🌸بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
#قصه_جنگ_خندق
امروز میخواییم قصه جنگ خندق رو برای شما تعریف کنیم🤗📖
قبلنا وقتی دشمنا میخواستن به یه شهری حمله کنن بعضی وقتا آدمای اون شهر دور شهرشون یه گودااال بزررررگ میکندن ⛏⛏
چیزی مثل یک جوب بزرگ که بهش میگفتن خندق ، خندق خیییییلی بزرگتر از جوبه آدم بزرگا هم نمیتونن ازش رد شن🙁 اگه بخوان ازش رد بشن ، میفتن توشو و دست و پا شون میشکنه🤕😣 و اما قصه جنگ خندق:
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیشکی نبود😊💐
اون روزایی که پیامبر ما حضرت محمد صل الله علیه و آله دوستاای زیاااادی پیدا کرده بود ،ادم بدا خیییلی ناراحت بودن ، اونا دوست نداشتن آدم خوبا باشن و کارای خوب بکنن دوست داشتن همه آدما همون کارایی رو بکنن که آدم بدا میکنن برا همینم می خواست هررررطور شده پیامبر ما رو و دوستای اونو شکست بدن 😕اونا به هم دیگه قوووول داده بودن که با چننننندتا لشکر بزررررگ برن به جنگ با پیامبر و دوستای پیامبر😟 ⚔
این طرفم پیامبر و دوستاش وقتی خبردار شدن که آدم بدا میخوان بیان و به اونا حمله کنن،جمع شدن تا برای جننننگیدن با آدم بدا یه نقشه خوب بکشن🤔😇
هر کسی حرفی میزد اما سلمان فارسی 🧔که از یارای ایرانی و خوب پیامبر بود گفت ای رسول خدا مااااا تو ایراااان وقتی که میخواییم جلوی دشمنای خطرناکمون وایسیم قبل از اینکه اونا حمله کنن دور شهر یه خندق بزررررگ میکنیم تا اونا وقتی نزدیک ما شدن نتونن وارد شهر ما بشن ⛔️❌
مسلمونا یه نگاهی به سلمان کردند👀 و روی این حرف سلمان فکر کردند🤔 دیدند عجب چه پیشنهاد خوبی😍😇
پیامبر پیشنهاد سلمان رو قبول کردن و مسلمونا تو اون هوای گرررررم😩😩 شروع کردند به کندن خندق ⛏⛏⛏
صبح میکندن، ظهر میکندن🌕⛏، عصر که میشد بازم میکندن🌓⛏ حتی شب هم که میشد 🌙و همه جا تااااریییک میشد بازم کاااار میکردن،کندن خندق داشت تموم میشد و آدم بدا هم داشتن به شهر نزدیک میشدن😬 اونا اومدنو اومدنو اومدن تا اینکه رسیدن به نزدیک مدینه شهر پیغمبر ، اما همینکه چشمشون افتاد به این خندق بزررررگ همشون تعجب کردن😳😳😳 هیچ کدوم از آدم بدا نمیتونستن از این خندق رد بشن بعضی از اونا که عقلشون کمتر از بقیه بود تلاش میکردن که از خندق رد بشن اما مسلمونایی که تیراندازیشون حررررف نداشت اونا رو نشونه میگرفتن و میزدند🏹🏹 ، چند روز گذشت ، آدم بدا اون طرف خندق و آدم خوبا این طرف خندق، یکی از آدم بدا که اسمش عمربنعبدو ود بود یه 🐴 بزررررگ داشت و اسبشم خییییییلی قوی بود💪 همه آدما ازش میترسیدن 😨😱😱 ، اون یه روز دیگه طاقتش تموم شد و اومد کنار خندق ، با اسبش عقب عقب رفت و وایساد بعدشم به اسبش هی کرد و اسبم تند تند رفت به سمت خندق 🐎🐎🐎پیتیکو پیتیکو پیتیکو پیتیکو پیتیکو .....
اسب همینکه رسید لب خندق بدون اینکه وایسه یه شیییهه کشییید و مثل یه پرنده پرید 🕊 و اووون طرف خندق اومد روی زمین ، ایییییییه🐎🐴
آدم خوبا تااا عمربنعبدو ود رو با اون اسب بزررررگ و با اون هیکل بزررررگش دیدن خییییییلی ترسیدن😰😰😰 اونا عمر رو میشناختند و میدونستند کسی نمیتونه با اون بجنگه ، عمر از اینکه تونسته بود خودشو به سپاه مسلمونا برسونه خییییییلی خوش حال بود🤩 همینطور با اسبش جلوی آدم خوبا رااااه میرفت و با صدای بلنننند میگفت کدوم یکی از شما حاااضره با من بجنگه⚔🗡 تا خودم بکشمشو و بره تو بهشت، آه آه آاااههههه کسی جوابی نمیداد عمر که عصبانی شده بود گفت😡 از بس که داد زدم صدام گرفت، هییییشکی نیست جواب منو بده😤
پیامبر به دوستاش نگاه کرد و گفت : آیا کسی بین شما هست که جواب این مرد رو بده ؟؟؟
دوستای پیامبر همه سرشون پایین بود اما در حالی که همه ساکت بودن یه جوون محکم جواب داد 🧔 من آماده ام ای رسول خدا✋
سرها برگشت به سمت جوون ، اون جوون کسی نبود جز علی مولا 😍😍 پیامبر گفت: نه علی جان تو بنشین ، پیامبر دوباره حرفشو تکرار کرد اما بازم به جز علی مولا کسی جواب نداد ، این بار سوم بود که پیامبر به دوستاش گفت کسی هست که جواب این مرد رو بده ؟؟؟ !!
و بازم این فقط علی مولا بود که جواب داد ، اینبار پیامبر قبول کرد🙂
شمشیرشو داد به دست علی مولا🗡و دعاش کرد
حالا هم آدم خوبا و هم آدم بدا همه منتظرن، کسی چیزی نمیگه علی مولا یه جوون🧔 و عمربنعبدو ود یه مرد هیکلی 💪 ، علی مولا رفت به سمت عمر ، عمر تا علی مولا رو دید گفت 🗣 ای جوون تو کیییییی هستی مگه از زندگی خودت سیییییر شدی که به جنگ من اومدی ، جوونی مثل توووو هنوز زوده که کشته شه برگرد و برو یه مررررد به جنگ من بفرست که جنگیدن با اون برا من زشت نباشه هه هه هههههه ...
علی مولا گفت 🗣 من علیییییی بن ابی طالبم ، اومدم زنهااااا رو سر جنازه بنشونم تا برات گریه کنن میخوام ضربه ای بزنم که برای همیشه تو ذهن مردم بمونه امااااا قبل از اون با تو حرفی دارم
👇
#استاد_عباسی_ولدی #جنگ_خندق
#ادامه_قصه_خندق
علی مولا یه نگاهی به عمر کرد و گفت اوووول از تو میخوام که مسلمون بشی عمر گفت اصلاااااا 😠
علی مولا گفت پس برگرد واز جنگ دست بکش عمر گفت من این کارو نمیکنم اگه از جنگ دست بکشم زنا میگن عمر از جنگ ترسید و فرار کرد علی مولا گفت پس از اسبت پیاده شو تا با هم بجنگیم ⚔ عمر عصبانی از اسب پیاده شد😡 و جنگ شروع شد عمر که خیییلی عصبانی بود شمشیرشو برررد بالا بررررد بالا برررد بالا 😱😱 و همون اول محکم زد تو سر علی مولا، علی مولا خیلی زود سپرشو گرفت جلوی شمشیر عمر ،شمشیر خورد به سپر 🛡 تتتق 🗡 اما ضربه شمشیر به قددددری محکم بود که سپر رو نصف کرد و نشست روی سر علی مولا، سر علی مولا زخم شد😔
بعضی از مسلمونا فکر کردند که علی مولا دیگه کارش تمومه 😔 اما
علی مولا مثل یه شیییییر 🦁 به جنگیدنش ادامه داد آدم خوبا هم خوشحال بودند که علی مولا کشته نشده 😍 هم میتررررررسیدن😰
گردوخاک بالا رفت صدای شمشیرها که هوا رو میشکافت ⚔ به گوش میرسید👂هوووووف هوووووف ⚔
یکی عمر میزد یکی هم علی مولا
این دفعه علی مولا شمشیرشو برد بالا بررررد بالا برررد بالا 😳😱😰
زد به سر عمر 🗡
گردوخاک اجازه نمیداد کسی ببینه که چه اتفاقی افتاد اماااا
صدای الله اکبر علی مولا به همه فهموند که پیروز جنگ کیه😍🤩💪
الللللللله اکبر الللللله اکبر🗣🗣🗣
گردوخاک خوابید🌫
مردم دیدن علی مولا با شمشیرش مثل شیییییر وایساده و عمربنعبدو ود مثل یه گرگ زخم خورده 😓🤕 روی زمین دراز کشیده ...
آدم خوبا وقتی که دیدن علی مولا پیروز شده بلند بلند گفتند🗣🗣🗣
الللللله اکبر الللللله اکبر✊✊
اما آدم بدا که دیدن قویترین پهلوونشون به دست علی مولا کشته شد خییییییلی زود دمشون رو گذاشتن رو کولشون و فرار کردند🏃♂🏃♂🏃♂
قصه ما به سر رسید 🤗🤗
عمربنعبدو ود به خونش نرسید...
بالا رفتیم علی مولا😍
پایین اومدیم بازم علی مولا😍
همه جای دنیا علی مولا🤗😍
الهی که هممون بشیم یار علی مولا
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
#استاد_عباسی_ولدی
#جنگ_خندق
شعر جنگ خندق
شاعر:خانم غلامی
کاری از گروه شعر و قصه در مسیر مادری
📣📣📣نکته اول:مامان عزیز
بعد از اینکه قصه ی خندق رو با توجه به سن و روحیات و دایره لغات و... و با استفاده از فنون قصه گویی( که درجلسات شخصیت محوری مطرح شد)برای دلبندانتون تعریف کردید
میتونید شعر زیر رو براشون بخونید🤩
نکته دوم:قسمت هایی که کمرنگ و داخل [ ] هستند رو میتونید برای بچه های کوچکتر حذف کنید☺️
🌿🌿🌿🌿🌿
یه روز توی این روزا
تو روزای این دنیا
میخواستن حمله کنن
به خوبا آدم بدا
آدم خوبا فکر کردن، فکر کردن و فکر کردن🧐
بعد دور شهرشونو یه چاه گنده کندن
ادم بدا رسیدن
از تعجب دستشونو گزیدن😳
میگفتن چه کنیم ما🤨
چه جوری بریم اونجا؟
یکی از اون بد بدا
که خیلی هم قوی بود
درشت و هیکلی بود
سوار اسبش شد و گفت:🐎
من خودم میرم به اونجا
تا بجنگم با اونا
تنهای تنها
عقب عقب عقب تر
پتیکو پتیکو پتیکو🐎
پرییییید
(صدای شیهه اسب عیعیعیعیه)🐎
داد زد
اهای آدم خوبا!
کی میاد با من بجنگه؟😡
هرکی با من بجنگه
معلومه خیلی مرده
[آدم خوبا ترسیدن😬.
بجز امام علی😍
که از جاشون پریدن💪
پیامبر گفتن بشین، علی جانم افرین
ادم بده بازم گفت
نخییر
یه بار فایده نداره
میگم بازم دوباره
کی میاد با من بجنگه؟
هرکی با من بجنگه معلومه خیلی مرده
ادم خوبا ترسیدن
از ترس به خود لرزیدن
به جز امام علی
که از جاشون پریدن
پیامبر گفتن بشین
برادرم، آفرين
ادم بده داد زد
خسته شدم بابا جون
چقد بگم بهتون
بیاین با من بجنگید
اگر که مرد مردید؟]
ادم خوبا ترسیدن
انگار چییزی نشنیدن
سراشونو خم کردن
پاهاشونو جمع کردن
به جز امام علی
که گفت به صوت قوی
پیامبرم اقا جون
بزار برم مهربون
پیامبر گفتن برو
خدا به همراه تو
امام علی رفتن
جلو جلو جلو تر
با شمشیر و یه سپر
امام علی گفتن
آهای آدم بده
منم با تو می جنگم💪
من مرد مرد مردم
[ادم بده یه نگاه کرد و گفت
سنت پایینه دیگه؟
قد و قامتت میگه
نداشت پیامبرتون
بزرگتر از تو جوون؟
امام علی گفتن
نداره هیچ فایده
حرفای پرافاده
بیا و کاری بکن
یه کار عالی بکن
بیا بشو مسلمون
بلند بلند تو بخون
لا اله الا الله
محمد رسول الله
_چه حرفایی می زنی؟
ببینم تو با منی؟
_بیا برو به خونت
نجنگ، برو به لونت
_چی میگی تو بابا جون؟
به من میگن پهلوون
_بیا بشو پیاده
اینم یه راه ساده
اخماشو زود گره کرد
دندوناشو هم چفت کرد
از روی اسبش پرید
کسی اونا رو ندید]
(صدای برخورد شمشیر ها
تق توق، تق توووق، تق توق)
گرد و خااکی به پا شد
جلوی چشما سیاه شد
همه به هم می گفتن
چی شد پس؟
پس کی میشه برنده؟
اخر کی شد بازنده؟😳
یهو یه شمشیری دیدن
بعد، صدایی شنیدن
امام علی بلند گفتن
الله اکبر
ادم خوبا خندیدن😃
با خوشحالی پریدن
خداروشکر میکردن🤲
با هم دیگه می گفتن:
الله اکبر، یا علی حیدر✨🎊🎉🧨
الله اکبر، یا علی حیدر✨🧨🎉
#جنگ_خندق
#شعر
#قصه_شعر
#درمسیرمادری
#شخصیت_محوری
#گروه_شعر_و_قصه
📣توجه! حتما بخوانید🙏
عزیزان به علت ایام عزاداری سالار شهیدان این هفته مبحث جدید تقدیمتون نمیشه🖤
✅حتما اگر فرصت دارید سخنرانی دهه اول محرم استاد عباسی ولدی رو دنبال کنید. بسیار مهم و کلیدی هست👌
با موضوع
#نقش_هدف_در_زندگی
تا الان سه شب اول منتشر شده که ذثدر همین گروه تقدیمتون شده
✅ عزیزانی که از مباحث عقب هستن
برای دسترسی راحت به جلسات شخصیت محوری دو راه هست.
1⃣از کانال بایگانی صوت ومتن شخصیت محوری استفاده کنید👇
@shakhsiatemehvari
2⃣در همین گروه با دنبال کردن هشتگ ها به جلسات دسترسی پیداکنید.
یادآوری: جلسات اصلی بحث تمام شده
و چند هفته ای هست که پرسش و پاسخ های مهم این بحث،که مربوط به جلسات غیرحضوری استاد عباسی ولدی هست تقدیمتون میشه 🌹
#جلسه_اول_pdf
#جلسه_دوم_صوت
#جلسه_دوم_پرسش_و_پاسخ
#جلسه_سوم
#جلسه_سوم_پرسش_و_پاسخ
#جلسه_چهارم_قسمت_اول
#جلسه_چهارم_قسمت_دوم
#جلسه_پنجم
#جلسه_پنجم_پرسش_و_پاسخ
#ضمیمه (جلسه ۳۳مبانی رشد و تربیت اسلامی)👌👌👌
#سوالات_کودک_درباره_خدا1
#جلسه_ششم
#جلسه_ششم_پرسش_و_پاسخ_صوت
#جلسه_هفتم_بخش_اول
#جلسه_هفتم_بخش_دوم1
#جلسه_هفتم_بخش_دوم2
#جلسه_هشتم_نهایی
#قصه
#شعر
#قصه_شعر
#جنگ_خندق
#جنگ_خیبر
#معرفی_کتاب
#لالایی_خدا
#ماه_رجب
#سیره
#جوان
#نوجوان
#اعتراف_صادقانه
#فرزند_کاهل_نماز
#شبهه
#حجاب
#سخنرانی
✅ کانال شعر قصه و معرفی کتاب درمسیر مادری
@gheseshakhsiatemehvari
که تلاشی مادرانه در راستای بحث شخصیت محوری هست.
و کانال لالایی خدا
@lalaiekhoda
که مخاطب اصلیش ۶_۱۲سال هست و زیر نظر استاد عباسی ولدی
رو از دست ندید 👌👌
ادامه سوالات بحث شخصیت محوری وراهنمای استفاده از مطالب ❤️
دوستان عزیز
جلسات حضوری به لطف خدا تموم شدن🌹
اما چندتا پرسش و پاسخ مهم هست
که مربوط به جلسات غیرحضوری استاد هست و چند هفته ای هست که چهارشنبه ها تقدیمتون میشه.
حجم صوت ها کمه.
ان شاءالله عزیزانی که عقب هستن
خودشونو برسونن❤️
#جلسه_اول_pdf
#جلسه_دوم_صوت
#جلسه_دوم_پرسش_و_پاسخ
#جلسه_سوم
#جلسه_سوم_پرسش_و_پاسخ
#جلسه_چهارم_قسمت_اول
#جلسه_چهارم_قسمت_دوم
#جلسه_پنجم
#جلسه_پنجم_پرسش_و_پاسخ
#ضمیمه (جلسه ۳۳مبانی رشد و تربیت اسلامی)👌👌👌
#سوالات بحث شخصیت محوری👌👌👌
#سوالات_کودک_درباره_خدا1
#سوالات_کودک_درباره_خدا2
#سوالات_کودک_درباره_خدا3
#جلسه_ششم
#جلسه_ششم_پرسش_و_پاسخ_صوت
#جلسه_هفتم_بخش_اول
#جلسه_هفتم_بخش_دوم1
#جلسه_هفتم_بخش_دوم2
#جلسه_هشتم_نهایی
#قصه
#شعر
#قصه_شعر
#جنگ_خندق
#جنگ_خیبر
#معرفی_کتاب
#لالایی_خدا
#ماه_رجب
#سیره
#جوان
#نوجوان
#اعتراف_صادقانه
#فرزند_کاهل_نماز
#شبهه
#حجاب
#سخنرانی
کانال شعر قصه و معرفی کتاب درمسیر مادری
@gheseshakhsiatemehvari
و لالایی خدا
@lalaiekhoda
رو از دست ندید 👌👌
دسترسی راحت به صوت و متن جلسات 👇
@shakhsiatemehvari
ادامه سوالات بحث شخصیت محوری وراهنمای استفاده از مطالب ❤️
دوستان عزیز
جلسات حضوری به لطف خدا تموم شدن🌹
اما چندتا پرسش و پاسخ مهم هست
که مربوط به جلسات غیرحضوری استاد هست و چند هفته ای هست که چهارشنبه ها تقدیمتون میشه.
حجم صوت ها کمه.
ان شاءالله عزیزانی که عقب هستن
خودشونو برسونن❤️
#جلسه_اول_pdf
#جلسه_دوم_صوت
#جلسه_دوم_پرسش_و_پاسخ
#جلسه_سوم
#جلسه_سوم_پرسش_و_پاسخ
#جلسه_چهارم_قسمت_اول
#جلسه_چهارم_قسمت_دوم
#جلسه_پنجم
#جلسه_پنجم_پرسش_و_پاسخ
#ضمیمه (جلسه ۳۳مبانی رشد و تربیت اسلامی)👌👌👌
#سوالات بحث شخصیت محوری👌👌👌
#سوالات_کودک_درباره_خدا1
#سوالات_کودک_درباره_خدا2
#سوالات_کودک_درباره_خدا3
#جلسه_ششم
#جلسه_ششم_پرسش_و_پاسخ_صوت
#جلسه_هفتم_بخش_اول
#جلسه_هفتم_بخش_دوم1
#جلسه_هفتم_بخش_دوم2
#جلسه_هشتم_نهایی
#قصه
#شعر
#قصه_شعر
#جنگ_خندق
#جنگ_خیبر
#معرفی_کتاب
#لالایی_خدا
#ماه_رجب
#سیره
#جوان
#نوجوان
#اعتراف_صادقانه
#فرزند_کاهل_نماز
#شبهه
#حجاب
#سخنرانی
کانال شعر قصه و معرفی کتاب درمسیر مادری
@gheseshakhsiatemehvari
و لالایی خدا
@lalaiekhoda
رو از دست ندید 👌👌
دسترسی راحت به صوت و متن جلسات 👇
@shakhsiatemehvari
هدایت شده از شخصیت محوری
📣✅ لینک و هشتگ خلاصه های بحث شخصیت محوری
❌خوندن خلاصه ها به تنهایی کافی نیست! و میتونه براتون ابهام ایجاد کنه
مرور نکات بعد ازشنیدن صوت یاخوندن متن پی دی اف بسیار کمک کننده ست👌
ــــــــــــــ
برای دسترسی به خلاصه نکات هشتگ ها رو دنبال کنید و یا بر روی لینک ها ضربه بزنید❤️🙏:
✅ خلاصه نکات جلسه اول
#قسمت1_1
✅ خلاصه نکات جلسه دوم
#جلسه_دوم1
✅ خلاصه نکات جلسه دوم پرسش و پاسخ
#جلسه_دوم_پرسش_و_پاسخ
✅ خلاصه نکات جلسه سوم
#جلسه_سوم
✅ خلاصه نکات جلسه سوم پرسش و پاسخ
#جلسه_سوم_پرسش_و_پاسخ
✅ خلاصه نکات جلسه چهارم
#جلسه_چهارم_قسمت_اول
✅ خلاصه نکات جلسه چهارم پرسش و پاسخ
#جلسه_چهارم_قسمت_دوم
✅ خلاصه نکات جلسه پنجم
#جلسه_پنجم
✅ خلاصه نکات جلسه پنجم پرسش و پاسخ
#جلسه_پنجم_پرسش_و_پاسخ
✅ خلاصه نکات جلسه ششم
#جلسه_ششم
✅ خلاصه نکات جلسه ششم پرسش و پاسخ
#جلسه_ششم_پرسش_و_پاسخ
✅ خلاصه نکات جلسه هفتم قسمت اول
#جلسه_هفتم_بخش_اول
✅ خلاصه نکات جلسه هفتم قسمت دوم
#جلسه_هفتم_قسمت_دوم
✅ خلاصه نکات جلسه هشتم(نهایی)
#جلسه_هشتم
🌿🌿🌿🌿🌿
#سوالات بحث شخصیت محوری
#سوالات_کودک_درباره_خدا1
#سوالات_کودک_درباره_خدا2
#سوالات_کودک_درباره_خدا3
#قصه
#شعر
#قصه_شعر
#جنگ_خندق
#جنگ_خیبر
#معرفی_کتاب
#لالایی_خدا
#ماه_رجب
#سیره
#جوان
#نوجوان
#اعتراف_صادقانه
#فرزند_کاهل_نماز
#شبهه
#حجاب
#سخنرانی
کانال شعر قصه و معرفی کتاب درمسیر مادری
@gheseshakhsiatemehvari
و لالایی خدا
@lalaiekhoda
رو از دست ندید 👌👌
دسترسی راحت به صوت و متن جلسات 👇
@shakhsiatemehvari
ادامه سوالات بحث شخصیت محوری وراهنمای استفاده از مطالب ❤️
دوستان عزیز
جلسات حضوری به لطف خدا تموم شدن🌹
اما چندتا پرسش و پاسخ مهم هست
که مربوط به جلسات غیرحضوری استاد هست و چند هفته ای هست که چهارشنبه ها تقدیمتون میشه.
حجم صوت ها کمه.
ان شاءالله عزیزانی که عقب هستن
خودشونو برسونن❤️
❤️
#جلسه_اول_pdf
#جلسه_دوم_صوت
#جلسه_دوم_پرسش_و_پاسخ
#جلسه_سوم
#جلسه_سوم_پرسش_و_پاسخ
#جلسه_چهارم_قسمت_اول
#جلسه_چهارم_قسمت_دوم
#جلسه_پنجم
#جلسه_پنجم_پرسش_و_پاسخ
#ضمیمه (جلسه ۳۳مبانی رشد و تربیت اسلامی)👌👌👌
#سوالات بحث شخصیت محوری👌👌👌
#سوالات_کودک_درباره_خدا1
#سوالات_کودک_درباره_خدا2
#سوالات_کودک_درباره_خدا3
#جلسه_ششم
#جلسه_ششم_پرسش_و_پاسخ_صوت
#جلسه_هفتم_بخش_اول
#جلسه_هفتم_بخش_دوم1
#جلسه_هفتم_بخش_دوم2
#جلسه_هشتم_نهایی
#قصه
#شعر
#قصه_شعر
#جنگ_خندق
#جنگ_خیبر
#معرفی_کتاب
#لالایی_خدا
#ماه_رجب
#سیره
#جوان
#نوجوان
#اعتراف_صادقانه
#فرزند_کاهل_نماز
#شبهه
#حجاب
#سخنرانی
کانال شعر قصه و معرفی کتاب درمسیر مادری
@gheseshakhsiatemehvari
و لالایی خدا
@lalaiekhoda
رو از دست ندید 👌👌
دسترسی راحت به صوت و متن جلسات 👇
@shakhsiatemehvari