eitaa logo
‌ ✒️ باران قلم ✒️
723 دنبال‌کننده
324 عکس
14 ویدیو
1 فایل
✅ با شاعران ✅ با ادیبان ✅ در مسیر نویسندگی 🌺 نَم‌نَم‌هایِ ذهن و دل را نیز اینجا می‌نگاریم تا با نگاهِ زیبای‌تان پیوند بخورد 🌺 مشتاق نظرات و آسمانِ نگاه‌تان هستم: @Aftabehazer
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ باران قلم از اهالی و استقبال می‌کند. 🔗آموزش و نکات نویسندگی در کانال قرار خواهد گرفت.
تاوان عشقی قدیم است، این روزگاری که دارم در خون دل ریشه دارد، باغِ اناری که دارم شاید به سوی زمین است، چشمانِ ماهی که داری هر شب به لبخند ماه است، چشمان تاری که دارم لب‌تشنه‌ام در بیابان، در جستجوی تو حیران سوغاتِ راهِ کویر است، گرد و غباری که دارم با دستِ یاران خونی، تنهایی‌ام برملا شد آری به خاکم سپردند، ایل و تباری که دارم امروز اگر بازگردی، آیا مرا می‌شناسی؟ افسوس، نامی ندارد، سنگِ مزاری که دارم ✍ باران قلم 🌧 https://eitaa.com/joinchat/2705195117Cd4879425c9
⭕️ خطر امروز اگر باب گفت‌وگو و تعامل در مسایل مختلف اجتماعی_فرهنگی را باز نکنیم؛ آینده اسلام و انقلاب آسیب خواهد دید. ✍️ علی کردانی ✍ باران قلم 🌧 https://eitaa.com/joinchat/2705195117Cd4879425c9
و فوتبال با فوتبال یک زبردست شوید ✍استادی داشتم که توصیه می کرد ؛ {اگر می خواهید نویسنده زبردستی بشوید حتما فوتبال ببینید} ✍استادم می گفت ؛ گزارشگر در زمین فوتبال یک نویسنده قهار و شاهکار واژه سازی است . یک توپ بیشتر در زمین نیست. گزارشگر چنان این توپ قلقلی را برای بیننده توصیف می کند، که ؛ گاهی از جا برمی خیزید ، گاهی حرص می خورد ، گاهی اشک می ریزد ، گاهی فحش می دهد ، گاهی تشویق می کند ، گاهی فریاد می زند ، گاهی سکوت می کند ، گاهی می ایستد ، گاهی می نشیند ، گاهی دندان روی هم می فشارد ، گاهی اخم می کند ، گاهی می خندد ، گاهی ساعت نگاه می کند ، این هنر بارور سازی دو کلمه « توپ و گل » را گزارشگر با هزاران هنرنمایی به نمایش می‌کشاند و برنده بازی گزارشگر است. هم باید همانند گزارشگر کلمات و واژه ها را چنان بیاراید که خواننده را به احوال مختلف برساند. ✍سید جواد محمدزاده (عضو هیئت تحریریه بهتر بنویسیم) 💠 منبع: بیایید ✍ باران قلم 🌧 https://eitaa.com/joinchat/2705195117Cd4879425c9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✏️ما همیشه صبح جمعه؛ در غم نیامدنت می‌خوانیم... امّا نادب آن است که غروب پنجشنبه؛ در انتظار آمدنت دعای خوانده باشد... هر غمی؛ محصول محبوبی است؛ که رُخ نمایان نکرده است!!! ✍ محمد‌جواد محمودی ✍ باران قلم 🌧 https://eitaa.com/joinchat/2705195117Cd4879425c9
🔻آیندۀ اغتشاش در آینۀ جنگ روایت‌ها 1⃣ فتنۀ اخیر، یکی از مصداق‌های برجستۀ «جنگ روایت‌ها» است و در درون خود، درس‌ها و عبرت‌های فراوانی در این باره دارد. در بازی روایتی، «مسائل غیرمرتبط» و «اجزای ناهمگون» به هم ربط داده می‌شوند و «شبکۀ پیچیده»‌ای از معادلات و مناسبات در میان متغیّرها طرّاحی می‌شود؛ به‌طوری‌که مخاطب از دستیابی به «»، بازمی‌ماند و نمی‌تواند خود و ذهن خود را این «فضای غالب» بیرون بکشد و مستقل و فارغ از جوّ ایجادشده، اندیشه‌ورزی کند. 🔸در این حال، وظیفۀ ما عبارت است از «واسازی روایت»، نه تسلیم‎‌شدن در برابر روایت.به‌بیان‌دیگر، اگر روایت نمی‌سازیم، نباید «روایت‌زده» شویم و در چهارچوب‌ها و قفس‌هایی تنفس کنیم که جریان معارض تولید کرده است. وظیفۀ ما، شکستن همین روایت‌ها و در واقع، کج‌روایت‌هاست. باید «ساختارشکنی ذهنی» کنیم و «گزینه‌های شناختیِ جدید»ی در اختیار قرار بدهیم. 🔸ذهنیّت جمعی، همواره گرسنه است و محتاج تحلیل و تفسیر و روایت. باید برای او در مقابل هر واقعیّت، روایتی را ساخت و آن را توزیع کرد تا شاید در برابر ، تاب بیاورد و مردم را متقاعد سازد. 2⃣ به محض تحقّق واقعیّت، روایت‌هایی بر آن بار می‌شوند و به این ترتیب، جنگ روایت‌ها آغاز می‌گردد و بر اساس مضمون روایت‌ها، جبهه‌بندی صورت می‌گیرد. در این ماجرا، ما «روایت نخست» را از آنِ خود نکردیم و در انتظار نشستیم تا پس از شکل‌گیری روایت اوّل، «مواجهۀ واکنشی» با آن داشته باشیم. 🔸در این مواقع، کار زیادی از رویارویی واکنشی ساخته نیست و خواه‌ناخواه، فرصت‌ها و مزیّت‌هایی که در «مرحلۀ پیشاروایت» در اختیار ماست، از دست می‌روند یا ضعیف و رقیق می‌شوند. 🔸بنابراین مسأله عبارت از سرعت عمل در ساخته‌وپرداخته‌کردن «روایت اوّل». چنین روایتی، محتمل است که «غالب» نیز شود. روشن است که ذهن‌های خالی و آغشته‌نشده به را بهتر و آسان‌تر می‌شود جذب کرد و همراه و همدل نگاه داشت، تا ذهن‌هایی که روایتی در بسترشان نشسته است و با آن انس گرفته‌اند. 3⃣ بازی روایتیِ جبهۀ دشمن، محدود به این مورد نخواهد بود، بلکه ما با «مجموعه»‌ای از کنش‌های روایتی و ضدّروایتی روبرو خواهیم بود که یکی پس از دیگری از راه می‌رسند و می‌خواهند را بفرسایند و را بزدانید. این یک «خطّ ممّتد» است که متوقف نخواهد شد؛ چراکه دشمن زین‌پس، هیچ اقدامی را بدون «پیوست روایتی» به انجام نخواهد رساند و به‌خوبی دریافته که می‌تواند با ذهن جمعی، بازی کند. 🔸در این صورت، ما باید همواره نگران از دست رفتن «شناخت‌های پیشین» باشیم؛ «ساختارشکنی ذهنی»، به هیچ باوری رحم نمی‌کند و هدفی جز «بی‌ثبات‌سازیِ شناختی» ندارد. ذهن جمعی، دستخوش طوفان‌ها و تلاطم‌های متعدّد خواهد شد و بازی دشمن، به و تفسیرها و درک‌ها تغییر یافته است. 🔸 ازاین‌رو، نباید سرگرم «واقعیّت» و اصلاح آن شد و تصوّر کرد که ساماندهی به واقعیّت، شرط لازم و کافی است. واقعیّت، هرچه که باشد، چه بسامان و چه نابسمان، این «روایت» است که تعیین‌کننده است و نتیجۀ نبرد را مشخص می‌‌کند. «قدرت روایت» بر «قدرت واقعیّت»، پیشی گرفته و روایت به علّت تامّۀ تحوّلات اجتماعی تبدیل شده است. با این حال، ما همچنان این وضع تاریخیِ جدید را جدّی نگرفته و برای آن چاره‌سازی نکرده‌ایم. 4⃣ زمانی بود که با مواجهۀ امنیتی یا حضور مردمی، قصّه‌های تلخ، پایان می‌پذیرفت و فصل تازه آغاز می‌شد، اما اینک، قواعد بازی تغییر کرده است. باید به سراغ «ذهنیّت‌ها» رفت و «شناخت‌ها» و «معرفت‌ها» را دگرگون ساخت. ما هیچ گزینۀ دیگری در اختیار نداریم که بتواند در «بلندمدّت» و به‌طور «ریشه‌ای»، کارساز و راهگشا باشد؛ نه‌فقط ما بلکه این تقدیر کنونیِ همۀ جوامع است. 🔸جهان کنونی، چنین خصوصیّتی دارد و دشمن نیز بر اساس درکی که از این موقعیّت تاریخی یافته است، کنش‌های خویش را صورت‌بندی می‌کند. در این ماجرا نیز تلاش دشمن، معطوف به تثبیت روایتِ نخست خویش است؛ می‌خواهد اثبات کند که داوری ‌ابتدایی‌اش درست بود و هیچ‌یک از «توضیح‌های نظام جمهوری اسلامی»، معتبر و واقعی نیستند. 🔸گفته شد که این ، برخاسته از تعلل ما در ساختن «روایت اوّل» است. حال که چنین شده، باید تمام توان خویش را صرف «گردآوری شواهد عینی» کنیم و «مراجع اجتماعی» را نیز به صحنۀ تأیید و همراهی فرابخوانیم تا این کج‌روایت، شکسته شود. در این جنگ ترکیبی، ما نیز باید «ترکیبی» و «چندلایه» عمل کنیم و متناظر با حملۀ شناختی و تهاجم روایتی، یک «جبهۀ روایت‌گر» بیافرینیم که «در لحظه» و «متقن» بگویند و بنویسند و به این واسطه، زمام و عنان «ذهن جمعی» را در اختیار خویش بگیرند. 🖋دکتر مهدی جمشیدی ✍ باران قلم 🌧 https://eitaa.com/joinchat/2705195117Cd4879425c9
چرا گاهی «کم می‌آوریم»؟ چون کم هستیم. چرا همیشه احساس «کم‌آوردن» نداریم؟ چون همیشه امتحان نمی‌شویم. ما همیشه در حضور آموزگار روزگار هستیم؛ اما همیشه پای تخته نیستیم! کمبودمان دقیقا نشانه کم‌بودن‌مان است. از نقطه‌ای شروع می‌کنیم؛ اما حرکت نمی‌کنیم. از همانجا به دیگران سرک می‌کشیم و حسرت می‌خوریم. واقعا چرا کم می‌آوریم؟ چون ذخیره‌ی‌مان کم است و در جمع‌آوری خودمان، خسیس بوده‌ایم. و اِن شَکَرتُم لَاَزیدَنَّکُم.... اگر سپاس‌گو باشیم، خودمان زیاد می‌شویم، ظرف‌مان بزرگ‌تر می‌شود، بیشتر پذیرا می‌شویم؛ آن‌گاه بی‌تردید کم نمی‌آوریم. ✍ علی اسفندیار 💠 ✍ باران قلم 🌧 https://eitaa.com/joinchat/2705195117Cd4879425c9