📝{متنِ حکایت هجدهم از باب پنجم(در عشق و جوانی)}
🌱مربوط به گزارش صوتی جلسه پنجاه و دوم تفسیر گلستان سعدی
🌻خرقه پوشی در کاروان حجاز همراه ما بود، یکی از امرای عرب مر او را صد دینار بخشیده تا قربان کند. دزدان خفاجه ناگاه بر کاروان زدند و پاک ببردند. بازرگانان گریه و زاری کردن گرفتند و فریاد بی فایده خواندن
گر تضرع کنی و گر فریاد
دزد زر باز پس نخواهد داد
مگر آن درویش صالح که بر قرار خویش مانده بود و تغیر در او نیامده. گفتم: مگر معلوم تو را دزد نبرد؟ گفت: بلی بردند، ولیکن مرا با آن الفتی چنان نبود که به وقت مفارقت خستهدلی باشد.
نباید بستن اندر چیز و کس دل
که دل برداشتن کاریست مشکل
گفتم: مناسب حال من است این چه گفتی که مرا در عهد جوانی با جوانی اتفاق مخالطت بود و صدق مودّت تا به جایی که قبلهٔ چشمم جمال او بودی و سود سرمایهٔ عمرم وصال او.
مگر ملائکه بر آسمان وگر نه بشر
به حسن صورت او در زمی نخواهد بود
به دوستی که حرام است بعد از او صحبت
که هیچ نطفه چنو آدمی نخواهد بود
ناگهی پای وجودش به گل اجل فرو رفت و دود فراق از دودمانش بر آمد. روزها بر سر خاکش مجاورت کردم وز جمله که بر فراق او گفتم:
کاش کآن روز که در پای تو شد خار اجل
دست گیتی بزدی تیغ هلاکم بر سر
تا در این روز جهان بی تو ندیدی چشمم
این منم بر سر خاک تو که خاکم بر سر
آن که قرارش نگرفتی و خواب
تا گل و نسرین نفشاندی نخست
گردش گیتی گل رویش بریخت
خاربنان بر سر خاکش برست
بعد از مفارقت او عزم کردم و نیت جزم که بقیت زندگانی فرش هوس درنوردم و گرد مجالست نگردم.
سود دریا نیک بودی گر نبودی بیم موج
صحبت گل خوش بدی گر نیستی تشویش خار
دوش چون طاووس مینازیدم اندر باغ وصل
دیگر امروز از فراق یار میپیچم چو مار
#گلستان_سعدی
🆔 @bange_nay110
📝{متنِ حکایت نوزدهم از باب پنجم(در عشق و جوانی)}
🌱مربوط به گزارش صوتی جلسه پنجاه و دوم تفسیر گلستان سعدی
🌻یکی را از ملوک عرب حدیث مجنون لیلی و شورش حال او بگفتند که با کمال فضل و بلاغت سر در بیابان نهاده است و زمام عقل از دست داده.
بفرمودش تا حاضر آوردند و ملامت کردن گرفت که: در شرف نفس انسان چه خلل دیدی که خوی بهایم گرفتی و ترک عشرت مردم گفتی؟
گفت:
وَ رُبَّ صَدیقٍ لامَنی فی وِدادِها
اَلَم یَرَها یَوماً فَیوضِحَ لی عُذری
کاش کآنان که عیب من جستند
رویت ای دلستان بدیدندی
تا به جای ترنج در نظرت
بی خبر دستها بریدندی
تا حقیقت معنی بر صورت دعوی گواه آمدی. فَذٰلِکَ الَّذی لُمتُنَّنی فیه.
ملک را در دل آمد جمال لیلی مطالعه کردن تا چه صورت است موجب چندین فتنه.
بفرمودش طلب کردن. در احیاء عرب بگردیدند و به دست آوردند و پیش ملک در صحن سراچه بداشتند. ملک در هیأت او نظر کرد. شخصی دید سیه فام باریک اندام. در نظرش حقیر آمد، به حکم آن که کمترین خدّام حرم او به جمال از او در پیش بودند و به زینت بیش.
مجنون به فراست دریافت، گفت: از دریچهٔ چشم مجنون باید در جمال لیلی نظر کردن تا سرّ مشاهدهٔ او بر تو تجلی کند.
ما مَرَّ مِن ذِکرِ الحِمیٰ بِمَسمَعی
لَو سَمِعَت وُرقُ الحِمی صاحَت مَعی
یا مَعشَرَ الخُلاّنِ قولوا لِلمُعا
فیٰ لَستَ تَدری ما بِقَلبِ الموجَعِ
تندرستان را نباشد درد ریش
جز به همدردی نگویم درد خویش
گفتن از زنبور بی حاصل بود
با یکی در عمر خود ناخورده نیش
تا تو را حالی نباشد همچو ما
حال ما باشد تو را افسانه پیش
سوز من با دیگری نسبت مکن
او نمک بر دست و من بر عضو ریش
#گلستان_سعدی
🆔 @bange_nay110
🎃 تکرار و اصرارِ بر گناه
✍ علامه طباطبایی ره:
✅ اصرار بر گناه و تکرار آن حالتی در روح انسان به وجود میآورد که با آن حالت دیگر یاد خدا هم مفید فائدهای نخواهد بود.
و آن حالت عبارت است از سبک شمردن اوامر الهی و بی پروا بودن در هتک حرمت او و خود را در پیشگاه مقدسش بزرگ شمردن.
و بدیهی است که با پدید آمدن این حالت در انسان دیگر روح بندگی باقی نمانده، در نتیجه یاد خدا هم دارای اثر و نتیجهای نمیتوان بوده باشد.
و باید دانست که این جریان در صورتی است که تکرار گناه و اصرار بر آن از روی علم و عمد بوده باشد.
📣 و لم یصروا علی ما فعلوا و هم یعلمون
📚 ترجمه تفسیر المیزان جلد ۷ صفحه ۳۴
#علامه_طباطبایی
#گناه
🆔 @bange_nay110
↕️ وسط بازها!
📝 سلمان کدیور
میگویند "وسط باز" منظورشان این است که یا برانداز باش یا مالهکش!
دو سر طیفی که کند ذهنترین آدمها که مکمل هماند قرار گرفتهاند.
مالهکشهای وضع موجود، خالق براندازها هستند و براندازها، مایه بقای مالهکشها در سیستم، هر کدام نباشد، وجود آن یکی بیمعنی است!
اگر براندازهایی وجود نداشته باشند، مالهکشهای یقه سفید سیستم، از گرسنگی میمیرند.
نه حرفی برای گفتن دارند، نه لولویی برای ترساندن ملت،
نه بهانهای برای بستن و فیلتر کردن،
نه بودجهای برای بولتننویسی نصیبشان میشود،
نه خبری از خلق دکانهای سازمانی و پروژههای نان و آب دار تحلیلی امنیتی است.
باید نان بازوی خودشان را بخورند که بلد نیستند!
اگر مالهکشهای داخلی هم نباشند، براندازها چطور تبلیغات کنند و جهان را از رژیم آخوندی بترسانند و فیلم کشتهها را برای شبکههای خارجی و سناتورهای کنگره فاکتور کنند؟
چطور جلب توجه کنند و اثبات کنند در صحنه قدرت نمرده و حذف نشدهاند؟
آنها هم در غربت باید فضولات خودشان را میل کنند بلکه نمیرند!
در دو سر این طیف بودن هنر نمیخواهد، فقط کافی است مغزت را بفرستی مرخصی و دهانت را باز کنی.
دیدهاید که هر دو در بد دهانی و فحاشی چقدر خبرهاند؟
هر دو تاب هیچ نقدی را ندارند و به غایت پرخاشگر و مستبدند.
رفتارشان منطق گله را دارد. دستهجمعی و گروهی عمل میکنند.
با یک های و یک هوی، مسیر عوض میکنند و دائم دنبال چوپانند که آنها را هدایت کند.
حالا یکی از شورای سلطنت و فرشگرد، دیگری از محافل سری امنیتی داخل.
وسط ایستادن اما، طرح و ایده و فکر میخواهد، چون از هر دو سر قطب به تو دائم حمله میشود.
یکی می گوید منافق، دیگری میگوید ستون پنجم!
دو دایرکت که مالامال از فحش کریه است، یکی عکس پروفایل پهلوی دارد و دیگری تصویر یک شهید یا اماکن و اشخاص مقدس است.
یکی میگوید تو با دادن تقاضای تجمع قانونی، مردم را به شورش تحریک کردی و باید محاکمه شوی تا زر مفت نزنی، اگر بیانیه شما نبود ایران اصلا بهم نمیخورد!
دیگری پیام میدهد که تو با درخواست مجوز تجمع از رژیم آخوندی، به او مشروعیت میدهی و فردای آزادی، به چهار میخ آویزانت میکنیم.
ماله کشها میخواهند به بهای نابودی ایران، نظم مسلط کنونی را حفظ کنند و در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نمیکنند.
براندازها نیز میخواهند به قیمت نابودی ایران، نظم کنونی را نابود کنند.
حتی شرم نمی کنند که درخواست حمله نظامی و تقاضای تحريم بيشتر بدهند.
وسط ایستادن به غایت سخت است. باید در پی راهی باشی که خار در پای ایران جانمان نرود، اما حال ملت بهتر شود.
باید سرت را در این کتاب و آن کتاب ببری، حرفها را گوش دهی و وقت خواب و سفر و... حلاجی کنی. با خودت دائم کلنجار بروی.
باید در حد مرگ، با همه طیفها و عقیدهها و مسلکها گفتگو کنی.
باید بخوانی و ایدهات را تبدیل به محصول قابل فهم کنی.
باید وقتی که احضارت میکنند، سعه صدر بخرج دهی، وقتی محاکمهات میکنند، صبور باشی.
شاید تلاش بیفایده و رنج بیحاصل باشد، اما شرف دارد به اینکه دو سر طیفی بایستی که جز استبداد و خشونت، خروجی دیگری ندارند.
#سلطنت_طلبان
#اصول_گرایان
#افراط
#حکومت
#جهل
🆔 @bange_nay110
🕳افتخاری غم انگيز برای ملت ايران!
➖موسسه غیرسیاسی و غیرانتفاعی MPI (Migration policy Institute)
اعلام کرد كه در تاريخ آمریکا، بالاترین سطح کیفی مهاجران متعلق به جامعه ایرانیان است
🖌جامعه ایرانیتبار از نظر:
- *آموزش و تحصیلات*
- *مشاركت اجتماعی*
- *پرداخت مالیات و اجرای قانون*
*برترین مهاجرانی هستند که تاریخ امریکا تاکنون به خود دیده است.
🖌بر اساس دو سرشماری در سالهای ۲۰۱۰ و ۲۰۲۰ تعداد ایرانیان مقیم آمریکا یک میلیون و نهصد هزار تن است که نهصد هزار تن در کالیفرنیا زندگی میکنند و ۲۰درصد جمعیتشان در (بورلیهیلز) ساکن هستند.
🖌بعد از کالیفرنیا، بیشترین جمعیت ایرانی در نیویورک، شمال نیوجرسی، ایالت واشنگتن، سياتل، بوستون و هیوستون تگزاس ساکن هستند.
🖌مدرک ۵۱ درصد ایرانیان بیش از لیسانس است. درحالیکه این نسبت در جمعیت آمریکایی ۲۴ درصد است.
🖌از هر چهار ایرانی بیش از یک تن فوقلیسانس و دکتری دارد. این بالاترین آمار در میان ۶۷ گروه قومی ساکن امریکا است.
🖌بر اساس آمار اداره بازرگانی، ایرانیان در بین ۲۰ گروه مهاجر برتر، بالاترین نرخ مالکیت کسب و کار را دارند که سهم قابل توجهی در اقتصاد ایالات متحده دارند.
🖌تقریباً از هر دو خانواده ایرانی- آمریکایی یک خانوار درآمد سالانه بیش از ۱۰۰ هزار دلار دارند اما این نسبت در خانواده امریکایی یک به پنج است.
🖌بر اساس آمار دانشگاه MIT، اساتید، دانشمندان، مهندسان و مشاغل ایرانی در ایالات متحده حدود یک تریلیون دلار را در اختیار دارند یا آن را مدیریت می کنند.
آنها در هر بخش از جامعه حضور برجستهای دارند.
🖌در حال حاضر، نزدیک به ۱۵۰۰۰ پزشک با اصالت ایرانی در ایالات متحده مشغول به کار هستند.
🖌ایرانیان به عنوان قانونمندترین قومیت تاکنون و دارای کمترین بزه اتهام و محکومیت هستند.
🖌بزه و خلاف در جامعه ایرانی- آمریکایی پایینترین رتبه در مقایسه با دیگر مهاجران در تاریخ ایالات متحده است.
🖌دوازده هزار استاد تمام ایرانی در دانشگاهها و موسسات اموزش عالی آمریکا تحقیق و تدریس میکنند، بطوریکه به سختی میتوان یک دانشگاه یا کالج آمریکایی را پیدا کرد که در آن حداقل یک یا چند استاد ایرانی - آمریکایی در آن خدمت نکنند.
🖌آنچه بیش از همه قابل توجه است این است که ۷۵ درصد اساتید ایرانی در دویست دانشگاه برتر امریکا (از میان چهار هزار دانشگاه) تدریس می کنند.
#ایران
#مهاجرت
#فرار_مغزها
🆔 @bange_nay110
#هو
محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست
گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی
گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست
گفت: میباید تو را تا خانهی قاضی برم
گفت: رو صبح آی، قاضی نیمهشب بیدار نیست
گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم
گفت: والی از کجا در خانهٔ خمار نیست
گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب
گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست
گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان
گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست
گفت: از بهر غرامت، جامهات بیرون کنم
گفت: پوسیدست، جز نقشی ز پود و تار نیست
گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه
گفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست
گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بی خود شدی
گفت: ای بیهودهگو، حرف کم و بسیار نیست
گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را
گفت: هوشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست
"پروین اعتصامی"
#خدا
#پروین_اعتصامی
🆔 @bange_nay110
🤯 آرتروز فکری چیه؟
➖آرتروز بیماری ای هست که به مفاصل حمله میکند و نتیجهاش این می شود که بیمار نمی تواند مفاصلش را به راحتی تکان بدهد.
و اما...
آرتروز فکری بیماریای هست که وقتی به آدم حمله میکند ، فرد قدرت تصمیم گیری خلاقیتش را از دست می دهد ،
دیگر نمیتواند نوآوری کند، همیشه مستأصله و قادر به یافتن راهحلهای جدید نیست.
مغز هنوز هم این تواناییها را دارد اما چون آرتروز گرفته قادر به تفکر و تعقل و خلاقیت نیست و نمیتواند تمام قدرت خودش را برای نجات از گرفتاری ها و بدبختی ها به کار ببندد.
فرد مبتلا به آرتروز فکری در هر سن و سالی که باشد از فکر کردن و خلاقیت و آموختن رنج میبرد ،
نمی تواند کتاب بخواند ، نمی تواند شجاعانه به ستم و تبعیض و بی عدالتی انتقاد کند ، نمی تواند برنامههای آموزشی و مفید را تماشا کند و نمی تواند از دیگران بیاموزد.
درچنین حالتی فرد دوست دارد در همین وضعیتی که هست بماند و خودش را از هر حرکتی دور نگه دارد.
در نتیجه کارها رو طوطیوار انجام می دهد و در نهایت در "تله ی روزمرهگی" گرفتار می شود...
آن هایی که آرتروز فکری دارند چون قدرت تفکر و تعقل ندارند دوست دارند در بَردگی و غلامی و کنیزی این و آن بمانند.
#فکر
#عقل
🆔 @bange_nay110
1⃣🔚 اول لیست یا آخر لیست؟؟ فرقی نمی کند!!
➖ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺗﻮﺳﺖ !
ﻣﺮﺩ گفت:ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻧﯿﺴﺘﻢ !
ﻣﺮﮒ :ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺳﻢِ ﺗﻮ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﻟﯿﺴﺖ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ...
ﻣﺮﺩ: ﺧﻮﺏ،ﭘﺲ ﺑﯿﺎ ﺑﺸﯿﻦ ﺗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻦ
ﺑﺎ ﻫﻢ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﯼ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ .!!!
ﻣﺮﮒ ": ﺣﺘﻤﺎ".
ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺩﺍﺩ ﻭ
ﺩﺭ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﻭ ﭼﻨﺪ ﻗﺮﺹ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﯾﺨﺖ.
مرﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﻋﻤﯿﻘﯽ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺖ ..
ﻣﺮﺩ ﻟﯿﺴﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺍﺳﻢ ﺧﻮﺩﺵ
ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﻟﯿﺴﺖ ﺣﺬﻑ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ.
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﮒ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﮔﻔﺖ:
ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﻮﺩﯼ.
ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽِ ﺗﻮ؛ﺍﻣﺮﻭﺯ ﮐﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﺁﻏﺎﺯ می کنم .!!!
گاهی اوقات برخی ﺍﺯ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ما ﻧﻮﺷﺘﻪ
ﺷﺪﻩ است(مثل مرگ).
هر ﭼﻘﺪﺭ هم ﺳﺨﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺁن تلاش کنیم ﻫﺮﮔﺰ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﺨﻮﺍهد ﮐﺮﺩ...!!!
🐧کلاغ و طوطی هر دو در کنار هم زندگی می کردند.
طوطی اعتراض کرد و گفت من را با کلاغ که زشت است چه سر و کار.
امروز طوطی که پرنده ای زیباست در قفس است و کلاغ آزاد...!!
پشت هر حادثه ای حکمتی است که شاید هرگز متوجه نشویم!
#یاد_مرگ
#داستان_آموزنده
🆔 @bange_nay110
💤شکستشناسی ایرانیان
✍ دکتر علیرضا آزاد
۵۰۰ سال قبل، ایرانیان که گمان میکردند شاه اسماعیل صفوی، ظلالله (سایه خدا) و شکستناپذیر است و رشادت برای پیروزی کافیست، با ۴۰هزار سرباز در برابر لشکر ۲۰۰هزار نفری عثمانی صفآرایی کردند. پیشنهاد عقبنشینی و یا حمله پیشدستانه قبل از استقرار توپهای پرشمار دشمن، پذیرفته نشد. دورمشخان مغرورانه به شاه پیشنهاد کرد که بگذارد دشمن آرایش نظامیاش را کامل کند تا قزلباشان صفوی، جوانمردانه ترکان عثمانیان را شکست دهند. سرآخر ایرانیان نبرد چالدران را به عرّادههای توپ عثمانی و باورهای خرافی و غرور واهی خودشان باختند و ۲۵هزار نفر را به کشتن دادند و دشمن تا همدان آمد. شاه اسماعیل که همسرش هم اسیر دشمن شده بود، دیگر آن مرشدِ کاملِ سابق نبود و حکومتاش که الهی پنداشته میشد، به دیوانداری سلطنتی تنزل یافت.
۲۲۰ سال قبل، در جنگ عباسمیرزا با سیسیانوف روس، مردم قفقاز سپاه ایران را یاری نکردند زیرا به خاطر داشتند که ۱۰ سال قبل، آقامحمدخان قاجار، سرمست از غرور پیروزی در جنگی نابرابر، از سرهای بریده مردم تفلیس منارهها ساخته بود. اعتماد نابجا به پیمان فینکنشتاین با فرانسه، نفوذ عمّال بریتانیا و ناتوانی تکنولوژی نظامی نوپای ایران در برابر سلاحهای مدرن روس مزید بر علت شد تا مناطق وسیعی از ارمنستان و آذربایجان و گرجستان، طی عهدنامه گلستان از ایران جدا گردد.
۲۰۰ سال قبل، پندارِ ترمیمِ غرورِ ملیِ بر باد رفته، ایرانیان را وارد جنگ دوم با روس کرد. قاجار تلاش نمود که آن را جنگ اسلام و کفر جلوه دهد. رساله جهادیّه مرحوم کاشفالغطاء و فتوای جهاد عالمان شیعه مثل سید محمد مجاهد و ملا احمد نراقی، کار خودش را کرد. وقتی قائم مقام فراهانی خطاب به شیفتگان جنگ گفت: "عقل حکم میکند کشوری که ۶ کرور مالیات دارد، با کشوری که ۶۰۰ کرور مالیات دارد، درنیاویزد." فیالمجلس فحشاش دادند. فردای آن روز بر منابر تکفیرش نمودند و به جرم اهانت به شاه و خیانت به کشور، خانهاش را غارت و خودش را تبعید کردند. فرماندهان نظامی و عالمان دینی سرمست از باده غرور، پا در رکاب یکدیگر، جنگ را آغازیدند و پیروزیهایی هم به دست آوردند اما در پایان، باز هم شکست خوردند و سپاه روس پس از فتح قفقاز، تا تبریز هم آمد. میرفتاح، والی و امام جماعت شهر، ناگزیر به استقبال دشمن رفت و حقیرانه بر منبر، زبان به مدح روس گشود و عهدنامه ترکمنچای منعقد گشت و ۳ ایالت دیگر قفقاز از جمله ایروان و نخجوان از ایران جدا شد. بخت یارمان بود که روسها تبریز را هم پشت قبالهشان نینداختند و به ساحل رود اَرَس، بسنده کردند.
۱۵۰ سال قبل، افغانستان پرچم جدایی از ایران را برافراشت. هرات ۲ بار به دست ناصرالدینشاه و محمدشاه قاجار، تصرف و شاه در قامت یک قهرمان ظاهر شد. اما انگلستان که افغانستان را دروازه هند میدانست، جنوب ایران را در ازای آن تصرف کرد و به دربار ایران التیماتوم داد. کار به استخاره پادشاه کشید و لشکر ایران که توان مقابله با نیروی دریایی مدرن بریتانیا را نداشت، دست از پا درازتر، عقبنشینی کرد و به جدایی افغانستان از ایران رضایت داد و بعدها از روی غرور توأم با ضعف، پیشنهاد استرداد امانی افغانستان را هم نپذیرفت.
۱۴۰ سال قبل، ایرانیان که پس از شکستهای پیاپی، دیگر توان مقابله با شورشهای مداوم ترکمنها و قدرت روزافزون روسها را نداشتند و نمیخواستند دوباره غرور ملی را بر باد دهند، ننگینترین معاهده تاریخ ایران، یعنی عهدنامه آخال را امضا کردند و بخشهایی از ترکمنستان و تاجیکستان، ازبکستان، قرقیزستان و قزاقستان امروزی (مساحتی تقریباً به وسعت ایران کنونی) را بدون جنگ به روسها واگذار نمودند و خوارزم و سمرقند و بخارای عزیز برای همیشه از مام خویش، جدا افتادند. از خیل مدعیان و وطنپرستان هم جز چند بیت شعر اعتراضی و چند گلایه بیاثر، خماری برنخاست.
خاک جداشده از ایران در گلستان ۷ برابر، و در آخال ۴۰ برابرِ ترکمنچای بود. اما داغِ ترکمنچای بسیار سوزناکتر بود و ضربالمثل شد. چرا؟ چون این جنگ با هدف ترمیم غرور ملی ایرانیان آغاز شده بود اما در پایان، غرور ملی بیش از هر زمان دیگری زیر چکمه اجنبی لِه شد.
#ایران
#جنگ
#حاکمین
#شکست
#توهم
#بی_تدبیری
🆔 @bange_nay110
🆚 در ستایش وسطباز
✍ فرهاد قنبری
خشونت کلامی و رفتاری بسیاری از فعالان سیاسی که به اصطلاح انگشت در جهان کرده و مزدور میجویند و همه را به ریاکاری و محافظهکاری و عافیتطلبی و وسطبازی متهم میکنند و حاضر به شنیدن هیچ صدایی ولو اندک زاویهدار با صدای ناساز خویش نیستند، واقعیت نازا، متصلب و خشن حاکم بر عرصه ی سیاسی و فرهنگی کشور ماست.
اما این دو جریان [برانداز- بنیادگرا] عصبانی و پرخاشگر و غیرستیز که چون گرگ در کمین هر کس نشسته و با خطکشی در دست در حال ایجاد مرز میان «من متعالی» و «دیگری پلشت» هستند، بیشتر از آنکه دغدغه ی جامعه و آزادی و رفاه و فرهنگ داشته باشند، دگماتیسم و جمودیت و کوتهفکری خویش را فریاد میزنند.
گروهی از آن ها که فکر میکنند با رفتن یک حکومت و آمدن حکومتی دیگر، به آنی به انسانی خوشبخت و شاد و سعادتمند تبدیل خواهند شد و گروهی دیگر فکر میکنند که اگر قدرت ذرهای از دست محافظهکاران بر زمین ریخته شود، جهان به آنی به مکانی پر از فساد و فحشا تبدیل خواهد شد.
هر دو این گروه هرگونه که دلخواهِشان است میتوانند بیندیشند و رفتار کنند اما تا زمانی که حقی برای آزادی «دیگری» قائل نباشند، نه به احساس رضایت درونی خواهند رسید و نه هیچگاه به شناخت صحیحی از مفهوم آزادی دست خواهند یافت.
تاریخ معاصر ایران نشان میدهد این گروههای صفر و صد بین و غرق در اتوپیای خیالی، از ترسناکترین طیفهای حاضر در عرصه ی سیاسی-اجتماعی ایران هستند. آنها نه درک درستی از تنوع و گوناگونی جوامع دارند و نه روان پیچیده و ستیزهجو و میل ارضاءنشدنی بشر را میشناسند.
آن ها بهمانند کودکان نابالغی میمانند که میل و خواست و اراده خود را تنها میل و خواست و اراده حقیقی میپندارند و در صورت منع از آن، به گریه و جیغ و فریاد روی میآورند و در صورت رهاشدن به حال خویش هم بلایی سر خود آورده و دوباره شروع به گریه و ناله و طلبکاری از دیگران روی میآورند.
عموم آن ها قدرت دیدی بیشتر از نوک دماغ خویش را ندارند و طبیعتا توان فهم گفتمان های دیگر را ندارند و به تمام کسانی که درک عمیق تری از جامعه و سیاست و فرهنگ داشته و یا از زاویه دیگری به مسائل می نگرند را به باد افتراء و توهین و فحاشی می گیرند.
برقراری تعادل در جامعه به صورتی که همگان احساس رضایت و آرامش خاطر کنند و هیچ کس مانع سبک زندگی و عقاید و آزادیهای طبیعی دیگری نشود، چیزی شبیه برقراری تعادل در بازی الاکلنگ است. برهمزدن تعادل الاکلنگ امری سخت نیست اما آنکه میتواند در میانه ی الاکلنگ ایستاده و یک پای خود را در یک سمت و پای دیگر خود را در سمت دیگر آن قرار داده و تعادل برقرار کند کار ظریفتر و سختتری را انجام میدهد.
پ.ن: وسط باز نه در معنای فرصت طلب و رانت خوار بلکه کسی که در وسط و میانه جامعه ایستاده است و همه را به تحمل و پذیرش «دیگری» فرامی خواند.
#جامعه
#دو_قطبی
🆔 @bange_nay110
🤷چیزیش نیست
✍ رضا رضائی
آیا "چیزیش نیست" به معنی آن است که اتفاق خاصی برایش نیفتاده یا چیزی ازش باقی نمانده؟
مقدمه: دوست پدرم، موتورش را برای نیم ساعت قرض گرفت و رفت و برگشت،
وقتی پدرم پرسید موتور کو؟
دوستش جواب داد: چیزیش نیست.
پدرم تصور کرد که اتفاق خاصی نیفتاده و موتور در پارکینگ است، عصر که رفت سراغ موتور، آنجا نبود، از دوستش پرسید:
موتور کو؟
دوستش با خونسردی جواب داد که:
صبح گفتم چیزیش نیست. در واقع چیزی ازش باقی نمانده بود که بیاورم.
یکم: از وزیر اقتصاد و بانک مرکزی و شورای پول و اعتبار میپرسیم:
اقتصاد و معیشت مردم کو؟ میگویند: چیزیش نیست؛
دوم: از وزرای فرهنگ، آموزش عالی، آموزش و پرورش، گردشگری و رئیس حوزههای علمیه و رؤسای دانشگاهها میپرسیم که:
فرهنگ و دین و دیانت و تعلیم و تربیت کو؟
میگویند: چیزیش نیست؛
سوم: از رئیسجمهور میپرسیم: جمهور کو؟
میگوید: چیزیش نیست.
چهارم: از حاکمیت میپرسیم: کشور کو؟
میگوید اصلاً نگران نباشید. چیزیش نیست.
به اعتقاد این کنشگر مدنی:
۱: به نظر میرسد که سفرهی مردم، چیزیش نیست، تربیت کودکان و نسلهای آینده، چیزیش نیست، دریاچهها و تالابها و سفرههای آب زیر زمینی و رودخانهها، چیزیش نیست؛
۲: به نظر میرسد که امید به آینده و اعتماد عمومی، چیزیش نیست؛
۳: به نظر میرسد که انتخاب اصلح، شایسته گزینی، نخبه سالاری، انتصاب سرآمدان و کارآمدان، چیزیش نیست؛
۴:به نظر میرسد که از بودجهی سال ۱۴۰۴ برای فقرزدایی، برابری حقوقها، واردات دارو و تجهیزات پزشکی، چیزیش نیست.
من هم مثل مرحوم پدرم تصمیم گرفتم که پای پیاده برگردم به خانه، فقط ترسم از این است که به سر کوچه که رسیدم، ببینم که چیزیش نیست.
فراموش نکنیم که اگر عدهای آباد کردند، همه از آبادانی استفاده میکنند، اگر عدهای مردم را آزاد گذاشتند، همه از آزادی بهره مند میشوند و اگر عدهای نابود کردند، همه بر میخیزند تا اول نابود کنندگان را نابود کنند و بعد با عبور از گذشته، دوباره بسازند و بازهم زندگی را جاری کنند.
حواسمان باشد که جای درست تاریخ بایستیم و ملک و ملت خودمان را به دیگران ترجیح بدهیم و برای گدایی از کدخدای غرب و شرق، عزت مردم خود را نفروشیم.
#مسئولین
#مشکلات
#مدیریت
#ایران_آباد
🆔 @bange_nay110
❓نیروی سومی نیز ممکن است؟
✍ فرهاد قنبری
فضای ایران به سرعت در حال دو قطبی شدن است. در واقع هم حکومت و هم جریان اپوزیسیون برانداز خارج از کشور، این دو قطبیسازی را به نفع خود میدانند و در جهت تحقق کامل آن میکوشند.
حکومت میپندارد که دو قطبیسازی، نیروهای میانه و وسط را به سمت حمایت از آن میکشاند؛ چرا که این نیروها نمیخواهند و یا نمیتوانند به عنوان بخشی از نیروی براندازی که آشکارا به حمایت خارجی حتی حمایت فردی در سطح نتانیاهو چشم دوخته است؛ فعالیت کند.
اپوزیسیون برانداز هم به نوبه ی خود، نیروهای میانه را مخل سادهسازی صورت مسئلهای به نام جمهوری اسلامی میداند و در تبلیغات خود به فضایی دامن میزند که جریان میانه مجبور به انتخاب بین آنان و یا حکومت شود تا بدین وسیله به زعم آنان، وضعیت روشن و شفاف و صفوف سیاسی کاملاً از هم متمایز و تفکیک شود.
طبعاً نیروی سوم "نمیخواهد" خود را به انتخاب بین این دو قطب مخیر کند؛ اما اینکه در این صحنه ی دو قطبی "میخواهد" چه کند؛ برایش چالشی بزرگ است.
به احتمال بسیار، برخی از نیروهای سوم خارج از کشور، به تدریج به جریان اپوزیسیون براندار خواهند پیوست چرا که هم نمیخواهند اصطلاحاً از قافله عقب بمانند و هم راه چاره ی دیگری پیش روی خود نمیبینند.
از طرفی بخشی از نیروهای میانه در داخل کشور نیز از جمله طیف محافظه کارتر اصلاح طلبان، به مرور دیوارهای کوتاه بین خود و حکومت را برخواهند داشت و هویت جداگانه ای برای خود در نظر نخواهند گرفت.
با این حال، بخش بزرگی از جریان سوم مایل است که نقش مستقلی در تحولات کشور بازی کند و جذب دو قطب متعارض با هم نشود.
به نظر من در حال حاضر اکثریت قابل توجهی از ایرانیان، چشم به همین جریان سوم دارند؛ اما این اکثریت در بلاتکلیفی و انفعال و سردرگمی به سر میبرند و تنها راه فعال و زنده کردن آن ها، حضور مؤثر جریان سوم در صحنه ی سیاسی کشور است.
حضور مؤثر جریان سوم در صحنه ی سیاسی اما به امری غیر ممکن نزدیک شده است! این نیرو بنا به خط مشی و امکانات خود، فقط در فضایی امن و آزاد و قانونی امکان حضور مؤثر پیدا میکند؛ اما امنیت و آزادی آن، در حیطه ی اختیار خودش نیست، بلکه به اراده ی حکومت بستگی دارد.
حکومت اما در حال حاضر نه فقط به فعالیت این نیروها علاقهای ندارد؛ بلکه از برخی جنبهها آنان را تهدیدی خطرناکتر از اپوزیسیون براندار برای خود میداند!
با این حساب، در غیاب فضای قانونی امن و آزاد، کار مؤثر و سرنوشت سازی از نیروی میانه برنمیآید.
در این میان، اگر هم به فرض برخی از این نیروها در غیاب یک تشکیلات قانونی فراگیر و مستحکم و یا رسانه ی قدرتمند مخصوصِ به خود، با صدور بیانیههای آتشین، در صدد حضور در میدان سیاست برآیند؛ از یک طرف صدای آن ها در جامعه پژواک لازم را نخواهد یافت و از طرف دیگر اگر هم به زندان افتند؛ فقط رسانههای خارج از کشور که در اختیار اپوزیسیون برانداز است؛ از آلام آن ها در جهت پیشبرد برنامههای خود سود خواهند جست.
بدین ترتیب، به حاشیه رفتن نیروهای میانه در شرایط دو قطبیِ در حال ظهور، ظاهراً سرنوشتی مقدر است؛ مگر اینکه حکومت متقاعد شود که حضور مؤثر و مستقل این نیرو میتواند شرایط بهتری از وضعیت دو قطبی ایجاد کند. از این رو، اگر کسی می تواند حکومت را در این جهت متقاعد سازد؛ بهتر است درنگ نکند!
#سیاست
#دو_قطبی
#مردم
🆔 @bange_nay110