فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"کار خودشونه" سناریویی جدید برای تحمیق مخاطب و غبار آلود کردن عرصه ی حقیقت جویی نیست⚠️👈 قدمتی به درازای تاریخ کفر و جهل داره😏
بد نیست بدونی که استدلال امویان بعد از شهادت عمار هم همین بود💢
http://eitaa.com/bandegizendegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#یه_قاچ_آموزش
#یه_نکته_مهم
اینو مخصوص مشکل دارا و کسانی که #گره_کور به زندگی و کارشون افتاده میزارم💢
🎙دکتر عزیزی
http://eitaa.com/bandegizendegi
کپی و بازارسال با لینک یادت نره🍏
44.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#مهارتهای_زندگی
#همسرداری
#همسرانگی
#روابط_زوجین
#نکات
در روابط زوجیت تون براحتی قمار نکنید⚠️
ویژه #آقایان
http://eitaa.com/bandegizendegi
کپی و بازارسال با لینک یادت نره🍏
اماااا
#خانومها هم به گوش و زبان دیگه ای باید گوش کنند و مثل مردان برن تو کار لطفاً #یقه_خودتون_بگیرید
این تعریض لازمه پس میگم👇
امروزه یجوری شده که متأسفانه و متأسفانه به خانومها هم باید مشابه همین حرفا و قمارهای ویران کننده ی #رابطه_زوجیت و #زندگی_مشترک رو ، بگیم🤦♀🤦♂ و بهشون هشدار بدیم که نکنند💢قمار نکنید چون بازنده خودتون هستید و زندگی تون⚡️
امکان نداره ....
نمیشه ...
به زندگیت نگاه کن ، به افکار منفی و نشخوار های فکری ت ، به خودگویی های منفی ت ، به تعبیر و تفسیر و تعمیم دادن های افراطی ت ، به بدبینی ها و شکاکیت های نابجات ، به احتیاط های افراطی ت ، به سکون و رکود و خمودگی و آشفتگی و بی رقمی و ناتوانی و فشلی ت
اینا نشونه است برای یه فرد باهوش و اهل دقت
آیا وقت تغییر نرسیده؟
آیا انگیزه ی کافی برای اراده به تغییر در تو بخاطر این همه آسیب حاصل نشده؟
خیلی فرصت نداریا
بجنب قبل از اینکه وقت ت تموم شه⚡️
http://eitaa.com/bandegizendegi
کپی و بازارسال با لینک یادت نره🍏
روایتی از #کرمان؛
روایتی از یک #شهر_مقاوم
زن از ماشین پیاده شد ... جمعیت را کنار زدو هراسان به سمت نگهبانی بیمارستان دوید . چادرش روی شانههایش افتاده بود . تارهای نامرتب و پریشان موهایش از لابهلای روسری روی گونهاش ریخته بود . لبهایش از ترس سفید شده بود. به نگهبان که رسید پاهایش دیگر جان نداشت . دستش را روی شیشه نگهبانی تکیه داد و هراسان گفت محسن ابراهیمی "گفتن آوردنش اینجا، زندهست؟" و بعد طوری که انگار خودش تحمل شنیدن جواب همچین سوالی را ندارد، سرش را گذاشت روی شیشه و به زور بدن بیجانش را نگه داشت .
نگهبان همانطورکه سریع داشت دفتر اسامی را نگاه میکرد گفت : "پسرته خواهر؟" و زن بدون اینکه صدایش نای بیرون آمدن داشته باشد جواب داد : "تو رو امام زمان نگو مُرده" نگهبان صفحه را ورق زد و گفت : "خواهرم آروم باش توکلت به خدا باشه، اسمش تو لیست من نیست ، برو توی اورژانس و بگرد ، ببین پیداش میکنی؟"
زن بعد از کلی التماس از گیت نگهبانی رد شد و به اورژانس رسید . ناله و فریاد بابوی خون درهم آمیخته شده بود راهروی اورژانس پر بود از مجروحان و مصدومان که بعضیهاشان از هوش رفته بودند ... اولی محسن نبود ، دومی هم که پرستار داشت سرش را باندپیچی میکرد جوانی سی و چند ساله بود انگار ، نه محسن شانزده سالهی او. سومی هم بدن بیجانی بود که بر پارچهی رویش نوشته بودند : سردخانه! چشمش که به این کلمه افتاد ، ناگهان پایش از یاری کردن ایستاد ... کف زمین اورژانس نشست و به پایین روپوش پرستاری که بهسرعت داشت از کنارش میگذشت چنگ انداخت و گفت : "خانوم محسن ابراهیمی یه جوون شونزده ساله با موهای فرفری سیاه اینجا نیاوردن؟" پرستار به سِرُم توی دستش اشاره کرد و گفت : "من کار دارم ، خانم جون پاشو اینجا آلودهست ، پاشو بشین روی صندلی باید از پذیرش بپرسی یا خودت یکییکی اتاق ها رو نگاه کنی."
زن هر چه توان داشت روی هم گذاشت برای ایستادن . شروع کرد به گشتن تمام اتاقها ، اتاق اول ، اتاق دوم ، اتاق سوم ... چپ ، راست و هر چه بیشتر به انتهای سالن نزدیک میشد دلش بیشتر راضی میشد که محسن را هر قدر مجروح و زخمی در همین اتاقها بیابد .
آخرین اتاق ، آخرین امیدِ او بود و بعد از آن دیگر باید برای شناساییِ محسن به سردخانه میرفت . زیر لب زمزمه کرد یا فاطمه زهرا تو را به آبروی #حاج_قاسم قَسَم و بعد به سراغ تختِ آخرِ اتاقِ آخر رفت . زنی سالخورده و زخمی روی آن خوابیده بود و ناله میکرد .
جهان روی سرش آوار شد💢 یادش آمد که صبح محسن را بخاطر به هم ریختگی اتاقش کلی دعوا کرده بود ... صورت زیبای محسن جلوی چشمش آمد که با خنده گفته بود : "مراسم حاج قاسم که تموم شه، سرمون خلوت میشه میام خونه، کامل اتاقمو تروتمیز میکنم"☺️
در دلش تمام دعاهایی که برای عاقبت به خیری محسن کرده بود ، مرور کرد . سرش گیج رفت ، چشمهایش تار شد: "خدایا من تحمل این غم و دوری بزرگ رو ندارم."
بیرمق با لبهایی لرزان از زنی پرسید : "سردخانه کجاست؟" و قبل از آنکه جملهاش تمام شود پرستاری که داشت از اتاق CPR بیرون میآمد بلند فریاد زد : "پسر نوجوونه برگشت ... دکتر میگه منتقل شه ICU"
از لابهلای درِ باز شدهی اتاق و رفتوآمد دکترها و پرستاران موهایِ مشکیِ محسن را دید و فرفری گیسویی را که تمام حالاتش را حفظ بود. جلوتر رفت دلِ از دست رفتهاش را لای آن موها دوباره یافت و با صدای بوق مانیتوری که داشت حیات محسن را نشان میداد آرام گرفت ...
روایت از فاطمه مهرابی
http://eitaa.com/bandegizendegi
کپی و بازارسال با لینک یادت نره🍏
بندگی و زندگی🌱 bandegizendegi@
روایتی از #کرمان؛ روایتی از یک #شهر_مقاوم زن از ماشین پیاده شد ... جمعیت را کنار زدو هراسان به سمت
در اون روز و شب و فرداش
دل چند پدر و مادر و شوهر و زن و فرزند اینجور لرزیده😔😓
درک بعضی لحظات چنان سخته که فقط لرزش اشک پشت پرده چشم و لرزش لایه های درونی قلبتو برات به جا میزاره ...
خدا به دل همه داغداران حادثه تروریستی کرمان قرار و آرامش و صبر بده
و
جنایتکاران و همه سرویسهای جاسوسی آمریکایی و اسرائیلی و انگلیسی رذل و کثیف پشت این جنایت غیرانسانی رو رسوا و نابود کنه ان شاء الله
http://eitaa.com/bandegizendegi
کپی و بازارسال با لینک یادت نره🍏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حاج_قاسم_سلیمانی
... دست منو به موی تو محتاج کشیدن
چشماتون شبیه شب معراج کشیدن ....
🎙محسن چاوشی
http://eitaa.com/bandegizendegi
کپی و بازارسال با لینک یادت نره🍏
امروز میخوام یکم پیچ و مهره های موضوع #مهارتهای_زندگی رو باز کنیم🔩⚙🔧
بندگی و زندگی🌱 bandegizendegi@
اول این کلیپ رو ببینید تا بعد بگم👇☺️
32.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وَمَا هَٰذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ ۚوَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ ۚلَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ
در دنیا سردرگم و پریشانیم ...
شبانه روز دنبال خوشبختی و آرامش هستیم اما هر چی میدویم بهش نمیرسیم و هر روز بیشتر از روز قبل از اون دور میشیم ...
#یه_سوال_مهم
مشکل کجاست؟
http://eitaa.com/bandegizendegi
کپی و بازارسال با لینک یادت نره🍏
بندگی و زندگی🌱 bandegizendegi@
وَمَا هَٰذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ ۚوَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَ
ربط این کلیپ به بحث مهارتهای زندگی چیه؟
بندگی و زندگی🌱 bandegizendegi@
ربط این کلیپ به بحث مهارتهای زندگی چیه؟
#یه_قاچ_آموزش
#چیستی #مهارتهای_زندگی
خیلیا وقتی میخوان روی آموزش مهارتهای زندگی کار کنند صرفا روی همین ده تا مهارت کار میکنن بدون توجه به چیستی و ریشه بنیادین همه اونا👆
به همین دلیل اینها همه منفک از هم یا چنتا چنتا تدریس میشن⚠️
و یجورایی سکولار آموزش داده میشن⚡️
و خب اون تغییر مهم هم در انتها برای متربی و مخاطب و مورد مشاوره تحقق پیدا نمیکنه💢
http://eitaa.com/bandegizendegi
کپی و بازارسال با لینک یادت نره🍏
بندگی و زندگی🌱 bandegizendegi@
#یه_قاچ_آموزش #چیستی #مهارتهای_زندگی خیلیا وقتی میخوان روی آموزش مهارتهای زندگی کار کنند صرفا روی
#یه_قاچ_آموزش
#مهارتهای_زندگی یعنی چی واقعاً ؟
مهارت زندگی یعنی مهار نفسانیتی که مثل یه اسب چموش 🐴 ما رو در شرایط جدید و غیرقابل پیش بینی💥 گرفتار میکنه🕸
بنابراین
اگه واقعاً کسی میخواد در هر کاری مهارتی پیدا کنه و بی تعارف و ادا و اصول به این مهارتهای دهگانه مسلط بشه در زیست فردی و خانوادگی و اجتماعی ش ، باید به ۴ تا مطلب واقف بشه و تسلط پیدا کنه نسبت بهشون :
1⃣روی کاری که قصد داره انجام بده تسلط پیدا کنه به این معنا که 👈 تمام ابعاد و زوایای اون کار رو درست بشناسه
2⃣روی خودش شناخت درستی پیدا کنه که اصطلاحا بهش میگن خودشناسی و خودآگاهی یعنی 👈 نیازها ، توانایی ها ، امکانات ، و ضعف های خودشو خوب بشناسه
3⃣روی زمان تسلط پیدا کنه یعنی 👈 میزانفرصت خودشو برای کاری که میخواد انجام بده بدونه تا بتونه برای کارش درست برنامه ریزی🗓 بکنه
4⃣روی ذهن و فکر خودش🧠 تسلط داشته باشه ... چرا؟ 👈 چون انسان زندگی شو بر پایه ذهن و اندیشه و مقدار تفکرش میسازه
و دقیقا به خاطر تفاوت آدما در همین چهار مؤلفه مهممم هست که آدما و سطح موفقیت هاشون و الگوهای رفتاری و میزان سعادتمندی شون با هم تفاوت پیدا میکنه⚠️
خب
#یه_سوال_مهم
حالا میخوایم ببینیم برای مهارت در زندگی مون ، واقعاً چجوری میتونیم روی این چهار موردی که گفتم ، تسلط پیدا کنیم؟
⁉️❓❗️❔❕⁉️‼️
http://eitaa.com/bandegizendegi
کپی و بازارسال با لینک یادت نره🍏