#رمان های جذاب و واقعی📚
داستان«ماه آفتاب سوخته» #قسمت_چهل_چهارم🎬: چهار پسر ام البنین:عباس، جعفر، عثمان و عبدالله برمیخیزند،
اخدان" به معنای زنان و مردانی است که به صورت پنهانی با جنس مخالف شان رابطه دوستی برقرار می کنند.
فضای مجازی باعث تشدید روابط دوستانه پنهانی شده است و چون انسان در این فضا طرف مقابلش را نمی بیند خیال می کند که همه چیز آزاد است.
گاهی اوقات شروع این روابط بخاطر توصیفات و تعریفاتی است که اطرافیان انسان نسبت به این روابط انجام می دهند و در این تبلیغات مبالغه نیز می کنند.
مومنین نیز باید در تبلیغ کردن مجالس اهل بیت و محافل توحیدی کوتاهی نکنند و همانطور که عده ای با تبلیغ مجالس گناه دیگران را به مسیرهای شیطانی ترغیب می کنند مومنین نیز دیگران را به مجالس اهل بیت ترغیب کنند.
پس در این زمان که ما در آخرالزمان آفرینش قرار داریم این سردار ابلیس که اعور نام دارد بسیار پر کار است هم در فضای واقعی و هم مجازی در پی به دام انداختین مومنین است و بر ماست که از اعور به دور باشیم و هوشیارانه عمل کنیم تا بتوانیم از یاران ظهور منجی آخرالزمان باشیم.......
ادامه دارد
📝به قلم:ط_حسینی
@bartaren
🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
#رمان های جذاب و واقعی📚
#روایت_انسان #قسمت_هفتاد_چهارم🎬: دومین سردار سپاه ابلیس «هفاف» نام دارد، این ابلیسک در بیابان ه
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_هفتاد_پنجم🎬:
تا این قسمت از داستان به جایی رسیدیم که حضرت نوح از دنیا رفتند و پیامبری به حضرت سام رسید و در این اثناء ابلیس که خوب می دانست پس از نوح قرار است چه اتفاقی بیافتد و خداوند برنامه ای عظیم برای بشریت دارد، پس علاج واقعه قبل از وقوع کرد و سپاهیانی تشکیل داد و بر هر فوج سپاهش ، سرداری منصوب کرد که هر سردار مختص ایجاد انحراف بنی بشر در موضوعی خاص بود، یعنی ابلیس با برنامه ای مدون به جنگ با برنامه خدا و سعادت بنی بشر میرود
در مقابل صف سرداران ابلیس و تلاش هایی که ابلیس برای گمراهی انسان ها انجام می دهد.
خداوند متعال جنود خیر و ملائکه و فطرت را برای هدایت انسان قرار داده است و تعداد جنود خیر الهی در عالم به قدری زیاد است که قدرت شیطان در مقابل آن ها واقعا ضعیف به حساب می آید.(ان کید الشیطان کان ضعیفا)
اما با این وجود ابلیس از انحراف بنی بشر ناامید نمی شود و به تربیت سردارانش می پردازد، تا اینجای کار با شش سردار ابلیس آشنا شدیم حال به سراغ هفتمین سردار او می رویم.
نام سردار هفتم ابلیس«داسم» است
فعالیت این سردار ابلیس در محوطه خانه و خانواده است و مختص روابط بین زوجین می باشد، وظیفه ی این شیطان، بر هم زدن آرامش زوجین و ایجاد تنش و اختلاف بین آن هاست.
ابلیس کاملا آگاه است که خداوند در همان ابتدای کار جامعهٔ بشری را بر پایهٔ خانواده و زوجیت بنا کرده و تیر سمی ترکشش را به سمت این کانون الهی روانه می کند تا با پاشیدن این هستهٔ اصلی و مرکزی آفرینش، جامعه بشری را منحرف کند و از هم بپاشاند، او به دنبال هر گونه بهانه ای می گردد تا بتواند رابطه بین همسران را خراب کند و اهل خانه را به جان یکدیگر بیندازد.
به همین خاطر در روایات متعدد تاکید شده که انسان هنگام ورود به خانه که مرکزی الهی هست، باید بسم الله گفته و با لبخند وارد خانه شوند. حتی روانشناسی نوین هم به این امر اهتمام دارند و روانشناسان می گویند اگر در مدت زمان چهل و پنج دقیقه اول ورود به خانه زوجین یکدیگر را تحمل کنند، روابط به صورت عادی و آرام ادامه پیدا خواهد کرد. اگر بتوانیم رابطه خانوادگی مان را به بهترین شکل مدیریت کنیم و خانواده را که منبع ارامش زوجین و فرزندانشان هستند از تنش دور گردانیم این سردار بد طینت ابلیس، داسم را نا امید کرده ایم.
بارها گفته ایم و باز هم می گوییم که تکرار این تکرارها در ذهنتان بنشیند و باعث آگاهی شما گردد تا در دام ابلیس گرفتار نشوید از آن جایی که اصلی ترین سلول تشکیل دهنده جامعه خانواده است پس کسی که بتواند این بنیان مهم را خراب کند کار بسیار مهمی را انجام داده است. زن و شوهری که در محیط خانوادگی شان رابطه خوبی داشته باشند باعث می شوند که این سردار ابلیس و به تبعش خود ابلیس نا امید شود و چنین شخصی در بیرون محیط خانه اگر بهترین دام ها و شیرین ترین سفره های گناه برایش پهن شود به سمت آن ها کشیده نمی شود چرا که گرسنه نیست و سیر است. برخی از عملیات های دیگر سرداران ابلیس متوقف بر نتیجه عملیات داسم است که اگر بتواند رابطه خانوادگی را خراب کند بقیه سرداران می توانند عملیات خودشان را انجام دهند به این ترتیب اگر شما جلوی فتنه ای را که داسم قرار است در قلب آرامش زندگی تان برپا کند، بگیرید و سفت و سخت جلوی این ابلیسک بایستید، خیلی از فتنه ها و شیطان های دیگر را که چشم طمع به خانواده و شکستن شما در این وادی دارند را از خود ناامید می کنید و آنها نمی توانند وارد عملیات بعدی شیطانی شوند یا به زبانی دیگر، اگر زن و شوهری بتوانند داسم را ناامید کنند زیر بنای کار باقی شیاطین را نیز خراب کرده اند. این که در
برخی از روایات آمده است "اگر کسی ازدواج کند همانا دو سوم دینش را حفظ کرده است" به همین خاطر است.
پس هر مومن بالله باید توجه خاصی به هسته اولیه جامعه مومنین که همان خانواده اش می باشد داشته باشد و از هر گونه تشنج و پرخاش در این وادی مقدس بپرهیزد و بدانید و آگاه باشید که هر فتنه ای در این هسته، وزوزی است از طرف داسم پس با عملکرد زیبایتان پوزه این ابلیسک را به خاک مالید و لبخند به لبان حجت زنده خدا در روی زمین بنشانید..
با ما همراه باشید با ادامه معرفی اتاق عملیات ابلیس...
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
@bartaren
🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
#رمان های جذاب و واقعی📚
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_هفتاد_پنجم🎬: تا این قسمت از داستان به جایی رسیدیم که حضرت نوح از
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_هفتاد_ششم🎬:
هشتمین سردار شیطان «مطوش» نام دارد و وظیفه این سردار ابلیس انتشار دادن اخبار کذب و دروغی است که توسط خودش جعل شده است و یا به زبان ساده تر و قابل فهم تر همین یک کلاغ، چهل کلاغی که میگویند زیر سر مطوش است، مطوش در زمان حال بسیار پرکار است، زیرا هم در فضای واقعی عده ای را اغفال می کند و هم در فضای مجازی بر طبل شایعات می کوبد و عده ای را از راه به در می کند و متاسفانه بعضی از انسان ها خواسته و شاید هم ناخواسته به سربازی این سردار ابلیس در می آیند
سرعت انتشار شایعه ها و اخبار جعلی در جامعه بیش از اخبار حقیقی است چرا که تلاش یک سردار ابلیسی
پشت این قضیه است تا به سرعت اخبار کذب را در جامعه منتشر کند.
و این به ما گوشزد می کند که انسان نباید هرچیزی را به صرف آنکه می شنود فورا منتشر کند؛ در روایت داریم که برای دروغ گویی همین بس است که هرچیزی را که می شنوی بر زبان بیاوری و منتشر کنی.
انسان نباید بدون تحقیق خبری را منتشر کند و موجب انتشار شایعه در جامعه شود و هر کس در این وادی قدم زند، بی شک سربازی از سپاه مطوش است.
نهمین سردار ابلیس «قنذر» نامیده می شود، این سردار ابلیس مامور بی غیرت ساختن انسان هاست و این کار را با هر ابزاری که بتواند انجام می
دهد. مثلا ممکن است این کار را با موسیقی حرام یا فضای مجازی و ماهواره انجام دهد. در روایت داریم که اگر کسی چهل روز پشت سرهم موسیقی حرام گوش کند بی غیرت می شود و در این زمانه اسباب زیادی برای بی غیرت کردن مومنین فراهم شده که هوشیاری ما را می طلبد، برای نمونه تزریق هورمون خوکی به بهانه رشد انواع مرغ و دام به آنها باعث می شود که این هورمون در بدن مصرف کننده این گوشت ها وارد شود، خوک در بین حیوانات نماد بی غیرتی ست و وارد شدن هورمون خوکی به بدن انسان او را کم کم بی غیرت می کند و کسانی که صحنه گردان این حیله ها که بی شک از طرف دشمنند، هستند، آنها جز جنود قنذر می باشند.
بی غیرت شدن، اساس خانواده را سست می کند و باعث فروپاشی خانواده می شود. چرا که غیرت باعث استحکام خانواده است و باعث می شود که انسان به طرف مقابلش اهمیت بدهد. غیرت یعنی آن که طرف مقابل برایت مهم باشد و هنگامی که این حس به طرف مقابل منتقل شود روابط بین اعضای خانواده محکم تر می شود. حالا اگر عملیات این شخص موفقیت آمیز بود و از طرف دیگر داسم نیز در حال انجام عملیات است پس این فرد با یک تشنگی زیاد وارد جامعه می شود و به راحتی با وسوسه یک شیطان کوچک هم منحرف می شود...
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
@bartaren
🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
#رمان های جذاب و واقعی📚
🖤❤️🖤❤️🖤❤️ #داستان واقعی #مجنون الحسین #قسمت_اول🎬: زهرا با همان چشمان پاک و معصومش که محجوبانه به م
🖤❤️🖤❤️🖤❤️
#داستان_واقعی
#مجنون_الحسین
#قسمت_دوم🎬:
نماز عشاء تمام شد، صف سوم نشسته بودم، هنوز حال و هوای خواب دم ظهری را داشتم، از حرفهای اطرافیان چیزی نمی فهمیدم، از جا بلند شدم و می خواستم به طرف محراب بروم، مردم با احترام راه کوچکی برام باز کردند و از کنار هر کس که رد می شدم با احترام سری تکان میداد و سلام و تعارف و تکلف می کرد.
نزدیک حاج آقا شدم، یکی از کسبه در حال صحبت با حاج آقا بود و تا متوجه من شد، لبخندی زد و گفت: حاج اکبر، حمکن اومدین تا برای نذری محرم و هزینه دهه صحبت کنید،بفرمایید که بحث ما هم در همین مورده...
جواب سلامش را دادم و همانطور که به حاج علی دست میدادم گفتم: چشم، هر چی بر عهده ما بذارن به دیده منت قبول می کنیم، ما نوکر آقا اباعبدالله و عزادارانش هم هستیم، اما الان عرضی دیگه داشتم خدمت حاج آقا...
اصغر آقا که مرد تیزی بود از جا بلند شد و گفت: بفرمایید حاج اکبر، ما حرفامون را زدیم و بقیه اش هم بعدا پیگیری می کنیم، اول شما...
اینقدر ذهنم مشغول بود که حتی تعارف خشک و خالی هم در مقابل این از خودگذشتگی اصغر آقا و دادن نوبتش به من، نکردم
زانو به زانوی حاج علی نشستم، تسبیح دانه درشت سبز رنگ دستم را بی هدف میشمردم که حاج آقا با لحن ملایم همیشگی اش گفت: چی شده حاج اکبر؟! مشکلی پیش آمده؟! انگار خیلی تو فکری، کاری از دست ما برمیاد برادر؟
آه کوتاهی کشیدم و نمی دانستم از کجا شروع کنم، داستان زهرا مال بیست سال پیش بود، کمابیش قدیمیای محله از قصه عشق من و زهرا داستان ها شنیده بودند، داستان عشقی که آخرش به هجران کشید و آخرش زهرا به خاطر بیماری مهلکی که گرفتارش شده بود به آغوش سرد خاک پناه برد و من را در این دنیای تاریک تنها گذاشت، زهرا رفت و به من وصیت کرد تمام هدایایی که در قالب طلا برایش می خریدم به دست امام زمان برسانم و حالا من مانده بودم و این امانتی که نمی دانستم به چه کسی تحویلش دهم.
حاج علی بی صدا به من خیره شده بود و من آرام آرام شروع به گفتن قصه ام کردم، از عشق به زهرا چیزی بروز ندادم اما لحنم آنچنان بود که هر شنونده ای میدانست که گوینده داستان مجنونی ست که درد عشق کشیده، گفتم و گفتم، از سفارش زهرا و از امانتی اش گفتم، از خواب های این بیست ساله و از خواب سر ظهرم که مشخص بود زهرا ناراحت است از انجام ندادن نذرش و نگاه ملتمسانه ای که به من میگفت باید کاری کنم...
حاج علی قصه ام را شنید و همانطور که خیره به دانه های سبز رنگ تسبیح دستم بود گفت: وصیت عجیبی کرده، والله من عقلم قد نمیده، وصیت مرده را باید عمل کرد، اما این وصیت عجیب و خاص هست، متوفی میخواد که امانتی اش به دست خود امام زمان برسد، اما ....اما....حاج علی با بغضی در صدایش گفت: اما این غریب دوران را از کجا بیابیم و لحظاتی سکوت کرد و بعد انگار چیزی به خاطرش رسیده باشد گفت: امروز روز اول محرم هست، شاید این خوابت داره اشاره میکنه که اون امانتی را برای مجلس عزای امام شهیدمان خرج کنی؟!!
من ساکت بودم و حرف نمیزدم که حاج علی خودش حرف خودش را نقض کرد و گفت: اگر اینجور بود میبایست متوفی در آن رویا اشاره ای کند اما نکرده ...
حاج علی دستی به شانه ام زد و گفت: اجازه بده یه مدت فکر کنیم و با چند نفر از علما مشورت کنم تا ببینم نظر اونا چیه...
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
@bartaren
🖤❤️🖤❤️🖤❤️🖤
هدایت شده از رفاقت با امام زمان(عج)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#داستان زیبای پیر مرد کفاش با امام زمان(عج)
🍃 http://eitaa.com/joinchat/344916308C4dfccbb6ff
#رمان های جذاب و واقعی📚
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_هفتاد_ششم🎬: هشتمین سردار شیطان «مطوش» نام دارد و وظیفه این سردا
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_هفتاد_هفتم🎬:
در این قسمت می رسیم به دهمین سردار ابلیس که «دهار» نام دارد، این سردارشیطانی مامور آزار دادن مومنان در خواب است. این شیطان با ایجاد کابوس های ترسناک و تخیلات وحشتناک ذهن افراد را درگیر می کند، اگر شما زمانی در خواب درگیر کابوس ها و در بیداری در خیال همان کابوس دست و پا می زنید بدانید که دهار به شما چشم طمع دارد این ابلیسک گاهی اوقات تصاویر زنان نامحرم را در خواب به انسان نشان می دهد
و او را وسوسه می کند تا در بیداری بتواند از آن ها استفاده کند و ادامه آن وسوسه ها را محقق کند. با درگیر شدن ذهن انسان به آنچه که در خواب دیده راه برای وسوسه سایر سرداران ابلیس در بیداری باز می شود و به نوعی دهار راه صاف کن بقیه همکاران شیطانی اش هست و این ابلیسک ها چنان منظم و با هماهنگی هم کار را پیش میبرند که به مخیله ما خطور نمی کند.
تصاویری که انسان در طول روز می بیند در تخیلات و خواب های او موثر است. پس لازم است که انسان در
طول بیداری ورودی های چشم و قلب خودش را کنترل کند و چه زیبا گفته اند که اولین تیر زهرآگین شیطان از چشم شلیک می شود.
برای آن که تاثیر این شیطان در خواب بر روی انسان کم شود انجام دادن برخی از اعمال عبادی قبل از خواب
مثل وضو گرفتن، خواندن سوره توحید، صلوات فرستادن و این قبیل کارها بسیار مهم است، انسانی که با وضو بخوابد و قبل از خواب سوره توحید و صلوات و ذکرهای وارد شده را تلاوت کند، بی شک این ابلیس را از خود ناامید کرده و عملا ترفندهای دهار را بر روی خود بی اثر می نماید.
در روایتی نقل شده که ابلیس از کسانی که بر پیامبر خاتم با صدای بلند صلوات می فرستند، ترسی در دل دارد و از آنها بیزار است و به اقرار ابلیس است که می گوید: کسانی که بر رسول خاتم صلوات میفرستند رایحهٔ خوبی از طرفشان ساطع می شود که این رایحه باعث آزار و فراری دادن شیطان است و یکی دیگر از کارهایی که باعث فراری دادن جنود شیطان می شود، برپایی نماز اول وقت است، به این ترتیب کسی که نمازش را اول وقت به جا می آورد سردارن ابلیس را از خود ناامید کرده و سعادت خویش را تضمین می کند.
باید متذکر شویم که ابلیس با جمیع سردارانش از همه طرف و از همه جهت به انسان حمله میکند تا بالاخره در نقطه ای او را زمین گیر کند و منحرف سازد و به این انحراف قناعت نمی کند و پس از منحرف کردن شخص در موضوعی که نقطه ضعف ان شخص است، سعی می کند با ترفندهای مختلف افسار آن شخص را به دست گیرد و به قول معروف بر آن شخص سوار شود و آنزمان است که آن شخص به هر طرف که ابلیس اراده کند پیش می رود.
توصیه های زیادی مبنی بر استغاثه شده است، البته ما انسان ها عادت کرده ایم استغاثه را بیشتر در امور دنیوی ، مادی و نهایت در زمان بیماری به کار میبریم در صورتیکه که می باید استغاثه و کمک گرفتن از اهل بیت علیهم السلام را در همین امور معنوی که حساس ترین هستند و سعادت و شقاوت زندگی ابدی ما را در پی دارند انجام دهیم.
حال به سراغ یازدهمین سردار ابلیس می رویم.
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
@bartaren
🌕✨🌕✨🌕✨🌕
#رمان های جذاب و واقعی📚
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_هفتاد_هفتم🎬: در این قسمت می رسیم به دهمین سردار ابلیس که «دهار»
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_هفتاد_هشتم🎬:
یازدهمین سردار سپاه ابلیس «تمریح» نام دارد و وظیفه این سردار ابلیس آن است که در ساعات ابتدایی شب در مشرق و مغرب عالم مومنین را وسوسه کند و آن ها را دچار غفلت کند تا از برکات معنوی آن ساعت محروم شوند. برخی از خصوصیت ها
مربوط به زمان های خاصی هستند که در غیر آن ساعت هرگز پیدا نمی شوند. ساعات ابتدایی شب و ساعات سحرگاه که زمان رفت و آمد ملائکه است اثرات خاصی دارد که اگر انسان غافل باشد و مشغول لهویات و سرگرمی های باطل
باشد از آن برکات بی بهره خواهد بود.
در زمان های گذشته که امکانات کم بود و مردم از نعمت برق محروم بودند انسان ها طبق عادت پس از گذشتن مدتی از تاریکی هوا به خواب می رفتند اما امروزه با توسعه روشنایی بین شب و روز انسان ها هیچ تفاوتی وجود ندارد و راه برای ورود تمریح در زندگی انسان باز شده و این شیطان انسان را سرگرم می کند تا در ساعات مخصوص خواب شبانه به خواب نرود و به جای آن هنگام عبادت شبانه یا نماز صبح در خواب باشد، اگر دقت کنید می بینید که ابلیس چقدر منظم و با برنامه پیش میرود و برای هر لحظه از زندگی بشر برنامه ریخته و سرداری برگزیده و چقدر غافلیم ما که حیله های بزرگترین دشمنمان را توجه نمی کنیم.
به تعبیر قران و روایات اهل بیت علیهم السلام، عبادت شبانه اثراتی دارد که در غیر آن پیدا نمی شود و همچنین عبادتی که هنگام سحر و طلوع فجر انجام شود آثار خاصی دارد (ان قرأن الفجر کان مشهودا)
در این ساعات تعداد حضور ملائکه الهی بیشتر است و به نوعی در چنین لحظاتی زمین جولانگاه ملائک آسمان می شود و فرشتگان خدا، عبادت و نماز و قرآن ما را می بینند و برای ما دعا می کنند و همین دعای ملائکه باعث می شود که عبادات انسان در این ساعت ها چند برابر اثر کند.
دستگاه ابلیسی برای محروم کردن انسان ها از این برکات خاص معنوی یک سبک زندگی را طراحی کرده است
که دقیقا در همین ساعاتی که اثرات ویژه ای دارند انسان دچار غفلت باشد.
ابلیس برای آن که این سبک زندگی را اقامه کند یک سردار بزرگ خودش را برای این کار اختصاص داده است و
او هم با هر ابزاری که به دستش برسد تلاش می کند تا این کار را انجام دهد، پس چه بهتر همانطور که ابلیس این شاهراه های اصلی را هدف قرار گرفته، ما بر عکس خواسته او عمل کنیم و هر عملی که او خواهان است ما انجام دهیم، خلاف آن را انجام دهیم و واقعا که آخرالزمان عرصه خوف و رجاست و ممکن است به اندک عملی از طرف ما ورق ما برگردد و ما از جرگه مومنین خارج و در صف شیطان قرار گیریم، پس عزیزان بخوانید و بدانید و به دیگران برسانید که ابلیس چه نقشه ها برای بنی بشر کشیده و آنچنان عمل کنید که نقشه این دشمن مکار حیله گر را نقش بر آب نمایید و اما دوازدهمین سردار ابلیس که یکی از عزیز کرده های ابلیس است، کسی که ابلیس به او قرابتی بیش از بقیه سردارانش دارد...
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
@bartaren
🌕✨🌕✨🌕✨🌕
#رمان های جذاب و واقعی📚
🖤❤️🖤❤️🖤❤️ #داستان_واقعی #مجنون_الحسین #قسمت_دوم🎬: نماز عشاء تمام شد، صف سوم نشسته بودم، هنوز حال
#داستان_واقعی
#مجنون_الحسین
#قسمت_سوم🎬:
شب آخر ماه ذی الحجه بود و در مسجد پاسرو، غلغله ای برپا بود، توی این مسجد، مثل خیلی از مساجد دیگه رسم بر این بود که دهه محرم هر شب توی خونه یکی از اهالی عزاداری برپا میشد و بعد از پذیرایی مختصری، هیأت راه می افتاد به سمت مسجد و نوحه می خوندن و سنج و طبل می زدن و بر سر و سینه می زدن تا به مسجد برسن.
حالا روحانی مسجد که همه به اسم آقا سید می شناختنش روی پله اول منبر چوبی رنگ و رو رفته نشست و صداش را بالا برد تا به همه برسه و گفت: هم محله ایهای عزیز، کمی سکوت کنید، می دونم که همه تون دوست دارید که توی این ده روز، لااقل یک شب مجلس عزای ارباب توی خونه تان برپا باشه، اما ظرفیت محدوده، فقط ده نفر این سعادت نصیبشون میشه، البته ما سعی می کنیم عادلانه انتخاب کنیم و کسایی انتخاب میشن که حداقل توی دو سال گذشته میزبان هیأت نبودند ...
آقاسید نگاهی به جمعیت کرد و ادامه داد: حالا هر که این شرط را داره از جا بلند بشه و اعلام حضور کنه تا تعیین بشه هر شب هیأت کجا باشه!
تا این حرف از دهان آقا سید خارج شد جمعیت زیادی از جا بلند شدند، هیاهویی برپا شد، هر کس بلند اسم خودش را می گفت تا گوی میزبانی از دسته عزا را از دیگران برباید، انگار عشق حسین فوران کرده بود و ملت مجنون تر از همیشه می خواستند نامشان در سیاهه لشکر عزاداران حسین ثبت بشود، هر کس بلند و بلندتر اسمش را می گفت تا به گوش آقا سید برسد، هیچ کس به مرد ژنده پوشی که توی کل شهر به دیوانگی و جنون شهرت داشت توجهی نمی کرد، آن مرد ژنده پوش که خیلی از کلمات را نمی توانست درست تلفظ کند و همیشه منظورش را با ایما و اشاره و کلمات شکسته و مبهم به دیگران می فهماند هم از جا بلند شده بود و همانطور که از پشت جمعیت دو دستش را بالا آورده بود با فشاری که به خود می آورد و با لکنت می گفت:م...م...م...من...م...م...من...ح...حسین....حسین...می....خوام...خونه....
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
@bartaren
🖤❤️🖤❤️🖤❤️🖤
#رمان های جذاب و واقعی📚
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_هفتاد_هشتم🎬: یازدهمین سردار سپاه ابلیس «تمریح» نام دارد و وظیف
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_هفتاد_نهم🎬:
دوازدهمین سردار ابلیس یکی از فرزندان ملعون او به نام «القیس» است، این فرد دختر ابلیس و مامور ترویج همجنس گرایی است.
وظیفه ی این شیطان، دعوت انسان ها به همجنس گرایی و همجنس بازی است. این شیطان در برخی از دوره ها مانند قوم لوط در سدوم که بعدها داستانش را برایتان خواهیم گفت، بسیار موفق بوده است البته با یک نگاه اجمالی به زمان حال در می یابیم که امروزه نیز آمار همجنس بازها در برخی از کشورها بسیار زیاد است و حتی برای خودشان هویت قانونی و اجتماعی دارند و در برخی کشورها این جماعت ابلیس گونه را به رسمیت می شناسند و به آنها میدان می دهند و این افراد بازوی قدرتمندی برای القیس شده اند.
در کل فطرت انسان ها از همجنس بازی تنفر دارد و این رویه را بر نمی تابد اما همجنس بازی هم یکی از سکه های بدل شیطان است که در مقابل امر مقدس ازدواج و زوجیت علم شده و ابلیس سرداری قدرتمند را برای این کار گمارده است، درست است که انسان ذاتا از همجنس بازی بیزار است اما در پشت صحنه یکی از سرداران ابلیس، آن عمل را تزیین می کند و چنان زیبا و شیرین بر دل و خیال و وهم انسان آن را می نشاند که افرادی جذب آن می شوند و پشت پا می زنند به ندای پاک فطرتشان و جزء لشکر ملعون ابلیس در می آیند.
سیزدهمین سردار ابلیس «متکون» نامیده می شود، این سردار کارش کمی متفاوت تر از بقیه ابلیسک هاست و در برخی از شرایط که لازم باشد شیاطین به صورت مجسم برای وسوسه و انحراف انسان ها ظاهر
شوند، متکون این عملیات را بر عهده می گیرد.
یعنی گاهی لازم می شود که شیطان در برابر یکی از منحرفین به صورت جسم، انسان و یا حیوان نمود ظاهری پیدا کند و او را بیش از قبل منحرف نماید، در اینجا متکون به میدان می آید، این سردار ابلیس معمولا برای کاهنان یا شیطان پرستان خالص اتفاق می افتد تا آنها را با تمام قوا یاری کند و به نوعی آن فرد با دیدن شیطان، به ابلیس ایمان خالص پیدا کند.
عزیزان دقت کنید که ابلیس برای تمام ابعاد زندگی ما برنامه چیده و سردار برگزیده پس بر ماست که این دشمن قسم خورده را بشناسیم و به جنگ با او برخیزیم، با ما همراه باشید با معرفی دیگر عوامل اتاق عملیات ابلیس...
ادامه دارد
📝به قلم:ط_حسینی
@bartaren
🌕✨🌕✨🌕✨🌕
#رمان های جذاب و واقعی📚
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_هفتاد_نهم🎬: دوازدهمین سردار ابلیس یکی از فرزندان ملعون او به نا
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_هشتاد🎬:
چهاردهمین سردار ابلیس که بسیار مرموزانه و هوشمندانه پای به میدان عمل می گذارد «مُذّهب» نام دارد.
این شیطان مامور فرقه سازی و مذهب سازی می باشد این ابلیسک در طول قرن ها پس ازطوفان نوح با پشتکار زیاد مشغول فعالیتی که بر عهده اش گذارده شده بوده است و اتفاقا در دوران ما که آخرالزمان است و زمانی حساس برای یارگیری دو حزب شیطان و حزب الله محسوب می شود، این ابلیسک بسیار موفق ظاهر
شده است. محتواها و عقاید مذاهب باطل و فرقه های انحرافی که امروزه وجود دارند، به کلی باطل و غلط نیست بلکه رگه هایی از حق در آن ها وجود دارند اما آن ها حق و باطل را بایکدیگر آمیخته می کنند و اینگونه
مخاطبین خود را فریب می دهند. به عنوان مثال گاهی اوقات خواب ها و رویاهای شبیه به صادقه برای انسان
ها ایجاد می کند یا پیشگویی های صادق نسبت به آینده انجام می دهد تا اعتماد انسان ها را جلب کند و بتواند دروغ بزرگی را بر این واقعیت ها سوار کند. از آن جا که ابلیس مدت زمانی در آسمان ها زندگی می کرده و از اخبار غیب آسمان هفتم آگاه است، پس دارای قدرت هایی است که از آن ها برای جذب افراد بیشتر استفاده می کند.
اگر این شیطان موفق در جذب افراد به این فرقه های انحرافی شود حالا دیگر گروهی را در اختیار دارد که کاملا تحت فرمان او هستند و تمام مناسکی که شیطان به آن ها دستور بدهد را انجام می دهند.
امروزه نیز با استفاده از کلمات و اسامی زیبا و استفاده از عرفان های روانشناسانه افراد را فریب می دهند و جذب فرقه های گوناگون می کنند.
ممکن است این شیطان خودش را به شکل های مختلفی تبدیل کند و
مانند یک پیر فرزانه ظاهر شود تا انسان را با سخنان زیبای خودش جذب کند و بعد از آن که انسان را فریب داد همین فرد تبدیل به عامل همان شیطان شده و بقیه انسان ها را به این فرقه جذب می کند.
البته این شیطان برای جذب انسان ها به آن ها خدمات ویژه ای می دهد تا بتواند آن ها را از هر طریقی که
می تواند جذب کند و این خدمات عموما از طریق سحر و ساحری ست.
در ذیل به برخی از این فرقه ها اشاره می کنیم تا شما با روند کار ابلیسکی به نام مذّهب بیشتر آشنا شوید و به دیگران هم این موارد را گوشزد نمایید
بهائیت ، بابیت
انجمن حجتیه
🔥جماعت احمدیه
🔥فرقه خراسانی
🔥جماعت تبلیغ
🔥جریان یمانی عراق
🔥فرقه یمانی
🔥جریان اسلام رحمانی
🔥قرآنیون
🔥وهابیت
🔥آتئیسم
🔥باستانگرایی
🔥آئین های شرقی
🔥کی پاپ
🔥زرتشتی گرایی
🔥سلطنت طلبها
🔥جن، موکل و...
🔥سحر، ختومات و طلسمات
🔥فال قهوه، پیشگویی
🔥شیطان پرستی، ایلومیناتی، تاتوها و ..
🔥خون بازی....خودزنی
🔥انجمنهای ۱۲ قدمی با۲۵۶ موضوع
🔥مدعیان ارتباط با امام زمان
🔥شیخیه
🔥تشیع انگلیسی و نفوذ در هیأتها
🔥تجزیه طلب ها
🔥یوگا
🔥جنبش خام خواران و گیاهخواران
🔥انجمنهای حامی حیوانات(سگهای ولگرد
🔥حامیان سگ فرزندی
🔥مسیحیت تبشیری
🔥قانون جذب
🔥شکرگزاری (جریان وارداتی)
🔥مراقبه با فرشتگان
🔥دروایش و صوفیه
🔥فرقه گنابادی
🔥فرقه خاکساری
🔥جریان تفکیک
🔥مدیتیشن
🔥جریان اووشو
🔥ساتیا سای بابا
🔥اکنکار
🔥چاکراها و...
🔥سنگ درمانی
🔥عرفان حلقه
🔥سکولاریسم
🔥انواع ایسم ها(لیبرالیسم،سوسیالیسم..
🔥فرق ضاله
🔥کتب ضاله...
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
@bartaren
🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
فراخوان سیزدهمین جشنواره جایزه ادبی یوسف ( استان کرمان)
https://maghar41.ir/festival/27
#رمان های جذاب و واقعی📚
#داستان_واقعی #مجنون_الحسین #قسمت_سوم🎬: شب آخر ماه ذی الحجه بود و در مسجد پاسرو، غلغله ای برپا بو
#داستان_واقعی
#مجنون_الحسین
#قسمت_چهارم🎬:
همهمه ای در گرفته بود، اسم میزبانی عزای حسین علیه السلام وسط بود و هر کس می خواست به طریقی این سعادت از آن او شود...
میزبان شب اول و دوم و سوم......تا نهم مشخص شد.
هیچ کس به حرکات و شیون های آن مرد ژنده پوش و نیمه لال که مشهور به دیوانهٔ آن شهر بود توجهی نمی کرد.
آقاسید دستش را به علامت سکوت بالا برد، همه جمعیت ساکت شدند و آقاسید گفت: عزیزان! میزبانی نُه شب مشخص شد، حالا میزبان شب دهم را تعیین میکنیم، نمی خوام دلی بشکنه، نمی خوام....
حرف آقا سید نصف و نیمه ماند که ناگهان صدای فریاد بریده بریده عبدالله دیوانه کل فضا را پر کرد: ..ح...سین....حسین...خونه...ما
مردم به آخر مجلس نگاهی کردند و ناخوداگاه راهی باریک برای عبدالله دیوانه که همانطور بر سر و سینه میزد و حسین حسین میگفت و جلو می آمد، باز کردند.
عبدالله دیوانه خودش را به آقا سید رساند و مثل کودکی که دلش بهانه چیزی را گرفته باشد جلوی منبر چوبی زانو زد و با دو تا دست عبای آقا سید را چسپید و همانطور که التماس از تمام حرکاتش می بارید و اشک از چهار گوشه چشمانش جاری شده بود، با لکنت گفت:ح..س..ین...حسین...خو..خونه...ما...
آقا سید نگاه مهربانی به عبدالله انداخت، او و تمامی اهالی این شهر عبدالله را خوب می شناختند و از وضع زندگی اش آگاه بودند، آقا سید دو دست عبدالله را در دست گرفت و با لحنی لرزان گفت: آقا عبدالله، عزیز دل برادر! شما که وضع مالی ات خوب نیست، مگه میتونی خرج هیأت را بدی؟ اونم توی شب عاشورا که هیأت از همیشه شلوغ تر هست و بعد نفسش را آرام بیرون داد و به پشت عبدالله دیوانه زد و گفت: میدونم که می خوای به عزادارهای اباعبدالله خدمت کنی، سفارش می کنم که چای شب دهم را تو بین عزادارا پخش کنی، اصلا چای ریز مجلس بشی، باشه قبوله؟!
عبدالله که انگار مجنون تر از هر وقت شده بود سرش را به دو طرف تکان داد و گفت:ن..ن...نه...نه....و بعد به بازوهایش اشاره کرد و ادامه داد:من...ک...کار....کار....پول....حسین...حسین...
و همه فهمیدند که عبدالله میگوید: کار میکنم و پول مجلس امام حسین را در می آورم.
آقا سید انگار در برزخ گیر کرده بود، از یک طرف نمی خواست دل عبدالله دیوانه را که محب امام حسین بود بشکند و از طرفی نمی توانست ریسک کند و سرنوشت شب دهم هیات را به قول نصف و نیمه و کارکرد عبدالله بسپارد...
عبدالله که تردید آقا سید را دید دوباره شروع کرد محکم به سرو سینه زدن و همزمان حسین حسین هم می گفت، صحنه ای پیش آمد که اشک همه جمع را درآورده بود،در این هنگام کربلایی جعفر که از هیأتی های مسجد بود جلو آمد و چیزی در گوش آقا سید زمزمه کرد و سید همانطور که سرش را تکان می داد رو به عبدالله گفت:..
ادامه دارد
📝به قلم:ط_حسینی
@bartaren
🖤❤️🖤❤️🖤❤️🖤
#رمان های جذاب و واقعی📚
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_هشتاد🎬: چهاردهمین سردار ابلیس که بسیار مرموزانه و هوشمندانه پای
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_هشتاد_یکم🎬:
پانزدهمین سردار ابلیس«خنذب» نامیده می شود، ماموریت اصلی این سردار ابلیس آن است که طوری عمل کند حائلی بین نمازگزار و نمازش باشد، به این طریق که ذهن نمازگزار را پر از دغدغه های ریز و درشت دنیوی می کند به طوریکه شخص از نمازی که خوانده است چیزی نمی فهمد و فقط ادا و حرکات نماز خواندن در می آورد.
همانطور که ابلیس اعتراف کرد یکی از اعمالی که باعث می شود شیطان احساس شکستی بزرگ در مقابل مومنین داشته باشه، اقامه نماز است، وقتی مومن به نماز می ایستد شیطان اندوهگین می شود و برای همین سرداری را مختص نماز گذارده تا این ابلیسک مانع حضور قلب مومن شود و تلاش می کند که مومن نتواند نمازی خالص به درگاه خدا به جای آورد، پس لازم است که ما از وجود خنذب مطلع باشیم و در وقت نماز ذهنمان را از هر چه که وسوسه خنذب است پاک سازیم و معطوف نماز گردانیم تا شیطان را از خود ناامید کنیم و خدا را خوشحال نماییم.
شانزدهمین سردار ابلیس«مقلاص» نام دارد، ماموریت ویژه این سردارشیطانی در رابطه با قمار و هر مسئله و موردی که رنگ و بوی قمار دارد می باشد، این ابلیسک ملعون چنان اعمال قمار را در نظر فرد قمار باز تزیین می کند و لذتی از قمار در جان فرد می اندازد که آن فرد حاضر نیست دست از قمار بردارد و اینجاست که با اعمالش خود را جز جنود شیطان جای میدهد .
هفدهمین و آخرین سردار ابلیس«طرطبه» است، این ابلیسک هم دختر شیطان و خواهر لاقیس است، ماموریت او تکمیل کارهای لاقیس است و به نوعی این دو خواهر همکار و همرتبه هستند، طرطبه مامور ترغیب زنان و مردان به فحشاء است حال این فساد و فحشا گاهی در قالب زنا و گاهی هم در قالب همجنس بازی بروز می کند.
این دو خواهر ممکن است از طریق یک موسیقی حرام وارد شوند و سپس صحنه های شهوانی را در ذهن فرد وارد می کنند و به این وسیله فرد را تحریک و انسان را تحت الشعاع این احساسات شهوانی قرار می دهد که عاقبت فرد به فحشا منتهی میشود و متاسفانه در این دوران با وجود فضاهای مجازی و روابط آزاد کار طرطبه و لاقیس بسیار راحت شده و با اندک اشاره ای، فرد غرق در منجلاب فحشاء می شود و برای اینکه وجدان خودش را آسوده کند وعده توبه به خود می دهد اما نمی داند که سرداران ابلیس به صف شده اند تا مومن را از توبه بازدارند.
هفده سردار ابلیسی را که اتاق عملیات شیطان بود، معرفی نمودیم، این اتاق فکر و عملیات را ابلیس پس ازطوفان نوح پایه ریزی کرد، هدف ابتدای ابلیس انحراف بنی بشر از راه پرستش خداست اما هدف اصلی ابلیس از اموزش سرداران و تشکیل لشکر و جنود شیطانی چیزی بالاتر از انحراف بنی بشر است.
ابلیس بسیار هوشمندانه عمل می کند، او در زمان انبیا قبل از نوح بوده و دیده انبیا، مناسک الهی برپا کرده اند و سپس با آمدن نوح برپایی شریعت الهی هم به مناسک الهی اضافه شد، ابلیس در مقابل شریعت الهی، شریعت ابلیسی راه انداخت، اما اینک که داستان ما بعد از طوفان نوح را به تصویر می کشد، ابلیس متوجه شده است که خداوند اراده کرده مرحله بعدی دین الهی که همان«اقامه» دین و دستوارت الهی ست را کلید بزند و ابلیس برای جلوگیری از اقامه احکام الهی و شریعت اسلام، دست به کار شد و سردارانی کار آزموده را با وظایفی مختص خود و ویژه برگزید و لشکرش را تجهیز نمود تا مانع اقامه شریعت الهی شود و هدف اصلی و بزرگ ابلیس ان است که بنی بشر ابلیس را به جای خدا بپرستند و مقام الوهیت خود را برپا کند و به جای برپایی حکومت عدل الهی، حکومت شیطان را جهانی کند.
ادامه دارد
📝به قلم:ط_حسینی
@bartaren
🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
#رمان های جذاب و واقعی📚
#داستان_واقعی #مجنون_الحسین #قسمت_چهارم🎬: همهمه ای در گرفته بود، اسم میزبانی عزای حسین علیه السلا
#داستان_واقعی
#مجنون_الحسین
#قسمت_پنجم🎬:
کربلایی جعفر در گوش آقا سید زمزمه کرد: آقا سید، برای رضای خدا و امام حسین علیه السلام هم که شده میزبانی جلسه را به ایشون بدین اما شرط کنید که اگر نتونست خرج و مخارج شب دهم هیات را فراهم کنه، اون شب هیات به خانه ما بیادش و من هم تدبیری می اندیشم که یه چیزایی پیش بینی و اماده باشه تا به مشکلی نخوریم....
آقا سید رأی کربلایی جعفر را پذیرفت و رو به عبدالله دیوانه که همچنان حسین حسین می گفت و اشک می ریخت کرد و گفت: آقا عبدالله! باشه قبول؛ با اینکه همه مردم این شهر می دانند که شما از لحاظ مالی ضعیف هستین و نمی توانین خرج یک شب هیات را هم بدین، اما به خاطر ارادتت به سیدالشهدا و اصرارت توی این امر، قبول می کنیم اما اگر تا روز موعود نتونستی خرج و مخارجی فراهم کنی، هیأت به خانه تو نمیاد و به خانه کربلایی جعفر میره...
عبدالله دیوانه که باورش نمیشد میزبان عزادارها اونم توی شب عاشورا شده باشه، در میان گریه، خنده شیرینی کرد و همانطور که دست روی چشم می گذاشت و اشاره به بازویش می کرد گفت: م..م...من...کا...کار...کار...ب...ب..برای....حسین و با گفتن این حرف از مسجد بیرون زد.
عبدالله دیوانه در تاریکی شب به سمت خانه اش پیش می رفت، در حالیکه بلند بلند و با ذوقی زیاد فریاد می زد: ح...حسین...حسین...خانه ما..
عبدالله دیوانه به خانه محقرش که آنهم استیجاری بود رسید، ماه نسا همسر عبدالله که با همسایه ها جلوی در نشسته بود، با دیدن حال غریب عبدالله و حرفهای بریده بریده ای که میزد، مجلس خاله زنکی شبانه را ترک کرد و با سرعت پشت سر عبدالله وارد خانه شد.
در چوبی و رنگ و رو رفته خانه را بست و چفتش را انداخت و همانطور که از حیاط خاکی می گذشت پشت سر عبدالله وارد اتاق شد و گفت: هی عبدالله...چی شده؟! تو همینطور دیونه بودی، چی بهت گفتن که حال و روزت این شده و دیوانه تر از همیشه اومدی خونه؟! کو ببینم امروز کار کردی؟! پول و پله ای اوردی خانه؟! اصلا کو قرص نان و کوزه ماستت هاااا
عبدالله که حال خوشی داشت و می خواست همسرش هم در این حال شریک شود گفت:....
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
@bartaren
🖤❤️🖤❤️🖤❤️🖤❤️
#رمان های جذاب و واقعی📚
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_هشتاد_یکم🎬: پانزدهمین سردار ابلیس«خنذب» نامیده می شود، ماموریت ا
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_هشتاد_دوم🎬:
ابلیس اتاق عملیاتش را راه انداخت و به تربیت آنان می پرداخت اما این کافی نبود و او می خواست که به جای شریعت الهی، شریعت ابلیسی را رواج دهد و به جای حکومت الهی، حکومت ابلیس جهانی شود، پس می بایست خیلی زیرکانه عمل نماید.
ابلیس خوب می دانست برای اینکه موفق شود باید همانگونه که خدا قدم به قدم بنی بشرا را به راه درست هدایت می کند، از خداوند الگو برداری کند و برای جهانی شدن حاکمیتش تلاش کند.
حس پرستش، حسی بود که در وجود تمام بنی بشر وجود داشت،یعنی همه انسان ها فطرتا دنبال نیرویی مافوق تصور هستند تا به او تکیه کنند و در وقت نیاز دست به درگاهش بلند کنند و در وقت عبادت، آن را تقدیس کنند، پس ابلیس می خواست بهترین استفاده را از این حس بنماید.
او باید سکه بدل پرستش خدا را می زد سکه ای که به نام او و پرستش او ثبت می شد، پس همانگونه که خداوند برای هدایت بندگانش پیامبرانی بر می گزید و توسط آن پیامبران با بنده های عادی اش ارتباط می گرفت، او هم بر آن شد که از بین بندگان خدا برای خود پیامبرانی برگزیند، پیامبرانی که نام کاهن را بر آن می گذارند، این افراد از بین منحرف ترین افراد بشر انتخاب می شدند و سپس ابلیس برای آنها معجزاتی علم می کرد به طوریکه آن کاهن مفتون ابلیس می شد و با تمام توانش برای ابلیس کار می کرد و البته این کاهنان با کمک ابلیس مجهز به قدرت سحر و جادو می شدند و در درگاه شیطان حکم همان پیامبر را داشتند، کاهنانی که به اجنه خدمت می کنند و خدایشان ابلیس است، درست است این کاهنان عاقبت به پوچی می رسیدند و در اخر کارشان میدانستند که راه را کج رفتند و علاوه بر خود، تعداد زیادی از انسان های نا آگاه را مغضوب درگاه حق قرار داده اند، اما زمانی می فهمیدند که کار از کار گذشته بود و راه برگشت و فراری ندارند.
دومین چیزی که ابلیس به آن توجه داشت، این بود که ابلیس خوب از جایگاه کلمات مقدس خبر داشت و میدید که خداوند وقتی بنده اش به این کلمات مقدس متوسل می شود و آنان را واسطه قرار میدهند، خدا به بنده اش لطف می کند و حوايج آن را برآورده می کند، پس ابلیس هم باید واسطه ای دست و پا می کرد که سکه بدل این مورد باشد، پس دوباره دست به کار شد و آیین بت پرستی برپا نمود و باز هم بت «بعل» و «ودّ» را علم نمود و این بت ها در ظاهر پرستیده میشدند اما در باطن واسطه ای بین ابلیس و مردم بودند.
حال که با اتاق عملیات ابلیس و روند کارش آشنا شدید به داستان نوح برمی گردیم، به جایی در بین النهرین، مردمی که ایمانشان قوی بود و ابلیس به سختی می توانست انها را در بند کند، درست است مومنین خالصی بودند، اما ابلیس هم مجهزتر از قبل و با برنامه ای دقیق و موشکافانه پیش می آمد..
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
@bartaren
🌕✨🌕✨🌕✨🌕
#رمان های جذاب و واقعی📚
#داستان_واقعی #مجنون_الحسین #قسمت_پنجم🎬: کربلایی جعفر در گوش آقا سید زمزمه کرد: آقا سید، برای رضا
#داستان_واقعی
#مجنون_الحسین
#قسمت_ششم🎬:
ماه نساء با نگاهی خشمگین به عبدالله چشم دوخته بود و عبدالله همانطور که گریه و خنده اش قاطی شده بود بریده بریده گفت: ح...ح..حسین حسین ...خ..ونه ...ما
ماه نساء چشمانش را ریز کرد و گفت: چی؟! در عوض اینکه کار کنی و خرجی و خوراکی برای من و خودت فراهم کنی رفتی مجلس روضه و الانم دست خالی اومدی؟!
عبدالله سرش را به شدت به دو طرف تکان داد و گفت:ن..ن..نه...نه... عاشورا ...حسین ....حسین ....خونه ما...
ماه نسا که باورش نمیشد و فکر می کرد عبدالله دیوانه همان یک ذره عقلی هم داشته از دست داده گفت: چی می گی دیوانه؟! هیات عزاداری، عاشورا میاد تو خونه ما؟!
عبدالله همانطور که برقی توی چشمانش می درخشید سرش را به نشانه بله تکان داد وگفت: هااا...هاااا
ماه نسا مثل گرگی زخمی، نعره ای کشید وگفت: تو خودت دیوونه بودی ، مردم هم دیوانه کردی، کدوم آدم عاقلی گفته که هیات بیاد خونهٔ توی ژنده پوش یک لاقبا که پولی نداری شکم خودت و منو سیر کنی، حالا حسین حسین هم بیاد اینجا!!...آخه مرتیکه دیوانه! از سر قبر بابات پول قند و چایی را میاری؟! اونم توی این خونه خرابه که تازه مال خودتم نیست و ماه تا ماه توی پول اجاره اش هم موندی...
ماه نساء کارد میزدی خونش درنمی آمد خرناسی کشید و به در اشاره کرد و گفت: همین الان میری به آقا سید میگی، من نمی تونم، شرایطش را ندارم، پول ندارم، فقیرم، بدبختم بیچاره ام، نمی تونم خرج هیات را بدم، فهمیدی؟!
عبدالله چشمانش را از حدقه در اورد و فریادی زد و گفت: نننن...نه! من....کار....پول....میارم....حسین ...حسین ....اینجا....عاشورا....
ماه نساء که انگار به سیم آخر زده بود، با یک حرکت ریسمانی را که روی میخ کنار دیوار آویزان بود و گهگاهی که عبدالله میرفت حمالی با این ریسمان بارها را میبست، از دیوار کشید و همانطور که ریسمان را بالا می برد و بر سر و صورت عبدالله فرود می آورد گفت: میگم برو بگو نمیتونم خرج هیات را بدم....روی حرف من حرف نززززن، وگرنه اینقدر با این ریسمان میزنمت که کل بدنت سیاه و کبود بشه....برو عبدالله دیوونه...خیلی هنر داری کار کن که دو تایی سر گشنه روی زمین نزاریم، قربون امام حسین بشم نمی خواد تو خرج هیاتش را بدی، خرج کن برای امام حسین بسیاره، تو رو چه به خرج امام.....
عبدالله که مجنون حسین بود و اینک جنونش بیش از قبل شده بود، جلوی پای همسرش زانو زد و همانطور که دستانش را حائل سرش می کرد گفت: تو...بززززن....سیاهم....کن....اما....حسین...حسین...خانه ما
ماه نسا انگار خشم جلوی چشمش را گرفته بود ریسمان را بالا می برد و بی هوا بر بدن عبدالله فرود می آورد و عبدالله هم فقط حسین حسین می کرد و اشک می ریخت.
ادامه دارد...
📝به قلم: ط_حسینی
@bartaren
🖤❤️🖤❤️🖤❤️🖤❤️