بصیـــــــــرت
#معرفی_شهید #شهید_فتح_الله_حیدری شب چهار شنبه چهارم مهرماه 1343 در خانواده ای مذهبی در روستای "سرخ
🔰 #شهادت:
قبل از عملیات کربلای ۵ به مرخصی آمد و به همسرش گفت: «مریم! خدا خواست که حداقل بار دیگر بیایم شما را ببینم. چون امام زمان (عج) را در خواب دیدم و گفت: برو خانه که آخرین دیدار تو خواهد بود. مریم من از تو راضی هستم امیدوارم که خدا هم از تو راضی باشد.»
#شهید_فتح_الله_حیدری در عملیات
▫️کربلای ۵ شرکت کرد و در ساعت ۹ صبح روز جمعه دهم بهمنماه سال ۱۳۶۵ هجری شمسی بههنگام عزیمت برای شناسایی خطوط دشمن در عمق ۱۵۰۰ متری داخل خاک عراق مورد اصابت گلوله مستقیم تانک قرار گرفت و به درجه رفیع
شهادتــــــ🌷🕊ــ نائل آمد
▫️شهید فتح الله حیدری فرمانده گردان علی ابن ابیطالب (یگان دریایی) با بیش از سی و شش ماه حضور مستمر در مناطق جنگی و با سی درصد جانبازی، در منطقه عملیاتی کربلای ۵ مفقودالاثر گردید.
🌷🕊 پیکر او در تاریخ ۷ مرداد ۱۳۷۴ش توسط گروه تفحص کشف و از طریق پلاک هویت شناسایی شد و در ۸ مرداد ۱۳۷۴ش در شهرستان آمل تشییع و در زادگاهش، روستای سرخکلا به خاک سپرده شد.🌷🕊
#روحمان_با_یادش_شاد
#نشر_بمناسبت_سالروز_شهادت
انالله وانا الیه راجعون
#حاج_اسماعیل_خلج
جانباز و مداح اهل بیت صبح امروز پس از حضوردر مجلس روضه حضرت مادر سلام الله علیهاهنگام سلام زیارت عاشوراروح بلندش به دیدار معبود شتافت
بصیـــــــــرت
#شهیدی_که_گوشت_تنش_را_خوردند #قسمت_دوم 🔺روز دادگاه رسید، رئیس دادگاه، سرهنگ حقیقی را كه همان اوایل
#شهیدی_که_گوشت_تنش_را_خوردند
#قسمت_سوم
بله، بزرگترین جرم همگی ما این بود كه میخواستیم دست اینان را از سر مردم مظلوم و مسلمان كُرد آن منطقه كوتاه کنیم. سعید 75 روز زیر شكنجه بود، ابتدا به هر دو پایش نعل كوبیده و به همین ترتیب برای آوردن چوب و سنگ به بیگاری میبردند. پس از
دادگاهی شدن محكوم به شكنجه مرگ شد بلكه اعتراف كند. اولین كاری كه كردند هر دو دستش را از بازو بریدند و چون وضع جسمانی خوبی نداشت برای معالجه و درمان به بهداری برده شد و
این بهداری بردن و معالجه كردن هایشان به خاطر این بود كه مدت بیشتری بتوانند شكنجه كنند والا حیوانات وحشی را با ترحم هیچ سنخیتی نیست. پس از آن معالجه سطحی، با دستگاه های برقی تمام صورتش را سوزاندند، سوزاندن پوست تنها مقدمه شكنجه بود به این معنی كه مدتی میگذرد تا پوستهای نو جانشین سوخته شده و آن وقت همان پوستهای تازه را میكندند كه درد و سوزندگیاش بسیار بیش از قبل است و خونریزی شروع میشود و تازه آن وقت نوبت آب نمك است كه با همان جراحات داخل دیگ آب نمك میاندازند كه وصفش گذشت. تمام این مراحل را این شهید بزرگوار با استقامتی وصفناپذیر تحمل كرد و لب به سخن نگشود.
#شهدا_را_یاد_کنید_با_یک_صلوات
#ادامه_دارد...
@khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفتیو به زینب قسم از نسل تو امروز
در شام و حلب لشکر فریادرسی هست
اولین فرمانده مدافعان حرم
#حاج_احمد_متوسلیان در حرم حضرت زینب (س)؛ سوریه - دمشق سال۱۳۶۱
شادی ارواح مطهر شهدا #صلوات
بصیـــــــــرت
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــق #هوالعشـــــــــق #عاشقانه_مذهبی #قسمت_شصت_شش 6
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇
مـدافعـــــ عشـــ💞ـــق
#هوالعشـــــــــق
#عاشقانه_مذهبی
#قسمت_شصت_هفت 7⃣6⃣
تندتند بندهای رنگی ڪتونی ام رو بهم گره میزنم..مادرم با ی لقمه بزرگ ڪ بوی ڪوڪو ازبین نون تازه اش ڪل فضـــــا را پرڪرده سمتم می آید....
ـ داری ڪجا میری..؟؟؟
ـ خونه مامان زهرا...
ـ دختر الان میرن؟ سرزده؟
ـ باید برم...نرم تو این خونه خفه میشم.
لقمـــــه را سمتم میگیرد.ک.
ـ بیا حداقل اینو بخور.ازصـــــبح تو اتاق خودتو حبس ڪردی.. ن صبحونه ن ناهار...اینو بگیر.بری اونجـــــا باید تاشام گشنه بمونی...!
لقمه را ازدستش میگیرم.باآن ڪمیدانم میلم ب خوردنش نمیرود...
ـ ی ڪیسه فریزر بده مامان...
میرود و چنددقیقه بعد بای ڪیسه می آید.ازدستش میگیرم و لقمه راداخلش میگذارم و بعد دوباره دستش میدهم
ـ میزاریش تو 👜ڪیفم...؟
شانه بالا میندازدومن مشغول ڪتونی دومم میشوم.. ڪارم ڪ تمام میشود ڪیف رااز دستش میگیرم.جلو میروم و صـــــورتش را آرام میبوسم...
ـ ب بابا بگو من شب نمیام...
فعلن خدافظ ...
ازخانه خارج میشوم ،دررا میبندم و هوای تازه را ب ریه هایم می ڪشم...
ازاول صبح ی حس وادارم می ڪرد ڪ امروز ب خانه تان بیایم.حواسم ب مسیر نیست و فقـــــط راه میروم..مثل ڪسی ڪ ازحفظ نمـــازش را میخـــااند بی آن ڪ ب معنایش دقت ڪند...سر ی چهارراه پشت چراغ قرمز عابر پیاده می ایستم...همان لحظـــــه دخترڪی نیمه ڪثیف بالباس ڪهنه سمتم میدود
ـ خاله یدونه گل میخری..؟
و دسته ی بزرگی از گل های سرخ🌹 ڪ نصفش پژمرده شده سمتم میگیرد
لبخند تلخی میزنم.سرم را تکان میدهم
ـ ن خاله جون مرسی...
ڪمی دیگر اصرار می ڪند و من باڪلافگی ردش می ڪنم...ناامید میشود و سمت مابقی افراد عجـــــول خیابان میرود..
چراغ سبز میشود اما قبـــــل از حرڪت بی اراده صدایش می ڪنم
ـ آی ڪوچولو...
باخوشحالی سمتم برمیگردد..😁
ـ ی گل بده بهم...
ی شاخه گل بلند و تازه را سمتم میگیرد..ڪیفم راباز می ڪنم و اسڪناس ده تومنی بیرون می آورم.نگاهم ب لقمه ام می افتد آن راهم ڪنار پول میگذارم و دستش میدهم..چشمهای معصومش برق میزند.لبانش را ڪودڪانه جمع می ڪند..
ـ اممم...مرسی خاله جون!☺️
و بعد میدود سمت دیگر خیابان...
من هم پشت سرش از خط عابر پیاده عبور می ڪنم.نگاهم دنبالش ڪشیده میشود.سمت پسر بچه ای تقریبا هم سن و سال خودش میدود و لقمه را بااو تقسیم می ڪند لبخند میزنم....
چقدر دنیـــــایشان باما فرق دارد!
فاطمـــــه مرادلسوزانه ب آغوش می ڪشد.و درحالی ڪ سرم راروی شانه اش قرارداده زمزمه می ڪند..
ـ امروز فردا حتمن زنگ میزنع مام دلتنگیم...
بغضم را فرو میبرم و دستم را دورش مُحْ ڪَم ترحلقه می ڪنم. " بوی ؏لــی رو میدی..." این را دردلم میگویم و می شڪنم...
فاطمـــــه سرم را میبوسد و مراازخودش جدا میکند
ـ خوبه دیگه بسه...
بیا بریم پایین ب مامان برا شام ڪمڪ ڪنیم..
بزور لبخـــــند 😊میزنم و سرم را ب نشانه باشه تِ ڪان میدهم...
سمت دراتاق میرود ڪ میگویم
ـ تو برو ...من لباس مناسب تنم نیست..میپوشم میام
ـ آخه سجاد نیستا!
ـ میدونم! ولی بلاخره ڪ میاد...
شانه بالا میندازد و بیرون میرود. احساس سنگینی در وجودم ،بی تابی در قلـــــبم و خستگی در جسمم می ڪنم. سردرگم نمیدانم باید چطور مابقی روزهارا بدون تو سپری ڪنم...
روسری سفیدم را برمیدارم و روی سرم میندازم...همان روسری ڪ روز عقـــــد سرم بود و چادری ڪ اصرار داشتی باان رو بگیرم. لبخند ڪمرنگی لبهایم را میپوشاند.احساس می ڪنم دیوانه شده ام ... باچادر دراتاقی ڪ هیـــــچ ڪس نیست رو میگیرم و ازاتاق خارج میشوم.ی لحـــــظه صدایت میپیچد
ـ حقا ڪ تو ریحانه منی!
سر میگردانم....هیچ ڪس نیست...!
وجودم میلرزد...سمت راه پله اولین قدم راڪ برمیدارم باز صدایت را میشنوم
ـ ریحانه؟...ریحانه ی من...؟
اینبار حتم دارم خودت هستی.توهم و خیـــــال نیست!
اما ڪجا..؟
♻️ #ادامه_دارد...
#داستان_عاشقانه_مذهبی 💘
#مدافع_عشق
✫┄┅═══════════┅┄✫
🔮ڪانال بصیرتی و شهدایی خـامنــه اے شهــــدا
http://eitaa.com/joinchat/935919616C50ed9177bb
#شب_جمعه
اگر قسمت شود
که دست دل
یک گوشه ای از آن ضریحت را بگیرد
چه زیبا می شود
درد دل ما با امام عزت و عشق
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
#شبتون_حسینی
سلام آقا
دوباره عطر #جمعه
کوچه ها را می نوازد
چه زیبا می شود
آن جمعه ای که
قرار است مهدی زهرا بیاید
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸
@khamenei_shohada
روزهای اول پیروزی انقلاب ؛
هرکس چیزی داشت مثل طلا و پول ..
برای جبهه میداد ، من به علی گفتم :
پســرم من چیزی ندارم بدهم ،
فورا گفت: من را که داری ، مرا بده...
راوی : مادر شهید
#شهید_غلامعلی_پیچک
#صبحتون_شهدایی
@khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ طلبه ای که در کانال BBC مطلب میگذاشت ...
▫️ببینید چگونه با تلگرام در انتخابات، شبهه آیت الله قتل عام را پخش کردند اما مانع پخش جوابیه آن شدند ...
▫️حال و روز این روزهای اینستاگرام در کشور.
#کهوند
#گردش_اطلاعات
🔰سواد رسانه ای
@khamenei_shohada
⚘﷽⚘
#شهیدانه...🌷
✍ فاصلهشان یڪ وجب است،
ولادت تا شهادت را مےگویم اگر این یک وجب را با ولایت پر کنی قطعا
شـهیــــ🌷ــد خواهے شد.
امروز داشتم به اسم شهیدگمنام
فڪر میڪردم
#شهید_گمنام ...
یعنے یڪ قبر ساده ڪہ فقط رویش نوشته فرزند روح الله...
یعنے یڪ قبر کوچک ڪه داخلش یڪ قهرمان پاڪ خوابیده اما بے نام...
👈شهید گمنام
یعنی قبر خاڪ گرفته و بے رنگ و لعاب...
شهید گمنام یعنے مادر...
🥀مادرے ڪہ سر هر چهار هزار
قبر گمنام گلزار را طے میڪند
بہ امید اینڪه یڪے از آنها پسرش باشد...
شهید گمنام 🌷
یعنے بغض...
یعنے یڪ پسر جوان ڪه ڪلے آرزو داشت...ولے نشد...
نشد ڪه به هیچ ڪدامشان برسد...
یڪروز رفت و دیگر برنگشت...
وقتی هم ڪه برگشت شد گمنام...
شد شبیه مادرش زهرا"سلام الله"...
وقتےاز ڪنار قبر شهید گمنامے رد میشوے به این فڪر ڪن
ڪه اون هم یڪ جوان بود عین تو
فقط گمشده ست..
گمنامے یعنی درد...دردے شیرین...
یعنے با عشـــ❣ــق یڪے شدن...
یعنے اثبات اینکه از همه چیزت براے معشوقت گذشتے...
یعنی فقط خدا را دیدی و رضای او را خواستی نه تعریف و تمجید مردم را.
گمنامی یعنی....
اےکاش همه ےماگمنام باشیم....
#اللهم_الرزقنا_توفیق_الشهادة
@khamenei_shohada
#فرازی_از_وصیتنامه
#شهید_سید_ناصر_منصوری
مرگ با عزت مرگ در راه خداوند تبارک و تعالی همین و بس، این تمام مسائل را حل میکند. گوشها را باز کنید٬ ندای هل من ناصر حسین علیه السلام به گوش میرسد٬ صدایش در هوا موج میزند، بیایید لبیک گویید خصم متحد شده برای خفه کردن این صدا٬ بلند شوید٬ اسلحه رزم در دست گیرید و خصم دون را خفه کنید.
#معرفی_شهید
#شھید_سیدمحمد_ھاتف
▫️تاریخ ولادت : ۱۳۴۹/۰۸/۲۶
▫️محل ولادت : تهران
▫️تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۱۱/۱۱
▫️محل شهادت : شلمچه
#سالروز_شهادت
بصیـــــــــرت
#معرفی_شهید #شھید_سیدمحمد_ھاتف ▫️تاریخ ولادت : ۱۳۴۹/۰۸/۲۶ ▫️محل ولادت : تهران ▫️تاریخ شهادت : ۱۳
✍ #فرازی_از_وصیٺنامه
#شهید_سید_محمد_هاتف🌷
🔰خواهيد ديد كه آنچه امام مي گويد قبلاً پيامبر گفته است علي (ع) و حسين (ع) هم گفته است و آنچه را كه صدام و آمريكا مي گويند و مي كنند نمرود ، شداد ، ضحاك و ديگر ظالمان نيز گفته اند و كرده اند پس حقيقت براي شما مشخص شده است هميشه زبان حقيقت باشيد و حقيقت را بگوئيد پروردگارا ، گناهانم فزون گشته و صراطم باريك، پروردگارا عمرم تمام شده و بدون توشه مانده ام، پروردگارا چهره ام سياهی است ، اينك اي خدا وقت آن رسيده كه اجازه دهي تا جان را فداي ارزشهاي انساني كنم تا اسلام پاينده و انسانها آزاد شوند و با خون خود لكه ننگين ظلم ، جور و فساد را از دامن انسانها بشويم تا ايثار خون و جانبازي رنگ و بوي تازه اي به زندگي محرومين بدهد و در اين راه هر پديده تلخي برايم نويدي از موفقيت است .
#سالروز_شهادت🕊🌷
🍃🌸
درغربٺ عشق،آشنا را برسان
فرزند #علی مرتضی را برسان
خشنودے قلب چهارده معصومٺ
یارب #فرج امام ما را برسان…
#سلام_مولای_مهــربانم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
⚪️ گرامی باد 12بهمن سالروز ورود امام خمینی(ره) به ایران و آغاز دهه فجر انقلاب اسلامی
#امام_آمد
🇮🇷طرح| رهبرمعظم انقلاب: در دهه فجر بر سر در هر خانهای پرچم جمهوری اسلامی بزنید
#پرچم_ایران_بالاست
#امام_خامنه_ای:
اولین انقلابی که با مردم شروع کرد، با مردم ادامه داد، حرف خود را عوض نکرد ، راه خود را تغییر نداد و اهداف خود را کم و زیاد نکرد . #انقلاب_اسلامی_ایران است.
#دهه_فجر