eitaa logo
#رمان های جذاب 📚 آنلاین واقعی
4.5هزار دنبال‌کننده
405 عکس
379 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی آثارخانم طاهره سادات حسینی #رمان هایی که نظیرش رو نخوندید #کپی برداری فقط با نام نویسنده مجاز است، بدون ذکر نام نویسنده حرام است تأسیس 26 خرداد ماه 1400 پاسخ به سؤالات...فقط در گروه کانال https://eitaa.com/joinchat/1023410324C1b4d441aed
مشاهده در ایتا
دانلود
چرم دوزی اختصاصی برای شماست👌 باکیفیت چرم طبیعی دوخت 💯 دستی 💥تنظیم کیفیت مستقیم بدون واسطه دارای نمونه کارهای مستند سریع در سراسر کشور✈️ 🧵🪡 http://eitaa.com/sana_leatherbags 🪡
#رمان های جذاب 📚 آنلاین واقعی
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_پانصد_نه🎬: جنگ و نزاع بین سپاه حق و سپاه شیطان لایه های تو در ت
🎬: جمعیتی زیاد دور میدان شهر جمع شده بود و هیاهویی برپا بود، در این هنگام زنی از بین جمعیت بیرون آمد، زنی که چشمهای ترسناک و انگشتان کشیده و بلندش او را از دیگران متمایز می کرد. با ورود آن زن به یکباره سرو صداها خوابید و چشمان همه به میانه ی میدان خیره ماند. نفوذی های بنی اسرائیل هم با دقت به صحنه ی پیش رو نگاه می کردند، آن زن ابتدا حرکاتی عجیب و موزون از خود درآورد و سپس با صدای بلند وردهایی نامفهوم خواند و ناگهان در میانه ی بهت مردم شروع به در آوردن لباس هایش نمود و در چشم بهم زدنی خود را عریان نمود، حالا موهای بلندش که بر تن عریانش نشسته بود و با هر حرکت او بر هوا بلند میشد او را ترسناک تر از قبل نموده بود. زن چندین دور با ریتمی خاص به دور خود چرخید و باز هم وردهایی خواند و سپس رویش را به آسمان کرد و همانطور که با انگشتان بلندش به نقطه ی اشاره می کرد، فریادی زد و چشمانش را بست،پس از چند دقیقه لرزشی بر وجودش افتاد و سپس آرام گرفت. چشمانش را که باز نمود سربازی جلو رفت و قلم و کاغذی به دست او داد و آن زن برهنه مشغول نوشتن شد. نفوذی های بنی اسرائیل با تعجب به جلو نگاه می کردند و نمی دانستند چه اتفاقی افتاده که ناگهان صدای مردی بلند شد و گفت: این زن بی نظیر است، الان کاملا می داند که امروز قرار است چه کسی بمیرد، اسمش را به حاکم می دهد تا از ورود آن فرد به جنگ جلوگیری شود و زنی دیگر خنده ای کرد و گفت: آری دیروز نام شوهر مرا داد و شوهرم به جنگ نرفت و اینک در خانه سالم است. یکی از نفوذی ها خود را به کنار گوینده ی این مطلب کشاند و با تعجب و لحنی دوستانه گفت... ادامه دارد... @bartaren 🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
#رمان های جذاب 📚 آنلاین واقعی
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_پانصد_ده🎬: جمعیتی زیاد دور میدان شهر جمع شده بود و هیاهویی برپا
🎬: چقدر عجیب، یعنی این زن از کجا می تواند چنین دقیق پیش بینی کند که چه کسی زنده می ماند و چه کسی قرار است کشته شود؟! مرد نیشخندی زد و گفت: چطور تو نمی دانی؟! این زن یکی از ساحران بزرگ این سرزمین است که علم نجوم را به تمامی می داند پس برایش پیش بینی مرگ و زندگی سربازان راحت است آری این زن سحرآمیز در مقابل آفتاب برهنه میشود و با ترکیب علم نجوم و سحر و جادو ، از زمان اجل سربازان اطلاع پیدا می کند و هر آنچه را که به دست می آورد به عرض حاکم میرساند و به این ترتیب حاکم بزرگ شهر بلغا هر روز سربازانی را به میدان جنگ اعزام می کند که در آن روز اجلشان فرا نرسیده است و بدین صورت هیچ یک از سربازان ما کشته نمی شوند و این واقعا هنری و اعجازیست که ما را مدیون این زن می کند آیا اینطور نیست؟! شخص نفوذی که می ترسید شناسایی شود تند تند سرش را تکان داد و گفت: براستی که چنین است و ما بلید هر آنچه از طلا و زر و سیم داریم نثار چنین زنی کنیم و با زدن این حرف از حلقه ی جمعیت جدا شد، او می بایست به سرعت خود را به یوشع برساند و هر آنچه را که دیده و شنیده است به اطلاع یوشع برساند. خیلی زود نفوذی ها با ترفندهایی که مخصوص بنی اسرائیل بود از شهر خارج شدند و نزد یوشع بن نون رسیدند و تمام امور را به او گفتند، در این هنگام یوشع دست به دعا برداشت و سپس با امداد الهی دست به اعجازی زد که پس از او تنها حضرت سلیمان و به طور خاص حضرت علی ع نیز این اعجاز را انجام دادند. یوشع نبی با اعجاز الهی اقدام به "ردالشمس " می کند. علم نجوم بر اساس محاسبات ریاضی، نظم موجود بین اجرام آسمانی را کشف میکند و بر اساس این کشفیات نسبت به رخ داد اتفاقات نظر میدهد. این اقدام را میتوان به مثابه یک معادله صد مجهولی در نظر گرفت که کشف هر یک از مجهولات آن برای حل معادله سلسله وار به یکدیگر مرتبط هستند. با این فرض در صورت تغییر در مقادیر هر یک از این مجهولات به صورت طبیعی، تمام معادله تحت تاثیر قرار میگرد و نظم موجود بین آنها دستخوش تغییر میشود. یوشع نبی با این اعجاز کل محاسبات دو سه هزار ساله گذشته علم نجوم را تغییر داد و در نتیجه علم نسبت ها و ارتباطی که بین اجرام و منظومات آسمانی در اختیار ساحران و منجمان بود و از آن در کشاورزی و جنگها بهره میبردند، در هم ریخت و به این ترتیب دیگر امکان محاسبه این که کدام یک از سربازان وقت اجلش رسیده برای ساحره ممکن نبود. ساحره که از این اتفاق مستأصل شده بود، چاره ای نداشت جز این که برای فرار از محکومیت اسامی برخی از سربازان را به فرماندهان می داد، ولی اتفاقا همه آن ها در جنگ هلاک میشدند، روز دوم نیز به همین شکل تکرار شد، در نتیجه روحیه بنی اسرائیل مضاعف و ترس از مردن در سپاه کفر رخنه میکند، کار به جایی میرسد که به یوشع نبی پیشنهاد صلح میشود. یوشع نبی به شرط تسلیم کردن ساحره به او، صلح را قبول میکند. ساحره در اختیار نبی خدا قرار می گیرد و یوشع بن نون از سر رأفت از اعدام او صرف نظر و او را به خارج از ارض مقدس تبعید می کند. بدین ترتیب بعد از صلح، فتح شهر به دست بنی اسرائیل حاصل میشود و اولین مرحله از فتح ارض مقدس که فرمان آن زمان حضرت موسی صادر شده بود، در زمان یوشع نبی حاصل میشود. حالا ارض مقدس به تمامی فتح شده بود اما باز هم جریان نفاق دست به کار شد و... ادامه دارد @bartaren 🌕✨🌕✨🌕✨🌕
#رمان های جذاب 📚 آنلاین واقعی
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_پانصد_یازده🎬: چقدر عجیب، یعنی این زن از کجا می تواند چنین دقیق پ
🎬: حالا همه ی ارض مقدس توسط مؤمنان فتح شده بود، اما باز هم شیطان بیکار ننشسته بود و به هر طریقی می خواست عده ای را از راه به در کند و بودند کسانی که نفاق پیشه کرده بودند و بالاجبار با یوشع همراهی کرده بودند اما اینک میخواستند قدرت را به دست بگیرند درست مثل زمانی که پیامبر از میان مسلمانان رفت و عده ای منافق جلوی جانشین ایشان علی بن ابیطالب قد علم کردند بی شک اقامه دین تنها با فتح ارض مقدس به ثمر نمیرسد بلکه از این به بعد سخت ترین اقدام، تثبیت ساخت برای تشکیل یک حکومت اسلامی واحد جمعی انقلاب و ایجاد زیر ساخت مؤمنانه در ارض مقدس است. در صورت گذر از این موقف اقامه دین به صورت جدی صورت میپذیرد. لازمه ایجاد این حکومت دارا بودن رهبری مقتدر و مستقل است. یوشع به نون پس از حضرت موسی به عنوان رهبری مقتدر، سرداری نظامی و مؤمن که دارای نفوذ کلام و مستقل در امر و نهی است برای بنی اسرائیل به اثبات رسیده بود. پس بهترین روش برای ایجاد خلل در تثبیت انقلاب از بین بردن و یا خدشه وارد کردن به اقتدار یوشع بن نون است. باید توجه داشت که در دوران تثبیت انقلاب، خبری از کفار نیست و سپاهیان شیطان به صورت منافقانه در خط مقدم مقابله با مؤمنان قرار میگیرند. نفاق از ادبیات دینی و ظاهر متدینانه بهره میبرد و مقابله با او فرایندی دشوار و پیچیده است. دو تن از سرداران بنی اسرائیل که دارای وجه ممتاز و تاثیر گذار در بنی اسرائیل بودند ، برای ضربه زدن به یوشع بن نون اقدام به تحریک صفورا همسر حضرت موسی که اینک در بین قوم و ارض مقدس بود کردند. زنی که دارای سابقه مبارزه در رکاب حضرت بود و حتی نجات دهنده ایشان در بسیاری از موقفات سخت بود، کسی که در تمام مبارزات و دشواری های به ثمر رسیدن انقلاب همراه و همدم موسی و انقلاب او بود. او همسر و دختر پیامبر بود و مقابله با او برای یوشع بن نون بسیار سخت و پر غصه بود. به تحریک منافقان صفورا بر علیه یوشع به نون لشگر کشی کرد و به سبب جایگاه ممتازی که در بنی اسرائیل داشت و همسر موسی محسوب میشد و نفوذ در بین حمعیت داشت، حدود صد هزار نفر از بنی اسرائیل با وی همراه شدند. صفورا زن سخنوری بود و با اعجاز سخن و ایجاد شور و هیجان، سوار بر زرافه ای بر علیه یوشع بن نون طغیان کرد، اما در نهایت به اعجاز الهی و با قطع کردن پاهای زرافه جنگ به نفع یوشع بن نون به پایان رسید. به اذن الهی صفورا دستگیر شد و منتظر حکم یوشع نبی مان و اما یوشع پیامبری بسیار مهربان است از حق خود در اعدام صفورا گذشت و کار او را در آن دنیا به موسی واگذار کرد و سرانجام صفورا از اقدامش پشیمان شد و با آه و فغان از رویارویی با موسی و پدرش در آن دنیا احساس ننگ و شرمساری میکرد. هرچند که در این جنگ یوشع بن نون به پیروزی رسید ولی اقتدار او و یک دستی مؤمنان از هم گسست و باقیمانده لشگر منافقین از شهر فرار و کینه یوشع و انقلاب را به دل گرفتند. و در نتیجه کار اقامه دین که چیزی به دست یافتن به آن نمانده بود در اثر نفاق و دخالت شیاطین با تعلل مواجه شد ادامه دارد... @bartaren 🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
#رمان های جذاب 📚 آنلاین واقعی
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_پانصد_دوازده 🎬: حالا همه ی ارض مقدس توسط مؤمنان فتح شده بود، ام
آرایش سیاسی و اجتماعی ارض مقدس بعد از انقلاب و بعد از خروج بنی اسرائیل از مصر جامعه از هبوط جمعی به سمت صعود حرکت کرده و در فضای اعجاز قرار گرفته بود. هدف اصلی اقامه که توسط حضرت ابراهیم و در همین ارض مقدس آغاز شد تشکیل حکومت قدرتمند دینی توسط مومنین بوده است، حالا ارض مقدس توسط مومنین فتح شده و باید ساختار های جدید حاکمیتی تشکیل شود. در این زمان وحدت کلمه و اقتدار ولی خدا اهمیت زیادی دارد. ولایت نه فقط یک امر اخلاقی و دینی بلکه امری کاملا سیاسی ست و نباید کمرنگ شود. ولی حالا دستان ابلیس بیش از قبل به کار افتاده بود و نفاق دینی در میان بدنه جامعه در حال انتشار است. ارض مقدس تماما به دست بنی اسرائیل افتاده بود و حالا دین خدا می بایست در زمین رونق بگیرد، دین مجموعه ای از دستورات الهی بود که چون پیکر یک انسان است و چیزی که به آن روح و جان می دهد همان ولایت است، ولایت کسی که خداوند در روی زمین مشخص کرده و همانا دینی که در آن ولایت نباشد نه تنها دین الهی نیست بلکه دین ابلیس است که لباس ایمان پوشیده، پس باید در هر دوره و عصر و زمان این موضوع مهم را مد نظر قرار داد که دین بدون ولایت پشیزی نمی ارزد و این ولایت است که به دین معنا می دهد و مردم در گرداگرد ولایت امتی واحد و مومن میشوند. حضرت یوشع هم به پایان عمرش نزدیک شد و مردم بنی اسراییل را دور خود جمع نمود ابتدا آنان را نصیحت کرد و سپس جانشین خود را به آنان معرفی نمود و تمام یادگاری های موسی و الواح تورات را که در تابوتی به اسم تابوت سکینه بود به جانشین خود، امانت داد و سپس از همه خواست تا عهدی را که موسی همیشه بیان می کرد و گوشزد می نمود دوباره تجدید نماید. او هم‌چون موسی مأمور بود تا به بنی اسرائیل بفهماند که آنها باید زمینه ی ظهور و بروز بنی اسماعیل و پیامبر خاتم را فراهم سازند. پس از انجام تمام این کارها و گفتن وصیت یوشع بن نون هم چشم از دنیا فرو بست پس از مرگ یوشع جامعه به سمتی دیگر رفت، در این سرزمین زمینه انواع انحرافات از دوران بت پرستی گذشتگان فراهم است و همچنین آب و هوا و خاک حاصلخیز و راحت طلبی وسیله ای برای دنیا دوستی و دوری از حرکت در مسیر انقلاب است. این گناهان و دعوت و تبلیغ به آن ها همچون توری ست در دست شیطان برای دور کردن انسان ها از انجام پروژه خدا و اینجاست که ابلیس خودنمایی می کند. بعد از فتح آنجا ، مناطق مختلف ارض مقدس به صورت قبیله ای توسط حاکمانی که توسط یوشع انتخاب شده بودند اداره میشد، این روند ادامه داشت اما پس از مدتی و بعد از احساس تعلق مردم نسبت به منطقه خود حاکمان مومن کنار گذاشته شده و اشراف وملاء حکومت را در دست گرفتند. و درنهایت آرایش تمدنی استان های ارض مقدس به سمت اشرافیگری رفت، یعنی ملتی با تلاش از اشرافی گری خارج شده بودند، اما اینک دوباره به همان سمت کشیده شدند. بنی اسرائیل گمان میکردند به علت برتری نژادی که نسبت به اقوام دیگر دارند مورد عنایت ولطف ویژه خداوند قرار گرفتند. عنایت ویژ ه خداوند به آنها به دلیل ایمان ،استضعافشان توسط کفار با موسی بود، اما آنها این برتری را جور دیگر تصور می کردند و کم‌کم و به مرور تبدیل به قومی فخر فروش شدند اما غافل از این موضوع بودند که خداوند متعال بنا بر سنت های الهی گاهی چنان می کند که آنان از عرش به فرش نزول کنند ادامه دارد @ bartaren 🌕✨🌕✨🌕✨🌕
#رمان های جذاب 📚 آنلاین واقعی
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_پانصد_سیزده آرایش سیاسی و اجتماعی ارض مقدس بعد از انقلاب و
🎬: جامعه ی بنی اسراییل بعد از یوشع نبی، رنگی دیگر به خود گرفت، کم کم اخلاص و ایمان کمرنگ شد و مردم تغییر رویه دادند و دستان ابلیس که برای انحراف مردم به کار بود اینک بیشتر از قبل در تقلا و تلاش بود و می توان گفت که وحدت کلمه بعد از یوشع نبی از بین رفت، دیگر بنی اسراییل تحت یک حکومت واحد و تحت نظر پیامبران بعد از یوشع نبودند و هر قبیله برای خود حکومتی برپا کرده بود و سازی می نواخت و جامعه شقه شقه شده بود و هیچ شباهتی به قوم موسی نداشت قبایل با بکدیگر نمیتوانستند متحد شوند پس برای اینکه هر قبیله قدرت را خود را افزایش دهد و خود را بزرگتر از دیگران جلوه دهد به سمت حکومت های همسایگان ارض مقدس و کاروان های عبوری از آن مناطق کشیده شدند و تحت تاثیر آن ها مناسک دینی را رها کرده و به آیین های باروری شهوانی و سنت های مستهجن آلوده شدند، یعنی بعد از آنهمه تلاش موسی و یوشع، بنی اسرائیل دوباره به نقطه ی آغازین خود برگشت در هر جامعه ای تفرقه بزرگترین عامل از بین بردن تمدن دینی است و هر کجا که ابلیس نتواند نقشه هایش را عملی کند، آخرین حربه اش که تفرقه است را رو می کند و این مختص یک عصر و یک زمان نیست و در همه ی زمان ها کاربرد دارد ناامید کردن نسل جوان از آرمان های انقلایی نسل قبل و در نتیجه گسست نسلی از مهم ترین تاثیرات تفرقه است. بنابر این در جامعه ی بنی اسرائیل بعضی پرستش یهو را رها کردند و به پرستش بت ها و بعل ها روی آوردند. دراین میان اشراف نیز این گناهان را توجیه دینی میکردند. این دوره چندان کم هم نبود و نسل های زیادی را در بر می گرفت . این دوران که حدود دوقرن طول کشید ،در تورات با نام دوران داوران نام گرفته است در دوران داوران پانزده نفر از پیامبران بنی اسرائیل که آمده اند تا جامعه را به سمت انقلاب موسوی بازگردانند و اغلب آنها با توجیهات دینی کشته شده اند. یکی از وظایف اصلی پیامبران جمع کردن مردم حول یک محور وحدت بخش است و بازگرداندن وحدت کلمه خطوط اصلی دعوت انبیا در این دوران بود در دوران داوران پیامبران با تابوت سکینه ای که از موسی به جا مانده بود، هر لحظه و هر زمان، عهد و میثاق قدیم را به بنی اسراییل گوشزد می کردند تا نسل قدیم و جدید بدانند که وظیفه ی اصلی آنان چیست. تابوت سکینه تابوتی بود که حضرت موسی الواح تورات،زره خود و مواریث پیامبران را درآن گذاشت و به یوشع داد تا به پیامبران دیگر برسد و این تابوت باعث آرامش بنی اسرائیل می شد و نوعی جدا کننده ی حق از باطل بود که دست به دست در دستان انبیا می چرخید، اما وقتی گناه از حد گذشت به یکباره.. ادامه دارد @bartaren 🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
براساس شنیده ها ‏در رد انتخاب ‎ برای کاندیداتوری جایزه صلح جهانی نوبل گفته های حاکی از فعالیت مجاهدت های خاموش روزنامه نگاران جهانی (فری لندز جورنالیست ) در سطح حقوقی و لابی علمی نخبگان ايرانی در اروپا می باشد که با تنظیم لایحه و نامه های مستند بخصوص حلقه نخبگان علمی و حقوقی روزنامه نگاران سوئد و ‎ باپیگیری جانباز رزمنده و رسانه نگار ایرانی مقیم کپنهاگ دکتر الف - ک تاثیر زیادی با طرح دعوی در مجامع جهانی در رد تصمیم کمیته نروژی گذاشته است . وی که در گستره اتحادیه اروپا سنگر جهاد تبیین را مثل دوران جنگ تحمیلی در دفاع از ارزش های همرزمان شهیدش سردار سلیمانی و باقری ... حفط کرده است این فعالیت های حقوقی و تبینی را به صورت مستمر و با مستندات توسط عالمان حقوق بین اللملی با اشاره به مفاد قانونی جنایت جنگی به کمیته جایزه صلح جهانی نوبل ارائه نموده و باعث رد طرح مقدماتی ترامپ در کاندیداتوری ترامپ شده است مستند وی موجود است به موقع پخش خواهد شد خبرنگار پاشا احمدزاده
#رمان های جذاب 📚 آنلاین واقعی
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_پانصد_چهارده 🎬: جامعه ی بنی اسراییل بعد از یوشع نبی، رنگی دیگر ب
🎬: گناه در بین بنی اسراییل مثل ویروسی تکثیر میشد و همه را فرا گرفته بود عده ای دچار کبر و خودبینی شده بودند عده ای به سمت فساد و فحشا کشیده شده بودند و عده ای دیگر هم کلا روی از درگاه خداوند برگردانده و به بت پرستی روی آورده بودند در این زمان خداوند اراده کرد تا تابوت سکینه را از آنان بگیرد این تابوت فقط نماد نبوده بلکه اعجازهای زیاد و اثر تکوینی داشته است این تابوت نوعی فاروق غربال کننده مومنین از کافرین بود و سکینه رایحه آرامش بخش متساعد میکرد، یعنی در جنگ هایی که مومنین این تابوت را با خود می بردند، نوعی رایحه ی خوش از آن بلند میشد که این رایحه به مشام مومنین می رسید باعث آرامش آنان می شد و پیروزی را برای آنها به همراه داشت بعد از گناهان و دوری مردم بنی اسرائیل از مناسک دینی تابوت عهد توسط ملائکه از آنها گرفته شد و به امر خداوند ملائکه به زمین نزول نمودند تابوت را با خود بردند و مردم تندیسی سنگی به جای او گذاشتند. امام باقر ع می فرماید: تا مادامی که تابوت عهد در میان مردم بنی اسرائیل بود دارای عزت و شرف بودند تا خدا تابوت را برداشت. بعد از رفتن تابوت مثل اتفاقی که زمان سامری افتاد یک بتی سنگی جای آن را گرفت. بعد از اینکه تابوت عهد از میان بنی اسرائیل محو شد، نه تنها حال معنوی که وضعیت سیاسی آن ها هم خراب شد و آنها به یکباره قدرت خود را ازدست دادند. امداد الهی که به دلیل عهد و میثاق و ایمان قوم بنی اسرائیل به آن ها میشد از بین رفت. خداوند در قرآن میفرماید:اگر شما از مسیر دینداری برگردید،قومی از شما بهتر می آیند که خدا را دوست دارند و خدا نیز آن ها را دوست دارد. نزد خدا نژاد پرستی معنا ندارد و این سنت خداست و سنت خدا در همه ی زمان ها اجرا می شود، حتی در این زمان، اگر ما سرباز پای کاری برای نواده ی رسول خاتم نباشیم، شک نکنید خداوند نسلی دیگر را جایگزین ما خواهد نمود تا وعده ی الهی به سرانجام رسد همانا زمین از آن صالحان است. بنی اسرائیل هم دین خدا تغییر دادند و از امر الهی طغیان کردند،پیامبران را اطاعت نکردند و با اختیار آن ها را کشتند یا سکوت کردند، پس قدرت از آن ها باید باز پس گرفته شود و گرفته میشود. قوم بنی اسرائیل دوباره به دوران قبل از حضرت موسی برگشتند واقوام قدرتمند کافر از قبطیان برآن ها مسلط شدند. در این عصر حاکم ستمگری به نام جالوت بر آنها مستقر شد به طوریکه امنیت قوم بنی اسراییل از بین رفت و از ارض مقدس رانده شدند و دوباره بیابان گرد شدند ادامه دارد @bartaren 🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
#رمان های جذاب 📚 آنلاین واقعی
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_پانصد_پانزده🎬: گناه در بین بنی اسراییل مثل ویروسی تکثیر میشد و ه
🎬: جالوت ستمگرانه تاخت و تاز می کرد و بنی اسرائیل روز به روز مستضعف تر می شدند در چنین شرایطی عامل اصلی حیات و ادامه زندگی بنی اسرائیل داشتن رویای اجتماعی برای منجی شبیه به موسی است. از دست دادن تعلقات مادی و سختی های آوارگی و استضعافی که روز به روز بیشتر میشد باعث شده بود که میل به بازگشت وتوبه جمعی را در قوم ایجاد کند، اینک تمام بنی اسرائیل، یک دست می خواستند از راه انحرافی که رفته بودند باز گردند، آنها دلتنگ زمان اقتدار خود شده بودند و تقریبا می دانستند که بازگشت به آن اقتدار فقط در پیروی از پیامبر خدا و حرمت در مسیر قرب الهی ست، در این زمان پیامبر بنی اسرائیل حضرت سموئیل بود. بزرگان و ملاء قوم با هماهنگی مردم نزد پیامبرشان حضرت سموئیل آمدند سموئیل که به عصایش تکیه داده بود، نگاهی به جمع کرد و گفت: چه شده که به اینجا آمده اید؟! شما که مدتهاست فراموش کرده اید پیامبر و رهبری دارید. مردی از میان جمع گفت: ای سموئیل! ما از کرده ی خود پشیمانیم و اینک تعدادی به نمایندگی از همه ی قوم به نزد شما آمدیم تا توبه نماییم و بگوییم زین پس هر آنچه کنیم که شما می گویید فقط می خواهیم شما کسی را به عنوان فرمانده و پادشاه برای ما انتخاب کنید تا ما به فرماندهی ایشان به جنگ با دشمن و عمالقه برویم و جالوت و جالوتیان را سرجایشان بنشانیم سموئیل آهی کشید و همانطور که عصایش را تکیه گاه می کرد تا برخیزد گفت: شما قومی بد عهد هستید، چیزی می گویید و عهدی می بندید، شرایطتان که تغییر کرد و مطلوب نظرتان شد، عهدی را که بسته بودید فراموش می کنید، پس من کاری به کار قوم عهد شکن ندارم. سموییل این حرف را زد و از خیمه بیرون رفت. همهمه ای در جمع درگرفت، هر کسی حرفی میزد و نسبت به سخنان سموئیل اظهار نظری می کرد در این هنگام مردی از میان برخواست و‌گفت: به خدا قسم که سموئیل حقیقت را گفت و حق دارد که سخن ما را نپذیرد و توبه ما را باور نکند، ما کم بدعهدی و سهل انگاری در وظایفمان نکردیم، اما اینبار باید طوری عمل کنیم که تمام بد عهدی های گذشته از ذهن نبی خدا پاک شود، بیایید برویم و دور او را بگیریم و انقدر التماس کنیم تا دلش نرم شود چرا که او پیامبر است و دل او رئوف است. نظر آن مرد مورد تاییدهمگان قرار گرفت و دسته جمعی بیرون رفتند و سموئیل را دوره کردند و هر کس سخنی می گفت اما سموئیل باز هم به راحتی راضی نشد چراکه اینجا توبه معنی جنگ را میدهد و پیامبر به خوبی از تصمیم های آینده آن ها با خبر است. اما ولی خدا به خاطر کار تربیتی تلاش میکند تا آن ها خودشان متوجه خطای خود شوند ادامه دارد... @bartaren 🌕✨🌕✨🌕✨🌕
https://www.karzar.net/260383 لینک کارزار بازخواست سازندگان عروسک های مرضیه و مرتضی
#رمان های جذاب 📚 آنلاین واقعی
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_پانصد_شانزده🎬: جالوت ستمگرانه تاخت و تاز می کرد و بنی اسرائیل ر
🎬: حضرت سموییل باز هم عهدهای پیشین را که داشت به بوته ی فراموشی سپرده میشد برای قومش بیان نمود و از آنان عهد گرفته که دیگر راه خطا را نروند و به امر پروردگار سر بنهند و توبه شان توبه ای واقعی باشد و البته همه ی آنها می دانستند که این توبه برابر است با جنگ با عمالقه پس خود را آماده این نبرد می کردند و وقتی توبه شان پذیرفته شد از سموییل خواستند تا برای آنها فرمانده و پادشاهی مشخص کند. سموئیل خواسته ی آنها را پذیرفت و می خواست فرمانده ای مشخص کند که پیرمردی از وسط جمع بلند شد و گفت: ای نبی خدا! شما از میان ما نجیب زاده ای که مال و ثروت زیاد داشته باشد را برگزینید تا برای ما فرماندهی کند. سموییل با تعجب به گوینده ی سخن چشم دوخت و می خواست سخنی بگوید تا آن مرد از اشتباه در آید زیرا لازمه ی فرماندهی هیچ‌کدام از این دو خصوصیت نیست، اما تمام افرادی که در آنجا جمع شده بودند با هیاهو سخن آن مرد را تایید کردند. بنی اسرائیل چون مدتها بود از آموزه های دینی به دور بودند و در دنیا و ظواهرش غرق شده بودند، فکر می کردند لازمه ی فرماندهی ثروت زیاد و نجیب زادگی ست. خداوند که عالم بر تمام امور است برای پاک کردن این ذهنیت شیوه ای ویژه را انتخاب کرد و به سموئیل وحی نمود که به بنی اسراییل بگوید که بزودی خصوصیات فرمانده آنها را عیان می کند. جمعیت متفرق شدند، حالا سموییل مشغول عبادت خداوند بود در این زمان خداوند جبرئیل را همراه یک عصا و ظرفی از روغن نزد سموئیل فرستاد و فرمود: به بنی اسرائیل بگو کسی فرمانده است که قد او به اندازه عصا باشد و این روغن با آمدن او به جوش بیاید و وقتی روغن را روی سر او بریزند روغن به بدن او نفوذ نکرده و رویش نریزد او را هیچ نشود. سموییل با شنیدن این موضوع، دستور داد تا تمام بنی اسراییل جمع شدند و هر آنچه را که جبرئیل به او گفته بود به مردم رساند. مردم در بهت و حیرت بودند، پس همانطور که هیجان زده بودند که شاید مقام فرماندهی از آن آنان شود، یکی یکی نزد سموییل می آمدند به این امید که عصا هم قد آنان شود و روغن به جوش آید، روزها در پی هم می گذشت، حالا تقریبا تمام بنی اسرائیل برای امتحان اینکه خصوصیات مد نظر را دارند به نزد سموئیل آمده بودند اما عصا هم قد هیچ کس نشد و روغن هم به جوش نیامد، کم کم همه نا امید شده بودند و شاید برخی هم در دل نسبت به این حکم تردید پیدا کرده بودند. دم دم های غروب خورشید بود، یکی از نوجوانان بنی اسراییل فریاد برآورد، گله، گله ی گوسفند که مدتی بود به کوه رفته بود، دارد می آید. مردم با شتاب به سمت گله رفتند، جوانک چوپان، گله را هی می کرد همه ی گوسفندان را از نظر می گذراند، گوسفندها که راه خودشان را خوب بلد بودند به سمت آغلشان رفتند. چوپان نگاهی به گوسفندها کرد و همانطور که آنها را میشمرد زیر لب گفت: بزغاله ی سیاه خال خالی نیست و به اطراف نگاهی کرد. خبری از بزغاله نبود. چوپان که جوانی باهوش بود، رد رفتن گوسفندان را نگاه کرد و به گمانش بزغاله به سمت خانه ی سموییل رفته بود، پس با شتاب به همان سمت حرکت کرد.... ادامه دارد @bartaren 🌕✨🌖✨🌕✨🌕✨