eitaa logo
سرداران شهید باکری
491 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
404 ویدیو
12 فایل
کلامی گهربار از آقا مهدی باکری: خدایا مرا پاکیزه بپذیر
مشاهده در ایتا
دانلود
به : ...وقتی میرفت، تا سه چهار روز شارژ بودم، یاد حرف ها و کارهاش می افتادم، لباس هاش را که می شستم، جلوی در حمام می ایستاد و عذر خواهی میکرد که وقت نکرده بشوید، وظیفه‌ی خودش میدانست، مخصوصا ماه رمضان راضی نمیشد من با اینکار را بکنم،لباسهاش نو نبود، وقتی میشستم، بی اختیار برای خودم این بیت را میخواندم؛ گل من یک نشانی بر بدن داشت/یکی پیراهن کهنه به تن داشت... بعد دلتنگی ها شروع میشد، بد اخلاق میشدم، گریه میکردم، حوصله‌ی هیچ کس و هیچ چیزی را نداشتم، عین دیوانه ها با خودم حرف میزدم. خانه‌مان و ستاد توی یک خیابان بودند، شاید کمتر از یک ربع فاصله داشتند، اما همین فاصله گاهی ما را یک هفته، ده روز از هم دور نگه میداشت. پشت پنجره می نشستم و وانت های سپاه را که رد میشدند، نگاه میکردم میگفت: بذار من زنگ بزنم بعد در رو باز کن، شاید غریبه باشه، شبِ و خطر داره" اما من گوش نمیدادم، می خواستم خودم در را رویش باز کنم. سرش را گذاشت روی سینه‌ی مهدی و تا جایی که توانست زار زد، آنقدر که پیراهنش خیس شد مهدی دست برد زیر چانه‌ی صفیه و صورتش را که از گریه سرخ شده بود، بالا آورد و گفت:"آخه صفیه،تو همه رو ول کرده ای و چسبیده ای به من، ست، از دستت بیوفته، میشکنه، نباید دل بسته ش شد... اما مهدی برای او دنیا نبود، نمی توانست مثل او فقط خودش را بسپارد و راضی باشد به هر چه او میخواهد،نمی توانست مثل او همه ی فکر و ذکرش جهاد باشد و آنچه رضای خدا است؛ مهدی میدانست صفیه دست از این گریه ها که تازگی ها بیشتر شده بود،بر نمیدارد گفت:"به این گریه ها جهت بده،نذار الکی هدر برن؛به یاد امام حسین باش و مصیبت های خواهرش،زینب" ... دارد.... شیشه‌ست،از دستت بیوفته،میشکنه،نباید دل بسته ش شد @bakeri_channel