🔻حضور سردار نقدی در منزل شهید امر به معروف محمد محمدی
🔹معاون هماهنگ کننده سپاه: امنیت جامعه را مدیون فداکاریهای شهدا هستیم و جامعه ما باید این جوانمردان بزرگ را بشناسد.
🔹قاتل شهیدان امر به معروف کسانی هستند که فضای مجازی فاسد را بر مردم ما مسلط کردند و فضای مجازی کشور را به دست باندهای صهیونیستی دادند.
🔹شهید محمدی شامگاه ۲۷ مهر در درگیری با ۷ نفر از اراذل و اوباش محله تهرانپارس به شهادت رسید.
🇮🇷 @QODS_COM | اخبار سپاه قدس
🌸 ریحانه خانم دختر آقا مجتبی وفتی وارد مدرسه شد، اولین کلمه ای که نوشتنش را یاد گرفت بابا بود. بابای ریحانه دو بخش دارد ؛ یک بخش در خاطره های اوست و بخش دیگرش در رویاهای کودکانه اش.
مجتبی کرمی سال ۹۴ در سوریه شهید شد. آن زمان ریحانه سه ساله بود. بابای ریحانه را در شهر همدان به عنوان یک بچه هیئتی و فعال فرهنگی می شناختند. البته پاسدار سپاه انصارالحسین علیه السلام هم بود.
✅ از آسمان (شبکه دو سیما)در برنامۀ این هفتۀ خود که جمعه نهم آبان حوالی ساعت ۱۶ از شبکۀ دو پخش شد به زندگی این شهید پرداخته است.
به گفتۀ امیر خورشیدی فرد تهیه کننده و کارگردان از آسمان، بینندگان این برنامه ضمن نشستن پای صحبتهای با همسر ، دختر و خانواده و دوستان شهید ، شاهد تصاویر پخش نشده ای از وی نیز بودند
#شهید مدافع حرم #مجتبی_کرمی
ــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــ
@khamenei_shohada
🍃🌹گزیده ای از زندگینامه شهید سعید مسلمی🌹🍃
🍃🌹شهید سعید مسلمی متولد نوزدهم فروردین 1370 در شهر اراک، یکی از پنج شهید مدافع حرم شهر اراک است که در دفاع از حرم حضرت زینب (س) در نهم آبان 1394 در سوریه به شهادت رسید. سعید از جوانان دهه هفتادی بود که قهرمانی و بزرگمردیاش زبانزد مردم شهرشان بود.
ـــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــ
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
🍃🌹گزیده ای از زندگینامه شهید سعید مسلمی🌹🍃 🍃🌹شهید سعید مسلمی متولد نوزدهم فروردین 1370 در شهر اراک
🍃🌹خواهر شهید میگوید:
سعید مربی کیوکوشینگ کاراته بود. در مسابقات استانی رتبه داشت. یک بار مادرمان به او گفت: سعید چند سال است که کاراته کار میکنی و مربی هستی، پس چرا پول جمع نمیکنی؟ در جواب گفت: مامان همین که بچهها را از کوچه خیابان جمع کنم و به سمت ورزش بیاورم خیلی ثواب دارد. بعد از شهادتش شاگردانش به منزل پدرم میآمدند و میگفتند آقا سعید شهریه ما را جمع میکرد و برای بچههای بیبضاعت لباس میخرید.
🍃🌹 برادرم دو باشگاه ورزشی داشت. شاگردان زیادی هم تحت نظر داشت. از 18 سالگی در مسابقات کاراته مقام آورده بود و در وصیتنامهاش نوشته بود؛ ورزش را برای اسلام انجام دهید. روزی میرسد که به ورزشکاران احتیاج پیدا میشود.🌹🍃
#شهید_سعید_مسلمی
#سالروز_شهادت
ـــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــ
@khamenei_shohada
🌸✨🌸
مقام معظم رهبری:
گناه بزرگ و نابخشودنی یک نشریّهی فرانسوی در اهانت به چهرهی نورانی و قدسی
🌙 حضرت رسول اعظم🌙 (صلّی الله علیه و آله)
بار دیگر عناد و کینهی شرارتبار دستگاههای سیاسی و فرهنگی دنیای غرب با اسلام
و جامعهی مسلمانان را آشکار ساخت.
#من_محمد_را_دوست_دارم
#لبیک_یا_رسول_الله
ــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــ
@khamenei_shohada
📅تاریخ تولد : ۱۲۹۰
📅تاریخ شهادت : ۱۱ آبان ۱۳۴۲
🥀مزار : #شهرری
#شهید_طیب_حاج_رضایی
#سالروز_شهادت
ـــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــ
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
📅تاریخ تولد : ۱۲۹۰ 📅تاریخ شهادت : ۱۱ آبان ۱۳۴۲ 🥀مزار : #شهرری #شهید_طیب_حاج_رضایی #سالروز_شهادت ــ
مجلس حسین، پناهی است برای دل های بریده و چشم های خسته از گناه
برای آنان که میخواهند بغض های پیچک شده در گلو را ببارند
برای نوکرهایی که دلشان به عشق ارباب می تپد،بی قرارِ قرار روضه اند و نام حسین تسکین قلبشان
برای آنان که راه را اشتباه رفته و امضایشان، پای اعمالی است که از انجامش نادماند.توبه کرده و اشک می ریزند و لقب حر می گیرند به رسم حرّ_کربلا
حر،همان دشمنی که دقایق آخر پشیمان شد از مخالفت با امام_زمان و بستن آب بر روی اهل خیام .شرمگین، با کفش های آویزان بر گردن و خجالت چین شده بر پیشانی ، سوی حسین آمد . توبه کرد و دقایق آخر، سر بر زانوی امامش شهد شهادت نوشید
حرِ کربلا راهنما شد برای بازگشت از تاریکی بسوی نور .برای آنان که در خواب غفلت بودند اما امید بیداری داشتند .
بعد از او حرهای زیادی متولد شدند مثل طیب حاج رضایی، راه را اشتباه رفته بود. عکس رضاشاه بر بدنش حک بود اما همچنان کبوتر دلش در هیئت حسین بال و پر می زد.
وقتی حرف از بی حجابی و چادر از سر کشیدن شد، دلش رفت سوی عاشورا و خیمه ها، معجرهایی که از سر کشیده شد و موهایی که سوخت. نبض غیرتش اجازه نداد سکوت کند و همان جا بود که برگشت.
بهای برگشتنش ، زندان بود و شکنجه. در آخر هم تیرباران اما پای اعتقادش ماند و شد #حرِّ_انقلاب.
می گویند ذکر لبش خدایا پاکم کن و خاکم کن بوده است.
به گمانم دعای حرِّهای زمان مستجاب می شود.طیب ، طیب و طاهر خاک شد.
در کوچه های دنیا گمراه شده ام.دلم حرشدن میخواهد.
ای که مرا خواندهای، راه نشانم بده.
✍نویسنده: طاهره_بنایی منتظر
ـــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
روزی پربار درعملیات تفحص شهیدان، در روز دهم آبان، کشف ده شهید درمنطقه چنگوله
💠دیروز شنبه ۱۰ آبان ۹۹ و در آستانه میلاد پرخیر و برکت پیامبر اعظم صلوات الله علیه و امام جعفر صادق ع، گروه تفحص شهدا در منطقه چنگوله مهران ، از صبح دیروزتا این لحظه موفق به کشف پیکر مطهر ۱۰ شهید دوران دفاع مقدس گردیدند
🎥تصاویر زیبا از لحظه تفحص این شهدای عزیز تا ساعاتی دیگر منتشر خواهد شد ...
ـــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــ
@khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلم تفحص ۱۰ شهید دفاع مقدس
💠امروز شنبه ۱۰ آبان ۹۹ و در آستانه میلاد پرخیر و برکت پیامبر اعظم صلوات الله علیه و امام جعفر صادق ع، گروه تفحص شهدا در منطقه چنگوله مهران ، از صبح امروز تا این لحظه موفق به کشف پیکر مطهر ۱۰ شهید دوران دفاع مقدس گردیدند .
ـــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ
@khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کسانی که به فیلم های پلیسی علاقه دارند
سریال 《#خانه_ی_امن》 را که پخش آن از دیشب آغاز شده است از دست ندهند.《تقابل وزارت اطلاعات با داعش و تروریسم》
این سریال ِ امنیتی و جاسوسی ،خط اصلی ی قصه اش سناریوی آمریکا برای ناامنی ی خانه امن ماست...
یعنی همان طرح آمریکایی-عربی که در حقیقت برای نا امن کردن ِ خانه ی امن ما در دستور کارشان قرار داده شده و جزو اهداف شوم و شیطانی شان بوده است.
با نگاهی به پرونده های اخیر کشور در مورد فعالیت های تروریستی و مفاسد اقتصادی،این پرونده ی پیچیده به هم گره می خورد...
هر شب ساعت ۲۲:۱۵شبکه ی یک ...
#وزارت_اطلاعات
#داعش
#امنیت
#جاسوسی_تروریستی
#خانه_ی_امن_ما
#ایران_قوی
#شهید_سپهبد_حاج_قاسم_سلیمانی...
ــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــ
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
💝🍃💝 🍃💝 💝 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_نود_و_نهم ✍ مسافرِ خاکی معجزه زده که زائر میخرید و عددی نمیف
💝🍃💝
🍃💝
💝
#فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا
#قسمت_صدم
✍ اتوبوس به نجف نزدیک میشد وضربان قلب من تپش به تپش بالا میرفت.
اینجا حتی خاکش هم جذبه ای خاص و ویژه داشتــ...
حالِ بقیه ی مسافران دست کمی از من نداشت.. تعدادی اشک می ریختند..
عده ای زیر لب چیزی را زمزمه میکردند.
و نوایِ مداحیِ مردِ تپل و چفیه به گردنِ نشسته در جلویِ اتوبوس این شور را صد چندان به جانم تزریق می نمود.❤️
حس عجیبی مانند طوفان یک به یک سلولهایم را می نوردید و من نمیدانستم دقیقا کجایِ دنیا قرار دارم؟
طعمی شیرین، شاید هم ملس... اصلا نمیدانم...
هر چه که بود کامم داشت مزه ی آُسمان را میچشید.
در این بین حسام مدام تماس میگرفت و جویای مکان و حالمان میشد.
بماند که چقدر اصرار به حرف زدن با مرا داشت و من حریصانه صبوری میکردم.
نمیدانم چقدر از رسیدنمان به آن خاکِ ابری میگذشت که هیجانِ زیارت و بی قراری، جان به لبم رساند و پا در یک کفش کردم که بریم به تماشایِ سرایِ #علی...
اما دانیال اصرار داشت تا کمی استراحت به جان بخریم و انرژی انباشته کنیم محض ادامه ی راه که تو بیماری و این سفر ریسکی بزرگ...
مگر میشد آن حجمه از تلاطم عاشقی را دید و یک جا نشست؟
اینجا آهن ربایِ عالم بود و دلربایی میکرد...
هر دلی که سر سوزن محبت داشت، سینه خیز تا حریم علی را می دویید..💔
ما که ندیده، مجنون شدیم.
راستی اگر در خلافتش بودیم دست بیعت میدادیم یا طناب به طمعِ گرفتنِ بیعت به دورش می بستیم؟
این عاشقی، حکمش بی خطریِ زمان بود یا واقعا دل اسیرِ سلطان، غلامی میکرد؟
نمیدانم.. اما باید ترسید...
این خودِ مجنون، اسم جانِ شیرین که به میدان بیاید، لیلی را دو دستی میفروشد...
بصیـــــــــرت
💝🍃💝 🍃💝 💝 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_صدم ✍ اتوبوس به نجف نزدیک میشد وضربان قلب من تپش به تپش بالا
حرفهایِ دانیال اثری نداشت و مجبور شد تا همراهیم کند.
هجوم جمعیت آنقدر زیاد بود که گاه قدمهایِ بعدیم را گم میکردم.
از دور که کاخِ پادشاهی اش نمایان شد...قلبم پر گرفت🕊 و دانیال ساکت چشم دوخت به صحنِ علی...
با دهانی باز ، محو تماشا ماندم. اینجا دیگر مرزی برایِ بودن ، نبود...
اینجا جسم ها بودند، اما روح ها نه...
قیامت چیزی فراتر از این محشر بود؟
در کنارِ هیاهیویِ زائرانی که اشک می ریختند و هر کدام به زبان خودشان، امیر این سرزمین فقیر نشین را صدا میزدند، ناگهان چشمم به دانیال سنی افتاد که بی صدا اشک از گوشه ی چشمانش جاری میشد و دست بلند کرده زیر لب نجوا میکرد...💔
در دل قهقه زدم ، با تمام وجود...
اینجا خودِ #خدا حکومت میکرد..
بیچاره پدر که با نفرت از علی ما را به عرصه رساند و حالا دختری مرید و پسری دلباخته ی امیرالمومنین رویِ دستانش مانده بود...
و این یعنی ” من الظلمات الی النور”✨
طی دو روزی که در #نجف بودیم گاه و بیگاه به زیارت محبوس شده در زنجیره ی زائران، آن هم از دور رضایت میدادم و درد دل عرضه میکردم و مرهمِ نسخه پیچ ، تحویل میگرفتم.
حالا دیگر دانیال هم بدتر از من سرگشتگی میکرد و یک پایِ این #عاشقی بود.❤️
با گذشت دو روز بعد از وداع با امیر شیعیان که نه، امیر عالمیان.. به سمت #کربلا حرکت کردیم...💔
با پاهایی پیاده، قدم به قدمِ جنون زدگان حسینی...👣💔
⏪ #ادامہ_دارد...
📝دستخطی از شهید #ابراهیم_هادی
دستخط بالا نوشتهای از این پهلوان شهید است که از دوران دفاع مقدس به جا مانده است.
«راستی اینجا به ما خیلی خوش میگذرد، چون رزق مومنین دائما برقرار میباشد. رزق مومن که میدانید چیست؟ از همان سورهای امام حسینی است که دائم برقرار است و ما هم آن را توی رگ میزنیم که قوت بگیریم؛ که اگر با دشمن رو به رو شدیم با یک مشت به درک واصلشان کنیم. والسلام. ابراهیم هادی»
ــــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
#یک_آیه
✨وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ
✨فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ
✨و خدا را فرمان بريد و پيامبر
✨را اطاعت نماييد
✨و اگر روى بگردانيد بر پيامبر
✨ما فقط پيامرسانى آشكار است
📚سوره مبارکه تغابن
✍آیه ۱۲
❣ #I_love_Muhammad ❣
#من_محمد_را_دوست_دارم
ــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــ
@khamenei_shohada
🔺خداوندا! تو را شکرگزارم که پس از عبد صالحت خمینی عزیز، مرا در مسیر عبد صالح دیگری که مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش، مردی که حکیم امروز اسلام و تشیّع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، خامنهای عزیز که جانم فدایِ جان او باد قرار دادی.
فرازی از وصیتنامه شهید حاج قاسم سلیمانی
ـــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــ
@khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهید_علی_آسایش_جاوید
پسره ۱۶ ساله تبریزی
دفاع مقدس در روز عرفه آسمانی شد....
ــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
#شهید_علی_آسایش_جاوید پسره ۱۶ ساله تبریزی دفاع مقدس در روز عرفه آسمانی شد.... ــــــــــــــــ🕊🌹
#شهید_علی_آسایش_جاوید
خلاصه ای از مسیر عشق:
علی که پسر تیز هوشی بود متوجه می شود که تا وقتی او در کنار خانواده است پدر قصد بازگشتن را نخواهد داشت و این یعنی وداع علی با #جبهه . لذا علی به «علی عیدی» که عازم منطقه جنوب بود می سپارد که به پدرش بگوید اگر تا دو روز دیگر به خانه برنگردد خانه و خانواده را به امان خدا گذاشته و به جبهه برخواهد گشت .
پدر پیام علی را که می شنود می داند او در آنچه که پیغام فرستاده مصمم است . برای همین در اولین فرصت به تبریز برمی گردد .
علی در #عملیات_نصر ۷ درمنطقه سردشت ، ارتفاعات دُپازا چون شیر وارد میدان شد و در پاکسازی منطقه از وجود مین ها تلاش زیادی کرد. ۷۰ روز از آمدنش به جبهه می گذشت #عرفه ی سال ۶۶ بود. آن روز چهره علی روشن تر از همیشه بود .
در حال عبور از میدان مین ناگهان با انفجار مین یکی از #تخریب چی ها به زمین افتاد و به #شهادت رسید .
علی که از دورناظر صحنه بود به سوی او رفت تا کمکش کند، اما سیم تله ای به پاهایش پیچیده و مین دیگری منفجر شد پاهایش زخمی و خونی شد. مولایش امام حسین(ع) را صدا کرد وگفت: یا حسین (ع)!
«رسول صارمی» علی را بر دوش گرفته و با او به پایین ارتفاعات حرکت کرد. آن روز پدر علی به عیادت مجروحین در بیمارستان رفته بود که می شنود گردان تخریب شهدای زیادی داده است . نگران می شود .
یکی از مجروحین می گوید: نگران نباش حاجی، پسرت از ناحیه پا زخمی شده و با «هلیکوپتر»آوردندش عقب. حاج بیوک که خود مرد میدان بلا بود و عمری را در نوحه خوانی سپری کرده و خود نیز عاشق #شهادت بود در پاسخ می گوید : من علی را در راه خدا به جبهه فرستاده ام هر چه او صلاح بداند به همان راضی ام. بعد از آن به واحد تعاون سپاه در پل قاری تبریز که محل کارش بوده بر می گردد و به «حاج صادق کمالی» می گوید: چه خبر از بچه ها؟ حاج صادق می گوید: تخریب #شهدای زیادی داده . حاج بیوک دوباره می گوید: گفتم از لیست شهدا چه خبر؟ این بار حاج صادق جواب می دهد که خدا قربانی ات را قبول کند. علی تو هم در لیست شهداست.
بچه ام کوچولو بود، از من بیسکویت خواست.
گفتم: امروز مى خرم.
وقتى به خانه برگشتم فراموش کرده بودم.
بچه دوید جلو و پرسید: بابا بیسکویت کو؟گفتم: یادم رفت!!!
بچه تازه به زبان آمده بود، گفت: بابا بَده، بابا بَده.
بچه را بغل کردم و گفتم: باباجان! دوستت دارم. گفت: بیسکویت کو؟
دانستم که دوستى بدون عمل را بچه سه ساله هم قبول ندارد.
چگونه ما میگوئیم خدا و رسول و اهل بیت او را دوست داریم، ولى در عمل
کوتاهى میکنیم
#من_محمد_را_دوست_دارم
#لبیک_یا_رسول_الله
🌹🍃🌹🍃🌹
📖🕋📖🕋📖
💠همراهان گرامی کانال
🌷ختم دسته جمعی زیارت امام صادق علیه السلام رئیس مذهب تشیع به مناسبت ولادت ایشان
در کانال برگزار میشود
✅ تعداد ثبت مجموعه یا ضامن آهو میشود و توسط متصدی آمار در حرم مطهر
🍃🍂آقا علی بن موسی الرضا 🍂 🍃
از طرف شما عزیزان ثبت میشود و نزد ولی نعمتمان به امانت سپرده میشود
❇️ فرصت اعلام و خواندن از زمان اعلام متن در کانال( اکنون ) تا چهارشنبه غروب آفتاب ۱۴/ ۸/ ۹۹
❇️به نيابت از قطب عالم امكان حضرت مهدي موعود (عج) ،هدیه به امام جعفر صادق علیه السلام و به نیت حاجت روایی اعضای شرکت کننده
📣لطفا تعداد زیارت امام صادق( ع) را که میخوانید به صورت جداگانه ،به آیدی زیر بفرمایید تا آمار در حرم ثبت شود
تشکر و عاقبت بخیری از حضور پر رنگتون 🌹
⬅️آیدی جهت پیام دادن برای اعلام تعداد تلاوت زیارت در ختم دسته جمعی 👇👇
🆔 @ZZ3362
متن زیارت امام جعفر صادق علیه السلام ⬇️⬇️
بسم الله الرحمن الرحيم
السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الإِمَامُ الصَّادِقُ.السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الوَصِيُّ النَّاطِقُ. السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الفَاتِقُ الرَّاتِقُ.السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا السَّنَامُ الأَعْظَمُ. السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الصِّرَاطُ الأَقْوَمُ. السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مِفْتَاحَ الخَيْرَاتِ.السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَعْدِنَ البَرَكَاتِ. السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صَاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ. السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صَاحِبَ البَرَاهِينِ الوَاضِحَاتِ. السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نَاصِرَ دِينِ اللَّهِ. السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نَاشِرَ حُكْمِ اللَّهِ. السَّلامُ عَلَيْكَ يَا فَاصِلَ الخِطَابَاتِ. السَّلامُ عَلَيْكَ يَا كَاشِفَ الكُرُبَاتِ. السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَمِيدَ الصَّادِقِينَ.السَّلامُ عَلَيْكَ يَا لِسَانَ النَّاطِقِينَ. السَّلامُ عَلَيْكَ يَا خَلَفَ الخَائِفِينَ. السَّلامُ عَلَيْكَ يَا زَعِيمَ الصَّالِحِينَ. السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَيِّدَ المُسْلِمِينَ.السَّلامُ عَلَيْكَ يَا كَهْفَ المُؤْمِنِينَ. السَّلامُ عَلَيْكَ يَا هَادِيَ المُضِلِّينَ. السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَكَنَ الطَّائِعِينَ.
وَالسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى العَبَّاسِ عَمِّ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پیام مقام معظم رهبری به خانواده شهید فهمیده
🔹 رهبر معظم انقلاب اسلامی به مناسبت چهلمین سالگرد شهادت شهید محمد حسین فهمیده پیامی به خانواده این شهید ارسال کردند.
ــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــ
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
💝🍃💝 🍃💝 💝 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_صدم ✍ اتوبوس به نجف نزدیک میشد وضربان قلب من تپش به تپش بالا
💝🍃💝
🍃💝
💝
#فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا
#قسمت_صد_و_یکم
✍ دلدادگانی که از همه جای دنیا به سمتِ منبعی معلوم می دویدند...
یکی برهنه..
دیگری با چند کودک..
آن یکی سینه کشان...
گروهی #صلیب به گردن و تعدادی #یهودی پوش...
و من می ماندم که #حسین، امام شیعیان است یا پیشوایِ یهودیان و مسیحیان؟؟؟
انگار اشتباهی رخ داده بود و کسی باید یاد آوریشان میکرد که حسین کیست!!
گام به گام اهل عراق به استقبال می آمدند و قوت روزانه شان را دست و دلبازانه عرضه ی میهمانِ حسین می کردند...💚
و به چشم دیدم التماسهایِ پیرزنِ عرب را به زائران،
برایِ پذیرایی در خانه اش...
این همه بی رنگی از کجا می آمد؟
چرا دنیا نمی خواست این #اسلام را ببیند و #محمد (ص) را خلاصه می کرد در پرچمی سیاه که سر می برید و ظالمانه کودک میکشت...(داعش)
من خدا را در لباسِ مشکی رنگِ زائران پاهایِ برهنه و تاول زده شان...
آذوقه های چیده شد در طبق اخلاصِ مهمان نوازانِ عرب
و #چای پررنگ و شیرین عراقی دیدم...
حقا که چای هایِ غلیظ و تیره رنگ این دیار، #طعم_خدا میداد...
گاهی غرور بیخ گلویم را فشار میداد که ایرانیم.
که این خاک امنیتش را بعد از خدا و صاحبش حسین، مدیونِ حسام و دوستانِ ایرانی اش است و چقدر قنج میرفتم دلم.
امیرمهدی مدام از طریق تلفن جویایِ حال و موقیت مکانی مان بود
و به دانیال فشار می آورد تا در موکب هایِ بعدی سوارِ ماشین بشویم، اما کو گوشِ شنوا...
شبها در موکب هایی که به وسیله ی کاروان شناسایی میشد اتراق میکردیم و بعد از کمی استراحت، راه رفتن پیش میگرفتیم.
حال و هوای عجیبی همه را مست
خود کرده بود.
گاهی درد و تهوع بر معده ام چنگ میزد و من با تمام قدرت رو به رویش می ایستادم..
قصد من تسلیم و عقب نشینی نبود...
و دانیال در این بین کلافه حرص میخورد ونگرانی خرجم میکرد
بالاخره بعد از #سه_روز_انتظار، چشم مان به جمالِ تربت حسین (ع) روشن شد و نفس گرفتم عطر خاکش را..
بصیـــــــــرت
💝🍃💝 🍃💝 💝 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_صد_و_یکم ✍ دلدادگانی که از همه جای دنیا به سمتِ منبعی معلوم م
در هتل مورد نظر اسکان داده شدیم و بعد از غسل زیارت عزم #حرم کردیم...
پا به زمین بیرونِ هتل که گذاشتم، زیارت را محال دیدم.
مگر میشد از بین این همه پا، حتی چشمت به ضریحش روشن شود؟
دانیال از بین جمعیت دستم را کشید وگفت که به دنبالش بروم...
شاید بتواند مسیری برایِ زیارت بیابد.
و منِ ناامید،دست که هیچ، دل دادم به امیدِ راه یابیِ برادر...
روی به رویِ میدانی که یک مشک وسطش قرار داشت ایستادیم:
- اینجا کجاست؟؟
دانیال نگاهی به اطراف انداخت:
- میدون مشک...
حرم حضرت عباس اون طرفه.. نگاه کن..💔💔💔💔💔
#عباس...
مردی که نمی توانستم درکش کنم.
اسمش که می آمد حسی از ترس و امنیت در وجودم می پیچید...
عینیت پیدا کردنِ واژه ی جذبه..
دانیال دستم را در مشتش گرفت و فشرد.
خیره به مشکِ پر آب، خواست دلم را به زبان آوردم:
- نمیشه یه جوری بریم تو حرم؟
- نه..خیلی شلوغه..
صدایش بلند شد:
- من میبرمت.. اما این رسمش نبودا بانو...😉
نفسم از شوق بند آمد...
به سمتش برگشتم.
امیرمهدیِ من بود با لباسی نیمه نظامی و موهایی بهم ریخته...
اینجا چقدر زود آرزوها برآورده میشد.
اشک امانم را بریده بود و او با لبخند نگاهم میکرد:
- قشنگ دقمون دادی تا رسیدی...
⏪ #ادامہ_دارد...
🌷اهمیت به نماز
🍃روزی برای #تحویل امانتی به شهر "تبنین" رفته بودیم.در راه برگشت صدای اذان آمد. احمد گفت: کجا نگه می داری تا نماز بخوانیم⁉️گفتم۲۰دقیقه ی دیگر به شهر می رسیم و#همانجا نمازمی خوانیم...
🍃از حرفم #خوشش نیامد و نگاه معنا داری به من کرد و گفت:من مطمئن نیستم تا ۲۰ دقیقه ی دیگر زنده باشم! و نمی خواهم خدا را در حالی ملاقات کنم که نماز #قضا دارم دوست دارم نمازم با نماز #امام_زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و در همان وقت به سوی خدا برود"
راوی:علی مرعی (دوست شهید)
#شهید #احمد_محمد_مشلب
#لبیک_یا_رسول_الله
ـــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــ
@khamenei_shohada