eitaa logo
باران 🌧 عشق و ثروت ✓ اشرف ملکوتی خواه
1.8هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
2.9هزار ویدیو
120 فایل
💯دنیا و آخرت خوب ساختنی ست نه یافتنی!! ☀️💫ای که مرا خوانده ای؛ راه نشانم بده! اشرف ملکوتی خواه هستم🦋 #مشاور_خانواده سفیر #عشق #ثروت💰 با کلی آموزش #رایگان در حوزه های توسعه فردی و خانوادگی اینجا زندگیت #متحول میشه🥰
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام ودرود 🌷 من در جلسات حضوری ثروت از شما آموختم که جملات تاکیدی ثروت در طول روز زیاد بگم ومیگفتم مرتب.تا این که مقاومت کائناتی برام پیش آمد حساب بانکی همسرم بنا به دلایلی ... مسدود شد و در شرایطی مالی خوبی نبودم وهمه ی حساب وکتاب ایشون به هم ریخته بود.طی دوهفته.استاد من همش تو شکرگزاری هام می‌نوشتم که این مبلغ به حساب بانکی ملت ....... که به جای نقطه چین اسم خودم را مینوشتم واز خداوند بایت این پول خیالی از خداوند سپاسگزاری میکردم. این بماند. تا این که من به همسرم گفتم که خوب پول هایی که در طول روز قراره به حسابت واریز بشه به حساب ملت من واریز بشه وایشون قبول کردند ودر طول روز به حسابم پول میومدو من برای افراد مختلف با گوشیم پول واریزی میزدم با حس وحال خوب وشکر گزاری.یکمش که اضافه میومد در حد ۱۰۰و۲۰۰ هزار تومن وهمسرم میگفت برای خودت و منم با کمال میل قبول میکردم ومیگفتم مزد کاریه که با گوشیم انجام می‌دهم. شما در جلسه گفتید که پول باید جلوی چشم شما باشه و درطول روز ببینیدش تا این که یه روز در این دوهفته ایشون با مبلغ ۳۰۰۰۰۰۰ ملیون تومن آمدند خونه من جا خوردم همون لحظه یادم به کلیپ ونوشته ای که در باران عشق گذاشته بودیدکه فکر کنید داره بارون میاد وروی سرتون پول داره میباره به جای قطره های بارون. من این کار را انجام دادم وبه دخترم که گفتم. تااین که این پول های ۱۰ هزار تومنی تراول ۵۰ و۱۰۰ هزار تومنی و۵ هزار تومنی را به واقعیت دیدیم همون لحظه من ودختر وپسرم پول ها را روی سرمون وبه طرف بالا پرتاب💵💵✨️ میکردم وخوشحال وخندون😆😆 بودیم.واز خداوند بابت پول وفراوانی در عالم سپاسگزاری می گفیم.واقعا خداراشکر🙏🥰😍 چند روز گذشت تا امروز که به حساب بانکی ملت ...... مبلغ ۹۰۰۰۰۰۰میلیون تومن واریز شده🤑🤑🤩🤩یعنی فقط این پول برا خودم بود نمیخاستم با گوشی برای کسی پول واریزی بزنم اصلا استاد فقط اون لحظه دلم میخاست خدا را می‌دیدم😍، می‌پریدم بغلش🥰،بوسش میکردم،😘 تو دل خدا فقط از شدت شوق اشک میریختم😭😭.ازش سپاسگزاری میکردم🙏🙏وهمش تو وجودم میگفتم این پول را که خرج میکنم چندین برابرش به حسابم دوباره ودوباره واریز میشه وباور دارم ومطمئنم که همین طوره.👸 الهی صد صد هزار مرتبه شکرت✨️ 🤑🤑😍😍😭😭💵💵💵💰💰💰💰✨️ومیخاستم این خوشحالی رابا شما ودوستان عزیزوثروتمندم به اشتراک بزارم. سپاسگزارم خداقوت استاد جونی💖❤️😘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگر در زندگیت فقط یک چیز داشته باشی موفق خواهی شد وآن هم متعهد بودن است. تعهد به اینکه باید موفق شوی .تعهد به اینکه باید ثروتمند باشی تعهد به اینکه باید روابط عالی داشته باشید تعهد به اینکه باید در آرامش باشی هرگاه توانستی واژه تعهد را بفهمی تو در همان لحظه موفق میشوی. تو مورد عنایت لطف خدا قرار خواهی گرفت. همان نفس حق که گفت :"ما حال هیچ قومی را تغییر نمی دهیم مگر که ایشان بخواهند" 🆔@baranbaranbb
4_5911319731805095915.m4a
16.4M
یک هدیه ارزشمند دیگه تقدیم بشما.... 🌹 بررسی یکی از زیباترین آیات قرآن🌹 💯🤔خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد مگر اینکه.... 🎙اشرف ملکوتی خواه ✅سعی کن هرروز بهتر از دیروز باشی 🍃 ذخیره ش کنید و بارها و بارها گوش کنید... 🌸حضور شما در این کانال و شنیدن این وویس اتفاقی نیست!!!😉 🆔@baranbaranbb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💖💖💖 ◾️نام رمان:بی قرار آغوش سرد◾️ (با اندکی ویرایش) بسم الله الرحمن الرحیم روناک سربه زير و آهسته گفت: منو يه بار سوار هواپيماش کنه ! يه لحظه سکوت حاکم شد و بعد شليک خنده آقا ابراهيم و نسرين خانم ،سکوت رو شکست .اونا تاجايي که مي تونستن خنديدن و اشک از چشماشون سرازير شد.نسرين خانم با ته صداي خنده گفت: چه عروس کم توقعي ! من که حسابي کيف کردم ،تا حالا همچين مهريه اي نشنيده بودم .ولي از شما چه پنهون خيلي خوشم اومد . بعد روکرد به سامان و گفت : مهريه اش رو مي توني بپردازي؟ سامان گفت:راضي کردن فرمانده يه کم مشکله ولي تا روز عقد حلش مي کنم و قول مي دم اولين کار بعد از عقد ،اداي مهريه روناک خانم باشه. آقا ابراهيم صلوات بلندي فرستاد و درحالي که از ظرف شيرني ،شيريني برمي داشت، مبارکه باشه رو گفت و شيريني رو يکدفعه گذاشت تو دهن نسرين خانم. زن بيچاره از خجالت به هزار رنگ در اومد و چادر سفيدش رو کشيد رو صورتش. حالا منو سامان و روناک بوديم که غش غش مي خنديديم. روزها خيلي سريع رد ميشدن به زمان ازدواج روناک و سامان فقط دو روز مونده بود .همه در تکاپوي مراسم بوديم و کمتر همديگه رو ميديدم . هرکس داشت به وظايف خودش که آقا ابراهيم تعيين کرده بود رسيدگي مي کرد.انصافا اين زن و شوهر مهربون درست مثل يه بزرگتر دلسوز ، به ما که هر سه تامون از داشتن پدر و مادر محروم بوديم لطف مي کردن و لحظه اي تنهامون نميذاشتن.قرار بود عقد و عروسي با هم باشه و روناک بعد از مراسم به خونه سامان بره ،براي من که تازه از تنهايي در اومده بودم و خواهر دار شده بودم و تازه خوبي هاي وجود يه زن رو تو خونه به خوبي احساس کرده بودم، خيلي سخت بود که به اين زودي و اين طور ناگهاني از روناک جدا بشم ،اما دلم هم براي سامان مي سوخت . اون هم به روناک احتياج داشت و روناک بايد کنار اون مي بود .بنابراين اين احساس دلتنگي غريب رو که با نزديکتر شدن به مراسم بيشتر بهم فشار مي آورد رو سعي مي کردم کاملا پنهان کنم تا روناک و سامان با خيال راحت و بدون عذاب وجدان از تنها شدن من و با شادي به کارهاي مراسمشون برسن ، اين دو تا بچه به اندازه يه زن و مرد 42 ساله ، بلا و مصيبت رو تو زندگيشون تجربه کردن و حاالا نوبت اينه يه کم شاد باشن. صبح روز مراسم ، روناک موقعي که داشت مي رفت آرايشگاه گفت: راستي داداش ، من يه بيمار دارم که پاياننامه ام در مورد اونه، تا حاالا هم خوب تونستم باهاش ارتباط برقرار کنم ،با مسئول بيمارستان حرف زدم و اون هم قبول کرده واسه مراسم بياد . اون همراه سپيده دوستم مي ياد ، من ممکنه سرم گرم بشه نتونم بهش برم اگه مي شه تو هواشو داشته باش. تا خواستم بپرسم اين بيمارت زنه يا مرد و اسمش چيه که ديدم روناک درو بست و رفت.منم اونقدر سرم شلوغ بود که به کل موضوع رو فراموش کردمو سريع رفتم دنبال کاراي خودم. جلوي در تالار ايستاده بودم و داشتم مهمانها رو به داخل راهنمايي مي کردم، وقتي دسته گل يکي از همکارا رو جابه جا کردم و برگشتم سر پستم ، نزديک بود سکته کنم. چيزي رو که مي ديدم به هيچ وجه نمي تونستم باور کنم ....... ادامه دارد...... 🔆اینجا جاده کربلا است ↙️ 💢 @jadehkarbala💢 با ما همراه باشید 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 صلوات خاصه حضرت زهرا اطهر سلام الله علیها اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدِّيقَةِ فاطِمَةَ الزَّكِيَّةِ، حَبِيبَةِ حَبِيبِكَ وَنَبِيِّكَ، وَأُمِّ أَحِبَّائِكَ وَأَصْفِيائِكَ، الَّتِي انْتَجَبْتَها وَفَضَّلْتَها وَاخْتَرْتَها عَلَىٰ نِساءِ الْعالَمِينَ . اللّٰهُمَّ كُنِ الطَّالِبَ لَها مِمَّنْ ظَلَمَها وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّها، وَكُنِ الثَّائِرَ اللّٰهُمَّ بِدَمِ أَوْلادِها . اللّٰهُمَّ وَكَما جَعَلْتَها أُمَّ أَئِمَّةِ الْهُدىٰ، وَحَلِيلَةَ صاحِبِ اللَِّواءِ، وَالْكَرِيمَةَ عِنْدَ الْمَلإِ الْأَعْلىٰ، فَصَلِّ عَلَيْها وَعَلَىٰ أُمِّها صَلاةً تُكْرِمُ بِها وَجْهَ أَبِيها مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَتُقِرُّبِها أَعْيُنَ ذُرِّيَّتِها، وَأَبْلِغْهُمْ عَنِّي فِي هٰذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَالسَّلامِ. خدایا درود فرست، بر صدّیقه فاطمه زکیه، محبوبه‌ی حبیبت و پیامبرت و مادر دوستانت و برگزیدگانت که او را انتخاب نمودی و برتری دادی و برگزیدی، بر فراز بانوان جهانیان. خدایا از کسانی که به او ستم کردند و حق او را سبک شمردند، انتقامش را بگیر و خونخواه خون فرزندانش باش. خدایا همچنان که او را مادر امامان هدایت و همسر صاحب پرچم در قیامت و گرامی در انجمن والاتر قرار دادی، پس بر او و مادرش درود فرست، درودی که آبروی محمّد (درود خدا بر او و خاندانش) را به آن گرامی بداری و دیده‌ی فرزندانش را روشن کنی و برسان به ایشان از سوی من، در این ساعت برترین درود و سلام را. 🔰 آیت الله فاطمی نیا ره می فرمودند: در تمام عمرم تا به حال دعایی به این لطافت ندیده ام👆🏻 اللهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام شبتون خوش... به شکرانه نعمت سلامتی ... با تمرکز بر نیروی عشق و شفا و سلامتی همه با هم برای عزیزی پاکسازی میکنیم و حمد شفا و آیه شریفه امن یجیب رو تلاوت میکنیم... لطفا پاکسازی رو زیاد تکرار کنید...🖐😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا