🖤
✍️ #علی_خسروی|👇
╭┅─────────┅╮
🌺 @bahr_dar_koze
╰┅─────────┅╯
ویژ برنامه وفات حضرت امالبنین سلاماللهعلیها
✍️ #علی_خسروی|👇
╭┅─────────┅╮
🌺 @bahr_dar_koze
╰┅─────────┅╯
.
سیر تنزل یک «نخاله» به «تفاله» و اکنون به «زباله» را در تصویر و نوشتۀ آن میبینید..
وقتی انبان یک پخمه که به لطف خوب لگد زدن به توپ و جادوی رسانه، ممهور به نخبگی!! شده، برون ریز میشود!
بقول ملکالشعرای بهار:
تو چه دانی علم تفسیر و لغات
«خر چه داند قدر حلوای نبات»
همه جای دنیا «فرار نخبه» دارند و سهم ایران «فرار نخاله» و سهم غرب و آمریکا هم شده «بازیافت زباله»!
زبالهای وطنفروش که راهزن شرافت شده است:
گفت پیغمبر که احمق هرچه هست
او عدوی ما و غول رهزن است ..
✍️ #علی_خسروی|👇
╭┅─────────┅╮
🌺 @bahr_dar_koze
╰┅─────────┅╯
از حناچی اصلاحطلب تا زاکانی اصولگرا،
تحریف حاجقاسم در شهرداریها
از تقلیل یک چهره بینالمللی مقاومت و چهره شاخص مکتب امام به «سرباز وطن» در دوره شهرداری حناچی تا اقدام سازمان زیباسازی شهرداری تهران در نصب جملهای ابتر از او در آستانه سالگرد:
هرگز نمیخواستم سلاح به دست بگیرم!!
حاج قاسم سلیمانی در نامهای خطاب به فرزندش نوشته بود:
▫️«اولین بار است که به این جمله اعتراف میکنـم؛ هرگز نمیخواستم نظامی شوم. هرگز از مدرج شدن خوشم نمیآمد.
عزیزم از خدا خواستم همه شریانهای وجودم را و همه مویرگهایم را مملو از عشق به خودش کند. وجودم را لبریز از عشق خودش کند. این راه را انتخاب نکردم که آدم بکشم، تو میدانی من قادر به دیدن بریدن سر مرغی هم نیستم. من اگر سلاح به دست گرفتهام برای ایستادن در مقابل آدمکشان است نه برای آدم کشتن. خود را سرباز در خانه هر مسلمانی میبینم که در معرض خطر است و دوست دارم خداوند این قدرت را به من بدهد که بتوانم از تمام مظلومان عالم دفاع کنم.»
┏━━━ °•🖌•°━━━┓
@bahr_dar_koze
┗━━━ °•🖌•°━━━
.
شمشیر سیاست در دستان زنگی مست!
در تو نمرودی است آتش در مرو
رفت خــواهی اول ابراهیــم شو
امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در نهجالبلاغه -خطبه متقین- یکی از ویژگیهای اهل تقوا و کسانی که سیاستشان دینی، و نه دینشان سیاسی است را چنین برشمرده است:
«والشَّرُّ منه مَامُون»
از شرش ایمنی حاصل است!
آدمی، برای آنکه یک ملت از شرّش مصون و مأمون باشند، دو راه میتواند برگزیند:
اول؛ خود را چنان رام [تربیت] کند و بر دست و پای خود زنجیر نهد تا اژدهای نفس، تحت تسخیر و تسلط و فرمان عقل درآید و بیرخصت او نجنبد.
دوم؛ اگر هنوز به این درجه از تهذیب و تادیب نرسیده و در رام کردن نفس کامیاب نیامده، و «یزیدش»، «بایزید» نشده، تقوای پرهیز پیشه کرده و حد خود بشناسد و در جای خود بنشیند و خویشتن را در معرض قدرت و امکانات فراخ قرار ندهد و همچون زنگی مست، شمشیر به دست نگیرد و اژدهای نفس را در برف فراق نگاه دارد تا از فرط یخزدگی و افسردگی نجنبد تا آسیب، آفت و شرّی عظیم نیافریند:
نفست اژدرهاست او کی مرده است
از غــــــم بــیآلتـــــی افسـرده است
اژدهــــــــا را دار در بـــرف فــــــراق
هین مکِش او را به خورشید عـــراق
┏━━━ °•🖌•°━━━┓
@bahr_dar_koze
┗━━━ °•🖌•°━━━
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
🔵 مرزبانِ تیزبین
✍️ علی خسروی
ایرانزمین روزگاری را در حافظه دارد که دگردیسان و رِفُرمیستهای چپ، و عملههای چشموگوش بسته «پوزیتویسم» و پشیمانان از انقلاب - همان پونز داران و قیچی به دستان ضد امپریالیست ابتدای انقلاب- با رنگیننامههای گونهگون قرن شانزده و هفدهمی، حس «پروتستانتیسمشان» چنان قلمبه شده بود که میخواستند لیبرال دموکراسی را از استاد اعظمشان «فوکویاما» غلیظتر واگویه کنند و اگر استادشان از «پایان تاریخ» گفته بود، آنان رسماً «پایان خدا» را اعلام کنند.
دور از انصاف است اگر نگویم آنها موفق هم بودند. آنها توانسته بودند با وعده «جامعه» مدنی و «عصر آزادگان» و «نشاط» تقلبی، «صبح آن روز» دانشجویان و محیطهای دانشگاهی و جوانان سادهدل دهه هفتادی را چنان ربوده و آنها را عمله خود کنند که «آزادی اندیشه» را در کنار زدن «ریش و پشم» بجویند و کارتونیستهای بیارزش، بیمقدار و بیسوادشان - چون نیکآهنگ کوثر را که اکنون به شغل شریف مزدوری مشغول است- را به هماوردی با پهلوانی چون «علامه مصباح یزدی» با ۱۶۲ جلد تألیف و تحقیق، و هزاران ساعت تدریس و روشنگری فرا بخوانند.
زمانه، زمینۀ فوران ابتذال و درهم غلطاندن طلا و مطلا بود.
در این زمستان استخوان سوز بود که عالِمی از وجود خویش برخواست، و غیورانه سقفی ساخت از تفکر و سایهبانی از اندیشه. اگرچه تیغ تهمتها و توهینها زخمیاش کرد اما او توانست شب شراب دیکتاتورهای روشنفکر را به صبح خماری بدل کند. درد دیانت و سیاستدینی چنانش کرده بود که در دنیای فراخش نیم لبخند هم نمیگنجید، زخمها به عوضش میخندیدند. نه ناسزاهای عسلپیچ و ادبی عبدالکریمسروش کارگرش شد و نه پناهندگان امروز رسانههای عبری-عربی-غربی توانستند حریفاش شوند. امروز آنها حق دارند در نبود او شادی کنند؛ شادی امروز آنها محصول سوزش همان صبحخماری است.
رحمةالله علیه
#علامه_مصباح
#اندیشه #نخبگان
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
.
شعلهای سیال برای همیشه ...
«زندگانی».. انگار واژهای است که بر چند بار زندگی دلالت میکند. ما زندگی میکنیم و افرادی زندگانی. مثل زندگانی آرش کمانگیر به روایت ناب ماندگار کسرایی:
زندگانی شعله میخواهد...
صدا سر داد عمو نوروز
شعلهها را هیمه باید روشنی افروز...
بزرگی میگفت: گاهی تن آدم هیمۀ روحش میشود و روحش شعلهای که برای همیشه افروخته میماند.
گویا شهید «صالح العاروری» و مردانی چون او، چنین زندگانی داشته و دارند. شعلههایی سیال و فروزان برای همیشه.
پیش از صالح، افرادی چون احمد یاسین، فتحی شقاقی، عزالدین شیخ خلیل، جهاد الغنام، طارق عزالدین و .. به دست جوخههای ترور رژیم موقت شهید شده بودند؛ پیدا بود که نوبت او هم میرسد. مردانی در متن جهاد و زندگانی غبطه برانگیز.
آزادی قدس و سربلندی فلسطین، بینام مردانی چون «صالح العاروری» به درستی شناخته نمیشود. آنها جهاد و شهادت را به عنوان راه و آرمان زندگانی خود انتخاب کرده بودند.
اگر چریکهای قهرمانی که در راه آزادی ملت و کشور فرانسه با نازیها میجنگیدند، تروریست بودند. اگر «نلسون ماندلا» رهبر مقاومت داخلی علیه آپارتاید در آفریقای جنوبی تروریست بود. اگر ماهاتما گاندی از نظر دولت استعماری بریتانیا تروریست بود. اگر همه آنانی که در راه آزادی و استقلال کشور و سربلندی ملت خود مبارزه میکنند، تروریستاند. شهید «صالح العاروری» هم به زعم دولت آمریکا و رژیم جعلی تروریست است.
صهیونیستها اکنون میتوانند آشکارا شادی کنند، هلهله سر دهند و بگویند: «دنیا بدون صالح بهتر و کشور جعلی امنتر است»، اما شاید روزی به این پرسش بیاندیشند که این مردان چرا چنان راهی را در زندگانی خود انتخاب کردند!
انتخابی که به روشنی آفتاب، سرانجامش شهادت است؟!
✍️ #علی_خسروی|👇
┏━━━ °•🖌•°━━━┓
@bahr_dar_koze
┗━━━ °•🖌•°━━━
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
🔺غارت «همدلی ملی»، در میان اخبار تلخ!
✍ علی خسروی
دوباره جنایت و دوباره داغ ملی و دوباره هجوم صدها دزد و غارتگر که در مجازی به میدان آمدهاند تا روان و احساسات و اعتماد یک ملت را بدزدند!
کسانی که هنوز خبر فاجعه کامل نشده و ابعاد آن کشف نشده، با ایجاد موج سیاسی، مشغول جایگزین کردن «همدلی ملی»، با نفرت اجتماعیاند، هدفشان کمک به آسیبدیدهگان نیست، آنان در میان فاجعه دست در میان حادثه بردهاند تا از داغ و داغدیده، ابزاری بسازند برای پروژههای سیاسی خود تا مانع همبستگی و همدلی ملی شوند. و این، نامی جز رذالت و پستی اخلاقی و شخصیتی ندارد!
در بسیاری از کشورها، ۲۴ ساعت اول پس از یک فاجعه، زمان همدلی با قربانیان و تمرکز روی کمکرسانی است.
حمایت از قربانیان و آسیبدیدگان و لزوم همبستگی ملی حکم میکند جلوی این ناکسان هم با همان خشم ایستاد و مانعشان شد. تروریست، فقط آن صهیونیست یا وحشی تکفیری نیست که زنان و کودکان را به خاک و خون میکشد، زالوهایی که بدون تخصص مربوطه، اعتماد عمومی به نیروهای امنیتی را تحقیر و واژه «انتقام» را لوث و بیارزش میکنند یا در مجازی علیه شهدای گلزار شهدای کرمان و سپهسالار ایران لنترانی میخوانند هم تروریستهایی هستند که باید با قدرت در مقابلشان ایستاد و بینیشان را به خاک مالید!
#کرمان
#شهدای_کرمان
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
یکی در آتش سوخت، یکی در زمهریر برف و من در میان خبرهای بد. طبع من خنیاگری بود؛ مرثیهها امانم نمیدهند.
✍️ #علی_خسروی|👇
┏━━━ °•🖌•°━━━┓
@bahr_dar_koze
┗━━━ °•🖌•°━━━